ابراهیم بن عبدالحمید اسدی در تراجم و رجال

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

ابراهیم بن عبدالحمید[۱] در سند ۱۹ روایت تفسیر کنز الدقائق[۲] به نقل از کتاب‌های کافی، استبصار، تأویل الآیات الظاهرة، تفسیر العیاشی، تفسیر مجمع البیان و... یاد شده؛ مانند:

«ابْنُ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ يَعْقُوبَ الْأَحْمَرِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) إِنَّ عَلَيَّ دَيْناً كَثِيراً وَ قَدْ دَخَلَنِي مَا كَانَ الْقُرْآنُ يَتَفَلَّتُ مِنِّي فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) الْقُرْآنَ الْقُرْآنَ إِنَّ الْآيَةَ مِنَ الْقُرْآنِ وَ السُّورَةَ لَتَجِيءُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ حَتَّى تَصْعَدَ أَلْفَ دَرَجَةٍ يَعْنِي فِي الْجَنَّةِ فَتَقُولُ لَوْ حَفِظْتَنِي لَبَلَغْتُ بِكَ هَاهُنَا»[۳][۴]

شرح حال راوی

مراد از راوی، ابراهیم بن عبدالحمید اسدی است، به قرینه روایت ابن ابی عمیر که راوی کتابش است[۵].

نجاشی: إبراهیم بن عبدالحمید الأسدی مولاهم کوفی أنماطی و هو أخو محمد بن عبدالله بن زرارة لأمه روی عن أبی عبدالله (ع) و أخواه الصباح و إسماعیل ابنا عبدالحمید له کتاب نوادر یرویه عنه جماعة[۶].

شیخ طوسی: إبراهیم بن عبدالحمید، ثقة له أصل... و له کتاب النوادر[۷].

نیز با تعابیر مختلف در چهار مورد از ایشان نام برده: ابراهیم بن عبدالحمید الأسدی مولاهم البزاز الکوفی؛ ابراهیم بن عبدالحمید، له کتاب؛ ابراهیم بن عبد الحمید، واقفی؛ ابراهیم بن عبد الحمید، من أصحاب أبی عبدالله (ع)، أدرک الرضا (ع) و لم یسمع منه علی قول سعد بن عبدالله واقفی، له کتاب[۸].

در کتب رجالی عامه، تنها ابن حجر از وی نام برده: إبراهیم بن عبدالحمید الکوفی الأسدی الأنماطی، أخو محمد بن عبدالله ابن زرارة لأمه، روی عن جعفر الصادق و یعقوب الأحمر و... ، ذکره الطوسی أبوجعفر فی رجال الشیعة[۹][۱۰]

بررسی یکی بودن اسدی با صنعانی

کشی ذیل عنوان ابراهیم بن عبدالحمید صنعانی[۱۱]: ذکر الفضل بن شاذان: إنه صالح. و قال نصر بن الصباح: إبراهیم یروی عن أبی الحسن موسی، و عن الرضا و عن أبی جعفر محمد بن علی (ع)، و هو واقف علی أبی الحسن (ع)، و قد کان یذکر فی الأحادیث التی یرویها عن أبی عبدالله (ع) فی مسجد الکوفة: وکان یجلس فیه و یقول أخبرنی أبو إسحاق کذا، و قال أبو إسحاق کذا، و فعل أبو إسحاق کذا، یعنی بأبی إسحاق أباعبدالله (ع)[۱۲].

در میان رجالیان بحث است که آیا ابراهیم بن عبدالحمید اسدی ثقه با ابراهیم بن عبدالحمید صنعانی واقفی یک شخص هستند یا دو شخص: برخی از دانشمندان و رجالیان به اتحاد معتقدند؛ مانند علامه حلی[۱۳]، تفرشی[۱۴]، سید محسن امین[۱۵] و محقق زنجانی[۱۶].

در مقابل، بعضی دیگر به عدم اتحاد باور دارند؛ همچون ابن داوود[۱۷]، علامه مامقانی[۱۸] و آیت‌الله سید ابوالقاسم خویی[۱۹].

نتیجه: بر اساس نظریه عدم اتحاد، ابراهیم بن عبدالحمید صنعانی واقفی که در رجال کشی و در رجال شیخ طوسی در اصحاب امام کاظم (ع) یاد شدند و ابراهیم بن عبدالحمید اسدی کوفی انماطی ثقه که در رجال نجاشی، فهرست و رجال شیخ طوسی در اصحاب امامان امام صادق، امام کاظم و امام رضا (ع) عنوان شدند، دو شخص هستند؛ ولی بر اساس نظریه اتحاد، این دو عنوان گویای شخص واحدند.[۲۰]

تحقیق

باورمندان به عدم اتحاد، به اموری مانند تکرار عنوان در رجال شیخ طوسی، اختلاف در لقب (یکی اسدی و دیگری صنعانی) و اختلاف در مذهب (یکی واقفی و دیگری امامی ثقه) استدلال کردند که هر سه دلیل خدشه پذیرند:

۱. تکرار عنوان در رجال شیخ طوسی شاید بر اثر اشتغالات علمی فراوان شیخ و نسیان و فراموشی؛ یا به جهت این باشد که رجال موجود، دستاورد کار نهایی شیخ طوسی نبوده، بلکه مسودات وی بوده که برای بازنگری در آن فرصت پیدا نکرده بود، چنان که مرحوم آیت‌الله بروجردی به این مطلب معتقد بوده است.

۲. منافاتی میان وثاقت و وقف نیست و نمونه‌های آن در میان راویان فراوان دیده می‌شود، چندان که ابن داوود و علامه حلی به شماری از راویان تحت عنوان واقفی ثقة اشاره کرده‌اند؛ مانند حمید بن زیاد، احمد بن ابی بشر سراج و عبدالکریم بن عمر خثعمی[۲۱].

شهید ثانی در تعلیقاتش بر خلاصة الأقوال: قوله:إبراهيم بن عبدالحميد. و ثقه الشيخ في الفهرست، و قال في كتاب الرجال: إنه واقفي، من أصحاب الصادق (ع)... ؛ و قال الفضل بن شاذان: إنه صالح. قلت: الا منافاة بين حكم الشيخ بكونه واقفياً، و بكونه ثقة، و كذلك قول الفضل بن شاذان: إنه صالح. و حينئذ فلا معارض للقول بكونه واقفياً كما لا يخفي[۲۲]. افزون بر این، در واقفی بودن ابراهیم بن عبدالحمید تأمل است.

۳. اختلاف در لقب هم نمی‌تواند مانع از اتحاد باشد، چون می‌شود یکی به جهت انتساب به قبیله باشد و دیگری بر اثر انتساب به بلد.

احتمال اتحاد، به چند دلیل، تأیید می‌شود و تقویت‌پذیر است:

۱. بررسی سیاق اسناد روایات ابراهیم بن عبدالحمید.

توضیح: عنوان ابراهیم بن عبدالحمید با قید صنعانی فقط در سند روایت رجال کشی یاد شده و در هیچ سند دیگری مشاهده نشده؛ ولی به عنوان مطلق که مراد از آن اسدی ثقه است، در اسناد شماری از روایات ذکر شده؛ بر اساس سنجش این اسناد با سند روایت کشی، این دو عنوان یک شخص هستند:

  1. «مُحَمَّدُ بْنُ مَسْعُودٍ، قَالَ حَدَّثَنِي حَمْدَوَيْهِ، قَالَ حَدَّثَنِي الْحُسَيْنُ بْنُ مُوسَى[۲۳]، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْخَثْعَمِيِّ[۲۴]، عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ الصَّنْعَانِيِّ، عَنْ أَبِي أُسَامَةَ الشَّحَّامِ، قَالَ:، كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) إِذْ مَرَّ الْحَسَنُ بْنُ خُنَيْسٍ، فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع): تُحِبُّ هَذَا هَذَا مِنْ أَصْحَابِ أَبِي (ع)»[۲۵].
  2. «حَدَّثَنِي أَبُو الْحَسَنِ وَ أَبُو إِسْحَاقَ حَمْدَوَيْهِ وَ إِبْرَاهِيمُ ابْنَا نُصَيْرٍ، قَالا حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنِ مُوسَى الْخَشَّابِ الْكُوفِيُّ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ حُكَيْمٍ، عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ، عَنْ عِيسَى بْنِ أَبِي مَنْصُورٍ وَ أَبِي أُسَامَةَ وَ يَعْقُوبَ الْأَحْمَرِ، قَالُوا: كُنَّا جُلُوساً عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) فَدَخَلَ زُرَارَةُ بْنُ أَعْيَنَ...»[۲۶]؛
  3. «مُحَمَّدُ بْنُ مَسْعُودٍ، قَالَ كَتَبَ إِلَيْنَا الْفَضْلُ، يَذْكُرُ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ، عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ، عَنْ عِيسَى بْنِ أَبِي مَنْصُورٍ وَ أَبِي أُسَامَةَ الشَّحَّامِ وَ يَعْقُوبَ الْأَحْمَرِ، قَالُوا كُنَّا جُلُوساً عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) فَدَخَلَ عَلَيْهِ زُرَارَةُ فَقَالَ...»[۲۷].

مراد از ابراهیم بن عبدالحمید (در حدیث سوم)، ابراهیم بن عبدالحمید اسدی ثقه است، به قرینه روایت ابن ابی عمیر از ایشان که راوی کتابش بوده، چنان که مراد از ابراهیم بن عبدالحمید در حدیث دوم نیز اسدی ثقه است، به قرینه روایتش از عیسی بن ابی منصور، ابی‌اسامة و یعقوب احمر و به همین دلیل، متحد است با ابراهیم بن عبدالحمید صنعانی که در سند روایت یکم یاد شده است.

۲. کشی ذیل عنوان ابراهیم بن عبدالحمید صنعانی می‌نویسد: وَ قَدْ كَانَ يَذْكُرُ فِي الْأَحَادِيثِ الَّتِي يَرْوِيهَا، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) فِي مَسْجِدِ الْكُوفَةِ: وَ كَانَ يَجْلِسُ فِيهِ وَ يَقُولُ أَخْبَرَنِي أَبُو إِسْحَاقَ كَذَا وَ قَالَ أَبُو إِسْحَاقَ كَذَا وَ فَعَلَ أَبُو إِسْحَاقَ كَذَا، يَعْنِي بِأَبِي إِسْحَاقَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع)، كَمَا كَانَ غَيْرُهُ يَقُولُ حَدَّثَنِي الصَّادِقُ وَ سَمِعْتُ الصَّادِقَ (ع) وَ حَدَّثَنِي الْعَالِمُ وَ قَالَ الْعَالِمُ، وَ حَدَّثَنِي الشَّيْخُ وَ قَالَ الشَّيْخُ، وَ حَدَّثَنِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ وَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ، وَ حَدَّثَنِي جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ قَالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ، وَ كَانَ فِي مَسْجِدِ الْكُوفَةِ خَلْقٌ كَثِيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكُوفَةِ مِنْ أَصْحَابِنَا، فَكُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ يُكَنِّي عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) بِاسْمٍ، فَبَعْضُهُمْ يُسَمِّيهِ وَ يُكَنِّيهِ بِكُنْيَتِهِ[۲۸].

در بررسی روایات ابراهیم بن عبدالحمید اسدی ثقه دیده می‌شود که وی از امام صادق (ع) با لفظ ابواسحاق یاد کرده:

  1. «قَالَ حَدَّثَنَا ابْنُ أَبِي عُمَيْرٍ، عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ، عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ جَابِرٍ، قَالَ:، قَدِمَ أَبُو إِسْحَاقَ (ع) مِنْ مَكَّةَ، فَذُكِرَ لَهُ قَتْلُ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ: قَالَ، فَقَامَ مُغْضَباً يَجُرُّ ثَوْبَهُ،...»[۲۹].
  2. «مُحَمَّدُ بْنُ مَسْعُودٍ قَالَ: كَتَبَ إِلَيَّ الْفَضْلُ بْنُ شَاذَانَ، يَذْكُرُ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ، عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ، قَالَ: حَجَجْتُ وَ سُكَيْنَ النَّخَعِيِّ فَتَعَبَّدَ وَ تَرَكَ النِّسَاءَ وَ الطِّيبَ وَ الثِّيَابَ وَ الطَّعَامَ الطَّيِّبَ وَ كَانَ لَا يَرْفَعُ رَأْسَهُ دَاخِلَ الْمَسْجِدِ إِلَى السَّمَاءِ فَلَمَّا قَدِمَ الْمَدِينَةَ دَنَا مِنْ أَبِي إِسْحَاقَ فَصَلَّى إِلَى جَانِبِهِ فَقَالَ جُعِلْتُ فِدَاكَ...»[۳۰].

بر این پایه، مراد از ابراهیم بن عبد الحمید که در این دو روایت به گونه مطلق یاد شده و راوی از او ابن أبی عمیر است، همان ابراهیم بن عبدالحمید الصنعانی است.

۳. عدم ذکر قید صنعانی و اسدی در اسناد روایات، بلکه در همه موارد ابراهیم بن عبدالحمید به صورت مطلق آمده و اگر دو نفر بودند، قطعاً محدثان آن را با قید صنعانی یا اسدی مشخص می‌کردند.

۴. بسنده کردن نجاشی و شیخ طوسی بر عنوان ابراهیم بن عبدالحمید اسدی و متعرض نشدن صنعانی.[۳۱]

طبقه راوی

درباره تاریخ ولادت و وفات ابراهیم بن عبدالحمید گزارشی در دست نیست؛ ولی براساس بعضی اسناد، وی در سال ۱۹۸ (ق) زنده بوده[۳۲] و آیت الله بروجردی، او را از طبقه پنجم دانسته است[۳۳].

از کتب رجالی و اسناد روایات برداشت می‌شود که ابراهیم بن عبدالحمید امامان امام باقر، امام صادق، امام کاظم، امام رضا و امام جواد (ع) را درک، یا از آنان حدیث نقل کرده است.

برقی ایشان را در اصحاب امام رضا (ع) می‌داند: إبراهیم بن عبدالحمید أدرکه و لم یسمع منه فیما أعلم[۳۴].

کشی: قَالَ نَصْرُ بْنُ الصَّبَّاحِ: إِبْرَاهِيمُ يَرْوِي، عَنْ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى وَ، عَنِ الرِّضَا وَ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ (ع) وَ هُوَ وَاقِفٌ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ[۳۵].

نجاشی: روی عن أبی عبدالله (ع)[۳۶].

شیخ طوسی وی را از اصحاب امامان امام صادق و امام کاظم (ع)[۳۷] دانسته و در اصحاب امام رضا (ع) نیز یاد کرده: أدرک الرضا (ع) و لم یسمع منه علی قول سعد بن عبدالله[۳۸].

شیخ صدوق پس از نقل حدیثی که در سندش "ابراهیم بن عبدالحمید عن أبی الحسن (ع)"[۳۹] است: «قال مصنف هذا الکتاب: أبوالحسن صاحب هذا الحدیث یجوز أن یکون الرضا و یجوز أن یکون موسی بن جعفر (ع) لأن إبراهیم بن عبدالحمید قد لقیهما جمیعاً و هذا الحدیث من المراسیل»[۴۰].

از روایات ابراهیم بن عبدالحمید فهمیده می‌شود که از چند امام معصوم (ع) حدیث نقل کرده:

  1. روایت از امام صادق (ع): روایت ابراهیم بن عبدالحمید از امام صادق (ع) قطعی است، چنان که نجاشی به آن تصریح، و اسناد روایات نیز بر آن دلالت دارد: «عَنْهُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْقَاسَانِيِّ عَنْ بِسْطَامِ بْنِ مُرَّةَ الْفَارِسِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بَكْرٍ الْفَارِسِيِّ قَالَ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو الْعَبَّاسِ الْمَكِّيُّ الْأَعْرَجُ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) إِنَّهُمْ يَقُولُونَ فِي الْهِنْدَبَا يَقْطُرُ عَلَيْهِ قَطْرَةٌ مِنَ الْجَنَّةِ فَقَالَ (ع)...»[۴۱]؛
  2. روایت از امام کاظم (ع): ابراهیم بن عبدالحمید با تعابیر مختلف از امام کاظم (ع) حدیث نقل کرده؛ گاهی با تعبیر "عن ابی‌الحسن (ع)" و زمانی با تعبیر "عن ابی‌الحسن الأول (ع)" و هنگامی با تعبیر "عن ابی الحسن موسی (ع)" و وقتی نیز با تعبیر "عن موسی بن جعفر (ع)" و گاهی با تعبیر "عن ابی الحسن موسی بن جعفر (ع)"؛ نمونه‌هایش:
    1. «مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى قَالَ: حَدَّثَنِي إِبْرَاهِيمُ بْنُ عَبْدِ الْحَمِيدِ قَالَ:سَالْتُ أَبَا الْحَسَنِ (ع)، عَنِ الرَّجُلِ يَشْتَرِي الْجَارِيَةَ وَ...»[۴۲].
    2. «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ حَكِيمٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى (ع) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْمٍ قَدِمُوا الْمَدِينَةَ فَخَافُوا...»[۴۳]؛
    3. «مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى الْيَقْطِينِيُّ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الدِّهْقَانِ عَنْ دُرُسْتَ بْنِ أَبِي مَنْصُورٍ الْوَاسِطِيِّ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ (ع) قَالَ: مَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِيّاً قَطُّ إِلَّا عَاقِلًا وَ...»[۴۴]؛
    4. «ل، الخصال عَنْ حَمْزَةَ الْعَلَوِيِّ عَنْ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ (ع) قَالَ: الدُّنْيَا سِجْنُ الْمُؤْمِنِ وَ...»[۴۵]؛
    5. «أَخْبَرَنِي عَلِيُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْأَوَّلِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: الدُّنْيَا سِجْنُ الْمُؤْمِنِ وَ...»[۴۶]. بیشترین روایت ابراهیم بن عبدالحمید از امام کاظم (ع) است که نشان می‌دهد همه دوران امامت آن حضرت را درک کرده است.
  3. روایت از امام رضا (ع): بر اساس بعضی اسناد روایات، ابراهیم بن عبدالحمید از امام رضا (ع) نیز حدیث نقل کرده؛ نمونه‌هایش:
    1. «مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يَجْعَلُ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْهِ صَوْمَ يَوْمٍ مُسَمًّى قَالَ يَصُومُهُ أَبَداً فِي السَّفَرِ وَ الْحَضَرِ»[۴۷]؛ آیت الله خویی به استناد همین روایت، ابراهیم بن عبدالحمید را از راویان امام رضا (ع) به شمار آورده؛ ولی این حدیث در بعضی از نسخه‌های کافی بی‌کلمه «الرضا» آمده[۴۸] و شیخ طوسی نیز در تهذیب الأحکام[۴۹] و الاستبصار[۵۰] با تعبیر "عن ابراهیم بن عبدالحمید عن أبی الحسن (ع)" نقل کرده است.
    2. «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ الدِّهْقَانِ عَنْ دُرُسْتَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا (ع) قَالَ: حُرِّمَ مِنَ الشَّاةِ سَبْعَةُ أَشْيَاءَ...»[۵۱]. این روایت نیز در کتب روایی دیگر، مانند تهذیب الأحکام[۵۲]، فقه القرآن قطب الدین راوندی[۵۳]، المحاسن[۵۴] و غایة المراد[۵۵] بی‌کلمه «الرضا» نقل شده است.
    3. «عَنْهُ عَنْ أَبِي يُوسُفَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ وَ زِيَادِ بْنِ مَرْوَانَ كِلَيْهِمَا عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا (ع) قَالَ: أُهْدِيَ لِلنَّبِيِّ (ص) سَفَرْجَلٌ...»[۵۶]. در این روایت هم کلمه الرضا بعد از ابی‌الحسن (ع) افزوده شده، چون شیخ حر عاملی این روایت را از محاسن بی‌کلمه الرضا نقل کرده است[۵۷]. افزون بر این، زیاد بن مروان که در سند قرار دارد، واقفی است.
  4. روایت از ابوجعفر (ع): بر پایه بعضی اسناد، ابراهیم بن عبدالحمید از ابوجعفر (ع) حدیث نقل کرده؛ مانند: «سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (ع) عَنْ هَذِهِ الْآيَةِ ﴿وَلَا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُمُ[۵۸] قَالَ (ع): كُلُّ مَنْ يَشْرَبُ الْمُسْكِرَ فَهُوَ سَفِيهٌ»[۵۹].

در نرم افزار «درایة النور» مراد از ابوجعفر (ع) را امام جواد (ع) دانسته؛ ولی در میزان الحکمه آن را به امام باقر (ع) تفسیر کرده است: «الإمام الباقرُ (ع) فی قوله تعالی: ﴿وَلَا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُمُ[۶۰] قَالَ (ع): كُلُّ مَنْ يَشْرَبُ الْمُسْكِرَ فَهُوَ سَفِيهٌ»[۶۱]؛

در تفسیر نمونه نیز به امام صادق (ع) نسبت داده شده: «ففی روایة عن الإمام الصادق (ع) نقرأ أن شخصاً یدعی إبراهیم بن عبدالحمید یقول: سألت أباعبدالله عن قول الله: ﴿وَلَا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُمُ[۶۲] كُلُّ مَنْ يَشْرَبُ الْمُسْكِرَ فَهُوَ سَفِيهٌ فلا تعطوهم أموالکم»[۶۳][۶۴]

تحقیق

نسبت این حدیث به امام صادق (ع) تنها در تفسیر نمونه دیده می‌شود و در هیچ کتاب روایی، به نام امام صادق (ع) اشاره‌ای نشده، چنان که در نسبتش به امام باقر (ع) نیز تأمل است، چون ابراهیم بن عبدالحمید بی‌واسطه از آن حضرت حدیث نقل نکرده، بلکه گاهی با یک واسطه و زمانی با دو واسطه از امام باقر (ع) روایت کرده است[۶۵]، بنابراین اگر مراد از ابوجعفر در این روایت، امام باقر (ع) باشد، باید به ارسال سند و سقوط واسطه معتقد شد. بر این اساس، در اسنادی که ابراهیم بن عبدالحمید به صورت مردد از امام صادق (ع) یا امام باقر (ع) روایت کرده، باید گفت که حدیث از امام صادق (ع) است؛ نمونه‌هایش:

  1. «مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى قَالَ: حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ عَبْدِ الْحَمِيدِ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ- أَوْ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ- قَالَ: أَثْقَلُ مَا يُوضَعُ فِي الْمِيزَانِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ الصَّلَاةُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى أَهْلِ بَيْتِهِ»[۶۶].
  2. «و فی تفسیر العیاشی: عن إبراهیم بن عبد الحمید، عن أحدهما (ع) قال: إن أهل النار یموتون عطاشاً و...»[۶۷].

به احتمال قوی، مراد از ابوجعفر امام جواد (ع) است که در «نرم افزار درایة النور» به آن اشاره شده، چون اولاً ابراهیم بن عبدالحمید در سال ۱۹۸ (ق) زنده بوده و ثانیاً در رجال کشی[۶۸] به نقل از نصر بن صباح به آن تصریح شده است.[۶۹]

نتیجه

بررسی اسناد روایات ابراهیم بن عبدالحمید می‌نمایاند که روایتش از امامان امام صادق و امام کاظم (ع) قطعی است؛ ولی در روایتش از امامان، امام رضا و امام جواد (ع) تردید و تأمل است، اگرچه از جهت طبقه، زمان این دو امام را درک کرده، چون در سال ۱۹۸ (ق) زنده بوده است[۷۰][۷۱]

مذهب راوی

نصر بن صباح: ابراهیم بن عبدالحمید صنعانی واقفی است، همچنان که شیخ طوسی در دو جا به واقفی بودن او تصریح دارد. با توجه به اتحادش با «ابراهیم بن عبدالحمید اسدی» که در مباحث گذشته اشاره شد، راوی مورد بحث از نظر فکری و اعتقادی واقفی است؛ ولی بعضی واقفی بودن وی را زیر سؤال بردند:

وحید بهبهانی: والأظهر عدم کونه واقفیاً لظ ست و جش و کلام الفضل و کونه من أصحاب الرضا (ع) و مما یؤید عدم وقفه تصحیح المعتبر حدیث وضع عائشة القمقمة فی الشمس مع أنه فی سنده؛ هذا و لعل نسبة الوقف إلیه فی جخ من کلام سعد أو نصر بن الصباح و کلام سعد مع أنه غیر صریح، بل ولا ظ أیضاً و کلام نصر مع أنه غیر حجة عند مثل الشهید کیف یقاوم ما ذکرنا[۷۲].

علامه شوشتری نیز با توجه به جلالت فضل بن شاذان[۷۳] که درباره ابراهیم بن عبدالحمید گفته است: أنه صالح، و غالی بودن نصر بن صباح، و این که عدم روایتش از امام رضا (ع) شاید بر اثر عدم ملاقات بوده باشد[۷۴]، واقفی بودنش را زیر سؤال برده است.

تحقیق

نپذیرفتن قول نصر بن صباح به دلیل غالی بودنش منطقی نیست، به چند دلیل:

  1. در غالی بودن نصر تأمل است، گرچه کشی به آن تصریح دارد[۷۵]؛ زیرا کشی غالیان را ملعون دانسته[۷۶]، پس چگونه به نصر غالی اعتماد، و روایات فراوانی از وی نقل می‌کند! آیا همین معنی نمی‌تواند قرینه باشد که مقصود کشی از غالی بودن نصر این است که وی متهم به غلو است؟
  2. نصر بن صباح دو کتاب داشته است: معرفة الناقلین؛ فرق الشیعة[۷۷]. از این دو اثر فهمیده می‌شود که ایشان از راویان و جریان‌های فکری و اعتقادی دوران آنها آگاه بوده، در نتیجه باید به آرای ایشان به عنوان کارشناس و خبره توجه و اعتماد کرد و نمی‌توان به صرف غالی بودن سخنش را رد کرد، چنان که عبارت أنه صالح که فضل بن شاذان درباره «ابراهیم بن عبدالحمید» به کار برده، به معنی صالح العقیدة و المذهب در مقابل فاسد العقیدة نیست؛ تا واقفی بودن ابراهیم بن عبدالحمید رد شود، بلکه به احتمال قوی به معنای صالح الروایة است که با فساد عقیده هم منافاتی ندارد.
  3. چنان که گذشت، ابراهیم بن عبدالحمید دوران امام رضا (ع) را درک کرده؛ ولی روایتی از ایشان از آن حضرت یافت نشده و این، مؤید واقفی بودن وی است.

از سوی دیگر، قرائنی، واقفی بودن ابراهیم بن عبدالحمید را دچار تردید می‌کند؛ مانند عبارت خود نصر بن صباح که درباره وی گفته است: یروی عن أبی الحسن موسی وعن الرضا و عن أبی جعفر محمد بن علی (ع) و هو واقف علی أبی الحسن (ع)[۷۸] چون از سویی تصریح می‌کند که وی از امامان امام رضا و امام جواد (ع) حدیث نقل کرده و از سوی دیگر، وی را واقفی می‌خواند.

قرینه دیگر، ذکر نام ابراهیم بن عبدالحمید در رجال نجاشی است که به راویان امامی اختصاص دارد، مگر در جایی که به فساد عقیده راوی تصریح کند.[۷۹]

استادان و شاگردان راوی

بر پایه روایات تفسیری کنز الدقائق، ابراهیم بن عبدالحمید از راویانی مانند ابان بن ابی مسافر، عبدالله بن علی حلبی، سلمة مولاة ابی‌عبدالله (ع)، موسی بن کیل نمیری، یعقوب احمر، علی بن عبدالله بن حسین، ولید بن صبیح، حسن بن حسین و زید شام (أبوأسامة)[۸۰] حدیث نقل کرده، که از مشایخ وی شمرده می‌شوند.

افرادی همچون ابن ابی عمیر، درست، سماعة، علی بن منصور، علی بن اسباط، جعفر بن محمد بن حکیم و جعفر بن ابی محمد صباح[۸۱] نیز از وی روایت کرده‌اند، که از شاگردانش به شمار می‌روند.[۸۲]

جایگاه حدیثی راوی

از دو طریق می‌‌توان جایگاه حدیثی راوی را دریافت:

  1. مراجعه به کتب رجالی.
  2. بررسی متون روایات.

کشی به نقل از فضل بن شاذان: أنه صالح[۸۳].

نجاشی: گرچه به وثاقت وی تصریح نکرده، می‌نویسد: له کتاب،... یروی عنه جماعة[۸۴].

اعتماد گروهی از اصحاب به کتاب ایشان به تصریح نجاشی نشانه جایگاه حدیثی ابراهیم بن عبدالحمید و اعتبار کتاب وی است:

شیخ طوسی: ثقة، له أصل[۸۵].

ابن شهرآشوب: ثقة من أصحاب الکاظم (ع)[۸۶]. قرائنی بر جایگاه حدیثی ابراهیم بن عبدالحمید دلالت دارند؛ برای نمونه شخصیت ارزشمندی مانند ابن أبی عمیر راوی کتابش بوده است[۸۷].

افزون بر این، روایت شیخ طوسی می‌تواند نشان دهنده جایگاه والای حدیثی ابراهیم بن عبدالحمید باشد: «مُوسَى بْنُ الْقَاسِمِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَبِي الْبِلَادِ قَالَ: قُلْتُ لِإِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ وَ قَدْ هَيَّأْنَا نَحْواً مِنْ ثَلَاثِينَ مَسْأَلَةً نَبْعَثُ بِهَا إِلَى أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى (ع) أَدْخِلْ لِي هَذِهِ الْمَسْأَلَةَ وَ لَا تُسَمِّنِي لَهُ سَلْهُ عَنِ الْعُمْرَةِ الْمُفْرَدَةِ عَلَى صَاحِبِهَا طَوَافُ النِّسَاءِ قَالَ فَجَاءَهُ الْجَوَابُ فِي الْمَسَائِلِ كُلِّهَا غَيْرَهَا فَقُلْتُ لَهُ أَعِدْهَا فِي مَسَائِلَ أُخَرَ فَجَاءَهُ الْجَوَابُ فِيهَا كُلِّهَا غَيْرَ مَسْأَلَتِي فَقُلْتُ لِإِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ إِنَّ هَاهُنَا لَشَيْئاً أَفْرِدِ الْمَسْأَلَةَ بِاسْمِي فَقَدْ عَرَفْتَ مَقَامِي بِحَوَائِجِكَ فَكَتَبَ بِهَا إِلَيْهِ فَجَاءَ الْجَوَابُ نَعَمْ هُوَ وَاجِبٌ لَا بُدَّ مِنْهُ فَلَقِيَ إِبْرَاهِيمُ بْنُ عَبْدِ الْحَمِيدِ إِسْمَاعِيلَ بْنَ حُمَيْدٍ الْأَزْرَقَ وَ مَعَهُ الْمَسْأَلَةُ وَ الْجَوَابُ فَقَالَ لَقَدْ فَتَقَ عَلَيْكُمْ إِبْرَاهِيمُ بْنُ أَبِي الْبِلَادِ فَتْقاً وَ هَذِهِ مَسْأَلَتُهُ وَ الْجَوَابُ عَنْهَا فَدَخَلَ عَلَيْهِ إِسْمَاعِيلُ بْنُ حُمَيْدٍ فَسَأَلَهُ عَنْهَا فَقَالَ نَعَمْ هُوَ وَاجِبٌ فَلَقِيَ إِسْمَاعِيلُ بْنُ حُمَيْدٍ- بِشْرَ بْنَ إِسْمَاعِيلَ بْنِ عَمَّارٍ الصَّيْرَفِيَّ فَأَخْبَرَهُ فَدَخَلَ فَسَأَلَهُ عَنْهَا فَقَالَ نَعَمْ هُوَ وَاجِبٌ»[۸۸].

روایت حمیری نیز می‌تواند گویای جایگاه ابراهیم بن عبدالحمید نزد امام معصوم (ع) باشد: «الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ، عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى، عَنْ إِبْرَاهِيمَ ابْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ قَالَ: كَتَبَ إِلَيَّ أَبُو الْحَسَنِ (ع) قَالَ عُثْمَانُ بْنُ عِيسَى: وَ كُنْتُ حَاضِراً بِالْمَدِينَةِ-: تَحَوَّلْ عَنْ مَنْزِلِكَ. فَاغْتَمَّ بِذَلِكَ، وَ كَانَ مَنْزِلُهُ مَنْزِلًا وَسَطاً بَيْنَ الْمَسْجِدِ وَ السُّوقِ، فَلَمْ يَتَحَوَّلْ. فَعَادَ إِلَيْهِ الرَّسُولُ: تَحَوَّلْ عَنْ مَنْزِلِكَ، فَبَقِيَ. ثُمَّ عَادَ إِلَيْهِ الثَّالِثَةَ: تَحَوَّلْ عَنْ مَنْزِلِكَ، فَذَهَبَ وَ طَلَبَ مَنْزِلًا، وَ كُنْتُ فِي الْمَسْجِدِ وَ لَمْ يَجِئْ إِلَى الْمَسْجِدِ إِلَّا عَتَمَةً، فَقُلْتُ لَهُ: مَا خَلْفَكَ؟ فَقَالَ: مَا تَدْرِي مَا أَصَابَنِي الْيَوْمَ؟ قُلْتُ: لَا. قَالَ: ذَهَبْتُ أَسْتَقِي الْمَاءَ مِنَ الْبِئْرِ لِأَتَوَضَّأَ، فَخَرَجَ الدَّلْوُ مَمْلُوءاً خُرْءاً، وَ قَدْ عَجَنَّا وَ خَبَزْنَا بِذَلِكَ الْمَاءِ، فَطَرَحْنَا خُبُزَنَا وَ غَسَلْنَا ثِيَابَنَا، فَشَغَلَنِي عَنِ الْمَجِيءِ، وَ نَقَلْتُ مَتَاعِي إِلَى الْمَنْزِلِ الَّذِي اكْتَرَيْتُهُ، فَلَيْسَ بِالْمَنْزِلِ إِلَّا الْجَارِيَةُ، السَّاعَةَ أَنْصَرِفُ وَ آخُذُ بِيَدِهَا. فَقُلْتُ: بَارَكَ اللَّهُ لَكَ، ثُمَّ افْتَرَقْنَا، فَلَمَّا كَانَ سَحَرُ تِلْكَ اللَّيْلَةِ خَرَجْنَا إِلَى الْمَسْجِدِ فَجَاءَ فَقَالَ: مَا تَرَوْنَ مَا حَدَثَ فِي هَذِهِ اللَّيْلَةِ؟ قُلْتُ: لَا. قَالَ: سَقَطَ وَ اللَّهِ مَنْزِلِي السُّفْلِيُّ وَ الْعُلْوِيُّ»[۸۹][۹۰]

منابع

پانویس

  1. ر. ک: أ. منابع شیعی: رجال البرقی، ص۲۷، ۴۸ و ۵۳؛ رجال الکشی (اختیار معرفة الرجال)، ص۴۴۶، ش۸۳۹؛ رجال الطوسی، ص۱۵۹ (ش۱۷۷۴)، ۳۳۱ (ش۴۹۲۵)، ۳۳۲ (ش۴۹۴۷) و ۳۵۱ (ش۵۱۹۵)، الفهرست (طوسی)، ص۱۷، ش۱۲؛ معالم العلماء، ص۴۳، ش۲۸؛ خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۱۹۷، ش۱؛ الرجال (ابن داوود)، ص۴۱۶ (ش۱۰) و ۵۲۹ (ش۴)؛ التحریر الطاووسی، ص۱۶، ش۶؛ نقد الرجال، ج۱، ص۷۱، ش۹۷؛ جامع الرواة، ج۱، ص۲۳؛ إکلیل المنهج، ص۸۳، ش۴۱؛ تعلیقة علی منهج المقال، ص۴۸؛ منتهی المقال، ج۱، ص۱۷۵، ش۵۲؛ طرائف المقال، ج۱، ص۳۹۷، ش۳۱۳۱؛ تنقیح المقال، ج۴، ص۱۱۰، ش۳۴۵؛ أعیان الشیعه، ج۲، ص۱۷۶، ش۲۶۶؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۱، ص۱۶۳ (ش ۲۹۵) و ۱۶۶ (ش ۲۹۶)؛ معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۲۱۹ (ش۱۹۱) و۲۲۴ (ش۱۹۲)؛ قاموس الرجال، ج۱، ص۲۱۹، ش۱۳۵. ب. منابع سنی: لسان المیزان، ج۱، ص۷۵، ش۲۰۲.
  2. ر. ک: تفسیر کنز الدقائق، ج۳، ص۳۰۰، ۳۲۸، ۴۷۷ و ۵۳۷، ج۵، ص۸۹؛ و....
  3. تفسیر کنز الدقائق، ج۹، ص۳۹۱ به گزارش از الکافی، ج۲، ص۶۰۸، ح۳.
  4. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص۳۶۹.
  5. ر. ک: الفهرست (طوسی)، ص۱۷ - ۱۸، ش۱۲.
  6. رجال النجاشی، ص۲۰، ش۲۷.
  7. الفهرست (طوسی)، ص۱۷ - ۱۸، ش۱۲.
  8. رجال الطوسی، ص۱۵۹ (ش ۱۷۷۴)، ۳۳۱ (ش ۴۹۲۵)، ۳۳۲ (ش۴۹۴۷) و ۳۵۱ (۵۱۹۵).
  9. لسان المیزان، ج۱، ص۷۵، ش۲۰۲.
  10. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص۳۷۰.
  11. نسبة إلی صنعاء - بالمد، و یقصر للضرورة - بلدة بالیمن کثیرة الأشجار و المیاه، حتی قیل إنها تشبه دمشق الشام، أو إلی صنعاء قریة بباب دمشق خربت و بقیت مزارعها؛ (التحریر الطاووسی، پانوشت ص۱۶).
  12. رجال الکشی (اختیار معرفة الرجال)، ص۴۴۶ - ۴۴۷، ش۸۳۹.
  13. ر. ک: خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۱۹۷، ش۱.
  14. ر. ک: نقد الرجال، ج۱، ص۷۳، ش۹۷.
  15. ر. ک: أعیان الشیعة، ج۲، ص۱۷۶، ش۲۶۶.
  16. ر. ک: الجامع فی الرجال، ج۱، ص۴۹ - ۵۰، ش۲۰۸ - ۲۰۹.
  17. ر. ک: الرجال (ابن داوود)، ص۴۱۶، ش۱۰.
  18. ر. ک: تنقیح المقال، ج۴، ص۱۱۲ - ۱۱۳، ش۳۴۵.
  19. ر. ک: معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۲۱۹- ۲۲۴، ش۱۹۱ - ۱۹۲.
  20. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص۳۷۱-۳۷۲.
  21. ر. ک: الرجال (ابن داوود)، ص۳۸۶، ۴۱۷ (ش۱۵) و ۴۷۵ (۲۹۹)؛ خلاصة الأقوال رجال العلامة الحلی)، ص۵۹ (ش۲)، ۲۰۲ (ش ۷) و ۲۴۳ (ش۵).
  22. رسائل الشهید الثانی، ج۲، ص۱۰۷۲، ش۳۵۳.
  23. یعنی الحسن بن موسی الخشاب.
  24. مصحف جعفر بن محمد بن حکیم الخثعمی است.
  25. رجال الکشی (اختیار معرفة الرجال)، ص۴۰۳، ح۷۵۳.
  26. رجال الکشی (اختیار معرفة الرجال)، ص۲۰۹، ح۳۶۸.
  27. رجال الکشی (اختیار معرفة الرجال)، ص۱۵۸، ح۲۶۲.
  28. رجال الکشی (اختیار معرفة الرجال)، ص۴۴۷، ش۸۳۹.
  29. رجال الکشی (اختیار معرفة الرجال)، ص۳۷۹، ح۷۱۱.
  30. رجال الکشی (اختیار معرفة الرجال)، ص۳۷۰، ح۶۹۱.
  31. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص۳۷۲-۳۷۶.
  32. «مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى قَالَ: حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ عَبْدِ الْحَمِيدِ، فِي سَنَةِ ثَمَانٍ وَ تِسْعِينَ وَ مِائَةٍ فِي مَسْجِدِ الْحَرَامِ، قَالَ:: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) فَأَخْرَجَ إِلَيَ مُصْحَفاً. قَالَ:...»؛ (قرب الإسناد، ص۱۵، ح۴۶)
  33. ر. ک: الموسوعة الرجالیه (طبقات رجال الکافی)، ص۲۹.
  34. رجال البرقی، ص۵۳.
  35. رجال الکشی (اختیار معرفة الرجال، ص۴۴۶، ش۸۳۹.
  36. رجال النجاشی، ص۲۰، ش۲۷.
  37. ر. ک: رجال الطوسی، ص۱۵۹ (ش ۱۷۷۴)، ۳۳۱ (ش ۴۹۲۵) و ۳۳۲ (ش۴۹۴۷).
  38. رجال الطوسی، ص۳۵۱، ش۵۱۹۵.
  39. «حدثنا أبی، قال:حدثنی سعد بن عبدالله قال: حدثنا محمد بن عیسی عن درست عن إبراهیم بن عبدالحمید عن أبی الحسن (ع) قال: دخل رسول الله (ص) علی عائشة و...»؛ (عیون أخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۸۲، ح۱۸).
  40. عیون أخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۸۲، ح۱۸.
  41. المحاسن، ج۲، ص۵۱۰، ح۶۷۷.
  42. قرب الإسناد، ص۳۱۰، ح۱۲۰۹.
  43. وسائل الشیعة، ج۱۱، ص۳۱۸، ح۱۴۹۱۱.
  44. المحاسن، ج۱، ص۱۹۳، ح۹.
  45. بحار الأنوار، ج۷۰، ص۹۱، ح۶۷.
  46. الخصال، ج۱، ص۱۰۸، ح۷۴.
  47. الکافی، ج۴، ص۱۴۳، ح۹.
  48. ر. ک: الکافی (ط - دار الحدیث)، ج۷، ص۵۸۳، ح۶۵۶۶.
  49. ر. ک: تهذیب الأحکام، ج۴، ص۲۳۵، ح۶۸۸.
  50. ر. ک: الإستبصار، ج۲، ص۱۰۱، ح۳۳۰.
  51. الکافی، ج۶، ص۲۵۳، ح۱.
  52. ر. ک: تهذیب الأحکام، ج۹، ص۷۴، ح۳۱۴.
  53. ر. ک: فقه القرآن، ج۲، ص۲۵۸.
  54. ر. ک: المحاسن، ج۲، ص۴۷۱، ح۴۶۳.
  55. ر. ک: غایة المراد، ج۳، ص۵۳۹.
  56. المحاسن، ج۲، ص۵۴۹، ح۸۷۶.
  57. «عَنْهُ عَنْ أَبِي يُوسُفَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ وَ زِيَادِ بْنِ مَرْوَانَ كِلَيْهِمَا عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا (ع) قَالَ:...» (وسائل الشیعه، ج۲۵، ص۱۶۷، ح۳۱۵۴۲).
  58. و دارایی‌هایتان را که خداوند (مایه) پایداری (زندگی) شما گردانیده است به کم‌خردان نسپارید سوره نساء، آیه ۵.
  59. تفسیر کنز الدقائق، ج۳، ص۳۲۸ به گزارش از تفسیر العیاشی، ج۱، ص۲۲۰، ح۲۲.
  60. و دارایی‌هایتان را که خداوند (مایه) پایداری (زندگی) شما گردانیده است به کم‌خردان نسپارید سوره نساء، آیه ۵.
  61. میزان الحکمه، ج۲، ص۱۳۱۶ - ۱۳۱۷.
  62. و دارایی‌هایتان را که خداوند (مایه) پایداری (زندگی) شما گردانیده است به کم‌خردان نسپارید سوره نساء، آیه ۵.
  63. الأمثل فی تفسیر کتاب الله المنزل، ج۳، ص۱۰۷.
  64. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص۳۷۶-۳۸۱.
  65. «عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) قَالَ...» (الکافی، ج۲، ص۱۸۹، ح۷)؛ «... عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) قَالَ...» (الکافی، ج۲، ص۳۳۴، ح۱۹).
  66. قرب الإسناد، ص۱۴، ح۴۵.
  67. تفسیر کنز الدقائق، ج۵، ص۹۹ به گزارش از تفسیر العیاشی، ج۲، ص۱۹، ح۴۹.
  68. ر. ک: رجال الکشی (اختیار معرفة الرجال)، ص۴۴۶، ش۸۳۹.
  69. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص۳۸۱-۳۸۲.
  70. «مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى قَالَ: حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ عَبْدِ الْحَمِيدِ، فِي سَنَةِ ثَمَانٍ وَ تِسْعِينَ وَ مِائَةٍ فِي مَسْجِدِ الْحَرَامِ، قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع)...»؛ (قرب الإسناد، ص۹).
  71. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص۳۸۳.
  72. تعلیقة علی منهج المقال، ص۴۹.
  73. نجاشی درباره‌اش می‌نویسد: و کان ثقة، أحد أصحابنا الفقهاء و المتکلمین. و له جلالة فی هذه الطائفة، و هو فی قدره أشهر من أن نصفه؛ (رجال النجاشی، ص۳۰۷، ۸۴۰).
  74. ر. ک: قاموس الرجال، ج۱، ص۲۲۱، ش۱۳۵.
  75. نصر بن صباح و هو غال قال:...؛ (رجال الکشی (اختیار معرفة الرجال)، ص۱۸، ح۴۲)
  76. علی بن حسکة.... من الغلاة الکبار ملعون (رجال الکشی (اختیار معرفة الرجال)، ص۵۱۸، ش۹۹۵)؛ العباس بن صدقة و... ؛ من الغلاة الکبار الملعونین (رجال الکشی (اختیار معرفة الرجال)، ص۵۲۲، ش۱۰۰۲) و....
  77. ر. ک: رجال النجاشی، ص۴۲۸، ش۱۱۴۹.
  78. رجال الکشی (اختیار معرفة الرجال)، ص۴۴۶، ش۸۳۹.
  79. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص۳۸۴-۳۸۵.
  80. تفسیر کنز الدقائق، ج۳، ص۳۰۰ و ۴۷۷، ج۶، ص۴۳۶؛ ج۷، ص۳۶۳، ج۹، ص۱۳۹۱ ج۱۰، ص۳۶۸؛ ج۱۱، ص۳۶۶، ج۱۲، ص۱۳۶.
  81. تفسیر کنز الدقائق، ج۳، ص۳۰۰، ج۵، ص۸۹؛ ج۹، ص۵۸۲؛ ج۱۱، ص۳۶۶، ج۱۲، ص۱۳۵؛ ج۱۳، ص۵۳.
  82. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص۳۸۵-۳۸۶.
  83. رجال الکشی (اختیار معرفة الرجال)، ص۴۴۶، ش۸۳۹.
  84. رجال النجاشی، ص۲۰، ش۲۷.
  85. الفهرست (طوسی)، ص۱۷ - ۱۸، ش۱۲.
  86. معالم العلماء، ص۴۳، ش۲۸.
  87. ر. ک: الفهرست (طوسی)، ص۱۷ - ۱۸، ش۱۲.
  88. تهذیب الأحکام، ج۵، ص۴۳۹، ح۱۵۲۴.
  89. قرب الإسناد، ص۳۳۷ - ۳۳۸، ح۱۲۴۱.
  90. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص۳۸۶-۳۸۸.