ابن بابویه در تاریخ اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

آشنایی اجمالی

ابوالحسن علی بن الحسین بن موسی بن بابویه قمی: او فقیه، محدث شیعی و مرجع مردم قم و اطراف آن بود. وی در قم، در خاندانی روحانی و اصیل متولد شد و زندگی را از راه کسب و تجارت می‌گذرانید.

بابویه (به دو صورت تلفظ می‌شود: بابِوَیه و بابْوَیْه) کلمه‌ای فارسی است منسوب به (ابو یعنی بابا بزرگ)[۱] که یک نام کهن ایرانی و سامی است. پس از ظهور اسلام نیز افرادی به این نام موسوم بوده‌اند.

ابن بابویه ملقب به صدوق اول، از فقیهان و ثقات شیعه بود که فرزندش معروف به شیخ صدوق او را یکی از مشایخ روایات خویش یاد کرده است[۲].

ابن بابویه علاوه بر داشتن مقام علمی، مردی بازرگان و صاحب مکنت بود و حجره‌ای در بازار قم داشت[۳]. وی سفرهایی به عراق کرده که حداقل از سه سفر یاد کرده‌اند. نخستین سفر وی ظاهراً اندکی پس از وفات محمد بن عثمان بوده است. دومین سفر او در سال ۳۲۶ و سومین سفر او در ۳۲۸ه‍.ق بوده است.

ابن بابویه، نخستین شخصیت علمی خاندان بابویه است که در آسمان حدیث و فقاهت شیعه درخشید و صاحب فتوا شد. مقام و مرتبه او در فقه و حدیث آن قدر والا است که فقها به دلیل اطمینانی که به او داشته‌اند. نظریه‌های وی را بدون چون و چرا پذیرفته‌اند.

ابن بابویه در طبقات رؤسای امامیه اثنی عشری قرار دارد. نجاشی او را شیخ اهل قم، پیشرو و مورد اعتماد آنان معرفی می‌کند[۴].

طوسی در باره او می‌نوسید: كانَ فَقِيها جَلِيلًا؛ ثقه یعنی فقیهی بزرگ و مورد اطمینان بود»[۵].

ابن بابویه شاگردانی دانشمند و فقیه مانند: ابو جعفر صدوق و ابو عبدالله الحسین، تلعکبری، احمد بن داوود قمی، سلامة بن محمد و... تحویل جامعه اسلامی داد که همه از وزنه‌های بزرگ علمی و دینی آن عصر بودند.

علامه مجلسی در تعلیقات خود بر امل الآمل، تألیف شیخ حر عاملی آورده است که علی بن بابویه مبتکر طرح اسانید روایت، جمع بین نظایر و آوردن هر خبر با قرینه آن بوده است.

فقهای بعد از او به دلیل امانت، ثقه بودن و مقام عالی او در علم و دین، فتاوا و آرای او را بی‌چون و چرا پذیرفته‌اند. آنان در مسائلی که نصی برای آنها وجود ندارد، اقوال ابن بابویه را حجت شمرده‌اند.

شهید ثانی می‌نویسد: علمای شیعه فتاوای خود را در صورت فقدان نص از رساله علی بن بابویه (الشرایع) اخذ می‌کنند؛ چون در علم و دین مورد اعتماد همه آنها است[۶].

ابن بابویه دانشمندی پُرکار بوده است، چنان که ابن ندیم به خط شیخ صدوق دیده است که او یکصد تألیف از پدرش را به شخصی داده است.

مهم‌ترین آثار او- که در رجال نجاشی، فهرست شیخ طوسی، الذریعه و دیگر منابع آمده است - عبارت‌اند از: الاملاء، المنطق، التوحید، الصلاة، الوضوء، الجنائز، التفسیر، النکاح، التسلیم و التمییز، الشرایع، المنطق، الطب، المواریث، المعراج، الامامه(ع) و لتبصره من الحیره، مناسک الحج، قرب الاسناد و رساله‌ای در مناظره با محمد بن مقاتل رازی در اثبات امامت حضرت علی(ع).

نقل است که در زمان او حلاج به قم آمد و خود را سفیر و خلیفه مهدی موعود و دارای کرامات خواند. حلاج در ملاقاتی با ابن بابویه بر او خشم گرفت و او را از قم اخراج کرد[۷].

علی بن بابویه چند سال از دوران حیات امام حسن عسکری(ع) و غیبت صغرای حضرت ولی عصر(ع) را درک کرده است. وی تا سال نخست غیبت کبرا می‌زیسته است. او در سفر دوم خود در سال ۳۲۶ه‍.ق با سومین سفیر امام عصر(ع)- حسین بن روح - دیدار کرد چون فرزند ذکوری نداشت، عریضه‌ای نوشت تا امام عصر(ع) برای او دعا فرماید. با دعای آن حضرت، خداوند شیخ صدوق را به وی عنایت کرد.

استعداد ذاتی، مراتب علمی و پرهیزگاری ابن بابویه به حدی رسید که از جانب امام حسن عسکری(ع) برایش توقیعی صادر شد که در بخشی از آن چنین آمده است:

ای فقیه مورد اعتماد من، علی بن حسین قمی! خداوند تو را به کارهای مورد رضایتش توفیق دهد و از نسل تو اولاد صالح بیافریند. تو را وصیت می‌کنم به رعایت تقوا و بر پا داشتن نماز و ادای زکات؛ زیرا کسی که زکات نپردازد، نمازش قبول نخواهد شد و نیز تو را سفارش می‌کنم به بخشش گناه دیگران و خویشتن داری به هنگام خشم و غضب و ارتباط با خویشان، تعاون و همکاری با برادران دینی... در کارها ثابت قدم و با قرآن هم پیمان باش. اخلاق خود را نیکو کن و... نماز شب را ترک مکن؛ زیرا پیامبر اکرم(ص) در وصیت خود به علی(ع) سه مرتبه فرمود که بر نماز شب مواظبت داشته باش. هر کس به نماز شب بی‌اعتنا باشد، از ما نیست[۸].

ابن بابویه در سال ۳۲۹ه‍.ق در قم درگذشت. مزارش با گنبد و بارگاه در قم در ابتدای خیابان چهار مردان (انقلاب) معروف است. سال وفات او را به علت فرود آمدن شهاب‌های بسیار از آسمان و یا به علت درگذشت چند تن از بزرگان شیعه، سال «تناثر النجوم» گفته‌اند. نقل است در روزی که ابن بابویه وفات کرد، عده‌ای از شیعیان در خدمت علی بن محمد سمری، واپسین وکیل حضرت صاحب الامر(ع) در بغداد نشسته بودند. ناگاه ایشان فرمود: "رحم الله علي بن حسين بن بابويه"؛ «خداوند ابن بابویه را رحمت کند».

بعضی از حاضران گفتند: «او زنده است». ایشان فرمود: «او امروز در همین ساعت وفات یافت». حاضران تاریخ آن روز را یادداشت کردند. پس از هفده یا هجده روز خبر ارتحال او به بغداد رسید. و معلوم شد که وی در همان روز در قم رحلت کرده است[۹].[۱۰]

منابع

پانویس

  1. شیخ صدوق پاسدار حریم ولایت، ص۲۳؛ دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۳، ص۶۱.
  2. امالی، صص ۸۱ و ۱۱۵.
  3. طوسی، الغیبة، صص ۲۴۷ و ۲۴۸.
  4. نجاشی، رجال، ص۲۶۰.
  5. طوسی، فهرست، ص۱۵۶.
  6. دایرة المعارف تشیع، ج۱، ص۳۰۶.
  7. دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۳، ص۶۱.
  8. روضات الجنات، ج۴، ص۲۷۳؛ بحارالانوار، ج۵، ص۳۰۷؛ مجالس المؤمنین، ج۱، ص۴۵۳؛ محمد علی خسروی، شیخ صدوق، ص۱۷.
  9. روضات الجنات، ج۵، ص۴۰؛ نامه دانشوران، ص۵؛ نجاشی، رجال، ص۱۸۵.
  10. قریشی، سید حسن، اصحاب ایرانی ائمه اطهار، ص 318-322.