احترام در فقه اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

براساس فقه اسلامی، احترام هر چیزی متناسب با آن تعریف می‌شود، احترام انسان، تعرّض نکردن به ناموس، جان و مال اوست و حرمت قرآن، جلوگیری از نجس شدن آن و پرهیز از هر گونه اقدامی است که موجب هتک آن می‏‌شود. احترام می‌تواند شامل ذوات محترم مانند: انسان، حیوان، گیاه و جماد باشد و یا شامل افعال محترم.

مقدمه

ارج نهادن هر چیز متناسب با آن است. برای مثال، احترام انسان، تعرّض نکردن به ناموس، جان و مال او، بلکه دفاع از آنها در مقابل تعرّض کنندگان است، یا حرمت داشتن قرآن، جلوگیری از نجس شدن آن و پرهیز از هر گونه اقدامی است که موجب هتک آن می‏‌شود. از عنوان احترام به مناسبت در باب‌های بسیاری مانند طهارت، حج، جهاد، تجارت، مضاربه، مزارعه، عاریه، نکاح، طلاق، حدود و دیات سخن رفته است.

چیزهای محترم را می‌‏توان در دو دسته ذوات و افعال قرار داد:

  1. ذوات محترم: ذوات محترم، به انسان، حیوان، گیاه و جماد تقسیم می‏‌شود:
    1. انسان: در شریعت اسلام، حرمت انسان یا اصلی است یا عرضی. حرمت اصلی از آنِ مسلمان و مؤمن و ناشی از طهارت و قداست ذاتی او است که در پرتو پذیرش اسلام و ایمان به دست می‏‌آید. البته این حرمت نیز بر حسب مراتب ایمان و درجات علم و تقوا متفاوت است. بنابراین، حرمت انبیا، اوصیا و انسان‌های کامل بیش از دیگران است. کافران حرمت اصلی ندارند و تنها به سبب عقد ذمّه، امان و هدنه از حرمت عرضی برخوردار می‏‌شوند و تا هنگامی که پیمان را نشکسته‏‌اند یا مدّت آن تمام نشده، پایدار است[۱]. احترام به جان، آبرو و مال انسان محترم، واجب است[۲]. احترام جان انسان محترم؛ خواه اصلی و یا عرضی، آسیب نرساندن به آن است؛ با این تفاوت که در حرمت اصلی، افزون بر آسیب نرساندن، حفظ جان و دفاع از آن نیز واجب است[۳]. همچنین پیکر بی‌جان مسلمان مانند زنده او محترم است. از این رو، غسل، کفن و دفن آن واجب، و آنچه مانند نبش قبر که موجب هتک حرمت آن شود، حرام است[۴]. حکم آبرو و مال انسان محترم، همچون حکم جان او است، یعنی تعرّض به آنها حرام است؛ و نسبت به آبرو، حفظ و دفاع از آن واجب است[۵].
    2. حیوان: حیواناتی که انسان از آنها برای خوردن، سواری، بارکشی، حفاظت گلّه یا باغ استفاده می‏‌کند، محترمند و بر صاحب خود حقوقی دارند که برخی ـ مانند آب و علف دادن ـ واجب، و برخی ـ مانند نزدن سیلی به صورت، بیش از اندازه توان بار نکردن و راه نبردن، وپشت حیوان را مجلس حرف زدن با دیگران قرار ندادن ـ مستحب است[۶]. حیوانات غیر دریایی که در حرم مکّه و بنابر قولی حرم مدینه زندگی می‌‏کنند، حرمت دارند. از این رو، شکار کردن آنها جایز نیست. برخی، شکار کردن حیوان حرم مدینه را مکروه شمرده‏‌اند[۷].
    3. گیاه: درختان و گیاهان حرم مکّه محترمند و بریدن و کندن آنها ـ جز برخی ـ جایز نیست[۸] و به قول مشهور، در صورت قطع کردن درخت، کفّاره ثابت است[۹]. همچنین درختان حرم مدینه محترمند؛ لکن در حرمت یا کراهت بریدن آنها اختلاف است. البته بنابر قول به حرمت، بریدن درخت موجب ثبوت کفّاره نیست[۱۰].
    4. جماد: برخی اشیاء، مانند کعبه، قرآن، کتاب‌های دعا و روایات معصومان (ع)، تربت امام حسین (ع)، ضریح مقدّس معصومان و آنچه در مشاهد مشرّفه از آنِ ایشان است، در شریعت اسلام محترمند. از این رو، نجس کردن آنها حرام، و زدودن نجاست از آنها واجب است[۱۱]. همچنین برخی مکان‌ها، مانند مساجد، به‌ویژه مسجد الحرام و مسجد النّبی (ص)، حرم مکّه و مدینه، مشاهد مشرّفه و برخی زمان‌ها، مانند ماه رمضان، ماههای حرام (رجب، ذیقعده، ذیحجّه و محرّم) و روز جمعه حرمت دارند. از این رو، مجازات دنیوی و عقوبت اخروی گناه در این مکان‌ها و زمان‌ها بیشتر است[۱۲] و مقدار دیه در برخی، مانند ماههای حرام افزایش می‏یابد[۱۳].
  2. افعال محترم: عمل انسان آزاد و محترم، احترام دارد و اگر کسی، دیگری را برای انجام دادن کاری اجیرکند، باید اجرت کار او را بپردازد. در صورت نپرداختن، ضامن است[۱۴]. نسب[۱۵] و عدّه با وطی محترم (آمیزش حلال) ثابت می‏‌گردد[۱۶].[۱۷]

منابع

پانویس

  1. کشف الغطاء، ج۴، ص۳۵۶ و جواهر الکلام، ج۲۱، ص۸۱، ۲۷۷.
  2. جواهر الکلام، ج۲۲، ص۶۰؛ ج۲۷، ص۱۹۵.
  3. جواهر الکلام، ج۵، ص۱۱۴ ـ ۱۱۸ و ج۲۱، ص۱۶.
  4. مسالک الافهام، ج۵، ص۱۴۹؛ ج۴، ص۸۲.
  5. جواهر الکلام، ج۲۱، ص۱۶.
  6. وسائل الشیعة، ج۱۱، ص۴۷۸؛ جواهر الکلام، ج۵، ص۱۱۵ ـ ۱۱۶.
  7. جواهر الکلام، ج۲۰، ص۷۸ و ۲۹۴.
  8. جواهر الکلام، ج۱۸، ص۴۱۲ و ۴۱۹.
  9. جواهر الکلام، ج۲۰، ص۴۲۵ ـ ۴۲۶.
  10. جواهر الکلام، ج۲۰، ص۷۷ و ۷۹.
  11. نهایة الاحکام، ج۱، ص۸۸ ـ ۸۹؛ العروة الوثقی، ج۱، ص۹۰ ـ ۹۱؛ جواهر الکلام، ج۲، ص۵۱ ـ ۵۲.
  12. جواهر الکلام، ج۴۱، ص۳۷۳ ـ ۳۷۴.
  13. جواهر الکلام، ج۴۳، ص۲۶ ـ ۲۹.
  14. قواعد الفقهیة (مکارم)، ج۲، ص۲۱۸ و جامع المدارک، ج۵، ص۲۰۰؛ جواهر الکلام، ج۲۷، ص۴۷ ـ ۴۸ و ۷۷ و ۳۷ و ۳۸.
  15. جواهر الکلام، ج۲۹، ص۲۴۳.
  16. مهذب الاحکام، ج۲۶، ص۱۴۷؛ جواهر الکلام، ج۳۲، ص۲۱۱.
  17. هاشمی شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت ج۱، ص ۲۸۸-۲۹۰.