استخاره در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی
معناشناسی
استخاره از ریشه «خیر» و به معنای دعا و درخواست خیر و بهترین راه است[۱]؛ اما در روایات و فقه، استخاره به دو معنا بهکار رفته است: نخست، دعا و طلب خیر از خداوند و درخواست از او برای راهنمایی در وقت تحیر[۲]؛ چنانکه امام خمینی همین معنا را معنای حقیقی استخاره و استخاره مطلق و متعارف پیش خواص دانسته است.[۳] دوم، درخواست راهنمایی از خدا با قرآن یا تسبیح و یا اشیای دیگر در کاری که انسان در انجام آن تردید دارد، استخاره گفته میشود.[۴] میان استخاره و تفال به قرآن تفاوت است. تفال، یعنی پیشبینی حوادث آینده و نوعی غیبگویی مانند شفایافتن بیمار یا مرگ او یا پیداشدن و یا نشدن گمشده است که موجب سوء ظن به خدا میشود؛ ولی استخاره درخواست راهنمایی از خدا در انجام و یا ترک کاری است[۵].[۶]
پیشینه
از گذشته اقوام و ملل برای تعیین نیک و بد کارها، از ابزارهای گوناگون چون نگریستن در اجرام آسمانی، پرواز پرندگان و امثال آنها استفاده میکردهاند[۷].
قرآن کریم درباره استفاده یونس پیامبر(ع) و همسفران ایشان از قرعه برای تعیین کسی که باید کشتی را ترک کند ﴿فَسَاهَمَ فَكَانَ مِنَ الْمُدْحَضِينَ﴾[۸] نیز درباره استفاده از قرعه برای کفالت حضرت مریم، مادر عیسی(ع) سخن گفته است ﴿ذَلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُونَ أَقْلَامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَمَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ﴾[۹][۱۰] که با استخاره ارتباط نزدیکی دارد. رفع تحیر با اَزلام (نوعی تیر) درباره تعیین برنده مسابقه یا شیوه تقسیم گوشت، آگاهی از اراده خدایان خود (بتها) نیز درباره نیک و بد کارها، ازدواج، سفر، تجارت، جنگ، صلح و شروع به کار، از روشهای رایج عرب جاهلی بوده است.[۱۱] آنان برای این منظور، از سه تیر با عبارتهای «افعل (انجام بده)، لاتفعل (رها کن) و غَفْل (میانتهی) استفاده میکردند،[۱۲] و عرب از این روش به استخاره تعبیر کرده است.[۱۳] پیش از اسلام، میان مکیان در نصب حجرالاسود در کعبه درگیری شد که بنا نهادند نخستین کسی که وارد مسجدالحرام میشود، آن را در جای خود نهد[۱۴]؛ که نوعی راهکار برای برونرفت از تحیر بود؛ نیز گفته شده هنگام بروز اختلاف در شیوه دفن پیامبر اکرم(ص) میان صحابه، به دنبال دو کس فرستادند که یکی به شیوه مکیان زمین را میشکافت و یکی به روش مدنیان لحد میساخت و با طلب خیر از خداوند بنا شد هر کدام زودتر برسند روش او را به کار بندند[۱۵].
در روایات بر استخاره به معنای نخست، یعنی دعا و درخواست خیر از خداوند، تشویق و تاکید شده است[۱۶]؛ چنانکه پیامبر اکرم(ص) همانند تعلیم سورههای قرآن به یاران، به آنان استخاره یاد میداد[۱۷]؛ نیز آن حضرت، علی(ع) را هنگام فرستادن به یمن، به استفاده از استخاره در وقت مشکل بودن تصمیمگیری ترغیب کرد.[۱۸] در سیره مسلمانان شیوههای دیگری از استخاره به عنوان راه برون رفت از تحیر دیده میشود. در منابع تاریخی از استخاره خلیفه دوم[۱۹] و سوم[۲۰]سخن به میان آمده است. یاران ائمه(ع) نیز برای رفع تحیر، از نوعی قرعه استفاده میکردند که محدثان از آن به استخاره تعبیر کردهاند[۲۱].
در منابع فقهی اولیه نیز از این استخاره سخن به میان آمده است[۲۲] و از سده هفتم نیز از رواج آن میان مردم[۲۳] و علمای شیعه[۲۴] سخن گفته شده است. فقها، [۲۵] ازجمله امام خمینی نیز در کشف اسرار در پاسخ به شبهه برخی معاصران درباره استخاره، [۲۶] تعلیقه بر عروه، در بحث آداب سفر و مستحبات آن [۲۷] و دیگر منابع در موارد مختلف، درباره اهمیت، مشروعیت، شرایط و آداب و شیوههای استخاره به هر دو معنا اظهار نظر کرده است. علمای شیعه و اهل سنت حدود پنجاه رساله مستقل درباره استخاره و آداب آن نوشتهاند که بخشی منتشر شده است[۲۸].[۲۹]
جایگاه و مشروعیت
در اهمیت استخاره به معنای اول، روایات بسیاری در منابع اسلامی آمده است[۳۰]؛ چنانکه در روایتی از امام صادق(ع) آمده است هر کس در کاری بدون استخاره وارد گردد و گرفتار شود، ماجور نخواهد بود[۳۱]؛ نیز آن حضرت انجام کاری بدون طلب خیر از خدا را نشانه شقاوت شمرده است.[۳۲] امام خمینی نیز استخاره به این معنا را دارای ارزش شمرده، به استناد روایات[۳۳] و سیره ائمه(ع) جایگاه و اهمیت اینگونه از استخاره را آورده است؛ ازجمله از امام باقر(ع) نقل کرده است پدر ایشان علی بن حسین(ع) در وقت تصمیم به حج یا عمره، خرید و فروش و برخی کارهای دیگر، استخاره میکرد.[۳۴] در اینکه استخاره به معنای نخست از چنین جایگاهی برخوردار است و ائمه(ع) به آن توصیه کردهاند جای شبهه نیست و برخی به آن تصریح کردهاند[۳۵].
در مشروعیت استخاره به معنای نخست، میان فقها بحثی نیست و همگی آن را پذیرفتهاند.[۳۶] امام خمینی نیز با اشاره به روایاتی که دراینباره آمده، [۳۷] این نوع استخاره را مستحب و آن را از مصادیق دعای مورد اهتمام قرآن ﴿قُلْ مَا يَعْبَأُ بِكُمْ رَبِّي لَوْلَا دُعَاؤُكُمْ فَقَدْ كَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ يَكُونُ لِزَامًا﴾[۳۸] دانسته است.[۳۹] ایشان خود به این روش از استخاره عمل میکرد؛ ازجمله گفته شده ایشان درباره ازدواج فرزندان پس از تحقیق لازم، دو رکعت نماز میخواند و از خدا طلب خیر کرده، کار را به او واگذار میکرد[۴۰].
در مشروعیت استخاره به معنای دوم، یعنی واگذاشتن انتخاب به خداوند با رقعه یا قرآن، میان فقها اختلاف است.[۴۱] برخی فقهای شیعه[۴۲] و اهل سنت[۴۳] این نوع استخاره را جایز ندانسته، آن را مصداق قمار و ازلام جاهلیت و شرک به حساب آوردهاند. برخی معاصران نیز آن را مخالف قرآن و بیاثربودن استخاره در رفع مشکلات مسلمانان خواندهاند[۴۴]؛ ولی بیشتر فقهای شیعه، ازجمله علامه حلی، [۴۵] ابنطاووس، [۴۶]شهید اول[۴۷] و یوسف بحرانی[۴۸] و شماری از فقهای اهل سنت، [۴۹] آن را مشروع دانستهاند. برخی فقهای شیعه، مشروعیت آن را به اصحاب نسبت دادهاند[۵۰] و روایات وارده در آن را مستفیض، بلکه متواتر تلقی کردهاند[۵۱].
برخی فقها برای مشروعیت قسم دوم به قرآن، ازجمله استفاده از قرعه درباره یونس پیامبر(ع)، ﴿فَسَاهَمَ فَكَانَ مِنَ الْمُدْحَضِينَ﴾[۵۲] سرپرستی حضرت مریم(ع)، ﴿ذَلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُونَ أَقْلَامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَمَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ﴾[۵۳] نیز روایات[۵۴] و سیره پیامبر(ص)، [۵۵] استناد کردهاند. برخی معتقدند اطلاق روایاتی که بر مشروعیت نوع اول استخاره دلالت دارد و روایات دیگری که در اهمیت استخاره و آداب آن آمده، بر مشروعیت استخاره به معنای دوم نیز دلالت دارد.[۵۶] سیره متشرعه (بهویژه علما) از دلایل دیگر استناد فقها برای مشروعیت این نوع استخاره است[۵۷].
امام خمینی استخاره به این معنا را نیز مشروع میداند و به استناد قرآن، آن را از راههای برونرفت از اضطرار و مشمول آیه ﴿أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ﴾[۵۸] خوانده است.[۵۹] ایشان به دلیل عقل نیز تمسک کرده است و در پاسخ شبههافکنیهای علی اکبر حکمیزاده در بیاثر بودن استخاره در زندگی مسلمانان، با دلیل عقلی پاسخ گفته است که برون رفت از تحیر با وسیلهای، از امور موافق طبع انسان است[۶۰]؛ ولی ابزار برون رفت از سرگردانی میان مسلمانان و غیر آنان، متفاوت است. در سیره عملی امام خمینی نیز استخاره برای دیگران به معنای دوم دیده شده است.[۶۱] در عین حال، ایشان دیگران را نه تنها به کثرت استخاره به این معنا توصیه نمیکرد بلکه آنان را از افراط در استفاده از آن باز میداشت و گاه در پاسخ طلاب که درخواست استخاره میکردند، به مطایبه آنان را به توکل به خدا و درسخواندن و استفاده کمتر از استخاره توصیه میکرد[۶۲].[۶۳]
از سوی دیگر، برخی علما برآناند اصل در استخاره، استخاره افراد برای خود است.[۶۴] محمدباقر مجلسی پس از تأیید نظر ابنطاووس مبنی بر جواز استخاره برای دیگری با استفاده از عمومات استخاره، اولی و احوط دانسته هر کس برای خود استخاره کند، و افزوده است در صورت جواز یا محبوبیت استخاره برای دیگری، شایسته بود اصحاب، از ائمه(ع) تقاضای استخاره میکردند؛ بهعلاوه آن کس که مضطر است، اگر خودش استخاره کند، به اجابت نزدیکتر است[۶۵]؛ اما برخی دیگر، ازجمله دلایل جواز استخاره برای دیگری را داخل دانستن استخاره در موضوع توسل به افراد مقرب برای تقرب به خدا شمردهاند[۶۶] و برخی این کار را در عمومات حسن انجام حاجت مؤمن داخل دانسته، جایز شمردهاند[۶۷].[۶۸]
حکمت استخاره
استخاره در حقیقت مشورت با خدا[۶۹] و نفی استبداد به رای و توجه انسان در توسل به خدا در کارها[۷۰] است. اسلام نیز با توجه به نیاز انسان به رهاشدن از سرگردانی در کارهای خود، استخاره را بهترین راه رهایی از تحیر دانسته است. انسان در امور مهم، عقل خود را به کار میگیرد و در صورت برون نشدن از سرگردانی، با دیگران مشورت میکند و در صورت بقای آن حالت، با استخاره از خدا طلب راهیابی میکند[۷۱].
امام خمینی حکمت استخاره را رفع سرگردانی در دوراهیهای زندگی دانسته است. در هنگام سرگردانی همگان، متدین و غیر متدین بهناچار یک طرف را انتخاب میکنند؛ ولی مسلمانان چون نگاه توحیدی دارند، رفع سرگردانی را با طلب خیر از خداوند گره میزنند[۷۲]؛ علاوه بر این، شخص دیندار با استخاره به خدا پناه میبرد و خداوند نیز راه امیدی به روی او باز میکند و یا دل او را به یک سو متوجه ساخته، دستش را به یک طرف تسبیح میبرد (هنگام استخاره با تسبیح) یا با قرآن، دلش را گرم میکند.[۷۳] ایشان، از جوانی بیمار، مثل آورده که پزشکان درباره ضرورت انجام عمل وی اختلاف دارند و عقل بشر نیز راه به جایی نمیبرد. در این مورد، چه اشکال دارد برای دلگرمی به خدا و امید به وی استخاره کند.[۷۴] افزون بر این، در روایات استخاره وعده داده نشده که همه مردم از این راه به مقصود برسند؛ زیرا «خیر» اعم از خیر دنیا و آخرت است؛ بلکه آنچه وعده داده شده این است که خداوند به طالبان خیر در صورت مصلحت در این جهان، وگرنه در آن دنیا خیر میدهد[۷۵].
قلمرو استخاره
قلمرو استخاره به معنای اول بسیار گسترده است. در هرکار مشروعی به استخاره و طلب خیر از خداوند سفارش شده است.[۷۶] فقها دایره استخاره به معنای دوم را در موارد تحیر و سرگردانی دانستهاند[۷۷] و در جاهایی که برای آن حکمی روشن مانند واجبات، ازجمله وجوب نماز و زکات وجود دارد، استخاره را جایز نمیدانند[۷۸]؛ نیز انجام کارهای حرام مانند معاملات حرام یا سقط جنین را جای استخاره نمیدانند.[۷۹] برخی افزون بر مباحات، استخاره در مستحبات را نیز جایز میدانند.[۸۰] برخی دیگر استخاره در مستحبات و مکروهات و مواردی که در آن مرجح الزامی مانند، اضطرار و اکراه وجود داشته باشد، جایز نمیدانند.[۸۱] امام خمینی نیز مواردی را که خداوند درباره آن تکلیف و فرمانی دارد[۸۲] نیز کارهای خیری که در آن حیرت وجود ندارد، [۸۳] جای استخاره نمیداند؛ چنانکه در روایتی، استخاره برای ترک حج را جایز نشمرده است.[۸۴] امام خمینی مراد از روایت را استخاره برای اصل حج و یا حج واجب معنا کرده است[۸۵] و افزوده است تجاوز به مظلومان و جنگ بیدلیل را نمیتوان با استخاره تجویز کرد.[۸۶] همچنین ایشان کار روشنی را که عقل انسان یا دانای دیگر به آن راه دارد، نیازمند استخاره ندانسته، درباره بیمار نیازمند به معالجه و وجود تنها یک پزشک معالج، متعین دانسته است بیمار نزد او برود و استخاره لازم نیست.[۸۷] ایشان استخاره در سفرهای مهم مورد تحیر، و یا تحیّر در طریق سفر را از موارد استخاره دانسته است[۸۸].
یکی از علما در اسفند ۱۳۶۷، برای تغییر رشته تحصیلی فرزندش از پزشکی به تحصیل در حوزه علمیه قم، از امام خمینی تقاضای استخاره کرد. ایشان در پاسخ به وی توصیه کرد فرزندش را برای انتخاب رشته تحصیلی دلخواه خود آزاد بگذارد و پدر و مادرش برای موفقیت فرزندشان در آن رشته دعا کنند.[۸۹] ایشان بهویژه در امور جنگ، تدبیر و توکل به خدا را اصل میشمرد و به استخاره واگذار نمیکرد؛ ازجمله درباره انجام عملیات فتحالمبین میان فرماندهان تردید به وجود آمده بود. محسن رضایی از امام خمینی برای انجام یا ترک عملیات درخواست استخاره کرد که ایشان آن را جای استخاره ندانست و توصیه کرد در آغاز درباره انجام عملیات فکر و بررسی کنند و در صورت بهبنبست رسیدن از خداوند طلب خیر کنند[۹۰].[۹۱]
روشهای استخاره
برخی فقها از جمله ملا احمد نراقی، استخاره را از امور توقیفیه دانسته، معتقدند وسیلهای که باید با آن استخاره انجام گیرد، باید مستند به شریعت باشد و عبور از ابزارهای منصوص در روایات را قیاس دانستهاند[۹۲]؛ ولی از سخنان برخی فقها[۹۳] در ابزارهای مورد استفاده برای استخاره، توسعه به دست میآید. امام خمینی نیز تنها استخاره با ابزارهای نقل شده از ائمه(ع) و ماثور را جایز میداند[۹۴]؛ هرچند ایشان دعا و طلب خیر از خدواند را اصلیترین و بهترین شیوه استخاره میداند.[۹۵] ظاهر بسیاری از روایاتی که درباره استخاره آمده[۹۶] و دستورالعملهایی که برای انجام استخاره در بهترین زمانها و بهترین مکانها و نیز غسل و نماز برای استخاره آمده است، به همین شیوه نخست اشاره دارند. برای استخاره، روشهای دیگری نیز بیان شده است؛ ازجمله:
- قرآن: در روایتی آمده است که شخص برای استخاره، قرآن را بگشاید و به نخستین موضوعی که در آن میبیند، عمل کند.[۹۷] در شیوهای دیگر که طبرسی بدون ذکر مستند ذکر کرده، آمده است شخص پس از انجام نماز جعفر [[[طیار]]] و دعا، مصحف را بگشاید و هفت برگ را شمرده، پاسخ خود را در برگ هفتم و سطر یازدهم بجوید و در برخی منابع دیگر، به جای سطر یازدهم سطر هفتم آمده است.[۹۸] استخاره با قرآن، شیوههای دیگری نیز دارد.[۹۹] چنین روشهایی نزد برخی اهل سنت نیز رایج بوده است.[۱۰۰] امام خمینی استخاره با قرآن را در مسائل مهم زندگی مانند ازدواج و تصمیمگیریهای مهم بیاشکال میداند.[۱۰۱] خود ایشان با قرآن استخاره میکرد[۱۰۲] و پیش از استخاره آیه، ﴿وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا وَلَا حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَلَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ﴾[۱۰۳] را میخواند.[۱۰۴] با این حال، در روایت مرسلی، استخاره مرادف تفال دانسته شده است[۱۰۵] و در روایتی نیز از تفال به قرآن نهی شده است.[۱۰۶] در جمع میان اینگونه روایات، بایسته است به تفاوت استخاره با قرآن و تفال با آن توجه شود. در عین حال، در صورت مساویدانستن معنای تفال با استخاره[۱۰۷] گفته شده چه بسا مراد از نهی، مربوط به کسانی باشد که با مفاهیم قرآن آشنایی ندارند.[۱۰۸]
- رقاع: رقاع جمع «رقعه» به معنای تکههای کاغذ یا پوست و مانند آن است.[۱۰۹] در این شیوه، بر ورقههایی کلمه «لا» و بر ورقههایی «نعم» نوشته میشود و از میان آنها یکی برداشته میشود.[۱۱۰] در برخی روایات دو ورقه آمده است[۱۱۱] و در برخی شش ورقه که بر سه تای آن کلمه «انجام بده» و بر سه تای آن «انجام نده» نوشته میشود و یکی یکی برداشته میشود. اگر سه تای نخست «انجام بده» بود، انجام میدهد و اگر چنین نبود، به اکثر، از پنج تای نخست عمل میکند.[۱۱۲] برخی فقها ازجمله ابنادریس، استخاره با رقاع را نقد کرده، آن را برگرفته از اخبار غیر معتبر دانستهاند[۱۱۳]؛ ولی برخی دیگر عمل به روایت استخاره ذات الرقاع را به مشهور متشرعه نسبت دادهاند[۱۱۴]؛ بلکه برخی، بر مشروعیت آن ادعای اجماع کردهاند.[۱۱۵] امام خمینی به دلیل تسامح در ادله سنن، این نوع استخاره را نیز جایز میداند.[۱۱۶]
- تسبیح: این گونه استخاره گونههای مختلفی دارد؛ ازجمله به اندازه یک قبضه از تسبیح را جدا کرده، دانهها را به صورت زوج با این نیت که در صورتی که بازمانده یک باشد، کار مورد نظر را خوب دانسته و در صورت زوجآمدن آن را ترک یا بالعکس بشمرد.[۱۱۷] بر پایه آنچه شهید اول یادآور شده، استخاره به عدد در سدههای نخستین اسلامی و پیش از رضیالدین آوی در سده هفتم رواج نداشته است [۱۱۸] و ابنطاووس بر اساس روایتی از امام صادق(ع) آن را به ائمه(ع) مستند کرده است.[۱۱۹] برخی فقها[۱۲۰] ازجمله امام خمینی، [۱۲۱] به دلیل تسامح در ادله سنن، استخاره با تسبیح را نیز جایز میدانند.
- قرعه: قرعه نیز یکی از شیوههای استخاره است و در روایات، برای وقت تحیر و امور مشتبه مجاز شمرده شده است.[۱۲۲] ابنطاووس، قرعه را زیرمجموعه استخاره عنوان کرده است. [۱۲۳] امام خمینی برای مشروعیت قرعه، افزون بر روایات موثق، اجماع شیعه را بر تمسک به قرعه در امور مشتبه و مجهول، از قول شیخ طوسی و علامه حلی نقل[۱۲۴] و به سیره عقلا در رجوع در امور مشتبه به قرعه، استناد کرده است.[۱۲۵] ایشان قرعه را (همانند قاعده ید) اماره و کاشف بر واقع نمیداند بلکه به بنای عقلا برای حجیت قرعه استناد کرده، اصابت به واقع را امری اتفاقی و قرعه را راه حلی برای رفع نزاع و تزاحم حقوق میداند.[۱۲۶] ایشان به استناد روایات، موارد گوناگونی را جزو قلمرو قرعه دانسته است.[۱۲۷] شیوههای دیگری نیز برای استخاره در منابع فقهی ذکر شده است[۱۲۸].[۱۲۹]
شرایط و آداب
عالمان دینی، [۱۳۰] ازجمله امام خمینی[۱۳۱]؛ با استناد به روایات، مورد استخاره را سرگردانی و آن هم پس از تفکر و تعقل و بهنتیجه نرسیدن مشورت با خردمندان دانستهاند. برای نمونه طلاب نجف از امام خمینی برای تدریس، استخاره خواستند که ایشان این موضوع را جای استخاره نشمرد و پاسخ داد شخص برای تدریس باید حال خود و آمادگیاش را ملاحظه کند[۱۳۲].
در روایات بر انجام استخاره در مکانهای مقدس چون مشاهد مشرفه، [۱۳۳] ازجمله حرم امامحسین(ع)، [۱۳۴] پس از نماز ویژه[۱۳۵] توصیه شده است. ظاهر این روایات، نشانگر استخاره از نوع اول است. برخی فقها، [۱۳۶] ازجمله امام خمینی[۱۳۷] پس از تبیین جایگاه استخاره از نوع اول، بهتر دانستهاند استخاره در مکان و زمانی مقدس مانند بالاسر مرقد امام حسین(ع) یا مسجد النبی(ص) در مدینه یا هر مکان مقدسی که به اجابت نزدیکتر باشد، مانند حرمهای ائمه(ع) انجام گیرد.[۱۳۸] در روایات، به خواندن آیاتی از قرآن و دعا پیش از استخاره سفارش شده است.[۱۳۹] فقها نیز توصیه کردهاند پیش از استخارهدعا و پس از آن اقدام کنند.[۱۴۰] امام خمینی نیز بهتر دانسته استخاره پس از حمد و ستایش و ثنا و صلوات و توسل و دیگر ادعیه یا پس از نمازهای واجب انجام گیرد[۱۴۱].
بنا به روایات، غسل استخاره از آداب و مقدمات استخاره است.[۱۴۲] برخی فقها نیز غسل را یکی از مقدمات و مستحبات استخاره میدانند.[۱۴۳] در روایات پرشمار بر انجام نماز پیش از استخاره تاکید شده است.[۱۴۴] فقهای امامیه، [۱۴۵] ازجمله امام خمینی[۱۴۶] نیز نماز استخاره را مشروع و مستحب میدانند. روایاتی نیز درباره چگونگی خواندن آن آمده است.[۱۴۷] ظاهر روایات مبتنی بر غسل و نماز پیش از استخاره نیز بیانگر آن است که دو حکم مربوط به استخاره، از نوع اول است.
برخی فقها، عمل وفق استخاره را مستحب و مخالفت با آن را مکروه شمردهاند[۱۴۸]؛ اما با تغییر شرایط و یا تغییر نیت از جهت شروط و قیود، تکرار استخاره را جایز دانستهاند.[۱۴۹] به نظر امام خمینی، پس از برطرف شدن حیرت با استخاره، تکرار جز در صورت تغییر موضوع، مفهومی ندارد[۱۵۰]؛ همچنین ایشان عمل به استخاره را الزامآور نمیداند[۱۵۱]؛ چنانکه ایشان درباره بدآمدن استخاره درباره ازدواج دختر و پسر همفکر و کفو و متمایل به ازدواج، ازدواج آن دو را بیمانع دانسته، استخاره را الزامآور نشمرده است[۱۵۲]؛ با این حال، به طور کلی بهتر دانسته با استخاره مخالفت نشود.[۱۵۳] ایشان در موردی، به گذشت چند روز برای اقدام بر خلاف استخاره، توصیه کرده است[۱۵۴].[۱۵۵]
منابع
پانویس
- ↑ ابنفارس، معجم، ۲/۲۳۲؛ راغب، ۳۰۱؛ ابناثیر، النهایه، ۲/۹۱.
- ↑ برقی، المحاسن، ۲/۵۹۸-۶۰۰؛ مفید، المقنعه، ۲۱۶-۲۱۸؛ ابنادریس، السرائر، ۱/۳۱۳؛ حمادی، کشف الستارة، ۵۰۷.
- ↑ امام خمینی، تعلیقه عروه، ۶۹۰؛ امام خمینی، کشف اسرار، ۹۰.
- ↑ عاملی، مفتاح الکرامة، ۹/۲۴۹؛ مشکینی، ۶۵؛ منتظری، ۲/۹۷.
- ↑ فیض کاشانی، ۹/۱۴۱۷-۱۴۱۸؛ عاملی، مفتاح الکرامة، ۹/۲۵۷؛ امام خمینی، توضیح المسائل، ۲/۱۰۲۲.
- ↑ رضوی، سید عباس، مقاله «استخاره»، دانشنامه امام خمینی ج۱، ص ۶۴۹ - ۶۵۶.
- ↑ دورانت، تاریخ تمدن، ۳/۷۳-۷۴.
- ↑ «آنگاه با آنان قرعه انداخت و از بیرون افتادگان بود» سوره صافات، آیه ۱۴۱.
- ↑ «این از خبرهای نهانی است که به تو وحی میکنیم و تو هنگامی که آنان تیرچههای (قرعه) خود را (در آب) میافکندند تا (بدانند) کدام، مریم را سرپرستی کند و هنگامی که با هم (در این کار) ستیزه میورزیدند نزد آنان نبودی» سوره آل عمران، آیه ۴۴.
- ↑ مقاتل، تفسیر، ۱/۲۷۶.
- ↑ حقی بروسوی، تفسیر روح البیان، ۲/۴۳۵.
- ↑ زحیلی، تفسیر الوسیط، ۱/۱۱۵.
- ↑ ابنحبیب، المحبر، ۱۹۶.
- ↑ بلاغی، قصص قرآن، ۴۰۱.
- ↑ ابنسعد، الطبقات الکبری، ۲/۲۲۸.
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعه، ۸/۸۰.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۸۸/۲۲۸.
- ↑ طوسی، الامالی، ۱۳۶.
- ↑ ابنقتیبه، الامامة و السیاسه، ۲/۹۴.
- ↑ ابنخلدون، تاریخ ابنخلدون، ۲/۶۰۰.
- ↑ طبرسی، مکارم الاخلاق، ۲۵۵-۲۵۶.
- ↑ مفید، المقنعه، ۲۱۹.
- ↑ ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۶/۶۵.
- ↑ ابنطاووس، فتح الابواب، ۱۱۵.
- ↑ عاملی، مفتاح الکرامة، ۹/۲۴۷-۲۶۶.
- ↑ امام خمینی، کشف اسرار، ۸۹-۹۴.
- ↑ امام خمینی، تعلیقه بر عروه، ۶۹۰-۶۹۱.
- ↑ احمدی جلفایی، مفتاح الفرج، ۸۴-۹۲؛ خفاف، مقدمه کتاب فتح الابواب، ۸۴-۹۲؛ حمادی، کشف الستارة، ۵۰۳-۵۷۲؛ آقابزرگ، الذریعة الی تصانیف الشیعه، ۲/۱۸-۲۰.
- ↑ رضوی، سید عباس، مقاله «استخاره»، دانشنامه امام خمینی ج۱، ص ۶۴۹ - ۶۵۶.
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعه، ۸/۸۰.
- ↑ ابنطاووس، فتح الابواب، ۱۳۵؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعه، ۸/۸۰.
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعه، ۸/۷۹.
- ↑ برقی، المحاسن، ۲/۵۹۸؛ حمیری، قرب الاسناد، ۵۹؛ کلینی، الکافی، ۳/۴۷۰.
- ↑ امام خمینی، تعلیقه عروه، ۶۹۰.
- ↑ ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۶/۶۵؛ عاملی، مفتاح الکرامة، ۹/۲۴۷.
- ↑ مفید، المقنعه، ۲۱۶-۲۱۷؛ ابنادریس، السرائر، ۱/۳۱۳؛ حمادی، کشف الستارة، ۵۰۷.
- ↑ امام خمینی، تعلیقه عروه، ۶۹۰.
- ↑ «بگو: اگر دعای شما نباشد پروردگارم به شما بهایی نمیدهد که (حقّ را) دروغ شمردید پس به زودی (عذاب) گریبانگیر (شما) خواهد شد» سوره فرقان، آیه ۷۷.
- ↑ امام خمینی، کشف اسرار، ۹۰.
- ↑ طباطبایی، فاطمه، یک ساغر از هزار، ۵۱۸.
- ↑ عاملی، مفتاح الکرامة، ۹/۲۵۱-۲۶۶.
- ↑ اردبیلی، زبدة البیان، ۶۲۶.
- ↑ حمادی، کشف الستارة، ۵۴۰-۵۴۴.
- ↑ امام خمینی، کشف اسرار، ۹۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۶/۱۶۲.
- ↑ ابنطاووس، فتح الابواب، ۱۸۱-۱۸۴.
- ↑ شهید اول، ذکری الشیعه، ۴/۲۷۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۲۰۵.
- ↑ نجفی، جواهر الکلام، ۱۲/۱۶۸.
- ↑ فاضل مقداد، کنز العرفان، ۲/۲۸.
- ↑ صدر، ماوراء الفقه، ۳/۱۹۵.
- ↑ «آنگاه با آنان قرعه انداخت و از بیرون افتادگان بود» سوره صافات، آیه ۱۴۱.
- ↑ «این از خبرهای نهانی است که به تو وحی میکنیم و تو هنگامی که آنان تیرچههای (قرعه) خود را (در آب) میافکندند تا (بدانند) کدام، مریم را سرپرستی کند و هنگامی که با هم (در این کار) ستیزه میورزیدند نزد آنان نبودی» سوره آل عمران، آیه ۴۴.
- ↑ برقی، المحاسن، ۲/۵۹۸؛ لاری، تشریع الخیرة و التکلان، ۵۰۱.
- ↑ ابنطاووس، فتح الابواب، ۱۶۱.
- ↑ ابنطاووس، فتح الابواب، ۱۵۳-۱۶۰.
- ↑ کاشف الغطاء، کشف الغطاء، ۳/۴۵۳؛ صدر، ماوراء الفقه، ۳/۲۱۴.
- ↑ «یا آن کسی که به درمانده، چون وی را بخواند، پاسخ میدهد» سوره نمل، آیه ۶۲.
- ↑ امام خمینی، کشف اسرار، ۹۱-۹۲؛ تعلیقه عروه، ۶۹۰.
- ↑ امام خمینی، کشف اسرار، ۹۰-۹۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۳/۱۰۸؛ رحیمیان، در سایه آفتاب، ۲۲۴-۲۲۵.
- ↑ علمالهدی، خاطرات، ۱/۸۸-۸۹.
- ↑ رضوی، سید عباس، مقاله «استخاره»، دانشنامه امام خمینی ج۱، ص ۶۴۹ - ۶۵۶.
- ↑ عاملی، مفتاح الکرامة، ۹/۲۶۵.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۸۸/۲۸۵.
- ↑ بحرانی، الحدائق الناضره، ۱۰/۵۳۳.
- ↑ صدر، ماوراء الفقه، ۳/۲۲۳.
- ↑ رضوی، سید عباس، مقاله «استخاره»، دانشنامه امام خمینی ج۱، ص ۶۴۹ - ۶۵۶.
- ↑ هاشمی شاهرودی، فرهنگ جامع فقه، ۲/۵۵۶.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۸۸/۲۸۷.
- ↑ طباطبایی، سید محمد حسین، بررسیهای اسلامی، ۲/۲۵۳؛ صدر، ماوراء الفقه، ۳/۲۱۰-۲۱۱.
- ↑ امام خمینی، کشف اسرار، ۹۰-۹۱.
- ↑ امام خمینی، کشف اسرار، ۹۱.
- ↑ امام خمینی، کشف اسرار، ۹۳.
- ↑ امام خمینی، کشف اسرار، ۹۳.
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعه، ۸/۸۰؛ امام خمینی، تعلیقه عروه، ۶۹۰.
- ↑ سبزواری، مهذّب الاحکام، ۹/۹۷؛ سیستانی، استفتائات، ۳۳.
- ↑ ابنطاووس، فتح الابواب، ۱۵۵.
- ↑ تربتی، استخاره و حدود و شرایط آن، ۶۵.
- ↑ ابنطاووس، فتح الابواب، ۱۶۷-۱۶۸؛ بحرانی، الحدائق الناضره، ۱۰/۵۳۱.
- ↑ صدر، ماوراء الفقه، ۳/۲۱۱.
- ↑ امام خمینی، کشف اسرار، ۹۰.
- ↑ امام خمینی، توضیح المسائل، ۲/۱۰۲۲.
- ↑ کلینی، الکافی، ۴/۲۷۰.
- ↑ امام خمینی، تعلیقه عروه، ۶۹۱.
- ↑ امام خمینی، کشف اسرار، ۹۶.
- ↑ امام خمینی، کشف اسرار، ۹۴-۹۵.
- ↑ امام خمینی، تعلیقه عروه، ۶۹۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۳۰۹.
- ↑ رضایی، مصاحبه ۴/۱۳۸-۱۳۹؛ هاشمی رفسنجانی، کارنامه و خاطرات، ۵۱۲.
- ↑ رضوی، سید عباس، مقاله «استخاره»، دانشنامه امام خمینی ج۱، ص ۶۴۹ - ۶۵۶.
- ↑ لاری، تشریع الخیرة و التکلان، ۵۳۰.
- ↑ نجفی، جواهر الکلام، ۱۲/۱۶۸.
- ↑ امام خمینی، استفتائات، ۲/۲۸.
- ↑ امام خمینی، تعلیقه عروه، ۶۹۰؛ امام خمینی، کشف اسرار، ۹۰.
- ↑ کلینی، الکافی، ۳/۴۷۰-۴۷۱؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعه، ۸/۷۹-۸۰.
- ↑ طوسی، تهذیب الاحکام، ۳/۳۱۰؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعه، ۶/۲۳۳ و ۸/۷۸.
- ↑ ابنطاووس، فتح الابواب، ۲۷۸.
- ↑ ابنطاووس، فتح الابواب، ۲۷۸؛ عاملی، مفتاح الکرامة، ۹/۲۵۶-۲۵۸.
- ↑ خانی، شیوههای، ۲۳۲-۲۳۳.
- ↑ امام خمینی، استفتائات، ۲/۲۹.
- ↑ علمالهدی، خاطرات، ۱/۸۹.
- ↑ «و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ (هیچ کس) جز او آنها را نمیداند؛ و او آنچه را در خشکی و دریاست میداند و هیچ برگی فرو نمیافتد مگر که او آن را میداند و هیچ دانهای در تاریکیهای زمین و هیچ تر و خشکی نیست جز آنکه در کتابی روشن آمده است» سوره انعام، آیه ۵۹.
- ↑ سجادی، خاطرات، ۲/۹۶.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۸۸/۲۴۱.
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعه، ۶/۲۳۳.
- ↑ مکارم شیرازی، القواعد الفقهیه، ۱/۳۷۶.
- ↑ هاشمی شاهرودی، فرهنگ جامع فقه، ۲/۵۵۶.
- ↑ ابندرید، جمهرة اللغه، ۲/۷۶۷.
- ↑ کلینی، الکافی، ۳/۴۷۳.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۸۸/۲۳۹.
- ↑ کلینی، الکافی، ۳/۴۷۰؛ طوسی، تهذیب الاحکام، ۳/۱۸۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱/۳۱۳.
- ↑ صدر، ماوراء الفقه، ۳/۲۱۸.
- ↑ نجفی، جواهر الکلام، ۱۲/۱۶۸.
- ↑ امام خمینی، تعلیقه عروه، ۶۹۰.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۸۸/۲۵۰.
- ↑ شهید اول، ذکری الشیعه، ۴/۲۶۹.
- ↑ شهید اول، ذکری الشیعه، ۴/۲۶۸؛ عاملی، مفتاح الکرامة، ۹/۲۶۱.
- ↑ نجفی، جواهر الکلام، ۱۲/۱۶۸؛ یزدی طباطبایی، العروة الوثقی، ۴/۳۲۳؛ هاشمی شاهرودی، فرهنگ جامع فقه، ۱۱/۲۷۷.
- ↑ تعلیقه عروه، ۶۹۰.
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعه، ۲۶/۲۹۰.
- ↑ ابنطاووس، فتح الابواب، ۲۷۱-۲۷۴.
- ↑ امام خمینی، الاستصحاب، ۳۸۴-۳۸۵.
- ↑ امام خمینی، الاستصحاب، ۳۸۴-۳۸۶.
- ↑ امام خمینی، الاستصحاب، ۴۰۰-۴۰۴.
- ↑ امام خمینی، الاستصحاب، ۳۸۸-۳۹۰.
- ↑ نجفی، جواهر الکلام، ۱۲/۱۶۸؛ عاملی، مفتاح الکرامة، ۹/۲۶۳-۲۶۴؛ مشکینی، ۶۵.
- ↑ رضوی، سید عباس، مقاله «استخاره»، دانشنامه امام خمینی ج۱، ص ۶۴۹ - ۶۵۶.
- ↑ طباطبایی، سیدمحمد حسین، ۲/۲۵۳؛ سیستانی، استفتائات، ۳۳؛ بهجت، استفتائات، ۴/۸.
- ↑ امام خمینی، تعلیقه عروه، ۶۹۰؛ امام خمینی، کشف اسرار، ۹۰؛ امام خمینی، توضیح المسائل، ۲/۱۰۲۲.
- ↑ قدیری، خاطرات، ۱۱۸.
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعه، ۸/۸۳.
- ↑ حمیری، قرب الاسناد، ۵۹.
- ↑ کلینی، الکافی، ۳/۴۷۰.
- ↑ یزدی طباطبایی، العروة الوثقی، ۴/۳۲۵.
- ↑ امام خمینی، تعلیقه عروه، ۶۹۱.
- ↑ امام خمینی، تعلیقه عروه، ۶۹۱.
- ↑ نوری، مستدرک الوسائل، ۶/۲۶۳.
- ↑ مفید، المقنعه، ۵۱۴؛ ابنبراج، ۲/۱۸۱-۱۸۲.
- ↑ امام خمینی، تعلیقه عروه، ۶۹۰-۶۹۱.
- ↑ کلینی، الکافی، ۳/۴۰؛ صدوق، من لایحضره الفقیه، ۱/۷۹.
- ↑ طوسی، تهذیب الاحکام، ۱/۱۰۴؛ شهید اول، الدروس، ۱/۸۷؛ عاملی، مفتاح الکرامة، ۹/۲۵۶.
- ↑ کلینی، الکافی، ۳/۴۷۰؛ صدوق، من لایحضره الفقیه، ۱/۵۶۲-۵۶۳.
- ↑ مفید، المقنعه، ۲۱۶؛ ابنادریس، السرائر، ۱/۱۲۵.
- ↑ امام خمینی، تعلیقه عروه، ۲۸۰.
- ↑ کلینی، الکافی، ۳/۴۷۰؛ طوسی، تهذیب الاحکام، ۳/۱۸۰.
- ↑ لاری، تشریع الخیرة و التکلان، ۵۲۹-۵۳۰.
- ↑ بهجت، استفتائات، ۴/۸.
- ↑ امام خمینی، توضیح المسائل، ۲/۱۰۲۲.
- ↑ امام خمینی، استفتائات، ۲/۲۹.
- ↑ امام خمینی، استفتائات، ۱/۸۰.
- ↑ امام خمینی، توضیح المسائل، ۲/۱۰۲۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۳/۱۰۸.
- ↑ رضوی، سید عباس، مقاله «استخاره»، دانشنامه امام خمینی ج۱، ص ۶۴۹ - ۶۵۶.