اسماعیل بن مهران سکونی در معارف و سیره رضوی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

آشنایی اجمالی

اسماعیل بن مهران بن محمد بن ابی‌نصر زید سکونی کوفی، مکنی به ابی‌یعقوب[۱] و ابا محمد[۲]، از فرزندان سکون[۳] بن اشرس بن ثور (کنده) که شخصیت‌های زیادی بدان منسوبند [۴] و در زمره موالیان کوفی بود[۵].

برقی در کتاب الرجال خود او را از کندیان دانسته است[۶]. کتاب‌های رجالی او را در شمار اصحاب و راویان امام جعفر صادق[۷] و امام رضا (ع)[۸]، ذکر کرده‌اند [۹]. از او با واسطه‌هایی چند، احادیثی از امام باقر (ع)[۱۰] و امام صادق (ع) نیز روایت شده[۱۱]، چنان که از او در زمره اصحاب امام جواد (ع) هم یاد شده است[۱۲].

اسماعیل ملاقات‌هایی با امام رضا (ع)[۱۳] و فرزندش امام جواد (ع) داشته و از ایشان بدون واسطه و گاه با واسطه روایت‌های نقل کرده است[۱۴]. یکی از مهم‌ترین احادیثی که از اسماعیل بن مهران نقل شده و دلیلی بر امامی مذهب بودن او نیز هست، روایت او از امام جواد (ع) در نص امامت جانشین ایشان، یعنی امام هادی (ع) است. اسماعیل بن مهران روایت می‌کند. زمانی که ابوجعفر (امام جواد (ع)) برای نخستین بار، به واسطه احضار خلفای عباسی عازم عراق بود، هنگام خروج از مدینه، نگرانی خود را از این وضعیت به او اعلام کرده و از جانشین ایشان پرسیدم. ایشان تبسمی نموده و فرمود: آنچه درباره غیبت تصور می‌کنی، اکنون وقت آن فرا نرسیده است، ولی در سفر دوم (۲۲۰ق)[۱۵] که ایشان به دستور معتصم عباسی (خلافت ۲۱۸-۲۲۸ق) مدینه را ترک می‌کردند، مجدداً درباره جانشین وی، از ایشان سوال کردم. امام جواد (ع) پس از ابراز اندوه زیاد و گریه‌ای که محاسن‌شان خیس شد، فرمود: سفر پر خطری این بار پیش رو است و امر امامت پس از من با پسرم علی (ع) است[۱۶]. از آنجا که اسماعیل با امام جواد (ع) در سال ۲۲۰ق ملاقات داشته[۱۷] و نیز روایتی که پس از ۲۲۴ق از او نقل شده، می‌توان نتیجه گرفت که او تا بدین سال در قید حیات بوده است[۱۸]. ابن ندیم از اسماعیل بن مهران صاحب کتاب الملاحم به عنوان برادر عیسی بن مهران یاد می‌کند[۱۹].

درباره شخصیت روایی اسماعیل، بیشتر علمای رجالی شیعه نظر مثبت و همگنی دارند[۲۰]؛ نجاشی در رجال خود وی را ثقه قابل اعتماد توصیف می‌کند[۲۱] و شیخ به نقل روایتی می‌پردازد که در آن محمد بن مسعود عیاشی از علی بن حسن بن فضال در مورد اسماعیل بن مهران پرسش می‌کند؛ وی در پاسخ می‌گوید: او متهم به غلو است، سپس عیاشی این ادعا را تکذیب کرده و می‌گوید: بر او دروغ بسته‌اند، وی فردی پارسا، نیکوکار، ثقه و فاضل بود[۲۲]. از نوع بیان شیخ بر می‌آید که خود نیز بر این باور است. اما در این میان ابن‌غضائری بی‌آنکه در خصوص خود شخصیت وی اظهار نظری کند یا وی را به عدم وثاقت توصیف نماید، احادیث وی را به حکم آنکه از افرادی ضعیفی روایت می‌کند، زیر سوال برده و دسته‌ای از آنها را مضطرب می‌خواند، از این رو می‌نویسد که احادیث وی تنها به عنوان گواه می‌توانند به کار آیند[۲۳]، چنان که برخی طریق شیخ به او را به اعتبار وجود ابی‌المفضل و ابن بطه بن ابی‌نصر سکونی ضعیف دانسته‌اند[۲۴]. علامه حلی پس از ذکر نظر پیش گفته، می‌گوید: در نظر من اقوی پذیرش روایت‌های اوست، بدان سبب که شیخ طوسی و نجاشی به توثیق وی شهادت داده‌اند[۲۵]. ابن داوود نیز با ذکر دیدگاه‌های پیش‌گفته، در یک جا به اعتماد بر داده‌های او تصریح می‌کند[۲۶] و در جای دیگر صرفاً به نقل نظر ابن‌غضائری و کشی بسنده می‌کند[۲۷]. دیگر علمای رجال نیز با ذکر اقوال مذکور، در نهایت او را فردی قابل اعتماد و ثقه می‌دانند[۲۸] و نقل وی از برخی افراد ضعیف را موجب خدشه بر وثاقت وی نمی‌دانند[۲۹].

از اسماعیل روایت‌های زیادی در متون حدیثی آمده که برخی شمار آنها را در متون حدیثی بیش از ۱۲۰ مورد دانسته‌اند[۳۰]. او علاوه بر امام رضا و امام جواد (ع) از افرادی مثل احمد بن محمد بن ابی نصر سکونی[۳۱]، ابی‌جریر قمی، ابی‌جمیله مفضل بن صالح، ابی‌سعید قماط، ابراهیم بن ابی‌رجاء، ابراهیم بن فضل، حسن بن علی بن ابی‌حمزه و دیگران روایت دارد، چنان که افراد زیادی چون: ابوعبدالله رازی، محمد ابن مسعود عیاشی، ابراهیم بن هاشم، احمد بن محمد برقی[۳۲]، ابوجعفر احمد بن حسن، سلمة بن خطاب، ابوسمینه محمد بن علی بن صیرفی، علی بن حسن بن فضال[۳۳]، عبدالکریم بن هیثم بن عاقولی، احمد بن سری بن سنان و علی بن هیثم شروی[۳۴] از او نقل حدیث کرده‌اند. او علاوه بر نقش‌آفرینی در عرصه روایت‌گری، در تصنیف کتاب نیز ورود داشته و آثار چندی پدید آورده است. کتاب‌هایی چون: کتاب الملاحم، کتاب ثواب القرآن، کتاب الإهلیلجة کتاب صفة المؤمن و الفاجر، کتاب خطب امیر المؤمنین (ع) و کتاب النوادر[۳۵]. شیخ علاوه بر موارد پیش‌گفته دو کتاب العلل و اصل را که محمد بن حسن از او روایت کرده، ذکر می‌کند [۳۶]. آقابزرگ با ذکر اینکه کتاب صفة المؤمن و الفاجر را او از اصحاب امام صادق (ع) روایت کرده، به عمر طولانی وی اشاره می‌کند و سپس به نقل از کتاب تأسیس الشیعة می‌نویسد: او اول کسی است که در علم اخلاق کتاب نوشته است پس از آنکه امام علی (ع) آن را بنا نهاده بود[۳۷]. او همچنین کتاب فضائل القرآن را از حسن بن علی بن ابی حمزه بطائنی واقفی[۳۸] و کتاب اصل را از آدم بن حسین نخاس کوفی[۳۹] روایت کرده است.

درباره اسماعیل بن مهران، نکته‌ای در خور ذکر است که ریشه در بیان و اطلاع‌رسانی شیخ طوسی دارد. او در کتاب الفهرست، در دو جا و با دو رویکرد از اسماعیل بن مهران سخن به میان می‌آورد، به گونه‌ای که به نظر می‌رسد آنان دو تن هستند و به همین اعتبار مرحوم خویی نیز دو عنوان برای آن باز می‌کند[۴۰]. شیخ بار نخست از اسماعیل بن مهران بن محمد بن ابی نصر سکونی مکنی به ابی‌یعقوب سخن به میان می‌آورد که فردی ثقه، و راوی از اصحاب امام صادق (ع) و از ملاقات کنندگان امام رضا (ع) است که کتاب‌های ذکر شده در پیش را تصنیف کرده است[۴۱] و در جایی دیگر از اسماعیل بن مهران، به صورت مطلق یاد می‌کند که دارای دو کتاب الملاحم و اصل است[۴۲]. او در ذیل این عنوان، نه تنها به یادکرد دو کتاب اکتفا می‌کند، بلکه از ذکر نسب او و نیز توثیقش خودداری می‌کند، به گونه‌ای که در بادی امر، جز تعدد آنها قابل فهم نیست، چنان که طریق نقل این دو کتاب با آنچه در خصوص کتاب‌های اسماعیل بن مهران بن محمد آورده، متفاوت است. وی ذیل عنوان اسماعیل بن مهران می‌نویسد که دو کتاب الملاحم و اصل او را دسته‌ای از اصحاب ما از ابی‌المفضل از ابوجعفر محمد بن جعفر بن بطه از احمد بن ابو عبدالله از او روایت کرده‌اند[۴۳]، ولی ذیل نام ابن مهران بن محمد، برای کتاب‌های الملاحم و اصل، دو طریق متفاوت با آنچه آمد، ذکر می‌کند[۴۴] که گویی کتاب‌هایی دیگرند.

خویی با بیان چند دلیل، دو نام ذکر شده در کتاب شیخ را از آن یک تن می‌داند و می‌نویسد: اولاً برقی، کشی، نجاشی و ابن غضائری جز یک نفر را ذکر نکرده‌اند و اگر آنان دو تن بودند، قطعاً در نوشته‌های آنان انعکاس می‌یافت. ثانیاً شیخ، ذیل اسماعیل بن مهران از کتاب‌های الملاحم و اصل یاد می‌کند، چنان که ذیل عنوان ابن مهران بن محمد چنین می‌کند و بسیار بعید می‌نماید که دو نفر با این اسم، دارای کتاب‌هایی با اسم مشترک باشند، به ویژه آنکه نام‌گذاری مهران در میان مسلمانان چندان رواج نداشته است و ثالثاً آنکه شیخ برای ابن مهران توصیفی نیاورده است، در حالی که ابن مهران بن محمد را توثیق کرده است و اگر آنها دو نفر بودند، چرا در اصحاب امام رضا (ع) از او نام نبرده و به ارزیابی‌اش نپرداخته است؟ وی در ادامه می‌نویسد: بنابر این با اطمینان می‌توان گفت که شیخ از یک اسماعیل بن مهران سخن دارد و علت تکرار آن، یا به اعتبار تعدد طریق دو کتاب بوده یا از یادکرد اسماعیل در پیش غفلت کرده بود، از این رو به تکرار وی روی کرد[۴۵]. بدین گونه وی به زعم خویش، گریزگاهی برای قول شیخ نشان می‌دهد که البته فرض اخیر تا حدی می‌تواند پاسخ‌گو باشد، هر چند همچنان برخی از ابهامات باقی می‌ماند، چون باز، طرح این پرسش به جا می‌نماید که چرا شیخ به طور کامل به معرفی او نپرداخته یا داوری‌ای در خصوص او ارائه نکرده است، مگر اینکه گفته شود او به دو اسماعیل با مشخصات ذکر شده باور داشته است، چنان که ابن‌شهرآشوب تنها از اسماعیل دوم سخن دارد که دارای دو کتاب اصل و الملاحم است[۴۶] و از اسماعیل اول هیچ حرفی به میان نمی‌آورد. به هر روی از فرجام زندگی اسماعیل، همچون مراحل زیست وی اطلاعی در دست نیست.[۴۷]

اسماعیل بن مهران در راویان امام رضا در مسندالرضا

نام این راوی در کتب رجال با احترام و تعظیم و تکریم یاد شده است، شیخ طوسی او را در رجال خود از یاران حضرت رضا(ع) ذکر می‌کند، و در فهرست گوید: اسماعیل بن مهران سکونی از موالیان بوده و در کوفه سکونت داشته است، او در نقل اخبار موثق و مورد اعتماد می‌باشد و از جماعتی از یاران امام صادق(ع) روایت می‌کند و امام رضا(ع) را هم ملاقات کرده است.

او کتاب‌های زیادی هم تصنیف کرده که راویان از او نقل می‌کنند، کشی در رجال خود گفته: اسماعیل بن مهران متهم به غلو شده است اما محمد بن مسعود می‌‌گفت: اخبار دروغ به او نسبت می‌دهند، او مردی با تقوی و فاضل و نیکوکار بود و در نقل اخبار و روایات هم از ثقات می‌باشد، اسماعیل بن مهران بن محمد بن ابی نصر و احمد بن محمد بن ابی نصر هر دو سکونی بودند.

نجاشی نیز در رجال خود او را ذکر می‌کند و می‌گوید: اسماعیل بن مهران سکونی مکنی به ابویعقوب از محدثان کوفه می‌باشد. او در نقل حدیث ثقه و مورد اطمینان است او گروهی از یاران امام صادق(ع) را درک کرده و از آنان روایت می‌کند، شیخ کشی گفته: او از راویان امام رضا(ع) نیز به شمار می‌رود و کتاب‌هایی هم نوشته که یکی از آنها اهلیلجة و ملاحم و کتاب خطب امیرالمؤمنین(ع) است.

علامه حلی در «خلاصه» گوید: اسماعیل بن مهران از ثقات روات و مورد اعتماد می‌باشد، عبیدالله غضائری گفته: حدیث‌های او منقح نشده روایات ضعیف و صحیح به هم آمیخته است او از راویان ضعیف اخذ حدیث کرده و روایات او را باید به عنوان شاهد استخراج کرده، علامه گوید: من به روایات او اعتماد دارم زیرا شیخ طوسی و نجاشی او را توثیق کرده‌اند.

ابن حجر گوید: اسماعیل بن مهران کوفی از مصنفان شیعه است شیخ طوسی و کشی او را در کتب خود ذکر کرده‌اند، کتاب «ملاحم» و «ثواب القرآن» از تألیفات او می‌باشد او از مالک بن عطیه احمسی و جعفر بن محمد صادق روایت می‌کند، و از وی سلمة بن خطاب و بکر بن هشام و سهل بن زیاد و گروهی دیگر روایت می‌کنند.

او از حضرت رضا(ع) چند روایت نقل می‌کند، او می‌گوید: حضرت رضا(ع) فرمودند: ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ به اسم اعظم نزدیک‌تر از سیاهی چشم به سفیدی آن می‌باشد.[۴۸]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. رجال النجاشی، ص۲۶؛ الفهرست، طوسی، ص۴۶؛ خلاصة الأقوال ص۵۴.
  2. الرجال، ابن‌غضائری، ص۳۸.
  3. اختیار معرفة الرجال، ج۲، ص۸۵۴؛ کتاب الرجال، ابن‌داوود، ص۴۴.
  4. الأنساب، سمعانی، ج۳، ص۲۷۰؛ اللباب فی تهذیب الأنساب، ج۲، ص۱۲۵.
  5. رجال النجاشی، ص۲۶؛ الفهرست، طوسی، ص۴۶؛ خلاصة الأقوال ص۵۴.
  6. کتاب الرجال، برقی، ص۵۵.
  7. رجال الطوسی، ص۱۶۱.
  8. رجال الطوسی، ص۳۵۲.
  9. مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۱، ص۶۷۴؛ المفید من معجم رجال الحدیث، ص۷۰.
  10. اختیار معرفة الرجال، ج۱، ص۵۶؛ طرائف المقال، ج۱، ص۲۸۴.
  11. اختیار معرفة الرجال، ج۱، ص۵۶؛ ج۲، ص۷۰۹؛ الفهرست طوسی، ص۴۶.
  12. عوالم العلوم، ج۲۳، ص۲۳۹.
  13. مختلف الشیعة، ج۲، ص۲۹، ۳۰؛ مسند الإمام الرضا (ع)، ج۱، ص۲۰۴، ۳۱۰؛ ج۲، ص۱۴۸، ۱۶۷، ۱۶۹؛ حیاة الإمام الرضا (ع)، ج۱، ص۳۲۸، ۳۳۳، ۲۳۴.
  14. المناقب، ابن‌شهرآشوب، ج۳، ص۵۱۱؛ إکلیل المنهج، ص۱۳۹؛ المفید من معجم رجال الحدیث، ص۷۰.
  15. الارشاد، ج۲، ص۲۸۹، ۲۹۵؛ مناقب الطاهرین، ج۲، ص۸۰۱.
  16. الکافی، ج۱، ص۳۲۳؛ الارشاد، ج۲، ص۲۹۸؛ أعلام الوری، ج۲، ص۱۱۱.
  17. المناقب، ابن‌شهرآشوب، ج۳، ص۵۱۱؛ إکلیل المنهج، ص۱۳۹؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۱، ۶۷۴.
  18. الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج۷، ص۱۸۹.
  19. الفهرست، ابن‌ندیم، ص۲۷۹؛ الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج۲، ص۱۴۲.
  20. مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۱، ص۷۹.
  21. رجال النجاشی، ص۲۷.
  22. اختیار معرفة الرجال، ج۲، ص۸۵۴؛ وسائل الشیعة، ج۲۰، ص۳۲۱.
  23. الرجال، ابن غضائری، ص۳۸.
  24. الفهرست، طوسی، ص۲۸۹؛ معجم رجال الحدیث، ج۴، ص۱۰۷.
  25. خلاصة الأقوال، ص۵۵؛ الرسائل الرجالیة، ج۱، ص۲۹۲، ۲۹۳.
  26. کتاب الرجال، ابن داوود، ص۵۱.
  27. کتاب الرجال، ابن داوود، ص۲۳۲.
  28. نقد الرجال، ج۱، ص۲۳۳، ۲۳۴؛ جامع الرواة، ج۱، ص۱۰۳.
  29. إکلیل المنهج، ص۱۳۹؛ تنقیح المقال، ج۱۰، ص۴۰۱؛ حیاة الإمام الرضا (ع)، ج۲، ص۹۸.
  30. معجم رجال الحدیث، ج۴، ص۱۰۴.
  31. الأنساب، سمعانی، ج۱، ص۳۶.
  32. معجم رجال الحدیث، ج۴، ص۱۰۴.
  33. جامع الرواة، ج۱، ص۱۰۳.
  34. الأنساب، سمعانی، ج۱، ص۳۶؛ ج۳، ص۴۲۳.
  35. رجال النجاشی، ص۲۷؛ جامع الرواة، ج۲، ص۴۸۱؛ منهج المقال، ج۲، ۲۶۸، ۲۶۹؛ منتهی المقال، ج۲، ص۹۵.
  36. الفهرست، طوسی، ص۴۷.
  37. الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج۱۵، ص۴۷.
  38. رجال النجاشی، ص۳۶.
  39. مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۱، ص۷۹.
  40. معجم رجال الحدیث، ج۴، ص۱۰۲، ۱۰۵.
  41. الفهرست، طوسی، ص۴۷.
  42. الفهرست، طوسی، ص۵۱.
  43. الفهرست، طوسی، ص۵۱.
  44. الفهرست، طوسی، ص۴۷.
  45. معجم رجال الحدیث، ج۴، ص۱۰۷.
  46. معالم العلماء، ص۴۶.
  47. صالح شریعتی، شریعت‌جو، مقاله «اسماعیل بن مهران»، دانشنامه امام رضا ج۲ ص ۲۴۴.
  48. عطاردی قوچانی، عزیزالله، راویان امام رضا در مسند الرضا، ص 90-91.