اصول تربیتی در معارف و سیره نبوی

در زمینه مسائل تربیتی از دیدگاه نبوی به برخی از اصول اشاره شده است مانند: الف) اصل اعتدال: برای اینکه هر حرکت و فعل تربیتی باید بر اعتدال استوار باشد؛ ب) اصل تدرج و تمکّن: تربیت امری تدریجی و مرحله به مرحله است که براساس توانایی و کشش و جایگیری صورت می‌پذیرد؛ ج) اصل تسهیل و تیسیر: برنامه‌ها و اقدامات تربیتی باید اموری آسان و میسر بوده و مبتنی بر تکالیف شاق نباشد و راه‌هایی در تربیت گشوده شود که متربی با میل و رغبت در آن راه‌ها گام زند.

معناشناسی

لغت "اصل" واژه عربی است و به معنای بیخ، بنیاد، پایه و بن هر چیزی است[۱]. برخی "اصل" را به معنای مفاهیم، نظریه‌ها و قواعد نسبتاً کلی که در بیشتر موارد صادق است و باید راهنمای مربیان و اولیای فرهنگ در همه اعمال تربیتی باشد می‌دانند[۲]. "اصل"، یعنی قواعد و دستورالعمل‌های نسبتاً کلی‌ای که پذیرفتن و به کار بستن آنها، فرد را برمی‌انگیزد تا در راستای هدف عالی (قرب الهیخواسته‌ها و فعالیت‌های خود و دیگران را سامان دهد[۳]. "مبانی" در متون دینی، منشأ اصول‌اند و "اصول"، برگرفته شده از مبانی‌اند[۴].[۵]

اصل اعتدال

هر حرکت و فعل تربیتی باید بر اعتدال استوار باشد و از حدّ وسط بیرون نرود و به افراط و تفریط کشیده نشود تا حرکت و فعلی مطلوب باشد. راه و رسم نبوی در هر امری به اعتدال و میانه‌روی فراخوانده است. قرآن کریم امت اسلامی را امتی معتدل و میانه‌رو معرفی کرده و نمونه‌ای که این امت باید خود را با او منطبق سازد و در پی او رود، پیامبر اکرم (ص) معرفی نموده است: ﴿وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا[۶]. جهت‌گیری تربیتی دین بدین سمت است که تمام رفتارها معتدل باشد و از هرگونه افراط و تفریط پرهیز گردد، چنان‌که از زبان لقمان حکیم به فرزندش آمده است: ﴿وَاقْصِدْ فِي مَشْيِكَ[۷].

در روابط خانوادگی و رفتارهای تربیتی، اعتدال و میانه‌روی راه رفتن به سوی اهداف را هموار می‌کند و هیچ مددکاری چون آن یاری‌رسان نیست؛ به این معنا که از محبت افراطی پرهیز نمود و به سوی افراط نیز روانه نشد، از سخت‌گیری بیش از اندازه اجتناب کرد و در دام رهاسازی و بی‌اهمیتی فرونرفت، از مدیریت آمرانه و فرمان‌فرمایانه دوری نمود و گرفتار مدیریت فاقد قانون و ضابطه نشد، از تکرار کردن یک موضوع و بیان افراطی یک چیز پرهیز داشت و به سکوت برگزار کردن و رابطه کلامی نداشتن و یادآوری نکردن کشیده نشد و... . پیامبر اکرم (ص) آموخته است که بهترین راه و رسم در تربیت و هر کاری اعتدال و میانه‌روی است: «خَيْرُ الْأُمُورِ أَوْسَطُهَا»[۸].

آفرینش انسان به نحوی است که هرگونه بیرون شدن از مرزهای اعتدال او را آسیب می‌رساند و از نظر تربیتی دچار توقف یا گستاخی‌اش می‌سازد. به بیان علی (ع): «فَكُلُّ‏ تَقْصِيرٍ بِهِ‏ مُضِرٌّ وَ كُلُّ إِفْرَاطٍ لَهُ مُفْسِدٌ»[۹].

بنابراین باید دقت و اهتمام شود که در هر امری اعتدال و میانه‌روی پاس داشته شود و به جد از افراط و تفریط دوری گردد. پیامبر اکرم (ص) با بیانی مؤکد، پیروان خود را به اعتدال و میانه‌روی فراخوانده و فرموده است: «أَيُّهَا النَّاسُ‏ عَلَيْكُمْ‏ بِالْقَصْدِ، عَلَيْكُمْ‏ بِالْقَصْدِ، عَلَيْكُمْ‏ بِالْقَصْدِ»[۱۰].[۱۱]

اصل تدرج و تمکّن

“تدرج” به معنای اندک‌اندک و آهسته‌آهسته پیش رفتن و پایه‌پایه نزدیک شدن است[۱۲]، و “تمکن” به معنای جای گرفتن و جاگیر شدن و پابرجا شدن و نیز توانایی و قدرت و قادر شدن بر چیزی است[۱۳]. و تربیت امری تدریجی و مرحله به مرحله است که براساس توانایی و کشش و جایگیری صورت می‌پذیرد، و هیچ انسانی جز بر اساس تمکن و توانایی‌اش و جز با حرکتی تدریجی و مناسب به سوی اهداف تربیت پیش نمی‌رود و به کمالات الهی دست نمی‌یابد، همچنان که عکس این مطلب نیز صادق است و هیچ انسانی یک مرتبه و دفعتاً تباه نمی‌شود.

ملاحظه تفاوت‌های فردی و اختلاف استعدادها و مراتب فرزندان و مراحل تربیت در سامان دادن تربیت از مسائل مهم است. پذیرش این امر که انسان مراحل و مراتب گوناگونی در سیر زندگی خود دارد و دو فرد عین هم نیستند و هر فرزند شخصیتی مختص به خود و ویژگی‌های خویش را دارد لازمه رویکردهای تربیت صحیح است و این مراحل و مراتب و تفاوت‌ها، نشانه‌های قدرت و کمال خدای متعال است: ﴿مَا لَكُمْ لَا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقَارًا * وَقَدْ خَلَقَكُمْ أَطْوَارًا[۱۴].

تفاوت استعدادها و سلایق و دیگر عرصه‌های پرتفاوت میان افراد، لازمه نظام کمالی و مایه رشد آدمی است و در تربیت فرزندان لازم است نگاه واقع‌بینانه لحاظ شود؛ به بیان امیر مؤمنان علی (ع): «لَا يَزَالُ‏ النَّاسُ‏ بِخَيْرٍ مَا تَفَاوَتُوا فَإِذَا اسْتَوَوْا هَلَكُوا»[۱۵]. تربیت نیز اگر بر اساس ملاحظه ظرفیت‌ها و استعدادها صورت نگیرد، نه تنها رشد دهنده نخواهد بود، بلکه تباه‌گر و هلاک‌کننده خواهد بود.

حکمت الهی چنین است که با انسان به اندازه توانایی‌اش رفتار می‌کند و هیچ‌کس را بیش از توانایی‌اش تکلیف نمی‌نماید و این اساس تربیت است: ﴿لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا[۱۶].

در تمام مراحل تربیت لازم است تمکن فرزندان در نظر گرفته شود و آنان به تدریج به سوی کمال سوق داده شوند، زیرا توقع بیش از اندازه و خارج از استعداد از فرزندان، آنان را وامانده می‌سازد و مطلوب تربیت حاصل نمی‌شود. شناخت مراحل رشد و ویژگی‌های خاص هر مرحله و انتظارات هر دوره و نوع رفتاری که باید صورت گیرد از لوازم اصلی حرکت تربیتی صحیح است. حدیث مشهور پیامبر در بیان مراحل رشد و لوازم آن بیانگر این حقیقت است: «الْوَلَدُ سَيِّدٌ سَبْعَ‏ سِنِينَ‏ وَ عَبْدٌ سَبْعَ سِنِينَ وَ وَزِيرٌ سَبْعَ سِنِينَ»[۱۷].

و نیز از امام صادق (ع) روایت شده است: «دَعِ‏ ابْنَكَ‏ يَلْعَبْ‏ سَبْعَ‏ سِنِينَ‏ وَ يُؤَدَّبْ سَبْعَ سِنِينَ وَ أَلْزِمْهُ نَفْسَكَ سَبْعَ سِنِينَ»[۱۸]. مشخص است که در این‌گونه آموزه‌ها به مراحل رشد توجه داده شده است.

“براساس احادیث فوق لازمه برخورد صحیح با فرزند این است که در هفت سال اول به جهت رشد عواطف کودک که مانند نهالی نورسته احتیاج به بالندگی و مراقبت دارد باید احساسات و نیازهای او را درک نمود و آزادی لازم را در اختیار او گذاشت تا به مرحله شکوفایی جسم و جانش برسد و چون از پختگی عقل در این دوره هنوز برخوردار نیست و شانه‌های ضعیف او نیز برای پذیرش کارهای بدنی و مسئولیت‌های خانوادگی قدرت لازم را ندارد از او توقع کار و فرمانبرداری نباید داشت و بازی بهترین روشی است که می‌تواند به رشد همه‌جانبه کودک یاری رساند. (البته بر اساس غریزه تقلید که در این دوره بر کودک حاکم است می‌توان در پرورش عواطف مثبت و مطلوب وی با استفاده از نیروی تقلید همت گماشت).

در مرحله دوم، هفت سال بعد، با در نظر گرفتن پیشرفت‌هایی که کودک از نظر عقلی و جسمی به دست آورده است مرحله پذیرفتن مسئولیت و وظایف محوله است که ضمنا بایستی متعادل و در حد توان کودک به وی ارجاع شود و علاوه بر آن وی آمادگی درک ارزش‌های مثبت را از این دوره پیدا نموده و می‌تواند آنها را از ضد ارزش‌ها تمیز دهد و به اصطلاح پایه‌های اخلاقی در وی جایگزین می‌گردد و کودک، آنها را درونی می‌سازد و در مواقع لازم و ضرورت می‌توان به تأدیب او همت گماشت و همان‌گونه که ذکر شد ارائه مسئولیت و وظایف خاصی به فرزند در این دوره باید متناسب با ظرفیت جسمی، روحی و توان کودک باشد و آنچه را که کودک در حد مقدورات خود انجام می‌دهد از طرف والدین به خوبی پذیرفته گردد... ازاین‌رو در هفت سال دوم محور تربیتی عبارت از پذیرفتن مسئولیت، درک ارزش‌های خیر و تمیز از ضد ارزش‌ها و تأدیب است.

در هفت سال سوم (چهارده تا بیست و یک سال) که مصادف با سنین بلوغ و نوجوانی است باید با او (نوبالغ) به منزله مشاور رفتار کرد و ملازمت به جای آمریت محور عمده تربیتی در این دوره خواهد بود و والدین به جای اینکه روبه‌روی فرزند نوجوان خویش قرار گیرند، در کنار او تدابیر لازم را برای زندگی اتخاذ می‌نمایند و باهم افق نمودن جنبه‌های فکری خود و نوجوان محیط سالمی را برای رشد وی فراهم می‌نمایند”[۱۹].

درک درست این مراحل و اتخاذ شیوه رفتار مناسب نسبت به هر مرحله از ضروریات تربیت است و پیامبر اکرم (ص) و اوصیای آن حضرت در آموزه‌های خود بدان توجه داده‌اند، چنان‌که از رسول خدا (ص) روایت شده است: «‏مَنْ‏ كَانَ‏ عِنْدَهُ‏ صَبِيٌّ‏ فَلْيَتَصَابَ‏ لَهُ‏»[۲۰] و از امیر مؤمنان علی (ع) نقل شده است: «مَنْ‏ كَانَ‏ لَهُ‏ وَلَدٌ صَبَا»[۲۱].

درک دنیای فرزندان در هر مرحله و رفتار متناسب با آنان نباید به غفلت واگذاشته شود. احادیث فوق بر این واقعیت تأکید دارند که دنیای کودکی، با دنیای بزرگسالان متفاوت است و مربیان نباید از دریچه احساسات و افکار خود به کودکان بنگرند، بلکه باید این دوران رشد را درک نموده از واقعیت‌های آن آگاه شد و رفتار مطابق با نیازمندی‌های روحی و جسمی کودکان را در پیش گرفت[۲۲].[۲۳]

اصل تسهیل و تیسیر

تسهیل و تیسیر به معنای آسان کردن و سهل گردانیدن است[۲۴] و منظور از اصل تسهیل و تیسیر این است که برنامه‌ها و اقدامات تربیتی باید اموری آسان و میسر باشد و مبتنی بر تکالیف شاق نباشد و راه‌هایی در تربیت گشوده شود که متربی با میل و رغبت در آن راه‌ها گام زند و با متربی از سر ملایمت و مدارا رفتار شود تا بتواند راه تربیت را بر خود هموار کند و به اهداف تربیت دست یابد. سنت تربیت الهی چنین است و خدای مهربان شریعت خود را سهل و آسان قرار داده است تا همگان به کمالات الهی متصف شوند، چنان‌که فرموده است: ﴿يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ[۲۵]. ﴿وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ[۲۶].

آیین تربیت الهی سهل و آسان بنا گذاشته شده است و راه تربیت فرزند نیز باید بر چنین آیینی استوار گردد. بنیانگذار این نظام تربیتی، رسول خدا (ص) فرموده است: «بَعَثَنِي‏ بِالْحَنِيفِيَّةِ السَّهْلَةِ السَّمْحَةِ»[۲۷].

تربیتی که بر امور شاق و آداب پرتکلف بنا گردد آسیب‌های جدی به متربی وارد می‌نماید و این‌گونه تربیت خلاف راه و رسم نبوی است، چنان پیامبر اکرم (ص) فرموده است: «بُعِثْتُ‏ بالحَنِيفِيَّةِ السَّمْحَةِ ـ أَوِ السَّهْلَةِ ـ وَ مَنْ خَالَفَ‏ سُنَّتِي‏ فَلَيْسَ مّنِّي‏»[۲۸].

رسول خدا (ص) تأکید می‌کرد مسلمانان بر آیین تربیتی او عمل کنند و از راه و رسم تسهیل و تیسیر دور نشوند، چنان‌که می‌فرمود: «يَسِّرُوا وَ لَا تُعَسِّرُوا إِنِّي بُعِثْتُ بِالْحَنِيفِيَّةِ السَّمْحَةِ»[۲۹].

راه و رسمی که بر تسهیل و تیسیر استوار باشد، زمینه تحقق می‌یابد و موجب ناخواهی و گریزپایی نمی‌شود. ازاین‌روست که پیشوایان دین چنین راه و رسمی را بهترین معرفی کرده‌اند.

در آموزه‌های علوی آمده است: «خَيْرُ الْأُمُورِ مَا سَهُلَتْ‏ مَبَادِيهِ‏ وَ حَسُنَتْ خَوَاتِمُهُ وَ حُمِدَتْ عَوَاقِبُهُ»[۳۰].

تسهیل و تیسیر در سال‌های نخستین زندگی و دوران کودکی از اهمیتی بیش‌تر برخوردار است، زیرا وجود آدمی لطیف‌تر است و به تسهیلی بیش‌تر نیاز دارد. یونس بن رباط[۳۱] از امام صادق (ع) روایت کرده است که رسول خدا (ص) چنین فرموده است: «رَحِمَ‏ اللَّهُ‏ مَنْ‏ أَعَانَ‏ وَلَدَهُ‏ عَلَى‏ بِرِّهِ‏» خداوند رحمت کند کسی را که فرزند خود را در نیکی و نیکوکاری یاری کند. یونس بن رباط گوید از حضرت پرسیدم: “چگونه فرزند خود را در نیکی و نیکوکاری یاری کند؟ ” حضرت فرمود: «يَقْبَلُ مَيْسُورَهُ وَ يَتَجَاوَزُ عَنْ‏ مَعْسُورِهِ‏ وَ لَا يُرْهِقُهُ وَ لَا يَخْرَقُ بِهِ»[۳۲].

بنابراین فعل تربیتی رشد دهنده و سیردهنده به سوی نیکی از سخت‌گیری و خشونت به دور و بر سهل‌گیری و ملایمت استوار است[۳۳].

پرسش مستقیم

منابع

پانویس

  1. علی اکبر دهخدا، لغت‌نامه دهخدا، ماده «اصل».
  2. احمد احمدی، اصول و روش‌های تربیت در اسلام، ص۹۹.
  3. علی نقی فقیهی، مبانی، اصول و روش‌های تربیت جنسی از منظر قرآن و حدیث، ص۳۲.
  4. علی نقی فقیهی، مبانی، اصول و روش‌های تربیت جنسی از منظر قرآن و حدیث، ص۳۲.
  5. احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۹۴.
  6. «و بدین گونه شما را امّتی میانه کرده‌ایم تا گواه بر مردم باشید و پیامبر بر شما گواه باشد» سوره بقره، آیه ۱۴۳.
  7. «و در راه رفتنت میانه‌رو باش» سوره لقمان، آیه ۱۹.
  8. «بهترین کارها حد وسط آنها است». أبو عبیدالقاسم بن سلام الهروی، غریب الحدیث، دارالکتب العربی، بیروت، ۱۳۹۶ ق. ج۲، ص۲۸؛ الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج۱، ص۱۰۴؛ بدائع الصنائع، ج۱، ص۲۳؛ عوالی اللآلی، ج۱، ص۲۹۶؛ الجامع الصغیر، ج۱، ص۲۴۹؛ بحار الانوار، ج۷۷، ص۱۶۶.
  9. «هر کمبود آن را زیان است و هر زیادی آن را تباهی است». نهج البلاغه، حکمت ۱۰۸.
  10. «ای مردم، بر شما باد به اعتدال و میانه‌روی، به اعتدال و میانه‌روی، به اعتدال و میانه‌روی». سنن ابن ماجة، ج۲، ص۱۴۱۷؛ الامیر علاءالدین علی بن بلبان الفارسی، الاحسان بترتیب صحیح ابن حبان، دارالکتب العلمیة، بیروت، ۱۴۰۸ ق. ج۱، ص۲۸۵؛ الجامع الصغیر، ج۱، ص۱۲۱؛ کنز العمال، ج۳، ص۲۸؛ محمد مرتضی الزبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، دار مکتبة الحیاة، بیروت. ج۲، ص۴۶۷.
  11. دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌، م‍ص‍طف‍ی‌، سیره نبوی، ج۴، ص۱۵۱.
  12. فرهنگ معین، ج۱، ص۱۰۵۶.
  13. فرهنگ معین، ج۱، ص۱۱۴۲؛ علی‌اکبر دهخدا، لغت‌نامه، چاپ اول، سازمان لغت‌نامه دهخدا، ۱۳۲۵-۱۳۵۲ ش. ذیل واژه “تمکّن”.
  14. «چه بر سرتان آمده است که به سترگی خداوند گردن نمی‌نهید؟ * با آنکه شما را گونه‌گون آفریده است» سوره نوح، آیه ۱۳-۱۴.
  15. «خیر مردم در تفاوت آنها است و اگر همه مساوی باشند، هلاک شوند». امالی الصدوق، ص۳۶۲؛ عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۵۸؛ بحار الانوار، ج۷۷، ص۳۸۳.
  16. «خداوند به هیچ کس جز (برابر با) توانش تکلیف نمی‌کند» سوره بقره، آیه ۲۸۶.
  17. «فرزند در هفت سال اول زندگی، آقا و سیّد [پدر و مادر]است، در هفت سال دوم فرمانبردار و مطیع [پدر و مادر]است، و در هفت سال سوم وزیر [خانواده و مشاور پدر و مادر] است». المعجم الاوسط، ج۶، ص۱۷۰؛ مکارم الاخلاق، ص۲۲۲؛ مجمع الزوائد، ج۸، ص۱۵۹؛ وسائل الشیعة، ج۱۵، ص۱۹۵؛ بحارالانوار، ج۱۰۴، ص۹۵.
  18. «فرزند خود را هفت سال آزاد بگذار بازی کند، و هفت سال دوم او را ادب کن، و هفت سال سوم او را [مانند رفیقی صمیمی]ملازم و مصاحب خود قرار ده» کتاب من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۴۹۲؛ وسائل الشیعة، ج۱۵، ص۱۹۳؛ جواهر الکلام، ج۲۶، ص۳۳.
  19. محمد رضا شرفی، مراحل رشد و تحول انسان به ضمیمه مقدمه‌ای بر دیدگاه اسلام در مورد رشد، چاپ سوم، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۶۸ ش. ص۲۳۲-۲۳۳.
  20. «هرکس کودکی دارد، باید با او کودکانه رفتار کند». کتاب من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۴۸۴؛ عوالی اللآلی، ج۳، ص۳۱۱ [«کَانَ لَهّ» آمده است]؛ کنز العمال، ج۱۶، ص۴۵۷ [«کَانَ لَهّ» آمده است]؛ وسائل الشیعة، ج۱۵، ص۲۰۳.
  21. «هرکس کودکی دارد، باید با او کودکی کند». الکافی، ج۶، ص۵۰؛ وسائل الشیعة، ج۱۵، ص۲۰۳.
  22. مراحل رشد و تحول انسان به ضمیمه مقدمه‌ای بر دیدگاه اسلام در مورد رشد، ص۲۳۵.
  23. دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌، م‍ص‍طف‍ی‌، سیره نبوی، ج۴، ص۱۵۳.
  24. لغت‌نامه دهخدا، ذیل واژه‌های “تسهیل” و “تیسیر”؛ فرهنگ معین، ج۱، ص۱۰۸۳، ۱۱۸۰.
  25. «خداوند برای شما آسانی می‌خواهد و برایتان دشواری نمی‌خواهد» سوره بقره، آیه ۱۸۵.
  26. «و در (راه) خداوند چنان که سزاوار جهاد (در راه) اوست جهاد کنید؛ او شما را برگزید و در دین- که همان آیین پدرتان ابراهیم است- هیچ تنگنایی برای شما ننهاد» سوره حج، آیه ۷۸.
  27. «خداوند مرا بر شریعت و دین حنیف آسان و ملایم مبعوث کرده است». الکافی، ج۵، ص۴۹۴؛ التفسیر الکبیر، ج۷، ص۱۱۸، ج۱۵، ص۲۵؛ شرح ابن أبی الحدید، ج۱۵، ص۱۴۴؛ أبوالسعود محمد بن محمد العمادی، تفسیر أبی السعود، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ج۱، ص۲۷۷؛ بحار الانوار، ج۲۲، ص۲۶۴.
  28. «من بر دین حنیف ملایم - یا آسان - مبعوث شده‌ام و هرکس با راه و رسم من مخالفت ورزد از من نیست». أبوبکر احمد بن علی بن الخطیب البغدادی، تاریخ بغداد أو مدینة السلام، دارالکتب العلمیة، بیروت، ج۷، ص۲۰۹؛ الجامع الصغیر، ج۱، ص۴۸۶؛ کنز العمال، ج۱، ص۱۷۸. بدون قسمت دوم: المبسوط السرخسی، ج۳۰، ص۲۸۶؛ بحار الانوار، ج۶۷، ص۱۳۶، ج۶۸، ص۳۱۸، ج۶۹، ص۴۲، ج۷۲، ص۲۳۴.
  29. «آسان بگیرید و سخت مگیرید که همانا من بر دین حنیف ملایم مبعوث شده‌ام». المجموع فی شرح المهذب، ج۱۱، ص۴۵۰.
  30. «بهترین کارها آن است که مبادی آن آسان، و اواخر آن نیکو، و عاقبت‌های آن ستوده باشد». شرح غررالحکم، ج۳، ص۴۳۷؛ عیون الحکم و المواعظ، ص۲۳۸.
  31. یونس بن رباط بَجَلی از اصحاب امام صادق (ع) و از راویان ثقه است. ر. ک: رجال النجاشی، ص۴۴۸؛ تقی الدین الحسن بن علی بن داوود الحلی، کتاب الرجال، تصحیح السید کاظم الموسوی المیاموی، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۴۲ ش. ص۳۸۰؛ معجم رجال الحدیث، ج۲۰، ص۱۹۰-۱۹۱؛ معجم الثقات، ص۱۳۴.
  32. «آن‌چه را که در توان اوست از او بپذیرد، و آنچه را که برایش طاقت‌فرساست از او نخواهد، و او را به تکلیف ما فوق طاقتش واندارد، و او را دچار سرگشتگی و شرمندگی نسازد». الکافی، ج۶، ص۵۰؛ تهذیب الاحکام، ج۸، ص۱۱۳؛ السرائر، ج۳، ص۵۹۵؛ وسائل الشیعة، ج۱۵، ص۱۹۹.
  33. دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌، م‍ص‍طف‍ی‌، سیره نبوی، ج۴، ص۱۵۷.