اقدامات اولیه پیامبر در مدینه

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از اقدامات اولیه پیامبر)

مقدمه

در پی افزایش فشارها و بدرفتاری‌های مشرکان مکه و سرانجام، تصمیم آنها به قتل شبانه رسول خدا (ص)، آن حضرت که به دست فرشته وحی از توطئه خبردار شده بود، تصمیم گرفتند هرچه زودتر به مدینه مهاجرت کنند. علی بن ابی‌طالب (ع) در شبی که قرار بود رسول اکرم (ص) کشته شود، در بستر او خوابید و مهم‌ترین هجرت تاریخ آغاز شد. مسلمانان مدینه که از حرکت پیامبر (ص) به سوی شهرشان آگاه شده بودند، آماده بودند تا مقدم پیامبر (ص) را گرامی بدارند[۱].

پس از چند روز انتظار، سرانجام. پیامبر اکرم (ص) در روز دوشنبه، دوازدهم ربیع‌الاول به محله "قبا" که یکی از محله‌های یثرب به شمار می‌آید[۲] وارد شد. آن حضرت تا روز جمعه در قبا بود[۳].[۴]

مسجد قبا

پیامبر (ص) در مدت کوتاهی که در قبا بودند دستور ساختن مسجد قبا را صادر کردند[۵] و این، نخستین مسجدی بود که در اسلام بنا می‌شد[۶].[۷]

ورود پیامبر خاتم به مدینه

رسول خدا (ص) روز جمعه از قبا حرکت کردند و در وادی "رانوناء" که در محله بنی‌ سالم بن عوف بود، نماز جمعه خواندند، و این، نخستین نماز جمعه پیامبر (ص) در مدینه بود[۸].

بزرگان قبایل مدینه، هر کدام از پیامبر (ص) تقاضا کردند که آن حضرت در منزل ایشان وارد شوند؛ اما پیامبر (ص) می‌فرمود: "راه شتر را باز بگذارید. او مأمور است". سرانجام شتر پیامبر (ص) در محله بنی‌مالک بن نجار زانو به زمین زد، و از آنجا که هنگام زانو زدن شتر، ابوایوب انصاری، زاد و توشه حضرت را به خانه خود برده بود، رسول خدا (ص) در منزل وی سکونت گزید[۹] و تا هفت ماه آنجا ماند[۱۰].

نخستین اقدامات پیامبر (ص) در مدینه

پیامبر (ص) به شهری قدم نهاده بود که مردمانش، خود، اسلام را پذیرفته و حضرت را به شهرشان دعوت کرده بودند. این، بهترین فرصت برای نهادینه کردن اسلام و رشد آیین حق بود؛ از همین رو، لازم بود اقداماتی اساسی در آغاز ورود رسول خدا (ص) صورت گیرد[۱۱].

بنای مسجدالنبی

پیامبر (ص) امر فرمود در زمینی که شتر ایشان در آن زانو زده بود، مسجدی ساخته شود[۱۲]. درباره مالک زمین گفته شده است: آن زمین که محل نگهداری شتران بود، در ملکیت سهل و سهیل، فرزندان عمرو بود که در آن زمان به علت فوت پدر، تحت سرپرستی معاذ بن عفراء[۱۳] و یا اسعد بن زراره[۱۴] قرار داشتند. پیامبر (ص)، تقاضای خرید آن زمین را برای ساختن مسجد مطرح کرد.

آورده‌اند که در پاسخ این تقاضا، سهل و سهیل خواستار هبه زمین به رسول الله (ص) شدند[۱۵] یا معاذ بن عفراء گفت: من سهل و سهیل را راضی خواهم کرد[۱۶]؛ اما پیامبر (ص) قبول نکرد و زمین را از آنها خرید[۱۷]. این در حالی است که بنا بر نقلی قابل قبول، نزد طبری، "بنی‌ نجار" مالکان زمین بودند، و در آن چند نخل و قبوری از دوران جاهلیت وجود داشت. پیامبر (ص) از آنها خواست قیمت زمین را از حضرت دریافت کنند؛ اما آنها در پاسخ گفتند: "قیمتی جز ثواب نزد خدا نمی‌خواهیم"[۱۸]. عموم مسلمانان در ساخت این مسجد فعالیت داشتند و خود حضرت، همپای دیگر مسلمانان در این کار می‌کوشید[۱۹]. پایه‌های اصلی را تا سه ذراع با سنگ و بقیه را با خشت چیدند. آن گاه چند ستون از چوب خرما برافراشتند و روی آن را با شاخ و برگ نخل‌ها پوشاندند، و چون از ایشان درباره سقف مسجد پرسیدند، فرمود: "سایه‌بانی چون، سایه‌بان موسی کافی است"[۲۰]. از این پس این مسجد، مرکز فعالیت‌ها و تصمیم‌گیری‌های مسلمانان و مقر فرماندهی اسلام شد.

پس از اتمام بنای مسجد، در اطراف آن منازلی برای رسول خدا (ص) و اصحاب ساخته شد[۲۱]. از این منازل، درهایی به مسجد باز بود که بعدها با فرمان الهی و نزول جبرئیل همه آنها جز در منزل پیامبر (ص) و علی بن ابی طالب (ع) بسته شد[۲۲].[۲۳]

پیمان مدینه

اقوام اصلی ساکن مدینه، از طایفه‌های اوس، خزرج و یهود بودند[۲۴]. اوسیان و خزرجیان، سالیان متمادی با هم درگیر بودند؛ به گونه‌ای که، نام جنگ‌های روی‌داده میان آنها، در تاریخ مشهور است[۲۵]. با حضور پیامبر (ص) رهبری شهر به ایشان سپرده شد.

یکی از مهم‌ترین اقدامات حضرت، بستن پیمان میان مهاجران و انصار و نیز میان این دو گروه و یهودیان مدینه بود. با نگاهی به مفاد این عهدنامه می‌توان نبوغ فکری رسول خدا (ص) را در بُعد رهبری جامعه را دید، که چگونه ایشان قبایلی را که با هم درگیر بودند و هر کدام آداب و رسوم اجتماعی و قبیله‌ای خاص خود را داشتند، کنار هم گرد آورد و آنها را با یکدیگر متحد کرد تا هم مانعی برای جلوگیری از دخالت‌های دشمنان پدید آورد و هم امت واحده‌ای را برای پیشبرد مقاصد آسمانی خویش با خود همراه و همگام کند[۲۶]. این پیمان را می‌توان یکی از مهم‌ترین و اساسی‌ترین ارکان پیشرفت اسلام با توجه به اوضاع آن روز شهر مدینه و منطقه حجاز دانست[۲۷].

مفاد عهدنامه:

رسول خدا (ص) قراردادی برای مهاجر و انصار تدوین کرد که در آن، پیمانی نیز با یهود بست و آنان را در دین خود آزاد گذاشت و اموالشان را محترم شمرده، شرایطی برای آنان مقرر فرمود که برخی از مفاد آن عبارت‌اند از:

  1. مؤمنان پرهیزگار، باید بر ضد آن کس که طغیان کند یا علیه ایشان دسیسه کند یا در صدد ظلم و تعدی برآید و یا میان مؤمنان فتنه و فسادی کند، قوای خود را به طور دسته جمعی به کار برند؛ اگرچه آن شخص از فرزندان خود ایشان باشد.
  2. مؤمنان همه با هم دوست هستند و کاری به دیگران ندارند. از یهود نیز هر کس از ما پیروی کند، از یاری و همراهی و برابری ما برخوردار خواهد شد؛ نه به او ظلم شود و نه مسلمانان بر ضد او کسی را یاری کنند.
  3. هیچ مؤمنی نباید مؤمن دیگری را به جای شخص کافری بکشد یا کافری را بر ضد مؤمنی یاری کند.
  4. هرگاه در امری اختلاف پیدا کردید، باید بدانید که مرجع شما در حل آن اختلاف، خدا و رسول اویند. ‌
  5. یهود بنی‌عوف و مؤمنان، مانند یک امت‌اند، با این تفاوت که یهود پیرو دین خود و مسلمانان نیز تابع دین خود باشند، و در این حکم، تفاوتی میان خودشان و بندگانشان نیست. یهود بنی‌النجار، بنی‌حارث، بنی‌ساعده، بنی‌جشم، بنی‌اوس و بنی‌ثعلبه، همه مانند یهود بنی‌عوف در حکم یک امت‌اند؛ مگر آن کس که ظلم کند یا مرتکب جرم و گناهی شود، که در این صورت، خود و خاندانش را به هلاکت انداخته است[۲۸].[۲۹]

پیمان برادری

مهاجران از اقوام و نزدیکان خود جدا شده و به مدینه آمده بودند و از لحاظ اقتصادی نیز وضع رضایت‌بخشی نداشتند. در مقابل، انصار، آنان را پذیرا شدند و هرکدام که می‌توانستند مهاجری را در منزل خود اسکان می‌دادند و آنها را در امور اقتصادی حمایت می‌کردند. به دستور حضرت، حدود صد نفر با هم پیمان برادری بستند تا هرکدام، دیگری را در راه حق یاری دهند و پس از مرگ از هم ارث ببرند[۳۰].[۳۱]

اجرای این پیمان که به پیمان "مؤاخات" معروف است، اتحاد مسلمانان را محکم‌تر کرد و باعث تقویت روحیه مهاجران شد. پیوند میان رسول خدا (ص) با علی بن ابی طالب (ع)[۳۲]، حمزه، عموی پیامبر (ص) با زید بن حارثه (غلام آزاد شده رسول اکرم (ص))[۳۳]، ابوبکر با خارجه بن زهیر[۳۴] و عمر با عتبان بن مالک، نمونه‌هایی از این برادری است[۳۵].

گفته‌اند که نزول آیه وَالَّذِينَ آمَنُوا مِنْ بَعْدُ وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا مَعَكُمْ فَأُولَئِكَ مِنْكُمْ وَأُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ[۳۶]. حکم ارث بردن بر اساس مؤاخات نسخ شد[۳۷].

به نظر می‌رسد عقد اخوت، دو بار بسته شده است: یک بار در مکه، در میان مهاجران، مانند عقد اخوت ابوبکر و عمر، عثمان و عبدالرحمان بن عوف، حمزه و زید بن حارثه، پیامبر (ص) و علی (ع)[۳۸]؛ بار دوم در مدینه، میان مهاجر و انصار[۳۹].

انتشار اسلام

با فعالیت‌های پیامبر(ص) در شهر مدینه، دیری نپایید که اکثر ساکنان آن، اسلام آوردند، و خانه‌ای نبود که همه یا برخی از آنان مسلمان نشده باشند. تنها چند خانواده انگشت‌شمار بر آیین جاهلی خود باقی مانده بودند، و این، نشان کوشش رسول‌الله (ص) برای انتشار اسلام در مدینه است[۴۰].[۴۱]

منابع

پانویس

  1. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۹۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۸۰.
  2. ابن سعد، الطبقات الکبری، ص۱۸۰؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۶۳.
  3. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ص۲۶۳؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۹۴؛ علی بن الحسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۲۷۹.
  4. قاضی خانی، حسین، اقدامات اولیه پیامبر، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۱۴۸.
  5. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ص۲۶۳؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۹۴غ علی بن الحسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۲۷۹.
  6. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۹۴؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۲، ص۵۰۰؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۳۹۴.
  7. قاضی خانی، حسین، اقدامات اولیه پیامبر، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۱۴۹.
  8. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۹۴؛ علی بن الحسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۲۷۹.
  9. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۸۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۲، ص۳۹۶.
  10. قاضی خانی، حسین، اقدامات اولیه پیامبر، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۱۴۹.
  11. قاضی خانی، حسین، اقدامات اولیه پیامبر، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۱۴۹.
  12. محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۳۹۴: احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۴۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۸۳.
  13. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۹۶؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم والملوک، ج۲، ص۳۹۶.
  14. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۸۴؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة فی احوال صاحب الشریعه، ج۲، ص۵۳۸.
  15. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۸۴؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة فی احوال صاحب الشریعه، ج۲، ص۵۳۸.
  16. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۹۶؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم والملوک، ج۲، ص۳۹۶.
  17. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۸۴؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة فی احوال صاحب الشریعه، ج۲، ص۵۳۸.
  18. محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم والملوک، ج۲، ص۳۶.
  19. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۸۴-۱۸۵؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۹۶.
  20. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۸۵؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۳، ص۲۱۶.
  21. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۸۵؛ محمد بن جریر طبری، اعلام الوری یا علام الهدی، ج۱، ص۱۵۸.
  22. شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ص۱۵۹-۱۶۰؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۴، ص۴۶۷.
  23. قاضی خانی، حسین، اقدامات اولیه پیامبر، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۱۵۰-۱۵۱.
  24. احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۰۳.
  25. احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۵۵۵.
  26. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۵۰۱-۵۰۴؛ ابن سیدالناس، عیون الأثر، ج۱، ص۲۲۷-۲۲۹.
  27. قاضی خانی، حسین، اقدامات اولیه پیامبر، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۱۵۱.
  28. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۵۰۲؛ ابن سید الناس، عیون الأثر، ج۱، ص۲۲۷.
  29. قاضی خانی، حسین، اقدامات اولیه پیامبر، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۱۵۱-۱۵۲.
  30. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۵۰۲-۵۰۳؛ ابن سید الناس، عیون الأثر، ج۱، ص۲۲۷-۲۲۸.
  31. قاضی خانی، حسین، اقدامات اولیه پیامبر، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۱۵۲.
  32. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۵۰۵-۵۰۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۸۴.
  33. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۵۰۵؛ ابن سید الناس، عیون الأثر، ج۱، ص۲۳۰.
  34. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۵۰۵؛ ابن سید الناس، عیون الأثر، ج۱، ص۲۳۰.
  35. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۵۰۵؛ شیخ حسین دیار بکری، تاریخ الخمیس فی أحوال انفس النفیس، ج۱، ص۳۵۳.
  36. «و کسانی که پس از آن ایمان آورده و هجرت گزیده و همراه شما جهاد کرده‌اند از شمایند و در کتاب خداوند خویشاوندان (در ارث‌بری) نسبت به همدیگر (از دیگران) سزاوارترند؛ بی‌گمان خداوند به هر چیزی داناست» سوره انفال، آیه ۷۵.
  37. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۵۰۵؛ شیخ حسین دیار بکری، تاریخ الخمیس فی احوال انفس النفیس، ج۱، ص۳۵۳.
  38. نورالدین علی السمهودی، وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفی، ج۱، ص۲۰۷؛ حاکم نیشابوری، المستدرک، ج۳، ص۱۴؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۲۴، ص۱۳۷.
  39. قاضی خانی، حسین، اقدامات اولیه پیامبر، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۱۵۲-۱۵۳.
  40. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۳۷.
  41. قاضی خانی، حسین، اقدامات اولیه پیامبر، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۱۵۳.