امامت امام رضا در تاریخ اسلامی
تصریح به امامت امام رضا
یزید بن سلیط میگوید: «عازم مکه برای انجام عمره بودم که در مسیر راه به حضرت موسی بن جعفر (ع) برخوردم و با هم به مکانی رسدیم، به آن حضرت عرض کردم: آیا به خاطر داری که در همین مکان من و پدرم شما را با پدرتان امام صادق (ع) و برادرانتان ملاقات کردیم؟ امام (ع) فرمودند: آری به یاد دارم. عرض کردم: پدرم سلیط به پدرتان – امام صادق (ع) – گفت: پدر و مادرم به قربانت! شما همه امامان پاک هستید، ولی کسی را از مرگ گریزی نیست؛ به من سخنی بگویید تا به جانشین خودم بگویم که امام بعد از شما کیست تا جانشینم گمراه نشود، ایشان فرمودند: اینها پسران من هستند، ولی موسی سرور آنها است، آنگاه در وصف شما فرمودند: او در قضاوت، حکمت، سخاوت و شناخت نیازهای مردم و اختلافات در امور دین و دنیا، سرآمد همه است، و دری از درهای بهشت میباشد، و علاوه بر این، دارای امتیازی است، که از همه این صفات بهتر است. پدرم عرض کرد: آن امتیاز چیست؟ امام صادق (ع) فرمودند: خداوند، فریاد رس و پناه، و علم و نور فضیلت و حکمت این امت، را از صلب او به وجود میآورد. یزید بن سلیط میگوید: به امام کاظم (ع) عرض کردم: شما نیز مانند پدرتان، بفرمائید که بعد از شما چه کسی صاحب مقام رهبری است. امام کاظم (ع) فرمودند: اگر کاری در دست من میبود، امامت را به پسرم قاسم میسپردم که به او مهربان هستم، ولی اختیار این امر با خداست، او هر که را بخواهد قرار میدهد. سپس فرمودند: رسول خدا (ص) را در عالم خواب دیدم، ایشان امامت جانشین مرا به من معرفی کردند و خود او و افراد هم عصرش را به من نشان داد. من در عالم خواب دیدم که در حضور پیامبر (ص) هستم، در نزد آن حضرت، انگشتر، شمشیر، عصا، کتاب و عمامه وجود داشت؛ عرض کردم: ای رسول خدا (ص) اینها چیست؟ رسول خدا (ص) فرمودند: عمامه، رمز سلطنت خداوند است، شمشیر رمز عزت خداوند است، کتاب رمز نور الهی است، عصا، رمز نیروی خدا است و انگشتر، رمز در برگیرنده همه این امور است. سپس به من فرمودند: امر امامت از تو بیرون رفته و به دیگری رسیده است. به رسول خدا (ص) عرض کردم: ای رسول خدا (ص) به من نشان بده که جانشین من کیست؟ فرمود: من هیچکدام از امامان را ندیدم که در مورد امامت، این گونه آشفته و بیتاب باشد، اگر مقام امامت، از روی محبت و دوستی میبود، برادرت اسماعیل، در نزد پدرت امام صادق (ع) از تو محبوبتر بود، ولی شخص امام از طرف خداوند تعیین میگردد. آنگاه امام کاظم (ع) فرمود: من همه فرزندانم را، چه آنها که از دنیا رفتهاند و چه آنها که زندهاند به نظر آوردم؛ آنگاه به رسول خدا (ص) عرض کردم: شما یک جا همه فرزندانم را ذکر کردید، بفرمائید کدامیک از آنها امام است؟
پیامبر (ص) فرمودند: آنکه با نور خدا ببیند، و با فهم خود بشنود، و بر اساس حکمت خود، سخن بگوید، از این رو، راه درست میرود، و اشتباه نمیکند و در راه علم حرکت میکند نه در راه جهل، سپس دست پسرم علی را گرفت و فرمود: او، همین است. و ادامه دادند: «هَذَا سَيِّدُهُمْ فَهُوَ مِنِّي وَ أَنَا مِنْهُ وَ اللَّهُ مَعَ الْمُحْسِنِينَ» (این، سرور آنها است، او از من است و من از او هستم، خداوند با نیکوکاران میباشد). آنگاه به من فرمودند: چقدر اندک همراه رضا هستی؛ وقتی که از سفر مکه بازگشتی، کارهایت را سامان بده، و آماده باش که از فرزندانت جدا میشوی و همسایه دیگران میشوی.
یزید بن سلیط میگوید: در این هنگام امام کاظم (ع) به من فرمودند: این مطلب در نزد تو مانند امامت، محفوظ باشد، آن را جز به آدم عاقل یا بنده خدایی که او را راستگو تشخیص دادهای نگو، و اگر از تو گواهی خواست، گواهی بده، این است سخن خدا، آنجا که میفرماید: ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا﴾[۱] و نیز خداوند به ما فرموده است: ﴿وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَتَمَ شَهَادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللَّهِ﴾[۲]. یزید بن سلیط میگوید: سپس امام کاظم (ع) به من فرمودند: مرا امسال دستگیر میکنند، و امر امامت پسرم علی است که همنام دو علی از امامان است. خداوند به او فهم و خویشتن داری و نصرت و دین و محنت علی بن ابی طالب (ع)، و محنت و صبر در برابر ناگواریها و استقامت علی بن حسین (ع) را داده است و تا چهار سال بعد از مرگ هارون، در بیان حقایق آزاد نیست. تو با او در همین جا ملاقات خواهی کرد. به او مژده بده که خداوند پسری امین، مورد اعتماد و مبارک به تو خواهد داد، و او به تو خبر دهد که تو با من در همین جا ملاقات نمودهای»[۳].[۴]