ام حبیبه همسر پیامبر خاتم در تاریخ اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(رمله) ام حبیبه
اولین همسر عبیدالله بن جحش اسدی، سپس ازدواج با رسول خدا(ص)
نسبام حبیبه بنت ابوسفیان
ملقب بهام حبیبه
زادروزسال هفدهم پیش از بعثت
زادگاهمکه
نام پدرصخر بن حرب بن امیه بن عبدشمس بن عبد مناف ملقب به ابوسفیان
نام مادرصفیه بنت ابی‌العاص بن عبدشمس بن عبدمناف
تاریخ عقد با پیامر خاتم۶ یا ۷ هجری
سن ایشان در زمان عقد۳۵ سال
محل درگذشتمدینه
تاریخ درگذشت۴۴ هجری
طول عمر۷۴ سال
آرامگاهقبرستان بقیع

مقدمه

ام‌حبیبه یکی از همسران پیامبر اکرم (ص) و دختر دشمن سرسخت ایشان، صخر بن حرب بن امیه بن عبدشمس بن عبد مناف معروف به ابوسفیان است. نامش "رَمَله"[۱] و در برخی روایات، هند مطرح شده است؛ اما از نظر بیشتر مؤرخان و نسب‌شناسان به رمله مشهور است. او هفده سال پیش از بعثت در مکه به دنیا آمد[۲]. این تاریخ با روایاتی که سن او را در هفتم بعثت سی و چند ساله دانسته‌اند مطابقت دارد. مادرش صفیه بنت ابی‌العاص بن عبدشمس بن عبدمناف[۳] و عمه عثمان بن عفان بود[۴]. "رمله" پیش از بعثت نبی مکرم اسلام (ص) با عبیدالله بن جحش اسدی ازدواج کرد. پس از بعثت پیامبر (ص) او و عبیدالله بن جحش اسدی از نخستین کسانی بودند که به حضرت ایمان آوردند و به اسلام گرویدند[۵].

ام‌حبیبه در جریان هجرت دوم مسلمانان به حبشه همراه عبیدالله بن جحش اسدی به آن سرزمین هجرت کرد[۶]. وی از عبیدالله بن جحش اسدی صاحب دختری به نام "حبیبه" شد؛ به همین سبب از آن پس با کنیه "ام‌حبیبه" خوانده می‌شد[۷][۸].

ازدواج با رسول خدا (ص)

شوهرش عبیدالله بن جحش اسدی در حبشه از مسلمانی برگشت و نصرانی شد[۹]. ام‌حبیبه با وجود اصرار شوهرش به مسیحی شدن، بر آیین اسلام باقی ماند[۱۰]. سرانجام عبیدالله بن جحش اسدی در حبشه به همان آیین مسیحیت در گذشت[۱۱]. ام‌حبیبه بی‌یار و یاور و تنها شده بود؛ از این‌رو، عزلت گزیده بود[۱۲]؛ تا اینکه پیامبر (ص) در سال شش یا هفت هجری، عمرو بن امیه ضمری را همراه نامه‌ای نزد نجاشی فرستاد و از او خواست تا ام‌حبیبه را برایش خواستگاری کند و همراه دیگر مسلمانان به مدینه بازگرداند[۱۳].

ام‌حبیبه، پسر عمویش خالد بن سعید بن عاص را در این امر، وکیل خود قرار داد[۱۴]. عمرو بن امیه به وکالت از رسول خدا (ص) از ام‌حبیبه خواستگاری کرد. نجاشی در این مجلس، خطبه خواند[۱۵]. سپس نجاشی و خالد بن سعید عهده‌دار عقدشان شدند[۱۶] و ام‌حبیبه را با مهریه چهارصد دینار[۱۷] و به نقلی صد دینار[۱۸] به عقد رسول الله (ص) در آوردند. پس نجاشی به سنت انبیای الهی، ولیمه‌ای به حضار داد[۱۹]. او پس از مدتی همسر آن حضرت (ص) را همراه دیگر مهاجران با هدایایی روانه مدینه کرد[۲۰]. آورده‌اند که وقتی ابوسفیان از موضوع ازدواج دخترش ام‌حبیبه با محمد با خبر شد گفت: "این مردی است که نمی‌توان خواستش را برنیاورد"[۲۱]. کاروان مهاجران، هم‌زمان با فتح خیبر به مدینه رسید. روزی که ام‌حبیبه به مدینه آمد سی و چند ساله بود[۲۲][۲۳].

اوصاف اخلاقی

نقل است که ابوسفیان پیش از فتح مکه برای تجدید صلح حدیبیه به مدینه آمد. او به خانه دخترش ام‌حبیبه رفت و چون خواست بر فرش پیامبر (ص) بنشیند، دخترش آن را جمع کرد. ابوسفیان گفت: "دخترم، نمی‌دانم فراش، شایسته من نیست یا من، شایسته فراش نیستم؟" ام‌حبیبه گفت: "این فراش پیغمبر خداست و تو مشرک و نجسی. نخواستم بر فراش رسول الله بنشینی". ابوسفیان گفت: "به خدا دخترکم! از وقتی تو را ندیده‌ام دچار شری شده‌ای"[۲۴]. گفته‌اند که ام‌حبیبه به ذکاوت و گمان نیک و نیک‌رأیی و... معروف بوده است[۲۵][۲۶].

ام‌حبیبه پس از وفات پیامبر (ص)

از او و احوالش پس از وفات پیامبر اکرم (ص) خبر چندانی در دست نیست. بیشترین اخباری که از زندگانی ام‌حبیبه پس از رحلت نبی خاتم (ص) به ما رسیده است درباره وقایع ایام محاصره و قتل عثمان بن عفان و حوادث پس از آن است[۲۷].

عثمان که در محاصره معترضان گرفتار شده بود به سوی علی (ع) و ام‌حبیبه و زبیر و دیگر زنان پیامبر (ص) کس فرستاد و از آنها تقاضای آب و غذا کرد[۲۸] علی (ع) به کمک او شتافت؛ اما موفق نشد. سپس ام‌حبیبه سوار بر استری شد و نزد آنان آمد و به بهانه اینکه وصیت‌نامه‌های بنی‌امیه نزد عثمان است و من آنها را می‌خواهم تا مبادا اموال یتیمان و بیوه‌زنان از بین برود، سعی کرد وارد خانه او شود و متاعی را که همراه داشت به وی برساند؛ اما معترضان با او مخالفت کرده، افسار استر را بریدند. نزدیک بود او از استر بیفتد که مردم او را گرفتند و به خانه بردند[۲۹].

وی پس از کشته شدن عثمان بن عفان، پیراهن به خون‌آلود وی را همراه نعمان بن بشیر نزد برادرش معاویه به دمشق فرستاد[۳۰]. معاویه نیز با این پیراهن، مردم شام را علیه علی (ع) تحریک و تحریض می‌کرد[۳۱]. ام‌حبیبه نیز همچون برادرانش روی خوشی به اهل بیت پیامبر (ص) به ویژه علی (ع) نشان نمی‌داده است. به نقل از ابن ابی الحدید، ام‌حبیبه نیز مانند برادرش با امیرمؤمنان (ع) دشمن بوده است[۳۲][۳۳].

وفات

بنا بر روایتی، او به دمشق نیز سفر کرده است؛ حتی برخی، وفات او را در همانجا دانسته‌اند. در کنار قبرستان باب الصغیر، مزاری نیز به وی منسوب است[۳۴]؛ اما چنان که در برخی روایات آمده است وی در سال ۴۴ هجری[۳۵] در سن ۷۴ سالگی در مدینه در گذشت. مروان حکم بر او نماز خواند و در قبرستان بقیع دفن شد[۳۶][۳۷].

شخصیت‌روایی

ام‌حبیبه احادیثی را از پیامبر (ص) و زینب بنت جحش روایت کرده است[۳۸]. برادرانش معاویه و عنبسه و نیز کسانی چون انس بن مالک، ابوبکر بن سعید ثقفی، ابوجراح قرشی[۳۹]، شهر بن حوشب، مسیب بن رافع و عاصم بن ابی صالح[۴۰] از او روایت نقل کرده‌اند. از او ۶۵ حدیث از رسول الله (ص) در کتب صحاح سته نقل شده است[۴۱][۴۲].

ام حبیبه در دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳

ام حبیبه، دختر صخر بن حرب بن امیه[۴۳]، مشهور به ابوسفیان است. نام مادرش را صفیّه[۴۴] یا صفیا[۴۵] بنت ابی عاص بن امیه گفته‌اند و بعضی از نقل‌های تاریخی هم از او با نام آمنه بنت عبدالعزی بن حرثان بن عوف یاد کرده‌اند[۴۶]. بعضی نیز آمنه بنت عبدالعزی را مادر صفیه بنت أبی العاص، یعنی مادر بزرگ مادری امّ حبیبه دانسته‌اند[۴۷]. بر طبق روایتی[۴۸] فرزندان مشترک ابوسفیان و صفیه بنت أبی العاص سه نفر بودند، یک پسر که حنظله نام داشت و در جنگ بدر در حالت کفر کشته شد؛ گویا کنیه أباحنظله را از همین رو به أبوسفیان داده‌اند[۴۹]. و دو دختر که یکی أمیمه، همسر حویطب بن العزّی است و دیگری أم حبیبه که بعدها با پیامبر (ص) ازدواج کرد. پس معاویه برادر پدری(ناتنی) ام حبیبه است. نام ام حبیبه بنابر قول صحیح و مشهور رمله است[۵۰] و در بعضی از نقل‌ها هم از او با نام هند یاد کرده‌اند[۵۱] و از زنانی است که در اسلام آوردن، بر دیگران پیشی گرفت، و با شوهرش عبید الله بن جحش الاسدی که از هم پیمانان بنی امیه بود، در مهاجرت دوم[۵۲] به حبشه رفت[۵۳].

بنابر نقل ابن عساکر بعضی نام همسر ام حبیبه را عبدالله نوشته‌اند که به نظر ابن عساکر بی‌اساس است؛ چرا که عبدالله از بهترین صحابه پیامبر (ص) بود که در روز احد به شهادت رسید و حال آنکه شوهر ام حبیبه، برادر عبدالله است که در حبشه کافر از دنیا رفت[۵۴]. او دخترش حبیبه را که به خاطر او به این کنیه معروف گردید، در حبشه به دنیا آورد[۵۵]، گرچه بعضی نقل کرده‌اند که او را در مکه به دنیا آورد[۵۶]. حبیبه آن‌گونه که معروف است بعدها با شخصی به نام داوود بن عروة بن مسعود ازدواج نمود[۵۷]. داستان ارتداد عبیدالله از زبان ام حبیبه این گونه نقل شده است: “شبی در خواب، شوهرم را با زشت‌ترین شکل دیدم. صبح هنگام عبیدالله به من گفت: " ای ام حبیبه! من درباره دینم تأمل کردم و دینی را بهتر از نصرانیّت ندیدم. قبل از قبول اسلام هم عقیده‌ای مانند این داشتم ولی مسلمان شدم اما دوباره نصرانیت را برگزیده‌ام ". من هم او را نصیحت کرده و خوابی را که درباره او دیده بودم برایش تعریف کردم. اما او به حرف‌هایم توجهی نکرد و همیشه شراب می‌خورد تا این که با همان حال از دنیا رفت[۵۸].

پس از درگذشت عبیدالله پیامبر (ص) نامه‌ای به وسیله عمرو بن امیه ضمری[۵۹] به نجاشی، پادشاه حبشه نوشت و دستور داد تا ام حبیبه را برای او خواستگاری کند. گرچه از ظاهر عبارت‌های بعضی علما معلوم می‌شود که زمان خواستگاری پیامبر (ص) از ام حبیبه، عبید الله هنوز زنده بوده است[۶۰]. درباره چگونگی ازدواج پیامبر (ص) و ام حبیبه اقوال گوناگونی مطرح شده است، لکن ابن اثیر می‌نویسد: همه سیره‌نویسان در این که ازدواج پیامبر (ص) و ام حبیبه در زمان حضور او در حبشه اتفاق افتاده است، اتفاق نظر دارند[۶۱]. اما درباره این که این ازدواج در سال ششم هجرت واقع شده یا هفتم، اختلافاتی وجود دارد و بعضی چون ابن اثیر[۶۲] و ذهبی[۶۳] آن را در سال ششم و بعضی چون بلاذری[۶۴] و ابن حجر[۶۵]سال هفتم دانسته‌اند هم چنین درباره این که چه کسی ام حبیبه را به ازدواج پیامبر (ص) درآورده، اقوال مختلفی نقل شده است. برای این کار، نجاشی به دستور پیامبر (ص) فرستاده‌ای پیش ام حبیبه فرستاد و امر پیامبر (ص) را به او ابلاغ کرد. ام حبیبه نیز خالد بن سعید بن العاص را که یکی از مسلمین مهاجر بود، وکیل نمود تا او را به عقد رسول خدا (ص) در آورد[۶۶]. از آنجا که ام حبیبه دختر عمه عثمان بن عفان است بعضی اجرای عقد را به او نسبت داده‌اند اما تقریبا همه قبول دارند که نجاشی اجرای خطبه عقد و پرداخت مهریه و جهاز را به عهده داشته است و درباره اجرای اصل عقد به دست خالد بن سعید مطالب زیادی نقل شده است[۶۷]. نجاشی چهارصد دینار مهریه ام حبیبه را از مال شخصی خود داد[۶۸] و پس از اجرای مراسم عقد، به مسلمانان مهاجر ولیمه داد که تفصیل داستان این ازدواج در شرح حال اصحم نجاشی گفته شد[۶۹]. اقوالی هم وجود دارد که بر طبق آن عثمان بن عفان که پسر دائی ام حبیبه است، برای این ازدواج ولیمه داده است[۷۰]. وقتی که خبر این ازدواج به ابوسفیان رسید، گفت: هذا فحل لا یقدع انفه ؛ محمد، مرد خوشنامی است که او را رد نمی‌کنند. البته جملاتی دیگری نیز با اندکی اختلاف نقل شده است، مانند “ذلک الفحل لا یقرع أنفه”[۷۱]. زمانی که ام حبیبه از حبشه به مدینه بازگشت، پیامبر (صل(به بلال دستور داد تا افسار شتر او را گرفته و آن را به جایی که پیامبر (ص) می‌فرماید هدایت نماید و وقتی که پیامبر (ص) نزد ام حبیبه رفت بوئی خوش، مشام حضرت را نوازش داد و فرمود: “ایشان زنانی قریشی و شهر نشین هستند و با زنان اعرابی و روستایی و بادیه نشین تفاوت دارند”[۷۲][۷۳].

ام حبیبه و پدرش ابوسفیان

اسلام چنان در روحیه مسلمانان اثر استواری باقی گذاشت که از هرچه که با دستورهای اسلام مخالف بود، دوری می‌کردند تا جایی که افراد به خاطر اسلام از پدر و مادر و مال و ثروت دست برمی‌داشتند. موقعی که کفار مکه پیمانی را که در حدیبیه با پیامبر (ص) بسته بودند، شکستند و به یکی از قبایل که با ایشان پیمان داشتند، حمله کردند (برخلاف دسته‌ای که با پیامبر (ص) هم پیمان بودند و کمک می‌کردند). ابوسفیان برای جبران این کار و این که شاید بتواند مدت پیمان را تمدید کند به مدینه آمد و به خانه دخترش ام حبیبه، همسر رسول خدا (ص) وارد شد. هنگامی که او خواست بر تشکی که مخصوص حضرت بود بنشیند، ام حبیبه آن را برچید. ابوسفیان ناراحت شد و گفت: “دخترم! آیا دریغ داشتی که روی این تشک بنشینم؟ ” ام حبیبه گفت: “آری، این تشک محل نشستن رسول خدا (ص) می‌باشد و تو مشرک و نجس هستی، پس چگونه راضی باشم که مشرکی جای پاک‌ترین افراد بنشیند؟ ”[۷۴] بنابر نقل مورخان، بعضی از صحابه چون ابن عباس، شأن نزول آیه شریفه ﴿عَسَى الله أَنْ يَجْعَلَ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَ الَّذِينَ عَادَيْتُمْ مِنْهُمْ مَوَدَّةً[۷۵]؛ را ازدواج پیامبر (ص) و خویشاوندی ایشان با ابی‌سفیان دانسته‌اند[۷۶][۷۷].

سرانجام ام حبیبه

ام حبیبه در سال ۴۴ هجری از دنیا رفت[۷۸]. البته نقل‌ها در این‌باره نیز مختلف است. بعضی نیز سال وفات او را سال ۴۲ هجری گفته‌اند[۷۹] و همین طور سال ۵۹ هجری نیز گفته شده است[۸۰]. او برای ملاقات برادرش معاویه به شام نیز سفری داشته است و بعضی هم گفته‌اند که در همین سفر از دنیا رفته است ولی طبق نظر ابن عساکر قول صحیح این است که ام حبیبه در مدینه از دنیا رفته است[۸۱]. از امام علی بن الحسین (ع) روایت شده است که فرمود: “به منزل خود که در خانه علی (ع) است رفتم. پس جایی از آن را کندیم تا این که با سنگی برخورد کردیم که بر آن نوشته شده بود: این، قبر رمله بنت صخر است. پس آن سنگ را به جای اولش برگرداندیم”[۸۲]. ام حبیبه روایاتی را از پیامبر (ص) و از زینب بنت جحش نقل کرده است[۸۳] و افرادی مانند معاویه و دخترش حبیبه و عروة بن زبیر و دیگران از او حدیث نقل کرده‌اند[۸۴][۸۵].

منابع

پانویس

  1. محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم والملوک، ج۱۱، ص۶۰۴؛ علی بن الحسین مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص۲۲۳؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۴۵.
  2. ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۱۴۰.
  3. محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم والملوک، ج۱۱، ص۶۰۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۷۶.
  4. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۷۶؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الصحابه، ج۴، ص۱۸۴۴.
  5. عزالدین ابن اثیر، اسد الغابه، ج۶، ص۱۱۵.
  6. محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم والملوک، ج۱۱، ص۱۶۵؛ علی بن الحسین مسعودی، التبیه و الاشراف، ص۲۳۳؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۲۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۷۷.
  7. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۳۸.
  8. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، ام حبیبه، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۱۵۴-۱۵۵.
  9. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۷۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۶۲؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم والملوک، ج۳، ص۱۶۵؛ علی بن الحسین مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص۲۲۳.
  10. محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم والملوک، ج۱۱، ص۶۰۵؛ علی بن الحسین مسعودی، التبیه و الاشراف، ص۲۳۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۷۷.
  11. ابن قتیبه، المعارف، ص۱۳۶.
  12. عایشه بنت الشاطی، نساء النبی، ص۱۹۸.
  13. ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۵، ص۲۹۴؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۶۰۵-۶۰۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۷۷.
  14. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۳۹؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۶۰۵؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۷۷.
  15. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۷۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۶۰۵.
  16. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۶۲؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم والملوک، ج۲، ص۶۵۳.
  17. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۶۲؛ علی بن الحسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۱، ص۸۹.
  18. محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۶۵۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۷۸.
  19. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۷۸.
  20. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۳۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۷۷-۷۸.
  21. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۳۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۷۹؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم والملوک، ج۲، ص۶۵۴.
  22. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۷۸؛ خیرالدین زرکلی، الاعلام، ج۳، ص۳۳.
  23. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، ام حبیبه، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۱۵۵-۱۵۶.
  24. محمد بن عمر واقدی، مغازی، ج۲، ص۷۹۲؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۹۶؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم والملوک، ج۳، ص۴۶.
  25. سید جمیلی، نساء النبی، ص۱۲۱.
  26. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، ام حبیبه، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۱۵۶.
  27. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، ام حبیبه، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۱۵۶.
  28. محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم والملوک، ج۴، ص۳۸۵-۳۸۶؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۱۷۳.
  29. محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم والملوک، ج۴، ص۳۸۵-۳۸۶؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۱۷۳.
  30. علی بن الحسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۳۵۳؛ مطهر بن طاهر مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، ج۵، ص۲۱۱؛ ذهبی، تاریخ اسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ج۳، ص۵۳۹.
  31. علی بن الحسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۳۵۳.
  32. مصطفی حسینی دشتی، معارف و معاریف، ج۱، ص۲۶۱.
  33. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، ام حبیبه، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۱۵۷.
  34. سفرنامه ابن بطوطه، ص۸۷؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۲، ص۴۱۸.
  35. علی بن الحسین مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص۲۶۲؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۶۰۷؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۴۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۸۰.
  36. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۴۰.
  37. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، ام حبیبه، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۱۵۷-۱۵۸۴.
  38. ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۱۴۲.
  39. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۴۱؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۵، ص۵۶.
  40. عایشه بنت الشاطی، سنن نسائی، ج۳، ص۲۶۰. ‌
  41. سید جمیلی، نساء النبی (بنت الشاطی)، پیشین، ص۲۱۲.
  42. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، ام حبیبه، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۱۵۸.
  43. الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۸۴۳؛ دلائل النبوة، بیهقی، ج۷، ص۲۸۵؛ اسد الغابة، ابن اثیرج ۶، ص۱۱۵ و ۳۱۵؛ الاصابة، ابن حجر، ج۸، ص۱۴۰؛ تاریخ الاسلام، ذهبی، ج۴، ص۱۳۲؛ موسوعة طبقات الفقهاء، جعفر سبحانی، ج۱، ص۸۷.
  44. أنساب الأشراف، بلاذری، ج۱، ص۴۴۱؛ الإستیعاب، ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۸۴۳؛ اسد الغابة، ابن اثیر، ج۶، ص۱۱۵؛ الإصابة، ابن حجر، ج۸، ص۱۴۰؛ سبل الهدی و الرشاد، صالحی شامی، ج۱۱، ص۱۹۳.
  45. تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، ج۶۹، ص۱۳۵- ۱۳۷.
  46. تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، ج۶۹، ص۱۳۶-۱۳۷.
  47. تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، ج۶۹، ص۱۳۷.
  48. تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، ج۶۹، ص۱۳۵.
  49. تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، ج۲۳، ص۴۴۵-۴۴۶.
  50. انساب الاشراف، بلاذری، ج۱، ص۴۳۸، الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۸۴۳؛ اسد الغابة، ابن اثیر، ج۶، ص۱۱۵؛ الاصابه، ابن حجر، ج۸، ص۱۴۰؛ تاریخ الاسلام، ذهبی، ج۴، ص۱۳۲؛ سبل الهدی والرشاد، صالحی شامی، ج۱۱، ص۱۹۳؛ الآحاد و المثانی، ابن ابی عاصم، ج۵، ص۴۱۷؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۶۹، ص۱۳۰.
  51. انساب الاشراف، بلاذری، ج۱، ص۴۳۸؛ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۴، ص۱۸۴۳؛ اسد الغابة، ابن اثیر، ج۶، ص۱۱۵؛ الاصابه، ابن حجر، ج۸، ص۱۴۰؛ سبل الهدی و الرشاد صالحی شامی، ج۱۱، ص۱۹۳.
  52. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۷۶؛ سبل الهدی والرشاد، همان؛ عیون الاثر، ابن سید الناس، ج۲، ص۳۷۳؛ زوجات النبی، سعید ایوب، ج۱، ص۲۳.
  53. . انساب الاشراف، بلاذری، ج۱، ص۴۳۸؛ تاریخ الاسلام، ذهبی، ج۴، ص۱۳۳، دلائل النبوة، بیهقی، ج۷، ص۲۸۵؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۶۹، ص۱۳۵-۱۳۷؛ موسوعة طبقات الفقها، جعفر سبحانی، ج۱، ص۸۷؛ زوجات النبی ایوب، ج۱، ص۲۳.
  54. تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۶۹، ص۱۴۰.
  55. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۷۷؛ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۴، ص۱۹۲۹؛ اسد الغابة، ابن اثیر، ج۶، ص۳۱۵؛ الاصابه، ابن حجر، ج۸، ص۱۴۰؛ دلائل النبوة، بیهقی، ج۷، ص۲۸۵؛ عیون الاثر، ابن سید الناس، ج۲، ص۳۷۳؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۶۹، ص۱۳۸.
  56. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۷۷؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۶۹، ص۱۳۷- ۱۳۸؛ الاصابة، ابن حجر، ج۸، ص۱۴۰.
  57. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۷۷؛انساب الاشراف، بلاذری، ج۱، ص۴۳۸؛ الاصابة، ابن حجر، ج۸، ص۱۴۰.
  58. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۷۶؛ انساب الاشراف، بلاذری، ج۱، ص۴۳۸؛ سبل الهدی و الرشاد، صالحی شامی، ج۱۱، ص۱۹۳-۱۹۴؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۶۹، ص۱۴۳؛ الاصابه، ابن حجر، ج۸، ص۱۴۰.
  59. اسد الغابه، ابن اثیر، ج۶، ص۱۱۶؛ الاصابه، ابن حجر ۱۴۰۸؛ سبل الهدی والرشاد، صالحی شامی، ج۱۱، ص۱۹۳؛ عیون الاثر، ابن سید الناس، ج۲، ص۳۷۳؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۶۹، ص۱۳۸.
  60. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۷۸؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۶۹، ص۱۳۸.
  61. اسد الغابه، ابن اثیر، ج۶، ص۱۱۶ و ۳۱۶.
  62. اسد الغابه، ابن اثیر، ج۶، ص۱۱۶.
  63. تاریخ الاسلام، ذهبی، ج۴، ص۱۳۲.
  64. انساب الاشراف، بلاذری، ج۱، ص۴۳۸.
  65. الاصابه، ابن حجر، ج۸، ص۱۴۱.
  66. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۷۷؛ انساب الاشراف، بلاذری، ج۱، ص۴۳۹؛ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۴، ص۱۹۳۰؛ سبل الهدی و الرشاد، صالحی شامی، ج۱۱، ص۱۹۴-۱۹۶؛ تاریخ الاسلام، ذهبی، ج۴، ص۱۳۳؛ الاصابه، ابن حجر، ج۸، ص۱۴۱.
  67. الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۴، ص۱۸۴۴ و ۱۹۳۰؛ الاصابه، ابن حجر، ج۸، ص۱۴۱.
  68. انساب الاشراف، بلاذری، ج۱، ص۴۳۹؛ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۴، ص۱۸۴۴ و ۱۹۳۰؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۶۹، ص۱۳۶-۱۳۷ و ص۱۴۱-۱۴۲.
  69. انساب الاشراف، بلاذری، ج۱، ص۴۳۹؛ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۴، ص۱۹۳۰؛ الاصابه، ابن حجر، ج۸، ص۱۴۱.
  70. الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۴، ص۱۸۴۴؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۶، ص۱۱۵.
  71. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۷۹؛ انساب الاشراف، بلاذری، ج۱، ص۴۳۹؛ سبل الهدی و الرشاد، صالحی شامی، ج۱۱، ص۱۹۷؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۲۳، ص۴۴۵-۴۴۶؛ ج۶۹، ص۱۴۶؛ الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۸۴۵؛ اسد الغابة، ابن اثیر، ج۶، ص۱۱۶؛ الاصابه، ابن حجر، ج۸، ص۱۴۱-۱۴۲.
  72. تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۶۹، ص۱۴۶.
  73. فارسی، مجید، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ص ۴۰۷.
  74. إعلام الوری بأعلام الهدی، طبرسی، ج۱، ص۲۱۷.
  75. «امید است خداوند میان شما و کسانی از آنان که با هم دشمنی دارید دوستی اندازد و خداوند تواناست» سوره ممتحنه، آیه ۷.
  76. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۷۹؛ انساب الاشراف، بلاذری، ج۱، ص۴۳۹؛ سبل الهدی والرشاد، صالحی شامی، ج۱۱، ص۱۹۶؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۶۹، ص۱۴۸-۱۴۹؛ الاصابه، ابن حجر، ج۸، ص۱۴۱.
  77. فارسی، مجید، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ص ۴۱۱.
  78. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۸۰؛ انساب الاشراف، بلاذری، ج۱، ص۴۴۰؛ الآحاد والمثانی، ابن ابی عاصم، ج۵، ص۴۱۷؛ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۴، ص۱۹۲۹؛ أسد الغابة، ابن اثیر، ج۶، ص۱۱۶ و ۳۱۶؛ تاریخ الاسلام، ذهبی، ج۴، ص۱۳۳؛ عیون الاثر، ابن سید الناس، ج۲، ص۳۷۴؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۶۹، ص۱۳۵؛ موسوعة طبقات الفقها، جعفر سبحانی، ج۱، ص۸۸.
  79. تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۶۹، ص۱۳۵؛ تاریخ الاسلام، ذهبی، ج۴، ص۱۳۳؛ سبل الهدی و الرشاد، صالحی شامی، ج۱۱، ص۱۹۶
  80. تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۶۹، ص۱۳۶.
  81. الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۴، ص۱۸۴۶.
  82. الاصابه، ابن حجر، ج۸، ص۱۴۲؛ موسوعة طبقات الفقهاء، جعفر سبحانی، ج۱، ص۸۷.
  83. موسوعة طبقات الفقهاء، جعفر سبحانی، ج۱، ص۸۸؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۶۹، ص۱۳۵.
  84. تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۶۹، ص۱۳۱.
  85. فارسی، مجید، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ص ۴۱۲.