بحث:استدراج در کلام اسلامی
مقدمه
- واژه "استدراج" به معنای فریب دادن و نزدیک کردن تدریجی است. مفهوم کلی "انجام تدریجی" در این واژه نهفته است[۱].
- در اصطلاح دینی، مراد از استدراج این است که خداوند گناهکاران و نافرمانان جسور و بیشرم را سریع گرفتار عقوبت نمیکند؛ بلکه درهای نعمت خود را بر آنها میگشاید. فراوانی نعمت یا آنها را از خواب غفلت بیدار میکند که این همان "هدایت الهی" است و یا بر غرور آنها میافزاید و عقوبت را سختتر میسازد که این، استدراج است[۲][۳].
- "استدراج" دو بار در قرآن کریم به کار رفته است[۴][۵].
- متکلمان مسلمان، استدراج را در دو معنا به کار بردهاند:
- امور و کارهای شگفت و فوقالعادهای که از کسانی مانند مرتاضان و راهبان سرمیزند؛
- مهلتی که خداوند به بندگان گناهکارش میدهد و چون میخواهد آنان را نگونبخت کند، خواستههای دنیاییشان را برمیآورد و بنده بی آنکه خود بداند، اندک اندک از رحمت خدا دور میشود و به کیفر او نزدیک میگردد [۶][۷].
استدراج در فرهنگ اصطلاحات علم کلام
- "استدراج" یعنی نزدیک ساختن گام و تدریجی به گام گنهکاران غافل و لجوج به عذاب الهی، در پوشش برخورداری از نعمتهای پیدرپی دنیوی[۸]. به بیان دیگر: استدراج، دادن نعمت دنبال نعمت به مشرکان است، تا درجهدرجه پایین بیایند و به ورطه هلاک نزدیک شوند[۹][۱۰].
- در استدراج، اخذ و سقوط تدریجی است، که از بدترین عقوبتهاست؛ چون مجال و فرصت توبه کردن را از انسان میگیرد، یعنی انسان به حالی میرسد که از آن پس لطف و عنایت خدای متعال به هیچ نحو شامل حال او نمیشود و از انسان این شایستگی سلب میگردد که خدا او را با گرفتاری و یا حادثهای خاص متوجه خودش سازد و نجاتش بخشد. استدراج الزاماً در بدکاری و بدکرداری دامان انسان را نمیگیرد، بلکه افرادی که حتی به نعمتهای ظاهری متنعم باشند و ظاهراً هیچ اشکالی در کارشان وجود ندارد، بیشتر باید از این وحشت کنند که مبادا مغضوب پروردگار و در معرض استدراج باشند. قرآن دراینباره میفرماید:
- ﴿سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ﴾[۱۱].
- ﴿وَأُمْلِي لَهُمْ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ﴾[۱۲].
- ﴿وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ﴾[۱۳].
- بنابراین، در استدراج انسان چنان سقوط میکند که استحقاق لطف الهی از او سلب میشود، به طوری که آثار و پیامدهای گناه به او نمیرسد تا بیدار شود و از مسیر آلوده به گناه برگردد. برعکس روز به روز، باب نعمت بیشتر به روی او باز میشود و به جایی میرسد که پیمانهاش پر شده، مهلت خداوند در مورد او به اتمام میرسد.
- این است که "زمان" در مفهوم استدراج خوابیده است. به پیغمبر اکرم(ص) خطاب میرسد: ﴿فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلَا تَكُنْ كَصَاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نَادَى وَهُوَ مَكْظُومٌ﴾[۱۴]؛ زیرا او باید در مقابل گناهان قوم خودش صبر میکرد تا مهلت و مدت استدراج الهی در مورد قوم او پایان بیابد؛ اما یونس این صبر را به خرج نداد و خود گرفتار شد. بنابراین تو: ﴿فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ﴾؛ یعنی چون مسئله استدراج است و قطعاً عذاب آنها رسیدنی است؛ احتیاجی ندارد که نفرین کنی تا عذاب الهی آنان را فرا بگیرد، بلکه هم اکنون نیز عذاب الهی فرا رسیده است؛ ولی اثرش کمکم ظهور و بروز میکند[۱۵][۱۶].
استدراج در دانشنامه کلام اسلامی
مقدمه
این اصطلاح در قرآن و روایات در موارد متعددی به کار رفته و در منابع کلامی ذیل افعال الهی، عدل، عقاب و ثواب و خوارق عادات مورد بحث واقع شده، و در متون اخلاقی نیز به تناسب بحث از استغفار و پاداش اعمال، از آن بحث به میان آمده است.
استدراج مصدر باب استفعال از ریشه دَرَجَ در لغت به معنای آرام آرام نزدیک ساختن [۱۷] پله پله بالا بردن و به یکباره سرنگون ساختن [۱۸]، فریفتن [۱۹] و اندک اندک گرفتن [۲۰] به کار رفته است و در اصطلاح، نوعی عقوبت تدریجی بر کافران و گنهکاران غافل در چهره برخورداری آنان از نعمتهای فراوان دنیوی است [۲۱]. چنان که علامه طباطبایی میفرماید: استدراج، دادن نعمت دنبال نعمت برای مشرکان است، تا درجه درجه پایین بیایند و به ورطه هلاکت نزدیک شوند [۲۲]. گاهی استدراج را به امر خارقالعاده ای معنا کردهاند که از سوی کافران، فاسقان و اهل هوا، مطابق با ادعای آنان تحقق مییابد، البته میتوان این معنا را از مصادیق مفهوم استدراج دانست؛ به این صورت که خارق عادت نوعی نعمت از سوی خدا به آنان است، تا معلوم شود آنان توبه کرده و برمی گردند، یا هم چنان به راه خود ادامه میدهند. کارهای خارقالعاده راهبان و مرتاضان را نیز میتوان از مصادیق استدراج دانست که خداوند در قبال تحمل ریاضتها و سختیها به آنان عطا میکند [۲۳].
این اصطلاح در قرآن با نامهای دیگری چون مکر: ﴿وَمَكَرُوا وَمَكَرَ اللَّهُ﴾[۲۴][۲۵]، کید: ﴿إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ﴾[۲۶]، خدعه: ﴿يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَهُوَ خَادِعُهُمْ﴾[۲۷]، املاء: ﴿إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا﴾[۲۸] و اهلاک: ﴿حَتَّى إِذَا فَرِحُوا بِمَا أُوتُوا أَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً﴾[۲۹] به کار رفته است. وجه مشترک این اسامی با استدراج در این است که اولاً، همانند استدراجامر مخفی میباشد. ثانیاً، ظاهرشان احسان و باطنشان خذلان است. البته بین استدراج و املا عموم و خصوص مطلق برقرار است؛ یعنی هر استدراجی املا است، ولی هر املایی استدراج نیست [۳۰]؛ چنان که شهید ثانی املا را به خوب و بد تقسیم کرده و قسم بد آن را استدراج دانسته است [۳۱].
کلمه استدراج در قرآن در دو مورد ﴿وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ﴾[۳۲]، ﴿فَذَرْنِي وَمَنْ يُكَذِّبُ بِهَذَا الْحَدِيثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ﴾[۳۳] به صورت فعل به کار رفته و هر دو مورد در باره انکار کنندگان آیات الهی آمده است. مفسران مراد از مجازات در آیه را به هلاکت در دنیا یا عذاب آخرت تفسیر کردهاند [۳۴]؛ چنان که علامه طباطبایی بیان میکند: مراد از استدراج در اینجا نزدیک ساختن به هلاکت در دنیا یا آخرت است، و این که آن را به قید من حیث لا یعلمون مقید کرده برای آن است که بفهماند این نزدیک ساختن به صورت مخفی و در باطن نعمتهای مادّی صورت میگیرد. چه این که وقتی نعمتهای فراوانی به آنان داده میشود، آن را برای خود خیر و سعادت حساب کرده و اشتغال به نعمتها، آنها را از شکر آن و بازگشت به سوی خداوند بازداشته و گام به گام به سوی هلاکت و عذاب الهی نزدیک میسازد. [۳۵]
از امام صادق(ع) در باره معنای استدراج سؤال شد، حضرت فرمود: آن حالت بنده ای است که گناه میکند و همراه با گناه، نعمت تازه ای داده میشود که او را از استغفار نسبت به گناهش باز میدارد.
همچنین فرمود: اگر خداوند خیر بنده ای را بخواهد به دنبال گناهش او را به سختیها دچار میسازد، تا به سوی خدا باز گردد و اگر شرّی را برای کسی بخواهد به دنبال گناهش نعمتی برایش میفرستد که از بازگشت به سوی او باز ماند. [۳۶].
عذاب استدراج به دنبال برخی از گناهان دامنگیر شخص یا جامعه میشود؛ از جمله آنها عبارتند از:
- تکذیب آیات الهی؛ چنان که خداوند فرمود: آنان که آیات ما را تکذیب کردند به زودی آنها را به عذاب و هلاکت میافکنیم از جایی که نمیدانند ﴿وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ﴾[۳۷]؛
- استهزای رسولان؛ به طوری که در قرآن آمده است: پیامبران پیش از تو را استهزا میکردند، پس کسانی را که کافر بودند مهلت دادم و آن گاه مؤاخذه کردم و دیدی عذاب من چه سخت بود ﴿وَلَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِكَ فَأَمْلَيْتُ لِلَّذِينَ كَفَرُوا ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كَانَ عِقَابِ﴾[۳۸]؛
- فراموشی و غفلت از پیامهای الهی؛ چنان که قرآن میفرماید: پس وقتی عذاب ما را به کلی از یاد بردند درهای همه لذایذ مادی را به رویشان گشودیم و زمانی که به آن سرگرم و شادمان شدند ناگهان آنها را گرفتار ساختیم و خوار و مأیوس شدند ﴿فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ أَبْوَابَ كُلِّ شَيْءٍ حَتَّى إِذَا فَرِحُوا بِمَا أُوتُوا أَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً فَإِذَا هُمْ مُبْلِسُونَ﴾[۳۹].
برای استدراج، نشانههایی بیان شده است؛ از جمله این که شخص یا جامعه گناهکار پس از هر گناهی نعمتی دریافت کند. امام علی(ع) فرمود: هرگاه دیدی با وجود معصیت، غرق در نعمت هستی بدان گرفتار استدراج شده ای [۴۰] علامت دیگر آن برآورده شدن خواستههای گناهکار است؛ چنان که خداوند به حضرت عیسی(ع) خطاب فرمود: درخواست ستم پیشگان را اجابت میکنم و این، مایه دوری آنان از رحمت من و سبب استدراج آنهاست. [۴۱]. شکر نکردن در برابر نعمتهای الهی نیز از نشانههای دیگر استدراج است؛ چنان که امام حسین(ع) فرمود: استدراج خدای سبحان این گونه است که به بندهاش نعمت دهد، ولی توفیق شکر را از او باز ستاند [۴۲]. برخی نیز تخیل پذیرفته شدن عبادات مردود را از نشانههای استدراج دانستهاند [۴۳]
با توجه به مباحثی که در مورد استدراج، اسباب و زمینههای آن بیان گردید پاسخ برخی از اشکالها درباره آن نیز حل میشود. از جمله این که استدراج نوعی نیرنگ و فریب بوده و خود باعث مفسده و اصرار بر قبیح شده و با عدالت و حکمت الهی منافات دارد، و گاهی از آن به عذاب جبری و قهری خداوند یاد شده است [۴۴].
در پاسخ میتوان گفت:
- استدراج خداوند هر چند به حسب ظاهر مکر در اضلال و هلاکت است، لکن بر اساس واقع و دقت عقلی مهلت دادن خداوند در ابتدا، از باب استدراج واتمام حجت بوده و مؤاخذه بعدی جهت تأدیب او و دیگران است.
- مکر و خدعه در مورد خداوند با دیگران در لفظ مشترک بوده، لکن از حیث محتوا فرق اساسی با هم دارند و آن این که خداوند مکر و خدعه را به خاطر غایت مقدس و انذار دیگران انجام میدهد، تا این که گناهکاران برگشته و تقوا پیشه کنند، ولی مکر از غیر خداوند چنین نیست. و بدین جهت است که خداوند خود را به ﴿خَيْرُ الْمَاكِرِينَ﴾ (بهترین مکر کنندهها) ﴿وَمَكَرُوا وَمَكَرَ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ﴾[۴۵] توصیف کرده است [۴۶]. #عذاب استدراج در واقع ثمره کارهای اختیاری و گناهان بندگان است چنان که قرآن میفرماید: ﴿وَمَا أَصَابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَيَعْفُو عَنْ كَثِيرٍ﴾[۴۷] در جای دیگر میفرماید: آنان (گناهکاران) کمتر بخندند و بیشتر گریه کنند و این، جزای کارهایی است که انجام میدادند ﴿فَلْيَضْحَكُوا قَلِيلًا وَلْيَبْكُوا كَثِيرًا جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ﴾[۴۸].
بنابراین، استدراج مانند کارهای دیگر خداوند بر اساس حکمت او بوده و با عدالتش منافاتی ندارد و مادامی که نزول عذاب، مایه بیداری و برگشت گناهکاران باشد خداوند اقدام به عذاب استدراج نمیکند؛ چنان که در قرآن میفرماید: ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ﴾[۴۹]. دلیل سازگاری عذاب استدراج با عدالت و حکمت الهی آن است که:
- قرآن و روایات، انسانها را از این سنت الهی و نشانههای آن آگاه کرده است.
- همین که خداوند زمان وقوع عذاب استدراج را بیان نکرده، خود نشانه عدم رضایت خدا بر گناهان آنهاست، چرا که اگر زمان آن را مشخص میکرد کافران و گناهکاران تا قبل از رسیدن زمان عذاب، مشغول گناه خود میشدند به امید این که اندکی مانده به زمان عذاب توبه میکنند و این اغرای به قبیح است که با حکمت الهی منافات دارد [۵۰].
گروهی از مجبّره، مراد از استدراج در آیه ﴿وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ﴾[۵۱] را به استدراج کافران توسط خداوند در کفر و گمراهی معنا کردهاند، لکن این تفسیر نیز نادرست است، چرا که:
- استدراج در کفر کاری است قبیح، و با حکمت خداوند منافات دارد.
- استدراج، عذابو است که از ناحیه خداوند بر کافران نازل میشود. اگر کفر کافران نیز کار خدا باشد لازمهاش آن است که خداوند کافران را به سبب کار خودش عذاب بکند و این نیز در مورد خداوند محال است.
- ظاهر آیه خلاف این تفسیر را بیان میکند، چرا که بر اساس آیه کسانی که به عذاب استدراج گرفتار میشوند کافران به خدا، پیامبر و آیات او هستند و خداوند در آینده آنها را به عذاب استدراج دچار خواهد ساخت، به دلیل این که سین در سنستدرجهم بیان گر تحقق یافتن فعل در آینده است؛ بنابراین اگر مراد از استدراج در آیه را به استدراج در کفر معنا کنیم چنین میشود: کسانی که کافر شدند در آینده آنها را به کفر نزدیکتر خواهیم ساخت! و این تفسیر از آیه، تحصیل حاصل و لغو و عبث خواهد بود [۵۲].[۵۳]
پانویس
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 73.
- ↑ اصول کافی، ۴/ ۱۸۹؛ تاج العروس، ۲/ ۴۱؛ تفسیر نمونه، ۷/ ۳۳.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 73.
- ↑ ﴿وَالَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَيْثُ لاَ يَعْلَمُونَ﴾؛ سوره اعراف، آیه ۱۸۲؛ ﴿فَذَرْنِي وَمَن يُكَذِّبُ بِهَذَا الْحَدِيثِ سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ﴾؛ سوره قلم، آیه ۴۴.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 73.
- ↑ دائرة المعارف تشیع، ۲/ ۱۰۰.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 74.
- ↑ جمعی از نویسندگان، دانشنامه کلام اسلامی، ماده «استدراج».
- ↑ طباطبایی، المیزان، ج۲۰، ص۴۶.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۸.
- ↑ «و آنان را که آیات ما را دروغ شمردند آرامآرام از جایی که درنمییابند فرو خواهیم گرفت» سوره اعراف، آیه ۱۸۲.
- ↑ «و به آنان مهلت میدهم که تدبیر من سنجیده است» سوره اعراف، آیه ۱۸۳.
- ↑ «کافران هیچ مپندارند اینکه مهلتشان میدهیم برای آنها نیکوست؛ جز این نیست که مهلتشان میدهیم تا بر گناه بیفزایند و آنان را عذابی خوارساز خواهد بود» سوره آل عمران، آیه ۱۷۸.
- ↑ «پس برای (رسیدن) فرمان پروردگارت شکیبایی پیشه کن و چون «همراه ماهی» (یونس) مباش آنگاه که بانگ برداشت در حالی که اندوهگین بود» سوره قلم، آیه ۴۸.
- ↑ مطهری، آشنایی با قرآن، ج۸، ص۳۱۱ - ۳۰۹ و ۳۲۴ - ۳۲۲؛ همو، آشنایی با قرآن، ج۶، ص۱۹۶.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۹.
- ↑ لسان العرب، ج۴، ص۳۲۰.
- ↑ المعجم الوسیط، ج۱، ص۲۷۷.
- ↑ القاموس، ج۱، ص۱۸۸.
- ↑ مصباح المنیر،ج ۱، ص۲۳۱.
- ↑ التعریفات، ص۸؛ مجمع البحرین،ج ۲، ص۲۱؛ فروق اللّغات، ص ۴۰.
- ↑ المیزان، ج۲۰، ص۴۶.
- ↑ موسوعة مصطلحات، ص ۳۹۶؛ کشاف اصطلاحات الفنون والعلوم، ج ۱، ص۴۶۳؛ صحیح شرح العقیدة الطحاویه، ص ۴۲۲.
- ↑ «و (بنی اسرائیل) نیرنگ ورزیدند و خداوند تدبیر کرد و خداوند بهترین تدبیر کنندگان است» سوره آل عمران، آیه ۵۴.
- ↑ الکشاف، ج۲، ص۱۰۶؛ الفروق اللغویة، ص ۲۱۳ ۲۱۵؛ کشاف اصطلاحات الفنون والعلوم، ج ۱، ص ۷۳۲.
- ↑ « تدبیر من سنجیده است» سوره اعراف، آیه ۱۸۳.
- ↑ «بیگمان منافقان، با خداوند نیرنگ میبازند و او نیز با آنان تدبیر میکند » سوره نساء، آیه ۱۴۲.
- ↑ « جز این نیست که مهلتشان میدهیم تا بر گناه بیفزایند » سوره آل عمران، آیه ۱۷۸.
- ↑ « (و سرمست) شدند ناگهان ایشان را (به عذاب) فرو گرفتیم » سوره انعام، آیه ۴۴.
- ↑ فروق اللغات، ص ۳۹.
- ↑ حقایق الایمان، ص ۵۰.
- ↑ «و آنان را که آیات ما را دروغ شمردند آرامآرام از جایی که درنمییابند فرو خواهیم گرفت» سوره اعراف، آیه ۱۸۲.
- ↑ «بنابراین مرا با آن کسان که این سخن را دروغ میشمرند وا بگذار! به زودی آنان را آرام آرام از جایی که درنیابند فرو میگیریم» سوره قلم، آیه ۴۴.
- ↑ التبیان، ج۵، ص۴۱؛ مجمع البیان، ج۲، ص۵۰۴؛ المیزان، ج۸،ص۳۶۲.
- ↑ المیزان، ج۸،ص۳۶۲ و ج۲۰،ص۴۶
- ↑ کافی، ج۲،ص۴۵۲.
- ↑ «و آنان را که آیات ما را دروغ شمردند آرامآرام از جایی که درنمییابند فرو خواهیم گرفت» سوره اعراف، آیه ۱۸۲.
- ↑ «و به یقین پیامبران پیش از تو ریشخند شدهاند؛ پس به کافران مهلت دادم آنگاه آنان را فرو گرفتم؛ بنابراین (بنگر که) کیفر من چگونه بود؟» سوره رعد، آیه ۳۲.
- ↑ «آنگاه چون هشدارهایی را که به آنان داده شده بود فراموش کردند درهای هر چیز (از نعمت و آسایش) را بر آنان گشودیم تا چون از دادهها دلشاد (و سرمست) شدند ناگهان ایشان را (به عذاب) فرو گرفتیم و آنان یکباره ناامید گردیدند» سوره انعام، آیه ۴۴.
- ↑ غررالحکم، ج۱،ص۲۷۸.
- ↑ بحار الانوار، ج۴،ص۳۰۰.
- ↑ بحارالانوار، ج۷۸، ص۱۱۷.
- ↑ النهایة فی غریب القرآن، ج۴، ص۳۴۹
- ↑ شرح نهج البلاغه ابن ابو الحدید، ج۱۸، ص۱۳۶؛ تفسیر کبیر، ج۱۵، ص۷۳ و ۷۵.
- ↑ «و (بنی اسرائیل) نیرنگ ورزیدند و خداوند تدبیر کرد و خداوند بهترین تدبیر کنندگان است» سوره آل عمران، آیه ۵۴.
- ↑ تصحیح اعتقادات الامامیه، ص ۳۵ ۳۶؛ شرح نهج البلاغه ابن ابو الحدید، ج۱۸، ص۱۳۶.
- ↑ «و هر گزندی به شما برسد از کردار خود شماست و او از بسیاری (از گناهان شما نیز) در میگذرد» سوره شوری، آیه ۳۰.
- ↑ «(از این) پس به کیفر آنچه میکردند باید کم بخندند و بسیار بگریند» سوره توبه، آیه ۸۲.
- ↑ «بیگمان خداوند آنچه را که گروهی دارند دگرگون نمیکند (و از آنان نمیستاند) مگر آنها آنچه را که در خویش دارند دگرگون سازند » سوره رعد، آیه ۱۱.
- ↑ التبیان، ج ۵،ص۴۱.
- ↑ «و آنان را که آیات ما را دروغ شمردند آرامآرام از جایی که درنمییابند فرو خواهیم گرفت» سوره اعراف، آیه ۱۸۲.
- ↑ التبیان، ج۵، ص۴۱؛ مجمع البیان، ج۲، ص۵۰۴؛ منهج الصادقین، ج۴، ص۱۴۲.
- ↑ لطیفی و شجاعی، مقاله «استدراج»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۳۷.