بحث:اهداف قیام امام حسین
علل قیام حضرت سید الشهداء(ع)
در چنین وضعیتی که اسلام به زمامدار فاسدی مانند یزید مبتلاء شده بود حضرت سیدالشهداء(ع) به مقابله با بنیامیه برخواستند به جهت:
۱. اطاعت فرمان خدا و ادای تکلیف.
۲. امر به معروف و نهی از منکر: در کتب معتبر تاریخ روایت شده که حسین(ع) برای برادرش محمد بن علی معروف به محمد حنفیه این وصیت را نگاشت: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ این است آنچه که وصیت کرد حسین بن علی بن ابیطالب به برادرش محمد بن علی معروف به ابن الحنفیه». «همانا حسین گواهی میدهد به یگانگی خدا و اینکه شریکی برای او نیست و اینکه محمد، بنده و فرستاده او است، شریعت و دینی را که آورد به حق از جانب حق آورد، و اینکه بهشت و آتش، حق است، و قیامت خواهد آمد و شکی در آن نیست، و اینکه خدا تمام مردگان را برخواهد انگیخت» و بعد این جمله را مرقوم فرمود: «أَنِّي لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِي أُمَّةِ جَدِّي(ص) أُرِيدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أَسِيرَ بِسِيرَةِ جَدِّي وَ أَبِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ...». همانا من از برای تجاوز و طغیان و خودداری از قبول حق و برای فساد و ستم بیرون نشدم، بلکه برای اصلاح امور امت جدم محمد(ص) میخواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم و بر سیره و روش جدم پیغمبر و پدرم علی بن ابیطالب(ع) بروم. در این جمله حسین(ع) علت قیام و برنامه کار خود را در چهار ماده اعلام کرد:
- اصلاح امور امت.
- امر به معروف.
- نهی از منکر.
- پیروی از روش جدش پیغمبر(ص) و پدرش علی(ع).
۳. فساد زمامدار و دستگاه خلافت: یکی از صفاتی که باید در خلیفه باشد این است که خلیفه باید در روش، و رفتار، مظهر عدالت و تعالیم اسلام و نمونه تربیت مکتب قرآن باشد، و مانند آینه که از شخصی که در برابر آن بایستد حکایت میکند، از اسلام حکایت کند. غرض از تعیین خلیفه و زمامدار، اجرای حدود و امر به معروف و نهی از منکر و عمل به شریعت و احکام است، پس خلیفه و زمامدار باید خودش بیش از همه به قانون و احکام عمل نماید و حقوق اسلامی را برای همه افراد محترم شمارد. کسی که میخواهد به حکم شریعت و قانون، زمامدار باشد، باید رعایت و احترامش از قانون شرع از دیگران بیشتر باشد و اگر خلیفه متجاهر به فسق و نابکاری و خیانت گردید، ضررهائی که از ناحیه او به ملت میرسد پایه بقای ملت را متزلزل و مشرف به انهدام خواهد ساخت. یک غرض عمده از خلافت راست کردن کژیها و اقامه عدالت اجتماعی و اجرای نظام اسلامی است. اگر حکومت به این هدفها اهمیت ندهد به قدر پشیزی ارزش ندارد و تمرد از اوامرش در صورت امکان لازم و یاری و اعانت آن گناه است. اسلام با تحمیل شخصیت حکام بر رعایا مبارزه کرد، و حکومتهای استبدادی حکام آفریقا و امراء و رؤسای قبائل نجد و حجاز و ترکستان و کشورهای دیگر را ساقط کرد و تذلیل بشر را به هر عنوان و اسمی محکوم ساخت؛ و سطح افکار جامعه را بالا برد و شوکت استثمارگران را در هم شکست، نه برای اینکه صاحبان مناصب را عوض کند و در ایران یا سوریه یا الجزایر و مراکش به جای حاکم ایرانی یا آفریقائی، حاکم عربی بنشاند. کاخ کسری، و آن همه تجملات و تشریفات را که از دسترنج کارگران، و کشاورزان محروم تهیه شده بود از میان برداشت نه برای اینکه دیگران و خلفای بنیامیه و بنیعباس همان رسم را دنبال کنند و کاخهای رفیعتر با تجملاتی خیرهکنندهتر و تشریفات بیشتر ترتیب دهند و بندگان خدا را استعباد کنند، بلکه هدف اسلام پایان دادن به استعباد بود تا ملتها شخصیت و شرف خود را بجویند و کورکورانه از زمامداران اطاعت نکنند.
۴. خطر ارتجاع و بازگشت به عصر شرک و بتپرستی و جاهلیت.
۵. نداشتن تأمین جانی: شرعاً و عقلاً هر کس در برابر صدمات و خطراتی که متوجه جانش میشود، حق دفاع دارد، و فطرت او در هنگام توجه خطر او را به مدافعه و حفظ جان وادار میسازد، و اگر انسان در مقابل دشمن مهاجم، دفاع نکند و تسلیم شود مسئول، و سزاوار توبیخ است[۱].