بحث:عثمان بن عفان
مقدمه
عثمان بن عفان از طایفۀ بنی امیه و نوادۀ حکم بن عاص بود. در سالهای اولیۀ دعوت اسلام، مسلمان شد. با یکی از دختران پیامبر ازدواج کرد. خصلت اشرافیگری او همواره با او بود. پس از عمر بن خطاب از طریق شورای شش نفره به خلافت رسید و حدود ۱۲ سال خلیفه بود[۱].
در دورۀ او همۀ عمّال و کارگزاران و والیان از بنی امیّه انتخاب شدند و او دست آنان را در هرخلاف و ظلم و سوءاستفاده از بیتالمال باز گذاشت و نسبت به اعتراضهای مکرّر مسلمانان اعتنایی نکرد و مغیره را که از دشمنان سرسخت پیامبر و راندهشدۀ او بود پناه داد و ابوذر را تبعید کرد و کسانی همچون عمار یاسر و ابن مسعود را مورد آزار و اهانت قرار داد. علی (ع) یکی از منتقدان جدّی حکومت او بود. شیوۀ غلط او در کشورداری و بدعتهای او، تعطیل احکام الهی و ظلمهای والیانش جوّی از اعتراض و شورش را پدید آورد و مسلمانان بهویژه انقلابیون مصری، تحریک شده او را در خانهاش محاصره کرده و در سال ۳۵ هجری در هشتاد و چند سالگی به قتل رساندند. وی در پدید آمدن رجعت در امّت محمّدی و حاکم ساختن نظام سلطنت و اشرافیگری و طرد مسلمانان دلسوز و بروز فتنههای بعدی و سلطه یافتن امویان بر مقدّرات اسلام و مسلمین نقش عمده داشت. حضرت علی (ع) در خطبه شقشقیه با تندترین عبارت از شیوۀ خلافت او در حیف و میل و غارت بیتالمال انتقاد کرده است.[۲] عثمان نیز بدترین برخوردها را با امیر مؤمنان (ع) داشت و گاهی حضرت را به بیرون مدینه تبعید میکرد. یکبار که میخواست از زروسیم بیتالمال به حضرت علی (ع) حق السکوت بدهد تا حضرت اعتراض نکند و امام نپذیرفت، عثمان عصبانی شد و با چوبی که در دستش بود علی (ع) را زد. تعبیر حضرت در گزارش این واقعه چنین است: « ثُمَّ قَامَ إِلَيَّ بِالْقَضِيبِ فَضَرَبَنِي، وَ اللَّهِ مَا أَرُدُّ يَدَهُ حَتَّى قَضَى حَاجَتَهُ، فَتَقَنَّعْتُ بِثَوْبِي وَ رَجَعْتُ إِلَى مَنْزِلِي وَ قُلْتُ: اللَّهُ بَيْنِي وَ بَيْنَكَ إِنْ كُنْتُ أَمَرْتُكَ بِمَعْرُوفٍ وَ نَهَيْتُكَ عَنْ مُنْكَرٍ.»[۳]، مخالفان اهل بیت، عمدتا طرفداران بنی امیه و وابسته به حکومت عثمان بودند، و تا سالها بعد وقتی گفته میشد فلانی "عثمانی" است نشاندهندۀ خط فکری و دشمنی او با آل علی بود. فتنههایی همچون جنگ جمل و جنگ صفین اغلب با پوشش خونخواهی عثمان صورت میگرفت و جبههای متّحد بر ضدّ فرهنگ غدیر و حکومت علوی تشکیل میداد. صاحبان این تفکّر و گرایش را که در بصره و شام بیش از جاهای دیگر بودند "عثمانی مذهب" میگفتند و حکومت یافتن بنی امیّه در واقع غلبۀ عثمانیمذهبان بر خطّ پیروان ولایت علوی بود[۴]
عثمان بن عفان
خلیفه سوم است. در ذی الحجه سال ۳۵ هجری در شورشی که در مدینه بر ضد وی بر پا شد و شمار بسیاری از مسلمانان بصره، عراق و مصر نیز به عنوان اعتراض به آنجا آمده بودند، کشته شد. هنگامی که به قتل رسید حامیان او خواستند خلیفه را کنار قبر رسول خدا(ص) دفن کنند ولی مردم مانع شدند؛ لذا او را به سوی بقیع بردند؛ با این حال باز نگذاشتند که او را در این مکان مدفون سازند؛ به ناچار وی را در «حُشّ کوکب» که قبرستان یهودیان و غیرمسلمانان بود دفن کردند[۵]. این قبرستان در منتهی الیه شرق بقیع و پشت دیوار آن قرار داشت، بنیامیه دیوار را خراب و آن را به قبرستان بقیع متصل کردند. موقعیت کنونی خلیفه سوم تقریباً در نیمه دوم قبرستان قرار دارد. بعضی از محققان شیعی آن را قبر «عثمان بن مظعون» دانستهاند که یقیناً صحت ندارد و نظر اهل سنت که آنجا را مقبره خلیفه سوم میدانند صحیح است. در دوران معاویه که مروان بن حکم به حکومت مدینه رسید، قطعه سنگی را که رسول خدا(ص) با دست مبارک خود بر قبر عثمان بن مظعون نصب کرده بود، بر قبر عثمان بن عفان منتقل کرد و چنین گفت: والله لا يكون على قبر عثمان بن مظعون حجر يعرف به[۶].
به هر حال از قبوری که از دورانهای دور تا زمان تسلط وهابیان، دارای بقعه و گنبد بوده همان قبر عثمان است. ابن جبیر (م ۶۱۴ ه. ق) در سفرنامهاش آورده: «قبر عثمان در آخر بقیع واقع شده و در روی آن قبه کوچکی و بنای مختصری وجود دارد[۷]. برخورداری قبر عثمان از بقعه در طول تاریخ ادامه داشته تا در سال ۱۳۴۴ مانند دیگر آثار و بقاع به وسیله وهابیان منهدم گردیده است[۸].[۹].
منابع
پانویس
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۳۸۲.
- ↑ «إِلَى أَنْ قَامَ ثَالِثُ الْقَوْمِ نَافِجاً حِضْنَيْهِ بَيْنَ نَثِيلِهِ وَ مُعْتَلَفِهِ وَ قَامَ مَعَهُ بَنُو أَبِيهِ يَخْضَمُونَ مَالَ اللَّهِ [خَضْمَ] خِضْمَةَ الْإِبِلِ نِبْتَةَ الرَّبِيعِ إِلَى أَنِ انْتَكَثَ عَلَيْهِ فَتْلُهُ وَ أَجْهَزَ عَلَيْهِ عَمَلُهُ وَ كَبَتْ بِهِ بِطْنَتُهُ»؛ نهج البلاغه خطبه۳
- ↑ «سپس برخاست و به طرف من آمد و با چوبی که در دست داشت تا آنجا که دلش میخواست مرا زد، به خدا قسم من دستش را برنگرداندم، سپس جامه به روی خود کشیدم و به خانهام برگشتم و قسم خوردم که دیگر او را امر به معروف و نهی از منکر نکنم». شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج۹ ص۱۶
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۳۸۲.
- ↑ تاریخ المدینة المنوره، ابن شبه، ج۱، ص۱۱۱.
- ↑ اسدالغابه، ابن اثیر، ج۳، ص۳۸۷.
- ↑ رحله، ابن جبیر، ص۱۴۴.
- ↑ تاریخ حرم ائمه بقیع، نجمی، مشعر، ص۲۹۱.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۶۶۶.