بحث:یأس در قرآن
مقدمه
- یأس و ناامیدی از رحمت خدا از گناهان کبیره است و خداوند از آن نهی کرده است : لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا[۱][۲] و تنها گمراهان: قَالَ وَمَنْ يَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّالُّونَ[۳][۴] و کافران: وَلَا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لَا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ[۵] از رحمت حق ناامیدند.
- در ادعیه و روایات اهل بیتS برخی از گناهان موجب ناامیدی شخص دانسته شده است[۶]. انسان باید در هر شرایطی به رحمت خدا امیدوار باشد، زیرا گاهی در اوج ناامیدی رحمت حق شامل حال بندگانش میشود:
- وَهُوَ الَّذِي يُنَزِّلُ الْغَيْثَ مِنْ بَعْدِ مَا قَنَطُوا وَيَنْشُرُ رَحْمَتَهُ...[۷]؛
- وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلِ أَنْ يُنَزَّلَ عَلَيْهِمْ مِنْ قَبْلِهِ لَمُبْلِسِينَ [۸]؛
- حَتَّى إِذَا اسْتَيْأَسَ الرُّسُلُ وَظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُوا جَاءَهُمْ نَصْرُنَا فَنُجِّيَ مَنْ نَشَاءُ وَلَا يُرَدُّ بَأْسُنَا عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِينَ[۹][۱۰]
- آیه ۲۳ عنکبوت کفر به آیات خدا و لقای الهی را عامل ناامیدی از رحمت حق دانسته است: وَالَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَلِقَائِهِ أُولَئِكَ يَئِسُوا مِنْ رَحْمَتِي...[۱۱][۱۲].
- و در آیاتی دیگر تأکید شده است که نباید هنگام وقوع سختیها و مشکلات از رحمت حق ناامید شد:
- لَا يَسْأَمُ الْإِنْسَانُ مِنْ دُعَاءِ الْخَيْرِ وَإِنْ مَسَّهُ الشَّرُّ فَيَئُوسٌ قَنُوطٌ[۱۳]؛
- وَلَئِنْ أَذَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْنَاهَا مِنْهُ إِنَّهُ لَيَئُوسٌ كَفُورٌ [۱۴]؛
- وَإِذَا أَنْعَمْنَا عَلَى الْإِنْسَانِ أَعْرَضَ وَنَأَى بِجَانِبِهِ وَإِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ كَانَ يَئُوسًا [۱۵]؛
- وَإِذَا أَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَةً فَرِحُوا بِهَا وَإِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ إِذَا هُمْ يَقْنَطُونَ [۱۶][۱۷].
- ناامیدی از لقای الهی و آخرت، دارای پیامدهای ناگواری مانند:
- داخل شدن در آتش جهنم إِنَّ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا وَرَضُوا بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَاطْمَأَنُّوا بِهَا وَالَّذِينَ هُمْ عَنْ آيَاتِنَا غَافِلُونَ أُولَئِكَ مَأْوَاهُمُ النَّارُ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ[۱۸]،
- رها شدن در طغیان: وَلَوْ يُعَجِّلُ اللَّهُ لِلنَّاسِ الشَّرَّ اسْتِعْجَالَهُمْ بِالْخَيْرِ لَقُضِيَ إِلَيْهِمْ أَجَلُهُمْ فَنَذَرُ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ [۱۹]،
- درخواستهای نادرست از پیامبرانSوَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هَذَا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسِي إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ [۲۰]؛ وَقَالَ الَّذِينَ لا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا لَوْلا أُنزِلَ عَلَيْنَا الْمَلائِكَةُ أَوْ نَرَى رَبَّنَا لَقَدِ اسْتَكْبَرُوا فِي أَنفُسِهِمْ وَعَتَوْ عُتُوًّا كَبِيرًا [۲۱]،
- نزول عذاب الهی: وَلَقَدْ أَتَوْا عَلَى الْقَرْيَةِ الَّتِي أُمْطِرَتْ مَطَرَ السَّوْءِ أَفَلَمْ يَكُونُوا يَرَوْنَهَا بَلْ كَانُوا لَا يَرْجُونَ نُشُورًا [۲۲]؛ قُلْ لِلَّذِينَ آمَنُوا يَغْفِرُوا لِلَّذِينَ لَا يَرْجُونَ أَيَّامَ اللَّهِ لِيَجْزِيَ قَوْمًا بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ [۲۳] است[۲۴].
یأس در فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم ج۲
کلمه “یؤس” و “قنوط” هر دو به معنای قطع شدن امید است. یأس دو مفهوم دارد، یکی جنبه اخلاقی به این معنا که شخص از رَوح خدا نا امید شود. امیدی به رحمت الهی نداشته باشد که در حقیقت نوعی محدود کردن قدرت او است. و این معنا کفر به احاطه و سعه رحمت اوست، همچنان که در آنجا که گفتار یعقوبS را حکایت میکند میفرماید: إِنَّهُ لَا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ[۲۵] و در آنجا که کلام ابراهیمS را حکایت میکند از قول او میفرماید: وَمَنْ يَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّالُّونَ[۲۶] به این معنا که انسان مؤمن، از طلب خیر خسته نمیشود، هر چه را که برای زندگیاش نافع ببیند در طلبش برمیخیزد، و اگر شری به او برسد بیش از اندازه دچار نومیدی و یأس میگردد، چون میبیند اسبابی را که به آنها تکیه داشت همه از کار افتاده است. در اینجاست که دستور اخلاقی رسیده که از رحمت خدا مأیوس نمیشوند مگر مردمی که کافرند، و به این معنا ایمان ندارند که خداوند توانا است تا هر غمی را زایل و هر بلایی را رفع کند. اما یأس دیگر ناامیدی پیامبر از ایمان مشرکان است. در این مدخل قاعدتاً منظور یأس به جنبههای مختلف پیامبر باشد، مثل یأس پیامبر از ایمان کافران مشرک پیشه مکه، یا تعیین راه پس از پیامبر که تداوم آن راه، زمینه یأس کفار فراهم میشود. یا آنکه باید پیامبر امیدوار به ایمان این گروه نداشته باشد و خیلی خود را به زحمت نیاندازد. مثل این که در جایی دیگر میفرماید: لَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَفْسَكَ أَلَّا يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ[۲۷].
- ...الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۲۸].
- وَلَئِنْ أَذَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْنَاهَا مِنْهُ إِنَّهُ لَيَئُوسٌ كَفُورٌ[۲۹]. نکته: وَلَئِنْ أَذَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْنَاهَا مِنْهُ إِنَّهُ لَيَئُوسٌ كَفُورٌ در مجمع البیان میگوید: کلمه “ذوق” - که فعل أَذَقْنَا از آن گرفته شده - به معنای آن است که چیزی را برای اینکه بفهمی چه طعمی دارد در دهان بگذاری. و اگر خدای سبحان در این آیه حلال کردن لذات را برای انسانها اذاقه و چشاندن خوانده برای این است که بفهماند لذات دنیا مانند طعم غذاها ناپایدار است و به سرعت از بین میرود، نظیر تعبیرهای زیر که درباره لذات دنیا کردهاند، یکی گفته: “ظلی است زائل” یعنی سایهای است زودگذر، دیگری گفته: رؤیاهای شیرینی است که پس از بیداری اثری از آن نمییابی. و کلمه “نزع” که فعل “نزعنا” از آن گرفته شده به معنای کندن چیزی از جایی است - که در آن استقرار یافته - و کلمه “یؤس” بر وزن فعول، صیغه مبالغه از ماده “یاس: نومیدی” است، و یأس عبارت از حالتی است که یقین کنی آن چیزی که امید و انتظارش را داری تحقق نخواهد یافت، و نقیض این حالت را “رجاء: امید” گویند[۳۰]. و در این آیه رحمت به جای نعمت به کار رفته، با اینکه نعمت چشیدنی است نه رحمت، و جا داشت بفرماید: وَلَئِنْ أَذَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنَّا نَعْمَةً، و اگر اینطور نفرمود، برای این است که اشاره کند به اینکه هر نعمتی که خدای تعالی به انسان میدهد مصداقی از رحمت خدا است، زیرا حاجتی از انسان را برطرف میسازد، در حالی که خود انسان استحقاق آن را ندارد و طلبکار از خدای تعالی نیست. و معنای آیه این است: اگر ما به انسان چیزی از نعمتهایی که انسان، متنعم به آن است بدهیم و سپس از او نزع کنیم و بگیریم، دچار یأس شده به شدت نومید میگردد، تا این حد که گویی بازگشت مجدد آن نعمت را غیر ممکن میداند، آن گاه به کفران نعمت ما میپردازد، تو گویی خود را طلبکار ما در آن نعمت میدانسته و آن را حق ثابت خود میپنداشته که ما محکوم به دادن آن هستیم، و گویا اصلاً ما را مالک آن نعمت نمیدانسته، پس انسان طبعاً بهگونهای است که هنگامی چیزی از او گرفته میشود مأیوس میگردد و کفران میورزد آفریده شده است. نکته دیگری که در این آیه هست این است که با اینکه موضوع مورد بحث، کفار بودند، از سرشت انسان سخن رانده، برای اینکه بفهماند صفتی که ما برای انسان ذکر کردیم خاص کفار نیست، بلکه صفت نوع بشر است[۳۱].
- وَإِذَا أَنْعَمْنَا عَلَى الْإِنْسَانِ أَعْرَضَ وَنَأَى بِجَانِبِهِ وَإِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ كَانَ يَئُوسًا[۳۲]. نکته: خداوند به یکی از ریشهدارترین بیماریهای اخلاقی - انسانهای تربیت نایافته - اشاره کرده، میگوید: و هنگامی که به این انسان نعمت میبخشیم وَإِذَا أَنْعَمْنَا عَلَى الْإِنْسَانِ -غرور و استکبار به او دست میدهد - به پروردگار خود پشت میکند و با حالت تکبر، دور میشود أَعْرَضَ وَنَأَى بِجَانِبِهِ اما هنگامی که نعمت را از او سلب کنیم، و حتی مختصر ناراحتی به او برسد یأس و نومیدی سر تا پای او را فرا میگیرد وَإِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ كَانَ يَئُوسًا علامه طباطبایی مینویسد: وَإِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ كَانَ يَئُوسًا معنایش این است که وقتی اندکی با شر و مصیبت برخورد کند آن وقت مأیوس و نامید از خیر و نعمت میشود، در اینجا شر را به خدای تعالی نسبت نمیدهد آنطور که نازل کردن نعمت را به او نسبت میداد، برای اینکه بفهماند خدا منزه از آن است که شری را به او نسبت دهند. و نیز برای اینکه وجود شر امری نسبی است نه امر نفسی، یعنی هر شری که در عالم تصور کنیم از قبیل مرگ و فقر و نقص ثمرات و امثال آن نسبت به مورد خودش شر است، و اما نسبت به غیر موردش مخصوصاً نسبت به نظام جمعی و عمومی که در عالم جریان دارد خیر است، آن هم خیری که هیچ چیز جای آن را نمیگیرد. پس هر چه خیر است معنای خیر بودنش این است که خداوند عنایتی به عین موردش داشته، و آن مورد منظور بالذات بوده، و هر چه شر است شر بودنش این است که خداوند خیر غیر موردش را خواسته و عنایت الهی اولاً و بالذات متوجه غیر مورد شده، و قهراً نسبت به مورد باعث نقصان و یا مرگ و امثال آن شده است[۳۳].
- وَالَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَلِقَائِهِ أُولَئِكَ يَئِسُوا مِنْ رَحْمَتِي وَأُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ[۳۴].
- لَا يَسْأَمُ الْإِنْسَانُ مِنْ دُعَاءِ الْخَيْرِ وَإِنْ مَسَّهُ الشَّرُّ فَيَئُوسٌ قَنُوطٌ[۳۵].
- يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَوَلَّوْا قَوْمًا غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ قَدْ يَئِسُوا مِنَ الْآخِرَةِ كَمَا يَئِسَ الْكُفَّارُ مِنْ أَصْحَابِ الْقُبُورِ[۳۶].
نتیجه: در آیات فوق این موضوعات مطرح گردیده است.
- خداوند میفرماید: الْيَوْمَ - امروز - با تعیین راه پس از پیامبر و تداوم آن راه، زمینه یأس کفار فراهم شد و منظور از الْيَوْمَ - امروز - که در آیه ۳ سوره مائده دوبار تکرار شده ...الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ … الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ آنگونه که مفسران شیعه آن را در کتب خود آوردهاند و روایات متعددی از طرق معروف اهل تسنن و شیعه آن را تأیید میکند و با محتویات آیه کاملاً سازگار است این که: منظور روز غدیر خم است، روزی که پیامبرa امیر مؤمنان علیS را رسماً برای جانشینی خود تعیین کرد، آن روز بود که آیین اسلام به تکامل نهایی خود رسید و کفار در میان امواج یأس فرو رفتند، زیرا انتظار داشتند که آیین اسلام قائم به شخص باشد، و با از میان رفتن پیامبر اوضاع به حال سابق برگردد، و اسلام تدریجاً برچیده شود، اما هنگامی که مشاهده کردند مردی که از نظر علم و تقوا و قدرت و عدالت بعد از پیامبر در میان مسلمانان بینظیر بود به عنوان جانشینی پیامبر انتخاب و از مردم برای او بیعت گرفته شد، یأس و نومیدی نسبت به آینده اسلام آنها را فرا گرفت و فهمیدند که آیینی است ریشهدار و پایدار؛
- خداوند میفرماید برخی انسانها کمظرفیتاند. و در اثر از دست دادن برخی نعمتهای خداوندی ناسپاس و نامید میشوند وَلَئِنْ أَذَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْنَاهَا مِنْهُ إِنَّهُ لَيَئُوسٌ كَفُورٌ؛
- وَالَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَلِقَائِهِ أُولَئِكَ يَئِسُوا مِنْ رَحْمَتِي وَأُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ خطاب در این جمله متوجه رسول خداa است، و جزء آن مطالبی نیست که رسول خداa مأمور بود تا به مشرکین بگوید، بلکه منظور این است که: به خود پیامبر بگوید که حق را در باره آنهایی که شقی هستند، و روز قیامت دچار عذاب دردناک میشوند. و منظور تقویت پیامبر، و اشاره به این حقیقت میباشد، که همه مردم قابلیت و صلاحیت ایمان آوردن ندارند؛
- انسان هرگز از تقاضای نیکی و نعمت خسته نمیشود لَا يَسْأَمُ الْإِنْسَانُ مِنْ دُعَاءِ الْخَيْرِ هرگز تنور حرص او از گرمی نمیافتد، هر چه بیشتر پیدا میکند باز بیشتر میخواهد، و هر چه به او بدهند باز سیر نمیشود. اما اگر دنیا به او پشت کند، نعمتهای او زائل گردد، و شر و بدی به او رسد بسیار مأیوس و نومید میشود وَإِنْ مَسَّهُ الشَّرُّ فَيَئُوسٌ قَنُوطٌ؛
- خداوند میفرماید: با کسانی که مورد خشم الهیاند دوستی نکنید يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَوَلَّوْا قَوْمًا غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ شما نباید آنها را به دوستی برگزینید و اسرار خود را در اختیار آنها بگذارید. که مورد خشم قرار میگیرید و با افرادی که از آخرت نا امیدند دوستی نکنید که به شما ضربه میزنند آنان از - نجات - در آخرت مأیوسند همانگونه که کافران مدفون در قبرها مأیوس میباشند قَدْ يَئِسُوا مِنَ الْآخِرَةِ كَمَا يَئِسَ الْكُفَّارُ مِنْ أَصْحَابِ الْقُبُورِ زیرا مردگان کفار در جهان برزخ نتائج کار خود را میبینند و راه بازگشت برای جبران ندارند لذا به کلی مأیوسند، این گروه از زندگان نیز به قدری آلوده گناهند که هرگز امیدی به نجات خویش ندارند، درست همانند مردگان از کفار[۳۷].
پانویس
- ↑ «از بخشایش خداوند ناامید نباشید که خداوند همه گناهان را میآمرزد» سوره زمر، آیه ۵۳.
- ↑ المیزان، ج۱۱، ص۲۳۴.
- ↑ «گفت: و جز گمراهان چه کسی از بخشایش پروردگار خویش ناامید میگردد؟» سوره حجر، آیه ۵۶.
- ↑ مجمعالبیان، ج۶، ص۵۲۳؛ المیزان، ج۱۲، ص۱۸۱.
- ↑ «و از رحمت خداوند نومید نگردید که جز گروه کافران (کسی) از رحمت خداوند نومید نمیگردد» سوره یوسف، آیه ۸۷؛ مجمع البیان، ج۵، ص۳۹۵؛ المیزان، ج۱۱، ص۲۳۴ - ۲۳۵.
- ↑ اقبال الاعمال، ج۱، ص۱۱۵؛ مکاتیب الرسول، ج۳، ص۵۷۴.
- ↑ «و اوست که باران را پس از آنکه (مردم) نومید شوند فرو میفرستد و بخشایش خویش را میگستراند» سوره شوری، آیه ۲۸
- ↑ «و به راستی پیش از آنکه بر آنان فرو فرستاده شود- (درست) پیش از آن- نومید بودند» سوره روم، آیه ۴۹
- ↑ «تا آنجا که پیامبران به آستانه نومیدی رسیدند و پنداشتند که (مردم در وعده پشتیبانی) به آنان دروغ گفتهاند، (ناگهان) یاری ما به آنان رسید و هر کس را که میخواستیم رهایی یافت و عذاب ما از گروه گنهکاران بازگردانده نمیشود» سوره یوسف، آیه ۱۱۰.
- ↑ المیزان، ج۱۶،ص۲۰۲؛ نمونه،ج۱۶،ص۴۶۹-۴۷۰.
- ↑ «و کسانی که به آیات خداوند و لقای او کفر ورزیدهاند از بخشایش من ناامیدند...» سوره عنکبوت، آیه ۲۳.
- ↑ مجمعالبیان، ج۸، ص۴۳۸؛ المیزان، ج۱۶، ص۱۱۹.
- ↑ «آدمی هرگز از خواستن نیکی خسته نمیگردد اما چون گزندی بدو رسد نومید و بیانگیزه میشود» سوره فصلت، آیه ۴۹
- ↑ «و اگر به انسان بخشایشی از خویش بچشانیم سپس آن را از وی باز گیریم بیگمان نومید و ناسپاس خواهد شد» سوره هود، آیه ۹
- ↑ «و چون به آدمی نعمت دهیم روی برمیتابد و با تکبّر کناره میجوید و چون بدی بدو رسد ناامید میگردد» سوره اسراء، آیه ۸۳
- ↑ «و چون به مردم بخشایشی بچشانیم بدان شادمان میگردند و اگر برای کارهایی که کردهاند بلایی به آنان برسد ناگاه نومید میگردند» سوره روم، آیه ۳۶.
- ↑ تفسیر قمی، ج۲، ص۲۶۷؛ نمونه، ج۲۰، ص۳۲۰.
- ↑ «به یقین آنان که لقای ما را امید نمیبرند و به زندگی این جهان خشنود و به آن دلگرمند و آنان که از نشانههای ما غافلند به سزای آنچه میکردند، جایگاهشان آتش است» سوره یونس، آیه ۷-۸.
- ↑ «و اگر خداوند برای مردم، همگون شتابی که در خیر دارند شرّ را پیش میافکند عمرشان سر میآمد پس ما کسانی را که لقای ما را امید نمیبرند سرگردان در سرکشیشان وا میگذاریم» سوره یونس، آیه ۱۱.
- ↑ «و چون آیات روشن ما برای آنان خوانده شود کسانی که لقای ما را امید نمیبرند میگویند: قرآن دیگری جز این بیاور یا آن را دگرگون کن! بگو: مرا نسزد که از پیش خود آن را دگرگون کنم. من جز از آنچه به من وحی میشود پیروی نمیکنم؛ بیگمان من اگر با پروردگارم نافرمانی کنم از عذاب روزی سترگ میهراسم» سوره یونس، آیه ۱۵
- ↑ «و آنان که به لقای ما امیدوار نیستند میگویند: چرا بر ما فرشتگان را فرو نفرستادهاند یا پروردگارمان را نمیبینیم؟ به راستی خود را بزرگ شمردند و سرکشی بزرگی ورزیدند» سوره فرقان، آیه ۲۱.
- ↑ «و بیگمان به شهری در آمدهاند که باران عذاب بر آن بارانده بودند پس آیا آن را نمیدیدند؟ بلکه به زنده شدنی (در رستخیز) امید نداشتند» سوره فرقان، آیه ۴۰
- ↑ «به مؤمنان بگو، از کسانی که به «روزهای خداوند» امیدی ندارند درگذرند تا (خداوند، هر) قومی را برابر با کارهایی که میکردهاند کیفر دهد» سوره جاثیه، آیه ۱۴.
- ↑ ذبیحزاده، محمد هادی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص ۴۰۷.
- ↑ «و از رحمت خداوند نومید نگردید که جز گروه کافران (کسی) از رحمت خداوند نومید نمیگردد» سوره یوسف، آیه ۸۷.
- ↑ «گفت: و جز گمراهان چه کسی از بخشایش پروردگار خویش ناامید میگردد؟» سوره حجر، آیه ۵۶.
- ↑ «مبادا خود را از اینکه (مشرکان) ایمان نمیآورند به هلاکت افکنی» سوره شعراء، آیه ۳.
- ↑ «...امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید! امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم پس، هر که در قحطی و گرسنگی ناگزیر (از خوردن گوشت حرام) شود بیآنکه گراینده به گناه باشد بیگمان خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره مائده، آیه ۳.
- ↑ «و اگر به انسان بخشایشی از خویش بچشانیم سپس آن را از وی باز گیریم بیگمان نومید و ناسپاس خواهد شد» سوره هود، آیه ۹.
- ↑ مجمع البیان، ج۵، ص۱۴۵.
- ↑ ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۰، ص۲۳۳.
- ↑ «و چون به آدمی نعمت دهیم روی برمیتابد و با تکبّر کناره میجوید و چون بدی بدو رسد ناامید میگردد» سوره اسراء، آیه ۸۳.
- ↑ ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۲۵۶.
- ↑ «و کسانی که به آیات خداوند و لقای او کفر ورزیدهاند از بخشایش من ناامیدند و آنان را عذابی دردناک خواهد بود» سوره عنکبوت، آیه ۲۳.
- ↑ «آدمی هرگز از خواستن نیکی خسته نمیگردد اما چون گزندی بدو رسد نومید و بیانگیزه میشود» سوره فصلت، آیه ۴۹.
- ↑ «ای مؤمنان! گروهی را که خداوند بر آنان خشم گرفته است دوست مگیرید که آنان همان گونه از جهان واپسین ناامیدند که کافران از (بازگشت) در گور خفتگان» سوره ممتحنه، آیه ۱۳.
- ↑ سعیدیانفر و ایازی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم، ج۲، ص ۹۷۸.