برزخ در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی
برزخ به معنای فاصل میان دو چیز به فاصله میان مرگ تا روز قیامت گفته میشود. در آیات و روایات به این موضوع پرداخته شده است. انسان باید از دنیا به آخرت پا بگذارد و این دو سرا، از هرنظر با یکدیگر متفاوتاند. این انتقال، آنگاه تحملپذیر است که مرحلهای میانی در کار باشد. از ویژگیهای عالم برزخ، حیات شبه جسمانی آن است.
مقدمه
برزخ از ریشه «بَرَزَه» به معنای جداکننده دو چیز[۱] و فاصل و حایل میان دو چیز از یکدیگر[۲] است. در اصطلاح کلامی و متون دینی به فاصله میان مرگ تا روز قیامت[۳] و در اصطلاح فلسفی به عالمی که حد وسط عالم عقول و عالم طبیعت است، برزخ گفته میشود[۴]. امام خمینی نیز به این معنای اصطلاحی اشاره کرده است[۵]. از عالم برزخ با نامهای عالم قبر، عالم مثال، خیال منفصل، ارض حقیقت، اقلیم هشتم، مُثُل معلقه و خیال کل نیز یاد میکنند[۶]؛ البته عالم مثال، با مثل افلاطونی فرق دارد؛ زیرا مثل افلاطونی، همان عالم عقول عرضی و ارباب انواع هستند که فوق عالم مثال واقع شدهاند[۷]؛ اما برزخ در اصطلاح شیخ اشراق، سهروردی، شهاب الدین، مجموعه مصنفات شیخ اشراق به جسم یا جسمانی که جوهری ظلمانی است، گفته میشود[۸].[۹]
پیشینه و حقیقت
بحث از برزخ در تعالیم اسلامی، ریشه در آیات قرآن کریم دارد[۱۰] و در برخی روایات حقایقی از آن عالم بیان شده است که در مقایسه با معنای اصطلاحی حکما، بر برزخ صعودی منطبق است و از آن به عالم قبر تعبیر شده است[۱۱]؛ البته مراد از قبر بعد ملکوتی آن است که برای انسان با مرگ آغاز میشود[۱۲]. اعتقاد به برزخ مورد توجه مسلمانان بوده، تا از جایی که ایمان به آن از ضروریات دین شمرده شده است[۱۳]؛ گرچه گروهی از معتزله و خوارج وجود عالم برزخ را نپذیرفتهاند[۱۴]. بنابر برخی روایات، برزخ، نمونه و مثالی از قیامت است و نسبت آن با قیامت، همانند نسبت خواب با بیداری است[۱۵]. امام خمینی تفاوت برزخ با قیامت را در این میداند که در برزخ انس به طبیعت باقی است، با ظهور عالم غیب، توجهات و انس به عالم طبیعت قطع میشود و در اینجا قیامت کبری برپا میگردد[۱۶].
متکلمان در اثبات برزخ، به دلایلی از قرآن کریم[۱۷] و روایات[۱۸]استناد کردهاند. آنان معتقدند ارواح آدمیان پس از مرگ در آنجا به سر میبرند[۱۹]. برخی از حکما این امر را از طریق تجرد خیالی و نفسانی اثبات کردهاند[۲۰].
امام خمینی عالم برزخ را از جهت براهین عقلی، آیات و روایات ثابت میداند. ایشان قائل است قوه خیال، نشئه برزخی است و انکار تجرد خیالی، مستلزم بطلان بقای نفوسی است که به مرتبه عقلی نرسیدهاند[۲۱] و عالم برزخ بنفسه موجود است؛ اما نسبت به موجود طبیعی که در ارتقای وجودی خود به مرتبه تجرد برزخی نرسیده است، فعلیت ندارد؛ از این رو ایشان برخی از روایات را که میگویند بهشت و جهنم به واسطه اعمال انسان ایجاد میشوند، بر این معنا حمل میکند که نعمتهای بهشتی پیش از عمل موجود نیستند[۲۲].[۲۳]
ویژگیهای حیات برزخ
از ویژگیهای عالم برزخ، حیات شبه جسمانی آن است. در آیات قرآنی[۲۴] شواهدی وجود دارد که بدن برزخی غیر از بدن دنیایی است و هیئتی مشابه آن دارد[۲۵]. برخی از متکلمان امامیه بر این باورند که ارواح در عالم برزخ، بدنهایی شبیه بدن دنیوی خود دارند[۲۶]؛ البته این عقیده از روایات متعددی[۲۷] برمیخیزد که گویای آن است که روح در عالم برزخ با قالب مثالی که با آن عالم سنخیت دارد، سیر خود را ادامه میدهد و رنج و لذت را همانند دنیا درک میکند[۲۸].
امام خمینی نیز معتقد است هر یک از نفوس انسانی با حرکت جوهری بدن مثالی متناسب با خود را در عالم مثال دارا خواهد بود و بدنهای برزخی، از لوازم ایجادشده نفوس و به آنها متکیاند[۲۹]، برخلاف اشراقیان که بدنهای برزخی و دنیوی را از پیش مهیا شده میدانند که به محض رهایی نفوس از بدن دنیوی، بدنهای برزخی به آنها میپیوندند[۳۰]. از آنجا که بدنهای مثالی در این عالم همان بدن است و جسم برزخی غیر از جسم دنیوی نیست و کاملتر و لطیفتر است، این جسم طبیعی است که ترقی میکند و وارد نشئه برزخی میشود[۳۱]. یکی دیگر از ویژگیهای حیات برزخ که از روایات برداشت میشود[۳۲]، اعمال و آثار مترتب بر عمل است که در برزخ عاید شخص میشود. درباره بهشت و جهنم برزخی مؤمنان و کافران، در کتابهای روایی، روایات بسیاری نقل شده است[۳۳]. امام خمینی با تأیید این مطلب، منشأ آن را ظهور ملکوت اخلاق ذمیمه در برزخ و قیامت معرفی میکند[۳۴].
برخی متکلمان بر این عقیدهاند که دوزخ و عذاب در برزخ، مربوط به ادراکات و صورتهایی در نفس است که از باطن نفس، به واسطه ملکاتی که پیدا کرده، نشئت میگیرد و فرد با همین صورتهای ناهنجار، در آخرت عذاب میشود[۳۵]. امام خمینی این نظر را نمیپذیرد و معتقد است عذاب برزخی با همان صورتهای خارجی اخروی که نفس ایجاد میکند، واقع میشود و نفس با ترک عالم طبیعت، ترقی میکند و قویتر میشود و انشای نفس که در عالم طبیعت به شکل صورتهای ذهنی بوده، در آخرت ظهور خارجی مییابد[۳۶]. ایشان در بیان توقف افراد در عالم برزخ بر این باور است که برزخ همان بقای انس به طبیعت است. وقتی این انس تمام شد و توجهات به دار طبیعت قطع گردید، در این صورت تمام شدن انس همان قیامت کبری است؛ پس برزخ هر کس با برزخ دیگر افراد متفاوت است؛ هرچند منافاتی با این ندارد که همه در قیامت جمع شوند؛ زیرا در عالم آخرت، مکان و زمان و غیبت نیست تا بعد و موجبات عدم حضور حاصل شود، بلکه همه جمعاند و آنجا فوق مکان و زمان است[۳۷]. بر این اساس میزان در طولانی شدن مدت برزخ برای اشخاص، تعلقات آنان به دنیاست و این تعلقات هرچه کمتر باشد، توقف انسان در برزخ کمتر و قبر او روشنتر و وسیعتر میشود[۳۸].[۳۹]
اقسام برزخ
حکما عالم مثال و برزخ را به دو قسم نزولی و صعودی تقسیم میکنند. برزخ نزولی در قوس نزول عالم و پیش از مرتبه طبیعت است که فیض از عالم عقل آغاز میشود و به عالم مثال و بعد به عالم طبیعت میرسد. برزخ نزولی عالمی مستقل و قائم به ذات است[۴۰]. این عالم، منشأ موجودات عالم شهادت و محل گرفتن عهد و میثاق ربوبیت است که از آن در اصطلاح شرع به عالم ذر و گاهی به عالم ملائکه یاد میشود[۴۱].
هنگامی که موجودات عالم طبیعت با حرکت جوهری، سیر کمالی را به سوی عالم عقل طی میکنند، برزخ صعودی آغاز میشود. این عالم، واسطه میان عالم طبیعت و عالم عقل است و صورتهای اعمال و نتیجه کارهای انسان در این عالم است[۴۲]. اهل معرفت برزخ نزولی را غیب امکانی و برزخ صعودی را غیب محالی مینامند[۴۳]؛ زیرا در برزخ نزولی، امکان تحقق حقایق برزخی در عالم ماده وجود دارد؛ البته به معنای تجلی مادی آنچه در برزخ یا مثال منفصل تحقق دارد، نه اینکه با همان ویژگیهای برزخی در عالم ماده تحقق یابد، برخلاف برزخ صعودی که در آن امکان بازگشت حقایق مثالی به عالم دنیا نیست؛ به همین جهت شهود حقایق در برزخ صعودی، سختتر از برزخ نزولی است و شهود بسیاری از عرفا، از حقایق برزخ نزولی است که در عالم ماده جلوه کرده است؛ اما اندکی از ایشان حقایق برزخ صعودی را شهود میکنند[۴۴].
عالم مثال در تقسیمی دیگر به دو قسم «منفصل» که منطبق بر همان برزخ نزولی و صعودی است[۴۵] و «متصل» که همان عالم خیال در نفس انسانی و منشأ رؤیا در انسان است، تقسیم میشود[۴۶]. امام خمینی نیز با توجه به دو قوس نزول و صعود[۴۷]، عالم مثال را به دو قسم منفصل و متصل تقسیم میکند و خیال منفصل را همان عالم برزخ بین عالم عقل و عالم ماده میداند[۴۸]. ایشان همانند ملاصدرا[۴۹] معتقد است نفس انسانی در عالم طبیعت نیز دارای سه نشئه طبیعی، برزخی و عقلی است و حدوث نفس از نشئه طبیعی آغاز میشود و با ظهور قوه لامسه ادامه مییابد[۵۰] و سپس با حرکت جوهری، به سیر خود ادامه میدهد. سرانجام طبیعت را رها کرده و نشئه برزخی آن کامل میشود[۵۱]؛ اگرچه بنابر نظر ایشان، عالم مثال برای موجودی که هنوز مرتبه خیالی پیدا نکرده، موجود نیست؛ بلکه به واسطه حرکت جوهری این مرتبه برای او حادث میشود[۵۲]. در این حرکت، بسیاری از افراد در حد برزخیت باقی میمانند و افراد کمی به مرتبه تجرد عقلی میرسند و میتوانند قوس صعود را کامل کنند[۵۳]. امام خمینی تأکید میکند در قوس صعود رسیدن به عالم عقول، به معنای از دست دادن بدن برزخی نیست، بلکه افرادی که به این مرتبه میرسند، بدن برزخی و قوای آن را حفظ میکنند و از خوردن، نوشیدن، تکلم و مانند آنها بهرهمند میشوند[۵۴].[۵۵]
اثبات عالم مثال
از جمله مباحث مهم فلسفه، مسئله اثبات عالم مثال، به خصوص عالم مثال نزولی و اثبات تجرد خیالی نفس برای انسان و دیگر حیوانات است. در میان حکمای اسلامی، میرداماد و لاهیجی، وجود این عالم را منکر شدهاند[۵۶] و بر این باورند نخست ثبوت صورتهای مقداری قائم به ذات، در عالم مثال بدون دلیل و برهان است و دوم ثابت شده که هر چه قابل قسمت باشد نیاز به وجود ماده دارد؛ از این رو صورتهای مقداری بدون ماده در آن عالم محال میباشد[۵۷]. شیخ اشراق ضمن اذعان به وجود عالم مثال نزولی، با مطرح کردن ادلهای کوشیده است وجود آن را با قاعده امکان اشرف به اثبات برساند[۵۸]. ملاصدرا نیز براهین چندی برای اثبات آن اقامه کرده است[۵۹]. امام خمینی نیز به دنبال شیخ اشراق و ملاصدرا، از طریق قاعده امکان اشرف، به اثبات این عالم پرداخته است؛ به این بیان که معلول مادون به طور مستقیم از علت عالی صادر نمیشود، بلکه فیض از عالم مثال که در قوس نزول میان دو عالم مجردات و مادی قرار دارد، عبور میکند و به انسان میرسد[۶۰].[۶۱]
تکامل برزخی
تکامل برزخی از مسائل مهم فلسفی کلامی و عرفانی است که در آیات قرآن کریم[۶۲] و روایات[۶۳] به آن توجه شده است. به اعتقاد حکما حرکت به معنای تغییر و خروج از قوه به فعل تنها در عالم ماده تصویرپذیر است؛ اما در مجردات قابلیت حرکت وجود ندارد[۶۴]؛ از این جهت این محذور قابل طرح است که حرکت مشروط به ماده و حالت بالقوه است و بدون آن حرکت معنا ندارد و به تبع آن تکاملی نیز در برزخ وجود نخواهد داشت[۶۵]. بنابر نظر ملاصدرا منظور از تکامل همان ترقی شیء از مراتب پایین به مراتب بالا به سوی حق تعالی است. او بر این باور است که تکامل برزخی به سبب معرفت و نورانی کردن باطن است[۶۶]؛ پس برزخ دار حیات و وجودش، وجود ادراکی است[۶۷].
امام خمینی نیز در تبیین تکامل برزخی موجودات را به دو قسم ثابت (مجرد) و متغیر تقسیم کرده و قائل است ثابت بودن ذات حق تعالی موافق مشرب عرفانی است که هیچ تغییر و حرکتی در ذات کبریایی او راه ندارد؛ همچنین موجودات امکانی از آن جهت که منتسب به اویند، همین شرایط را دارند؛ اما از جهت امکان و حقیقت ذات و هویتشان متغیر و بلکه ماهیتشان قابل تبدیل است و حقیقتشان از نیستی به سوی هستی پیوسته در حال تبدیل و تغییر است[۶۸]. ایشان عالم کون و فساد و ماده و دنیا را دار تغییر و تصرم میداند[۶۹]؛ به گونهای که تمام موجودات در حال تغییر و دگرگونیاند، بلکه حیات امکانی ملازم با حرکت آنهاست[۷۰] و این حرکت، تجدد و تبدل، مختص عالم ماده است[۷۱]. ایشان ترقی و تکامل را در عالم برزخ غیر از ترقی و تکامل در عالم طبیعت و تکامل در برزخ را به معنای زیادت درجات میداند[۷۲]؛ از این رو افرادی که به تجرد عقلی کامل نمیرسند و از دنیا میروند، در عالم برزخ با حرکت جوهری برزخی تکامل خود را ادامه میدهند[۷۳]. در این دیدگاه اگرچه در عالم برزخ ماده و جسم به مفهوم عنصری و طبیعی وجود ندارد، اما اصل جسمیت در عالم برزخ وجود دارد[۷۴]؛ به این معنا که جسم طبیعی بر اثر حرکت جوهری به تدریج به جسم لطیف برزخی تبدیل میشود و این جسم در برزخ، ظل نفس است و به عنوان بستر و زمینهساز تکامل برزخی نقش ایفا میکند[۷۵].[۷۶]
منابع
پانویس
- ↑ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، ص۱۱۸.
- ↑ فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، ج۴، ص۳۳۸؛ زبیدی، سیدمحمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، ج۴، ص۲۶۰.
- ↑ سجادی، سید جعفر، فرهنگ اصطلاحات فلسفی ملاصدرا، ص۳۱۶.
- ↑ میرداماد، میرمحمدباقر، جذوات و مواقیت، ص۶۲؛ حسینی اردکانی، احمد بن محمد، مرآت الاکوان، ص۵۱۹.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ص۴۶۰ - ۴۶۱؛ دعاء السحر، ص۸۳؛ تقریرات، ج۳، ص۱۲.
- ↑ شیخ اشراق، سهروردی، شهاب الدین، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ج۲، ص۲۳۰؛ کربن، هانری، ارض ملکوت، ص۳۴؛ امام خمینی، آداب الصلاة، ص۳۲۷؛ همو، تقریرات، ج۵، ص۵۱۹ – ۵۲۰.
- ↑ شهرزوری، شمس الدین، رسائل الشجرة الالهیة فی علوم الحقائق الربانیة، ج۳، ص۴۶۹؛ غفاری، سیدمحمد خالد، فرهنگ اصطلاحات شیخ اشراق، ص۲۴۶ – ۲۴۷.
- ↑ شیخ اشراق، سهروردی، شهاب الدین، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ج۲، ص۱۰۷-۱۰۸؛ قطب الدین شیرازی، محمودبن مسعود، شرح حکمة الاشراق، ص۲۹۴ - ۲۹۵؛ سبزواری، ملاهادی، شرح الاسماء الحسنی، ص۴۸۹.
- ↑ صاحبی، باقر، مقاله «برزخ»، دانشنامه امام خمینی ج۲، ص ۶۰۹.
- ↑ یس، ۵۱ -۵۲؛ مؤمنون، ۱۰۰.
- ↑ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، ج۱۶، ص۲۷۰.
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ج۹، ص۱۹۰ و ۲۱۸؛ امام خمینی، تقریرات، ج۳، ص۲۴۰؛ همو، صحیفه، ج۳، ص۲۲۰.
- ↑ صدوق، محمد بن علی، الاعتقادات، ص۵۸؛ همو، الامالی، ص۲۹۵ و ۳۳۹؛ مفید، محمد بن محمد، اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، ص۷۶-۷۷؛ قاضی عبدالجبارهمدانی، ابوالحسن، شرح الاصول الخمسه، ص۴۹۳؛ تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، ج۵، ص۱۱۱.
- ↑ اشعری، ابوالحسن، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، ص۴۳۰؛ قاضی عبدالجبارهمدانی، ابوالحسن، شرح الاصول الخمسه، ص۴۹۳؛ حلی، علامه، حسن بن یوسف، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۴۲۴ -۴۲۵.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۳، ص۲۳۸ و ۲۴۳؛ طباطبایی، سیدمحمدحسین، الرسائل التوحیدیه، ص۲۲۱.
- ↑ تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۳، ص۶۰۰- ۶۰۱.
- ↑ مؤمنون، ۱۰۰.
- ↑ طوسی، محمد بن حسن، الامالی، ص۲۸؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، ج۶، ص۲۴۲.
- ↑ مفید، محمد بن محمد، اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، ص۷۶ - ۷۷؛ لاهیجی، عبدالرزاق، گوهر مراد، ص۶۴۹.
- ↑ ملاصدرا، الحکمة التالیه، ج۸، ص۲۱۳.
- ↑ تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۳، ص۳۸، ۵۴ و ۴۲۸.
- ↑ تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۳، ص۵۱۹- ۵۲۰.
- ↑ صاحبی، باقر، مقاله «برزخ»، دانشنامه امام خمینی ج۲، ص ۶۰۹.
- ↑ نور، ۲۴؛ یس، ۵۱ و ۶۵.
- ↑ ملاصدرا، تفسیر القرآن، ج۵، ص۱۳۰؛ مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱۲، ص۱۲۲ و ج۱۴، ص۲۳۹.
- ↑ مفید، محمد بن محمد، اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، ص۷۷؛ لاهیجی، عبدالرزاق، گوهر مراد، ص۶۵۲؛ فیض کاشانی، ملامحسن، الشافی فی العقائد والاخلاق والاحکام، ص۹۰۰ -۹۰۲.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۳، ص۲۴۵؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، ج۶، ص۲۷۰.
- ↑ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ج۸، ص۳۱۱ - ۳۱۲؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، ج۶، ص۲۱۷.
- ↑ تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۳، ص۹۸، ۲۰۷ و ۴۱۱.
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ج۹، ص۳۰- ۳۱؛ تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۳، ص۵۴- ۵۵.
- ↑ تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۳، ص۲۳۷ و ۳۸۶.
- ↑ صدوق، الامالی، ص۳۶۵.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۳۰، ص۲۲۷- ۲۳۵.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ص۱۵۹.
- ↑ غزالی، ابوحامد، احیاء علوم الدین، ج۱۶، ص۷۲- ۷۷.
- ↑ تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۳، ص۲۵۱-۲۵۶.
- ↑ تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۳، ص۶۰۰ -۶۰۱.
- ↑ امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۱۲۳ - ۱۲۴؛ آداب الصلاة، ص۳۶.
- ↑ صاحبی، باقر، مقاله «برزخ»، دانشنامه امام خمینی ج۲، ص ۶۱۰.
- ↑ ملاصدرا، مجموعه رسائل فلسفی، ص۳۰۴؛ همو، الحکمة المتعالیه، ج۹، ص۳۲۱؛ آشتیانی، سید جلال الدین، شرح بر زاد المسافر، ص۳۶۰ – ۳۶۴.
- ↑ تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۳، ص۲۵۶ و ۵۱۹.
- ↑ ابن عربی، محی الدین، الفتوحات المکیه، ج۳، ص۷۸؛ قیصری، داوود بن محمود، شرح فصوص الحکم، ص۱۰۲؛ آشتیانی، سید جلال الدین، شرح بر زاد المسافر، ص۲۲۷.
- ↑ ابن عربی، محی الدین، الفتوحات المکیه، ج۳، ص۷۸.
- ↑ قیصری، داوود بن محمود، شرح فصوص الحکم، ص۱۰۲؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ج۹، ص۴۶؛ آشتیانی، شرح مقدمه قیصری، ص۳۶۳.
- ↑ ابن عربی، محی الدین، الفتوحات المکیه، ج۲، ص۳۱۱- ۳۱۲؛ غفاری، سیدمحمد خالد، فرهنگ اصطلاحات شیخ اشراق، ص۲۳۹ – ۲۴۷.
- ↑ شهرزوری، شمس الدین، رسائل الشجرة الالهیة فی علوم الحقائق الربانیة، ج۳، ص۴۵۶.
- ↑ تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۳، ص۴۱۷-۴۱۸.
- ↑ تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۳، ص۳۹۱.
- ↑ الحکمة المتعالیه، ج۹، ص۷۰.
- ↑ تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۳، ص۳۸۷.
- ↑ تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۳، ص۴۰۵.
- ↑ تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۳، ص۵۱۹ – ۵۲۰.
- ↑ تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۳، ص۳۹۵.
- ↑ تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۳، ص۴۱۱.
- ↑ صاحبی، باقر، مقاله «برزخ»، دانشنامه امام خمینی ج۲، ص ۶۱۱.
- ↑ میرداماد، میرمحمدباقر، جذوات و مواقیت، ص۶۲ - ۶۷؛ لاهیجی، عبدالرزاق، گوهر مراد، ص۶۰۱-۶۰۵؛ آشتیانی، شرح بر زاد المسافر، ص۳۸۲-۳۸۵.
- ↑ لاهیجی، عبدالرزاق، گوهر مراد، ص۶۰۳-۶۰۴.
- ↑ ج۱، ص۴۳۴ و ج۲، ص۱۴۵؛ قطب الدین شیرازی، محمودبن مسعود، شرح حکمة الاشراق، ص۳۲۷.
- ↑ ملاصدرا، العرشیه، ص۲۳۷ - ۲۳۸؛ الحکمة المتعالیه، ج۸، ص۱۷۸ و ج۹، ص۱۹۱.
- ↑ تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۳، ص۳۲۵- ۳۲۸ و ۴۱۷.
- ↑ صاحبی، باقر، مقاله «برزخ»، دانشنامه امام خمینی ج۲، ص ۶۱۲.
- ↑ آل عمران، ۱۶۹؛ محمد، ۴ -۵؛ طباطبایی، المیزان، ج۱۸، ص۲۲۶.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۶۰۶؛ قمی، ج۴، ص۳۰۶.
- ↑ ابن سینا، حسین بن عبدالله، المبدأ و المعاد، ص۸۳؛ سبزواری، ملاهادی، شرح المنظومه، ج۴، ص۲۴۴- ۲۴۶.
- ↑ حسن زاده آملی، حسن، تعلیقات آغاز و انجام، ص۱۶۱-۱۶۸.
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ج۹، ص۱۹۶- ۱۹۷.
- ↑ ملاصدرا، محمد بن ابراهیم، اسرار الآیات، ص۱۷۸ – ۱۷۹.
- ↑ امام خمینی، التعلیقة علی الفوائد الرضویه، ص۱۳۷ – ۱۳۸.
- ↑ حدیث جنود، ص۵۱.
- ↑ تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۱، ص۳۶۰.
- ↑ چهل حدیث، ص۵۲۸؛ حدیث جنود، ص۱۰۴.
- ↑ تعلیقات فصوص، ص۱۷۰.
- ↑ تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۳، ص۷۱ – ۷۲.
- ↑ تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۳، ص۴۰۶.
- ↑ تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۳، ص۵۴۱-۵۴۲.
- ↑ صاحبی، باقر، مقاله «برزخ»، دانشنامه امام خمینی ج۲، ص ۶۱۲.