تحدیث فرشتگان با معصوم از دیدگاه اهل سنت
آموزه تحدیث در کتابهای اهل سنت
آنچه اهل سنت را به واکاوی تعریف و تبیین واژه محدث میکشاند، گزارشهایی منسوب به پیامبر(ص) است که در آن از مسئله تحدیث در امت خود، همانند امتهای پیشین سخن به میان آمده است[۱] از این رو مسئله امکان تحدیث، با توجه به تصریح روایات فریقین بر آن آموزهای اختصاصی نیست. هر چند در چگونگی و کیفیت آن برداشتهای متفاوتی صورت گرفته است. در کتب حدیثی اهل سنت میتوان از میان احادیثی که بر این مسئله دلالت میکنند به روایات صحیح بخاری و مسلم و المصنف ابن ابی شیبه اشاره نمود[۲]محمد ابوریه به بررسی امکان الهام از دیدگاه روایات با استناد به کلمات اندیشمندان اهل سنت پرداخته است[۳] از مهمترین پرسشها در مسئله تحدیث، چگونگی گردآوردن اقرار به پایان نبوت با پذیرش استمرار تحدیث است. از این رو تبیین اهل سنت در ذیل عبارت "لم یبق من النبوة الا المبشرات" را میتوان همسو با پاسخ این پرسش دانست که با وجود اقرار به ختم نبوت، چگونه تحدیث امری ممکن است؟ اهل سنت در ذیل روایت مبشرات با تفسیر مبشرات به رؤیا، به پاسخ این پرسش پرداخته و مینویسند؛ اینکه جزء شی مستلزم ثبوت وصف آن باشد قابل پذیرش نیست، به عنوان مثال شخصی که جمله "اشهد ان لا اله الا الله" را با صوت بلند بگوید مؤذن به شمار نمیرود و در مورد او گفته نمیشود که اذان گفته است، هر چند این عبارت جزئی از اذان است، و همچنان که قرائت مقداری از قرآن به صورت ایستاده سبب صدق نماز بر این گونه رفتار نیست هر چند قرائت مقداری از نماز را تشکیل میدهد. در جوابی دیگر بیان شده است، با آنکه رؤیا جزئی از نبوت دانسته شده است، اما تحقق رؤیای صادقه دلالت بر نبوت ندارد بلکه مقصود تشبیه نمودن امر رؤیا به نبوت است[۴] به بیانی گویاتر، برای تحقق نبوت اجتماع ویژگیهای متعددی لازم است که تحقق برخی از آن برای دیگران امری ممکن و استلزامی برای تحقق نبوت نخواهد داشت. به ویژه عبارت "من غیر ان یکونوا انبیا" تلازم تحدیث یا تکلم، با نبوت را به صراحت مردود دانسته است[۵].
اهل سنت و واکاوی مفهوم تحدیث
نووی و العینی از گزارشکنندگان اصلی دیدگاههای متفاوت در تفسیر محدث هستند. این دیدگاهها عبارتاند از؛ محدث به معنای ۱. ملهم؛ ۲. مصیب؛ ۳. مفهم؛ ۴. متفرس؛ ۵. کسی که فرشته با او سخن میگوید.[۶] با وجود این، اختلاف در تفسیر، العینی آنها را معانی نزدیک به هم دانسته است.[۷] کرمانی در تبیین "مکلمون" که در برخی از گزارشها مطرح شده است[۸] به سخن گفتن ملائکه با شخص تحدیثشونده تصریح دارد[۹] طبری در الریاض پس از تفسیر تحدیث به الهام، امکان معنای ظاهری تحدیث یعنی سخن گفتن ملائکه را نفی نمیکند و آن را مسیری متمایز از وحی میداند که نام حدیث بر آن اطلاق شده و فضیلت بزرگی است. از دیگر کسانی که تحدیث را مرادف با الهام و مورد خطاب شدن درونی انسان دانسته، میتوان به ابن تمیه اشاره کرد، خطیب بغدادی از قول او مینویسد، وی انکار یک پارچه رهیافت الهام به واقع و حقایق را نادرست، و الهام را از بسیاری از اصول همانند قیاس، ظواهر و استصحاب برتر معرفی نموده است[۱۰].
مناوی در شرح جامع الصغیر از نگاه قرطبی به معانی متعدد محدث اشاره میکند و در حالی که گویی مانعی برای شمول معانی متعدد و گاه مختلف برای محدث نمیبیند، از جمله به سخن گفتن ملائکه با محدث اشاره و با قید "بلا نبوة" آن را یکی از معانی مطرح در مفهوم محدث معرفی مینماید. وی در انتها در یک نتیجه کلی مسئله تحدیث را کرامت و جایگاه رفیع اولیای الهی میداند؟[۱۱]
ابن حجر در فتح الباری با فراوان دانستن مصادیق محدث پس از صدر اسلام به دلیل ختم نبوت از جهتی و برتری امت اسلام از سایر امتها؛ با اشاره به اختلاف در تأویل محدث، تفسیر آن به الهام را دیدگاه بیشتر اندیشمندان اهل سنت میداند و در تعریف الهام مینویسد: کسی که حدسی صحیح و صواب دارد و به درون او از جانب ملا اعلی حقیقت القا میشود. وی با توجه به نتیجه یکسان الهام و تحدیث که درک واقع است، شخص ملهم را همانند کسی که دیگری با او سخن میگوید میداند. سپس به دیدگاه کسانی که محدث را همان "معلم" یعنی کسی که فرشتگان با او سخن میگویند، اشاره و مستند آن را روایت مرفوعه ابی سعید خدری میداند که حضرت رسول در پاسخ کیفیت تحدیث میفرماید: "تتکلم الملائکة علی لسانه" آنگاه ابن حجر این ظهور از روایت را با مفهومی دیگر جایگزین میکند، و احتمال بازگشت معنای روایت به الهام را مطرح مینماید، "أی تکلمه فی نفسه وان لم یر مکلما فی الحقیقة فیرجع إلی الالهام"[۱۲] تلاش ابن حجر در تفسیر تحدیث به معنا و مفهومی به جز سخن گفتن ملائکه را به خوبی از چینش کلمات وی میتوان درک نمود[۱۳] وی مسئله تحدیث را در زمان پیامبر برای افراد خاصی مطرح میداند و از قول طیبی مینگارد محدث در صدق و راستی آنچه به او الهام میگردد به جایگاه پیامبر نزدیک میشود.
با نگاهی کلی میتوان معنا و مفهوم محدث در کلام اهل سنت را دوگونه اصلی دانست.
- در یک معنا تبیینکنندگان احادیث با عبارات خود به این نکته توجه دادهاند که تحدیث به معنای تکلم ملائکه نیست بلکه مسئله تحدیث مربوط به فراست و باطن روشن و ضمیر آگاه است، هر چند محققکننده این امر را خود خداوند سبحان بدانیم.
- در تفسیر دیگر، یکی از معانی و مفاهیم تحدیث، سخنگفتن ملائکه است و آن را یکی از تفاسیر ممکن و بلکه مؤید به روایات دانسته است[۱۴].
در مجموع، یک تفسیر جدی از اهل سنت نسبت به تحدیث، گفتگوی مستقیم فرشته با محدث است که احادیثی نیز آن را تأیید مینماید. به هر حال، گستره نگاه اهل سنت به مسئله تحدیث تجلیلی و با عظمت است. قرطبی در ذیل آیه ۵۱ سوره حج مینویسد، محدثین همپای نبوت هستند (طبق قرائت ابن عباس)؛ زیرا آنان از امور غیبی عالی خبر میدهند و به حکمت باطنی سخن میگویند و گفتارشان با واقع مطابقت دارد و در گفتارشان معصوم از خطا و دروغ میباشند[۱۵]. اهل سنت محتوا و مضمون آنچه الهام میشود را اخبار و آگاهیهایی از زمان آینده میدانند.
پس از نگاهی ثبوتی به مسئله تحدیث، در نگاهی اثباتی به این مسئله باید گفت؛ اندیشمندان اهل سنت تحقق تحدیث در مورد برخی از صحابه و دیگران را به جهت فراوانی از حد شمارش خارج میدانند و انکار مسئله الهام که معنای تحدیث دانسته شد با توجه به شهرت و فراوانی آن ستیزه با واقعیت بیان شده است[۱۶] العینی در این مورد مینویسد: "و أنها لا تنقطع إلی یوم الدین"[۱۷] مبارک فوری در تحفة الأحوذی الهام را امری محقق برای غیر انبیا میداند و شاهدی بر تحقق آن بیان میکند[۱۸] علامه امینی شواهد متعددی از کتب تراجم اهل سنت به دست میدهد که در منزلت افرادی - حتی در سالهای متأخر از زمان صحابه - مسئله رؤیت و گفتگوی فرشته با آنها مطرح شده است[۱۹].[۲۰]
منابع
پانویس
- ↑ ر.ک: مسند احمد، ج ۲، ص۳۳۹؛ ابن عساکر، ج ۴۴، ص۹۶-۹۱، المتقی الهندی، ج ۱۱، ص۵۸۰ النوی، ریاض الصالحین، ص۵۸۹.
- ↑ ر.ک: الکوفی، ج ۷، ص۴۷۹ - ۴۷۸؛ البخاری، ج ۴، ص۱۴۹ و ۲۰۰؛ النیسابوری، ج ۷ ص۱۱۵.
- ↑ محمود ابوریه، اضواء علی السنة النبویه، ص۱۴۳-۱۴۲.
- ↑ ر.ک: ابن حجر، ج ۱۲، ص۳۳۱؛ العینی، ج ۲۴، ص۱۳۴.
- ↑ ر.ک: شاکر، محمد تقی، برنجکار، رضا؛ حقیقت تحدیث و رابطه آن با نبوت؛ فصلنامه آینه معرفت، شماره ۳۷، زمستان ۱۳۹۲، ص۱۴۷و۱۴۸.
- ↑ النووی، ج ۱۵، ص۱۶۶؛ العینی، ج ۱۶ص ۵۵.
- ↑ العینی، ج۱۶، ص۵۵.
- ↑ ر.ک: النوری، ج ۱۵، ص۱۶۶.
- ↑ ر.ک: العینی، ج ۱۶، ص۱۹۸.
- ↑ ر.ک: خطیب البغدادی، ج ۹، ص۱۱۴.
- ↑ المناوی، ج ۴، ص۶۶۴ و ۶۶۵.
- ↑ ابن حجر، ج ۷، ص۴۲ - ۴۰.
- ↑ ر.ک: همانجا.
- ↑ ر.ک: النووی، ج ۱۵، ص۱۶۶.
- ↑ ر.ک: الجامع لاحکام القرآن، ج ۱۳، ص۷۹.
- ↑ ر.ک: ابن حجر، ج۶، ص۳۷۳، ج ۱۲، ص۳۳۲.
- ↑ ج ۱۶، ص۵۵.
- ↑ ج ۶، ص۴۵۵.
- ↑ ج ۹، ص۹۶؛ ر.ک: ابن عساکر، ج ۴۴، ص۹۶؛ ابن حبان، ج ۱۵، ص۳۱۹-۳۱۷؛ المناوی، ج ۴، ص۶۶۵، ۶۶۴.
- ↑ ر.ک: شاکر، محمد تقی، برنجکار، رضا؛ حقیقت تحدیث و رابطه آن با نبوت؛ فصلنامه آینه معرفت، شماره ۳۷، زمستان ۱۳۹۲، ص۱۴۸-۱۵۰.