تمسک به قرآن در معارف و سیره علوی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

مهم‌ترین وظیفه امت در برابر کتاب آسمانی، پند گرفتن از این اندرز گویا و رسای ربانی و چنگ زدن به این رشته محکم الهی و عمل کردن به احکام و آموزه‌های حیات‌بخش آن است. پیشوای مؤمنان در سخنان خود، این امور خطیر را به گونه‌های مختلف مطرح کرده و همگان را به آنها توجه داده است. درباره پندپذیری و عبرت‌آموزی فرموده است. «ای بندگان خدا، از عبرت‌های سودمند پند گیرید، و از نشانه‌های آشکار عبرت پذیرید. از آن‌چه شما را با هشدارهای بلیغ منع کرده‌اند، خود را نگه دارید و از یادآوری و موعظه‌ها بهره‌مند شوید»[۱]. در سخن دیگری می‌فرماید: «از سخن خدا سود برید، و از مواعظش پند گیرید، و اندرز خدا را بپذیرید»[۲]. همچنین درباره تمسک به قرآن می‌فرماید: «تَمَسَّكْ بِحَبْلِ الْقُرْآنِ وَ انْتَصِحْهُ وَ حَلِّلْ حَلَالَهُ وَ حَرِّمْ حَرَامَهُ وَ اعْمَلْ بِعَزَائِمِهِ وَ أَحْكَامِهِ»[۳]؛ «به رشته قرآن چنگ بزن و پند آن را پذیرا باش. حلال آن را حلال و حرام آن را حرام شمار، و به واجبات و احکام آن عمل کن».

از نظر آن حضرت، ضرورت تمسک به قرآن از آن رو است که قرآن، رشته محکم، داروی شفابخش و مایه حفظ و نجات است: «بر شما باد کتاب خدا که ریسمان محکم است و نور آشکار و داروی شفابخش، و فرونشاننده تشنگی‌ها. هر که به آن چنگ زند، او را نگه دارد و هر که بدان در آویزد، او را رهایی بخشد»[۴]. اهمیت عمل به قرآن به گونه‌ای است که مولای متقیان در آخرین وصیت خود بدان تأکید کرده و اهل بیت خود و همه انسان‌ها را به عمل به قرآن فرا خوانده است؛ «وَ اللَّهَ اللَّهَ فِي الْقُرْآنِ لَا يَسْبِقُكُمْ بِالْعَمَلِ بِهِ غَيْرُكُمْ»[۵]؛ «خدا را، خدا را، درباره قرآن، مباد که دیگران در عمل کردن به آن بر شما پیشی گیرند».

لازمه ایمان به قرآن، باور داشتن حلال و حرام آن است؛ یعنی در مقام اعتقاد و عمل، حلال قرآن را حلال و حرام آن را حرام بشماریم؛ «مَا آمَنَ بِمَا حَرَّمَهُ الْقُرْآنُ مَنِ اسْتَحَلَّهُ‌»[۶]؛ «ایمان نیاورده است به آن‌چه قرآن حرام کرده، کسی که آن را حلال بشمارد». امام علی(ع) پس از یادآوری استقلال علمی قرآن کریم، همگان را به شفاجستن از آن و روی آوردن به خدا به وسیله آن، امر فرموده است؛ ... شفای دردهای خود را در قرآن بجویید. چون سختی پیش آید، از قرآن یاری خواهید. قرآن شفادهنده بزرگ‌ترین دردها است؛ درد کفر و نفاق و تباهی و گمراهی. با توسل به قرآن از خدا حاجت خواهید و با محبت قرآن، روی به خدای آورید و قرآن را وسیله خواهش از مردم قرار مدهید؛ زیرا بندگان خدا، برای روی آوردن به خدا، قرآن را نیکوترین وسیله یافته‌اند[۷].

سپس در ادامه همان خطبه از مسئله شفاعت قرآن در روز قیامت سخن می‌گوید و اینکه در روز جزا قرآن در پیشگاه خدای متعال از برخی شفاعت خواهد کرد و از برخی دیگر شکایت و سعایت. شفاعت او پذیرفته و شکایت او قبول خواهد شد. پر واضح است که شفاعت قرآن، کسانی را سود خواهد رساند که قرآن را به درستی شناخته و بدان عمل کرده‌اند: بدانید قرآن شفاعت کننده‌ای است که شفاعتش پذیرفته آید و گوینده‌ای است که سخنش گواهی شود. آن را که در روز قیامت قرآن شفاعت کند، مشمول شفاعت می‌شود و از هر که در روز قیامت شکایت کند، گواهی‌اش علیه او پذیرفته می‌شود[۸].

در ادامه خطبه، همگان را به پیروی و عمل به قرآن دعوت کرده و پیروان قرآن را به رهایی و نیک فرجامی بشارت داده است: «منادی در روز محشر چنین ندا می‌دهد: هر عمل کننده‌ای در دنیا، در این جهان گرفتار عاقبت عمل خویش است، مگر عاملان به قرآن. پس، از عاملان و پیروان قرآن باشید...»[۹].

برخی دیگر از وظایف عملی امت در برابر قرآن، با عنایت به ویژگی‌های قرآن - که در بخش یکم بدان‌ها اشاره شد - آشکار می‌شود؛ یعنی اگر قرآن کتاب هدایت و منبع علم و حکمت است، وظیفه انسان‌ها هدایت‌پذیری و گردن نهادن و عمل کردن به آموزه‌های حکیمانه و هدایت‌گر آن - در عرصه اعتقاد و عمل- است؛ همان‌گونه که حضرت علی(ع) در نامه خود به حارث همدانی تأکید کرده‌اند: «وَ تَمَسَّكْ بِحَبْلِ الْقُرْآنِ وَ اسْتَنْصِحْهُ وَ أَحِلَّ حَلَالَهُ وَ حَرِّمْ حَرَامَهُ»[۱۰]؛ «به ریسمان قرآن چنگ بزن و از آن نصیحت بجوی. حلالش را حلال بدار و حرامش را حرام». اگر قرآن معیار داوری و ملاک ارزیابی اندیشه و رفتار است، وظیفه ما پذیرش داوری قرآن، تطبیق اندیشه و اعتقاد و رفتار و کردار خود با آن است؛ چنان‌که پیشوای موحدان در نامه خود به معاویه فرمود: «تو، ما را به حکم قرآن فراخواندی، با آن‌که خود اهل قرآن نیستی. ما دعوت تو را نپذیرفتیم، بلکه حکم قرآن را گردن نهادیم»[۱۱].

اگر میان قرآن و عترت، ملازمت همیشگی وجود دارد، نباید به بهانه تمسک به یکی، دیگر حجت خدا و جانشین پیامبر را فرو گذاریم؛ زیرا لازمه هدایت و نجات واقعی، پذیرش جانشینی ثقلین و جدا نساختن آن دو از یکدیگر است؛ چنان‌که امام علی(ع) بر بالای منبر، مصحف شریف را بر سر مبارک نهاد و از سر سوز به درگاه الهی عرضه داشت: «اللَّهُمَّ قَدْ مَنَعُونِي مَا فِيهِ فَأَعْطِنِي مَا فِيهِ»[۱۲]؛ «بار خدایا، مرا از آن‌چه (حقوق) در قرآن بود، باز داشتند؛ پس آن‌چه را در آن است، به من بازده»[۱۳].

منابع

پانویس

  1. نهج البلاغه، خطبه ۸۴.
  2. نهج البلاغه، خطبه ۱۷۵.
  3. غررالحکم، ج۳، ص۳۱۳، ح۴۵۶۳. نیز ر.ک: نهج البلاغه، نامه ۶۹.
  4. نهج البلاغه، خطبه ۱۵۵.
  5. نهج البلاغه، نامه ۴۷.
  6. غررالحکم، ج۶، ص۸۹، ح۹۶۳۱.
  7. نهج البلاغه، خطبه ۱۷۵ و ر.ک: خطبه ۱۸۹ و ۱۹۰.
  8. نهج البلاغه، خطبه ۱۷۵.
  9. نهج البلاغه، خطبه ۱۷۵.
  10. نهج البلاغه، نامه ۶۹.
  11. نهج البلاغه، نامه ۴۸.
  12. ثقفی، ابراهیم بن محمد، الغارات، ج۲، ص۴۵۸.
  13. خدایاری، علی نقی، مقاله «قرآن‌شناسی»، دانشنامه امام علی ج۱، ص ۲۲۰.