حدیث امان در حدیث

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

متن و راویان حدیث امان

حدیث امان، از تعدادی از صحابه پیامبر اکرم (ص) روایت شده است. قاضی نورالله شوشتری، هشت نفر از صحابه را نام برده[۱] که این حدیث را نقل کرده‌اند:

  1. امیرالمؤمنین (ع): «النُّجُومُ أَمَانٌ لِأَهْلِ السَّمَاءِ فَإِذَا ذَهَبَتِ‏ النُّجُومُ‏ ذَهَبَ‏ أَهْلُ‏ السَّمَاءِ وَ أَهْلُ بَيْتِي أَمَانٌ لِأَهْلِ الْأَرْضِ فَإِذَا ذَهَبَ أَهْلُ بَيْتِي ذَهَبَ أَهْلُ الْأَرْضِ»[۲]: ستارگان، امان برای اهل آسمانند، هنگامی که ستارگان از بین بروند، اهل آسمان نیز از بین خواهند رفت، و اهل‌بیت من، امان برای اهل زمین‌اند، هنگامی که اهل‌بیت من از دنیا بروند، اهل زمین از دنیا خواهند رفت.
  2. ابن عباس[۳]: «النّجوم امان لاهل الارض من الغرق و اهل بيتى امان‏ لأمّتى‏ من‏ الإختلاف‏ فاذا خالفتها قبيلة من العرب اختلفوا فصاروا حزب ابليس»[۴]: ستارگان مایه امنیت اهل زمین از غرق شدن می‌باشند، و اهل‌بیت من امان برای امتم از اختلاف (در دین) هستند، پس اگر قبیله‌ای از عربغیر عرب) با آنان مخالفت کند، دچار اختلاف (در دین) شده و حزب ابلیس خواهند بود.
  3. سلمه بن أکوع: «النُّجُومُ‏ أَمَانٌ‏ لِأَهْلِ‏ السَّمَاءِ وَ أَهْلُ‏ بَيْتِي‏ أَمَانٌ‏ لِأُمَّتِي‏»[۵]: ستارگان، امان برای اهل آسمانند، و اهل بیت من، امان برای امت من می‌باشند. این روایت از ۱۷ طریق از سلمه بن اکوع روایت شده که بیشترین نقل و مشهورترین آن است.
  4. جابر بن عبدالله: «النجوم أمان لأهل السماء، فإذا ذهبت أتاها ما یوعدون و أنا أمان لأصحابی ما کنت، فإذا ذهبت أتاهم ما یوعدون و أهل بیتی أمان لأمتی، فإذا ذهب أهل بیتی أتاهم ما یوعدون»[۶]: ستارگان، امان برای اهل آسمان‌اند، پس هنگامی که ستارگان از بین بروند، آنچه برای اهل آسمان وعده داده شده، واقع خواهد شد، و من تا وقتی در دنیا هستم، امان برای اصحابم می‌باشم، پس هنگامی که از دنیا بروم، آنچه به اصحابم وعده داده شده، واقع خواهد شد، و اهل بیت من، امان برای امتم هستند، پس هنگامی که اهل بیتم از دنیا بروند، آنچه به امتم وعده داده شده، واقع خواهد شد. این روایت از سه طریق از جابر نقل شده است.
  5. منکدر بن عبدالله قرشی: «النجوم أمان لأهل السماء، فإن طمست النجوم أتی السماء ما یوعدون، و أنا أمان لأصحابی، فإذا قبضت أتی أصحابی ما یوعدون، و أهل بیتی أمان لأمتی، فإذا ذهب أهل بیتی، أتی أمتی ما یوعدون»: ستارگان، امان برای اهل آسمانند، پس هنگامی که ستارگان، تاریک شوند، آنچه به اهل آسمان وعده داده شده، واقع خواهد شد، و من، امان برای اصحابم هستم، پس هنگامی که از دنیا بروم، آنچه به اصحابم وعده شده، واقع خواهد شد، و اهل بیت من، امان برای امتم هستند، پس هنگامی که اهل بیتم، امان برای امتم می‌باشند، پس هنگامی که اهل بیتم از دنیا بروند، آنچه برای امت وعده داده شده، واقع خواهد شد.
  6. انس بن مالک: «النُّجُومُ أَمَانٌ لِأَهْلِ السَّمَاءِ، وَ أَهْلُ بَيْتِي أَمَانٌ لِأَهْلِ الْأَرْضِ، فإذا ذهب أهل بیتی جاء أهل الأرض من الآیات ما کانوا یوعدون»[۷]: ستارگان، امان برای اهل آسمانند، و اهل بیت من، امان برای اهل زمین‌اند، پس هنگامی که اهل بیت من از دنیا بروند، نشانه‌هایی که به اهل زمین وعده داده شده است، واقع خواهد شد.
  7. ابوسعید خدری: «أَهْلُ‏ بَيْتِي‏ أَمَانٌ‏ لِأَهْلِ‏ الْأَرْضِ‏ كَمَا أَنَ‏ النُّجُومَ‏ أَمَانٌ‏ لِأَهْلِ‏ السَّمَاءِ»: همان گونه که ستارگان امان برای اهل آسمانند، اهل بیت من، امان برای اهل زمین‌اند.
  8. ابو موسی اشعری: «النُّجُومُ أَمَانٌ لِأَهْلِ السَّمَاءِ، وَ أَهْلُ بَيْتِي أَمَانٌ لِأَهْلِ الْأَرْضِ، فَإِذَا ذَهَبَتِ النُّجُومُ ذَهَبَ أَهْلُ السَّمَاءِ، وَ إِذَا ذَهَبَ‏ أَهْلُ‏ بَيْتِي‏ ذَهَبَ‏ أَهْلُ‏ الْأَرْضِ‏»: ستارگان، امان برای اهل برای اهل آسمانند، و اهل بین من، امان برای اهل زمین می‌باشند، پس هنگامی که ستارگان از بین بروند، اهل آسمان از دنیا خواهند رفت، و هنگامی که اهل بیت من از دنیا بروند، اهل زمین، از دنیا خواهند رفت.

همان گونه که ملاحظه شد، تمام این روایات، الفاظ مشترک و مترادفی دارند؛ و جمله «النُّجُومُ أَمَانٌ لِأَهْلِ السَّمَاءِ، وَ أَهْلُ بَيْتِي أَمَانٌ لِأَهْلِ الْأَرْضِ» در اکثر قریب به اتفاق آنها آمده است که با کوتاه‌ترین نقل حدیث که از سلمه بن أکوع و ابوسعید خدری نقل شده، کاملاً هماهنگ است[۸].

منابع حدیث در کتب اهل سنّت

«حدیث امان» در بسیاری از منابع و توسط شمار زیادی از عالمان برجسته اهل سنت نقل شده است، که نشان‌گر اهمیت حدیث و توجه عالمان اهل سنت به آن می‌باشد. قدیمی‌ترین منبعی از این حدیث سخن گفته، «فضائل الصحابه»[۹] احمد بن حنبل است. دیگر علمای اهل سنّت تا قرن ششم هجری که این حدیث را نقل کرده‌اند، به ترتیب تاریخی عبارت‌اند از:

  1. احمد بن حازم غفاری کوفی[۱۰]؛
  2. یعقوب بن سفیان فسوی[۱۱]؛
  3. محمد بن یونس کدیمی[۱۲]؛
  4. محمد بن هارون رویانی[۱۳]؛
  5. ابوالحسین بن مهتدی بالله[۱۴]؛
  6. علی بن محمد بن احمد بغدادی[۱۵]؛
  7. محمد بن ابراهیم بن جعفر جرجانی[۱۶]؛
  8. احمد بن محمد بن زیاد أعرابی[۱۷]؛
  9. سلیمان بن احمد طبرانی[۱۸]؛
  10. احمد بن عطاء روذباری[۱۹]؛
  11. حاکم نیشابوری[۲۰]؛
  12. احمد بن محمد ابن صلت[۲۱]؛
  13. احمد بن علی بن ثابت خطیب بغدادی[۲۲]؛
  14. یحیی بن حسین شجری[۲۳]؛
  15. عبدالخالق بن اسد دمشقی[۲۴]؛
  16. ابن عساکر دمشقی[۲۵].[۲۶]

حدیث امان در منابع شیعه

حدیث امان در منابع شیعی بسیاری نقل شده است که برخی از آنها چنین است:

  1. شیخ صدوق از سلمه بن اکوع نقل کرده که پیامبر اکرم (ص) فرمود: «النُّجُومُ‏ أَمَانٌ‏ لِأَهْلِ‏ الْأَرْضِ وَ أَهْلُ بَيْتِي أَمَانٌ لِأُمَّتِي»[۲۷]: ستارگان، امان برای اهل آسمانند، و اهل بیت من امان برای امت من می‌باشند.
  2. شیخ طوسی نیز همین روایت را از سلمه بن أکوع نقل کرده است[۲۸].
  3. شیخ صدوق از امیرالمؤمنین (ع) نقل کرده که رسول خدا (ص) فرمود: «قَالَ ‏ النُّجُومُ‏ أَمَانٌ‏ لِأَهْلِ‏ السَّمَاءِ فَإِذَا ذَهَبَتِ النُّجُومُ ذَهَبَ أَهْلُ السَّمَاءِ وَ أَهْلُ بَيْتِي أَمَانٌ لِأَهْلِ الْأَرْضِ فَإِذَا ذَهَبَ أَهْلُ بَيْتِي ذَهَبَ أَهْلُ الْأَرْضِ»[۲۹]؛ ستارگان، امان برای اهل آسمانند، پس هنگامی که ستارگان از بین بروند، اهل آسمان از دنیا خواهند رفت، و اهل بیت من، امان برای اهل زمین می‌باشند، و هنگامی که اهل بیت من از دنیا بروند اهل زمین از دنیا خواهند رفت.
  4. شیخ طوسی این حدیث را از سه صحابی، جابر بن عبدالله، ابن عباس و ابوموسی اشعری نقل کرده است[۳۰].
  5. شیخ صدوق از فُضیل رسّام نقل کرده که محمد بن ابراهیم در نامه‌ای به امام صادق (ع) نوشت: «أَخْبِرْنَا مَا فَضْلُكُمْ‏ أَهْلَ‏ الْبَيْتِ‏» حضرت در جواب نامه نوشتند: «إِنَّ الْكَوَاكِبَ جُعِلَتْ فِي السَّمَاءِ أَمَاناً لِأَهْلِ السَّمَاءِ فَإِذَا ذَهَبَتْ نُجُومُ السَّمَاءِ جَاءَ أَهْلَ السَّمَاءِ مَا كَانُوا يُوعَدُونَ وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) جُعِلَ أَهْلُ بَيْتِي أَمَاناً لِأُمَّتِي فَإِذَا ذَهَبَ أَهْلُ بَيْتِي جَاءَ أُمَّتِي مَا كَانُوا يُوعَدُونَ»[۳۱]؛ ستارگان، امان برای اهل آسمان قرار داده شده‌اند، پس هنگامی که ستارگان آسمان از بین بروند، آنچه به اهل آسمان وعده داده شده، فرا خواهد رسید، و پیامبر خدا (ص) فرمود: اهل بیت من، امان برای امتم قرار داده شده‌اند، پس هنگامی که اهل بیتم از دنیا بروند، آنچه برای امتم وعده داده شده، واقع خواهد شد.
  6. در تفسیر منسوب به امام حسن عسکری (ع) آمده است: «إِنَّ النُّجُومَ فِي السَّمَاءِ أَمَانٌ مِنَ الْغَرَقِ وَ أَهْلُ بَيْتِي أَمَانٌ لِأُمَّتِي مِنَ الضَّلَالَةِ فِي أَدْيَانِهِمْ لَا يَهْلِكُونَ مَا دَامَ مِنْهُمْ مَنْ‏ يَتَّبِعُونَ‏ هَدْيَهُ‏ وَ سُنَّتَهُ‏»[۳۲]؛ همانا ستارگان در آسمان، امان از غرق شدن هستند، و همانا اهل بیت من، امان امتم از گمراهی در دین‌شان هستند، و تا زمانی که کسانی باشند که از اهل‌بیت تبعیت و پیروی کنند، دچار هلاکت نخواهند شد.
  7. شیخ صدوق از ابن عباس نقل می‌کند که رسول خدا (ص) به امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: «يَا عَلِيُّ أَنَا مَدِينَةُ الْحِكْمَةِ وَ أَنْتَ‏ بَابُهَا وَ لَنْ تُؤْتَى الْمَدِينَةُ إِلَّا مِنْ قِبَلِ الْبَابِ[۳۳]... وَ مَثَلُ الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِكَ بَعْدِي مَثَلُ سَفِينَةِ نُوحٍ مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ‏ عَنْهَا غَرِقَ‏ وَ مَثَلُكُمْ‏ كَمَثَلِ‏ النُّجُومِ‏ كُلَّمَا غَابَ نَجْمٌ طَلَعَ نَجْمٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ»[۳۴]؛ ای علی! من شهر علمم و تو درب آن هستی، و کسی وارد شهر نمی‌شود مگر از درب آن... و مثال امامان از فرزندانت پس از من، مثل کشتی نوح است، که هر کس سوار بر آن شد، نجات یافت، و هر کس از آن تخلف ورزید، غرق شد، و مثل شما همانند ستارگان است، که هر گاه ستاره‌ای ناپدید شود، ستاره دیگری پدید می‌آید و همین‌طور تا روز قیامت.
  8. سید بن طاووس در الطرائف این حدیث را چنین نقل کرده است: «النُّجُومُ أَمَانٌ لِأَهْلِ السَّمَاءِ فَإِذَا ذَهَبَتِ النُّجُومُ ذَهَبَ أَهْلُ السَّمَاءِ وَ أَهْلُ بَيْتِي أَمَانٌ لِأَهْلِ الْأَرْضِ فَإِذَا ذَهَبَ‏ أَهْلُ‏ بَيْتِي‏ ذَهَبَ‏ أَهْلُ‏ الْأَرْضِ‏»[۳۵]؛ ستارگان، امان برای اهل آسمانند، پس هنگامی که ستارگان از بین بروند، اهل آسمان نیز از بین خواهند رفت، و اهل بیت من، امان برای اهل زمین‌اند، پس هنگامی که اهل بیت من از دنیا بروند، اهل زمین از دنیا خواهند رفت.
  9. امین الاسلام طبرسی در مجمع البیان ذیل آیه ﴿وَعَلَامَاتٍ وَبِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ[۳۶] این روایت را نقل کرده است[۳۷].[۳۸]

اعتبار حدیث

  1. با توجه به این که در برخی از این منابع، بیش از یک سند مستقل برای این حدیث ذکر شده، در مجموع، این روایت بیش از ۲۲ سند مستقل دارد. در نتیجه فارغ از بررسی اسناد، این حجم بیان‌گر اعتماد راویان به صدور این حدیث است.
  2. کثرت طرق نقل، جبران‌کننده ضعف سند است. بدین معنا که اگر یک روایت دارای اسناد متفاوتی باشد، حتی اگر همه آن اسناد ضعیف باشند، باعث نمی‌شود این روایت را ضعیف بدانیم، بلکه اسناد گوناگون، یکدیگر را تقویت می‌کنند[۳۹] و در این حال، روایت حجّت خواهد بود[۴۰]؛ و اصطلاحا به این نوع حدیث، حسن لغیره می‌گویند[۴۱]. سیوطی در کتاب “الجامع الصغیر”، متن مختصر حدیث سلمه بن اکوع را نقل کرده و آن را حسن دانسته است[۴۲]. عبدالرئوف مناوی نیز می‌گوید: همچنین طبرانی و مسدّد و ابن ابی شیبه با سندهایی ضعیف آن را روایت کرده‌اند، لکن تعدد طرق آن چه بسا سبب حسن بودن آن می‌باشد[۴۳].
  3. حاکم نیشابوری این حدیث را به دو طریق نقل کرده و هر دو را صحیح دانسته است[۴۴].[۴۵]

سخن ذهبی درباره حدیث و نقد آن

ذهبی در “تلخیص المستدرک” درباره حدیث امان می‌گوید: من گمان می‌کنم این حدیث مجعول باشد، و عبید بن کثیر متروک است و اشکال روایت از سوی او است[۴۶]. اما عبید بن کثیر کیست؟ درباره وی مطالبی بیان شده است: ابن عَدی از رجالیون به‌نام اهل سنّت، ادعا کرده که عبید راوی حدیث منکر است[۴۷]. اما دیگران درباره وی سکوت کرده و یا سخن ابن عدی را نقل کرده‌اند. ابن عدی بر مدعای خود شاهدی نیاورده است و لذا سخن وی ادعایی بیش نبوده، و قابل قبول نیست. توضیح این که قدح راوی دو گونه است: گاه خصوصیتی برای فرد بیان شده که باعث می‌شود همه روایات او با مشکل مواجه شود، مانند این که گفته شود و راستگو نیست و متهم به کذب است، یا حافظه‌اش دچار مشکل است و یا انسان امینی نیست. چنین قدحی، هر روایتی را از سوی این راوی با مشکل مواجه می‌کند. حال اگر شخص معتبری شهادت دهد که وی چنین صفتی دارد، این امر قدح او شمرده می‌شود.

اما گاه خصوصیتی کلی برای او گفته شده، مانند این که وی ضعیف است یا راوی منکر است، و بر این مدعا شاهدی اقامه نشده است، در این صورت قدح وی پذیرفته نیست، خصوصاً اگر این راوی از سوی دیگری مورد توثیق قرار گرفته باشد. وجه آن نیز این است که قدحی که نسبت به راویان صورت می‌گیرد گاه از جهت مخالفت اعتقادی و مانند آن است، مثلاً به فردی که معتقد است اهل بیت (ع) دارای علم غیب هستند، اتهام غلوّ زده می‌شود. آنچه ابن عدی در مورد عبید بن کثیر به عنوان قدح بیان کرده از گونه دوم است و شاهدی نیز برای آن بیان نکرده است. چه بسا ابن عدی حدیثی را منکر می‌داند که دیگر رجالیون آن را منکر نمی‌دانند. از طرف دیگر، حاکم نیشابوری روایت وی را صحیح دانسته است که وجه آن دو امر است: یا روایت منکر داشتن وی را مخلّ به نقل مابقی احادیث وی نمی‌داند[۴۸] و یا برای وی محرز نبوده که احادیث نقل شده توسط عبید بن کثیر منکر است.

نسائی نیز در سنن خود از عبید بن کثیر روایت نقل کرده[۴۹] و این امر نشان دهنده آن است که وی متروک نیست.

جمع‌بندی: با کنار هم قرار دادن مجموعه احادیثی که در کتب اهل سنّت و شیعه نقل شده، صدور حدیث از پیامبر اکرم (ص) مورد اطمینان است[۵۰].

منابع

پانویس

  1. إحقاق الحق و إزهاق الباطل، ج۹، ص۲۹۴-۳۰۸.
  2. فضائل الصحابة، ج۲، ص۷۶۱، ح۱۱۴۵؛ رشفة الصادی، ص۷۸؛ الصواعق المحرقة، ص۲۳۳؛ ذخائر العقبی، ص۱۷.
  3. در منابع اهل سنت از ۱۴ طریق این حدیث از او روایت شده است.
  4. المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۶۲، ح۴۷۱۵.
  5. کنز العمال، ج۱۲، ح۳۴۱۰۵ و ۳۴۱۸۸ و ۳۴۱۸۹؛ ذخائر العقبی، ص۱۷؛ الجامع الصغیر، ج۲، ص۱۸۹.
  6. المستدرک، ج۲، ص۴۴۸؛ کنز العمال، ج۱۳، ص۸۸؛ الإشراف علی فضل الأشراف، ص۱۱؛ رشفة الصادی، ص۳۷.
  7. الشرف المویّد، ص۲۹؛ الإشراف علی فضل الأشراف، ص۴۰؛ أرجح المطالب، ص۳۲۸.
  8. ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت، ص ۲۲۰.
  9. فضائل الصحابة، ج۲، ص۷۶۱.
  10. مسند عابس الغفاری و جماعة من الصحابة، ص۴۷؛ الأمالی للجرجانی، ح۷۳؛ المعجم للأعرابی، ج۳، ص۹۷؛ الأمالی لأبی عبدالله الروذباری، ج۱، ص۳۴؛ المعرفة و التاریخ، ج۱، ص۵۳۸؛ ترتیب الأمالی الخمیسیة، ج۱، ص۲۰۳ و منابع دیگر.
  11. المعرفة و التاریخ، ج۱، ص۵۳۸.
  12. جزء فیه من حدیث أبی العباس البصری، ح۴۳.
  13. مسند الرویانی، ج۲، ص۲۵۸.
  14. مشیخة أبی الحسین بن المهتدی بالله، ح۳۰ و ۴۶.
  15. جزء فیه من حدیث أبی الحسن البغدادی، ح۴۳.
  16. الأمالی الجرجانی، ح۷۳.
  17. المعجم للأعرابی، ج۳، ص۲۲.
  18. المعجم الکبیر، ج۷، ص۲۲.
  19. الأمالی أبی عبدالله الروذباری، ج۱، ص۳۴.
  20. المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۴۹.
  21. فوائد منتقاة من روایة الشیخین ابن الصلت و أبی مسلم الفرضی، ص۷۳.
  22. السابق واللاحق، ج۱، ص۳۰۳.
  23. ترتیب الأمالی الخمیسیة، ج۱، ص۲۰۳.
  24. کتاب المعجم، ج۱، ص۴۰۴.
  25. تاریخ مدینة دمشق، ج۴۰، ص۲۰.
  26. ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت، ص ۲۲۲.
  27. کمال‌الدین و تمام‌النعمة، ج۱، ص۲۰۵، باب ۲۱، ح۱۷. (راوی سلمة بن أکوع است).
  28. الأمالی، ص۲۵۹، ح۴۷۰.
  29. کمال‌الدین و تمام‌النعمة، ج۱، ص۲۰۵؛ بحارالانوار، ج۲۷، ص۳۱۰.
  30. الأمالی، ص۳۷۹، ح۸۱۲.
  31. کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۰۵؛ بحارالانوار، ج۲۷، ص۳۰۹.
  32. بحار الانوار، ج۲۳، ص۱۲۲، ح۴۷.
  33. محمد بن طلحه شافعی (م ۶۵۲ ه‍) پس از نقل این حدیث نبوی می‌گوید: «نقش دروازه و در خانه، این است که آنچه را داخل شهر و خانه است از خطر دزد و مانند آن حفظ می‌کند. بنابراین معنای حدیث آن است که با وجود علی، علم و حکمتی که پیامبر اکرم (ص) برای بشر آورده است، حفظ شده است. مطالب السئول فی مناقب آل الرسول، ص۹۸.
  34. کمال‌الدین و تمام‌النعمة، ج۱، ص۲۴۱.
  35. الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، ج۱، ص۱۳۱.
  36. «و نشانه‌هایی را (برای مردم نهاد) و آنان با ستاره راهیابی می‌کنند» سوره نحل، آیه ۱۶.
  37. مجمع البیان، ج۵- ۶، ص۳۵۴.
  38. ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت، ص ۲۲۴.
  39. عمدة القاری شرح صحیح البخاری، ج۳، ص۳۰۷.
  40. ر. ک: فتح الباری، ج۸ ص۳۰۷؛ سبل السلام، ج۲، ص۱۱؛ نیل الأوطار، ج۱، ص۵۴؛ مجموع الفتاوی، ج۱۸، ص۲۶.
  41. معجم المصطلحات الحدیثیة، ص۱۹.
  42. الجامع الصغیر، با شرح مناوی، فیض القدیر، ج۶، ص۳۶۷.
  43. رواه عنه [سلمة بن اکوع] ایضا الطبرانی فی المعجم الکبیر و المسدد و ابن أبی شیبة بأسانید ضعیفه، لکن تعدد طرقه ربما یصیره حسنا.
  44. المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۴۸۹، ح۷۱۴۳.
  45. ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت، ص ۲۲۶.
  46. أظنه موضوعا و عبید متروک و الآفة منه.
  47. الکامل فی الضعفاء، ج۵، ص۳۵۱.
  48. صحیح هم همین است که اگر راوی احادیثی را نقل کرده و فردی برخی از آنها را منکر بداند، این امر دلیل بر منکر بودن احادیث او نمی‌شود و لذا باید به محتوای حدیث وی مراجعه کرد. اگر آن روایت نقل‌های فراوان دیگری داشته که مورد قبول است، منکر نخواهد بود.
  49. تهذیب الکمال، ج۱۲، ص۳۱۶.
  50. ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت، ص ۲۶-۳۳ و ص ۲۲۷.