حسن بن ابراهیم بن عبدالله محض

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد

آشنایی اجمالی

الحسن بن ابراهیم بن عبدالله بن الحسن المدنی[۱]، در سند یک روایت تفسیر کنز الدقائق به گزارش از علل الشرائع واقع شده است:

«وَ بَإِسنَادِهِ إِلَی الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع) عَنِ النَّبِيُّ(ص) و قد سأله بعض الیهود عن مسائل: وَ أَمَّا صَلَاةُ الْعَصْرِ فَهِيَ السَّاعَةُ الَّتِي أَكَلَ آدَمُ فِيهَا مِنَ الشَّجَرَةِ فَأَخْرَجَهُ اللَّهُ مِنَ الْجَنَّةِ فَأَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ذُرِّيَّتَهُ بِهَذِهِ الصَّلَاةِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ اخْتَارَهَا لِأُمَّتِي وَ هِيَ مِنْ أَحَبِّ الصَّلَوَاتِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَوْصَانِي أَنْ أَحْفَظَهَا مِنْ بَيْنِ الصَّلَوَاتِ وَ أَمَّا صَلَاةُ الْمَغْرِبِ فَهِيَ السَّاعَةُ الَّتِي تَابَ اللَّهُ تَعَالَى فِيهَا عَلَى آدَمَ وَ كَانَ بَيْنَ مَا أَكَلَ مِنَ الشَّجَرَةِ وَ بَيْنَ مَا تَابَ اللَّهُ عَلَيْهِ ثَلَاثُمِائَةِ سَنَةٍ مِنْ أَيَّامِ الدُّنْيَا وَ فِي أَيَّامِ الْآخِرَةِ يَوْمٌ كَأَلْفِ سَنَةٍ مَا بَيْنَ الْعَصْرِ وَ الْعِشَاءِ فَصَلَّى آدَمُ ثَلَاثَ رَكَعَاتٍ رَكْعَةً لِخَطِيئَتِهِ وَ رَكْعَةً لِخَطِيئَةِ حَوَّاءَ وَ رَكْعَةً لِتَوْبَتِهِ فَافْتَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ هَذِهِ الثَّلَاثَ رَكَعَاتٍ عَلَى أُمَّتِي وَ هِيَ السَّاعَةُ الَّتِي يُسْتَجَابُ فِيهَا الدُّعَاءُ فَوَعَدَنِي رَبِّي عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يَسْتَجِيبَ لِمَنْ دَعَاهُ فِيهَا»[۲].[۳]

شرح حال راوی

سند کامل این حدیث در علل الشرائع چنین است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ عَنْ عَمِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي الْقَاسِمِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ الْبَرْقِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع) قَالَ: جَاءَ نَفَرٌ مِنَ الْيَهُودِ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ(ص)...[۴].

حسن بن عبدالله عنوان مشترکی است که شماری از راویان بدان نامیده شده‌اند؛ ولی خاستگاه این حدیث که بارها در کتب گوناگون جناب صدوق از آن یاد شده، مشیخه من لا یحضره الفقیه است که در آن صاحب کتاب، طریق سندی خود به این راوی را چنین یاد کرده است:

"وكل ما كان فيه جاء نفر من اليهود إلى رسول الله(ص) فسألوه عن مسائل وكان فيما سألوه أخبرنا يا محمد! لأي علة توضأ هذه الجوارح الأربع؟ و ما أشبه ذلك من مسائلهم فقد رؤيته عن علي بن أحمد بن عبد الله البرقي رضي الله عنه عن أبيه، عن جده أحمد بن أبي عبدالله، عن أبيه، عن أبي الحسن علي بن الحسين البرقي عن عبدالله بن جبلة، عن معاوية بن عمار، عن الحسن بن عبدالله، عن آبائه عن جده الحسن بن علي بن أبي طالب(ع)[۵].[۶]

دیدگاه بزرگان

در شناساندن راوی، دیدگاه‌های گوناگونی میان بزرگان رجالی متأخر و هم‌دوران دیده می‌شود. محقق اردبیلی با اشاره به طریق یادشده در مشیخه فقیه، راوی را با حسن بن عبدالله ارجانی متحد دانسته[۷] و پندار جناب نمازی نیز اتحاد راوی با حسن بن عبدالله بن حسن مثنی بن حسن بن علی بن ابی طالب(ع) است[۸].

آیت الله بروجردی احتمال دیگری یاد کرده و الحسن بن عبدالله را مقلوب عبدالله بن الحسن دانسته و او را متحد با عبدالله محض بن حسن مثنی[۹].[۱۰]

بررسی و تحقیق

معاویة بن عمار شاگرد حدیثی حسن بن عبدالله از راویان دوران امام صادق و امام کاظم(ع) است، پس حسن بن عبدالله نیز یا همدوره با اوست؛ یا کمی پیش از وی و همزمان با دوران امام صادق(ع) می‌زیسته است.

روشن است که حسن بن عبدالله از نوادگان امام مجتبی(ع) است؛ زیرا در پایان سند، از آن حضرت با واژه جدّ یاد کرده است، از این رو باید راوی را در میان فرزندان آن امام(ع) کاوید. بر این اساس، عملکرد اردبیلی در متحد شمردن راوی با فرد مجهولی چون «حسن (حسین) بن عبدالله ارجانی» پذیرفتنی نیست، چنانکه رویکرد شیخ نمازی در یکسان شمردن راوی با الحسن بن عبدالله بن الحسن المثنی نیز چنین است؛ زیرا کتب انساب در میان فرزندان عبدالله بن الحسن از کسی به نام حسن نام نبرده‌اند.

بررسی در منابع گوناگون، به ویژه کتب انساب، به دست می‌دهد که تبار آن حضرت از راه دو تن از فرزندانش ماندگار شده است:

1. حسن بن حسن(ع): حسن بن حسن(ع) که به حسن مثنی معروف است. در میان فرزندان وی، دو تن تا اندازه‌ای با راوی مورد گفتوگو همخوان هستند: حسن بن ابراهیم بن عبدالله بن حسن بن حسن(ع)[۱۱] و محمد بن عبدالله بن محمد بن عبدالله بن الحسن بن الحسن(ع)[۱۲]. پدران این دو راوی، ابراهیم بن عبدالله محض و محمد بن عبدالله دو تن از انقلابی‌های زمان امام صادق(ع) بودند که برای بازستانی حقِ از دست رفته خاندانِ پیامبر(ع) در برابر طاغوت زمان به پا خاسته و قیام کردند؛ ولی به انگیزه‌های گوناگونی این حرکت و جنبش ناکام ماند و رهبران آن محمد و ابراهیم در سال ۱۴۵ قمری به دست حاکم وقت، منصور دوانیقی کشته شدند. اتحاد راوی (حسن بن عبدالله) با یکی از این دو تن، به آن است که پیوند حسن به عبدالله از نوع پیوند نام فرزند به جدّ دانسته شود.

نعمان مغربی؛ حسن بن محمد بن عبدالله محض بن حسن مثنی بن حسن(ع) از سرداران و جنگجویان سپاه حسین فخ-رضوان الله تعالی علیه - شمرده که با درخواست امان و زنهار، خود را تسلیم سربازان هادی عباسی کرد؛ ولی ناجوانمردانه کشته شد[۱۳].

برخی از کتب انساب، حسن بن ابراهیم بن عبدالله بن الحسن المثنی بن الحسن(ع) را نیز با این عبارت معرفی کرده‌‎اند: "الحسن بن ابراهيم بن عبدالله بن المثنى، وكان وجيها متقدما، أمه من بني جعفر بن كلاب، طلبت له زوجته أمانا من المهدي لما حج فأعطاه إياه"[۱۴].

برخی از رجالیان کهن شیعی، همچون شیخ طوسی او را از اصحاب امام صادق(ع) شمرده و با این عنوان از او یاد کرده است: الحسن بن إبراهیم بن عبدالله بن الحسن بن الحسن بن علی بن أبی طالب المدنی[۱۵]. گزارش‌های این راوی در برخی منابع حدیثی دیده می‌شود؛ مانند گزارش ابن طاووس در فلاح السائل:

«أَبُو مُحَمَّدٍ هَارُونُ بْنُ مُوسَى بْنِ أَحْمَدَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو أَحْمَدَ عَبْدُ الْعَزِيزِ بْنُ يَحْيَى الْجَلُودِيُّ إِجَازَةً فِي كِتَابِهِ إِلَيْنَا قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَمَّارِ بْنِ خَالِدٍ قَالَ حَدَّثَنَا زَكَرِيَّا بْنُ يَحْيَى السَّاجِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مَالِكُ بْنُ خَالِدٍ الْأَسَدِيُّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَسَنِ بْنِ حَسَنٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(ع) عَنْ آبَائِهِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) مَنْ لَمْ يُحْسِنِ الْوَصِيَّةَ عِنْدَ مَوْتِهِ كَانَ نَقْصاً فِي عَقْلِهِ وَ مُرُوَّتِهِ قَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ صوَ كَيْفَ الْوَصِيَّةُ قَالَ إِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ وَ اجْتَمَعَ النَّاسُ إِلَيْهِ قَالَ اللَّهُمَّ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ عَالِمَ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ[۱۶] الرَّحْمَنَ الرَّحِيمَ إِنِّي أَعْهَدُ إِلَيْكَ فِي دَارِ الدُّنْيَا أَنِّي أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ وَحْدَكَ لَا شَرِيكَ لَكَ وَ أَنَّ مُحَمَّداً صعَبْدُكَ وَ رَسُولُكَ وَأَنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ لَا رَيْبَ فِيهَا[۱۷] وَ أَنَّكَ تَبْعَثُ مَنْ فِي الْقُبُورِ[۱۸] وَ أَنَّ الْحِسَابَ حَقٌّ وَ أَنَّ الْجَنَّةَ حَقٌّ وَ مَا وَعَدَ اللَّهُ فِيهَا مِنَ النَّعِيمِ مِنَ الْمَأْكَلِ وَ الْمَشْرَبِ وَ النِّكَاحِ حَقٌّ وَ أَنَّ النَّارَ حَقٌّ وَ أَنَّ الْإِيمَانَ حَقٌّ وَ أَنَّ الدِّينَ كَمَا وَصَفْتَ وَ أَنَّ الْإِسْلَامَ كَمَا شَرَعْتَ وَ أَنَّ الْقَوْلَ كَمَا قُلْتَ وَ أَنَّ الْقُرْآنَ كَمَا أَنْزَلْتَ وَ أَنَّكَ أَنْتَ اللَّهُ الْحَقُّ الْمُبِينُ وَ أَنِّي أَعْهَدُ إِلَيْكَ فِي دَارِ الدُّنْيَا أَنِّي رَضِيتُ بِكَ رَبّاً وَ بِالْإِسْلَامِ دِيناً وَ بِمُحَمَّدٍ صنَبِيّاً وَ بِعَلِيٍّ إِمَاماً وَ بِالْقُرْآنِ كِتَاباً وَ أَنَّ أَهْلَ بَيْتِ نَبِيِّكَ(ع)أَئِمَّتِي اللَّهُمَّ أَنْتَ ثِقَتِي عِنْدَ شِدَّتِي وَ رَجَائِي عِنْدَ كُرْبَتِي وَ عُدَّتِي عِنْدَ الْأُمُورِ الَّتِي تَنْزِلُ بِي وَ أَنْتَ وَلِيِّي فِي نِعْمَتِي وَ إِلَهِي وَ إِلَهَ آبَائِي صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ لَا تَكِلْنِي إِلَى نَفْسِي طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَداً وَ آنِسْ فِي قَبْرِي وَحْشَتِي وَ اجْعَلْ لِي عِنْدَكَ عَهْداً يَوْمَ أَلْقَاكَ مَنْشُوراً فَهَذَا عَهْدُ الْمَيِّتِ يَوْمَ يُوصِي بِحَاجَتِهِ وَ الْوَصِيَّةُ حَقٌّ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع) وَ تَصْدِيقُ هَذَا فِي سُورَةِ مَرْيَمَ قَوْلُ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَا يَمْلِكُونَ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا[۱۹] وَ هَذَا هُوَ الْعَهْدُ وَ قَالَ النَّبِيُّ صلِعَلِيٍّ(ع)تَعَلَّمْهَا أَنْتَ وَ عَلِّمْهَا أَهْلَ بَيْتِكَ وَ شِيعَتَكَ قَالَ وَ قَالَ(ع) عَلَّمَنِيهَا جَبْرَئِيلُ(ع)»[۲۰].

۲. زید بن حسن(ع): از میان فرزندان زید بن حسن فردی که طبقه او تا اندازه‌ای هماهنگ با حسن بن عبدالله است، حسن بن زید بن عبدالله بن حسن بن زید بن حسن(ع) است[۲۱].

شیخ طوسی به دو تن از خاندان زید بن الحسن(ع) اشاره کرده است:

  1. الحسن بن زید بن الحسن بن علی بن أبی طالب المدنی الهاشمی[۲۲].
  2. عبدالله بن الحسن بن زید بن الحسن بن علی بن أبی طالب(ع)[۲۳].[۲۴]

بررسی

ناهماهنگی میان نام راوی و نام فرزندان زید بن الحسن اتحاد میان او و یکی از آن دو را ناپذیرفتنی می‌سازد. گفتنی است که بخش‌های گوناگون روایت مورد گفتوگو در منابع حدیثی بسیاری گزارش شده و عنوان راوی در همه آنها حسن بن عبدالله است: یک بار در فضائل الأشهر الثلاثة، یک بار در معانی الأخبار، سه بار در الخصال، شش بار در علل الشرائع، یک بار در فلاح السائل، پنج بار در مستدرک الوسائل، شانزده بار در بحار الأنوار و همچنین در روضة المتقین، تفسیر البرهان فی تفسیر القرآن، تفسیر نور الثقلین، و کتب دیگر نقل شده[۲۵] و در بیشتر آنها همراه سند آمده و در همه موارد حسن بن عبدالله نوشته شده، پس پذیرش گمانه‌زنی آیت‌الله بروجردی در رخ دادن قلب و جابه جایی نام پدر و فرزند در نام راوی دشوار خواهد بود. بر این پایه، عنوان حسن بن عبدالله در سند تفسیر کنز الدقائق درست و پیوند حسن به عبدالله نمونه‌ای از پیوند فرزند به جدّ است و در حقیقت، مقصود از راوی، یا الحسن بن ابراهیم بن عبدالله بن الحسن المثنی است؛ یا الحسن بن محمد بن عبدالله بن الحسن المثنی.

قرینه این اتحاد، عبارت سند حدیث تفسیر کنز الدقائق است: "الحسن بن عبدالله عن آبائه، عن جده الحسن بن علی(ع)"؛ زیرا عن آبائه بودن، نیازمند به بیش از یک واسطه میان جدّه و الحسن بن عبدالله است و آن دو عبدالله و حسن هستند؛ وگرنه عبارت "جده الحسن بن علی(ع)" نادرست خواهد بود.

قرار داشتن نمونه‌هایی از گزارش‌های حسن بن ابراهیم بن عبدالله بن الحسن در منابع حدیثی که به برخی از آنها اشاره شد و گزارش نشدن حدیث از حسن بن محمد بن عبدالله اتحاد راوی با حسن بن ابراهیم بن عبدالله را تقویت می‌کند. بر این پایه، عنوان مورد گفتوگو با حسن بن ابراهیم بن عبدالله بن الحسن المثنّی متحد است.[۲۶]

طبقه راوی

تاریخ تولد و درگذشت حسن بن ابراهیم بن عبدالله مشخص نیست؛ ولی گزارش کتب تاریخی روشن می‌سازد که وی در سال ۱۶۶ -برابر با دوران حکومت مهدی عباسی - زنده بوده است[۲۷]. گذشت که شیخ طوسی این راوی را از اصحاب امام صادق(ع) به شمار آورده و ابن حجر به یادکرد شیخ طوسی از این راوی، اشاره کرده و چنین نوشته است: الحسن بن إبراهيم بن عبدالله بن الحسن بن علي بن أبي طالب، ذكره الطوسي في شيوخ الشيعة و قال: كان من رجال جعفر الصادق -رحمه الله تعالى-[۲۸].

این راوی، بی‌واسطه از امام صادق(ع) گزارش و ابن طاووس بدان اشاره کرده است[۲۹]. وی تا سال ۱۶۶ زنده بوده و از اصحاب امام ششم معرفی شده، پس از طبقه پنجم راویان شمرده می‌شود.[۳۰]

مذهب راوی

دست‌یابی به مذهب راوی در گرو دانستن سه نکته دارای اهمیت است:

۱. گزارش‌های تاریخی می‌نمایند که قیام حسن بن ابراهیم بن عبدالله در پیروی از پدرش ابراهیم بن عبدالله بن الحسن و برای ستاندن حقّ از دست رفته اهل بیت پیغمبر(ص) که باید به فرزندان امیر مؤمنان(ع) و فاطمه زهرا(س) می‌رسید، بر پایه قیام به سیف و شمشیرکشی بر ضدّ طاغوت زمان رخ داد[۳۱].

خاستگاه این تفکر، قیام زید بن علی بن الحسین(ع) و شهادت او بود که به خیزش‌های براندازانه در برابر فرمانروایان مستبد و طاغوتی وقت انجامید، از این رو حسن بن ابراهیم بن عبدالله را می‌‌توان از پیروان مذهب زیدیه دانست که از شاخه‌های مذهب تشیع است. نوبختی درباره فرقه زیدیه نوشته است:

أتباع زيد بن علي بن الحسين بن علي بن أبيطالب -رضي الله عنهم- ساقوا الإمامة في أولاد فاطمة -رضي الله عنها- و لم يجوزا ثبوت الإمامة في غيرهم إلا أنهم جوزا أن يكون كل فاطمي عالم شجاع سخي خرج بالإمامة أن يكون إماما واجب الطاعة سواء كان من أولاد الحسن أو من أولاد الحسين - رضي الله عنهما- و عن هذا جوز قوم منهم إمامة محمد و إبراهيم الإمامين ابني عبدالله بن الحسن بن الحسن اللذين خرجا في أيام المنصور و قتلا علي ذلك و جوزوا خروج إمامين في قطرين يستجمعان هذه الخصال و يكون كل واحد منهما واجب الطاعة،...[۳۲].

2. روایات یادشده از حسن بن ابراهیم بن عبدالله در تفسیر کنز الدقائق و غیر آن، به خوبی گرایش شیعی او را نمایان می‌سازند. بخشی از روایت در الأمالی (صدوق):

«عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع) قَالَ: جَاءَ نَفَرٌ مِنَ الْيَهُودِ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ(ص) فَقَالُوا يَا مُحَمَّدُ أَنْتَ الَّذِي تَزْعُمُ أَنَّكَ رَسُولُ اللَّهِ وَ أَنَّكَ الَّذِي يُوحَى إِلَيْكَ كَمَا أُوحِيَ إِلَى مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ(ع) فَسَكَتَ النَّبِيُّ(ص) سَاعَةً ثُمَّ قَالَ نَعَمْ أَنَا سَيِّدُ وُلْدِ آدَمَ وَ لَا فَخْرَ وَ أَنَا خَاتَمُ النَّبِيِّينَ وَ إِمَامُ الْمُتَّقِينَ وَ رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِينَ... يَا مُحَمَّدُ فَأَخْبِرْنِي عَنِ السَّادِسِ عَنْ خَمْسَةِ أَشْيَاءَ مَكْتُوبَاتٍ فِي التَّوْرَاةِ أَمَرَ اللَّهُ بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنْ يَقْتَدُوا بِمُوسَى فِيهَا مِنْ بَعْدِهِ قَالَ النَّبِيُّ(ص) فَأَنْشَدْتُكَ بِاللَّهِ إِنْ أَنَا أَخْبَرْتُكَ تُقِرُّ لِي قَالَ الْيَهُودِيُّ نَعَمْ يَا مُحَمَّدُ قَالَ فَقَالَ النَّبِيُّ أَوَّلُ مَا فِي التَّوْرَاةِ مَكْتُوبٌ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ هِيَ بِالْعِبْرَانِيَّةِ طَابَ ثُمَّ تَلَا رَسُولُ اللَّهِ هَذِهِ الْآيَةَ: يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ[۳۳] وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ[۳۴] وَ فِي السَّطْرِ الثَّانِي اسْمُ وَصِيِّي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع) وَ الثَّالِثِ وَ الرَّابِعِ سِبْطَيَّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ فِي الْخَامِسِ أُمِّهِمَا فَاطِمَةَ سَيِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهَا وَ فِي التَّوْرَاةِ اسْمُ وَصِيِّي إِلْيَا وَ اسْمُ سِبْطَيَّ شَبَّرُ وَ شَبِيرٌ وَ هُمَا نُورَا فَاطِمَةَ(س). قَالَ الْيَهُودِيُّ صَدَقْتَ يَا مُحَمَّدُ فَأَخْبِرْنِي عَنْ فَضْلِكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ قَالَ النَّبِيُّ(ص) لِي فَضْلٌ عَلَى النَّبِيِّينَ فَمَا مِنْ نَبِيٍّ إِلَّا دَعَا عَلَى قَوْمِهِ بِدَعْوَةٍ وَ أَنَا أَخَّرْتُ دَعْوَتِي لِأُمَّتِي لِأَشْفَعَ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ أَمَّا فَضْلُ أَهْلِ بَيْتِي وَ ذُرِّيَّتِي عَلَى غَيْرِهِمْ كَفَضْلِ الْمَاءِ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ وَ بِهِ حَيَاةُ كُلِّ شَيْءٍ وَ حُبُّ أَهْلِ بَيْتِي وَ ذُرِّيَّتِي اسْتِكْمَالُ الدِّينِ وَ تَلَا رَسُولُ اللَّهِ هَذِهِ الْآيَةَ: الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا[۳۵] إِلَى آخِرِ الْآيَةِ... قَالَ صَدَقْتَ يَا مُحَمَّدُ وَ أَنَا أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّكَ عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ خَاتَمُ النَّبِيِّينَ وَ إِمَامُ الْمُتَّقِينَ وَ رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِينَ. فَلَمَّا أَسْلَمَ وَ حَسُنَ إِسْلَامُهُ أَخْرَجَ رَقّاً أَبْيَضَ فِيهِ جَمِيعُ مَا قَالَ النَّبِيُّ(ص) وَ قَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ الَّذِي بَعَثَكَ بِالْحَقِّ نَبِيّاً مَا اسْتَنْسَخْتُهَا إِلَّا مِنَ الْأَلْوَاحِ الَّتِي كَتَبَهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِمُوسَى بْنِ عِمْرَانَ(ع) وَ لَقَدْ قَرَأْتُ فِي التَّوْرَاةِ فَضْلَكَ حَتَّى شَكَكْتُ فِيهَا يَا مُحَمَّدُ وَ لَقَدْ كُنْتُ أَمْحُو اسْمَكَ مُنْذُ أَرْبَعِينَ سَنَةً مِنَ التَّوْرَاةِ كُلَّمَا مَحَوْتُهُ وَجَدْتُهُ مُثْبَتاً فِيهَا وَ لَقَدْ قَرَأْتُ فِي التَّوْرَاةِ أَنَّ هَذِهِ الْمَسَائِلَ لَا يُخْرِجُهَا إِلَّا أَنْتَ وَ أَنَّ فِي السَّاعَةِ الَّتِي تُرَدُّ عَلَيْكَ فِيهَا هَذِهِ الْمَسَائِلُ يَكُونُ جَبْرَئِيلُ عَنْ يَمِينِكَ وَ مِيكَائِيلُ عَنْ يَسَارِكَ وَ وَصِيُّكَ بَيْنَ يَدَيْكَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) صَدَقْتَ هَذَا جَبْرَئِيلُ عَنْ يَمِينِي وَ مِيكَائِيلُ عَنْ يَسَارِي وَ وَصِيِّي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(ع) بَيْنَ يَدَيَّ فَآمَنَ الْيَهُودِيُّ وَ حَسُنَ إِسْلَامُهُ»[۳۶].

۳. ابن حجر از تشیع راوی گزارش داده است: الحسن بن إبراهيم بن عبدالله بن الحسن بن علي بن أبي طالب، ذكره الطوسي في شيوخ الشيعة و قال كان من رجال جعفر الصادق - رحمه الله تعالی-[۳۷].[۳۸]

جایگاه حدیثی راوی

با آنکه جایگاه حدیثی این راوی در منابع رجالی و کتب توثیق نشده و روشن نیست، در رویکرد ارزش‌گذاری حدیث وی و جایگاه او، این نکته مهم است که جناب صدوق حدیث تفسیر کنز الدقائق را که در آغاز شرح حال راوی یاد، و از نمونه‌های گزارش او شمرده شده، بارها در کتب گوناگون خود نقل کرده؛ نیز حدیث وصیت به هنگام مرگ که از این راوی ماندگار، و با پذیرش بزرگان مذهب امامیه روب‌هرو گردیده؛ مانند شیخ طوسی در مصباح المتهجد[۳۹]، قطب الدین راوندی در الدعوات[۴۰]، ابن طاووس در فلاح السائل[۴۱] و کفعمی در بلد الامین و المصباح[۴۲]. بهره‌گیری این بزرگان از آثار راوی می‌نمایاند که گزارش او نزد ایشان پذیرفته است.[۴۳]

دیدگاه بزرگان

علامه مامقانی جایگاه الحسن بن ابراهیم بن عبدالله بن الحسن را با این عبارت شناسانده است: "ظاهره كونه إمامياً، إلا أن حاله مجهول"[۴۴].

نمازی احتمال داده که راوی یاد شده، از فرزندان عبدالله بن الحسن المثنی باشد؛ ولی از اتحادش با حسن بن ابراهیم بن عبدالله سخنی نگفته است؛ با این همه، جایگاه حسن بن ابراهیم بن عبدالله بن الحسن را چنین معرفی کرده است: عد من مجاهيل أصحاب الصادق(ع) لكن هو جليل وجيه كما قاله القمي في منتهي الآمال[۴۵].

نَسَب شناس مشهور، علی بن محمد علوی او را با این عبارت ستوده است: "وكان وجيهاً متقدماً"[۴۶].[۴۷]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. من لا یحضره الفقیه (مشیخه)، ج۴، ص۴۲۶؛ رجال الطوسی، ص۱۷۹، ص۲۱۴۵؛ منهج المقال، ج۴، ص۶، ش۱۳۳۲؛ نقد الرجال، ج۲، ص۵، ش۱۲۲۲؛ جامع الرواة، ج۱، ص۱۸۸، ش۱۵۳۳؛ وسائل الشیعه، ج۳۰، ص۱۱۷، ش۳۸۱؛ تنقیح المقال، ج۱۸، ص۲۸۹، ش۴۸۹۳؛ طرائف المقال، ج۱، ص۴۲۹، ش۳۵۶۷؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۲، ص۳۳۵، (ش۳۲۹۵) و ۴۲۲، (ش۳۶۳۸)؛ قاموس الرجال، ج۳، ص۱۸۰، ش۱۸۲۷؛ معجم رجال الحدیث، ج۵، ص۲۵۹، (ش۲۶۸۱) و ۳۶۷، (ش۲۹۱۱)؛ عمدة الطالب، ص۱۱۰؛ المجدی فی أنساب الطالبین، ص۴۳؛ أعیان الشیعه، ج۴، ص۶۲۷؛ تاریخ الطبری، ج۸، ص۱۳۳؛ تجارب الأمم، ج۳، ص۴۶۱؛ المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، ج۸، ص۲۲۷؛ لسان المیزان، ج۲، ص۱۹۰، ش۸۶۷؛ الکامل فی التاریخ، ج۶، ص۳۷؛ تاریخ الإسلام، ج۹، ص۳۷۱؛ ج۱۰، ص۲۲؛ البدایة والنهایه، ج۱۰، ص۱۳۰؛ تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۲۵۹؛ النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهره، ج۲، ص۶۵.
  2. تفسیر کنز الدقائق، ج۱، ص۳۸۶.
  3. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۷، ص 108-109.
  4. علل الشرائع، ج۲، ص۳۳۷، ح۱. متن کامل این روایت در الأمالی صدوق (ص ۱۸۷، ح۱) با همان سند علل الشرائع نقل شده است. بخشهای گوناگون این روایت در کتب دیگر نویسنده کتاب مانند معانی الاخبار (ص ۵۱، ح۲)؛ الخصال (ج۲، ص۳۴۶، ح۱۴)؛ فضائل الأشهر الثلاثه (ص ۱۰۱، ح۸۷) گزارش شده است.
  5. من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۴۲۶.
  6. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۷، ص 109-110.
  7. جامع الرواة، ج۱، ص۲۰۶، ش۱۶۵۶.
  8. وی پس از یادکرد عنوان الحسن بن عبدالله الحسنی در مستدرکات علم رجال الحدیث (ج ٢، ص۴۲۲، ش۳۶۳۸) به حدیث محل گفتوگو اشاره کرده و می‌نویسد: روی الصدوق فی أمالیه مجلس ۳۵ بإسناده، عن عبدالله بن جبلة، عن معاویة بن عمار، عنه، عن أبیه، عن جده الحسن بن علی بن أبیطالب(ع) الحدیث مجیء نفر من الیهود إلی رسول الله(ص) و سؤالات أعلمهم المفصلة و جوابه و فی کل ذلک یقول: صدقت یا محمد! و فی آخره أنه آمن و حسن إسلامه، و نقله بتمامه کمبا ج۴، ص۷۹، و جد ج۹، ص۲۹۴. و یمکن أن یکون المراد ابن عبدالله بن الحسن المثنی، أو المثلث لما تقدم من أن الحسن المجتبی(ع) لم یعقب إلا من زید و الحسن المثنی و إن کان الإنحصار موهون. و أبوه و أخوه یحیی یأتیان.
  9. وی در الموسوعة الرجالیه (طبقات رجال الفقیه) (ج ۵، ص۲۱۰) با اشاره به نام راوی نوشته است: یحتمل أن یکون هذا مقلوبا و یکون صوابه عبد الله بن الحسن و هو عبد الله المحض ابن الحسن المثنی ابن الحسن السبط(ع).
  10. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۷، ص 110-111.
  11. رجال الطوسی، ص۱۷۹، ش۲۱۴۵؛ سر السلسلة العلویه، ص۸ و ۹.
  12. سر السلسلة العلویه، ص۸؛ المجدی فی انساب الطالبین، ص۳۸.
  13. شرح الاخبار فی فضائل الأئمة الأطهار، ج۳، ص۳۲۹. ابن حیون مغربی این رخداد را چنین نقل می‌کند: و قتل مع الحسین یومئذ سلیمان بن عبدالله بن الحسن بن الحسن، و عبدالله بن إسحاق بن إبراهیم بن الحسن بن الحسن قتلا فی المعرکة. و کان فیهم الحسن بن محمد بن عبدالله بن الحسن بن الحسن بن علی بن أبیطالب، فطلب الأمان، فأمنه العباس بن محمد بن علی بن عبدالله بن العباس، فصار إلیه، فاستسقاه ماء، فأمر له بماء فهو یشرب إذ أتاه محمد بن سلیمان بن علی بن عبدالله بن العباس من خلفه، و هو واقف یشرب، فضربه بسیفه، فرمی برأسه، فلما قتله شد علیه موسی بن عیسی بالسیف، فقال له: بابن الخنا! أ قتلت خالی بعد الأمان، فقد أحل الله دمک! فزجرهما العباس بن محمد حتی یکفا؛ سر السلسلة العلویه، ص۸. ابوالفرج اصفهانی در مقاتل الطالبیین، ص۳۶۵: ضربت عنقه صبرا بعد وقعة فخ. ابو الصلاح حلبی در تقریب المعارف، ص۲۵۴ نیز پس از پدید آوردن عنوان نکیر حسن بن محمد سخنی از این شخص گزارش کرده و نوشته است: رووا عن إبراهیم بن میمون، عن الحسن بن محمد بن عبدالله بن الحسن بن علی(ع) قال: ما رفعت امرأة منا طرفها إلی السماء فقطرت منها قطرة إلا کان فی أعناقهما.
  14. المجدی فی انساب الطالبین، ص۴۳.
  15. رجال الطوسی، ص۱۷۹، ش۲۱۴۵.
  16. بگو خداوندگارا! ای پدیدآورنده آسمان‌ها و زمین! دانای پنهان و آشکار! تویی که میان بندگانت در آنچه اختلاف می‌ورزیدند داوری می‌کنی سوره زمر، آیه ۴۶.
  17. و اینکه رستخیز بی‌هیچ تردیدی آمدنی است و اینکه خداوند آن کسان را که در گورند برمی‌انگیزد سوره حج، آیه ۷.
  18. و اینکه رستخیز بی‌هیچ تردیدی آمدنی است و اینکه خداوند آن کسان را که در گورند برمی‌انگیزد سوره حج، آیه ۷.
  19. اختیار میانجیگری ندارند جز آن کس که از (خداوند) بخشنده پیمانی گرفته باشد سوره مریم، آیه ۸۷.
  20. فلاح السائل، ص۶۶ - ۶۷؛ بحار الأنوار، ج۱۰۰، ص۱۹۳ - ۱۹۴، ح۱؛ مستدرک الوسائل، ج۲، ص۱۳۰ - ۱۳۲، ح۱۶۱۹. روایتی دیگر از حسن بن ابراهیم در تفسیر البرهان فی تفسیر القرآن (ج۴، ص۴۲۹، ح۸۵۵۳): «حدثنی علی بن عبدالله بن أسد، عن إبراهیم بن محمد الثقفی، عن یحیی بن صالح، عن مالک بن خالد الأسدی، عن الحسن بن إبراهیم، عن جده عبد الله بن الحسن، عن آبائه(ع)، قال: و عاهد الله علی بن أبیطالب، و حمزة بن عبدالمطلب، و جعفر بن أبیطالب(ع) أن لا یفروا من زحف أبدا، فتموا کلهم، فأنزل الله -عز و جل-: مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ حمزة استشهد یوم أحد، و جعفر استشهد یوم مؤتة وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ یعنی علی بن أبی طالب (صلوات الله و سلامه علیه) وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا یعنی الذی عاهدوا الله علیه». نیز در الغارات (ج ۱، ص۱۴۴): «قَالَ إِبْرَاهِيمُ فَحَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ صَالِحٍ قَالَ: حَدَّثَنَا مَالِكُ بْنُ خَالِدٍ الْأَسَدِيُّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع) عَنْ عَبَايَةَ: أَنَّ عَلِيّاً(ع) كَتَبَ إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي بَكْرٍ وَ أَهْلِ مِصْرَ: أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّي أُوصِيكَ بِتَقْوَى اللَّهِ فِي سِرِّ أَمْرِكَ وَ عَلَانِيَتِهِ وَ عَلَى أَيِّ حَالٍ كُنْتَ عَلَيْهَا وَ اعْلَمْ أَنَّ الدُّنْيَا دَارُ بَلَاءٍ وَ فَنَاءٍ وَ الْآخِرَةَ دَارُ بَقَاءٍ وَ جَزَاءٍ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تُؤْثِرَ مَا يَبْقَى عَلَى مَا يَفْنَى فَافْعَلْ فَإِنَّ الْآخِرَةَ تَبْقَى وَ إِنَّ الدُّنْيَا تَفْنَى...».
  21. عمدة الطالب، ص۹۶؛ المجدی فی انساب الطالبین، ص۳۴ و ۳۸.
  22. رجال الطوسی، ص۱۷۹، ش۲۱۴۷.
  23. رجال الطوسی، ص۲۲۹، ش۳۰۹۹.
  24. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۷، ص 111-116.
  25. فضائل الاشهر الثلاثه، ص۱۰۱، ح۸۷؛ معانی الأخبار، ص۵۱، ح۲؛ الخصال، ج۲، ص۳۴۶، ح۱۴؛ علل الشرائع، ج۱، ص۱۲۷، ح۱؛ فلاح السائل، ص۱۲۵؛ مستدرک الوسائل، ج۲، ص۲۸، ح۱۳۲۰؛ بحار الأنوار، ج۹۶، ص۲۴۹، ح۱؛ روضة المتقین، ج۱۴، ص۷۵؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۲۴۴، ح۱۰۳۴۹؛ تفسیر نور الثقلین، ج۱، ص۴۷۷، ح۲۲۸.
  26. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۷، ص 116-117.
  27. تاریخ الطبری، ج۸، ص۱۳۳؛ تاریخ الإسلام، ج۱۰، ص۲۲.
  28. لسان المیزان، ج۲، ص۱۹۰، ش۸۶۷.
  29. این حدیث، کامل در بخش شرح حال راوی یاد گردید.
  30. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۷، ص 117-118.
  31. عمدة الطالب، ص۱۰۹ - ۱۱۰. ابن عنبه برخی ویژگی‌های ابراهیم بن عبدالله بن الحسن را در این کتاب چنین یاد کرده است: و کان إبراهیم قد یلقب بأمیر المؤمنین و عظم شأنه و أحب الناس ولایته و ارتضوا سیرته... و رفع إبراهیم البرقع عن وجهه فجاءه سهم غائر فوقع علی جبهته فقال: الحمد لله أردنا أمرا و أراد الله غیره.
  32. الملل و النحل، شهرستانی، ج۱، ص۱۷۹ - ۱۸۰. ابن عنبة در عمدة الطالب (ص ۱۰۸) با جمله‌ای کوتاه به مذهب پدر راوی ابراهیم بن عبدالله اشاره کرده و نوشته است: إبراهیم قتیل باخمری بن عبدالله المحض بن الحسن بن الحسن ابن علی بن أبیطالب(ع) یکنی أبا الحسن، و کان یری مذهب الاعتزال و کان شدید الأید،....
  33. همان که (نام) او را نزد خویش در تورات و انجیل نوشته می‌یابند سوره اعراف، آیه ۱۵۷.
  34. و نویددهنده به پیامبری هستم که پس از من خواهد آمد، نام او احمد است سوره صف، آیه ۶.
  35. امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم سوره مائده، آیه ۳.
  36. الأمالی، صدوق، ص۱۸۷ - ۱۹۶، ح۱.
  37. لسان المیزان، ج۲، ص۱۹۰، ش۸۶۷.
  38. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۷، ص 118-122.
  39. مصباح المتهجد، ج۱، ص۱۵.
  40. الدعوات، راوندی، ص۲۳۱، ح۶۴۵.
  41. فلاح السائل، ص۶۶.
  42. البلد الامین، ص۳؛ مصباح الکفعمی، ص۷.
  43. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۷، ص 122.
  44. تنقیح المقال، ج۱۸، ص۲۹۱، ش۴۸۹۳.
  45. مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۲، ص۳۳۵، ش۳۲۹۵.
  46. المجدی فی انساب الطالبین، ص۴۳.
  47. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۷، ص 122-123.