خیرخواهی در فقه سیاسی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

خیرخواهی در حق دولت

نصیحت و خیرخواهی از جمله حقوق متقابل دولت و ملت نسبت به یکدیگر است. تنها شهروندان نیستند که حق دارند دولت خیرخواه آنان باشد و براساس مصالح و منافع ایشان تصمیم بگیرد، بلکه دولت نیز حق دارد تا شهروندان خیرخواه او باشند و آنچه موفقیت دولت را تضمین می‌کند، انجام دهند. به‌ویژه که خیرخواهی در حق دولت، در نهایت به سود شهروندان خواهد بود. موفقیت هر دولتِ خیرخواهی، منافع و مصالح شهروندان را در پی دارد. از این‌رو، امام علی (ع) نصیحت و خیرخواهی را هم وظیفه دولتمردان دانسته و هم وظیفه شهروندان و فرموده است: «فَأَمَّا حَقُّكُمْ‏ عَلَيَّ‏ فَالنَّصِيحَةُ لَكُمْ‏... وَ أَمَّا حَقِّي عَلَيْكُمْ... وَ النَّصِيحَةُ فِي الْمَشْهَدِ وَ الْمَغِيبِ»[۱]؛ “حق شما بر من این است که شما را نصیحت کرده و خیرخواهتان باشم،... حق من بر شما آن است که در آشکار و پنهان مرا نصیحت کرده و خیرخواهم باشید”.

نصیحت را “خیرخواهی خالصانه” خوانده‌اند[۲] که با انگیزه اصلاح انجام می‌شود. ناصح شخص خیرخواهی است که با انگیزه خالص برای اصلاح امور تلاش می‌کند. از این‌رو، کسی که با انگیزه دیگری به پند و اندرز دیگران می‌پردازد، به معنای واقعی نصیحت نمی‌کند. در همین زمینه روایات فراوانی وجود دارد که نصیحت را حق پیشوایان جامعه می‌داند که بر عهده مردم است. بدیهی است در جامعه اسلامی که روابط دولت و ملت براساس محبت و اعتماد متقابل استوار است، هیچ کدام نمی‌توانند خیرخواه یکدیگر نباشند و به فکر خیانت و ضربه زدن به هم برآیند. اینکه حضرت علی (ع) خیرخواهی به صورت آشکار و پنهان را حق خویش می‌شمارد، حکایت از همین واقعیت دارد. خیرخواهی مردم به صورت آشکار، ممکن است شائبۀ تظاهر را به همراه داشته باشد، اما خیرخواهی در خفا، می‌تواند نشانه وجود حسّ دلسوزی واقعی در ناصح نسبت به دولت باشد. اگر ایمان و تعهد در شهروندان و دولتمردان نباشد، از هر فرصتی برای فرار از مسئولیت اجتماعی خویش بهره می‌برند. دولتمردان راهی برای سوء استفاده از قدرت و تضییع حقوق مردم و شهروندان به دنبال راه‌های فراقانونی برای گریز از مسئولیت خویش می‌روند.

رسول خدا (ص) در یک سخنرانی در مسجد خیف، در سرزمین منا، فرمود: «ثَلَاثٌ‏ لَايُغِلُّ عَلَيْهِنَّ قَلْبُ‏ امْرِئٍ مُسْلِمٍ: إِخْلَاصُ الْعَمَلِ لِلَّهِ، و النَّصِيحَةُ لِأَئِمَّةِ الْمُسْلِمِينَ، و اللُّزُومُ لِجَمَاعَتِهِمْ»[۳]؛ “سه چیز است که هرگز دل مرد مسلمان در مورد آنها نمی‌لغزد و خیانت نمی‌کند: عملی را خالصاً لوجه الله به جا آوردن، خیرخواهی برای پیشوایان مسلمانان، همراهی و ملازمت جماعت مسلمین”. فراز دوم که به بحث کنونی ما ارتباط دارد، بدین معناست که هیچ مسلمانی در خیرخواهی نسبت به پیشوایان جامعه که آثار موفقیت‌شان، نصیب همگان می‌شود، خیانت نمی‌کند؛ زیرا این خیانت، خیانت به خویشتن است. چنان‌که ریا در رفتار و ایجاد تفرقه و تشتت در جامعه به ضرر خودِ انسان است. از عدم اخلاص انسان، ضرری متوجه حق تعالی نمی‌شود، چنان‌که از تلاش انسان برای اختلاف‌افکنی در جامعه، به جز یکایک افراد جامعه زبان نمی‌بیند. خیرخواهی نسبت به رهبران جامعه و دولتمردان، چنین اهمیت و جایگاهی دارد.

امام علی (ع) نیز در یک سخنرانی پس از بیان حقوق و وظایف متقابل مردم و زمامدار، آنان را به خیرخواهی در حق یکدیگر توصیه کرده است: «... فَعَلَيْكُمْ بِالتَّنَاصُحِ فِي ذَلِكَ وَ حُسْنِ‏ التَّعَاوُنِ‏ عَلَيْهِ‏ فَلَيْسَ‏ أَحَدٌ وَ إِنِ اشْتَدَّ عَلَى رِضَا اللَّهِ حِرْصُهُ وَ طَالَ فِي الْعَمَلِ اجْتِهَادُهُ بِبَالِغٍ حَقِيقَةَ مَا اللَّهُ سُبْحَانَهُ أَهْلُهُ مِنَ الطَّاعَةِ لَهُ وَ لَكِنْ مِنْ وَاجِبِ حُقُوقِ اللَّهِ [سُبْحَانَهُ‏] عَلَى عِبَادِهِ النَّصِيحَةُ بِمَبْلَغِ جُهْدِهِمْ وَ التَّعَاوُنُ عَلَى إِقَامَةِ الْحَقِّ بَيْنَهُمْ وَ لَيْسَ امْرُؤٌ وَ إِنْ عَظُمَتْ فِي الْحَقِّ مَنْزِلَتُهُ وَ تَقَدَّمَتْ فِي الدِّينِ فَضِيلَتُهُ بِفَوْقِ أَنْ يُعَانَ‏ عَلَى مَا حَمَّلَهُ اللَّهُ مِنْ حَقِّهِ»[۴]؛ و چون چنین روزگاری رخ نمود، به خیرخواهی یکدیگر بپردازید (و هم را نصیحت کنید)، و همکاری خوبی داشته باشید! زیرا که هیچ انسانی – اگرچه تمایل بسیار به کسب رضای خدا داشته باشد، و در این راه بس بکوشد – نمی‌تواند چنان‌که سزاوار خداوندی خدا است او را عبادت و طاعت کند؛ ولی از جمله حقوقی که خداوند بر بندگان واجب کرده است، خیرخواهی برای هم و راهنمایی یکدیگر به خیر و نیکی، و کمک‌رسانی به هم در یاری کردن حق است. اطلاق این بیان شامل خیرخواهی مردم نسبت به دولت هم می‌شود، به‌ویژه اگر اهمیت و اولویت آثار و پیامدهای “خیرخواهی مردم نسبت به دولت” نسبت به “خیرخواهی مردم نسبت به یکدیگر” مورد توجه قرار گیرد. خیرخواهی مردم نسبت به دولت موفقیت دولت را در پی دارد و همگان از منافع آن بهره‌مند می‌شوند.[۵]

منابع

پانویس

  1. نهج‌البلاغه، خطبه ۳۴.
  2. اصفهانی، المفردات، ص۴۹۴.
  3. کلینی، کافی، ج۲، ص۳۴۰.
  4. نهج‌البلاغه، خطبه ۲۰۷.
  5. ورعی، سید جواد، درسنامه فقه سیاسی، ص ۱۳۵.