دشمنی در فقه اسلامی
مقدمه
دشمنی عبارت است از مخالفت، بدخواهی و کینهتوزی در حقّ کسی یا نسبت به چیزی که در گفتار یا رفتار خصومتآمیز و کینهتوزانه و آزار دهنده دشمن بروز میکند.
از موارد جواز نبش قبر و انتقال میّت به مکانی دیگر، بیم از نبش قبر توسط دشمن است. [۱]
دشمن اهل بیت (ع) ناصبی به شمار میرود، از این رو کافر و نجس است. [۲]
هنگام رفتن برای نماز عیدین (عید فطر و قربان) همراه داشتن سلاح جز در صورت بیم از حمله دشمن، مکروه است. [۳]
هنگام جنگیدن با دشمنان دین، نماز خوف با شرایطی مشروعیّت مییابد. [۴]
به مُحرمی که دشمن او را از اتمام مناسک بازداشته، مصدود گویند که با قربانی کردن در همان مکان از احرام خارج میشود [۵].
جهاد دفاعی در برابر دشمن متجاوزی که کمر به نابودی اساس اسلام یا مسلمانان بسته، واجب است [۶]؛ چنان که دفاع در برابر دشمنی که قصد جان یا ناموس آدمی را کرده واجب است [۷].
فرار از جنگ در جهاد ابتدایی با دشمنان دین، در صورتی که نیروی دشمن دو برابر مسلمانان یا کمتر از آن باشد جایز نیست. [۸]
هجو کردن دشمنان خدا و دین جایز است. [۹] چنان که تبرّی جستن از آنها واجب میباشد.
فروختن سلاح به دشمنان دین، که در حال جنگ با مسلمانانند و نیز در دوران صلح به قصد تقویت آنان علیه مسلمانان و به قول برخی، مطلقا حرام است. [۱۰]
فرمانده سپاه اسلام به کسانی که کارشان دشمنی افکندن میان مسلمانان است نباید اجازه شرکت در جنگ بدهد. [۱۱]
حکم قاضی به نفع دشمن خود، در صورت عدم تنافی دشمنی با عدالت وی، نافذ است، لکن علیه او نافذ نیست. برخی در عدم نفوذ تأمّل و اشکال کردهاند. [۱۲]
دشمنی کردن با مؤمن حرام است. [۱۳] شهادت یکی از دو خصم علیه دیگری در صورتی که منشأ خصومت، امور دنیایی باشد، پذیرفته نیست؛ لکن به نفع وی و نیز مطلقا (له یا علیه) در صورتی که منشأ دشمنی، امور دینی باشد، پذیرفته است. ملاک دشمنی دنیایی که مانع پذیرش شهادت میگردد این است که هرکدام از دو خصم از ناخوشی و پریشان حالی دیگری، شاد و از خوشی و شادمانی وی اندوهگین گردد و بدی او را بخواهد. برخی، به این مطلب اشکال کرده و گفتهاند؛ این نوع عداوت موجب فسق و خروج از عدالت میگردد. در نتیجه شهادت مطلقا پذیرفته نیست، هرچند به نفع خصم باشد[۱۴].[۱۵]
منابع
پانویس
- ↑ توضیح المسائل مراجع، ج۱، ص:۳۴۹ م ۶۴۳
- ↑ رسائل الشهید الثانی، ج۱، ص:۵۹۲؛ الحدائق الناضرة، ج۵، ص:۱۷۸
- ↑ العروة الوثقی، ج۳، ص:۳۹۸؛ نهایة الإحکام، ج۲، ص:۶۸
- ↑ جواهر الکلام، ج۱۴، ص:۱۵۵
- ↑ جواهر الکلام، ج۲۰، ص:۱۱۱ ـ ۱۲۰
- ↑ جواهر الکلام، ج۲۱، ص:۱۵ ـ ۱۶
- ↑ جواهر الکلام، ج۴۱، ص:۶۵۱ ـ ۶۵۵
- ↑ جواهر الکلام، ج۲۱، ص:۵۶ ـ ۵۸
- ↑ جواهر الکلام، ج۴۱، ص:۴۹
- ↑ جواهر الکلام، ج۲۲، ص:۲۸ ـ ۳۰
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۹، ص:۵۱؛ جامع المقاصد، ج۳، ص:۳۸۸
- ↑ جواهر الکلام، ج۴۰، ص:۷۱ ـ ۷۲
- ↑ ریاض المسائل، ج۱۳، ص:۲۸۲
- ↑ جواهر الکلام، ج۴۱، ص:۷۰ ـ ۷۲.
- ↑ هاشمی شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت ج۳، صفحه ۶۱۷-۶۱۸.