دلایل مخالفان اهل سنت با برپایی قیام پیش از ظهور چیست؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
دلایل مخالفان اهل سنت با برپایی قیام پیش از ظهور چیست؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت
مدخل بالاترمهدویت / غیبت امام مهدی / عصر غیبت کبری / اقامه حکومت اسلامی در عصر غیبت
تعداد پاسخ۱ پاسخ

دلایل مخالفان اهل سنت با برپایی قیام پیش از ظهور چیست؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث مهدویت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.

پاسخ نخست

حبیب‌الله طاهری

حجت الاسلام و المسلمین دکتر حبیب‌الله طاهری در کتاب «سیمای آفتاب» در این‌باره گفته‌است:

  1. در صحیح مسلم، خبری از حدیفة بن الیمانی نقل شده که در خدمت رسول خدا (ص) بودیم، سؤالاتی نسبت به آینده و پس از رسول خدا (ص) کردیم، حضرت فرمود: ائمه‌ای بعد از من می‌آیند که نه به سنت من عمل می‌کنند و نه به هدایت من هدایت یافته‌اند، صورت انسانی دارند، ولی قلبشان قلب شیطان است. حدیفة بن الیمانی می‌گوید: من از رسول خدا نسبت به چنین ائمه‌ای کسب تکلیف کردم که وظیفه ما در برابر آنان چیست؟ آیا با آنان به جنگ برخاسته و آنها را از دم شمشیرمان بگذرانیم؟ حضرت در پاسخ فرمود: شما جز اطاعت چاره دیگری ندارید و موظف به اطاعتید، گرچه به پشت‌تان تازیانه بزنند و اموال شما را غارت کنند، تنها وظیفه شما اطاعت است[۱].
  2. از احمد حنبل نقل شده است که گفت: اگر کسی به زور و قهر و غلبه (کودتا) بر جامعه اسلامی مسلط شد تا جایی که زمام امور را در دست گرفته و خلیفه و امیرالمؤمنین شد، بر فرد فرد جامعه اسلامی اطاعت او لازم است و بر احدی که به خدا و روز جزا ایمان دارد روا نیست شبی را به صبح آرد و آن شخص حاکم را امام خود ندارند، حال می‌خواهد آن حاکم، شخصی، نیک و خوب باشد و یا فاجر و بد، به هر حال، او امیرالمؤمنین است[۲]؛
  3. در واقعه حره، عمال یزید جنایات را به حد اعلی رسانده بودند. عبدالله بن مطیع خواست علیه یزید قیام کند، لکن عبدالله بن عمر به عنوان نصیحت به عبدالله بن مطیع گفت: از پیامبر (ص) شنیدم که اگر کسی بیعت امام خود را بشکند (و علیه او قیام کند) در قیامت حجتی نخواهد داشت و اگر در آن حال بمیرد با مرگ جاهلیت از دنیا رفته است[۳].
  4. ابوهریره از رسول خدا (ص) نقل کرد که آن حضرت فرمود: جهاد در رکاب هر امیری واجب است، خواه آن امیر نیکوکار باشد یا فاجر و بدکار[۴]؛
به هر حال، از این قبیل روایات (که اطاعت از حاکم واجب است، خواه عادل باشد و خواه ستمگر و جبار) در کتب اهل سنت فراوان به چشم می‌خورد که نیازی به نقل همه آنها نیست. فقهای اهل سنت مخصوصاً درباریهاشان به ویژه احمد حنبل و طرفدارانش طبق این نوع روایات فتوا می‌دهند و می‌گویند: نه تنها کسی حق مخالفت با حاکم را ندارد، بلکه اطاعت او بر همه واجب است. معلوم است کسی که اطاعتش واجب است مخالفت و قیام علیه او حرام و انقلابیون مصداق (بغاه) و خروج کننده علیه امام وقت به شمار خواهند آمد.

نقد وبرسی: مسأله اطاعت از احکام، در صورتی که عادل باشد، امری عقلی و شرعی است و بعضی از روایات فوق، مانند روایت عبدالله عمر را می‌توان صحیح دانست، لکن در مورد حاکم عادل نه حاکمی همچون یزید بن معاویه که تطبیق روایت به مصداقی مثل یزید حاکی از همان نظری است که می‌گویند "الحق لمن غلب" و اطاعت از حاکم عادل واجب است، خواه عادل و خواه ستمگر، ولی طبق نظر شیعه اطاعت از حاکم عادل واجب است و بر همین مبنا، رد حکم فقیه عادل را رد حکم امام و پیامبر و خدا می‌دانیم، اما اینکه اطاعت هر حاکمی ولو فاجر باشد که در متن روایات فوق بوده و یا گرچه مهتمدی به هدایت پیامبر (ص) و مقتدی به سنت او نباشد را نمی‌پذیریم، زیرا نه تنها ما اطاعت این گونه رهبران را واجب نمی‌دانیم، بلکه مخالفت و تبری از او نیز واجب می‌دانیم و در مورد روایات فوق می‌گوییم:

  1. اگر کسی کمترین آشنایی با تعالیم اسلامی داشته باشد و به روح فرامین الهی واقف باشد می‌داند که این روایات جعلی و ساخته و پرداخته بازرگانان حدیث در دستگاه حلفای بنی امیه است. این روایات برای حفظ حکومت جباران و توجیه ستم آنان ساخته شده است و گرنه کیست که نداند این روایات مخالف صریح آیات قرآن و روایات خاندان نبوت است. شما خوانندگان عزیز برای آگاهی بیشتر نسبت به جعالان و سازندگان حدیث و مزدوران بنی‌امیه به ویژه دستگاه معاویه می‌توانید به جلد پنجم الغدیر صفحات ۲۰۹ تا ۲۷۵ مراجعه کنید. در آن‌جا ایشان بحث مفصلی را در این مورد مطرح کرده و اسامی هفتصد نفر از این حدیث‌ سازان درباری را یاد آور شده‌اند، کسانی که کارشان در دستگاه بنی‌امیه جعل حدیث برای تحکیم و تثبیت موقعیت و جلوگیری از شورش مردم علیه آنان و یا آمدن و حضور در نماز جماعت آنها و همراهی و جنگ در رکاب آنها بوده است. معمولاً حاکم را "ظل‌الله" معرفی کرده و مخالفت با او را حرام و موجب غضب الهی می‌دانستند. بدین ترتیب حاکمان ستمگر به حکومتشان ادامه می‌دادند، چرا که تنها به زور و شمشیر و سر نیزه نمی‌توان مردم را آرام کرد، بلکه راه فرهنگی و خاموش کردن حرارتها از طریق دینی به مراتب کار سازتر از راه ترس و شمشیر است، لذا خلفای ناحق علاوه بر بهره‌گیری از اختناق و زور از راه فرهنگی و جعل احادیث در عظمت خلیفه و حرمت مخالفت او، با شدت هر چه تمامتر بهره می‌گرفتند.
  2. این حکم که اطاعت از حاکم ستمگر واجب است و در نتیجه، مخالفت و قیام علیه او نارواست، برخلاف صریح قرآن است، لذا به جاست سری به آیات قرآن بزنیم و ببینیم قرآن کریم در مورد اطاعت ستمگران و نااهلان چه سخنی دارد. خوشبختانه با مراجعه به قرآن کریم آیات بسیاری به چشم می‌خورد که اطاعت از حکام ستمگر و اساساً اطاعت از گنهکاران را منع کرده است، چه رسد به اطاعت از سردمداران ظالم. در اینجا به بعضی از آن آیات اشاره می‌کنیم:
    1. وَلا تُطِيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِينَ[۵]؛ از فرمان اسرافکاران پیروی مکنید.
    2. وَلا تُطِعْ كُلَّ حَلاَّفٍ مَّهِينٍ[۶]؛
    3. فَلا تُطِعِ الْمُكَذِّبِينَ[۷]؛
    4. وَلا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَكَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا[۸]؛
    5. يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ اتَّقِ اللَّهَ وَلا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَالْمُنَافِقِينَ[۹]؛
    6. فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِمًا أَوْ كَفُورًا[۱۰]؛
    7. ملتی در کنار دریا می‌زیستند و پیامبر آنان فرمان داد که روزها شنبه به ماهیگیری نروند، اتفاقاً جزر و مد دریا به گونه‌ای بود که در همان روز ماهیان درشت و فربه در ساحل دریا فراوان دیده می‌شدند، در حالی که در غیر این روز وضع رضایت‌بخش نبود. در اینجا مردم سه دسته شدند: گروهی دستور خدا را نادیده گرفته و روز شنبه به ماهیگیری پرداختند، دسته‌ای خود به این کار دست نیالودند، لکن در برابر عمل دسته اول سکوت کردند؛ گروه سوم مبارزی بوده‌اند که با امکانات موجود گنهکاران را از این کار باز می‌داشتند. جای تعجب اینجاست که گروه دوم به دسته سوم اعتراض می‌کردند که چرا گروه اول را پند و اندرز می‌دهید و چرا انها را نهی از منکر می‌کنید؟ آنان در پاسخ می‌گفتند: این وظیفه الهی است که بر دوش ماست باید در پیشگاه خدا عذر و حجتی داشته باشیم، شاید هم این گروه گنهکار به راه آیند. وضع به همین منوال بود که عذاب الهی نازل شد و گروه اول و دوم را فرا گرفت و تنها گروه سوم نجات یافت. فَلَمَّا نَسُواْ مَا ذُكِّرُواْ بِهِ أَنجَيْنَا الَّذِينَ يَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ[۱۱]؛ در اینجا سؤال این است که آیا سکوت در برابر ستمگر کمتر از سکوت در برابر ماهیگیران روز شنبه است؟ و آیا قرآن این داستان و سرگذشت را برای سرگرمی و قصه گویی یاد کرد؟ یا به عنوان درس عبرت. و آیا با توجه به همه این آیات باز می‌توان گفت خداوند در آیه اطاعت، اطاعت از فرمانروایان را به طور مطلق واجب کرده، چون فرموده: أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ[۱۲] و آیا از جمع‌بندی آیات پیشین و امثال آنها با آیه اطاعت به روشنی ثابت نمی‌شود که تنها اطاعت فرمانروایان عادل واجب است و تنها رأی او نافذ است نه هر فرمانروایی؟
  3. روایات زیادی از پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) رسیده که اطاعت و روی خوش نشان دادن به حکام ستمگر و پذیرفتن ولایت آنها حرام و ممنوع است، حتی در بعضی از روایات پذیرش حاکمیت حاکمی که از طرف خدا نیست، مساوی با خروج از دین معرفی شده و مستلزم عقوبت اخروی است. وقتی که پذیرفتن حاکمیت ستمگران مجاز نیست، قهراً مخالفت با آنان جایز و احیاناً واجب می‌شود. روایات بسیاری است که ما در اینجا به بعضی از آنها اشاره می‌کنیم:
    1. پیامبر گرامی (ص) فرمود: "پس از من فرمانروایانی مصدر کار می‌شوند، هر کس در جرگه آنان وارد شد و دروغ آنان را تصدیق کرد و بر ستم انان کمک کرد از من نیست و من از او نیستم و هرگز در حوض (کوثر) بر من وارد نمی‌شود"[۱۳].
    2. پیامبر اکرم (ص) فرمود: "هر کس به فرمانروای ستمگر نزدیک شود به همان اندازه از خدا دور می‌شود"[۱۴].
    3. امام صادق (ع) فرمود: "هر کس در دفتر ستمگران نام نویسی کند، در روز رستاخیز به صورت یک انسان سرگردان (بی‌پناه) محشور می‌شود"[۱۵].
    4. سرور آزادگان آنگاه که از جانب (حربن یزید ریاحی) محاصره شده و در سرزمینی میان کوفه و کربلا فرود آمد برای سپاهیان "حر" سخنرانی کرد و در سخنرانی خود حدیث زیر را از رسول خدا (ص) نقل فرمود: "هر کس فرمانروای ستمگری را ببیند که حرام خدا را حلال شمرده، پیمان الهی را شکسته، با سنت رسول خدا مخالفت ورزیده و در میان بندگان خدا به گناه و جور عمل می‌کند، آنگاه در برابر او با گفتار و کردار مخالفت نکند، بر خداست که او را با آن سلطان همنشین سازد" سپس فرمود: "آگاه باشید، یزیدیان اطاعت شیطان را به گردن گرفته، اطاعت خدا را ترک گفته و فساد را آشکار ساخته و حدود الهی را تعطیل کرده‌اند. درآمد کشور اسلامی را به خود اختصاص داده و حرام خدا را حلال و حلال خدا را حرام شمرده‌اند"[۱۶]. سخن حسین بن علی (ع) هر چند در مورد یزیدیان است، ولی نوع حکومتهای بعد از یزید (اموی و عباسی) در همان خط یزید گام نهاده و به صورتهای مختلف مجری برنامه‌های او بودند. هم اکنون نیزسردمداران کشورهای اسلامی با چهره منافقانه خود کمتر از آنان نیستند. زندگی اشرافی و تشریفات شاهانه، شب نشینیها و سفره‌های پرهزینه، خوشگذرانیها، بند و بست با ابر قدرتها، زندانی کردن جوانان غیور اسلامی و کشتار افراد بی‌گناه به جرم عدالتخواهی، همه و همه حاکی از آن است که این گروهها در خط یزید گام برداشته و تفاوتی با او ندارند. حال وظیفه علمای دین در جهان اسلام نسبت به این حکومت‌ها چیست؟ با توجه به بحثهای گذشته پاسخ واضح و روشن است.
    5. نه تنها کمک به حاکم جور حرام و مراجعه به دستگاه قضایی او ممنوع است، بلکه پذیرش حکومت حاکم جورحرام و اعتقاد به حق حاکمیت او و قرار گرفتن در زیر سلطه جائز نیز ممنوع است، چرا که پذیرفتن ولایت و حکومت ستمگران همان و خروج از تحت ولایت الله تبارک و تعالی و مشمول عذاب او شدن همان چنانکه امام باقر (ع) می‌فرماید: "قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ و تَعَالى‏: لَأُعَذِّبَنَّ كُلَ‏ رَعِيَّةٍ فِي‏ الْإِسْلَامِ‏ دَانَتْ‏ بِوَلَايَةِ كُلِ‏ إِمَامٍ‏ جَائِرٍ لَيْسَ مِنَ اللَّهِ، و إِنْ كَانَتِ الرَّعِيَّةُ فِي أَعْمَالِهَا بَرَّةً تَقِيَّةً"[۱۷]؛ امام صادق (ع) فرمود: "لَا دِينَ‏ لِمَنْ‏ دَانَ‏ اللَّهَ‏ بِوَلَايَةِ إِمَامٍ‏ جَائِرٍ لَيْسَ‏ مِنَ‏ اللَّهِ...‏ أَنَّهُمْ كَانُوا عَلَى نُورِ الْإِسْلَامِ فَلَمَّا أَنْ تَوَلَّوْا كُلَّ إِمَامٍ جَائِرٍ لَيْسَ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ خَرَجُوا بِوَلَايَتِهِمْ إِيَّاهُ مِنْ نُورِ الْإِسْلَامِ إِلَى ظُلُمَاتِ الْكُفْرِ فَأَوْجَبَ اللَّهُ لَهُمُ النَّارَ مَعَ الْكُفَّارِ"[۱۸]؛ اینها و ده‌ها روایات دیگر از این قبیل وجود دارد که ذکر همه آنها لازم نیست.
  4. اگر گفته شود روایاتی که اهل سنت در کتب معتبره‌شان نقل کرده‌اند نمی‌توان همه آنها را جعلی و ساختگی دانست، زیرا بعضی از آنها در کتب صاح‌شان آمده است، پس باید سرانجام یا انها را پذیرفت و یا فکر دیگری کرد؟ در پاسخ می‌گوییم: ما که در پاسخ اول این روایات را جعل و ساختگی دانسته‌ایم، در واقع، در پاسخ دوم و سوم آن را توضیح داده‌ایم؛ یعنی در پاسخ دوم گفتیم این روایات برخلاف قرآن است چیزی که بر خلاف قرآن باشد قطعاً سخن رسول خدا نخواهد بود. به علاوه، ما روایات معارض آن را در دلیل سوم آورده‌ایم. در اینجا کمی این مطلب را با بیانی بارزتر و واضح‌تر می‌آوریم: رسول خدا (ص) در حیات خود به مسلمانان اعلان خطر کرده و فرمود: بعد از من گویندگان زیادی سخنانی را از من برای شما نقل می‌کنند و به من دروغ می‌بندند، سپس حضرت معیاری به دست داده که مسلمانان با به‌کار گیری آن مقیاس و معیار می‌توانند احادیث صحیح صادره از پیامبر را از احادیث جعلی و ساختگی تشخیص دهند و آن اینکه هر حدیثی که موافق قرآن باشد سخن پیامبر است و هر حدیثی موافق نباشد از رسول خدا (ص) نیست. این روایات، معروف به "روایات عرضه" هستند که در اینجا به دو حدیث از آن احادیث اشاره می‌کنیم و برای بقیه مدرک ارائه می‌دهیم: "قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): إِنَّهُ‏ سَيُكْذَبُ‏ عَلَيَ‏ كَمَا كُذِبَ‏ عَلَى‏ مَنْ‏ كَانَ‏ قَبْلِي‏ فَمَا جَاءَكُمْ عَنِّي مِنْ حَدِيثٍ وَافَقَ كِتَابَ اللَّهِ فَهُوَ حَدِيثِي وَ أَمَّا مَا خَالَفَ كِتَابَ اللَّهِ فَلَيْسَ مِنْ حَدِيثِي"[۱۹]؛ در حدیث دیگر در ضمن خطبه‌ای فرمود: "أَيُّهَا النَّاسُ‏ مَا جَاءَكُمْ‏ عَنِّي‏ يُوَافِقُ‏ كِتَابَ‏ اللَّهِ‏ فَأَنَا قُلْتُهُ وَ مَا جَاءَكُمْ يُخَالِفُ كِتَابَ اللَّهِ فَلَمْ أَقُلْهُ"[۲۰]؛ به هر حال، ائمه اهل بیت نیز همین معیار را برای گفته‌های خود به مردم ابلاغ کرده و گفته‌اند: معیار صحت کلام ما و اینکه ما آن را گفته باشیم، موافقت با کتاب الله است[۲۱]. اینک با توجه به این قاعده که در بین مسلمانان برای اهل فن امری مسلم است و از لحاظ عقلی نیزباید این چنین باشد، چرا که پیامبر نباید برخلاف وحی و کتاب خدا سخن بگوید، بلکه او مامور به تفسیر و تبیین همان وحی و کتاب است، می‌گوییم: روایات مورد استناد اهل سنت، برخلاف کتاب خداست و پیامبر خود فرمود: چیزی که برخلاف کتاب خدا باشد من نگفته‌ام. وقتی که پیامبر نگفته باشد، قهراً جعلی و ساختگی خواهد بود. البته از احکام بنی امیه غیر از این انتظاری نبود، آنان با همین نوع روایات ادامه حیات داده‌اند. همچنین امروزه حکام فاسد به کمک علمای درباری با نقل این احادیث به حکومت ننگین‌شان ادامه می‌دهند»[۲۲].

پرسش‌های وابسته

پانویس

  1. "قالَ رَسُولُ اللهِ (ص): يَكونُ بَعْدي أئِمَّةٌ لاَ يَهْتَدونَ بِهُدايَ وَ لاَ يَسْتَنُّونَ بِسُنَّتي وَ سَيَقُومُ فِيهِمْ رِجَالٌ قُلوبُهُمْ قُلُوبُ الشَّيَاطِينِ فِي جُثْمانِ إنْسٍ. قُلْتُ: كَيْفَ أصْنَعُ يَا رَسولَ اللهِ إنْ أدْرَكْتُ ذَلِكَ؟ قالَ: تَسْمَعُ وَ تُطيعُ لِلأمِيرِ وَ إنْ ضُرِبَ ظَهْرُكَ وَ اخِذَ مالُكَ، فَاسْمَعْ وَ أطِعْ!"؛ صحیح مسلم، ج ۶، ص ۲۰.
  2. "وَ قَدْ رُوِيَ عَنِ الاِمامِ احمد حنبل... وَ مَنْ غَلَبَ عَلَيْهِم بِالسَّيْفِ حَتَّى صارَ خَليفَةً وَ سُمِّيَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ، فَلاَ يَحِلُّ لِأَحَدٍ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ، أَنْ يَبِيتَ وَ لاَ يَرَاهُ إِمَاماً بَرّاً كَانَ أَوْ فَاجِراً، فَهُوَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ"؛ قاضی ابی یعلی، احکام السلطانیه، ص ۲۰.
  3. "عَنْ رَسُولِ اللَّهِ (ص) يَقُولُ: مَنْ‏ خَلَعَ‏ يَداً مِنْ‏ طَاعَةٍ لَقِيَ‏ اللَّهَ‏ يَوْمَ‏ الْقِيَامَةِ وَ لَا حُجَّةَ لَهُ، وَ مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً"؛ صحیح مسلم، ج ۶، ص ۲۲.
  4. "عَنْ أَبِي هُرَيْرَة، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): اَلْجِهَادُ وَاجِبٌ مَعَ كُلِّ أَميرٍ بَرّاً كَانَ أو فَاجِراً"؛ ابن قدامه، مغنی، ج ۹، ص ۱۸۳.
  5. شعرا، آیه ۱۵۱.
  6. از افراد پست که بسیار سوگند می‌خورند فرمان مبر؛ قلم، آیه ۱۰.
  7. از دروغگویان اطاعت مکن؛ قلم، آیه ۸.
  8. از آن کس که دلش را از یاد خود غافل ساخته‌ایم و پیرو هوا و هوس خویش است و تبهکار می‌کند اطاعت مکن؛ کهف، آیه ۲۸.
  9. ای پیامبر از مخالفت با خدا بپرهیز و از کافران و منافقان اطاعت مکن؛ احزاب، آیه ۱.
  10. در برابر فرمان خدایت صابر و با استقامت باش و از هیچ گنهکار و کافری فرمان مبر؛ انسان، آیه ۲۴.
  11. آنگاه که یادآوری‌ها را فراموش کردند تنها گروهی که از زشتی‌ها جلوگیری می‌کردند نجات دادیم؛ اعراف، آیه ۱۶۵.
  12. نساء، آیه ۵۹.
  13. جامع الاصول، ج ۴، ص ۷۵ نقل از صحیح ترمذی و نسائی.
  14. وسایل الشیعه، ج ۲، باب ۴۲، ص ۱۳۸.
  15. وسایل الشیعه، ج ۲، باب ۴۲، ص ۱۳۸.
  16. تاریخ طبری، ج ۴، ص ۳۰۴ (حوادث سال ۶۱).
  17. خدای بزرگ فرمود: هر آینه عذاب سخت خواهم کرد هر رعیتی را که بر حاکمیت امام جائرمعتقد باشد، هر چند که آن رعیت در اعمال خود نیکوکار و با تقوا باشد؛ اصول کافی معرب، ج ۲، ص ۲۰۶.
  18. دینی نیست برای کسی که معتقد به حاکمیت امام جائر باشد. مسلمانانی که در نور اسلام بسر می‌برند، اگر دوست و همدست حاکم ستمگر شوند، این دوستی آنان را از نور اسلام خارج کرده و داخل در ظلمات کفر می‌نماید و آتش جهنم را خدا بر آنها با کفار واجب می‌نماید؛ اصول کافی معرب، ج ۲، ص ۲۰۶.
  19. رسول خدا فرمود: به زودی به من دروغ می‌بندند، چنانکه بر انبیاء قبل از من دروغ بسته‌اند، پس آنچه از احادیث از من برای شما نقل کرده‌اند که موافق کتاب خدا بود، آن احادیث از من هست و هر چه که مخالف کتاب خدا بود از من نیست؛ بحارالانوار، ج ۲، ص ۲۲۷.
  20. ای مردم! هر خبری که از طرف من به شما رسیده و موافق کتاب خدا بود من گفته‌ام و آنچه به شما می‌رسد مخالف کتاب خداست، من آن را نگفته‌ام؛ اصول کافی، کتاب فضل العلم، باب الاخذ بالسنة، حدیث ۵.
  21. بحارالانوار، ج ۲، ص ۲۴۲ و ۲۴۴؛ کافی، کتاب فضل العلم، باب الاخذ بالسنة، حدیث ۳.
  22. طاهری، حبیب‌الله، سیمای آفتاب، ص ۱۳۲ - ۱۴۰.