ضرورت تشکیل حکومت اسلامی در عصر غیبت‌ چیست؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
ضرورت تشکیل حکومت اسلامی در عصر غیبت‌ چیست؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت
مدخل بالاترمهدویت / غیبت امام مهدی / عصر غیبت کبری / اقامه حکومت اسلامی در عصر غیبت
تعداد پاسخ۵ پاسخ

ضرورت تشکیل حکومت اسلامی در عصر غیبت چیست؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث مهدویت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. در ذیل، پاسخ به این پرسش را بیابید. تلاش بر این است که پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه این پرسش، در یک پاسخ جامع اجمالی تدوین گردد. پرسش‌های وابسته به این سؤال در انتهای صفحه قرار دارند..

پاسخ جامع اجمالی

ضرورت تشکیل حکومت

دلایل حکومت اسلامی در عصر غیبت

  1. از غیبت صغری تاکنون که هزار و چند صد سال می‌‌گذرد و ممکن است صد هزار سال دیگر بگذرد و مصلحت اقتضا نکند حضرت تشریف بیاورد، در طول این مدت عقل نمی‌پذیرد احکام اسلامی بر روی زمین بماند، چراکه اعتقاد به چنین مطالبی یا اظهار آنها بدتر از اعتقاد و اظهار منسوخ شدن اسلام است[۸]؛ بر همین اساس در دورۀ غیبت، تشکیل حکومت اسلامی واجب است و اگر یکی از فقها چنین حکومتی را تشکیل داد، بر دیگران واجب است از او پیروی کنند و اگر تشکیل حکومت اسلامی به جز از راه قیام و اقدام دسته‌جمعی امکان‌پذیر نبود، همگان باید دست به چنین اقدامی بزنند[۹].
  2. فقهای دینی در مباحث فقهی، اموری را با عنوان "امور حسبیه" مطرح کرداند و در تعریف آن گفته‌اند: (امور حسبیه) اموری است که مربوط به افراد خاصی نیست مانند تصرف در اموال اطفال یتیمان، غایبان و..." و شارع هم به هیچ عنوان راضی به ترک این امور و اهمال آن نیست. به طوری که در این خصوص امر کرده ولایت در چنین اموری لازم است و باید فقیه عادل متصدی چنین اموری شود. حتی به این امر هم راضی نشده و معتقد است در نبود فقیهان، مؤمنان عادل و با نبود آنان فاسقان باید متصدی این امور شوند. حال جای این سوال مطرح است، در شریعتی که به حفظ اموال ناچیز اطفال و دیوانگان اینقدر اهمیت می‌‌دهد چگونه می‌‌تواند در زمان غیبت امام دربارۀ ایجاد حکومت اسلامی که جان و ناموس مسلمین در آن امنیت داشته و احکام اسلامی در آن اجرا می‌‌شود، سخنی نگفته باشد[۱۰]؛ به همین خاطر است که بزرگان تشیع معتقدند در زمان غیبت امام معصوم، مانند عصری که ما در آن زندگی می‌‌کنیم جامعه اسلامی نباید بی سرپرست بماند تا موجب سرگردانی مسلمین شود[۱۱].[۱۲]
  3. برنامه امام عصر (ع) در هنگام ظهور وسیع و دشوار است؛ زیرا هدف از قیام امام، اصلاح تمام جهان از کفر و مادی گری است و این قیام محقق نمی‌شود مگر اینکه زمینه و مقدماتش فراهم شود می‌‌توان گفت اصلی ترین مقدمه و زمینِۀ چنین قیامی تشکیل حکومت اسلامی در زمان غیبت است[۱۳].

دلایل قائلین به عدم تشکیل حکومت اسلامی

نتیجه گیری

پاسخ‌ها ودیدگاه‌های متفرقه

۱. آیت الله دکتر فضلی؛
آیت الله دکتر عبدالهادی فضلی، در کتاب «در انتظار مهدی موعود» در این‌باره گفته است:

«وجوب به‌پاداشتن حکومت اسلامی در زمان غیبت از ضروریات دین است. این ضروریات احتیاجی به استدلال و اثبات ندارد.

فیض کاشانی می‌گوید: وجوب جهاد و امر به معروف و نهی از منکر و همکاری بر خوبی‌ها و تقوا و فتوا دادن و قضاوت به حق بین مردم و برپا داشتن حدود و تعزیرات و سائر سیاست‌های دین، از ضروریات خداوند دین و عظیم‌ترین قطب در دین است و آن مهمی است که، پیامبران را بدان خاطر بر می‌انگیزد و اگر ترک شوند، نبوت تعطیل و بی اثر شده و دیانت از بین رفته و فتنه همه جا را گرفته و گمراهی رایج شده و جهالت شیوع یافته و شهرها خراب شده و بندگان هلاک می‌شوند که از آن به خداوند پناه می‌بریم[۱۹].

شیخ صاحب جواهر می‌گوید: در کل، مسئله از واضحاتی است که نیاز به دلیل ندارد[۲۰].

سید بروجردی می‌گوید: خاصه (شیعه) و عامه (اهل سنت) بر این مطلب اتفاق دارند که در محیط اسلامی وجود سیاستمدار و رهبری که امور مسلمانان را اداره کند لازم است بلکه این مطلب از ضروریات دین اسلام است[۲۱].

شاید آنچه از نهی‌های شرعی که بر ترک انجام این واجب مترتب شده است، در دقت نظر به ضروری دینی بودنش کفایت کند و چه بسا آنچه می‌آید مهم‌ترین آن نهی‌ها باشد.

  1. تعطیل شدن دین اسلام در مهم‌ترین جوانب خود که همان جانب سیاسی است و جایگاه حرمتش واضح است، نظر به این که دین را تعطیل می‌کند و تعطیلی آن باعث ارتکاب حرام‌ها و انتشار جرم‌ها و فراگیر شدن آنها می‌شود. علامه حلی در تعطیلی حدود که فرعی از فروع قوانین سیاسی است می‌گوید: همانا تعطیلی حدود منجر به ارتکاب حرام‌ها و انتشار مفسده‌ها می‌شود و ترک این در نظر دین مطلوب است[۲۲]. شهید ثانی می‌گوید: برپا داشتن حدود، قسمتی از خود حکم و در آن، مصلحت کلی و لطف در ترک حرام‌ها و جلوگیری از انتشار مفاسد است[۲۳].
  2. سر تسلیم فرود آوردن در مقابل حکومت کافر این از مواردی است که از تعطیل شدن قانون سیاسی اسلام هم پیش می‌آید و آن را جدا ذکر کردم به خاطر اهمیت و وضوحش. چون در وراء عدم تسلیم در برابر حکومت اسلامی برای کسی که در قسمت جغرافیایی سیاسی زندگی می‌کند جز تسلیم شدن در برابر حکومت کافر نیست، چون سومی برای اسلام و کفر وجود ندارد، زیرا حکم بر دو قسم است: حکم خدا و حکم جاهلیت و آنچه به نظرم می‌رسد این است که علت اینکه فقهای پیشین ما این روش از استدلال را پیش گرفته‌اند، به خاطر حکایت آنچه که از کلام سید بن زهره حلبی و ابن ادریس حلی ظاهر می‌شود، است و از اینکه آن دو نفر حکم به عدم وجوب بپا داشتن حدود در زمان غیبت داده‌اند.

اما تحقیق در مورد نظر این دو استوانه علمی در حول این مسئله - طبق تحریری که صاحب کتاب جواهر کرده‌اند. خلاف آنچه که از ظاهر کلام ایشان حکایت شده را نشان می‌دهد.

صاحب کتاب جواهر می‌گوید: در این مطلب، خلافی پیدا نکردم جز آنچه از ظاهر کلام ابن زهره و ابن ادریس حکایت شده است و من آن را نمی‌پذیرم، بلکه خلاف این حکایت را می‌پذیرم زیرا قبلا شنیدی که مورد اجماع دو مین نفر از این دو (یعنی ابن ادریس) آنجایی است که قرار دادن فقیه در زمره حاکمین از آنها (یعنی ائمه معصومین (ع)) ممکن می‌داند پس اجماع او بر این مطلب است نه بر خلاف آن[۲۴].

آن‌چه که این جا از کلام ایشان که گفت: "قبلاً شنیدی" اشاره دارد به آن‌چه که از کتاب الغنیه سید بن زهره و کتاب السرائر ابن ادیس در موضوع عدم جواز اقامه حدود جز از جانب امام یا جانشینش حکایت می‌کند. ایشان می‌گوید: به هر حال خلافی در این حکم نیافتم، بلکه از کتاب الغنیه و السرائر اجماع بر این مطلب است، بلکه در آنچه که از دومی (یعنی السرائر) حکایت شد. ادعای اجماع از مسلمانان شده است، می‌گوید (یعنی ابن ادریس): و اجماع از اصحاب ما و از تمام مسلمانان منعقد شده و به‌دست می‌آید که جایز نیست به پا داشتن حدود و مورد خطاب برای اجرای حدود فقط ائمه و حاکمان که به اذن آنها هستند می‌باشند [۲۵]»[۲۶].
۲. حجت الاسلام و المسلمین هدایت‌نیا؛
حجت الاسلام و المسلمین فرج‌الله هدایت‌نیا، در مقاله «امام مهدی در نگاه امام خمینی» در این‌باره گفته است:
  • «اکنون که دوران غیبت امام (ع) پیش آمده و بناست احکام حکومتی اسلام باقی بماند و استمرار پیدا کند و هرج ومرج روا نیست، تشکیل حکومت لازم می‌آید. عقل هم به ما حکم می‌کند که تشکیلات لازم است، تا اگر به ما هجوم آوردند بتوانیم جلوگیری کنیم. اگر به نوامیس مسلمین تهاجم کردند دفاع کنیم. شرع مقدس هم دستور داده که باید همیشه در برابر اشخاصی که می‌خواهند به شما تجاوز کنند برای دفاع آماده باشید. برای جلوگیری از تعدیات افراد نسبت به یکدیگر هم حکومت و دستگاه قضایی و اجرایی لازم است. چون این امور به خودی خود صورت نمی‌گیرد. باید حکومت تشکیل داد، چون تشکیل حکومت و اداره جامعه بودجه و مالیات می‌خواهد شارع مقدس بودجه و انواع مالیاتش را نیز تعیین نموده است: مانند خراجات، خمس، زکات و غیره"[۲۷]. "از غیبت صغری تاکنون که هزار و چند صد سال میگذرد و ممکن است صد هزار سال دیگر بگذرد و مصلحت اقتضا نکند که حضرت تشریف بیاورد، در طول این مدت مدید احکام اسلام باید زمین بماند و اجرا نشود؟ و هرکه هرکاری خواست بکند؟ هرج ومرج است؟ ... اعتقاد به چنین مطالبی یا اظهار آنها بدتر از اعتقاد و اظهار منسوخ شدن اسلام است"[۲۸]. امام خمینی در برابر کسانی که با تمسک به برخی روایت‌ها می‌گویند: "هر دولتی که پیش از قیام قائم برپا شود باطل است"، یا "هر علمی که قبل از قیام قائم برپا شود طاغوت است"[۲۹]. موضع‌گیری می‌کند و به این اشخاص نسبت جهل می‌دهد و حرف‌های آنها را نسنجیده می‌داند. ایشان می‌فرماید: "این احادیث هیچ مربوط به تشکیل حکومت خدایی عادلانه که هرخردمند لازم می‌داند نیست بلکه در روایت اول، دو احتمال است، یکی آنکه راجع به خبرهای ظهور ولی عصر باشد و مربوط به علامات ظهور باشد و بخواهد بگوید علم‌هایی که به عنوان امامت قبل از قیام قائم برپا میشود باطل است. چنانچه در ضمن همین روایات علامتهای ظهور هم ذکر شده است و احتمال دیگر آنکه از قبیل پیشگویی باشد از این حکومت‌هایی که در جهان تشکیل می‌شود تا زمان ظهور که هیچکدام به وظیفه خود عمل نمی‌کنند و همینطور هم تاکنون بوده ..."[۳۰]. "آن روایات اشاره دارد که هرکس علم بلند کند با علم مهدی، به عنوان "مهدویت" بلند کند، باطل است"[۳۱]. همچنین حضرت امام برای ضرورت تشکیل حکومت در عصر غیبت دلایل متعددی ارائه نموده است[۳۲]»[۳۳].
۳. حجت الاسلام و المسلمین سلیمیان؛
حجت الاسلام و المسلمین خدامراد سلیمیان، در کتاب «درسنامه مهدویت» در این‌باره گفته است:

«شکی نیست که حکومت یک ضرورت اجتماعی است. جامعه بشری از آن جهت که از افراد با منافع، علاقه‌ها و سلیقه‌های متعارض تشکیل شده است، به طور ضروری نیازمند حکومت است. نبود حکومت، سبب هرج‌ومرج و بی‌نظمی خواهد شد.

افزون بر آن، حکومت، در جایگاه اساسی‌ترین عنصر در تنظیم امور جامعه و تضمین اجرای قوانین در پیشرفت مادی و معنوی جوامع، نقش تعیین‌کننده‌ای دارد؛ از این رو مسأله حکومت و اهمیت آن در میان آموزه‌های دینی، جایگاه ویژه‌ای دارد؛ به گونه‌ای که انبوهی از روایات اسلامی، در این زمینه وارد شده است.

امیر مؤمنان علی (ع)، در پاسخ به دیدگاه باطل خوارج که حکومت را فقط در محدوده مسؤولیت‌های خداوند می‌دانستند، فرمود: ... و إنه لابد للناس من أمیر بر أو فاجر...[۳۴].

این فرمایش، ناظر به ضرورت وجود حکومت است و نشان می‌دهد در جامعه بشری اهمیت وجود حکومت، به اندازه‌ای است که حتی وجود حکومت غاصبانه و ولایت سیاسی نامشروع یک فرد ناصالح، بهتر از وضعیت هرج‌ومرج اجتماعی و فقدان حکومت است؛ زیرا حکومت- هرچند نامشروع و ناموجه- برخی نقص‌ها و خلل‌های اجتماعی را می‌پوشاند و بخشی از نیازمندی‌های مجتمع انسانی را تأمین می‌کند.

روشن است که حاکم نیکوکار، جامعه را به نیکی‌ها و رستگاری هدایت خواهد کرد؛ بنابراین دین، ضمن این که حکومت را یک ضرورت اجتماعی پذیرفته است، بیشترین تأکیدهای خود را بر شکل‌گیری حاکمیت انسان‌های صالح بر مدار دین یادآور شده است.

حکومتی مرجعیت همه جانبه دین را در عرصه سیاست و اداره جامعه پذیرفته است که دولت و نهادهای گوناگون آن، خود را برابر آموزه‌ها و تعالیم دین و مذهب متعهد می‌دانند و سعی می‌کنند در تدابیر و تصمیمات و وضع قوانین و شیوه سلوک با مردم و نوع معیشت و تنظیم انواع روابط اجتماعی، دغدغه دین داشته باشند و در همه این شؤون حکومتی از تعالیم دینی الهام بگیرند و آن‌ها را با دین موزون و هماهنگ کنند[۳۵]. واقعیت تاریخی، آن است که پیامبر اکرم (ص) پس از هجرت به مدینه، قبایل اطراف مدینه را به اسلام دعوت کرد و اتفاق و اتحادی به مرکزیت مدینه النبی به وجود آورد.

هماره برداشت و تفسیر مسلمین از این واقعه چنین بوده است که پیامبر (ص) در مدینه حکومت تشکیل داد و در کنار نبوت و وظایف تبلیغی و ارشادی، زعامت سیاسی مسلمین را نیز بر عهده داشت. این اقدام وی، ریشه در وحی و تعالیم الهی داشت و ولایت سیاسی پیامبر نشأت گرفته از تنفیذ و فرمان الهی بود؛ زیرا خداوند می‌فرماید: ﴿النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ[۳۶]. و نیز می‌فرماید: ﴿إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاكَ اللَّهُ[۳۷].

خداوند در این دو آیه، به پیامبر (ص)، ولایت بر مسلمین را عطا می‌کند و از او می‌خواهد برطبق آنچه از قرآن به او آموخته است، میان مردم حکم کند. همچنین در آیات دیگر، مانند این دو آیه زیر، از مسلمین می‌خواهد که از او اطاعت کنند. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ[۳۸].

﴿فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا[۳۹].

براساس‌این تفسیر رایج و متعارف، اقدام مسلمانان صدر اسلام به تشکیل حکومت دینی، ریشه در دین و تعالیم آن دارد و اقدامی کاملا دینی و مشروع است[۴۰]»[۴۱].
۴. حجت الاسلام و المسلمین امامی میبدی؛
حجت الاسلام و المسلمین علی رضا امامی میبدی، در کتاب «آموزه‌های مهدویت در آثار علامه طباطبائی» در این‌باره گفته است:

«احتیاج همیشگی بشر به حکومت: انسان موجودی اجتماعی است و برای زندگی اجتماعی به نظم، امنیت، عدل و داد نیاز دارد تا بتواند با هم‌‌نوعان خود دارای روابط سالم باشد و با تعاون و معاضدت به زندگی جدید خود ادامه دهد، و تامین این امور جز با ایجاد یک قدرت مدیر و مدبر که نام آن را حکومت می‌‌گذاریم، ممکن نیست[۴۲].

مسئله ولایت مسئله‌‌ای است که هیچ اجتماعی در هیچ شرایطی نمی‌‌تواند از آن بی‌‌نیاز باشد، و هر انسان با ذهن عادی خود نیازمندی جامعه را ـ هرچه کوچک هم بوده باشد ـ به وجود ولایت درک می‌‌نماید و از این روی حکم ولایت حکم ثابت و غیر قابل تغییر و فکری است و موضوعی است که هر روش اجتماعی استبدادی و قانونی وحشی مترقی بزرگ و حتی جامعه خانوادگی در سرپا بودن خود به وی تکیه دارد.

اسلام نیز که پایه و اساس خود را روی فطرت گذاشته و نهاد خدادادی اسلام را مرجع کلیات احکام خود قرار داده است، اولیات احکام فطرت راه هرگز الغا نکرده، در اعتبار مسئله ولایت که مورد نیاز بودن آن‌‌ را هر کودک خردسالی می‌‌فهمد، مسامحه روا نخواهد داشت. مسئله ولایت و اینکه جهات اجتماعی زندگی انسانی اداره کننده و سرپرستی می‌‌خواهد از بدیهیات فطرت است و آیات قرآنی که بنای دین را بر روی فطرت می‌‌گذارد، در اثبات این که ولایت یک مسئله ثابت و غیر متغیر دینی است، کافی است[۴۳](...)

علاوه بر این، احکام بسیاری به حدود و تعزیرات و انفال و نظایر آنها در شریعت اسلام موجود است که منطوق ادله کتاب و سنت، دوام و ابدیت آنها است و متصدی اجرای آنها همان مقام ولایت می‌‌باشد. در هر حال مسئله ولایت چنان‌‌که در حال حضور زنده است، در حال غیبت نیز زنده می‌‌باشد[۴۴]»[۴۵].
۵. حجت الاسلام و المسلمین جعفری؛
حجت الاسلام و المسلمین محمد صابر جعفری، در مقاله «انتظار فرج» در این‌باره گفته است:

«از غیبت صغری تاکنون که هزار و چند صد سال می‌گذرد و ممکن است صد هزار سال دیگر بگذرد، ومصلحت اقتضا نکند که حضرت تشریف بیاورد، در طول این مدت مدید، احکام اسلام باید زمین بماند و اجرا نشود؟ و هر که هر کاری خواست، بکند؟ هرج و مرج است؟! قوانینی که پیغمبر اسلام در راه بیان و تبلیغ و نشر و اجرای آن، بیست و سه سال زحمت طاقت‌فرسا کشید، فقط برای مدت محدودی بود؟ آیا خدا، اجرای احکامش را محدود کرد به دویست سال؟ و پس از غیبت صغری، اسلام دیگر همه چیزش را رها کرده است؟

اعتقاد به چنین مطلبی یا اظهار آنها بدتر از اعتقاد و اظهار منسوخ شدن اسلام است. هیچکس نمی‌تواند بگوید، دیگر لازم نیست از حدود و ثغور و تمامیت ارضی وطن اسلامی دفاع کنیم یا امروز مالیات و خرید و خراج و خمس و زکات نباید گرفته شود، قانون کیفری اسلام و دیات و قصاص باید تعطیل شود.

هر که اظهار کند که تشکیل حکومت اسلامی ضرورت ندارد منکر ضرورت اجرای احکام اسلام شده و جامعیت احکام و جاودانگی دین مبین اسلام را انکار کرده است[۴۶]. اکنون که شخص معیّنی از طرف خدای تبارک و تعالی برا ی احراز امر حکومت در دوره غیبت تعیین نشده است، تکلیف چیست؟ آیا باید اسلام را رها کنید؟ دیگر اسلام نمی‌خواهیم؟ اسلام فقط برای دویست سال بود؟ یا این که اسلام، تکلیف را معیّن کرده است، ولی تکلیف حکومتی نداریم؟ معنای نداشتن حکومت این است که تمام حدود و ثغور مسلمین از دست برود و ما با بی‌حالی، دست روی دست بگذاریم که هر کاری می‌خواهند بکنند؟ و ما اگر کارهای آنها را امضا نکنیم، رد نمی‌کنیم. آیا باید این طور باشد؟[۴۷]

دلایل نقلی و عقلی، بهترین معیار درستی و ناصوابی دیدگاه‌های فوق است: از سویی سخن آیات و روایات درباره امر به معروف و نهی از منکر، حدود، دیات، دفاع، جهاد، کمک به محرومان و...، چگونگی برخورد با دشمنان و دوستان (سیاست داخلی و خارجی)، چگونگی برخورد با ظلم و عدم تسلیم در برابر ستم (مانند پیمان خداوند از دانشمندان که بر شکم بارگی عدّه‌ای و گرسنگی عدّه‌ای دیگر آرام نگیرند و سکوت را روا نداشته و حق مظلومان را از ظالمان بستانند و...[۴۸] و دیگر اموری که دین مورد تأکید قرار داده است؛ ما را به انتظار مثبت رهنمون می‌شوند و از سویی دیگر، عقل نیز پیامبر دیگری است:

  1. آیا می‌شود همه احکام و دستورهای الهی دوران غیبت تا زمان ظهور تعطیل بماند و در نهایت، در دوران غیبت امام زمان (ع) که مشخص نیست چقدر طول خواهد کشید، این همه دستورها و احکام بی‌متولّی بماند. بدیهی است؛ کسی بایستی عهده‌دار و حافظ شریعت الهی بوده و ملجأ و پناهگاه ایتام آل محمّد (ص) باشد. آری بایستی به قدر توان کوشید. زمینه را فراهم کرد و آماده بود و عالم را برای آمدن حضرت آماده ساخت؛ چنان که در روایات، عدّه‌ای، زمینه‌سازان حکومت مهدی « فَيُوَطِّئُونَ لِلْمَهْدِيِّ يَعْنِي سُلْطَانَهُ»[۴۹] نامبرده شده‌اند و در روایت دیگر آمده: « إِنَّ أَهْلَ زَمَانِ غَيْبَتِهِ وَ الْقَائِلِينَ بِإِمَامَتِهِ وَ الْمُنْتَظِرِينَ لِظُهُورِهِ (ع) أَفْضَلُ مِنْ أَهْلِ كُلِّ زَمَانٍ... صَارَتْ بِهِ الْغَيْبَةُ عَنْهُمْ بِمَنْزِلَةِ الْمُشَاهَدَةِ وَ جَعَلَهُمْ فِي ذَلِكَ الزَّمَانِ بِمَنْزِلَةِ الْمُجَاهِدِينَ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ (ص) بِالسَّيْفِ أُولَئِكَ الْمُخْلَصُونَ حَقّاً وَ شِيعَتُنَا صِدْقاً وَ الدُّعَاةُ إِلَى دِينِ اللَّهِ سِرّاً وَ جَهْراً»[۵۰]. آری منتظران واقعی، که به منزله مجاهدان در محضر رسول خدا (ص) هستند، همان مخلصان حقیقی و شیعیان واقعی، و کسانی‌اند که در آشکار و نهان، دیگران را به دین خدا فرا می‌خوانند....
  2. برنامه امام زمان‌(ع) بسیار وسیع و عالی و دشوار است؛ زیرا باید تمام جهان را اصلاح کند. از سوی دیگر، از روایات استفاده می‌شود که امام زمان‌(ع) و یارانش به وسیله جنگ و جهاد بر کفر و مادیگری و بیدادگری غلبه می‌کنند و به واسطه نیروی جنگی، سپاه دشمن و طرفداران بی‌دینی و ظلم و ستم را مغلوب می‌سازند؛ با توجه به این دو مطلب، معلوم می‌شود که وظیفه مسلمانان این است که:
    1. در اصلاح نفوس خود کوشش و جدیّت کنند. اخلاق اسلامی، وظایف فردی و احکام و دستورهای قرآن را عمل کنند.
    2. دستورهای اجتماعی اسلام را استخراج و بین خود به طور کامل اجرا کنند تا نتایج درخشان آن را عملاً در پیش جهانیان مجسّم سازند[۵۱].
آری، منتظر مصلح خود بایستی صالح باشد و کار بزرگ امام زمان، انتظاری گسترده می‌طلبد و برنامه‌ریزی کلان و جهانی. "انتظار فرج، انتظار قدرت اسلام است و باید کوشش کنیم تا قدرت اسلام در عالم تحقق پیدا کند و مقدمات ظهور ان شاء الله تهیه شود"[۵۲]»[۵۳].
۶. آقای تونه‌ای (پژوهشگر معارف مهدویت)؛
آقای مجتبی تونه‌ای، در کتاب «موعودنامه» در این‌باره گفته است:

«بیشتر فقهای شیعه، تشکیل حکومت اسلامی را در دوره غیبت ضروری می‌دانند و بر این باورند که فقهای عادل، باید به این مهم اقدام کنند و اگر یکی از آنان تشکیل حکومت داد، بر دیگران واجب است که از او پیروی کنند. در مقابل، شماری اندک برآنند که اقامه حکومت از شؤون امام معصوم (ع) است، بنابراین در عصر غیبت تشکیل حکومت جایز نیست. این تفکر، که نخست به صورت یک اختلاف‌نظر فقهی کلامی مطرح بود، در این اواخر رنگ سیاسی به خود گرفت. این تفکر، چون تضادّی با خودکامگی حکام نداشت، بلکه غیر مستقیم، توجیه‌گر اعمال آنان نیز بود، از سوی آنان حمایت و ترویج شد، تا جایی که پیش از انقلاب اسلامی، هواداران این اندیشه به صورت تشکیلاتی منسجم درآمدند. با نگاهی به گفته‌ها و نوشته‌های طرفداران این نظریه و دلایلی که بدان استناد کرده‌اند، می‌توان گفت که این باور انحرافی از سه راه سرچشمه گرفته است:

  1. برداشت نادرست از روایاتی که گسترش ستم و فساد را از نشانه‌های ظهور امام زمان (ع) معرفی می‌کند.
  2. استناد به روایاتی که از هرگونه قیامی در عصر غیبت، نهی و به سکوت و سکون و صبر در بلاها دعوت کرده است.
  3. تفسیر نادرست از امامت و رهبری و تصوّر این‌که تشکیل حکومت در عصر غیبت، دخالت در قلمرو کار امام معصوم (ع) است.

و اما تلاش مردم، به‌ویژه فقها برای حاکمیت قسط‍‌ و عدل و ایجاد حکومت اسلامی جایز بلکه واجب و از اهمّ‌ واجبات است. آیا می‌توان گفت که در طول مدت غیبت صغری، که بیش از هزار سال از آن می‌گذرد و ممکن است هزارها سال دیگر ادامه داشته باشد، اجرای احکام اسلام لازم نیست‌؟ بدون تردید، پاسخ منفی است؛ چرا که لازمه سخن فوق، این است که احکام اسلام، محدود به صدر اسلام و زمان حضور معصوم باشد و این برخلاف ضروریات اعتقادی اسلام است و به گفته امام خمینی: "اعتقاد به چنین مطالبی، یا اظهار آن‌ها بدتر از اعتقاد و اظهار منسوخ شدن اسلام است... هرکه اظهار کند که تشکیل حکومت اسلامی ضرورت ندارد، منکر ضرورت اجرای احکام اسلام شده و جامعیت احکام و جاودانگی دین مبین اسلام را انکار کرده است"[۵۴].

بر همین اساس، بیشتر فقهای شیعه، از جمله امام خمینی، در دوره غیبت، تشکیل حکومت اسلامی را واجب می‌دانند و بر این باورند که اگر یکی از فقهاء تشکیل حکومت داد، بر دیگران واجب است از او پیروی کنند و اگر تشکیل حکومت اسلامی به‌جز از راه قیام و اقدام دسته‌جمعی امکان‌پذیر نباشد، همگان باید بدین مهمّ‌ اقدام کنند و در صورتی که تشکیل حکومت ممکن نباشد، باز هم تکلیف ساقط‍‌ نیست و باید به اندازه توان، احکام اسلامی را اجرا کنند[۵۵]. پس انتظار فرج و حکومت جهانی مهدی (ع) به هیچ روی، ناسازگاری با قیام‌های پیش از ظهور ندارد، بلکه برخی از قیام‌ها و حکومت‌ها، زمینه‌ساز قیام و حکومت جهانی حضرت خواهند بود[۵۶]»[۵۷].
۷. آقای قاسمی؛
آقای محمد علی قاسمی، در مقاله «غیبت انتظار و حکومت» در این‌باره گفته است:

«در بسیاری از آیات، قوانین جزایی اسلام مطرح شده است که اطلاق به‌کار رفته در آنها اشتراک و استمرار چنین احکامی را می‌رساند. مانند: ﴿الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ[۵۸]؛ ﴿السَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا[۵۹]؛ ﴿فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيْكُمْ[۶۰] و ﴿وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ[۶۱] و آیات دیگری که با کمال صراحت دلالت می‌کنند که اجرای حدود الهی در محدوده زمانی خاص نمی‌گنجد [۶۲].

هم‌چنین آیات فراوانی که درباره جنگ و دفاع نازل شده است، هم‌چون: ﴿وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ[۶۳]، ﴿وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ[۶۴].

افزون بر این، توجه به این نکته لازم است که همه فقیهان در مباحث فقهی، اموری را با عنوان "امور حسبیه" مطرح کرده و در تعریف آن گفته‌اند: "امور حسبیه، اموری است که مربوط به افراد خاصی نمی‌شود و شارع راضی به ترک و اهمال آنها نیست. همانند تصرف در اموال اطفال یتیم، غایبان و..." پس در ولایت بر چنین اموری گفته‌اند تا جایی‌که فقیه عادل دارای شرایط، وجود داشت، به یقین متصدی چنین اموری خواهد بود و با فقدان فقیهان، مؤمنان عادل و با فقدان عدول، فاسقان متصدی چنین اموری خواهند بود.

اکنون جای این پرسش است، که آیا ممکن است، در شریعتی که به حفظ اموال ناچیز اطفال و دیوانگان، آن‌قدر اهمیت می‌دهد و در حفظ و تصدی آن هیچ‌گاه اهمال نمی‌کند، در حفظ کیان اسلام و نظام مسلمانان و حفاظت از جان و ناموس آنان، اجازه اهمال و بی‌اعتنایی، داده باشد و گفته باشد که همه این امور تعطیل بماند تا وقتی که صاحب الامر (ع) ظهور کند[۶۵].

بنابراین، عقل سلیم حکم خواهد کرد که اداره شئون مسلمانان و حفظ نظام مسلمین، نیکو و در قیاس با امور حسبیه که شارع اجازه‌ای برای اهمال آنها نداده است،دارای ارزش بیش‌تری باشد.

از سوی دیگر ثبوت چنین حقی برای عموم سبب هرج و مرج و خودکامگی‌های فراوانی در اجتماع خواهد شد؛ چرا که سیره مسلمانان از ابتدای ظهور اسلام و سراسر زمان‌های بعد، این‌گونه بوده است که اجرای حدود و مجازات‌های اسلامی به وسیله حاکمان صورت پذیرفته است.

علاوه بر اینکه احادیثی هم‌چون حدیث حفص بن غیاث[۶۶] و صحیح داود بن فرقد[۶۷] بر این مطلب تأکید دارند که اجرای حدود الهی ویژه حاکم اسلامی و کسی که دارای ولایت از سوی امامان باشد؛ وجود دارند.

با توجه به فلسفه تشریع قوانین جزایی، وظیفه این قوانین در اسلام حتی در سایر مکتب‌ها، حفظ جان و ناموس مردم، جلوگیری از فساد، تبهکاری‌ها و هرج‌ومرج و ایجاد امنیت و آرامش در کشور و جامعه است و بدیهی است که در سایه آیات فوق اجرای حدود در زمان غیبت نیز لازم و ضروری است و لازمه جدایی‌ناپذیر آن داشتن حکومت اسلامی در جامعه است.

در نتیجه، حکومت و امامت و حفظ نظام در همه زمان‌ها ضرورتی اجتناب‌ناپذیر است. بنابراین، باتوجه به فرامین حکومتی و سیاسی اسلام، گمان نمی‌رود که خداوند حکیم، چنین امر خطیری را متروک و ناقص رها کرده باشد. در سایه ادله عقلی و نقلی ولایت فقیهان در عصر غیبت، به این نتیجه می‌رسیم که برپائی حکومت اسلامی و اجرای حدود الهی در نظر عموم متشرعین امری ضروری است.

بر مطالب فوق این نکته را باید افزود که در سنت و احادیث، به وفور لزوم حکومت و اجتناب‌ناپذیری نظم اجتماع از برخورداری از حکومت، اگرچه ناصالح، نمایان و هویداست؛ به‌گونه‌ای که امام علی (ع) در جواب خوارج که مدعی بی‌نیازی از حکومت بودند، می‌فرماید: بلی من هم می‌گویم « لَا حُكْمَ إِلَّا لِلَّهِ»، اما به این معنا که اختیار وضع قانون با خداست، ولی اینان می‌گویند حکومت و زعامت هم با خداست و این معقول نیست. قانون خدا باید به وسیله افرد بشر اجرا شود.مردم را از فرمانروایی "نیک" یا "بد" چاره‌ای نیست. در پرتو حکومت است که مؤمن برای خدا کار می‌کند و کافر بهره دنیای خود را می‌برد و کارها به پایان خود می‌رسد. به وسیله حکومت است که مالیات‌ها جمع‌آوری، با دشمن نبرد، راه‌ها امن و حق ضعیف از قوی بازستانده می‌شود تا آن وقتی که نیکان راحت گردند و از شر بدان راحتی به دست آید[۶۸].

با چنین رویکرد ثمربخش در آیات و سخنان معصومین (ع) به این دستاورد می‌رسیم که برای رسیدن به چنین اهداف ارزشمندی (اجرای حدود، گرفتن حق ضعیف، عدالت، جلوگیری از هرج‌ومرج، پیاده کردن اسلام و...) تنها حکومت اسلامی است که می‌تواند جامعه را در رسیدن به آن اهداف، یا حداقل بخشی از آنها یاری دهد تا اهل ایمان با چالشی کم‌تر برای اجرای کامل احکام مستمر الهی بکوشند»[۶۹].
۸. آقای هدایتی فخرداود؛
آقای ابوالفضل هدایتی فخرداود در کتاب «مهدویت در منظر امام خمینی»؛ در این‌باره گفته‌ است:

«پر کردن دنیا را از عدالت، آن را ما نمی‌توانیم پر بکنیم. اگر می‌توانستیم، می‌کردیم، اما چون نمی‌توانیم بکنیم ایشان باید بیایند. الآن عالم پر از ظلم است... ما بتوانیم جلوی ظلم را بگیریم، باید بگیریم؛ تکلیفمان است. ضرورت اسلام و قرآن است... ما باید فراهم کنیم کار را. فراهم کردن اسباب این است که... مهیا بشود عالم برای آمدن حضرت درهر صورت... هر حکومتی در غیر زمان حضرت صاحب، باطل است؛ یعنی، هرج‌ومرج بشود، عالم به هم بخورد تا حضرت بیاید درستش کند! ما درستش می‌کنیم تا حضرت بیاید[۷۰].

حضرت امام، در دوران غیبت و ظهور ولی عصر (ع) دو رسالت اجتماعی را ضروری و ممکن می‌داند، هرچند که هرکدام گستره و ابعاد ویژه خود را خواهند داشت:

  1. گسترش عدالت در دنیا یا آکنده‌سازی جهان از خیر و عدل.
  2. پیشگیری از ستم‌پیشگی حاکمان خودکامه.

وظیفه نخست، مأموریت الهی معصوم آخر (ع) است که خداوند او را برای نجات‌بخشی بشر ذخیره کرده است، اما وظیفه دیگر در عصر غیبت حضرت بر دوش عالمان دین‌شناس و منتظران جمال و جلال او است. چون نمی‌توانیم بکنیم ایشان باید بیایند. الآن عالم پر از ظلم است...

ما بتوانیم جلوی ظلم را بگیریم، باید بگیریم؛ تکلیفمان است[۷۱]. رهبر کبیر انقلاب در مورد تشکیل حکومت یا تأسیس نظام مبتنی بر دین و احکام آن، از مهدویت و انتظار مؤمنانه بهره می‌گیرد؛ زیرا نمی‌توان هرج‌ومرج سیاسی در مقیاس داخلی یا جهانی را پذیرفت و نظاره‌گر آشفتگی‌های اعتقادی و اخلاقی و آشوب‌های اجتماعی بود. از همین‌رو امام خمینی به تکلیف ایمانی عالمان و مسلمانان در فراهم‌سازی زمینه ظهور حضرت اشاره می‌کند که در عصر حاضر، در نظام جمهوری اسلامی به چشم می‌خورد.

ما باید فراهم کنیم کار را... مهیا بشود عالم برای آمدن حضرت در هر صورت[۷۲].

ایشان عقیده برخی کسان به بطلان حکومت دینی پیش از ظهور را در مغایرت با اسلام و قرآن و عقل دانسته است و وظیفه منتظران را نوعی وظیفه اصلاح‌گرایانه برمی‌شمرد.

ضرورت اسلام و قرآن است،... ما باید فراهم کنیم کار را[۷۳]. هر حکومتی در غیر زمان حضرت صاحب، باطل است؛ یعنی... عالم به هم بخورد تا حضرت بیاید درستش کند! ما درستش می‌کنیم تا حضرت بیاید[۷۴]»[۷۵].

پانویس

  1. «... و همانا مردم ناگزیرند از داشتن زمامدار؛ چه نیکوکار و چه بدکار.».. امام علی (ع)، نهج البلاغه، خطبه ۴۰.
  2. ر.ک: سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص ۲۴۵-۲۴۷.
  3. ر.ک: سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص ۲۴۵-۲۴۷.
  4. فیض کاشانی؛ مفاتیح الشرایع، باب امر به معروف و نهی از منکر. جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، کتاب الامر بالمعرو و النهی عن المنکر، ص ۶۱۷.
  5. ر.ک: فضلی، عبدالهادی، در انتظار مهدی موعود، ص ۷۶-۸۰.
  6. فیض کاشانی؛ مفاتیح الشرایع، باب امر به معروف و نهی از منکر. جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، کتاب الامر بالمعرو و النهی عن المنکر، ص ۶۱۷.
  7. ر.ک: فضلی، عبدالهادی، در انتظار مهدی موعود، ص ۷۶-۸۰.
  8. ر.ک: هدایت‌نیا، فرج‌الله؛ امام مهدی در نگاه امام خمینی، ص ۳۷۱-۳۷۳؛ جعفری، محمد صابر، انتظار فرج.
  9. ر.ک: هدایت‌نیا، فرج‌الله؛ امام مهدی در نگاه امام خمینی، ص ۳۷۱-۳۷۳؛ هدایتی فخرداود، ابوالفضل، مهدویت در منظر امام خمینی، ص۲۴۱.
  10. ر.ک: قاسمی، محمد علی، غیبت انتظار و حکومت.
  11. ر.ک: طباطبایی، محمد حسین، بررسی‌های اسلامی، جلد ۱، صفحه ۱۷۵؛ فرازهایی از اسلام، صفحه ۱۲۶.
  12. ر.ک: امامی میبدی، علی رضا، آموزه‌های مهدویت در آثار علامه طباطبائی، ص ۱۲۷ـ۱۳۰.
  13. ر.ک: جعفری، محمد صابر، انتظار فرج.
  14. «کُلُّ رَایَةٍ تُرْفَعُ قَبْلَ قِیَامِ الْقَائِمِ فَهِیَ طَاغُوتٌ»؛ حر عاملی، محمد بن حسن، اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۳۲، ح ۴۶۱).
  15. ر.ک: هدایت‌نیا، فرج‌الله؛ امام مهدی در نگاه امام خمینی، ص ۳۷۱-۳۷۳.
  16. ر.ک: هدایت‌نیا، فرج‌الله؛ امام مهدی در نگاه امام خمینی، ص ۳۷۱-۳۷۳.
  17. ر.ک: جعفری، محمد صابر، انتظار فرج.
  18. ر.ک: جعفری، محمد صابر، انتظار فرج.
  19. مفاتیح الشرایع، باب امر به معروف و نهی از منکر.
  20. جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، کتاب الامر بالمعرو و النهی عن المنکر، ص ۶۱۷.
  21. البدر الزاهر فی صلاة الجمعه و المسافر، ص ۵۲.
  22. مختلف الشیعه فی أحکام الشریعه، کتاب الامر بالمعروف و النهی عن المنکر.
  23. مسالک الافهام الی شرح شرائع الاسلام، کتاب الامر بالمعروف والنهی عن المنکر.
  24. مسالک الافهام الی شرح شرائع الاسلام، کتاب الامر بالمعروف والنهی عن المنکر، ص ۶۱۶.
  25. مسالک الافهام الی شرح شرائع الاسلام، کتاب الامر بالمعروف والنهی عن المنکر، ص ۶۱۵.
  26. فضلی، عبدالهادی، در انتظار مهدی موعود، ص 76-80.
  27. خمینی، سید روح الله، ولایت فقیه، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چ نهم، ۱۳۷۸ ش، ص ۳۹.
  28. خمینی، سید روح الله، ولایت فقیه، ص ۱۹.
  29. "كُلُّ رَايَةٍ تُرْفَعُ قَبْلَ قِيَامِ الْقَائِمِ فَهِيَ طَاغُوتٌ"؛ "كُلُّ رَايَةٍ تُرْفَعُ قَبْلَ قِيَامِ الْقَائِمِ فَصَاحِبُهَا طَاغُوتٌ" (الحر العاملی، [الشیخ‌] محمد بن حسن، اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۳۲، ح ۴۶۱).
  30. خمینی، سید روح الله، کشف الاسرار، ص ۲۲۵.
  31. خمینی، سید روح الله، صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۱۴.
  32. مراجعه شود به: خمینی، سید روح الله، ولایت فقیه، ص ص ۳۲- ۱۷.
  33. هدایت‌نیا، فرج‌الله؛ امام مهدی در نگاه امام خمینی، ص 371-373.
  34. «... و همانا مردم ناگزیرند از داشتن زمامدار؛ چه نیکوکار و چه بدکار...» امام علی (ع)، نهج البلاغه، خطبه ۴۰.
  35. ر.ک: واعظی، احمد، حکومت اسلامی، ص ۳۰.
  36. «پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است» سوره احزاب، آیه ۶.
  37. «ما این کتاب (آسمانی) را بر تو، به حق فرو فرستاده‌ایم تا در میان مردم بدانچه خداوند به تو نمایانده است داوری کنی» سوره نساء، آیه ۱۰۵.
  38. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
  39. «پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمی‌آورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کرده‌ای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند» سوره نساء، آیه ۶۵.
  40. واعظی، احمد، حکومت اسلامی، ص ۴۲.
  41. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص ۲۴۵-۲۴۷.
  42. المیزان، جلد ۲، صفحه ۱۱۸.
  43. بررسی‌های اسلامی، جلد ۱، صفحه ۱۷۳؛ فرازهایی از اسلام، صفحه ۱۲۱.
  44. بررسی‌های اسلامی، جلد ۱، صفحه ۱۷۵؛ فرازهایی از اسلام، صفحه ۱۲۶.
  45. امامی میبدی، علی رضا، آموزه‌های مهدویت در آثار علامه طباطبائی، ص ۱۲۷-۱۳۰.
  46. ولایت فقیه، ص ۲۷۲۶.
  47. ولایت فقیه، ص ۵۴.
  48. نهج البلاغه، خطبه ۳.
  49. منتخب الأثر، صافی گلپایگانی، باب ۴۰، حدیث اوّل، ص ۳۰۴.
  50. بحارالأنوار، ج۵۲، ص ۱۲۲.
  51. امینی، ابراهیم، دادگستر جهان، ص ۲۵۱.
  52. حضرت امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص ۳۷۴.
  53. جعفری، محمد صابر، انتظار فرج.
  54. ولایت فقیه، امام خمینی، ص ۲۷، انتشارات آزادی، قم.
  55. کتاب البیع، امام خمینی، ج ۲، ص ۴۶۵، اسماعیلیان، قم.
  56. چشم‌به‌راه مهدی، ص ۱۰۸ و ۱۵۰.
  57. تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۲۸۲.
  58. «به هر یک از زن و مرد زناکار صد تازیانه بزنید» سوره نور، آیه ۲.
  59. «و دست مرد و زن دزد را به سزای آنچه کرده‌اند به کیفری از سوی خداوند ببرید» سوره مائده، آیه ۳۸.
  60. «پس هر کس بر شما ستم روا داشت همان‌گونه که با شما ستم روا داشته است با وی ستم روا دارید» سوره بقره، آیه ۱۹۴.
  61. «و شما را ای خردمندان در قصاص، زندگانی (نهفته) است» سوره بقره، آیه ۱۷۹.
  62. مائدة: ۴۵.
  63. «و با آنان نبرد کنید تا آشوبی بر جا نماند و دین، یکجا از آن خداوند باشد» سوره انفال، آیه ۳۹.
  64. «و آنچه در توان دارید از نیرو و اسبان آماده در برابر آنان فراهم سازید که بدان دشمن خداوند و دشمن خود را به هراس می‌افکنید» سوره انفال، آیه ۶۰.
  65. حسینعلی منتظری، دراسات فی ولایة الفقیه، قم: المرکز العالمی للدراسات الاسلامیه، ۱۴۰۹ ه‍.ق، ج ۱، ص ۱۹۳، ۱۹۴.
  66. رسائل الشیعه، ج ۱۸ ب ۲۸ ابواب مقدمات الحدود ص ۳۳۸، «حفص می‌گوید از امام صادق (ع) سؤال کردم چه کسی اقامه حدود می‌نماید، امام فرمودند: «اقامه حدود به دست حاکم است».
  67. وسائل الشیعة، همان، ص ۳۰۹، حدیث ۱.
  68. نهج البلاغه، خطبه ۴۰.
  69. قاسمی، محمد علی، غیبت انتظار و حکومت.
  70. صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۱۶- ۱۷.
  71. صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۱۶- ۱۷.
  72. صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۱۷.
  73. صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۱۷.
  74. صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۱۷.
  75. هدایتی فخرداود، ابوالفضل، مهدویت در منظر امام خمینی، ص۲۴۱.