نقش اکثریت رأی مردم در فقه سیاسی چگونه ترسیم شده است؟ (پرسش)

نقش اکثریت رأی مردم در فقه سیاسی چگونه ترسیم شده است؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث فقه سیاسی است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی فقه سیاسی مراجعه شود.

نقش اکثریت رأی مردم در فقه سیاسی چگونه ترسیم شده است؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ فقه سیاسی
مدخل اصلیرأی اکثریت
تعداد پاسخ۲ پاسخ

عبارت‌های دیگری از این پرسش

پاسخ نخست

 
سید سجاد ایزدهی

حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید سجاد ایزدهی در کتاب «فقه سیاسی امام خمینی» در این‌باره گفته‌ است:

«امام خمینی در اظهار نظری متفاوت، ضمن این که حکومت را به رأی و نظر مردم مستند دانسته و رأی مردم را در سرنوشتشان مؤثر می‌داند، با توجه به اکثریت مردم رأی دهنده که مسلمان هستند، این آرا را زمینه‌ای جهت اجرای کامل احکام اسلام دانسته و از این روی حکومت را به خاطر ابتنا به رأی مردم مسلمان، منطبق بر موازین و قواعد اسلام دانسته است:

اکثریت قاطع ملت ایران مسلمان است... آیا نود درصد مردم ایران که مسلمانند. به عنوان اکثریت یک جامعه نمی‌تواند یک جمهوری اسلامی تشکیل دهد[۱].

از حقوق اولیه هر ملتی است که باید سرنوشت و تعیین شکل و نوع حکومت خود را در دست داشته باشد. طبیعی است که چون ملت ایران بیش از نود درصد مسلمانند، باید این حکومت بر پایه‌های موازین و قاعده اسلامی بنا شود[۲].

گرچه ظاهر این عبارت این است که اسلامیت نظام به خاطر رأی مردم مسلمان به این نظام است (و اگر همین مردم به تأسیس نظامی غیر دینی رأی دادند، آن نظام هم مشروعیت خواهد داشت)، اما باید گفت امام خمینی در این عبارت به واقعیت خارج عنایت داشته و در مقام پاسخ‌گویی به افرادی است که با مبانی دینی آشنا نبوده و سر در گرو نظام دموکراسی غربی دارند. از این روی این عبارات را می‌بایست علاوه بر تأکید بر نقش مردم در نظام سیاسی اسلام، به مجادله با افراد به آنچه باور دارند تفسیر کرد»[۳]

پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه

1. آقایان مهدوی و کاظمی؛
آقایان دکتر اصغرآقا مهدوی و حجت الاسلام سید محمد صادق کاظمی در کتاب «کلیات فقه سیاسی» در این‌باره گفته‌‌اند:

«مردم و نظر آنها در حکومت نقش و جایگاه بسیار مهمی دارد؛ اما این به معنای حجت دانستن رأی اکثریت نیست. این نظریه رأی مردم را منشأ اثر می‌داند؛ اما تا آنجا که مخالفتی با شرع صورت نگرفته باشد. این قید به دلیل وجود برخی اشکالات به مفهوم اکثریت از یک‌سو و ناسازگاری این مفهوم با برخی مبانی اعتقادی از سوی دیگر است. قائلان به نظریه نقش مشروط آرای مردمی معتقدند که رأی مردم در بسیاری از تصمیم‌گیری‌ها دخالت دارد. همچنین استفاده حکومت اسلامی از زور نیز پسندیده و مطلوب نیست؛ اما این نقش محدود به خارج نشدن از موازین شرعی یا ایجاد خسارتی بزرگ برای حکومت اسلامی است. مطابق با این نظریه، مردم می‌توانند سرنوشت خود را تعیین کنند و در تصمیم‌گیری‌ها، عزل‌ها و نصب‌ها دخالت داشته باشند؛ اما این دخالت محدودیت‌هایی دارد. قائلان به این نظریه از یک‌سو رجوع به آرای مردمی را در تاریخ اهل بیت عصمت و طهارت (ع) بیان و از سوی دیگر به نهی‌های مکرر قرآنی برای رجوع به اکثریت و مذمت اکثریت توجه می‌کنند و بسیاری از ادله مورد استناد قائلان به حجیت آرای اکثریت را مورد نقد قرار می‌دهند.

  • مذمت اکثریت در قرآن: در قرآن آیات متعددی هست که اکثریت را مذموم دانسته است. برخی از این آیات عبارت‌اند از:

﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْيَاهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَشْكُرُونَ[۴]؛

﴿وَإِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِي الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ[۵]؛

﴿أَفَمَنْ كَانَ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَيَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِنْهُ وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً أُولَئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَمَنْ يَكْفُرْ بِهِ مِنَ الْأَحْزَابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ فَلَا تَكُ فِي مِرْيَةٍ مِنْهُ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يُؤْمِنُونَ[۶]؛

﴿وَقَالَ الَّذِي اشْتَرَاهُ مِنْ مِصْرَ لِامْرَأَتِهِ أَكْرِمِي مَثْوَاهُ عَسَى أَنْ يَنْفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدًا وَكَذَلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الْأَرْضِ وَلِنُعَلِّمَهُ مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحَادِيثِ وَاللَّهُ غَالِبٌ عَلَى أَمْرِهِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ[۷]؛

﴿وَاتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبَائِي إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ مَا كَانَ لَنَا أَنْ نُشْرِكَ بِاللَّهِ مِنْ شَيْءٍ ذَلِكَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ عَلَيْنَا وَعَلَى النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَشْكُرُونَ[۸]؛

﴿مَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا أَسْمَاءً سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ[۹].

همچنین آیات ۱ رعد، ۳۸ نحل، ۶ و ۳۰ روم، ۲۸ سبأ و بسیاری آیات دیگر که از ذکر آنان پرهیز می‌شود. این آیات با عبارتی مشابه عبارات فوق، اکثریت مردم را مورد نکوهش قرار می‌دهد. برخی از اندیشمندان بر آن‌اند که اکثر این آیات در حوزه اعتقادات است و شامل پیمان‌ها و تصمیمات اجتماعی نیست. همچنین تأکید می‌کنند که زندگی در اجتماع به معنای پذیرش الزامات آن است و اگر بنا باشد به اکثریت توجه نشود، هرج‌و‌مرج پیش خواهد آمد. ضمن آنکه خبرا و اهل فن که رأی‌شان صائب است، در جامعه حضور دارند و احتمالاً تعداد این اهل فن در میان اکثریت بیش از تعدادشان در میان اقلیت است[۱۰].

جمع میان این آیات و نمونه‌هایی از سیره معصومان (ع) که به رأی اکثریت اهمیت داده‌اند، سبب می‌شود که بر اطلاق آیات مذکور تقییدی صورت پذیرد؛ از این‌رو قائلان به نقش مشروط مردم مذمت اکثریت را برای اکثریت مردم دانسته‌اند، نه اکثریت مؤمنان و حتی مسلمانان. البته اگر همان عللی که برای نامعتبر بودن رأی اکثریت مردم بیان شد در رأی اکثریت مؤمنان نیز وجود داشته باشد، این رأی نیز مورد اعتماد نخواهد بود.

قائلان به نقش مشروط مردم، بسیاری از ادله حجیت رأی اکثریت را معتبر نمی‌دانند؛ برای نمونه در ماجرای جنگ احد، نقل‌های تاریخی را مشعر به اکثریت نمی‌دانند؛ زیرا در این نقل‌ها سخن از اکثریت به میان نیامده است، بلکه سخن از آن است که برخی جوانان که در بدر نبودند، بر ماندن در شهر اصرار داشتند و رأی این افراد را بزرگانی چون حمزه، سعد بن عباده، نعمان بن ملک بن ثعلبه و افراد دیگر از بزرگان اوس و خزرج[۱۱] تأیید کردند و در حالی که شمشیرهای خود را بالای سر خود تکان می‌دانند، بر رأی خود اصرار داشتند. پیامبر (ص) نیز با اکراه رأی ایشان را پذیرفت: “هنگامی که پیامبر اکرم (ص) اصرار این افراد را دید، با اکراه پذیرفت”[۱۲]. همین افراد وقتی از کرده خود پشیمان شدند، به پیامبر اکرم (ص) عرض کردند: “ما تو را مجبور کردیم؛ الان پشیمانیم”[۱۳]. آن‌گونه که واضح است، در هیچ نقلی، سخن از اکثریت نیست، بلکه شواهد نشان می‌دهد این جماعت در اقلیت بودند و عباراتی چون جماعة ممن استشهد يومئذ[۱۴]، رجل من المسلمين ممن أكرم الله بالشهادة يوم أحد و غيره ممن فاته بدر مع رسول الله[۱۵] و فقال فتيان أحداث لم يشهدوا بدرا[۱۶] شاهدی است بر این مدعا؛ اما اصرار بسیار ایشان به همراهی رأی بزرگان سبب شد که پیامبر اکرم نظر این افراد را قبول کنند. همچنین در ماجرای قبول حکمیت، افرادی که اصرار می‌کردند، اکثریت لشکر نبودند؛ ولی اصرار ایشان و امکان شورش داخلی در کنار سکوت بسیاری از افراد، حضرت را مجبور به پذیرش کرد.

قائلین به این نظریه در مقابل احادیثی که بر پیوستن به جماعت تأکید می‌کنند و جدایی از آن را ناصواب می‌دانند، به روایاتی مستمسک می‌شوند که در آن جماعت و اجتماع به معنای اجتماع بر حق است؛ حتی اگر تعداد آنها در اقلیت مطلق مثلاً ده نفر باشد: “عرض شد به رسول خدا (ص) که جماعت و اجتماع امت شما چیست؟ فرمود: آنانی که برحق‌اند، هرچند تعداد آنها ده نفر باشد”[۱۷].

“جماعت اهل حق‌اند، هر چند تعداد آنها کم باشد، و افراد در تفرق و جدایی اهل باطل‌اند، هرچند بسیار باشند”[۱۸].

امام علی (ع) می‌فرماید: جماعت اهل حق‌اند، هرچند کم باشند و افراد در جدایی و تفرق اهل باطل‌اند، هرچند بسیار و کثیر باشند[۱۹].

بنابراین نظریه نقش مشروط مردم جایگاه مهمی برای مردم قائل است، تا آنجایی که مخالفتی با اوامر الهی نداشته باشد. در این نظریه، مهم‌ترین هدف یا از مهم‌ترین اهداف حکومت اسلامی، رشد آگاهی و بصیرت مردم است؛ از این‌رو گاه حاکم اسلامی برای رسیدن به این هدف نتیجه آرای مردمی را می‌پذیرد تا تجربه کافی برای مردم حاصل شود. پذیرش اشتباهات ریشه در برخی شواهد تاریخی در پذیرش آرای اشتباه اصحاب توسط پیامبر اکرم (ص) و امیرالمؤمنین (ع) دارد که در سطور بالاتر مورد بررسی قرار گرفت. مطابق با این شواهد تاریخی، اگر مردم بر رأی اشتباهی اصرار داشته باشند، حاکم اقدام به نصحیت آنان می‌کند و در صورت همراهی نکردن مردم، تن به آرای ایشان می‌دهد تا جامعه خود تجربه کند و رشد فکری بیابد.

قرآن کریم در خصوص تبعیت از اکثریت به پیامبر اکرم (ص) می‌فرماید: ﴿وَإِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِي الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ[۲۰].

در آیه فوق، علت نهی از تبعیت از اکثریت، تبعیت ایشان از ظن و تخمین دانسته شده است. این تعلیل از استیناف بیانی جمله ﴿إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ استفاده می‌شود؛ به عبارت دیگر مطابق با این آیه، اکثریت افرادی که بر روی زمین هستند، از روی ظن و تخمین نظر می‌دهند؛ از این‌رو تبعیت از ایشان به گمراهی از دین منجر می‌شود؛ زیرا امر دین و احکام شرعی با ظن و تخمین همراه نیست.

تا کنون واضح شد که نهی از اکثریت اولاً در اموری است که گمراهی از مسیر الهی را به دنبال دارد و از سوی دیگر این تبعیت در مواردی است که ظن و تخمین در آن مذموم باشد و به عبارت دیگر اکثریت بدون علم و تنها براساس ظن نظر داده است. حال اگر یکی از این دو شرط در تبعیت از اکثریت وجود نداشته باشد، تبعیت مورد نهی نیست. سبیل الله “شرع خدا در اصول و فروع”[۲۱] معرفی شده است؛ از این‌رو اگر تبعیت از اکثریت در غیر از این موارد باشد، مانعی ندارد؛ همچون تبعیت از اکثریت در انتخاب رئیس جمهور، آن‌گاه که انتخاب طرفین مباح باشد یا بسیاری از تصمیمات دولتی که در امور مباحات قرار داده می‌شود یا بسیاری از امور عرفی: نهی موجود در این آیه منافاتی با جواز تبعیت از حکم اکثریت در مواردی چون شهادات، تعیین قیمت اجناس تلف شده و مقدار جراحات برای دیه را که حکم ظن به آن جایز است، ندارد. این موارد سبیل الله نامیده نمی‌شود[۲۲]»[۲۳]

منبع‌شناسی جامع فقه سیاسی

پانویس

  1. صحیفه امام، ج۴، ص۴۸۱.
  2. صحیفه امام، ج۴، ص۳۶۷.
  3. ایزدهی، سید سجاد، فقه سیاسی امام خمینی، ص ۲۱۷.
  4. «آیا در (کار) کسانی ننگریسته‌ای که از بیم مرگ از سرزمین خود بیرون رفتند و آنان هزاران کس بودند و خداوند به آنان فرمود: بمیرید سپس آنان را زنده کرد؛ بی‌گمان خداوند دارای بخشش بر مردم است اما بیشتر مردم سپاس نمی‌گزارند» سوره بقره، آیه ۲۴۳.
  5. «و اگر از بیشتر کسان روی زمین پیروی کنی تو را از راه خداوند به گمراهی می‌کشانند؛ جز پندار را پی نمی‌گیرند و آنان جز نادرست برآورد نمی‌کنند» سوره انعام، آیه ۱۱۶.
  6. «پس آیا کسی که از سوی پروردگارش برهانی دارد و گواهی از (خویشان) وی پیرو اوست؛ و کتاب موسی به پیشوایی و بخشایش پیش از او بوده است، (مانند کسی است که چنین نیست)؟ آنان (که اهل بینش‌اند) به آن ایمان دارند و از دسته‌ها (ی مشرکان) هر کس بدان کفر ورزد آتش (دوزخ) وعده‌گاه اوست پس نسبت به آن در تردید مباش که آن (کتاب) از سوی پروردگار تو راستین است اما بیشتر (این) مردم ایمان نمی‌آورند» سوره هود، آیه ۱۷.
  7. «و آن مرد مصری که او را خریده بود به همسر خود گفت: جایگاه او را نیکو بدار (و با خادمان مگمار) باشد که به ما سود رساند یا او را به فرزندی بگزینیم؛ و بدین‌گونه یوسف را در آن (سر) زمین جای دادیم و (بر آن شدیم) تا بدو از (دانش) خوابگزاری بیاموزیم و خداوند بر کار خویش چیرگی دارد اما بسیاری از مردم نمی‌دانند» سوره یوسف، آیه ۲۱.
  8. «و از آیین پدرانم ابراهیم و اسحاق و یعقوب پیروی می‌کنم؛ در خور ما نیست که هیچ چیز را شریک خداوند بدانیم؛ این از بخشش خداوند به ما و به مردم است امّا بیشتر مردم سپاس نمی‌گزارند» سوره یوسف، آیه ۳۸.
  9. «شما به جای او جز نام‌هایی را نمی‌پرستید که خود و پدرانتان آنها را نامیده‌اید و خداوند بر آنها هیچ حجّتی نفرستاده است، داوری جز از آن خداوند نیست، فرمان داده است که جز وی را نپرستید؛ این، دین پا برجاست اما بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره یوسف، آیه ۴۰.
  10. منتظری، دراسات فی ولایة الفقیه و فقه الدولة الإسلامیة، ج۱، ص۵۶۶.
  11. واقدی، المغازی، ج۱، ص۲۱۰.
  12. واقدی، المغازی، ج۱، ص۲۱۱.
  13. ابن ابی الکرام (ابن اثیر)، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۵۰.
  14. ابن ابی الکرام (ابن اثیر)، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۵۰.
  15. ابن سید الناس، عیون الأثر فی فنون المغازی و الشمائل و السیر، ج۲، ص۸.
  16. واقدی، المغازی، ج۱، ص۲۱۱.
  17. ابن بابویه (شیخ صدوق)، معانی الأخبار، ص۱۵۴.
  18. ابن بابویه (شیخ صدوق)، معانی الأخبار، ص۱۵۵؛ همچنین ر.ک: کلینی، الکافی، کتاب الحجة، باب ما امر النبی (ص) بالنصیحة لائمة المسلمین و...، ج۱، ص۴۰۳.
  19. ابن بابویه (شیخ صدوق)، معانی الأخبار، ص۱۵۴.
  20. «و اگر از بیشتر کسان روی زمین پیروی کنی تو را از راه خداوند به گمراهی می‌کشانند؛ جز پندار را پی نمی‌گیرند و آنان جز نادرست برآورد نمی‌کنند» سوره انعام، آیه ۱۱۶.
  21. قزوینی، الشافی فی شرح الکافی، ج۱، ص۲۰۴.
  22. قزوینی، الشافی فی شرح الکافی، ج۱، ص۲۰۵.
  23. مهدوی، اصغرآقا و کاظمی، سید محمد صادق، کلیات فقه سیاسی، ص ۲۰۸.