شرط عصمت در امامت

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

دلیل عقلی اول: شرط عصمت در امامت هم مقتضای حکم عقل است و هم مفاد و مدلول وحی. یکی از دلایل عقلی لزوم معصوم بودن امام این است که مکلفان بدان علت به امام نیاز دارند که فاقد ویژگی عصمت‌اند، زیرا خواه فلسفه امامت را تعلیم و تربیت بدانیم و خواه برقراری عدالت و امنیت و حل منازعات و اجرای احکام شریعت، در همه صور یاد شده، معصوم نبودن و خطاپذیری مکلفان مفروض و مسلم است. اگر عموم ملکلفان معصوم بودند، تکالیف دینی خود را به خوبی می‌دانستند و به درستی به آنها عمل می‌کردند، بر کسی ستم نمی‌شد، اختلاف و نزاع رخ نمی‌داد و در نتیجه به پیشوایی نیاز نبود که تکالیف دینی آنان را به آنها بیاموزد، بر اجرای دستورهای دینی نظارت کند، به داوری در منازعات بپردازد و عدالت و امنیت را در میان مردم برقرار سازد.

بنابراین ریشه نیازمندی مردم به امام - و حداقل یکی از مهم‌ترین عوامل آن - معصوم نبودن مکلفان است. هرگاه امام نیز مانند دیگر مکلفان فاقد ویژگی عصمت باشد، دو پیآمد نادرست خواهد داشت: یکی اینکه اهداف امامت به درستی تحقق نخواهد یافت، و دیگر اینکه چون ملاک نیازمندی به امام در امام نیز وجود دارد، به امام دیگری نیاز خواهد بود و به تسلسل محال خواهد انجامید[۱].

اشکال: بی‌نیازی معصوم از امام: اگر منشأ و ملاک نیازمندی مکلفان به امام، معصوم نبودن آنان است، افراد معصوم از امام بی‌نیاز خواهند بود، در حالی که امام، پیشوای عموم مکلفان است، خواه معصوم (ع) باشند یا نباشند؛ برای مثال، امیرالمؤمنین (ع) پیشوای حضرت زهرا، امام حسن و امام حسین (ع) نیز بود با آنکه آنان اعتقاد شیعه معصوم بودند. اصولاً اینکه مکلفی نه امام باشد و نه مأموم، بر خلاف اجماع مسلمانان است.

پاسخ معصوم نبودن مکلفان، منشأ و ملاک اولی و غالبی نیاز به امام است، نه یگانه منشأ و پاسخ ملاک آن، زیرا می‌توان فرض کرد که فرد معصوم در آگاه شدن از برخی معارف دینی به امام نیاز داشته باشد. آری، انسان معصوم در دانسته‌های خود، خطا نمی‌کند و هیچ گناهی از او سر نمی‌زند، پس وجود امام معصوم از این جهت در حق او لطف نخواهد بود، ولی لازمه عصمت این نیست که همه دانسته‌های معصوم، بدون واسطه پیامبر یا امام معصوم برایش حاصل شود[۲] و از این جهت می‌توان فرض کرد که وجود پیامبر و امام معصوم درباره معصومی که پیامبر یا امام نیست، لطف باشد، یعنی معارفی را از طریق او بیاموزد، چنان‌که پیامبر اکرم (ص) درباره امیرالمؤمنین (ع) چنین نقشی داشت، و بر اثر تعالیم ویژه‌ای که پیامبر (ص) به او آموخت، به عنوان دروازه شهر علم پیامبر شناخته شد. دلیل عقلی دوم: دلیل عقلی دیگر بر لزوم معصوم بودن امام، این است که معارف و احکام اسلامی که به پیامبر اکرم (ص) وحی و از جانب او ابلاغ شده است، به عصر پیامبر (ص) اختصاص نداشته، بلکه مبنای زندگی دینی بشر تا قیامت است. بنابراین باید تا قیامت محفوظ بماند تا عمل به آنها برای مکلفان ممکن باشد. حفظ معارف و احکام اسلامی به حفظ کننده‌ای معصوم از خطا نیاز دارد که قرآن کریم و روایات متواتر از آن جمله است، ولی این دو، در بردارنده همه احکام اسلامی نیستند، و غیر از امام معصوم، فرض دیگری وجود ندارد که در کنار قرآن و روایات متواتر، به طور کامل حافظ معارف و احکام شریعت باشد.

اشکال: خطا ناپذیری اجماع امت: اجماع امت اسلامی خطاناپذیر است و می‌تواند در کنار قرآن و روایات متواتر، حافظ شریعت باشد.

پاسخ

اولاً: اجماع به خودی خود مصون از خطا نخواهد بود، مگر آنکه به وجود فردی معصوم در میان اجماع کنندگان قائل شویم که او همان امام است، و خطاناپذیری اجماع به سبب وجود اوست.

ثانیاً: احکام اجماعی، در غیر ضروریات و مسلمات اسلامی، اندک است و اکثر احکام اسلامی مورد اختلاف است.

اشکال: کافی بودن قرآن برای حفظ شریعت: خداوند، آشکارا فرموده است قرآن کریم در بردارنده همه معارف و احکامی است که بشر در مسیر هدایت به آنها نیاز دارد: ﴿وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ[۳].

پاسخ در اینکه قرآن کریم در بردارنده همه معارف و احکامی است که برای هدایت بشر لازم است، تردیدی وجود ندارد، ولی این نکته نیز مسلم است که فهم معارف و احکام قرآنی در همه سطوح آن در توان همگان نیست. بدین سبب پیامبر اکرم (ص) مأموریت یافته است که علاوه بر تلاوت قرآن برای مردم، معارف و مفاهیم آن را تبیین و تعلیم کند، چنان که فرموده است: ﴿أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ[۴]، و نیز می‌فرماید: ﴿يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ[۵]. آنچه پیامبر اکرم (ص) در تبیین قرآن کریم بیان کرده است، همان سنّت نبوی است، و آن مقداری که از طریق متواتر نقل شده است، قطعا محفوظ مانده است، ولی موارد متواتر، تنها بخش اندکی از معارف قرآنی را شامل می‌شود. درباره سایر معارف باید طریق قطعی وجود داشته باشد تا حفظ معارف و احکام اسلامی به واسطه آن تحقق یابد. همان‌گونه که یادآور شدیم، غیر از امام معصوم، راه دیگری برای تحقق این مقصود وجود ندارد. بنابراین، وجود امام معصوم در هر زمانی لازم است.

اشکال: همه مردم با امام معصوم، تماس و ارتباط مستقیم نداشته و سخنان امام را از دیگران شنیده‌اند، و همه این نقل‌ها متواتر نبوده است. هرگاه نقل غیر متواتر از امام معصوم پذیرفته است، نقل غیر متواتر از پیامبر نیز پذیرفته خواهد بود. بنابراین، معارف و احکام اسلامی به واسطه روایاتی که از پیامبر اکرم (ص) نقل شده است، خواه متواتر باشد یا غیر متواتر، حفظ خواهد شد و فرض وجود امام معصوم، ضرورتی ندارد.

پاسخ

اولاً: اینکه در مذاهب اهل‌سنّت برای پاسخ‌گویی به مسائل شرعی، قیاس، استحسان و مصالح مرسله در عرض کتاب و سنت به عنوان منبع به شمار آمده است، گویای این واقعیت است که روایات نبوی - اعم از متواتر و غیر متواتر - در حفظ شریعت کافی نبوده است.

ثانیاً: هرگاه امام معصوم وجود داشته باشد، همین که او بر امور دینی مردم نظارت دارد، کافی است که برای مکلفان، اطمینان حاصل شود که احکامی که از طریق غیر متواتر برای آنان نقل شده است، اعتبار شرعی دارد، اما اگر چنین نظارت معصومانه‌ای وجود نداشته باشد راه حصول اطمینان مزبور بسته خواهد شد، زیرا درباره افراد عادل یا موثق آنچه اطمینان‌آور است این است که آنان تعمد بر خطا ندارند، اما احتمال خطای سهوی را از آنان نفی نمی‌کند. با وجود امام معصوم و نظارت او بر امور دینی مسلمانان و اینکه اگر آنچه نقل می‌شود درست و کافی نباشد، امام معصوم آن را به گونه‌ای بیان خواهد کرد، انسان مطمئن می‌شود آن معارف و احکام قابل اعتماد و استناد است.

این‌گونه نظارت و دخالت از سوی امام معصوم به اینکه او رهبری سیاسی جامعه را در دست داشته باشد، بستگی ندارد، زیرا امام می‌تواند نقش هدایتگری در حوزه معارف و احکام دینی را ایفا کند، بدون اینکه عهده‌دار رهبری سیاسی مردم باشد، چنان که تاریخ زندگی امامان اهل‌بیت شاهد گویای این مدعاست. از طرفی نظارت و دخالت امام در حد یاد شده به حضور عادی امام در میان مردم و امکان ارتباط عادی آنان با امام نیز بستگی ندارد، زیرا کاملاً امکان‌پذیر است که امام از طریق غیر عادی با عالمان دین - که عهده‌دار تبیین معارف و احکام دینی به مردم‌اند - تماس برقرار کند، و اگر در معارف و احکامی که امامان معصوم در عصر حضور بیان کرده‌اند، خللی رخ داده است، آن را به عالمان گوشزد کند. همین که امام معصوم چنین تصرف و دخالتی نمی‌کند، باعث حصول اطمینان خواهد شد که معارف و احکامی که در دسترس عالمان دین است برای حل مشکلات دینی مردم و هدایت آنان کافی است[۶][۷]

منابع

پانویس

  1. ر. ک: الشافی فی الامامة، ج۱، ص۲۸۹؛ الذخیرة فی علم الکلام، ص۴۳۰؛ کشف المراد، ص۴۹۲؛ تقریب المعارف، ص۱۰۰؛ المنقذ من التقلید، ج۲، ص۲۷۸، قواعد المرام فی علم الکلام، ص۱۷۷؛ ارشاد الطالبیین، ص۳۳۳؛ اللوامع الإلهیة، ص۳۳۰.
  2. أن المعصوم یستغنی عن رئیس یکون لطفا و لکن ربما یحتاج الی مقتدی یأخذ عنه معالم الشرع المنقذ من التقلید، ج۲، ص۲۵ و ۲۸؛ نیز ر. ک: الشافی فی الامامة، ج۱، ص۲۹۵.
  3. «و بر تو این کتاب را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز و رهنمود و بخشایش و نویدبخشی برای مسلمانان است» سوره نحل، آیه ۸۹.
  4. «(آنان را) با برهان‌ها (ی روشن) و نوشته‌ها (فرستادیم) و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستاده‌اند روشن گردانی و باشد که بیندیشند» سوره نحل، آیه ۴۴.
  5. «که آیات وی را بر آنان می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنها کتاب و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.
  6. أن الشریعة محفوظة فی زمان غیبته وهی التی فی ایدینا لم یفت منها شئ، فاذا اختلت وجب ظهوره لبیانها؛ قواعد المرام فی علم الکلام، ص۱۷۹.
  7. ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص ۴۹.