عصمت امام در معارف و سیره امام صادق

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

بحث از عصمت امام در معارف و سیره امام صادق(ع) از جمله موضوعاتی است که در مجامع روایی امامیه قابل دستیابی است. چه اینکه در عصر آن امام، فرصتی جهت تربیت شاگردان و احیای مذهب فراهم شد و آن حضرت با تأسیس یک مدرسه علمی، به این مهم همت گماردند. اگرچه اغلب روایات رسیده از امام صادق(ع)، مربوط به فقه است، لکن روایت‌های اعتقادی و کلامی آن حضرت نیز دربردارنده معارف بسیار بلندی است؛ به گونه‌ای که می‌توان آن حضرت را نخستین کسی دانست که به اقامه برهان در مسئله عصمت امام پرداخته است. روایات منقول از آن حضرت در موضوع عصمت مشتمل بر مباحث دیگری همچون گستره عصمت، موهوبی و اختیاری بودن آن، شرطیت عصمت برای انبیا و اوصیای آنها، لزوم منصوص بودن شخص معصوم و... است.

معناشناسی عصمت

معنای لغوی

عصمت، واژه‌ای عربی و از ماده عَصِمَ، یعصِمُ است که در لغت در دو معنا به کار رفته؛ یکی مَسَک به معنای حفظ و نگهداری و دیگری مَنَع به معنای مانع شدن. استعمال واژه عصمت در معنای حفظ و نگهداری به ویژه هنگامی که این کلمه و مشتقات آن به خداوند اسناد داده شود مورد اتفاق لغت‌نویسان معروف زبان عربی است[۱]. برخی هم این واژه را به امتناع به معنای منع کردن یا مانع شدن معنا کرده اند[۲].[۳]

معنای اصطلاحی

«عصمت» صفتی درونی و شرطی است لازم برای اعطای مقام امامت از طرف حق تعالی به امام[۴].

از منظر امامیه عصمت، لطفی از الطاف الهی است که فارغ از هرگونه اجبار، انسان معصوم را به طاعت خدا نزدیک و از معصیت‌ها دور می‌کند. به عبارت دیگر عصمت لطفی است که خدای تعالی در حق مکلف روا می‌‌دارد، به طوری که وقوع گناه و ترک اطاعت از مکلف با وجود آن ممتنع بوده و فرد با وجود قدرت بر ارتکاب معصیت، انگیزه‌ای بر انجام آن ندارد[۵].

عصمت در روایات امام صادق(ع)

اگرچه اغلب روایات رسیده از امام صادق(ع)، مربوط به دانش فقه است، لکن روایت‌های اعتقادی و کلامی آن حضرت نیز دربردارنده معارف بسیار بلندی است؛ به گونه‌ای که می‌توان گفت نخستین استدلال‌های امامیه بر عصمت امام توسط آن حضرت ارائه شده است. بعدها به تبع امام، برخی اصحاب ایشان همچون هشام بن حکم، استدلال‌های امام را با شرح و بسط بیشتری در جامعه مطرح نمودند به طوری که برخی تصور کرده‌اند هشام مبتکر و مبدع بحث از عصمت امام بوده است.

از نکات مهم دوران آن حضرت، توسعه قلمرو عصمت از مصونیت از گناه به مصونیت از خطا، اشتباه، فراموشی و دیگر عیوب، بوده است.

موهوبی و اختیاری بودن عصمت

در این دوران، امام صادق (ع) نیز، همچون امامان پیش از خود بر الهی بودن عصمت تأکید می‌کند. هشام بن حکم درباره چگونگی عصمت امام می‌پرسد و حضرت می‌فرمایند: «معصوم کسی است که با یاری خدا از همه محرمات بازداشته شده است و خداوند فرمود: و هر که به خدا تمسک جوید، به راه راست هدایت شده است»[۶].

امام (ع) در این بیان، به جز تأکید بر جنبه الهی عصمت، به عنصر اختیاری بودن آن نیز اشاره می‌کند و نتیجه چنین عصمتی را محفوظ ماندن از ارتکاب هر گناه و هدایت به سوی راه راست می‌داند. افزون بر اینکه طبق این روایت، مفهوم عصمت، تنها به عصمت از گناه اطلاق شده است.

لزوم منصوص بودن معصوم

از دیگر محورهایی که در این دوران بر آن تأکید شده، باطنی و مخفی بودن عصمت معصومان است. امام صادق (ع) ضمن پاسخ به پرسش مفضل بن عمر، به تبیین این نکته می‌پردازد که عصمت امری ظاهری نیست تا بتوان فرد معصوم را از صورت شناخت، بلکه امری باطنی است و راه شناسایی فرد معصوم، منصوص بودن او به وسیله خداوند و معرفی‌اش به دست پیامبر اکرم (ص) است: «جز معصوم نمی‌تواند امام باشد، و عصمت او جز از راه سخن خداوند به وسیله پیامبرش معلوم نمی‌شود؛ چون عصمت در ظاهر خلقت آدمی نیست تا مثل سیاهی و سفیدی و مانند آن دیده شود؛ پنهان است و جز با بیان خداوند علام الغیوب شناخته نمی‌شود»[۷].

عصمت حجة الله

از جمله مفاهیمی که در روایت‌های امام صادق (ع) به چشم می‌خورد، مفهوم «حجت الله» است. البته این مفهوم در روایات امام سجاد (ع) با عالی‌ترین تعبیرها آمده است. بر اساس روایت آن حضرت، حجت الله کسی است که به علت وجود او، آسمان بر زمین نمی‌افتد؛ به سبب اوست که باران می‌بارد؛ برکات زمین از آن خارج می‌شود، و اگر او نباشد، زمین اهل خود را فرو می‌برد و...[۸].

امام صادق (ع) در برخی از روایات خود با به کار بردن مفهوم «حجت الله»، بر لزوم معصوم بودن مصداق آن مفهوم تأکید می‌کند: «خدا برای امر رسالتش کسی را که می‌داند کافر است و به جای بندگی او، به بندگی شیطان می‌پردازد، نمی‌فرستد. خداوند، تنها فرد معصوم را در مقام حجت خود بر مردم نصب می‌کند»[۹].

تبیین ضرورت عصمت حجت الله در عصر امام صادق (ع)، در حقیقت نشان سیر تدریجی بیان معارف به دست امامان پاک (ع) است.

عصمت انبیا و اوصیا از گناهان

از دیگر مسائلی که امام صادق (ع) در بحث عصمت بر آن تأکید کرده، تبیین عصمت پیامبران و اوصیا از گناهان بوده است. ایشان در مواضع متعدد و به مناسبت‌های مختلف این مسئله را یادآوری کرده‌اند. برای نمونه امام (ع) در بحث شهادت و شرایط شاهد، هنگامی که می‌بیند ذهنیت فرد پرسش‌گر بر این نکته استوار است که گناهکار، قابلیت و شرایط لازم برای شهادت را ندارد، به تصحیح آن اشتباه می‌پردازد و می‌فرماید: «ای علقمه، هرکس بر فطرت اسلام ما شد، گواهی‌اش پذیرفته است. گفتم: گواهی گنهکاران نیز پذیرفته است؟ فرمود: اگر گواهی گنهکار پذیرفته نباشد، تنها باید گواهی پیامبران و اوصیا را که معصوم‌اند، پذیرفت»[۱۰].

افزون بر این روایت، اعمش از امام صادق (ع) نقل می‌کند که ایشان یکی از شرایع دین اسلام را چنین دانسته‌اند: «گناهی برای پیامبران و اوصیا نیست؛ زیرا آنها معصوم و مطهرند»[۱۱].

شرطیت عصمت امام

امام صادق (ع)، همچون امام سجاد (ع) بر این آموزه تأکید می‌کند که نه تنها امام معصوم است، بلکه شرط لازم برای امامت امام، داشتن عصمت است. ایشان در تبیین این آموزه، ضمن حدیثی طولانی به مفضل بن عمر فرمودند: «لَا يَكُونُ الْإِمَامُ إِلَّا مَعْصُوماً»[۱۲].

امام (ع) در روایت دیگری، خطاب به سلیمان بن مهران، ده صفت را برای امام بیان می‌کنند که نخستین آنها عصمت است: «امام (ع) ده خصلت دارد: عصمت، منصوص بودن، برتری علمی، افزونی تقوا، داشتن بالاترین فهم قرآنی و...»[۱۳].

همچنین آن حضرت در روایت مفضل بن عمر و در تبیین آیه ﴿لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۱۴] به قلمرو عصمت امام نیز اشاره می‌کند و متصدی منصب امامت را از همه گناهان کبیره و صغیره معصوم می‌داند: «امامت شایسته کسی نیست که بتی را عبادت کرده باشد و به اندازه چشم به هم زدنی برای خدا شریک قرار داده باشد؛ اگرچه پس از آن مسلمان شده باشد.... همچنین امامت برای کسی که چیزی از گناهان صغیره یا کبیره را مرتکب شده باشد، شایسته نیست؛ اگرچه بعداً توبه کند»[۱۵].

معرفی امامان معصوم

در این دوران، امام صادق (ع)، همچون دیگر پیشوایان مذهب شیعه، با بیانات روشنگرانه خود امامان بر حق شیعه را دوازده نفر می‌شمرد و ضمن نام بردن از آنان، بر معصوم بودنشان تأکید می‌کند[۱۶].

اثبات عصمت

ادله نقلی

گویا کوشش‌های امامان پیشین در تبیین مسئله عصمت و امامت برای شیعیان، آنان را برای آشنایی با برهان‌های لزوم عصمت در این دوران آماده کرده بود، و این امر مهم برای نخستین بار به دست امام صادق (ع) به منصه ظهور رسید.

در این راستا مفضل بن عمر نقل می‌کند که امام صادق (ع) در مقام استدلال برای اثبات عصمت امام، با استناد و استشهاد به آیه ابتلا فرمود: "و گفتار خداوند عزوجل ﴿لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۱۷]؛ یعنی امامت شایسته کسی نیست که بتی را عبادت کرده باشد و به اندازه چشم برهم زدنی برای خدا شریک قرار داده؛ اگر چه پس از آن مسلمان شده باشد و ظلم، قرار دادن چیزی در غیر جایگاه آن است، و بزرگ‌ترین ظلم‌ها شرک به خداست.... همچنین امامت شایسته کسی نیست که چیزی از گناهان صغیره یا کبیره را مرتکب شده باشد؛ اگرچه بعداً توبه کند[۱۸].

امام (ع) در استدلال به این آیه، نخست بزرگ‌ترین مصداق ظلم را شرک به خداوند متعالی می‌شمرد و در ادامه همه گناهان صغیره و کبیره را مصداق ظلم معرفی می‌کند و بر همین اساس، این نظر را مطرح می‌کند که مقام امامت به کسی که کوچک‌ترین گناه را مرتکب شود؛ حتی اگر پس از آن توبه کند، نخواهد رسید.

براهین عقلی

افزون بر برهان نقلی، امام (ع) در مقام اقامه برهان عقلی بر عصمت امام به طور مختصر می‌فرماید: «کسی که حدی بر گردن اوست، نمی‌تواند خود اقامه حد کند. از این رو، امام نیست، مگر کسی که معصوم باشد»[۱۹].

ظاهراً این برهان دارای یک پیش فرض است: یکی از وظایف امام، اقامه حد بر گنهکار است. با توجه به این پیش فرض، برهان عقلی امام این گونه تبیین می‌شود: امام، کسی است که بر گناهکار حد را اقامه می‌کند، و چنین کسی نمی‌تواند خود فردی گنهکار باشد.

تحلیل این استدلال روشن است؛ زیرا اگر امام، خود مرتکب گناه شود، لازم است فرد دیگری باشد که حد را بر او جاری کند، و اگر او نیز مرتکب گناه شود، باز نیاز به فرد دیگری است... که در این صورت تسلسل لازم می‌آید[۲۰].

پرسش مستقیم

منابع

پانویس

  1. خلیل بن احمد فراهیدی در کتاب"العین" می‌گوید: "عصمت، یعنی اینکه خداوند تو را از بدی حفظ کند. العین، ج۱، ص۳۱۳. بر این اساس، عَصَمَهُ، یعنی او را حفظ و نگهداری کرد. مصباح المنیر، جزء ۲، ص۷۴. راغب اصفهانی نیز با استناد به آیه ﴿لَا عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلَّا مَنْ رَحِمَ «امروز هیچ پناهی از «امر» خداوند نخواهد بود جز (برای) آن کس که (خداوند بر او) بخشایش آورده باشد» سوره هود، آیه ۴۳. می‌گوید: "امروز، نگهدارنده و حافظی از امر خدا نیست" المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۷.
  2. زبیدی می‌گوید: "عصمت به معنای منع و بازداشتن (از چیزی) است ﴿لَا عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ «امروز هیچ پناهی از «امر» خداوند نخواهد بود» سوره هود، آیه ۴۳. یعنی امروز هیچ منع کننده و بازدارنده‌ای از کار خداوند نیست" زبیدی، تاج العروس، ج۸، ص۳۹۹؛ ابراهیم انیس و دیگران، معجم الوسیط، ص۶۰۵.
  3. حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین، ص۱۴.
  4. اکبری و یوسفی، ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی، ص۸۳-۸۵.
  5. "العصمة لطف یفعله الله تعالی بالمکلف بحیث یمتنع منه وقوع المعصیة و ترک الطاعة مع قدرته علیهما"، ر.ک: مفید، النکت الاعتقادیة، ص۳۷. "إعلم أن العصمة هی اللطف الذی یفعله الله تعالی، فیختار العبد عنده الإمتناع من فعل القبیح، فیقال علی هذا: إن الله عصمه، بأن فعل له ما اختار عنده العدول عن القبیح"؛ رسائل المرتضی، ج۳، ص۳۲۵- ۳۲۶. "العصمة لطف خفی یفعل الله تعالی بالمکلف، بحیث لا یکون له داع إلی ترک الطاعة و ارتکاب المعصیة، مع قدرته علی ذلک"، علامه حلی، النافع یوم الحشر فی شرح الباب الحادی عشر، ‌ ص۸۹. از نظر خواجه نصیر طوسی و علامه حلّی و دیگر اندیشمندان شیعه، عصمت، منافی قدرت نیست، بلکه معصوم قادر به انجام معصیت است. "من فسرها بأنها ملکة نفسانیة لا یصدر عن صاحبها معها المعاصی. وآخرون قالوا: العصمة لطف یفعله الله تعالی بصاحبها لا یکون له معه داع إلی ترک الطاعة وارتکاب المعصیة، وأسباب هذا اللطف أمور أربعة: أحدها: أن یکون لنفسه أو لبدنه خاصیة تقتضی ملکة مانعة من الفجور وهذه الملکة مغایرة للفعل. الثانی: أن یحصل له علم بمثالب المعاصی ومناقب الطاعات. الثالث: تأکید هذه العلوم بتتابع الوحی والإلهام من الله تعالی». الرابع: مؤاخذته علی ترک الأولی بحیث یعلم أنه لا یترک مهملا بل یضیق علیه الأمر فی غیر الواجب من الأمور الحسنة. فإذا اجتمعت هذه الأمور کان الانسان معصوما"؛ کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۳۶۵.
  6. «الْمَعْصُومُ هُوَ الْمُمْتَنِعُ بِاللَّهِ مِنْ جَمِيعِ مَحَارِمِ اللَّهِ وَ قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى: ﴿وَمَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ»؛ محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، معانی الاخبار، ص۱۳۲.
  7. «لَا يَكُونُ الْإِمَامُ إِلَّا مَعْصُوماً وَ لَا تُعْلَمُ عِصْمَتُهُ إِلَّا بِنَصِّ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْهِ عَلَى لِسَانِ نَبِيِّهِ (ص) لِأَنَّ الْعِصْمَةَ لَيْسَتْ فِي ظَاهِرِ الْخِلْقَةِ فَتَرَى كَالسَّوَادِ وَ الْبَيَاضِ وَ مَا أَشْبَهَ ذَلِكَ وَ هِيَ مَغِيبَةٌ لَا تُعْرَفُ إِلَّا بِتَعْرِيفِ عَلَّامِ الْغُيُوبِ عَزَّ وَ جَلَّ‌»؛ (محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، معانی الاخبار، ص۱۳۱؛ همو، الخصال، ج۱، ص۳۱۰).
  8. محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، الامالی، ص۲۵۲-۲۵۳.
  9. «وَ لَا يَخْتَارُ لِرِسَالَتِهِ وَ لَا يَصْطَفِي مِنْ عِبَادِهِ مَنْ يَعْلَمُ أَنَّهُ يَكْفُرُ بِهِ وَ يَعْبُدُ الشَّيْطَانَ دُونَهُ وَ لَا يَتَّخِذُ عَلَى خَلْقِهِ حُجَّةً إِلَّا مَعْصُوماً»؛ محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، التوحید، تحقیق سید هاشم بحرانی، ص۴۰۷؛ همو، الخصال، ص۶۰۸.
  10. «يَا عَلْقَمَةُ كُلُّ مَنْ كَانَ عَلَى فِطْرَةِ الْإِسْلَامِ جَازَتْ شَهَادَتُهُ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ تُقْبَلُ شَهَادَةُ مُقْتَرِفٍ لِلذُّنُوبِ فَقَالَ يَا عَلْقَمَةُ لَوْ لَمْ تُقْبَلْ شَهَادَةُ الْمُقْتَرِفِينَ لِلذُّنُوبِ لَمَا قُبِلَتْ إِلَّا شَهَادَاتُ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْأَوْصِيَاءِ لِأَنَّهُمْ هُمُ الْمَعْصُومُونَ دُونَ سَائِرِ الْخَلْقِ»؛ محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، الامالی، ص۱۰۲.
  11. «هَذِهِ شَرَائِعُ الدِّينِ... بِرُّ الْوَالِدَيْنِ وَاجِبٌ... وَ الْأَنْبِيَاءُ وَ الْأَوْصِيَاءُ لَا ذُنُوبَ لَهُمْ لِأَنَّهُمْ مَعْصُومُونَ مُطَهَّرُونَ‌»؛ محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، الخصال، ج۲، ص۶۰۳-۶۰۸.
  12. محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، الخصال، ج۱، ص۳۱۰.
  13. متن کامل روایت امام چنین است: «عَشْرُ خِصَالٍ مِنْ صِفَاتِ الْإِمَامِ الْعِصْمَةُ وَ النُّصُوصُ وَ أَنْ يَكُونَ أَعْلَمَ النَّاسِ وَ أَتْقَاهُمْ لِلَّهِ وَ أَعْلَمَهُمْ بِكِتَابِ اللَّهِ وَ أَنْ يَكُونَ صَاحِبَ الْوَصِيَّةِ الظَّاهِرَةِ وَ يَكُونَ لَهُ الْمُعْجِزُ وَ الدَّلِيلُ وَ تَنَامَ عَيْنُهُ وَ لَا يَنَامَ قَلْبُهُ وَ لَا يَكُونَ لَهُ فَيْ‌ءٌ وَ يَرَى مِنْ خَلْفِهِ كَمَا يَرَى مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ»؛ (محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، الخصال، ج۲، ص۴۲۸).
  14. «پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  15. «أَنَّ الْإِمَامَةَ لَا تَصْلُحُ لِمَنْ قَدْ عَبَدَ صَنَماً أَوْ وَثَناً أَوْ أَشْرَكَ بِاللَّهِ طَرْفَةَ عَيْنٍ وَ إِنْ أَسْلَمَ بَعْدَ ذَلِكَ وَ الظُّلْمُ وَضْعُ الشَّيْ‌ءِ فِي غَيْرِ مَوْضِعِهِ وَ أَعْظَمُ الظُّلْمِ الشِّرْكُ... وَ كَذَلِكَ لَا تَصْلُحُ الْإِمَامَةُ لِمَنْ قَدِ ارْتَكَبَ مِنَ الْمَحَارِمِ شَيْئاً صَغِيراً كَانَ أَوْ كَبِيراً وَ إِنْ تَابَ مِنْهُ بَعْدَ ذَلِكَ»؛ محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، الخصال، ج۱، ص۳۱۰.
  16. آن حضرت در پاسخ به پیرمردی که آرزوی دیدار قائم آل محمد (ص) را داشت، می‌فرماید: «يَا شَيْخُ إِنَّ قَائِمَنَا يَخْرُجُ مِنْ صُلْبِ الْحَسَنِ وَ الْحَسَنُ يَخْرُجُ مِنْ صُلْبِ عَلِيٍّ وَ عَلِيٌّ يَخْرُجُ مِنْ صُلْبِ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدٌ يَخْرُجُ مِنْ صُلْبِ عَلِيٍّ وَ عَلِيٌّ يَخْرُجُ مِنْ صُلْبِ ابْنِي هَذَا وَ أَشَارَ إِلَى مُوسَى (ع) وَ هَذَا خَرَجَ مِنْ صُلْبِي نَحْنُ اثْنَا عَشَرَ كُلُّنَا مَعْصُومُونَ مُطَهَّرُونَ»؛ علی بن محمد خزاز قمی، کفایة الاثر، ص۲۶۴-۲۶۶.
  17. «پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  18. «أَنَّ الْإِمَامَةَ لَا تَصْلُحُ لِمَنْ قَدْ عَبَدَ صَنَماً أَوْ وَثَناً أَوْ أَشْرَكَ بِاللَّهِ طَرْفَةَ عَيْنٍ وَ إِنْ أَسْلَمَ بَعْدَ ذَلِكَ وَ الظُّلْمُ وَضْعُ الشَّيْ‌ءِ فِي غَيْرِ مَوْضِعِهِ وَ أَعْظَمُ الظُّلْمِ الشِّرْكُ... وَ كَذَلِكَ لَا تَصْلُحُ الْإِمَامَةُ لِمَنْ قَدِ ارْتَكَبَ مِنَ الْمَحَارِمِ شَيْئاً صَغِيراً كَانَ أَوْ كَبِيراً وَ إِنْ تَابَ مِنْهُ بَعْدَ ذَلِكَ»؛ محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، الخصال، ج۱، ص۳۱۰.
  19. «وَ كَذَلِكَ لَا يُقِيمُ الْحَدَّ مَنْ فِي جَنْبِهِ حَدٌّ فَإِذَا لَا يَكُونُ الْإِمَامُ إِلَّا مَعْصُوماً»؛ محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، الخصال، ج۱، ص۳۱۰.
  20. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۱۷۰-۱۷۶.