عصمت امام در معارف و سیره امام حسن
یکی از اعتقادات شیعه دربارۀ پیامبران و امامان معصوم (ع)، مصونیت آنها از هرگونه گناه، خطا، اشتباه و نسیان است؛ چراکه حجتهای الهی، هادیان بشر و پیشوایان مردمند و هادی بودن امامان به معنای لزوم اقتدای به آنها در همه امور است، از این رو ائمۀ هدی (ع) باید مصون از هر خطا، اشتباه و گناهی باشند که این همان عصمت است. در مجامع روایی شیعه روایات فراوانی از اهل بیت (ع) پیرامون عصمت وجود دارد که از جمله آنها روایاتی است که از امام حسن مجتبی (ع) در این خصوص نقل شده است.
معناشناسی
معنای لغوی
عصمت، واژهای عربی و از ماده «عَصِمَ يَعْصِمُ» است که در لغت سه معنا برای آن ذکر شده؛ یکی: «مَسَکَ» به معنای حفظ و نگهداری[۱]، دوم: «مَنَعَ» به معنای مانع شدن[۲] و سوم به معنای وسیله بازداشتن [۳]. با این وجود واژه «عصمت»، به معنای «گرفتن» و «نگهداری» مناسبتر از معنای «مانع شدن» است و شاید به همین جهت است که برخی لغویون نیز «اعصم» را به معنای «مَسْک» و «اعتصام» را به «استمساک» معنا کردهاند[۴].[۵]
معنای اصطلاحی
در علم کلام دست کم دو معنا برای عصمت ارائه شده است.
- عصمت به معنای لطف: مرحوم شیخ مفید نخستین متکلم امامیه است که به تعریف عصمت پرداخته است. از نظر او عصمت از ناحیه خداوند متعال، همان توفیق و لطف او برای حجتهای اوست، و اعتصام به این عصمت به وسیله حجج الهی برای حفظ دین خداوند از ورود گناهان و خطاها در آن است[۶]. متکلمان امامیه به تبع مرحوم مفید قرنها عصمت را به لطف تعریف کردهاند و بزرگانی همچون سیدمرتضی، شیخ طوسی، نوبختی، نباطی[۷] و مانند آنها در آثار خود آن را به کار بردهاند.
- عصمت به معنای ملکه: پس از آنکه شیخ مفید عصمت را به لطف تعریف کرد و دیگران نیز آن را پذیرفتند، مرحوم خواجه نصیرالدین طوسی آن را به نقل از فلاسفه، ملکه نامید و گفت: عصمت ملکهای است که با وجود آن، از صاحبش گناهان صادر نمیشود و این بنا بر اندیشه حکماست[۸]. پس از خواجه برخی از متکلمان معاصر و متأخر از او نیز این تعریف را در کتابهای خود ارائه کردند[۹].[۱۰]
عصمت در روایات امام حسن مجتبی (ع)
روایاتی از امام حسن(ع) در خصوص عصمت امام نقل شده که البته به جهت اختناق و فشار حکومت وقت بر آن حضرت در آن عصر، نه تنها تعداد آنها زیاد نیست بلکه آن حضرت صرفا به معصوم بودن اهل بیت(ع) اشاره کرده و به سایر جهات مرتبط با آن همچون گستره عصمت امام، براهین اثبات عصمت و یا ضرورت آن در امام نپرداختهاند. در ادامه دو نمونه از روایات آن حضرت را نقل میکنیم.
روایت اول: تأکید بر طاهر و طیب بودن اهل بیت(ع)
امام مجتبی(ع) پس از شهادت پدر بزرگوارش و در روز بیعت کردن مردم با وی، در خطبهای به شیعیان کوفه میگوید: «ما حزب الله پیروز و عترت نزدیک رسول الله و اهل بیت پاک و پاکیزه و یکی از دو ثقلی هستیم که پیامبر پس از خود در میان امتش بر جا گذاشته است»[۱۱].
امام حسن (ع) در این خطبه بر طاهر و طیب بودن اهل بیت پیامبر اکرم (ص) که تعبیر دیگری از مفهوم عصمت است، تأکید کرده است.
روایت دوم: بیان مصادیق ابرار در قرآن
در روایت دیگری محمد بن حنفیه از امام حسن (ع) نقل میکند که فرمودند: «هرجا که در قرآن درباره ابرار مطلبی آمده است، به خدا سوگند مقصود از آنان علی بن ابی طالب، فاطمه، من و حسین هستیم.... قلبهای ما به سبب اطاعت خدا و انجام دادن نیکیها و بیزاری جستن از دنیا و محبتش، به مقامهای عالی رسیده است، و ما خداوند را در همه واجباتش اطاعت کردیم»[۱۲].[۱۳]
اصحاب امام حسن (ع) و مسئله عصمت
در منابع تاریخی، رجالی و روایی، موارد متعددی که نشان اعتقاد اصحاب امام حسن (ع) به عصمت ایشان باشد، دیده نمیشود و تنها دو شاهد در این خصوص وجود دارد:
شاهد اول:
محمد بن حنفیه هنگام دفن امام مجتبی (ع) میگفت: «اگر زندگیات عزیز بود، مرگت غمانگیز است. چه نیکوست روحی که در کفن توست، و چه خوب کفنی است، کفنی که تن تو را پوشانده است! و چرا چنین نباشد، که تو باقی مانده هدایت و خلف اهل تقوا و پنجم اصحاب کسایی. دستهای حق، تو را از تقوا غذا داده است و از سینههای ایمان شیر نوشیدی و در پناه اسلام تربیت شدی و در زندگی و مرگ پاکیزهای»[۱۴].
سخنان فوق اگرچه به صراحت دلالتی بر اعتقاد محمد بن حنفیه به عصمت ندارند، لکن به طور ضمنی نشان دهنده اعتقاد او به این امرند؛ زیرا بر اساس آنها، امام حسن (ع)، بهترین روح و بدن را دارد و نیز هدایت شده است و با تقوا و پنجمین نفر از اصحاب کساست که آیه تطهیر در شان آنها نازل شده است.
شاهد دوم:
یعقوبی نقل میکند که پس از شهادت امام حسن (ع)، شیعیان کوفه در خانه سلیمان بن صرد جمع شدند و نامهای را برای تسلیت دادن به امام حسین (ع) نوشتند. آنها در آن نامه افزون بر تسلیت دادن، درباره امام حسن (ع) چنین نوشتند: به نام خدای بخشنده مهربان. برای حسین بن علی از پیروانش و پیروان پدرش امیر مؤمنان. سلام بر تو.... ما برای خداییم و به سوی او باز میگردیم. مصیبت این امت، عموماً و مصیبت تو و این شیعیان، خصوصاً در مردن پسر وصی (پیامبر) و پسر دختر پیامبر بسیار بزرگ است. او نشان هدایت و نور سرزمینها بود، که به پا داشتن دین و باز آوردن روشهای شایستگان از او امید میرفت...[۱۵].
دقت در این نامه، نکات جالبی را به ذهن میآورد:
- اولاً، در این نامه امام حسن (ع) عَلَم هدایت و نور شهرها شمرده شده است، که اگرچه میتوان آن را حمل بر تمجید و تعریفهای عرفی کرد، به لحاظ لغوی قابلیت حمل بر معنای عصمت را دارد؛
- ثانیاً، نویسندگان در آن قید میکنند که این نامه از طرف شیعیان امیرالمؤمنین (ع) نوشته شده است. از اینرو، میتوان آن را عقیده عموم جامعه شیعی ـ نه فقط نویسندگان آن ـ دانست؛
- ثالثاً، نویسندگان این نامه خود را شیعه امام حسین (ع) نیز دانستهاند، که دستکم این گمان را تقویت میکند که در نگاه آنها امام حسن و امام حسین (ع) در هادی بودن تفاوتی ندارند.
جمع میان این نکات، ما را به این نکته میرساند که اعتقاد به عصمت امام (ع)، باور عمومی شیعیان ـ دستکم در کوفه ـ و یک فرهنگ بوده است[۱۶].
پرسش مستقیم
منابع
پانویس
- ↑ راغب اصفهانی این معنا را برای واژه «عَصَمَ» آورده و میگوید: العصم: الإمساک و الاعتصام الاستمساک... (وقوله: «وَلَا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوَافِرِ» والعصام ما یعصم به ای یشد و عصمة الأنبیاء حفظه إیاهم؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۵۶۹ ـ ۵۷۰ و عصم الله فلاناً من المکروه: ای حفظه و وقاه؛ یعنی خداوند فلانی را از مکروه حفظ کرده (عصمه) بعنی او را حفظ کرد و نگهداشت. المنجد، ص۱۵۰.
- ↑ ر.ک: فراهیدی،خلیل بن احمد، العین ج ۱ ص۳۱۴؛ فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، قاموس محیط، ج۴، ص۱۵۱؛ الجوهری، اسماعیل بن حمّاد، الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶، ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳.
- ↑ ابنمنظور، از زجاج نقل میکند: أَصْلُ العِصْمَةِ الحبْلُ. و كلُّ ما أَمْسَكَ شَيئاً فقد عَصَمَهُلسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۵. یعنی، لغت عصمت در اصل به معنای طناب و ریسمان وضع شده است، ولی سپس از این معنا توسعه یافته و برای هر چیزی که موجب امساک و حفظ چیز دیگری شود، به کار میرود.
- ↑ ر.ک: المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶ ـ ۳۳۷.
- ↑ حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین، ص۱۴.
- ↑ محمدبن محمدبن نعمان، شیخ مفید، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص۱۲۸.
- ↑ علی بن یونس نباطی، الصراط المستقیم، ج۱، ص۵۰.
- ↑ خواجه نصیرالدین طوسی، تلحیص المحصل، ص۳۶۹؛ عضدالدین ایجی نیز این تعریف را به حکما نسبت میدهد. ایجی عضدالدین، شرح المواقف، ج۸، ص۲۸۰ البته مرحوم خواجه در برخی موارد نیز عصمت را به لطف تعریف کرده است. ر.ک: خواجه نصیرالدین طوسی، تلخیص الحصل، ص۵۲۵.
- ↑ میثم بن علی بن میثم بحرانی، النجاة فی یوم القیامة، ص۵۵؛ حسن بن یوسف حلی، کشف المراد، ص۴۹۴.
- ↑ فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۳۴ - ۳۵.
- ↑ «نَحْنُ حِزْبُ اللَّهِ الْغَالِبُونَ وَ عِتْرَةُ رَسُولِهِ الْأَقْرَبُونَ وَ أَهْلُ بَيْتِهِ الطَّيِّبُونَ الطَّاهِرُونَ وَ أَحَدُ الثَّقَلَيْنِ اللَّذَيْنِ خَلَّفَهُمَا رَسُولُ اللَّهِ (ص) فِي أُمَّتِهِ»؛ محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الامالی، تحقیق حسین استادولی و علی اکبر غفاری، ص۳۴۸؛ محمد بن حسن طوسی، الامالی، ص۱۲۱؛ علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب، ج۲، ص۴۳۱.
- ↑ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۲۴، ص۱.
- ↑ فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۱۵۱.
- ↑ لَئِن عزت حياتُك فقد هدت وفاتك ولنعم الرّوح روح تضمنها كفنك ولنعم الْكَفَن كفن تضمنه بدنك وَكَيف لَا يكون هَذَا وَأَنت عقبة الْهدى وَ خلف أهل التقوى و خامس أهل لكسا غذتك بالتقوى أكف الْحق وأرضعتك ثدي الْإِيمَان وربيت فِي حجر الْإِسْلَام فطب حَيا وَمَيتًا؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۲۵؛ علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب، ج۲، ص۴۲۹.
- ↑ بسم الله الرحمن الرحيم، للحسين بن علي من شيعته و شيعة أبيه أمير المؤمنين سلام عليك... وإنا لله و إنا إليه راجعون، ما أعظم ما أصيب به هذه الأمة عامة، و أنت و هذه الشيعة خاصة، بهلاك ابن الوصي وابن بنت النبي، علم الهدى، و نور البلاد المرجو لاقامة الدين و إعادة سير الصالحين؛ (احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۲۸).
- ↑ فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۱۵۱.