علم لدنی در قرآن و حدیث به چه معنا به کار رفته است؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
علم لدنی در قرآن و حدیث به چه معنا به کار رفته است؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب
مدخل بالاترغیب
مدخل اصلیغیب در لغت
تعداد پاسخ۱ پاسخ

علم لدنی در قرآن و حدیث به چه معنا به کار رفته است؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث علم غیب معصوم است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.

پاسخ نخست

عظیمی

خانم زهرةالسادات میرترابی حسینی در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «علم لدنی در قرآن و حدیث» در این‌باره گفته‌ است:

«ائمه معصومین (ع)، اصطلاحِ «علم لدنی» را در مقام بیان مراد و مقصود آیۀ شریفۀ ۶۵ سورۀ کهف بکار برده‌اند، و نیز در تعریف «علم» از نوری سخن به میان آورده‌اند که خداوند در دل هر کس بخواهد، قرار می‌دهد و مولا علی (ع)، از آن به «علم رفیع» یاد نمودند اما گاه در لابلای متون روایی، تعبیراتی خاص از «علم» -که گویا ناظر به «علم لدنی» و علمی ویژه است- به چشم می‌خورد. اما در اینجا چند نمونه را نقل کرده و قضاوت را به اهل علم، وا می‌گذاریم: «عن رسول الله (ص): «إنّ من العلم کهیئة المکنون، لا یعلمه إلّا العلماء بالله، فإذا نطقوا به لاینکره إلّا اهل الغرّة بالله»؛ عنه (ص): «لو خفتم الله خیفته لعلمتم العلم الذی لا جهل معه..»؛عنه (ص): «من تعلم فعمل علمه الله ما لم یعلم..». قریب به همین مضمون روایتی از اما باقر (ع) در دست است که فرمودند: «من عمل بما یعلم علّمه الله ما لایعلم»[۱]. و نیز از امام جعفر صادق (ع) روایت شده که: «من عمل بما علم کفی ما لا یعلم»[۲]. علاوه بر این، وجود تعابیر مشابه در بیانات ائمه (ع) در باب «حکمت» با آنچه راجع به علم حقیقی و ذاتی فرموده‌اند، این تصور را پدید می‌آورد که رابطۀ تنگاتنگی بین «حکمت» و «علم لدنی» وجود دارد و چه بسا از مفاد کلام آن بزرگواران جز مصداقی واحد در این خصوص، نتوان یافت. هر چند پذیرش این مطلب نیازمند غور و بررسی وسیع در متون روایی، و خارج از محدودۀ این نوشتار است، لکن ارائه شواهدی از روایات، تا حدّی که گویای منشأ این تصور و ادّعا باشد، ضروری به نظر می‌رسد[۳]. عن رسول الله (ص): «إن الله تبارک و تعالی خلق العقل من نور مخزون مکنون فی سابق علمه، الذی لم یطّلع علیه نبیٌّ مرسل و لا ملک مقرّب، فجعل العلم نفسه، و الفهم روحه، و الزهد رأسه، و الحیاة عینَیه، و الحکمة لسانه، و الرأفَة فمه، و الرّحمة قلبه..». [۴]. عنه (ص): «أنّ الله خلق الإسلام فجعل له عرصةٌ و جعل له نوراً و جعل له حصناً و جعل له ناصراً، فأمّا عرصته بالقرآن، و أمّا نوره فالحکمة، و أمّا حصنه فالمعروف، و أمّا أنصاره فأنا و أهل بیتی و شیعتنا..»[۵]. عن الکاظم (ع): «إن الله خلق قلوب المؤمنین مطویّة مبهمة علی الإیمان، فإذا أرادَ استنارة ما فیها نضحها بالحکمة، و زرعها بالعلم، و زارعها و القیّم علیها ربّ العالمین»؛[۶]. عن الصادق (ع): «الحکمة ضیاءالمعرفة و میراث التقوی و ثمرة الصدق. و لو قلت: ما أنعم الله علی عبدٍ من عباده بنعمة أعظم و أنعم و أرفع و أجزل و أبهی من الحکمة لقلت صادقاً! قال الله عزّوجلّ: «یُوتِی الحِکمة من یشاءُ و من یوت الحکمة فقد اوتی خیرا کثیرا و ما یذکر الا اولوا الالباب» أی: «لا یعلم ما أودعت و هیّأت فی الحکمة إلّا من استخلصته لنفسی و خصصته بها. و الحکمة هی النجاة و صفة الحکیم الثبات عند أوائل الأمور و الوقوف عند عواقبها، و هو هادی خلق الله تعالی»[۷].

عن امیرالمؤمنین (ع): «إنّ الشّک و المعصیة فی النار، لیسا منّا و لا إلینا، وَ إنّ قلوب المؤمنین لمطویّة بالإیمان طیّاً فإذا أراد الله إنارة ما فیها فتحها بالوحی فزرع فیها الحکمة زارعها و حاصله‌ها»[۸]. عنه (ع): «بالحکمة یکشف غطاء العلم»[۹]. فی التوراة قال الله لموسی (ع): «عظّم الحکمة، فإنّی لا أجعل الحکمة فی قلب أحد إلّا و أردت أن أغفر له، فتعلّها ثم إعمل بها، ثمّ ابذلها، کی تنال بذلک کرامتی فی الدنیا و الآخرة». [۱۰]. در برخی روایات، از نوعی خاص از علم، به «علمِ باطن» تعبیر شده است که توجه به مضامین کلام معصومین (ع) در آنها، احتمال انطباق آن با آنچه قرآن آن را «علم لدنی» می‌خواند، را قوّت می‌بخشد و ما برای نمونه، دو روایت را برگزیده و نقل می‌نماییم. عن علی (ع) قال: «قال رسول (ص): «علمُ الباطن سِرٌّ من اسرار الله و حکم من حکم الله تعالی یقذف فی قلوب من یشاء من عباده»[۱۱]. عنه قال: «لقد سبق إلی جنّات عدنٍ إلی أقوام ما کانوا بأکثر صلاةٍ و لاصیام و لا حج و لا اعتمارٍ عقلوا عن الله ما أمرهم به»؛ هرچند کلام ائمه (ع) نور است و رشد و هدایتِ. ثمرۀ آن، (کلامهم نورٌ و أمرهم رُشدٌ) و هر چه بیشتر به آن پرداخته شود، فضای بحث عطرآگین‌تر خواهد شد، ناچاریم به همین مقدار اکتفا نماییم تا مجالی برای بحث‌های بعدی بیابیم»[۱۲].

پانویس

  1. الحسن بن ابی الحسن الدیلمی، پیشین، ص۳۰۱: «هر کس آنچه را می‌داند، به کار بندد، خداوند او را نسبت به آنچه نمی‌داند، آگاه می‌نماید»
  2. ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه قمی (شیخ صدوقثواب الأعمال و عقاب الأعمال، با تصحیح و تعلیق علی اکبر غفاری، تهران، مکتبة الصدوق، ۱۳۹۱ه‍ ق، ص۱۶۱ / ح ۱: «هر که دانسته‌هایش را به کار بندد، از آنچه نمی‌داند، کفایت شده است».
  3. شایان ذکر است، در نقل غالب روایات مستّند این بخش، به چندین منبع روایی معتبر مراجعه شده و نسخه بدل‌ها نیز مورد توجه قرار گرفته است
  4. ابو جعفر محمد بن علی بن الحسین ابن بابویه القمی المعروف بالصدوق، معانی الأخبار، با تحقیق علی اکبر غفاری، چاپ اول، بیروت، مؤسسۀ الأعلمی للمطبوعات، ۱۴۱۰ه‍ - ۱۹۹۰ م، ص۳۱۳. و نیز، شیخ صدوق، الخصال، ج ۲-۱، با تصحیح و تعلیق علی اکبر غفاری، چاپ چهارم، قم، جامعۀ مدرسین حوزۀ علمیه قم، ربیع الأول ۱۴۱۴، ص۴۲۷ / ح ۴ و نیز، ابی الفضل علی طبرسی، مشکاة الأنوارفی غرر الأخبار، با مقدمۀ صالح جعفری، چاپ سوم، بیروت، مؤسسۀ الأعلمی للمطبوعات، ۱۴۱۱ه‍ - ۱۹۹۱ م. ص۲۵۵ [در این کتاب، به جای «و الرّأفة فمه»، «والرّأفة همّته» آمده است.]: «همانا خداوند تبارک و تعالی. عقل را از نور انباشته و پنهان در علمِ قدیم خویش، آفرید. همان نوری که هیچ پیابر مرسَل یا فرشتۀ مقرّبی از آن آگاهی نداشت، پس علم را، جانِ آن، فهم را روح آن، زهد را سرِ آن، حیات را دو چشم آن حکمت را زبانش، رأفت را دهانش، و رحمت را قلبش، مقرّر فرمود».
  5. کلینی، پیشین، ج ۲، ص۴۶، ح ۳: «همانا خداوند اسلام را آفرید، پس برای او میدانی ساخت و نوری قرر داد و حصاری نهاد و برایش، یاوری مقرّر فرمود. اما میدان اسلام، قرآن، نورش حکمت و حصارش نیکی، و یاورانش من و اهل بیتم و پیروانمان می‌‌باشیم».
  6. همان، ج ۲، ص۴۲۱، ح ۳: «خداوند دلهای مؤمنان را پیچیده و بسته به ایمان، آفریده و هنگامی که بخواهد آنچه در آن است بدرخشد، به باران حکمت آبیاریش کند، و بذر علم در آن بکارد، و زارع و سرپرست آن، پروردگار جهانیان است».
  7. محمدباقر مجلسی، پیشین، ج ۱، ص۲۱۵ و ۲۱۶ / ح ۲۶: «حکمت، نور دانش، و میراث پرهیزگاری و میوۀ راستی است. و اگر بگویم: خداوند بنده‌ای از بندگانش را به نعمتی بزرگتر و نرم‌تر و بلندتر و جزیل‌تر و بهتر و زیباتر از حکمت، مورد عنایت قرار نداده، هر آینه درست و راست گفته‌ام!» خداوند متعال و عزیز و بلند مرتبه می‌فرماید: (خدا به هر کس که بخواهد حکمت می‌بخشد، و به هر کس حکمت داده شود، به یقین، خیری فراوان داده شده است. و جز خردمندان. کسی پند نمی‌گیرد). یعنی؛ کسی بر ودیعۀ علم و حکمت آگاهی نمی‌یابد مگر آنانکه به توفیق الهی، به پاکیِ نفس، اختصاص یافته‌اند و در نفس ایشان غیر محبت الهی و قُرب به او، وجود ندارد»
  8. شیخ ابوالعباس عبدالله حمیری، قرب الاسناد، چاپ اول، قم، مؤسسۀ آل البیت (ع) لإحیاء التراث، ۱۴۱۳ هـ، ص۳۴ و ۳۵ / ۱۲. و نیز حسن بن سلیمان الحلی، مختصر بصائر الدرجات، چاپ اول، قم، انتشارات الرسول المصطفی (ص)، ۱۳۷۰ه‍ - ۱۹۵۰ م، ص۱۹۶ [«... و الشکّ و المعصیة فی النّار و لیسا منّا و لا لنا و لا إلینا قلوب المؤمنین مطویة علی الإیمان اذا أراد الله اظهار ما فیها فتحها بالوحی وزرع فیها الحکمة»...]: «همانا شک و معصیت در آتش است، از ما و برای ما نیست، همانا قلوب اهل ایمان پیچیده و مُهر شده است، پس هرگاه خداوند بخواهد، به آن روشنی بخشد، با وحی آن را گشوده، و بذر حکمت در آن می‌افشاند که زارع و برداشت کنندۀ آن نیز خداوند است». نظیر این روایت با اختلافاتی در «بحار الأنوار»، ج ۵۳، ص۷۹، ح ۸۶، آمده است
  9. عبدالواحد بن محمد آمدی تمیمی، «شرح جمال الدین محمد خوانساری بر غرر الحکم و دُرر الکلم، با مقدمه و تصحیح و تعلیق میرجلال الدین حسینی ازموی (محدّث)، ج ۳، چاپ چهارم، انتشارات دانشگاه تهران، مرداد ۷۳، ص۲۲۱ / ح ۴۲۷۳: «با حکمت، پرده‌های علم، برداشته می‌شود»
  10. زین الدین علی بن احمد العاملی الشامی، منیة المرید فی آداب المفید و المستفید، چاپ دوم، قم، مؤسسۀ النشر ۱۴۱۴ه‍ ق، ص۲۹: «علم و حکمت و استوار اندیشی، بسی شگرف و عظیم است. اگر نیروی حکمت و صواب اندیشی را در قلب کسی برقرار می‌سازم صرفاً بدین منظور است که می‌خواهم او را مشمول رحمت و آمرزش خویش قرار دهم. (ای موسی) حکمت‌آموز باش و رفتار خویش را بر موازین حکمت منطبق ساز و آن را به دیگران بیاموز تا مورد تکریم و تجلیل من در دنیا و آخرت قرار گیری»
  11. (علاءالدین علی المتقی بن حسام الدین الهندی البرهان فوری، پیشین، ج ۱۰، ص۲۸۴ / ح ۲۹۴۵۸: «علم باطن، سرّی از اسرار الهی حکمتی از حکمت‌های خداوند متعال است که در قلوب هر یک از بندگان که اراده کند، قذف می‌فرماید»
  12. زهرةالسادات میرترابی حسینی، علم لدنی در قرآن و حدیث، ص۵۷-۵۹.