غش در معارف و سیره معصوم
حرمت غش و تقلب
«غش» یعنی جنس خوبی را با جنس غیرمرغوب درآمیختن و آن را برای فروش بیشتر خوب معرفیکردن. در زشتی و حرمت غش سخنان رسول خدا(ص) در خور توجه است که فرمود: «لَیْسَ مِنَّا مَنْ غَشَّ مُسْلِماً»[۱]: از ما نیست که با مسلمانی غش نماید» و جنس معیوب در اختیار مسلمانان قرار دهد. در خبری دیگر غش را از روش یهود معرفی میکند[۲]. در خبر مناهی پیامبر(ص) بیان شده: از ما نیست کسی که با مسلمانی در خرید و فروش غش نماید و او در قیامت با یهود محشور میشود که بیشترین غش را نسبت به مسلمانان روا میدارند[۳]. به نمونههایی از نهی معصومان از غش و تقلب اشاره میکنیم. بدیهی است که در امور منکر و منهی، سیره را باید از دستورهای آنان به دست آورد:
۱. غش در خوردنیها: خوردنیها انواع مختلفی دارند که در بازار معامله میشود و امکان غش در آنها هست. نمونههای زیادی دراینباره گزارش شده که به مواردی اشاره میکنیم:
- امام صادق(ع) گوید: رسول خدا(ص) به مردی خرمافروش فرمود: فلانی، آیا نمیدانی که از مسلمانان نیست کسی که با آنان غش نماید؟[۴] از سخن حضرت استفاده میشود وی در فروش خرما غش نموده است. این خبر نظارت پیامبر(ص) را بر بازار مسلمانان نشان میدهد. به فرموده امام صادق(ع)، امیرالمؤمنین(ع) وارد بازار خرمافروشان شد. دید زنی ایستاده و گریه میکند و با خرمافروشی درگیر شده است. به زن گفت: چه شده؟ گفت: ای امیرالمؤمنین(ع)، من از این مرد خرما به یک درهم خریدم. پایین آنها غیرمرغوب بود و مانند آنچه دیدم نبود. حضرت به خرمافروش فرمود: پول وی را به او برگردان؛ فروشنده نپذیرفت. حضرت سه بار تکرار کرد. مرد نپذیرفت. شلاق را بالا برد تا آن را به زن بازگرداند و علی(ع) دوست نداشت که خرما پوشیده شود[۵]. این خبر از نظارت مستمر امیرالمؤمنین(ع) بر بازار حکایت دارد و خبر دیگری نظارت پیامبر(ص) را بر بازار در موارد مختلف میرساند.
- امام باقر(ع) گوید: پیامبر(ص) در بازار مدینه به طعامی گذشت. به فروشنده گفت: ما گندم[۶] تو را جز نیک نمیبینیم و از او از قیمت آن را پرسید. خداوند به پیامبر(ص) وحی کرد که دستت را در میان آن قرار ده. پیامبر(ص) اینگونه عمل کرد و از زیر آن گندمی بیرون آورد که مرغوب نبود. به فروشنده گفت: «مَا أَرَاكَ إِلَّا وَ قَدْ جَمَعْتَ خِيَانَةً وَ غِشّاً لِلْمُسْلِمِينَ»[۷]: «من تو را نمیبینم جز اینکه بین خیانت و غش به مسلمانان جمع کردهای». خیانت از آن جهت که کار وی به وضعیت مسلمانان ضربه میزند. علامه مجلسی این خبر را دلیل بر حرمت اظهار بخش خوب کالا و مخفیکردن بخش بد و غیرمرغوب آن دانسته است؛ البته از شهید اول قول به کراهت دراینباره نقل کرده است[۸]. در شرح تهذیب علامه مجلسی از پدرش نقل میکند که اگر در هنگام کیل و وزن بخش غیرمرغوب هم دیده شود، ممکن است بگوییم کراهت دارد[۹]. معصومان برابر گزارشهایی که از عملکرد افراد در بازار یا هنگام خرید و فروش دریافت میکردند، به آنان تذکر میدادند و حکم شرعی را بیان میکردند. مرد آردفروشی بر امام صادق(ع) وارد شد. حضرت به وی فرمود: بر حذر باش از غش؛ زیرا کسی که غش نماید، در مال او غش شود و اگر مالی نداشته باشد، نسبت به خانوادهاش غش روا دارند[۱۰].
- امام صادق(ع) از پدرش نقل میکند که علی(ع) داوری کرد درباره مردی که ظرف روغنی خرید که آن را ذخیره کرده بود. در آن تفالۀ روغن دید. برای شکایت او را نزد علی(ع) برد. حضرت چنین قضاوت کرد: به مقدار تفاله باید روغن بدهد. مرد گفت: من به صورت جمع فروختم. حضرت علی(ع) فرمود: او از تو روغن خریده است؛ تفاله آن را نخریده است[۱۱]. در نقلی به جای کلمه «ربّ»، واژه «دُردی» آمده که به همان معناست[۱۲]. امام صادق(ع) در خبری بیان میکند که اگر شخصی در هنگام خرید میدانسته که در روغن دُردِی هست، حق با فروشنده است و اگر نمیدانسته، حق با مشتری است[۱۳].
۲. غش در آشامیدنیها: محصولاتی که روان و مایع هستند، شناخت غش و تقلب در آنها سخت است و از نظر شرعی غش در آنها حرام است. امام صادق(ع) فرمود: رسول خدا(ص) نهی کردند از اینکه شیر با آب مخلوط شود[۱۴]. علامه مجلسی گوید: این از نوع غش حرام است[۱۵]. بدیهی است این حرمت در صورتی است که آن را به عنوان شیر مرغوب بفروشد؛ اما اگر مشخص باشد یا اظهار کند که شیر وی آمیخته به آب است یا درصدی آب دارد، حکم متفاوتی دارد؛ به همین جهت در مسالک که حرمت آن را پذیرفته، گوید: اعلام غیرخالصبودن آن واجب است[۱۶]. دلیل بر حرمت آن، قضاوت امیرالمؤمنین(ع) است[۱۷].
۳. فروش جنس در سایه: گاهی افراد چنان جنسی را تزیین میکنند یا در محیطی خاص قرار میدهند که تصور میشود جنس عالی است و آن را به عنوان جنس خوب به مشتریان معرفی میکنند تا بخرند. در روایات این کار نوعی غش معرفی شده و از آن نهی شده است. در روایتی موسی بن جعفر(ع) نهی میکند که جنس در سایه فروخته شود؛ زیرا گاهی تمام ابعاد آن و عیبهایش دیده نمیشود. هشام بن حکم گوید: من لباس سابری (سابوری) در سایه میفروختم. ابوالحسن موسی بن جعفر(ع) بر من گذشت و به من فرمود: ای هشام، فروش در سایه غش است و غش در شرع جایز نیست[۱۸]. مجلسی اول بعد از نقل این روایت گوید: ظاهر روایت دلیل بر حرمت است؛ ولی اصحاب آن را بر کراهت حمل کردهاند؛ چون ممکن است خریدار از عیب آن آگاه باشد و احوط ترک آن است[۱۹]؛ در نتیجه اگر مشتری عیب آن را بداند، تدلیسی در کار نیست.
۴. تقلب در سکه: سکههای رایج در گذشته با عیار و مشخصاتی خاص بوده است. گاهی افراد سکههایی بهظاهر مشابه آن، به دیگران میدادند و با آن معامله میکردند. اکنون نیز ارز و پول تقلبی در جوامع مختلف و بازار رواج دارد. گاه نیز سکهها اصل نبوده و با مس آمیخته بوده است. این هر دو نوع، سکه تقلبی و غشدار محسوب میشود و خرید و فروش آن حرام است. موسی بن بکر گوید: ما نزد ابوالحسن موسی بن جعفر(ع) بودیم که دیدیم دینارهای ضربشده پیش روی اوست. به دیناری نگریست و آن را گرفت و به دو قسمت تقسیم کرد؛ سپس به من فرمود: آن را در فاضلاب بینداز تا فروخته و معامله نشود، چیزی که در آن غش است[۲۰]. این روایت نشان میدهد که سکه تقلبی و غشدار بهظاهر مانند دیگر دینارهای طلا بوده و حضرت آن را به دور انداخته است.
۵. غش در عطر: حسین بن زید هاشمی از امام صادق(ع) روایت میکند که فرمود: «همسران و دختران پیامبر اکرم(ص) از زنی به نام زینب حولاء عطرفروش عطر میخریدند. روزی وقتی زینب نزد همسران حضرت بود، پیامبر(ص) آمد. رسول خدا(ص) با دیدن وی فرمود: وقتی تو نزد ما بیایی، خانههایمان خوشبو میشود. زینب پاسخ داد: خانههایتان با بوی شما خوشبوتر است، ای رسول خدا(ص). پیامبر به وی فرمود: «إِذَا بِعْتِ فَأَحْسِنِي وَ لَا تَغُشِّي فَإِنَّهُ أَتْقَى وَ أَبْقَى لِلْمَالِ»[۲۱]: «هنگام فروختن بهدرستی عمل کن و غش نکن؛ چراکه نیکی در رعایت تقوای الهی و ماندگاری مال مؤثرتر است».
کلینی در کتاب روضۀ کافی گفتگوی مفصل پیامبر(ص) را با زینب عطرفروش نقل کرده است[۲۲]. بخش پایانی خبر را که سخن پیامبر(ص) میباشد، شیخ صدوق نقل کرده است[۲۳]. در خبری دیگر آمده است برای شکایت از شوهرش به منزل امسلمه رفته بود. در آنجا از وی به حولاء، یعنی لوچ، تعبیر شده است[۲۴]. غش در عطر بسیار دقیق انجام میگیرد و کمتر افرادی متوجه آن میشوند؛ به همین جهت پیامبر(ص) بر دوری از غش در آن توصیه میکند.[۲۵].
منابع
پانویس
- ↑ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۳، ص۲۷۳.
- ↑ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۳، ص۲۷۳: «مَنْ غَشَّ الْمُسْلِمِينَ حُشِرَ مَعَ الْيَهُودِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ لِأَنَّهُمْ أَغَشُّ النَّاسِ لِلْمُسْلِمِينَ».
- ↑ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۱۴: «وَ مَنْ غَشَّ مُسْلِماً فِي شِرَاءٍ أَوْ بَيْعٍ فَلَيْسَ مِنَّا وَ يُحْشَرُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَعَ الْيَهُودِ لِأَنَّهُمْ أَغَشُّ الْخَلْقِ لِلْمُسْلِمِينَ».
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۱۶۰: «يَا فُلَانُ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّهُ لَيْسَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ مَنْ غَشَّهُمْ».
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۲۳۰؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۳، ص۲۷۰.
- ↑ در متن روایت تعبیر طعام آمده که منظور گندم است.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۱۶۱؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۷، ص۱۳.
- ↑ محمدباقر مجلسی، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج۱۹، ص۱۴۹.
- ↑ محمدباقر مجلسی، ملاذ الأخیار فی فهم تهذیب الأخبار، ج۱۰، ص۴۷۸.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۱۶۰: «إِيَّاكَ وَ الْغِشَّ فَإِنَّ مَنْ غَشَّ غُشَّ فِي مَالِهِ فَإِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُ مَالٌ غُشَّ فِي أَهْلِهِ».
- ↑ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۷، ص۶۶.
- ↑ محمد بن حسن حر عاملی، هدایة الأمة إلی أحکام الأئمه، ج۶، ص۱۶۳.
- ↑ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۳، ص۲۷۰.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۱۶۰؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۳، ص۲۷۲؛ قاضی نعمان، دعائم الإسلام، ج۲، ص۲۹؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۷، ص۱۲: «نَهَى رَسُولُ اللَّهِ(ص) عَنْ أَنْ يُشَابَ اللَّبَنُ بِالْمَاءِ لِلْبَيْعِ».
- ↑ محمدباقر مجلسی، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج۱۹، ص۱۴۹: و هذا من الغشّ المحرّم.
- ↑ شهید ثانی، مسالک الأفهام إلی تنقیح شرائع الإسلام، ج۳، ص۲۸۵: أمّا الخفيّ كشوب اللبن بالماء فالأقوى وجوب الإعلام به و قد تقدّم تحريمه.
- ↑ محمدتقی مجلسی، روضة المتقین فی شرح من لایحضره الفقیه، ج۷، ص۲۶۶.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۱۶۱؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۳، ص۲۷۱؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۷، ص۱۳: «يَا هِشَامُ إِنَّ الْبَيْعَ فِي الظِّلِّ غِشٌّ وَ إِنَّ الْغِشَّ لَا يَحِلُّ».
- ↑ محمدتقی مجلسی، روضة المتقین فی شرح من لایحضره الفقیه، ج۷، ص۲۶۵: و ظاهره الحرمة و حمله الأصحاب على الكراهة لإمكان اطلاع المشتري على العيب و غيره، و علم أكثر الناس بأن المتاع في الظل خلافه في غيره، و الاحتياط في الترك.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۱۶۰: «كُنَّا عِنْدَ أَبِي الْحَسَنِ(ع) فَإِذَا دَنَانِيرُ مَصْبُوبَةٌ بَيْنَ يَدَيْهِ فَنَظَرَ إِلَى دِينَارٍ فَأَخَذَهُ بِيَدِهِ ثُمَّ قَطَعَهُ بِنِصْفَيْنِ. ثُمَّ قَالَ لِي: أَلْقِهِ فِي الْبَالُوعَةِ حَتَّى لَا يُبَاعَ شَيْءٌ فِيهِ غِشٌّ».
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۱۵۱؛ ج۸، ص۱۵۳.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۱۵۳.
- ↑ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۳، ص۲۷۲: «إِذَا بِعْتِ فَأَحْسِنِي وَ لَا تَغُشِّي فَإِنَّهُ أَنْقَى وَ أَبْقَى لِلْمَالِ».
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۴۹۶.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیره اقتصادی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه، ص ۷۸.