فلته
مقدمه
فلته انجام کاری یا وقوع حادثهای بدون برنامه و آیندهنگری و تدبّر کافی "فلته" است.[۱]. این تعبیر را بارها عمر برفراز منبر دربارۀ خلافت ابوبکر و بیعت مردم با او در سقیفه به کار برد: کانت بیعة أبی بکر فلتة وقی اللّه شرّها[۲] بیعت مردم با ابی بکر، کار شتابزده و حساب نشدهای بود که خداوند مردم را از شرّ آن حفظ کرد. در برخی نقلها هم به جای بیعت، امامت و زمامداری ابوبکر آمده است[۳].
آنچه در سقیفه و به صورت غوغاسالاری و بدون حضور چهرههای برجستۀ اصحاب و اهل بیت پیامبر به نام "بیعت اهل حلّ و عقد" صورت گرفت و ابوبکر به خلافت رسید، کاری شتابزده و دور از تدبّر بود که خلیفۀ دوم هم از این لغزش یاد میکرد. ابن ابی الحدید، پس از نقل این سخن و پیامدهای پذیرش آن، در بحثی مفصّل کوشیده تا پاسخی به آن بدهد و اشکالاتش را برطرف سازد. در پایان هم میافزاید: بدان که شیعه، این سخن عمر را که بیعت با ابوبکر، به صورت فلته و بیحساب و تدبّر بود، قبول ندارد و ابیاتی از شاعران عرب میآورد که آنان، حادثۀ سقیفه را چیزی از پیش تعیین شده و با برنامهریزی قبلی دانستهاند، (...) امری بود که میان خودشان ابرام و طرحریزی شده بود و اگر گروهی گفتهاند که بیعت با ابوبکر "فلته" بود، سخنی نادرست است. و حق همین است و اصحاب سقیفه با توطئهای حسابشده، بنا داشتند خلافت را از اهل بیت منع کنند و خود گفته بودند که نبوت و خلافت نباید در بنی هاشم جمع شود![۴]
هرچند اگر بیعت و خلافت ابوبکر، به همانصورت هم که عمر ادعا کرده باشد، باز هم شیوهای غلط و حادثهای شوم است که در مقابل نصّ خدا و رسول انجام گرفته و شرّ آن دامن امّت محمّدی را تا قیامت گرفته است. اگر فعل و انفعالاتی که در سقیفه انجام میگیرد درست است، چرا عمر آن را فلته خواند؟ و چرا ابوبکر کار را به وصیت بدون پرسش از اجماع برگزار نمود؟ و چرا عمر بدون مشورت با اجماع انتخابات را به شورای شش نفری محوّل داشت، با طرح نقشهای که علی در آن کشته شود؟ و من نویسنده، به همین مناسبت همیشه این شورا را شورای شمشیری میگویم. و آیا روش انتخاب ابابکر درست است، یا عمر، یا عثمان؟[۵] مرحوم سید عبدالحسین شرف الدین عاملی پس از نقل ماجرای فلته و سخن ابوبکر که گفت: خدا مسلمانان را از شرّ آن نگه داشت و حفظ کرد، میگوید: این حفظکردن به دست علی(ع) بود، با صبری که بر آن آزارها کرد و پلک چشمانش را بر آن خارها بست و از حق خود برای حیات اسلام گذشت[۶]. اگر آن صبر بر مظلومیّت و درایت و مصلحتاندیشی نبود، اگر مردم سر به شورش میزدند و اگر تیغها بر سر این مسأله از نیام کشیده میشد و جنگی داخلی پدید میآمد، شرّی بدتر و بزرگتر از خلافت بدون اجماع و مشورت و رأی عمومی مردم پیش میآمد، و آن هدم اسلام و نابود شدن زحمات حضرت رسول(ص) بود[۷].
منابع
پانویس
- ↑ مجمع البحرین.
- ↑ بحار الأنوار، ج ۹۰ ص۱۲۴، کفایة الخصام، ج ۳ ص۳۷۲، مصادر نهج البلاغه و اسانیده، ج ۲ ص۳۰۲، نقل دیگر: کانت بیعة الناس لأبی بکر فلتة من فلتات الجاهلیّه، وقی اللّه المسلمین شرّها، فمن عاد الیه فاقتلوه (مواقف الشیعه، احمدی میانجی، ج ۳ ص۹۹).
- ↑ بحار الأنوار، ج ۱۰ ص۳۴۸.
- ↑ نظریة عدالة الصحابه، ص۹۳.
- ↑ شهید پاکنژاد در «مظلومی گمشده در سقیفه»، ص۲۷
- ↑ النصّ و الاجتهاد، ص۹۲. دربارۀ بیبرنامه نبودن بیعت با ابوبکر از جمله ر.ک: «سیاهترین هفتۀ تاریخ» علی محدّث، ص۳۷۰. عبد الفتاح عبد المقصود هم غصب خلافت و سقیفه را امری از پیش طرّاحی شده میداند (ر. ک: «خاستگاه خلافت»، ترجمه سیّد حسن افتخارزاده، ص۲۸۱).
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۴۷۲.