قانون اساسی مدینه

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

محمد بن اسحاق گوید: رسول خدا (ص) عهدنامه‌ای میان مهاجران و انصار نوشت و یهودیان را در دین و دارایی خویش آزاد گذاشت و شرایطی برای ایشان و بر ایشان قرار داد؛ به نام خداوند بخشنده مهربان

  1. این (نوشته) دستور یا منشوری است از طرف محمّد (ص) پیغمبر (فرستاده) خدا در میان مؤمنان و مسلمانان از طائفه قریش و (اهالی) یثرب (مدینه) و کسانی که از آنها پیروی کنند و به آنها بپیوندند و با آنها جهاد کنند، نافذ و جاری خواهد بود.
  2. اینها صرف نظر از سایر مردم، امّتی هستند یگانه و مشخص (یک‌ واحد سیاسی).
  3. مهاجران قریش مسئول حفظ و حراست بخش خود خواهند بود و خون‌بهای خود را با رعایت حس نیکوکاری و عدالت که در میان مؤمنان وجود دارد، خواهند پرداخت و نیز فدیه اسیران خود را بر اساس اصول نیکوکاری و عدالت همه با یکدیگر پرداخت خواهند کرد.
  4. بنو عوف نیز مسئول حفظ و حراست بخش و ناحیه خود خواهند بود و نیز خون‌بهای مربوط را با توافق یکدیگر خواهند پرداخت و همچنین فدیه مربوط به اسیران خود را نیز با رعایت اصول نیکوکاری و عدالت رایج در میان مؤمنان تأدیه خواهند کرد.
  5. بنو حارث (خزرجی‌ها) مسئول حفظ و حراست ناحیه خود خواهند بود و هر طایفه و گروهی با توافق، فدیه مربوط به اسیران خود را بر اساس عدالت و نیکوکاری پرداخت خواهند کرد.
  6. بنو ساعده مسئول نگه‌داری و حفاظت بخش خود خواهند بود و هر گروهی بر اساس اصول نیکوکاری و عدالت رایج در میان مؤمنان فدیه خود را خواهد پرداخت.
  7. بنو جشم مسئول حفظ و نگه‌داری بخش خود خواهند بود و بر اساس اصول نیکوکاری و عدالت رایج در میان مؤمنان، فدیه خود را خواهند پرداخت.
  8. بنو نجّار مسئول نگه‌داری و حفاظت بخش خود خواهند بود و هر طائفه و گروهی بر اساس عدالت و نیکوکاری رایج در میان مؤمنان، فدیه خود را خواهند پرداخت.
  9. بنو عمرو بن عوف مسئول نگه‌داری و حفاظت ناحیه خود خواهند بود و هر طایفه‌ای بر اساس عدالت و نیکوکاری رایج در میان مؤمنان، فدیه خود را ادا خواهند کرد.
  10. بنو نبیت مسئول حفظ و حراست بخش خود خواهند بود و هر طایفه‌ای بر اساس عدالت و نیکوکاری رایج میان مؤمنان، فدیه خود را خواهند پرداخت.
  11. بنو اوس مسئول نگه‌داری و نگهبانی ناحیه خود خواهند بود و هر طایفه‌ای فدیه خود را مطابق اصول عدالت و نیکوکاری رایج در میان مؤمنان پرداخت خواهند کرد.
  12. مقرر است که مؤمنان هیچ فردی را که در اثر فشار قرض از پا درآمده باشد (بدون کمک) به حال خودش وانگذارند و در موضوع فدیه نیز بر اساس اصول عدالت و نیکوکاری رایج میان مؤمنان و همچنین راجع به خون‌بها رعایت حال چنان شخصی را بنمایند.
  13. و نیز مقرر است که هیچ مؤمنی با مولا(هم پیمان) مؤمن دیگری علیه او به مخالفت برنخیزد.
  14. و نیز مقرر است که مؤمنان پرهیزکار باید در برابر آن فردی که از میان آنان یاغی شود یا بخواهد به دیگران تجاوز کند و ستمکاری نماید یا این که موجبات تعدّی و جنایتی را فراهم سازد یا در میان مؤمنان فسادی ایجاد کند، همه با یکدیگر همکاری کنند و او را مغلوب سازند؛ گو این که قیام‌کننده و متجاوز فرزند یکی از مؤمنان باشد.
  15. هیچ مؤمنی نباید مؤمن دیگری را که کافری را کشته، بکشد و به هیچ کافری علیه مؤمنی نباید کمک نماید.
  16. مسلّم و قطعی است که حمایت خدا یکی بیش نیست و حمایت مؤمنان از نازل‌ترین فرد مسلمان، در موردی که به نام اسلام تعهدی نموده باشد، قطعی و همگانی است و همه مؤمنان در برابر همه مردم جهان، با یکدیگر برابرند.
  17. افرادی از جامعه یهود که به ما کمک کنند، حمایت و کمک ما را جلب خواهند کرد و با ما برابر خواهند بود و هیچ کس نخواهد توانست بر آنها تحمیلی روا دارد و بدیهی است به مخالفین آنها نیز کمکی نخواهد شد.
  18. مسلّم است که صلح مؤمنان یکی بیش نخواهد بود و اگر احیانا در راه خدا جنگی پیشامد کرد، هیچ مؤمنی حق ندارد بدون موافقت مؤمنان با طرف مخاصمه صلح کند، مگر این که این صلح مورد موافقت همه مؤمنان باشد که در آن صورت آن چنان صلحی که بر اساس عدالت و برابری استقرار یافت، برای همه الزام‌آور خواهد بود.
  19. هر طایفه‌ای که همراه ما جنگ کند، دستجات آن طایفه باید به نوبت همراه ما بجنگند.
  20. از آنجایی که مؤمنان همه در حکم یک هیأت هستند، در خون‌هایی که از آنها در راه خدا ریخته می‌شود، اولیاء یکدیگرند (یعنی همه ولی دم شناخته می‌شوند و قصاص بر عهده همه است).
  21. بدون تردید مؤمنان پرهیزکار پیرو هدایت و تابع بهترین طریق ارشادند.
  22. هیچ مشرکی نباید به یک نفر از قریش حمایتی بدهد و یا مالی از او نگه‌داری کند، هیچ مؤمنی را مانع نشود که بر مشرک تسلط پیدا کند.
  23. اگر کسی عمدا مؤمنی را بکشد و ثابت شود؛ باید به قصاص آن قتل کشته شود، مگر این که بازماندگان مقتول راضی شوند (که خون‌بها بگیرند) و همه مؤمنان باید برای مجازات اقدام کنند و هیچ نوع عمل و اقدام دیگری برای مؤمنان روا نیست.
  24. برای هیچ مؤمنی که معتقد به این سند باشد و به خدا و روز قیامت عقیده داشته باشد، جایز نیست که به جنایت کار کمک کند یا او را پناه دهد و هر کسی که جنایت‌کار را یاری دهد یا او را پناه دهد، هرآینه لعنت خدا و خشم خدا در روز قیامت متوجّه او خواهد بود و هیچ نوع مخارجی یا غرامتی از او پذیرفته نخواهد شد.
  25. بر شما مؤمنان واجب است در هر موردی که با یکدیگر اختلاف پیدا کردید، مرجع امر خدا و پیغمبرش باشند.
  26. هرگاه در هنگام جنگ یهودیان با مؤمنان همکاری بنمایند، هزینه جنگی را خودشان باید بپردازند.
  27. یهود بنی عوف با مؤمنان در حکم یک امّت شناخته می‌شوند؛ با این تفاوت که یهود مطابق دستور دین خود عمل کنند و مسلمانان مطابق اوامر دین خود. موالی (هم‌پیمانان) یهود در حکم خود یهودند، مگر کسانی که ستم کنند و مرتکب گناه شوند و متجاوز باشند، چنین کسانی جز خود و اهل خانه خود را دچار زحمت نخواهند کرد.
  28. یهود بنی نجار، حقوقشان مانند حقوق یهود بنی عوف خواهد بود.
  29. یهود بنی حارث، حقوقشان مانند حقوق یهود بنی عوف خواهد بود.
  30. یهود بنی ساعده، حقوقشان مانند حقوق یهود بنی عوف خواهد بود.
  31. یهود بنی جشم، حقوقشان مانند حقوق یهود بنی عوف خواهد بود.
  32. یهود بنی اوس، حقوقشان مانند حقوق یهود بنی عوف خواهد بود.
  33. یهود بنی ثعلبه، حقوقشان مانند حقوق یهود بنی عوف خواهد بود. مگر کسی که ستم کند و مرتکب گناه گردد و او نیز جز به خود و اهل خانواده خود زیانی نخواهد رسانید.
  34. مسلّم است که «جفنه» چون شاخه‌ای است از قبیله ثعلبه، مانند خودشان (در حکم خودشان) هستند.
  35. بدون تردید حقوق بنی شطیبه مانند حقوق یهود بنی عوف خواهد بود و مسلّم است که این معنی باید از هر جهت رعایت شود و تجاوزی روی ندهد.
  36. موالی ثعلبه دارای حقوق اعضای اصلی همان قبیله خواهند بود.
  37. مسلّم است که شعبه‌های فرعی یهود دارای حقوق اعضای اصلی‌شان خواهند بود.
  38. مسلّم است که هیچ یک از افراد یهود جز با اذن و اجازه محمّد (ص) در جنگ شرکت نخواهند کرد.
  39. قصاص نباید از بین برود و خون کسی نباید هدر شود و هر کس‌ خون کسی را بریزد، زحمت آن دامن‌گیر خود و خانواده‌اش خواهد شد و خدا به بهترین وجهی به این مطلب عنایت دارد.
  40. هنگام بروز جنگ مخارج جنگی یهود بر عهده خودشان و مخارج جنگی مسلمانان بر عهده خودشان خواهد بود و به هر حال هر دو طرف با یکدیگر بر ضدّ کسانی که علیه پیروان این دستور بجنگند، همکاری خواهند کرد و روابطشان با یکدیگر بر اساس مشورت و خیرخواهی و نصیحت خواهد بود و از بدرفتاری احتراز خواهند کرد.
  41. هیچ فردی نباید نسبت به هم‌پیمانش بدرفتاری کند و همه باید به مظلوم کمک کنند.
  42. هنگامی که مسلمانان با یکدیگر در حال جنگ باشند، یهودیان به مسلمانان کمک مالی خواهند کرد.
  43. داخل شهر مدینه برای پیروان این سند «حرم» شناخته خواهد شد.
  44. پناهنده هر کس در حکم خود اوست و هیچ کس نباید به پناهنده‌اش زیانی برساند و یا نسبت به او مرتکب جرمی شود.
  45. پناهنده (یعنی کسی که از دیگری حق «جوار» یا پناهندگی گرفته) نمی‌تواند جز با اجازه شخص حمایت‌کننده، دیگری را در این حقّ اصلی شریک کند.
  46. هرگاه بین کسانی که تابع این دستور هستند، کشتاری روی دهد یا مشاجره‌ای درگیرد که بیم فساد در آن باشد، مرجع امر رسیدگی خدا و محمّد (ص) (که فرستاده خداست) خواهند بود و خدا ضامن پرهیزگارترین و نیکوکارترین پیروان این سند است.
  47. به قریش و یاران قریش حقّ جوار (پناهندگی) داده نمی‌شود و آنها از حقوق پناهندگی محرومند.
  48. پیروان این سند در برابر کسانی که به مدینه حمله کنند، یکدیگر را یاری خواهند کرد.
  49. اگر یهودی‌ها به صلحی دعوت شوند که در آن همکاری کنند و آن صلح را عملی سازند، می‌توانند به این کار اقدام کنند، در آن صورت مؤمنان نیز باید آن صلح را بپذیرند مگر این که صلح با کسانی باشد که در راه دین می‌جنگند.
  50. هر گروهی مسئول حفاظت و نگهبانی آن قسمت از شهر هستند که روبه‌روی آنها واقع شده است.
  51. یهودیان اوس همان حقوق را دارند که پیروان این سند از آن برخوردارند و پیروان این سند، بدون تعرّض و تجاوز به دیگران، باید رعایت دقیق‌ترین نکات آن را بنمایند.
  52. هر کس عمل خلافی مرتکب شود، سزای آن را خواهد دید و به طور قطع خدا ضامن پرهیزگارترین افراد است و از آن کسی حمایت می‌کند که به بهترین وجه مطابق مندرجات این دستور عمل نماید.
  53. به طور قطع این دستور (سند) از کسی که ستم کار و عهدشکن و متجاوز باشد، حمایت نخواهد کرد و هر کس از شهر خارج شود و هر کس در مدینه بماند، مأمون و مصون خواهد بود مگر کسی که ظلم کند و بر خلاف مندرجات این منشور (سند) عمل کند و به طور قطع و مسلّم خدا پناه دهنده کسانی است که نیکوکاری را پیشه کنند و پرهیزگارتر باشند و محمّد (ص) فرستاده خداست[۱].

این بود سند مهمّی که مورّخان چنان که باید به آن اهتمام نورزیدند و نویسندگان و پژوهش‌گران در مطالعه و بررسی مفاد آن کوتاهی به خرج دادند[۲].

منابع

پانویس

  1. سیره ابن هشام، ج۲، ص۱۴۷- ۱۵۰؛ البدایة و النهایه، ج۳، ص۲۲۴- ۲۲۶؛ الاموال، ص۲۰۲- ۲۰۷؛ مجموعة الوثائق السیاسة؛ مسند احمد، ج۱، ص۲۷۱؛ مسند ابو یعلی، ج۴، ص۳۶۶- ۳۶۷؛ ترجمه این سند از مرحوم سیّد غلامرضا سعیدی است که در کتاب تاریخ صدر اسلام، صص ۳۴۸ -۳۴۴ آمده است.
  2. عاملی، سید جعفر مرتضی، سیرت جاودانه ج۱، ص ۵۴۷-۵۵۷.