مالک بن کعب همدانی ارحبی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
مالک بن کعب همدانی ارحبی
تصویر قدیمی از مسجد کوفه
نام کاملمالک بن کعب همدانی ارحبی
جنسیتمرد
از قبیلهبنی‌ارحب
محل زندگیکوفه
از اصحابامام علی
فعالیت‌های اوفرماندار عین التمر

مقدمه

مالک بن کعب همدانی ارحبی از اصحاب و یاران امیرالمؤمنین (ع) و از قبیله ارحب و مورد احترام مردم کوفه بود.

وی از جمله سران کوفه بود که به کج‌روی‌های سعید بن عاص - عامل عثمان در کوفه - اعتراض کرد و با دیگر همرزمانش چون مالک اشتر، به شام تبعید شد[۱].

او پس از قتل عثمان، با امیرالمؤمنین (ع) بیعت کرد و در دوران خلافت ظاهری آن حضرت با سخنان گرم و دلنشین و با کاردانی و مدیریتش از امامت آن حضرت دفاع کرد و همواره مردم و نیروهای وفادار را برای حمایت از امام (ع) و حفظ و حراست از بلاد اسلامی تشویق و ترغیب می‌نمود، از این رو مورد وثوق و اعتماد امام (ع) و از کارگزاران آن حضرت در عین التمر و بهقباذات[۲] بود[۳].[۴]

مالک بن کعب فرماندار عین التمر

مالک بن کعب از جانب امیرالمؤمنین (ع) فرماندار عین التمر بود، و حضرت او را با حفظ سمت به همکاری در منطقه بهقباذات نیز منصوب کرد، نامه امام (ع) به او چنین بود: «همانا من تو را به کمک و همکاری در بهقباذات گماردم، پس اطاعت خدا را برگزین و بدان که همانا دنیا نابود شدنی و آخرت در انتظار توست، همیشه به کار نیک بشتاب که تو را پاداش نیکو خواهد بود؛ زیرا عمل فرزند آدم برای او محفوظ است و به آن پاداش داده می‌شود، خداوند با ما و تو به نیکی عمل نماید»[۵]؛

از این نامه معلوم می‌شود که حضرت به مالک اعتماد کامل داشته که علاوه بر این که او را به فرمانداری عین التمر منصوب کرده بود، با حفظ سمت، او را به یاری و کمک بهقباذات نیز فرستاده است.[۶]

مالک بن کعب و پاسخ به یاری امام (ع)

هنگامی که خبر لشکرکشی عمروعاص به کشور مصر به امیرالمؤمنین (ع) رسید، مردم را به مسجد جامع فرا خواند و پس از آن‌که در خطبه مفصلی در مدح مردم مصر و استغاثه محمد بن ابی‌بکر و نیز در ملامت و مذمت عمروعاص ایراد کرد، مردم را به یاری محمد بن ابوبکر - حاکم مصر - فراخواند.

فردای آن روز امام (ع) در محلی به نام جرعه منتظر مردم برای رفتن به مصر شد، اما تعداد نفرات به صد نفر هم نرسید. حضرت چون مردم را متمایل به جنگ ندید خیلی متأثر شد به طوری که مردم کوفه را سرزنش کرد و از این که از فرامین او پیروی نمی‌کنند، گلایه نمود[۷]. پس از سخنان دردمندانه حضرت در مسجد، مالک بن کعب برخاست و گفت: ای امیرالمؤمنین، مردم را با من گسیل فرمای که جای درنگ نیست و اجر و ثواب جز در کارهای سخت و ناخوش داده نمی‌شود. سپس خطاب به مردم گفت: از خدا بترسید و دعوت امام خود را پاسخ دهید و او را یاری نمایید و با دشمن خود جنگ کنید. سپس عرضه داشت: ای امیرالمؤمنین، ما به سوی ایشان می‌رویم.

مالک بن کعب با اطاعت بی‌چون و چرا از فرمان امام (ع) مرهمی بر دل دردمند آن حضرت گذاشت و او را شاد نمود و حضرت بلافاصله به سعد (آزاد کرده خود) فرمود: «در میان مردم ندا بدهد که همراه مالک بن کعب به مصر بروند».

از آنجا که سفر مصر سخت و دارای حوادث پیش‌بینی نشده‌ای بود، مردم کم‌تر اعلام حمایت کردند، لذا یک ماه طول کشید و حدود دو هزار نفر زیر پرچم کعب جمع شدند و آن‌گاه امیرالمؤمنین (ع) فرمود: «در پناه نام خدا حرکت کنید، شما چگونه‌اید، به خدا سوگند، گمان نمی‌کنم پیش از آن‌که کار آنان از دست برود، به آنان برسید».

مالک بن کعب با دو هزار نیرو به سوی مصر حرکت کردند ولی هنوز پنج شب از حرکت آنان نگذشته بود که حجاج بن عزیه انصاری که به همراه محمد بن ابی‌بکر رفته بود، از مصر آمد و به امیرالمؤمنین (ع) خبر داد که عمروعاص مصر را فتح کرد و محمد بن ابیبکر را به شهادت رساند[۸]. لذا مالک بن کعب بدون نتیجه به کوفه بازگشت.[۹]

مالک بن کعب و دستگیری نعمان بن بشیر

نعمان بن بشیر و ابوهریره که از طرفداران عثمان بودند، از طرف معاویه نزد امیرالمؤمنین (ع) آمدند و از حضرت خواستند که قاتلان عثمان را به معاویه تحویل دهد. هدف معاویه این بود که پس از بازگشت این دو از نزد علی (ع) عذر و بهانه‌ای برای جنگ داشته باشد و مردم شام هم علی (ع) را ملامت کنند، زیرا معاویه می‌دانست که امیرالمؤمنین (ع) به بهانه او پاسخ نخواهد داد[۱۰].

آن دو چون نزد حضرت آمدند و درخواست خود را اعلام کردند، امیرالمؤمنین (ع) برای آن دو مطالبی فرمود و از آنها خواست سخن در این مورد را رها کنند. سپس به نعمان بن بشیر فرمود: «آیا تو مگر از همه افراد قومت یعنی انصار برتر و هدایت‌ شده‌تری؟» گفت: نه. حضرت فرمود: «آیا مگر تمام انصار با من بیعت نکرده‌اند و تنها سه یا چهار نفر با من مخالفت نمودند، آیا تو در زمره آن سه یا چهار نفری و با من مخالفی؟» نعمان بن بشیر گفت: خیر، من آمده‌ام که همراه و ملازم شما باشم؛ اما معاویه از من خواسته است که این سخن او را به اطلاع شما برسانم و امید داشتم که بدین طریق، خداوند صلحی را بین شما و او برقرار نماید و اگر رأی شما غیر از این است، من ملازم و همراه شما خواهم بود و پس از این گفت و گو، ابوهریره به شام رفت و موضوع را به اطلاع معاویه رساند. معاویه از او خواست مردم شام را از ماجرا باخبر کند؛ اما نعمان بن بشیر نزد امیرالمؤمنین (ع) ماند ولی پس از یک ماه او نیز از نزد حضرت فرار کرد و به عین التمر رفت. و در آنجا مالک بن کعب موفق به دستگیری او شد و او را بازداشت کرد، اما با وساطت خویشاوندانش آزاد شد.[۱۱]

مقاومت مالک بن کعب در برابر نعمان بن بشیر

نعمان بن بشیر پس از نجات از دست مالک بن کعب به شام گریخت و نزد معاویه رفت و گزارش کار خود را داد و از آن پس همواره در جستجوی قاتلان عثمان و خیرخواه معاویه و نسبت به حضرت علی (ع) ستیزه‌گر بود. بازگشت نعمان بن بشیر نزد معاویه پس از آن بود که ضحاک بن قیس به سرزمین عراق حمله کرد و پیش معاویه بازگشت.

معاویه مجدداً از شامیان خواست تا گروهی به منطقه رود فرات لشکرکشی کند و اموال آنان را غارت نماید و عراقیان را بترساند. نعمان این درخواست معاویه را پذیرفت و با دو هزار نیرو به عین التمر - مقر حکومت مالک بن کعب که از جانب امیرالمؤمنین (ع) بود - یورش برد. از آن طرف مالک بن کعب تمام نیروها - جز صد نفر - را به کوفه برای مرخصی فرستاده بود، لذا طی نامه‌ای امام (ع) را از قصد حمله نعمان بن بشیر آگاه نمود و درخواست کمک کرد. اما جز تعداد اندکی حاضر به عزیمت و کمک به مالک بن کعب نشدند ولی چون با سرزنش و ملامت امیرالمؤمنین (ع) رو به رو شدند، پس از چند روز دو هزار نفر آماده حرکت شد اما در همین موقع نامه پیروزی مالک بن کعب که با صد نفر بر نیروهای نعمان بن بشیر که دو هزار بودند به علی (ع) رسید. حضرت نامه او را برای مردم کوفه خواند و خدای را سپاس و ستایش کرد و به آن نگریست و فرمود: «به حمدالله این پیروزی به نام خدا و شکر او، صورت گرفت و سبب مذمت و سرزنش بیشتر شما (که در بسیج نیرو کوتاهی کردید) می‌باشد»[۱۲].[۱۳]

مقابله مالک بن کعب با مسلم بن عقبه

معاویة بن ابی سفیان روزی مسلم بن عقبه که مردی قسی القلب و خونریز بود[۱۴] را به جانب دومة الجندل اعزام نمود که مردم آن دیار را برای بیعت با معاویه فراخواند؛ زیرا مردم آن دیار نه با حضرت علی (ع) بیعت کرده بودند و نه با معاویه. خبر آمدن مسلم به حضرت علی (ع) رسید، کسی را به نزد مالک بن کعبفرستاد که فوراً شخص مورد وثوقی را به جای خویش بگمارد و خود سریعاً به مقابله با نیروهای مسلم بن عقبه حرکت کند.

مالک بن کعب، به سرعت عبدالرحمان بن عبدالله کندی را به جای خود گمارد، و به دستور امام (ع) با یک هزار نیرو راهی دومة الجندل شد. مالک بن کعب توانست با برنامه حساب شده و تاکتیک جنگی با یک هزار نیرو مسلم بن عقبه را غافلگیر کند و به طور ناگهانی بر او وارد شود و در جنگ یک روزه‌ای که بین یاران او و نیروهای مسلم واقع شد توانست شکست سختی به مسلم و یارانش وارد کند که به ناچار آنها فرار کردند و به شام گریختند. و مالک بن کعب پس از پیروزی مدتی در دومة الجندل باقی ماند و مردم را برای بیعت با حضرت علی (ع) فراخواند. اما آنها گفتند: تا زمانی که همه مردم بر بیعت با علی (ع) اجماع نکنند ما هم بیعت نخواهیم کرد، ولی مالک بن کعب به تبعیت از دستور مولایش امیرالمؤمنین بدون هیچ برخوردی با آنان به کوفه بازگشت[۱۵].

آری، مالک بن کعب در طول زندگانی خود با تمام توان از ولایت امیرالمؤمنین (ع) حمایت مردانه کرد و در حفظ حدود و ثغور کشور اسلامی با جان و دل از آن حفاظت نمود، «جزاه الله عن الاسلام و المسلمين خير الجزاء».[۱۶]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ر. ک: شرح ابن ابی الحدید، ج۲، ص۱۳۰.
  2. بهقباذات نام سه روستای بغداد است به نام بهقباذ أعلی (بالا) و بهقباذ أوسط (وسط) و بهقاذ أسفل (پایین).
  3. ر. ک: رجال مامقانی، ج۳، باب میم، ص۵۰.
  4. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۲، ص۱۲۳۹-۱۲۴۰.
  5. « إِنِّى وَلَّيْتُكَ مَعُونَةِ الْبِهْقُبَاذَاتِ فَآثِرْ طَاعَةِ اللَّهِ، وَ اعْلَمْ أَنَّ الدُّنْيَا فَانِيَةً وَ الْآخِرَةِ آتِيَةُ، وَ اعْمَلْ صَالِحاً تَجُزْ خَيْراً، فَإِنْ عَمِلَ بْنِ آدَمَ مَحْفُوظٍ عَلَيْهِ وَ إِنَّهُ مَجْزِىُّ بِهِ فَعَلَ اللَّهُ بِنَا وَ بِكَ خَيْراً»؛ انساب الاشراف (ترجمه امیرالمؤمنین (ع))، ص۷۴؛ و ر. ک: تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۰۵.
  6. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۲، ص۱۱۱۱۲۴۰.
  7. ر. ک: شرح ابن ابی الحدید، ج۶، ص۸۹ – ۹۰؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۱۰۶ – ۱۰۸.
  8. شرح ابن ابی الحدید، ج۶، ص۸۹ – ۹۰.
  9. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۲، ص۱۲۴۱-۱۲۴۲.
  10. زیرا اولاً: قاتلان عثمان افراد مشخصی نبودند و به طور دسته جمعی او را به قتل رسانده بودند. ثانیاً: آنان که با عثمان وارد نزاع شدند و او را به قتل رساندند در موقعی بود که عثمان در مقام قدرت و داشتن نیروی نظامی بود و در هجوم مخالفان به او خصوصاً اگر ذی حق باشند معلوم نیست در اینجا قصاص محقق شود، و ثالثاً: خود معاویه و عایشه از محرکان اصلی قتل عثمان بودند. بنابراین ادعای خونخواهی معاویه جز بهانه و مستمسک قرار دادن خون عثمان برای جنگ با امیرالمؤمنین (ع) چیز دیگری نبود.
  11. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۲، ص۱۲۴۳.
  12. ر. ک: شرح ابن ابی الحدید، ج۲، ص۳۰۳ - ۳۰۶؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۹۵؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۱۳۳؛ انساب الاشراف، ترجمۀ امیرالمؤمنین (ع)، ص۳۴۵.
  13. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۲، ص۱۲۴۳-۱۲۴۴.
  14. مسلم بن عقبه همان کسی است که پس از شهادت امام حسین (ع) و یارانش به دستور یزید بن معاویه به مدینه حمله کرد و از کشته اصحاب پیامبر (ص) و تابعین و زن و فرزندان بی‌گناه حمام خون جاری کرد.
  15. کامل ابن اثیر، ج۲، ص۴۲۹؛ انساب الاشراف، ترجمۀ امیرالمؤمنین (ع)، ص۳۶۵.
  16. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۲، ص۱۲۴۴-۱۲۴۵.