مراد از عصمت در مقام ابلاغ وحی چیست؟ (پرسش)
مراد از عصمت در مقام ابلاغ وحی چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث عصمت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی عصمت مراجعه شود.
مراد از عصمت در مقام ابلاغ وحی چیست؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ عصمت |
مدخل بالاتر | عصمت پیامبران |
مدخل اصلی | عصمت در ابلاغ وحی |
مدخل وابسته | وحی |
تعداد پاسخ | ۴ پاسخ |
پاسخ جامع اجمالی
معناشناسی
مراد از عصمت در مقام ابلاغ وحی این است که پیامبر همان مطالبی را که تلقی و دریافت کرده، بیافزودن و کاستن به مردم برساند. یعنی، نه پیامبر (ص) دچار خطا و یا تحریف عمدی آن شود و نه شیاطین در موقع تبلیغ پیامبر، دخالت کرده و مثلاً با صدایی شبیه صدای پیامبر، مطالبی را به آیات الهی بیفزایند[۱].[۲]
این بحث، یعنی عصمت از خطا و فراموشی در تبیین شریعت و توضیح معارف و تکالیف و مبانی شرعی، شاخهای از عصمت است که در فقه ثمرات و نتایج مهمی را به دنبال دارد. جزئیات احکام شریعت و تفصیل معارف الهی در وحی قرآنی نیامده است، بلکه توسط پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) بیان شده است[۳].
در اینجا توجّه به چند نکته، لازم و ضروری مینماید[۴]:
- برخی به عصمت در مقام تلقی و ابلاغ، عصمت در مقام حفظ وحی را نیز میافزایند؛ یعنی علاوه بر اینکه پیامبر باید وحی را درست دریافت کند (تلقی) و در موقع بازگو کردن برای مردم (ابلاغ) هم معصوم باشد، در فاصله این دو (تلقی تا ابلاغ) نیز باید محتوای وحی از هر گونه تصرف و انحراف سهوی یا عمدی، محفوظ بماند. چنانکه در پیامهایی که افراد عادی، برای ابلاغ آن، شخص دیگری را واسطه قرار میدهند، خطاهایی که رخ میدهد، در یکی از این سه مقام خواهد بود. یا شخص پیامرسان در موقع شنیدن پیام، آن را درست درک نمیکند؟ یا پس از شنیدن، در حفظ آن دچار فراموشی و نسیان میشود؛ و یا در موقع بازگو کردن پیام به شخص یا اشخاص دیگر، عمداً و یا سهواً، در آن تصرف میکند. ولی با توجّه به تفسیری که برای ابلاغ ذکر کردیم، نیازی به افزودن "عصمت در مقام حفظ وحی" نیست؛ زیرا وقتی عصمت انبیا را در مقام ابلاغ وحی به معنای ابلاغ بیکم و زیاد همان پیامی که دریافت کردهاند، دانستیم، لازمه آن این است که از تلقّی وحی، هیچگونه خللی در آن رخ ندهد؛ چه، در غیر این صورت ابلاغ به نحو معصومانه صورت نگرفته است.
- بعضی از بزرگان، معنای ابلاغ را از آن مفهومی که در نظر ابتدایی به ذهن میرسد، توسعه داده و گفتهاند: فهم بشر از معارف دینی هم باید معصوم باشد. یعنی، اگر پیامبران تمام معارف الهی را بیکم و کاست به مردم بگویند، اما فهم مردم از آن - - به خاطر داشتن پیشفرضهای ذهنی و معرفتهای بیرونی[۵] - متفاوت باشد، در واقع آن معارف اصیل به مردم ابلاغ نشده است. هر چند پس از این مرحله و تمام شدن حجت بر مردم، در مرحله بقای معارف در جامعه، ممکن است تحریف یا سهو و نسیان در آن رخنه کند. از این رو همان ادلهای که دلالت بر عصمت پیامبران در مقام ابلاغ وحی دارند، بر عصمت فهم و برداشت آدمیان از معارف دینی نیز صحه میگذارند[۶]. روشن است که این مطلب بدان معنا نیست که سطح درک و فهم افراد از معارف دینی، یکسان و بدون شدت و ضعف باشد. یقیناً درکی که اصحاب خاص رسول خدا (ص) و اولیای الهی از معارف داشتند، با درک و فهم توده مردم بسیار متفاوت بود. بلکه منظور از نفی تفاوت فهم بشر از معارف دینی، نفی برداشتهایی است که در عرض هم باشند؛ نه در طول هم. بنابراین، برداشتهای متعارض و متضاد است که با عصمت در مقام ابلاغ منافات دارد، نه اختلاف در سطح فهم و درک مردم از معارف دینی.
- از آنجا که تمامی افعال و حرکات و سکنات پیامبر (ص) میتواند الگویی برای مردم باشد و تبلیغ عملی به حساب آید، میتوان دایره ابلاغ و تبلیغ را بسیار گستره گرفت و شامل تمامی این امور دانست. هر چند برخی نیز بین وظایف نبوّت و کارهای مربوط به زندگی شخصی یا عمومی پیامبران تفاوت قائل شده و تعلیمات از سنخ دوم را داخل در حوزه دین و شریعت و مشمول آیات﴿وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى﴾[۷] ندانستهاند[۸]. صرف نظر از بطلان این نظریه باید توجّه داشت، اصطلاح "عصمت در مقام ابلاغ وحی" در جایی به کار میرود که پیامبر (ص) صراحتاً وحی و فرمان الهی را برای مردم بیان کند. و حداکثر افعالی را که در مقام تعلیم حکم الهی به مردم انجام میدهد، نیز شامل میشود[۹]. امّا عصمت در سایر اقوال و افعال پیامبر (ص) – هر چند از نظر ما مسلّم است - داخل در اصطلاح "عصمت در تبلیغ وحی" نیست[۱۰].
گستره عصمت معصومان در مقام ابلاغ وحی
عصمت در ابلاغ وحی، مصونیت معصوم را از هر گونه نسیان، خطا و اشتباه در این مرحله در برمیگیرد که به قرار ذیل است:
- عصمت از نسیان: فراموش کردن احکام الهی از جانب معصومان (ع) باعث گمراهی دیگران و احتجاج ایشان به آن عمل میگردد. جمله ﴿لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ﴾[۱۱] میفهماند که رسول بهگونهای وحی الهی را دریافت و ابلاغ میکند که اشتباه و فراموشی در آن رخ نمیدهد. اگر رسول در گرفتن وحی، حفظ وحی و تبلیغ آن مصونیت نداشته باشد. غرض خداوند یعنی ابلاغ رسالت حاصل نمیشود[۱۲].
- عصمت از اشتباه در تبیین دین پیش یا پس از تصدی منصب: از آنجا که جامعه شیعی و نیز اندیشمندان مسلمان، یکی از اهداف نصب پیامبران را ابلاغ دین میدانند، همگی بر این نظر اتفاق دارند که پیامبران، ضرورتا از اشتباه در ابلاغ یا تبیین دین معصوم هستند. آنچه مورد اتفاق است، عصمت از اشتباه در تبیین دین پس از تصدی منصب نبوت است اما درباره عصمت پیامبران از اشتباه در تبیین دین پیش از تصدی منصب نبوت باید گفت: این مسأله در منابع اندیشمندان شیعه در پنج قرن نخست هجری مطرح نشده است[۱۳].
دیدگاه متکلمان اسلامی
نظرات مختلفی که درباره عصمت در مقام ابلاغ وحی یا همان عصمت در تبلیغ وارد شده است اینچنین است:
- اشاعره میگویند: متکلمین شیعه و سنی اعتقاد به عصمت انبیاء در این مرحله دارند بلکه همه ادیان الهی اعتقاد به عصمت انبیاء در این مرحله دارند که از تعمد در کذب در این مرحله مصون هستند، اما در جواز صدور کذب سهوی و نسیانی اختلاف است که اکثراً آن را منع کردهاند، فقط قاضی ابوبکر باقلانی آن را جایز دانسته است[۱۴].
- معتزله میگویند: سهو و غلط در تبلیغ رسالت جایز نیست، بله اگر پیامبر مطلبی را قبلاً به صورت صحیح بیان کرده باشد جایز است که در تطبیق آن سهو رخ دهد، زیرا به خاطر تبیین قبلی امر بر کسی مشتبه نمیشود، مانند خبر ذیالیدین که میگوید: پیامبر در رکعت دوم سهواً سلام داد و ذوالیدین اعتراض کرد که آیا فراموش کردید یا نماز را شکسته خواندید[۱۵]
- امامیه: از نظر شیعه امامیه عصمت در مرحله تبلیغ دو قسم است:
- یکی عصمت از کذب در تبلیغ و از آنجا که کذب نوعی گناه است، ادله عصمت از گناه شامل این مورد هم میشود.
- دیگری عصمت از خطا و سهو در تلقی و حفظ و ادای وحی که برخی از آیات و روایات و ادله عصمت مثل دلیل «وثوق فرع بر عصمت است» این مورد را هم به طور عموم شامل میشود، علاوه بر آنکه برخی از نصوص و ادله به طور ویژه شامل این مورد میشود[۱۶]
اثبات عصمت معصومان در ابلاغ وحی
متکلمان امامی پیامبر (ص) و امامان (ع) را از اینگونه خطا و اشتباه مصون میدانند و دلیل آن، همان ادلّه عقلی ضرورت نبوت و اتمام حجت خدا بر بشر است. حجت خدا هنگامی تمام میشود که نه تنها پیامهای الهی از جانب خداوند بدون هیچ کم و کاستی منتقل گردد، بلکه اگر این پیامها نیازمند تفسیر، توجیه و تبیین بود، غرض الهی هنگامی حاصل میشود که این بیان و توضیح معصومان مصون از هرگونه خطا و اشتباه باشد.
افزون بر این دلیل آیات سوره نجم[۱۷] (دوم تا چهارم) هر گفتار پیامبر و تبیین او را وحی الهی و درنتیجه مصون از خطا میداند. این آیات هم نطق و کلام رسول خدا به قرآن و هم سخنان عادی او را وحی و مصون از خطا میشمارد. رسول خدا (ص) خود این آیه را بر غیر بیان وحیانی خود تطبیق کردهاند. ازجمله آن موارد وقتی بود که رسول خدا (ص) تمامی درهای رو به مسجد خانه صحابه را بست جز در خانه علی (ع) که موجب اعتراض اصحاب شد. پیامبر (ص) همه را در مسجد جمع کرد و در خطبهای بلیغ فرمود: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ مَا أَنَا سَدَدْتُهَا وَ لَا أَنَا فَتَحْتُهَا وَ لَا أَنَا أَخْرَجْتُكُمْ وَ أَسْكَنْتُهُ ثُمَّ قَرَأَ: ﴿وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى * مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى * وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى﴾[۱۸]»[۱۹].[۲۰].
این دستور از جانب خدا بوده است و آن گاه به این آیات استشهاد کردند. این شاهد گرفتن برای بستن درها امری نیست که وحی قرآنی باشد. پس ضمیر «هو» در آیه چهارم سوره نجم به تمامی سخنان حضرت برمیگردد.
افزون بر آن حضرت رسول (ص) فرمود: «لَا أَقُولَ إِلَّا حَقّاً»[۲۱]: من جز حق نمیگویم. در جای دیگر پیامبر (ص) در تخطئه کسانی که به حفظ سنت نبوی اعتراض داشتند، با اشاره به دهان خود فرمود: «اُكْتُبْ، فَوَ اَلَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ مَا خَرَجَ مِنِّي إِلَّا الْحَقُّ»[۲۲]: بنویس، قسم به خداوندی که جانم در دست اوست از دهانم جز حق بیرون نمیآید[۲۳].
پاسخها و دیدگاههای متفرقه
1. حجت الاسلام و المسلمین فاریاب؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد حسین فاریاب در کتاب «عصمت امام» در اینباره گفته است:
«گستره عصمت انبیا در ابلاغ وحی «عصمت انبیا در ابلاغ وحی، مصونیت ایشان را از هر گونه نسیان، خطا و اشتباه در این مرحله شامل میشود.
|
2. احمد حسین شریفی؛ |
---|
آقایان دکتر یوسفیان و شریفی در «پژوهشی در عصمت معصومان» در اینباره گفتهاند:
«مراد از عصمت در مقام ابلاغ وحی این است که پیامبر همان مطالبی را که تلقی و دریافت کرده، بیافزون و کاستن به مردم برساند. یعنی، نه پیامبر (ص) دچار خطا و یا تحریف عمدی آن شود و نه شیاطین در موقع تبلیغ پیامبر، دخالت کرده و مثلاً با صدایی شبیه صدای پیامبر، مطالبی را به آیات الهی بیفزایند[۲۷]. در اینجا توجّه به چند نکته، لازم و ضروری مینماید[۲۸]: یک. برخی به عصمت در مقام تلقی و ابلاغ، عصمت در مقام حفظ وحی را نیز میافزایند؛ یعنی علاوه بر اینکه پیامبر باید وحی را درست دریافت کند (تلقی) و در موقع بازگو کردن برای مردم (ابلاغ) هم معصوم باشد، در فاصله این دو (تلقی تا ابلاغ) نیز باید محتوای وحی از هر گونه تصرف و انحراف سهوی یا عمدی، محفوظ بماند. چنانکه در پیامهایی که افراد عادی، برای ابلاغ آن، شخص دیگری را واسطه قرار میدهند، خطاهایی که رخ میدهد، در یکی از این سه مقام خواهد بود. یا شخص پیامرسان در موقع شنیدن پیام، آن را درست درک نمیکند؟ یا پس از شنیدن، در حفظ آن دچار فراموشی و نسیان میشود؛ و یا در موقع بازگو کردن پیام به شخص یا اشخاص دیگر، عمداً و یا سهواً، در آن تصرف فی کند. ولی با توجّه به تفسیری که برای ابلاغ ذکر کردیم، نیازی به افزودن "عصمت در مقام حفظ وحی" نیست؛ زیرا وقتی عصمت انبیا را در مقام ابلاغ وحی به معنای ابلاغ بیکم و زیاد همان پیامی که دریافت کردهاند، دانستیم، لازمه آن این است که از تلقّی وحی، هیچگونه خللی در آن رخ ندهد؛ چه، در غیر این صورت ابلاغ به نحو معصومانه صورت نگرفته است. دو. بعضی از بزرگان، معنای ابلاغ را از آن مفهومی که در نظر ابتدایی به ذهن میرسد، توسعه داده و گفتهاند: فهم بشر از معارف دینی هم باید معصوم باشد. یعنی، اگر پیامبران تمام معارف الهی را بیکم و کاست به مردم بگویند، اما فهم مردم از آن - - به خاطر داشتن پیشفرضهای ذهنی و معرفتهای بیرونی[۲۹] - متفاوت باشد، در واقع آن معارف اصیل به مردم ابلاغ نشده است. هر چند پس از این مرحله و تمام شدن حجت بر مردم، در مرحله بقای معارف در جامعه، ممکن است تحریف یا سهو و نسیان در آن رخنه کند. از این رو همان ادلهای که دلالت بر عصمت پیامبران در مقام ابلاغ وحی دارند، بر عصمت فهم و برداشت آدمیان از معارف دینی نیز صحه میگذارند[۳۰]. روشن است که این مطلب بدان معنا نیست که سطح درک و فهم افراد از معارف دینی، یکسان و بدون شدت و ضعف باشد. یقیناً درکی که اصحاب خاص رسول خدا (ص) و اولیای الهی از معارف داشتند، با درک و فهم توده مردم بسیار متفاوت بود. بلکه منظور از نفی تفاوت فهم بشر از معارف دینی، نفی برداشتهایی است که در عرض هم باشند؛ نه در طول هم. بنابراین، برداشتهای متعارض و متضاد است که با عصمت در مقام ابلاغ منافات دارد، نه اختلاف در سطح فهم و درک مردم از معارف دینی. سه. از آنجا که تمامی افعال و حرکات و سکنات پیامبر (ص) میتواند الگویی برای مردم باشد و تبلیغ عملی به حساب آید، میتوان دایره ابلاغ و تبلیغ را بسیار گستره گرفت و شامل تمامی این امور دانست. هر چند برخی نیز بین وظایف نبوّت و کارهای مربوط به زندگی شخصی یا عمومی پیامبران تفاوت قائل شده و تعلیمات از سنخ دوم را داخل در حوزه دین و شریعت و مشمول آیات ﴿وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى﴾[۳۱] ندانستهاند[۳۲]. صرف نظر از بطلان این نظریه باید توجّه داشت، اصطلاح "عصمت در مقام ابلاغ وحی" در جایی به کار میرود که پیامبر (ص) صراحتاً وحی و فرمان الهی را برای مردم بیان کند. و حداکثر افعالی را که در مقام تعلیم حکم الهی به مردم انجام میدهد، نیز شامل میشود[۳۳]. امّا عصمت در سایر اقوال و افعال پیامبر (ص) – هر چند از نظر ما مسلّم است - داخل در اصطلاح "عصمت در تبلیغ وحی" نیست»[۳۴]. |
3. مصطفی سلیمانیان؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر مصطفی سلیمانیان در کتاب «مقامات امامان» در اینباره گفته است:
«نظرات مختلفی که درباره عصمت در تبلیغ وارد شده است اینچنین است: اشاعره میگویند: متکلمین شیعه و سنی اعتقاد به عصمت انبیاء در این مرحله دارند بلکه همه ادیان الهی اعتقاد به عصمت انبیاء در این مرحله دارند که از تعمد در کذب در این مرحله مصون هستند، اما در جواز صدور کذب سهوی و نسیانی اختلاف است که اکثراً آن را منع کردهاند، فقط قاضی ابوبکر باقلانی آن را جایز دانسته است[۳۵]. معتزله میگویند: سهو و غلط در تبلیغ رسالت جایز نیست، بله اگر پیامبر مطلبی را قبلاً به صورت صحیح بیان کرده باشد جایز است که در تطبیق آن سهو رخ دهد، زیرا به خاطر تبیین قبلی امر بر کسی مشتبه نمیشود، مانند خبر ذیالیدین که میگوید: پیامبر در رکعت دوم سهواً سلام داد و ذوالیدین اعتراض کرد که آیا فراموش کردید یا نماز را شکسته خواندید[۳۶]؟ از نظر شیعه عصمت در مرحله تبلیغ دو قسم است: یکی عصمت از کذب در تبلیغ، و از آنجا که کذب نوعی گناه است، ادله عصمت از گناه شامل این مورد هم میشود. دیگری عصمت از خطا و سهو در تلقی و حفظ و ادای وحی که برخی از آیات و روایات و ادله عصمت مثل دلیل «وثوق فرع بر عصمت است» این مورد را هم به طور عموم شامل میشود، علاوه بر آنکه برخی از نصوص و ادله به طور ویژه شامل این مورد میشود. برای نمونه، آیات متعددی بر عصمت در مرحله تبلیغ رسالت داریم:
|
4. آقای دکتر مینایی؛ |
---|
آقای دکتر مینایی در کتاب «اندیشه کلامی عصمت» در اینباره گفتهاند:
«این بحث، یعنی عصمت از خطا و فراموشی در تبیین شریعت و توضیح معارف و تکالیف و مبانی شرعی، شاخهای از عصمت است که در فقه ثمرات و نتایج مهمی را به دنبال دارد. جزئیات احکام شریعت و تفصیل معارف الهی در وحی قرآنی نیامده است، بلکه توسط پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) بیان شده است. متکلمان امامی پیامبر (ص) و امامان (ع) را از اینگونه خطا و اشتباه مصون میدانند و دلیل آن، همان ادلّه عقلی ضرورت نبوت و اتمام حجت خدا بر بشر است. حجت خدا هنگامی تمام میشود که نه تنها پیامهای الهی از جانب خداوند بدون هیچ کم و کاستی منتقل گردد، بلکه اگر این پیامها نیازمند تفسیر، توجیه و تبیین بود، غرض الهی هنگامی حاصل میشود که این بیان و توضیح معصومان مصون از هرگونه خطا و اشتباه باشد. افزون بر این دلیل آیات سوره نجم[۴۳] (دوم تا چهارم) هر گفتار پیامبر و تبیین او را وحی الهی و درنتیجه مصون از خطا میداند. این آیات هم نطق و کلام رسول خدا به قرآن و هم سخنان عادی او را وحی و مصون از خطا میشمارد. رسول خدا (ص) خود این آیه را بر غیر بیان وحیانی خود تطبیق کردهاند. ازجمله آن موارد وقتی بود که رسول خدا (ص) تمامی درهای رو به مسجد خانه صحابه را بست جز در خانه علی (ع) که موجب اعتراض اصحاب شد. پیامبر (ص) همه را در مسجد جمع کرد و در خطبهای بلیغ فرمود: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ مَا أَنَا سَدَدْتُهَا وَ لَا أَنَا فَتَحْتُهَا وَ لَا أَنَا أَخْرَجْتُكُمْ وَ أَسْكَنْتُهُ ثُمَّ قَرَأَ: ﴿وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى * مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى * وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى﴾[۴۴]»[۴۵]. این دستور از جانب خدا بوده است و آن گاه به این آیات استشهاد کردند. این شاهدگرفتن برای بستن درها امری نیست که وحی قرآنی باشد. پس ضمیر «هو» در آیه چهارم سوره نجم به تمامی سخنان حضرت برمیگردد. افزون بر آن حضرت رسول (ص) فرمود: «لَا أَقُولَ إِلَّا حَقّاً»[۴۶]: من جز حق نمیگویم. در جای دیگر پیامبر (ص) در تخطئه کسانی که به حفظ سنت نبوی اعتراض داشتند، با اشاره به دهان خود فرمود: «اُكْتُبْ، فَوَ اَلَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ مَا خَرَجَ مِنِّي إِلَّا الْحَقُّ»[۴۷]: بنویس، قسم به خداوندی که جانم در دست اوست از دهانم جز حق بیرون نمیآید»[۴۸]. |
منبعشناسی جامع عصمت
پانویس
- ↑ چنانکه برخی، افسانه غرانیق را این گونه توجیه کردهاند.
- ↑ شریفی، احمد حسین، یوسفیان، حسن، پژوهشی در عصمت معصومان، ص ۹۰-۹۳.
- ↑ مینایی، بهروز، اندیشه کلامی عصمت، ص ۳۵۹.
- ↑ ر.ک: وحی یا شعور مرموز، ص۱۹-۲۰؛ الالهیات، ج۳، ص۱۸۵؛ شریعت در آینه معرفت، ص۱۲۱-۱۲۳.
- ↑ ر.ک: قبض و بسط تئوریک شریعت، ص۱۲۳.
- ↑ شریعت در آینه معرفت، ص۵۵-۵۷.
- ↑ «و از سر هوا و هوس سخن نمیگوید * آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی میشود» سوره نجم، آیه ۳-۴.
- ↑ کیان، ش۳۸، ص۵۵.
- ↑ ر.ک: ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۷، ص۲۰.
- ↑ شریفی، احمد حسین، یوسفیان، حسن، پژوهشی در عصمت معصومان، ص ۹۰-۹۳.
- ↑ «تا معلوم دارد که رسالتهای پروردگارشان را رساندهاند» سوره جن، آیه ۲۸.
- ↑ ر.ک: احمدی، رحمتالله، پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی، ص۲۳۴-۲۳۵.
- ↑ فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۴۱۵.
- ↑ المواقف، ص۳۵۸.
- ↑ المغنی، ج۱، ص۲۸۱؛ الحکایات فی مخالفات المعتزلة من العدلیة، ص۷۰.
- ↑ سلیمانیان، مصطفی، مقامات امامان، ص ۲۱۹.
- ↑ ﴿مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى * وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى﴾ «که همنشین شما گمراه و بیراه نیست * و از سر هوا و هوس سخن نمیگوید * آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی میشود» سوره نجم، آیه ۲-۴.
- ↑ «سوگند به ستاره چون فرو افتد * که همنشین شما گمراه و بیراه نیست * و از سر هوا و هوس سخن نمیگوید * آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی میشود» سوره نجم، آیه ۱-۴.
- ↑ حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج۲، ص۲۸۱؛ جلال الدین السیوطی، الدرالمنثور، ج۶، ص۱۲۲؛ ابوحمزه ثمالی، تفسیر القرآن الکریم، ص۳۱۵؛ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲۲، ص۴۸۱.
- ↑ ر.ک:سلیمانیان، مصطفی، مقامات امامان، ص ۲۱۹؛مینایی، بهروز، اندیشه کلامی عصمت، ص ۳۵۹.
- ↑ ابن کثیر، تفسیر القرآن، ج۷، ص۴۱۱؛ مراغی، تفسیر المراغی، ج۲۷، ص۴۵؛ جلال الدین السیوطی، الدرالمنثور؛ سورآبادی، تفسیر سورآبادی، ج۳، ص۱۹۲۰؛ طنطاوی، تفسیر الوسیط، ج۱۴، ص۵۹.
- ↑ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۱، ص۱۰۵؛ ابوداوود، سنن ابی داود، ج۲، ص۱۲۶؛ عبدالله دارمی، سنن دارمی، ج۱، ص۱۲۵؛ علی واحدی، اسباب النزول، ص۲۶۵.
- ↑ مینایی، بهروز، اندیشه کلامی عصمت، ص ۳۵۹.
- ↑ «تا معلوم دارد که رسالتهای پروردگارشان را رساندهاند» سوره جن، آیه ۲۸.
- ↑ ر.ک: احمدی، رحمتالله، پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی، ص۲۳۴-۲۳۵.
- ↑ فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۴۱۵.
- ↑ چنانکه برخی، افسانه غرانیق را این گونه توجیه کردهاند.
- ↑ ر.ک: وحی یا شعور مرموز، ص۱۹-۲۰؛ الالهیات، ج۳، ص۱۸۵؛ شریعت در آینه معرفت، ص۱۲۱-۱۲۳.
- ↑ ر.ک: قبض و بسط تئوریک شریعت، ص۱۲۳.
- ↑ شریعت در آینه معرفت، ص۵۵-۵۷.
- ↑ «و از سر هوا و هوس سخن نمیگوید * آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی میشود» سوره نجم، آیه ۳-۴.
- ↑ کیان، ش۳۸، ص۵۵.
- ↑ ر.ک: ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۷، ص۲۰.
- ↑ شریفی، احمد حسین، یوسفیان، حسن، پژوهشی در عصمت معصومان، ص ۹۰-۹۳.
- ↑ المواقف، ص۳۵۸.
- ↑ المغنی، ج۱، ص۲۸۱؛ الحکایات فی مخالفات المعتزلة من العدلیة، ص۷۰.
- ↑ «و از سر هوا و هوس سخن نمیگوید * آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی میشود» سوره نجم، آیه ۳-۴.
- ↑ «بیگمان ما خود قرآن را فرو فرستادهایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود» سوره حجر، آیه ۹.
- ↑ ﴿مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَى﴾ «دل، آنچه میدید، دروغ نگفت» سوره نجم، آیه ۱۱.
- ↑ «جز فرستادهای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی میگمارد * تا معلوم دارد که رسالتهای پروردگارشان را رساندهاند؛ و (خداوند) آنچه را نزد آنهاست، از همه سو فرا میگیرد و شمار هر چیز را دارد» سوره جن، آیه ۲۷-۲۸.
- ↑ المیزان، ج۲۰، ص۱۳۳.
- ↑ سلیمانیان، مصطفی، مقامات امامان، ص ۲۱۹.
- ↑ ﴿مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى * وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى﴾ «که همنشین شما گمراه و بیراه نیست * و از سر هوا و هوس سخن نمیگوید * آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی میشود» سوره نجم، آیه ۲-۴.
- ↑ «سوگند به ستاره چون فرو افتد * که همنشین شما گمراه و بیراه نیست * و از سر هوا و هوس سخن نمیگوید * آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی میشود» سوره نجم، آیه ۱-۴.
- ↑ حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج۲، ص۲۸۱؛ جلال الدین السیوطی، الدرالمنثور، ج۶، ص۱۲۲؛ ابوحمزه ثمالی، تفسیر القرآن الکریم، ص۳۱۵؛ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲۲، ص۴۸۱.
- ↑ ابن کثیر، تفسیر القرآن، ج۷، ص۴۱۱؛ مراغی، تفسیر المراغی، ج۲۷، ص۴۵؛ جلال الدین السیوطی، الدرالمنثور؛ سورآبادی، تفسیر سورآبادی، ج۳، ص۱۹۲۰؛ طنطاوی، تفسیر الوسیط، ج۱۴، ص۵۹.
- ↑ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۱، ص۱۰۵؛ ابوداوود، سنن ابی داود، ج۲، ص۱۲۶؛ عبدالله دارمی، سنن دارمی، ج۱، ص۱۲۵؛ علی واحدی، اسباب النزول، ص۲۶۵.
- ↑ مینایی، بهروز، اندیشه کلامی عصمت، ص ۳۵۹.