نامۀ ۵۳ نهج البلاغه

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از نامه ۵۳ نهج البلاغه)

مقدمه

فرمانی حکومتی است که امام (ع) به مالک اشتر نخغی، آن‌گاه که او را به‌سوی امارت مصر گسیل می‌داشت، نوشت. این نامه در برگیرنده آرای سیاسی و آیین حکومت‌داری است. امام (ع) در آغاز نامه وظایف حکومت را در چهار نکته بیان می‌دارد: جمع‌آوری خراج، پیکار با دشمنان، به سامان رساندن کار مردمان، آبادانی شهرها. امام (ع) در این نامه سفارش‌هایی به حاکمان دارد که دربرگیرنده صفات لازم و وظایف آن‌هاست، از جمله: پرهیز از غرور، پرهیز از تبعیض، پرهیز از اعطای امتیازهای ویژه، پرهیز از سوءاستفاده از اموال عمومی، مشورت در امور، انجام به‌موقع کارها، اجرای عدالت، جلب اعتماد عمومی، سفارش به عیب‌پوشی مردمان، سفارش به عفو و بخشش، دل‌جویی از کارگزاران.

در دیدگاه امام علی (ع) مدیران حکومتی باید ویژگی‌هایی داشته باشند که عبارتند از: در نظام‌های ظالمانه مسئولیت نداشته باشند، در سایه برخورداری از پست و مسئولیت دچار غرور نشوند، چاپلوس نباشند، به نامه‌ها و گزارش‌ها توجه کنند، توان اجرا و فسخ به‌هنگام قراردادها را داشته باشند، از آراستگی معنوی و عبادت بهره‌مند باشند، از مردم فاصله نگیرید و در ارتباط مستقیم با آن‌ها باشند، در ملاقات با مردم به‌گونه‌ای عمل کنند که آن‌ها جرئت بیان مشکل و گلایه‌های خود را داشته باشند، در امور محرومان و تهی‌دستان اهتمام ویژه داشته باشند. این فرمان‌نامه به سال ۳۸ ق نوشته شده است[۱].

جایگاه نامه نزد ایرانیان

ایرانیان نیز از دیرباز نسبت به این فرمان عنایت داشته و به ترجمه و شرح‌نویسی بر آن اهتمام ورزیده‌اند، به‌گونه‌ای که در طول قرون متمادی (از قرن هشتم به بعد) ترجمان و شرح‌های فراوانی بر آن به نظم و نثر نوشته شده است. این فرمان را اولین بار محمد علوی آوی ترجمه کرد که تصحیح و به زیور طبع آراسته شد. پس از آن در طی سال‌ها دیگران نیز به شرح و ترجمه آن پرداخته‌اند. از جمله شروح مفصل و مفید بر این فرمان، شرح محمدتقی با عنوان "حکمت و اصول سیاسی اسلام" را می‌توان نام برد.

افزون بر سیدرضی، این‌نامه را تنی چند از محدثان نیز نقل کرده‌اند، از جمله: ابن شعبه حرانی در کتاب تحف العقول عن آل الرسول، نجاشی در الفهرست و شیخ طوسی در الفهرست[۲].

فرازهایی از نامه

به‌نام خداوند بزرگ بخشایشگر همیشه بخشاینده. این فرمان بنده خدا علی امیرمؤمنان است به مالک، پسر حارث اشتر در پیمانش با وی، آن هنگام که او را برای فراهم آوردن خراج و جهاد با دشمنان و شایسته‌سازی مردمان و آبادانی شهرها، به امیریِ مصر گمارد. به او فرمان دهد که از خدا پروا دارد و طاعت او را بر هر چیز مقدم شمارد و هر چه را در کتاب خداست از بایسته‌ها و شایسته‌ها به‌کار بندد؛ دستورهایی که هیچ‌کس جز با انجام آن‌ها روی نیک‌بختی نبیند و جز با انکار و پایمال کردن آن‌ها به شقاوت نیفتد.

و بدو فرمان دهد که خدای را (پاکیزه باد نام وی) به دل و دست و زبان یاری دهد، چرا که او (والا باد نام پاک وی) یاریِ یاوران خویش و بزرگ‌داشت ارج‌گذارانش را خود برعهده گرفته است. و بدو فرمان دهد که هجوم شهوت را در نفس خویش بشکند و آن را به هنگام سرکشی‌ها رام کند، زیرا که نفس همواره به بدکرداری فرمان دهد، مگر آن‌ها که خدا در پناه گیرد. ای مالک، مالک نفس خود باش و آن را از از هر ناروا باز دار، که همانا سخت‌گیری بر نفس، عین انصاف است، چه در موردی که آن را پسند آید و چه آن‌جا که ناپسند... دلت را از رحمت و محبت و نرمش با مردم لبریز کن. مباد که چونان درنده‌ای شکارشان را غنیمت شماری، زیرا آنان از دو دسته بیرون نیستند؛ یا در دین با تو برادرند و یا در آفرینش با تو برابر. چه بسا لغزشی از آنان بروز کند و دچار سستی و بیماری شوند، یا حتی به عمد و خطا، بزهی به دست ایشان انجام شود. پس به خطاشان منکر و بر ایشان ببخشای و همان‌گونه که خود دوست داری خدای بر تو ببخشاید و از تو درگذرد، از عفو و گذشت خویش بهره‌مندشان گردان، زیرا تو بالادست آنانی و آن کس که تو را حکم‌رانی داده بالادست تو است و خدای تعالی ما فوق اوست و اینک همو اداره امور مردم را به تو وانهاده و تو را به‌وسیله آنان به آزمون گذاشته است.

انصاف را در ارتباط با خدا و مردم و در مورد خود و نزدیکان و هوادارانت رعایت کن، که اگر چنین نباشی ستم کرده‌ای. ... باید محبوب‌ترین کارها نزد تو سازگارترینِ آن‌ها با حق و گسترده‌ترینِ آن‌ها در عدالت و فراگیرترینِ آن‌ها در جلب رضایت مردم باشد، چه، نارضاییِ عموم مردم، رضایت خواص را بی‌اثر سازد، در حالی‌که از نارضاییِ خواص در برابر رضایت عموم مردم می‌توان چشم پوشید. ... هرگز مباد که نکوکار و بدکار را جایگاه یکسان دهی، که این کار، نیکوکاران را به دل‌سرد شدن از نیکویی کشانَد و بَدان را به بدکاری دل‌گرم سازد. بر هر یک از این دو دسته همان روا دار که خود بر خویش رواداشته است ... و همانا شایسته‌ترین فردی که تو باید نسبت به او خوش‌گمان باشی کسی است که از آزمون تو سرافراز بیرون آمده باشد و آن فردی سزاوار بدگمانی است که در آزمونت مردود شده است. ... بی‌شک برترین مایه خشنودی زمام‌داران برپاداشتن عدالت در کشور و آشکار شدن محبت میان مردم است... و همانا محبت مردم جلوه نکند مگر هنگامی که سینه‌هاشان از نارضایی و نفرت خالی باشد و خیرشان دوام نگیرد، مگر با نگه‌داری زمام دارانشان و حکومتی که بر دوش مردم سنگینی نکند و پایان روزگارش را انتظار نبرند. ... بنابراین (ای مالک) آرزوهای مردم را برآور و به آرمان‌هاشان میدان ده. ، پیاپی از آنان به نیکی یاد کن و کار آن‌هایی را که تن به رنج داده‌اند بر زبان آور، زیرا برشمردن کارهای نیکوی آنان (به خواست خدا) دلاوران را نشاط بخشد و سست قدمان را برانگیزد.

رنج‌مایه هرکس را بشناس و فداکاری هیچ کس را به پای دیگری مگذار، و هرگز در بزرگ‌داشت رنج و فداکاری کسی کوتاهی مکن و هرگز موقعیت اجتماعیِ اشخاص موجب آن نشود که تو کار کوچک آن‌ها را بزرگ یا کار بزرگ ایشان را کوچک شماری... و خدای را، خدای را در مورد قشر پایین از بینوایان و نیازمندان و گرفتاران و ناتوانان که بیچاره‌اند کوتاهی مکن، زیرا در میان این قشر بعضی سائل‌اند و برخی رویِ گدایی ندارند و برای خدا حقشان را که او به تو سپرده است پاس دار و بخشی از بیت المال را به آنان اختصاص ده و نیز بخشی از خالصه اسلامی را در هر شهری به آنان واگذار، زیرا دورافتاده‌ترینِ آن‌ها دارای همان حقی است که نزدیک‌ترینشان، و تو مسئولیت همه آنان را بر عهده داری. پس مبادا مستی ریاست و ثروت تو را از رسیدگی بدان‌ها بازدارد، که یقیناً به دلیل پرداختن به کارهای مهم از نادیده گرفتن حق پیش‌پاافتاده معذور نباشی. پس توجهت را از آنان برمگردان و در برابرشان چین بر پیشانی میفکن و به کار آنان که دستشان به تو نرسد و در دیده‌ها خوارند و نزد مردانْ خُرد، دل‌جویانه رسیدگی کن و برای بررسی احوالشان از یاران مورد اعتمادت که خداترس و فروتن‌اند، کسانی را برگمار تا کارهاشان را به تو گزارش دهند. سپس خود در مورد آنان چنان عمل کن که روز دیدار با خدا تو را عذری نمانَد، زیرا بی‌شک از میان تودل مردم اینان به عدل و انصاف نیازمندتر از دسته‌های دیگرند و در مورد ادای حق هر یک چنان عمل کن که در پیشگاه خداوند معذور باشی و مدام به کار یتیمان و خردسالان بی‌سرپرست و سال‌خوردگان که برای گرفتاری خود چاره و روی سؤال ندارند، رسیدگی کن.

البته انجام آنچه برشمردم برای زمام‌داران سنگین است (و حق همه جا دشوار و سنگین است) اما خداوند آن را برای مردمانی که طالب حُسن عاقبت‌اند و در این راه صبر و شکیبایی پیشه ساخته و به راستیِ وعده‌های الهی دل بسته‌‌اند، سبک سازد.

بخشی از وقت و نیروی خود را برای حاجتمندان اختصاص ده و جلسه‌های عمومی با ایشان بگذار و در آن برای خدایی که تو را آفریده است، فروتنی کن و سپاهیان و یاران پاسدار و نگهبان خود را از آنان دور ساز تا هر کس از آن حاجتمندان که حرفی دارد، بدون ترس و نگرانی بگوید، زیرا من از پیامبر خدا (ص) بارها شنودم که می‌فرمود: "امتی که در میان آنان حق ضعیف بدون درنگ و واهمه از قوی گرفته نشود، هرگز پاک و آراسته نخواهند شد"[۳].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس