وراثت علم از پیامبران در کلام اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

وراثت علوم انبیا یعنی اینکه علم هر پیامبری به پیامبر پس از خود و اوصیای او منتقل می‌شود؛ لذا یکی از منابع علم امامان (ع)، تعلیم سنت نبوی و وصایت و وراثت از پیامبران و پیامبر گرامی اسلام (ص) است. این وراثت می‌تواند به صورت اعتباری و در امور ظاهری باشد مانند پیراهن حضرت یوسف (ع) و یا به صورت حقیقی و در علوم، حکمت‌ها و کمالات و سجایای اخلاقی باشد.

معناشناسی

آیات و روایات فراوانی دلالت می‌کنند، پیامبران علم الهی دارند و علم هر پیامبری به پیامبر پس از خود و اوصیای او منتقل می‌گردد. از این انتقال، به "ارث رسیدن" و "ارث بردن" تعبیر شده است. طبق آیۀ ﴿وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا[۱]، خداوند علم به حقیقت موجودات را به حضرت آدم (ع) آموخت و این علم اختصاص به ایشان نداشت، بلکه خدای متعال این علم را در انسان‌ها به ودیعه سپرده، به گونه‌ای که آثار آن، به تدریج و به طور دائم از این نوع موجود سر بزند و هر وقت انسان به راه راست هدایت شود، انسان بتواند آن ودیعه را از قوه به فعلیت درآورد[۲].[۳]

لذا از منابع علم امامان (ع)، تعلیم سنت نبوی و وصایت و وراثت از پیامبر گرامی اسلام (ص) است، پیامبر اکرم (ص)، همۀ معارف و علوم خود را به اولین وصی خود، علی (ع) و ایشان نیز به فرزندانش تا امام زمان (ع) منتقل کرد[۴]. این ارث بردن نشان دهندۀ پیوند عمیق میان نبوت و ولایت است و امام وارث به حق علوم و کتب همۀ انبیاء است، ارتباط و پیوند مقام ولایت و امامت، با مقام نبوت و رسالت، یک ارتباط و پیوند عینی و وجودی است؛ لذا امام هر عصری با حقایق و معارف همۀ انبیاء آشنا خواهد بود[۵].

انواع و مصادیق وراثت

جهات وراثت امامان (ع) از انبیاء دو صورت دارد:

  1. وراثت اعتباری: امامان معصوم (ع) از پیامبران گذشته اموری را که مربوط به آثار ظاهری نبوت است و بیشتر برای ابراز حق در مواردی که مسألۀ امامت ایشان مشتبه می‌شده و داشتن آثار ظاهری انبیاء نشانۀ حقانیت ایشان معرفی شده است، به ارث برده‌اند چنانکه در روایات آمده است، پیراهن حضرت یوسف و عصای حضرت موسی و انگشتر حضرت سلیمان و... در نزد امامان (ع) موجود است. در روایتی از امام صادق (ع) نقل شده است: "الواح موسی در نزد ماست و عصای موسی پیش ماست و ما ورثه پیامبران هستیم" [۶]. در روایتی دیگر آمده است: حضرت علی (ع) شبی از منزل خارج شد و فرمودند: "امامی بر شما خارج شد که بر تن او پیراهن حضرت آدم و در دستش انگشتری سلیمان و عصای موسی است"[۷].[۸]
  2. وراثت حقیقی: علوم و حکمت‌ها و کمالات و سجایای اخلاقی که در هر پیامبری به صورتی ظهور نموده است. این وراثت شاید به لحاظ نشان دادن خدایی بودن منصب امامت ایشان به دیگران باشد که اساس آن بر کمالات روحی است؛ به عنوان مثال: اگر در یکی از آن حضرات، صفت کلام الهی ظهور نموده است همچون موسای کلیم، در امامان (ع) این صفت به نحو اتم و اکمل ظهور داشته است و اگر در زیارات مختلف به آن حضرات خطاب کرده و می‌گوییم: «السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وَارِثَ آدَمَ صَفْوَةِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وَارِثَ نُوحٍ نَبِیِّ اللَّهِ» و... : همگی به این معنا اشاره دارد و از همین باب است وراثت کتب انبیاء سابق چنانکه در روایتی از امام صادق (ع) سؤال می‌شود: آیا تورات و انجیل و کتب انبیاء نزد شما است؟ حضرت فرمودند: "آنها در نزد ما به صورت وراثت از ایشان به ما رسیده است و همان‌گونه که آنها قرائت می‌کردند ما نیز آنها را می‌خوانیم و همان‌گونه که آنها از آن کتاب‌ها سخن می‌گفتند ما نیز از آنها سخن می‌گوییم، به راستی خداوند حجتی را در زمینش قرار نمی‌دهد که از او چیزی سؤال شود و او بگوید نمی‌دانم"[۹].[۱۰]

این انتقال علم، تنها مخصوص به علوم مکتوب نیست؛ بلکه علمی که با آدم ابوالبشر به زمین آمد، علمی ماندگار و باقی در زمین است و به انبیا و امامان (ع) به ارث رسیده است. از امام باقر و امام صادق (ع) روایت شده است: "علمی که با آدم (ع) نازل شد به آسمان برنگشته، بلکه به ارث می‌رود و هرگز عالمی از ما خانواده نمیرد تا به جای او نشیند از اهل او کسی که مثل علم او را بداند یا آن‌چه خدا خواهد و عالمی نمیرد که علمش از دست برود، بلکه علم، ارث برده می‌شود"[۱۱]. اینگونه روایات این اصل را اثبات می‌کنند، کمالی که بر روی زمین ایجاد شد از آن کاسته نمی‌شود، بلکه همواره هستند کسانی که به دنبال هم می‌آیند و این شایستگی را می‌یابند، آن کمال را به ارث برند و این علم ارثی مانند علوم اکتسابی نیست، بلکه قانون دیگری دارد و از سوی خداوند متعال نازل می‌شود. شاید این امر در راستای کمال است که انسان‌ها هرگز از آنچه در گذشته بوده است محروم نمی‌شوند و علوم حقیقی نقصان نمی‌یابد[۱۲].

کتاب‌های آسمانی پیامبران گذشته مانند تورات، زبور، انجیل و صحیفه‌هایی مثل صحف موسی (ع) و ابراهیم (ع) از جمله مکتوبی هستند که پیامبر اکرم (ص) واسطۀ انتقال آن به امام علی (ع) و هر امامی واسطه در انتقال به امام بعدی است[۱۳]. از این کتاب‎ها و صحیفه‌ها در برخی روایات با عنوان مختصر "جفر ابیض" یاد شده است. طبق برخی روایات، "جفر ابیض" شامل: زبور، تورات، انجیل و صحیفه‌های موسی (ع) و ابراهیم (ع) است[۱۴].[۱۵]

پرسش‌های وابسته

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. «و همه نام‌ها را به آدم آموخت» سوره بقره، آیه ۳۱.
  2. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ج ۱، ص۱۱۶.
  3. ر. ک: صادقی، حسن، مقایسه پیامبر و امام از دیدگاه امام رضا، ص۸۳؛ شاکر، محمد تقی، منابع علم امام در قرآن، فصلنامه امامت پژوهی، ش ۶، ص۱۷۷.
  4. طباطبایی، سیدمحمد حسین، اسلام و انسان معاصر، ص۱۹۸ و ۲۰۸ ـ ۲۱۱.
  5. ر. ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ج ۲، ص۳۹۱ و ۳۹۲؛ اوجاقی، ناصرالدین، علم امام از دیدگاه کلام امامیه، ص۶۴ ـ ۶۸؛ مطهری، منصف علی، علم ائمه از نظر عقل و نقل، ص۶۴؛ مولوی، محمد، نیاز جهان به امام زمان، ص۲۲.
  6. «أَلْوَاحُ مُوسَی (ع)عِنْدَنَا وَ عَصَا مُوسَی عِنْدَنَا وَ نَحْنُ وَرَثَةُ النَّبِیِّینَ»؛ اصول کافی، ج۱، ص۲۳۱، ح۲.
  7. «خَرَجَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (ع)ذَاتَ لَیْلَةٍ بَعْدَ عَتَمَةٍ وَ هُوَ یَقُولُ هَمْهَمَةً هَمْهَمَةً وَ لَیْلَةً مُظْلِمَةً خَرَجَ عَلَیْکُمُ الْإِمَامُ عَلَیْهِ قَمِیص آدَمَ وَ فِی یَدِهِ خَاتَمُ سُلَیْمَانَ وَ عَصَا مُوسَی ع»؛ ‏اصول کافی، ج۱، ص۲۳۱، ح۴.
  8. ر. ک: تحریری، محمد باقر، جلوه‌های لاهوتی، ج ۱، ص۳۶۳ ـ ۳۶۵.
  9. «فَقَالَ بُرَیْهَةُ جُعِلْتُ فِدَاکَ أَنَّی لَکُمُ التَّوْرَاةُ وَ الْإِنْجِیلُ وَ کُتُبُ الْأَنْبِیَاءِ قَالَ هِیَ عِنْدَنَا وِرَاثَةً مِنْ عِنْدِهِمْ نَقْرَؤُهَا کَمَا قَرَءُوهَا وَ نَقُولُهَا کَمَا قَالُوهَا إِنَّ اللَّهَ لَا یَجْعَلُ حُجَّةً فِی أَرْضِهِ یُسْأَلُ عَنْ شَیْ‏ءٍ فَیَقُولُ لَا أَدْرِی»؛ ‏ابن بابویه، محمد بن علی، توحید، ص۲۷۵.
  10. ر. ک: تحریری، محمد باقر، جلوه‌های لاهوتی، ج ۱، ص۳۶۳ ـ ۳۶۵.
  11. کلینی، اصول کافی، ج ۱، ص۴۲۹.
  12. ر. ک. رستمی، محمد زمان، بررسی دیدگاه‌های تفسیری عرفانی درباره علم امام، فصلنامه اندیشه نوین دینی ش ۲۰؛ صادقی، حسن، مقایسه پیامبر و امام از دیدگاه امام رضا، ص۸۳؛ شاکر، محمد تقی، منابع علم امام در قرآن، فصلنامه امامت پژوهی، ش ۶، ص۱۷۷.
  13. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج ۱، ص۲۲۳، ۲۲۵ و ۲۲۶.
  14. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج ۱، ص۲۲۳، ۲۲۵ و ۲۴۰؛ صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۱۵۰.
  15. ر. ک. شاکر، محمد تقی، منابع علم امام در قرآن، فصلنامه امامت پژوهی، ش ۶، ص۱۷۷.