چگونه امکان دارد امامان از آینده خبردار باشند؟ (پرسش)
چگونه امکان دارد امامان از آینده خبردار باشند؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب |
مدخل اصلی | علم غیب |
چگونه امکان دارد امامان (ع) از آینده خبردار باشند؟ یکی از سؤالهای مصداقی پرسشی تحت عنوان «آیا علم غیب غیر خدا امکان عقلی دارد؟» است. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.
پاسخ نخست
علامه طباطبایی در کتاب «بررسیهای اسلامی» در این باره گفته است:
«از راه عقل، براهینی است که به موجب آنها امام (ع) به حسب مقام نورانیت خود کاملترین انسان عهد خود و مظهر تام اسماء و صفات خدایی و بالفعل به همه چیز عالم و به هر واقعه شخصی آشناست و به حسب وجود عنصری خود به هر سوی توجه کند، برای وی حقایق روشن میشود. (...) نکتهای که باید به سوی آن عطف توجه کرد این است که این گونه موهبتی به موجب ادله عقلی و نقلی که آن را اثبات میکند قابل هیچ گونه تخلف نیست و تغیر نمیپذیرد و سر مویی به خطا نمیرود و به اصطلاح علم است به آنچه در لوح محفوظ ثبت شده است»[۱].
پاسخها و دیدگاههای متفرقه
۱. حجج الاسلام و المسلمین برنجکار و شاکر؛ |
---|
حجج الاسلام و المسلمین دکتر رضا برنجکار و محمد تقی شاکر در مقاله «مسئله آگاهی از غیب و امکان آن از نگاه مفسران» در اینباره گفتهاند:
«خداوند متعال چنین قدرتی را دارد که هرکس را بخواهد، بر غیبش مطلع نماید و از آنچه واقع شده و یا آنچه واقع میگردد، آگاهی بخشد و این ادعا منافاتی با اختصاص علمغیب به خداوند سبحان ندارد؛ چراکه علم الهی بالاصاله میباشد، ولی دیگران با تعلم و تبعیت از او به این آگاهی نایل میشوند: ﴿وَلاَ يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء﴾. ابنسینا نیز با استناد به تجربه میگوید: همانگونه که در خواب امکان نیل به غیب وجود دارد و محقق میشود، مانعی در این نیست که در بیداری هم این اتفاق محقق گردد. وی معتقد است تمامی انسانها این امر را بهگونهای تجربه نمودهاند. همچنین میتوان از کلمات سهروردی در حکمة الاشراق، مرحوم خواجه در شرح اشارات، ملاصدرا در شواهد الربوبیه، علامه طباطبایی در المیزان، دراین زمینه بهرهبرد»[۲].
|
۲. حجت الاسلام و المسلمین مشکی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین محمد مشکی در مقاله «بررسی علم امام از دیدگاه شیخ مفید» در اینباره گفته است:
«اینکه ادعای اتفاق نظر، از ناحیه امامیه بر علم امام "بما یکون" شده است، این ادعا پذیرفته نمیشود؛ چرا که چنین اجماعی از طرف شیعه وجود ندارد، بلکه آنچه مورد اتفاق شیعه قرار گرفته این است که امام علم به حکم هر چیزی که در آینده خواهد بود دارد، نه اینکه آگاه به عین آنچه به وجود خواهد آمد، داشته باشد. سپس در ادامه میگوید: از نظر ما منعی ندارد که امام با اعلام خداوند، به عین حقایق که به وجود میآیند، علم داشته باشد، اما این سخن را که امام به طور مطلق به هر چیزی که خواهد بود علم دارد قبول نداریم و گوینده آن سخن را در این ادعا بر حق نمیدانیم، در صورتی که دلیل و حجتی بر این ادعا نداشته باشد[۳]. معنا و لب سخن مفید این است که علم غیب امام از طرف خداوند باید باشد و این ادعایی است بر حق و منطبق با آیات و روایات، همانگونه که اصل علم امامان در حقیقت منشأ الهی دارد»[۴].
|
۳. حجت الاسلام و المسلمین خوشباور؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین داوود خوشباور، در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «علم غیب از دیدگاه فریقین» در اینباره گفته است:
«با مروری ساده بر آیات قرآن کریم میتوان به این نتیجه رسید که خداوند از طریق وحی، اخبار بسیاری را درباره گذشتگان در اختیار پیامبر اعظم (ص) قرار داده است، فراوانی آیاتی که از سرگذشت پیامبرانی مانند آدم، نوح، ابراهیم، لوط، هود، صالح، موسی، یوسف، سلیمان، داود، عیسی (ع) و اقوام آنان سخن میگویند، هرگونه تردید را درباره این که خداوند به پیامبر (ص) از حوادث گذشته خبر داده است، برطرف میسازد. اطلاع از این خبرها تنها مخصوص پیامبر اسلام (ص) نبوده است و چنانکه برخی آیات قرآن نیز اشاره میکنند پیامبران گذشته نیز از پیامبران پیش از خود یاد کردهاند، اخبار آینده نیز از علومی است که در موارد خاص، خداوند به پیامبرانش عطا کرده است؛ نمونۀ بسیار روشن آن، خبر از سرگذشت انسانها پس از مرگ و حوادث جهان برزخ و قیامت است که آیات متعددی به این موضوع اشاره دارند و موضوع اصلی سورههایی مانند: واقعه، حاقه، معارج، قیامت، تکویر، انفطار، انشقاق، غاشیه ، زلزال و قارعه نیز راجع به همین مسأله است، افزون بر این آیات و سوره ها، موارد جزئیتر مانند خبر از پیروزی روم بعد از شکست آنان از دیگر نمونههای روشن خبرهای وحیانی از آینده است. در آیۀ دیگری نیز خبر از حکومت صالحان در کتابهای پیامبران گذشته، گزارش شده است از نمونههای دیگر آگاهی از آینده، خبرهایی است که در داستان حضرت موسی و حضرت خضر آمده است. قرآن کریم در سوره کهف داستان ملاقات و همراهی حضرت موسی با یکی از بندگان برگزیده خداوند را نقل میکند که خداوند متعال علوم خاصی را به او عنایت کرده بوده است. روایات منقول از اهل بیت (ع) نیز این احتمال را تقویت میکنند که آن شخص حضرت خضر بوده است؛ هرچند در مورد این که او پیامبر بوده است یا خیر، دیدگاه مفسران مختلف است. اگرچه بیشتر مفسران معتقدندکه آن شخص همان حضرت خضر بوده است. در برخی روایات، حضرت خضر از پیامبران الهی معرفی شده است. در این داستان آمده است که آن فرد حضرت خضر کشتی عدهای ماهیگیر را سوراخ کرد، نوجوانی را به قتل رساند و دیواری را که در حال فرو ریختن بود، تعمیر کرد. حضرت موسی که از حکمت کارهای آن ولی خدا آگاه نبود، در مقابل کارهای به ظاهر نادرست او لب به اعتراض گشود؛ در حالی که قول داده بود تا زمانی که او، خود حکمت کارهایش را بیان نکند سکوت کند. این ملاقات پس از چند بار اعتراض حضرت موسی به جدایی انجامید؛ اما پیش از جدایی، آن فرد، پرده از اسرار کارهای خود گشود و معلوم شد که ایشان برخلاف حضرت موسی اسرار آن کارها را میدانسته و کارهای او مأموریتی از سوی خداوند متعال بوده است. در سخنان او برای توجیه کارهایش آمده است: اما آن کشتی از آنِ گروهی از مستمندان بود که با آن در دریا کار میکردند و من خواستم آن را معیوب کنم زیرا پشت سرشان پادشاهی ستمگر بود که هر کشتی سالمی را به زور می گرفت. اما آن نوجوان، پدر و مادرش با ایمان بودند و بیم داشتیم که آنان را به طغیان و کفر وا دارد؛ از این رو، خواستیم که پروردگارشان به جای او، فرزندی پا کتر و با محبت تر به آن دو بدهد. اما آن دیوار، از آن دو نوجوان یتیم در آن شهر بود و زیر آن، گنجی متعلق به آن دو وجود داشت و پدرشان مرد صالحی بود و پروردگار تو میخواست آنها به حد بلوغ برسند و گنجشان را استخراج کنند. این رحمتی از پروردگارت بود و من آن کارها را خودسرانه انجام ندادم. این بود راز کارهایی که نتوانستی در برابر آنها شکیبایی به خرج دهی. یعنی حضرت خضر علاوه بر باطن امور نسبت به آینده نیز آگاه بود؛ زیرا میدانست که به زودی مأموران حکومت برای تصرف کشتیها خواهند آمد؛ سرانجامِ آن پسربچه به کجا ختم میشود یا روزی آن دو نوجوان یتیم به سراغ گنج پنهان شان میآیند. پیداست که این آگاهی در دسترس عموم انسانها نیست و تنها برخی از بندگان برگزیده خداوند ازچنین دانشی به اذن الهی برخوردارند، تعابیر ﴿عَبْدًا مِّنْ عِبَادِنَا آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِندِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا ﴾[۵]. که در این داستان در مورد حضرت خضر آمده است، نشان میدهد که این علم از عنایات خاص خداوند است و پیامبران نیز بدون لطف و عنایت خداوند از این گونه دانشها آگاهی نداشتند؛ گویا اصطلاح علم لدنّی نیز از تعبیر قرآنی ﴿عَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا ﴾ اقتباس شده است که اینجا در مورد دانش حضرت خضر به کار رفته است ، این آیه نشان میدهد که این علم، خاص و الهی بوده و با سایر علوم انسانی متفاوت است؛ اگر چه به لحاظ وابستگی تمام هستی به خداوند، تمام علوم با واسطههایی از خداوند هستند؛ اما این تعبیر نشان میدهد این علم، از علومی است که بیواسطه به خداوند منسوب است؛ یعنی علمی است که به دست آوردن آن مانند سایر علوم نیست. خداوند آن را در ظرف وجود هر کس که لیاقتش را داشته باشد و صلاح ببیند، قرار میدهد»[۶].
|
۴. حجت الاسلام و المسلمین خلیلی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین مصطفی خلیلی، در مقاله «انسانشناسی از منظر میرحیدر آملی» در اینباره گفته است: «در اين كه آيا انسان در عالم ماده مىتواند به برخى از حقايق غير مادى دست يابد يا اين كه مقامش محدود به عالم شهادت است، ميان متفكران اتفاق نظر نيست، عدهاى از انديشمندان وصول به برخى از واقعيات و حقايق را در اين عالم با همين ابزار شناخت براى انسان منكر شدهاند و معتقد گشتهاند به اين كه تا وقتى روح از بدن مفارقت نكند حجاب حقايق برداشته نمىشود. بنابراين، انسان در حيات مادى خويش، با معقولات و امور ذهنى و محسوسات و امور حسى در ارتباط بوده و خارج از قلمرو عقل و حس هيچ معرفتى براى انسان حاصل نگرديده است. اما در مقابل اين تفكر، ديدگاه عرفا است كه معتقدند انسان معرفتش منحصر به ابزار حس و عقل نبوده، بلكه وراى اين معرفت، بصيرتى است كه از طريق قلب و دل به دست مىآيد. با قوه بصيرت، مىتوان به عالم غيب واصل شد و به برترين معارف دست يافت. تبيين دقيق و واقع بينانه مير حيدر آملى، كه غايت ژرف نگرى در بُعد انسانشناسى و معرفتشناسى او را نمايان مىسازد، اين است كه خداوند انسان را براى هر دو عالم خلق كرد: عالم غيب و شهادت يا ملک و ملكوت و يا امر و خلق و براى مشاهده هر كدام از اين دو عالم، به او چشمى عطا نمود مناسب همان عالم. چشمى كه براى مشاهده عالم غيب به او داده شد بصيرت ناميده شد، اى رسول ما بگو طريقه من و پيروانم همين است كه خلق را به خدا با بينايى و بصيرت دعوت كنم. چشم و عينى كه براى مشاهده عالم شهادت باشد بصر ناميده مىشود، او خدايى است كه شما را از شكمهاى مادرانتان خارج نموده در حالى كه چيزى نمىدانستيد و بريا شما گوش و چشم و قلبهايى قرار داد تا شايد شكرگذار باشيد. چشم براى مشاهده عالم عين و امور مادى بوده و اقتضاى او ديدن است. مشاهده با آن حاصل نمىشود، مگر بعد از ازاله موانع و رفع حجاب بين چشم و شىء مرئى (مرئيات) و حصول نور ديگر علاوه بر نورى كه چشم دارد، مثل نور آفتاب و ماه و ستارگان و آتش و امثال آن. پس اقتضاى رؤيت اشياى خارجى با چشم سر (بصر) وجود نور كافى و نبودن موانع مىباشد كه اين بديهى است. اما اقتضاى بصيرت چيست؟ ايشان مىفرمايد: چشمى كه براى مشاهده عالم غيب است، اگرچه شأنش ديدنِ آن عالم است و ليكن آن رؤيت ممكن نمىشود، مگر بعد از ازاله موانع و رفع حجاب بين او و آن عالم و حصول نور ديگر غير از نور خودش كه آن نورِ حق است يا نور قدسى يا روحِ اعظم يا عقل كلى و امثال آن، چنانچه خداوند فرمود: آن روز مردان و زنان منافق به اهل ايمان گويند شتاب نكنيد و به ما فرصتى دهيد تا ما از نور شما روشنايى برگيريم. در جواب به آنها گفته شود، برگرديد (به دنيا) و از آن جا نور طاعت طلب كنيد»[۷].]]]] |
۵. حجت الاسلام و المسلمین حسینی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید جواد حسینی - با نام مستعار حسین تربتی - در مقاله «خبرهای غیبی در نهج البلاغه» در اینباره گفته است:
«گزارش از غیب، فقط مخصوص انبیا و رسولان نیست که نتوانیم آن را به امام نسبت دهیم، بلکه نشانه صفای روح و ذهن و تأیید الهی است و حاکی از آنکه انسانی به چنان مقام و درجهای رسیده باشد که بتواند مرزهای زمان را در هم شکند و حوادث و رویدادها را پیش از وقوع، درک و احساس کند و یا مکان و حجاب داده را در هم بکوبد و با حوادث دور از محیط خود ارتباط برقرار سازد و آن را لمس نماید. از نظر قوانین مادی، انسانی که در میان حجاب ماده و حصار تنگ زمان و مکان گرفتار است نمیتواند حوادث و اتفاقاتی را که با او هم زمان و هم مکان نیستند لمس کند. اما بعد معنوی انسان و ارتباط ضمیر پاک انسانهای بزرگ فراتر از قوانین محدود این جهان مادی است و آنجا که انسان با زیر پا گذاشتن نفس سرکش، قلب خویش را با خدای لایزال پیوند میزند، خداوند نیز او را از خزانه غیب پشتیبانی میکند»[۸].
|
۶. آقای عظیمی (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛ |
---|
آقای عظیمی در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی» در اینباره گفته است:
«ابن میثم، امکان اخبار از غیب و امور پنهانی را مستدل میسازد و چنین میگوید: شناخت امور غیبی در خواب ممکن است. بنابراین، در بیداری نیز ممکن است. بسیاری از ما در خواب اموری را میبینیم که مربوط به آینده است و در بیداری عین آن امور برایش اتفاق میافتد و صدق رؤیا ثابت میشود. این مطلب برای کسانی که چنین خوابهایی دیدهاند روشن است و کسانی هم که چنین خوابهایی را تجربه نکردهاند به تواتر از دیگران شنیدهاند. وقتی چیزی در عالم خواب که اکثر قوای انسانی به حالت تعطیل در میآید، ممکن باشد، در عالم بیداری به طریق اولی ممکن خواهد بود. علت اطلاع بر امور غیبی در حال خواب روشن است، چرا که در علوم اعتقادی ثابت شده است که تمامی امور گذشته و آینده برای خداوند آشکار است و نیز به اثبات رسیده است که از ویژگیهای نفس انسانی قابلیت اتصال به محضر ربوبی است و تنها حالتی که نفس را از این اتصال باز میدارد، غرق شدن نفس در تدبیر بدن است. بنابراین، هرگاه برای نفس مختصر فراغتی پیش آید، چنانکه در حال خواب پیش میآید، درهای حواس ظاهری بسته شده و نفس به سرشت اول خود که اتصال به حضرت حق است برمیگردد، لذا اموری که به نوعی با نفس انسان سروکار دارد مانند آنچه انسان به آنها بها میدهد، در نفس او نقش میبندد و سپس قوه خیال که از شأن آن صورتسازی معانی کلی است آنها را جمع کرده و به صورتهایی جزئی درمیآورد و بر لوح خیال ترسیم میکند و در حس مشترک ظاهر میشود. در این صورت اگر خواب مناسبت کامل با امور روزمره انسان داشته باشد تفسیر میشود و اگر به صورت ضد امور ظاهری و لوازم آن آشکار شود، نیازمند تعبیر است و اگر هیچ مناسبتی بین خواب و امور زندگی وجود نداشته باشد، رؤیای پریشان و بدون تعبیر خواهد بود. اما علت اطلاع بر امور غیبی در بیداری این است که هرگاه نفس ناطقه انسان نیرومند شود و برای حفظ جوانب امور آماده شود و اداره بدن مانعی برای دیدن مبدأ و پیوندش به ذات حق نشود و قوه خیال نیز بهاندازهای توانا شود که از فرمان حس مشترک رهایی یابد، قابلیت دریافت صور کلی از جانب خدا را پیدا میکند. در این حال اگر برای دریافت حوادث گذشته و آینده متوجه حق تعالی گردد، صورتهای کلی آن امور از جانب خدا به وی افاضه میشود. پس نفس در حفظ این امور از قوه خیال کمک میگیرد، و به وسیله آن، معانی دریافت شده را به امور محسوس مشابه آن برمیگرداند و در گنجینه خیال نگهداری میکند. در این حالت است که برای حواس ظاهری قابل ادراک میشوند. آنگاه اگر تفاوتی میان آن معانی دریافتی و این صور جزئی نباشد آن معانی وحی صریح و الهام خواهد بود و گرنه نیاز به تأویل دارد. ابن میثم در تفسیرخطبه ۱۴۹ نهج البلاغه مطالبی بیان کرده است که نشان میدهد وی معتقد است مطابق این خطبه، امام علی (ع) از زمان و مکان شهادت خویش به صورت تفصیلی آگاه نبودهاند. روایت شده که امیرمؤمنان در روزهای پایانی عمر خویش در ضمن خطبهای که مشتمل بر پند و اندرز است، فرمودند: «ایها الناس کل امری لاق ما یفرّ منه فی فراره الاجل مساق النفس و الهرب منه موافاه. کم اطردت الایام ابحثها عن مکنون هذالاامر فابی الله الا اخفائه، هیهات، علم مخزون»[۹]. مرحوم بحرانی درباره امر پوشیده که در این خطبه آمده، معتقد است مراد از این امر واقعه شهادت آن حضرت است، و مقصود از مکنون، زمان تفصیلی و مکان آن است که از دانشهای ویژه الهی است. البته حضرت امیر، کیفیت شهادتش را به طور اجمال از طریق خبری که پیامبر (ص) به او داده بود میدانست، اما زمان و مکان آن را به صورت جزئی و مشخص نمیدانست. این تفسیر از سوی برخی از شارحان نهج البلاغه، مورد انتقاد قرارگرفته است از جمله مرحوم هاشمی خویی این نظر را نپذیرفته، و گفته است: چگونه میشود حضرت علی که به فرموده خودش به منایا و بلایا عالم است و از سرنوشت هر فرقه و گروه و محل کشته شدن آنها تا روز قیامت دانا است و از حوادثی که بعد از پیامبر اسلام واقع میشود، با خبر است، از زمان و مکان شهادت خودش آگاه نباشد. وی میگوید: مراد از امر، بیاعتنایی مردم به حق و مظلومیت اهلش و پیروزی باطل و پیروانش است و مراد از مکنون هم سرّو علت آن است. و نیز مراد از پوشیده ماندن، پوشیده ماندن آن برای مردم است، ولی خود آن حضرت از آن آگاه بودند»[۱۰].
|
۷. پژوهشگران وبگاه بیان معرفت؛ |
---|
پژوهشگران وبگاه بیان معرفت، در پاسخ به این پرسش آوردهاند:
«علومی که امامان معصوم از آنها برخوردارند میتوان به دو دسته تقسیم نمود به این بیان که از دو منبع سرچشمه میگیرند:
|
۸. پژوهشگران مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولیعصر (ع). |
---|
پژوهشگران «مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولیعصر» در اینباره گفتهاند:
«افرادی که به علم غیب خداوندی به اذن حضرت او راه مییابند نه آنست که خود عالم به غیبی شدهاند در برابر ذات حقّ، تا منافات با توحید باشد، بلکه حقیقهً عین علم اوست که در اینها ظهور کرده است. و این عین توحید است. خداوند به قدر ذرّه خَردلی از علم بیکران خود، مستقلاًّ به غیر نمیدهد و نمیتواند هم بدهد. زیرا اعطاء ملازم با تنقیص علم لایتناهی، بلکه تنقیص ذات اوست، امّا اعطاء غیر استقلالی، منافات با توحید ندارد بلکه عین توحید است. اعطاء غیر استقلالی، یعنی ظهور و تجلّی و درخشش و تابندگی همچون خورشید که نور و شعاع خود را در عالم میگسترد و به هر موجودی از ذَرَّه تا دُرَّه و از بسیط خاک تا افلاک و کهکشانها، همه جا و همه را نورپاشی میکند و همه به قدر سعه و گشایش ظرف وجودی خودشان از او نور و حرارت میگیرند و تربیت میشوند و رشد مینمایند، ولی نور از خورشید جدا نمیشود و به موجودات که پرتو میدهد، در آنها إلی الابد نمیماند. تا هنگامی که خورشید بر فراز آسمان است اشیاء را نورانی میکند، و نور را به اشیاء نمیبخشد بلکه موقّتاً تابشی بهطور عاریت و موقّت دارد. چون شب فرار رسد و این چشمه نور در زیر افق پنهان گردد، تمام درخشش و نور و ظهور را با خود میبرد و چنان دست این اشیاء را از نور خود خالی میگذارد که ابداً قبلاً چنین تصوری را هم نمینمودند. حال خورشید که نور را از خودش جدا نمیکند و به حیطه ذات و فعل او از نورپاشی نقصانی وارد نمیشود، برای او چه تفاوت میکند که فقط به یک ذرّه نور بدهد یا تمام عوالم طبیعت و فضای غیر مرئی و ستارگان بیحد و حصر را نور دهد. خورشید بخیل نیست، به همه نور میدهد، پرتو میافکند، شعاعش را میگسترد بدون هیچ مضایقه و دریغی. غایهالامر ذرّه به مقدار کوچکی خود، و کوه و صحرا و دشت و دریا و اقیانوس و فضای وسیع هم هر کدام به نوبه خود و به قدر ظرفیّت و قابلیّت و استعداد خود»[۱۲]. |
پرسشهای وابسته
- اگر علم غیب منحصر به خداست پس آیا پیامبران یا امامان علم غیب نداشتهاند؟ (پرسش)
- چگونه انسان محدود میتواند دارای علم غیب نامحدود شود؟ (پرسش)
- آیا علم غیب معصوم با اختیار وی منافات ندارد؟ (پرسش)
- آیا اعتقاد به علم غیب معصوم شرک نیست؟ (پرسش)
- آیا اعتقاد به علم غیب امام غلو نیست؟ (پرسش)
- رابطه علم غیب معصوم با علم مستأثر چیست؟ (پرسش)
- آیا مقام علم غیب به غیر معصوم داده میشود؟ (پرسش)
- شرایط دستیابی غیر معصوم به علم غیب چیست؟ (پرسش)
- آگاهی انسان غیر معصوم از آینده یا امور غیبی چه توجیهی دارد؟ (پرسش)
منبعشناسی جامع علم غیب معصوم
پانویس
- ↑ بررسیهای اسلامی
- ↑ مسئله آگاهی از غیب و امکان آن از نگاه مفسران، فصلنامه مطالعات تفسیری، شماره ۱۰، تابستان ۱۳۹۱، ص ۶۸.
- ↑ «فصل و لسنا نمع، ان یعلم الامام، اعیان الحوادث، تکون باعلام االله تعالی له ذلک . فاما القول بانه یعلم کل ما یکون فلسنا نطلقّه و لا نصوب قائله لدعواه فیه، من غیر و لا بیان»
- ↑ بررسی علم امام از دیدگاه شیخ مفید، فصلنامه فلسفی کلامی، پاییز ۱۳۸۹ (شماره ۴۵) ص ۳۰۸.
- ↑ و بندهای از بندگان ما (خضر) را یافتند که به او از نزد خود بخشایشی داده و او را از پیش خویش دانشی آموخته بودیم؛ سوره کهف، آیه: ۶۵.
- ↑ علم غیب از دیدگاه فریقین؛ ص۱۵ - ۱۷.
- ↑ انسانشناسی از منظر میرحیدر آملی
- ↑ خبرهای غیبی، مجله مبلغان، شماره ۹۵
- ↑ «ای مردم هرکس مرگی را که از آن گریزان است به هنگام فرار، خواهد دید. دوران زندگی انسان، میدان رانده شدن اوست در جهان، و گریختن از مرگ، رسیدن است بدان. چند که روزگار از این سوبدان سو راندم و به خاطر دانستن این راز پوشیدهاش کاواندم، خدا نخواست، جز آنکه آن را بپوشاند، هیهات که این علمی است نهفته که هیچ کس آن را نداند»
- ↑ محمد صادق عظیمی، سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی، ص۱۱۵ و ۱۱۶.
- ↑ وبگاه بیان معرفت
- ↑ مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولیعصر