سلیمان بن مهران اسدی کوفی در تاریخ اسلامی
آشنایی اجمالی
ابومحمد سلیمان بن مهران، مشهور به اعمش، مولای کاهل بن اسد بن خزیمه کوفی است. مهران، ایرانی الاصل و از منطقه طبرستان یا روستای ذُنباوند (دماوند) از نواحی ری است[۱]. وی به اتفاق همسرش که به اعمش حامله بود، به کوفه آمد.
اعمش در کوفه و در هفت ماهگی به دنیا آمد. مردی از بنی اسد، بعدها او را خرید، و سپس آزاد کرد و در میان همان قبیله نیز رشد کرد. از این جهت او را اسدی و کاهلی لقب دادهاند؛ اما چون از نظر بینایی ضعیف بود به اعمش شهرت یافت.
سلیمان، شیعه و از یاران و اصحاب امام صادق(ع) است و تشیع او بین دو گروه شیعه و سنی پذیرفته شده است[۲]. علمای اهل سنت نیز او را ستودهاند.
سلیمان به لطیفه گویی معروف است. خوش خلقی و شوخ طبعی از خصوصیات بارز او است. او سعی میکرد کسانی که برای کسب حدیث نزد وی گرد آمده بودند، شاد شوند. روزی یکی از دوستانش از او پرسید: آیا در نماز میتوان به من اقتدا کرد؟ اعمش در جواب گفت: بدون وضو آری. و همچنین پرسید: آیا نماز من پذیرفته است؟ اعمش پاسخ داد: به ضمیمه دو نفر عادل آری.[۳]
خدمات
سلیمان از قاریان و مفسران بنام زمان خویش بود. او شخصی خدا ترس، فقیه، عابد، فهیم، فصیح، حاضر جواب و قانع بود و همیشه با وضو میخفت. به حضور در نماز جماعت و صف اول آن معتقد بود و نزدیک به ۷۰ سال، نماز جماعت او ترک نشد.
او به کسب علم و دانش علاقه فراوان داشت و سؤال کردن را کلید گنجینه دانش میدانست. وی به اعتراف همگان، شیعی و از دوستان اهل بیت پیامبر(ص) بود[۴].
وی به نشر احادیثی در مناقب و فضایل امیرمؤمنان(ع) میپرداخت. روزی منصور، خلیفه عباسی از وی پرسید: درباره ستایش و فضایل امیرمؤمنان(ع) چقدر حدیث حفظ کردهای؟ پاسخ داد: ده هزار حدیث.
سلیمان به محضر امام صادق(ع) شرفیاب میشد و از دریای بیکران دانش او بهره میگرفت. او میگوید: روزی نزد امام صادق(ع) آمدم و گروهی از شیعیان را آنجا دیدم. آن حضرت خطاب به حاضران فرمود: زینت ما باشید نه ننگ و عیب ما[۵].
وی نزد اصحاب تراجم و رجال به شیخ الاسلام، علامه الاسلام، شیخ المقرنین و المحدثین معروف بود. او یکی از شش حافظ معروف حدیث و از رجال بزرگ و کم نظیر و معروف کوفه بود. علمای شیعه و سنی او را تأیید و توثیق کردهاند[۶].
وی از راویان حدیث غدیر است و روایاتی را با دو واسطه از پیامبر اکرم(ص) نقل میکند؛ مانند: نگاه به چهره علی عبادت است[۷].
او حدود ۱۳۰۰ حدیث روایت کرده است.[۸]
موضعگیری سیاسی
سلیمان در بیان حقایق، صریح و شجاع بود. حرف حق را در برابر حاکم ستمگر بدون ترس ادا میکرد. روزی هشام بن عبدالملک خلیفه اموی به او نوشت: در مناقب و فضایل عثمان و نیز در نکوهش علی بن ابی طالب(ع) احادیث و مطالبی را برایم بنویس. سلیمان (اعمش) نامه را از پیک خلیفه گرفت و آن را در دهان گوسفند گذاشت و از بین بُرد و به نامهرسان گفت: برو آن چه دیدی به خلیفه برسان.
پیک خلیفه گفت: اگر پاسخ نامه را برای هشام نبرم، مرا خواهد کُشت.
برادران سلیمان (اعمش) از وی خواهش کردند تا او را از مرگ برهاند و چیزی بنویسد. سلیمان نوشت: ای امیرمؤمنان! اگر تمام فضائل اهل زمین از علی بن ابی طالب(ع) باشد، تو را زیانی نخواهد رساند. تو مراقب نفس و رفتار خویش باش[۹].
سرانجام سلیمان(ع) در ماه ربیع الاول سال ۱۴۸ه.ق هم زمان با ولادت امام صادق(ع) و در حدود ۸۸ سالگی بدرود حیات گفت[۱۰].[۱۱]
منابع
پانویس
- ↑ ریحانة الادب، ج۸، ص۲۰۱ و ۲۰۲؛ الاعلام، ج۳، ص۱۳۵.
- ↑ معجم رجال الحدیث، ج۸، ص۲۸۰ و ۲۸۱؛ مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۴۰۰؛ المعارف، ص۶۲۴؛ الملل و النحل، ج۱، ص۱۹۰.
- ↑ قریشی، سید حسن، اصحاب ایرانی ائمه اطهار، ص 142-143.
- ↑ تهذیب الکمال، ج۱۲، ص۸۷؛ المعارف، ص۶۲۴؛ تنقیح المقال، ج۲، ص۶۵.
- ↑ اعیان الشیعه، ج۶، ص۳۱۶.
- ↑ راویان مشترک، ج۱، ص۴۳۷.
- ↑ حلیة الاولیاء، ج۵، ص۵۷.
- ↑ قریشی، سید حسن، اصحاب ایرانی ائمه اطهار، ص 143-144.
- ↑ وفیات الاعیان، ج۲، ص۴۰۲.
- ↑ تاریخ بغداد، ج۹، ص۱۲.
- ↑ قریشی، سید حسن، اصحاب ایرانی ائمه اطهار، ص 144-145.