صمد (اسم الهی)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

«صمد» صفت مشبهه از ریشه «ص - م - د» و این ریشه در لغت دارای دو معنای اصلی است:[۱]

  1. قصد کردن با اعتماد. در این صورت، فعل آن به دو شکل «صَمَدَهُ» و «صَمَدَ إلَیْهِ» متعدی می‌شود.[۲] به بزرگ قوم که مورد توجه و قصد مردم در کارهایشان است، «مُصَمَّد» گویند.[۳]
  2. صلابت و استحکام، چنان‌که به زمین بسیار سخت «صمد» گفته می‌شود.[۴] معانی دیگری نیز در لغت برای صمد ذکر شده است؛ مانند مکان مرتفع غلیظ و چیزی که جوف ندارد و توخالی نیست.[۵] واژه صمد به معنای اخیر (توپُر) گاهی درباره اجسامی که مادون انسان‌اند، مانند جمادات کاربرد دارد و گاهی در موجودات برتر از وی؛ مانند خدا و فرشتگان.[۶]

«صمد» در اصطلاح از اسماء و صفات خداوند و متناسب با دو معنای اصلی لغوی به ترتیب به معنای «مصمود»؛ یعنی بزرگی است که مقصود موجودات در همه امور و نیازهاست و سروری است که بندگان در نیایش و نیز درخواست رفع نیازهای خویش، او را قصد و به او اعتماد می‌کنند [۷] و در این امر نیز او تنها و یکتاست، [۸] یا به معنای موجودی است که توخالی نیست؛ یعنی وجودی است بسیط و غیر مرکّب،[۹] نفوذ ناپذیر، پیراسته از هر گونه سستی و ضعف و خلل، واحد، محکم، یکنواخت، بی‌نیاز، واجب، ثابت و نامحدود به حدود و قیود.[۱۰] «صمد» بنابر معنای نخست، از قبیل صفات فعل [۱۱] و طبق معنای دوم اسم ذات است، چنان‌که ابن عربی در انشاءالدوایر «صمد» را از اسماء ذات برشمرده است.[۱۲]

به نظر برخی واژه‌پژوهان قرآنی، صمد مقام معنوی عالی، مرتفع و محکم خداست که بر همه موجودات اعتلا دارد و تفسیرهای گوناگونی که برای صمد ذکر شده است به این معنا باز می‌گردند؛ مانند «سیّدی که در نهایت سیادت و بزرگی است»، «کسی که در کارها و نیازها مقصود دیگران واقع می‌شود»، «چیزی برتر از او نیست»، «بعد از فنای خلق دوام دارد و باقی است» و «از چنان صلابت و استحکامی برخوردار است که تهی‌گاه و جای خالی ندارد».[۱۳]

واژه صمد یک بار در قرآن کریم در کنار «الله» به کار رفته است: اللَّهُ الصَّمَدُ[۱۴] و پس از دو نام «اخلاص» و «توحید» و نیز «نسبة الربّ»، مشهورترین نام سوره‌ای است که در آن آمده است.[۱۵].[۱۶]

تبیین اسم صمد

خداوند پدیدآورنده موجودات و مقصود نهایی آنها در ذات و صفات و آثارشان است؛ زیرا موجودات در همه امور نیازمند به وی هستند و آفرینش و تدبیر ایشان هر دو به خدا اختصاص دارد: ِ أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ[۱۷] و اوست که در نهایت، نیازها و خواسته‌های آنها را برآورده می‌سازد، چنان‌که به گونه مطلق، غایت و منتهای هرچیزی پروردگار است: وَأَنَّ إِلَى رَبِّكَ الْمُنْتَهَى[۱۸] و چون در آیه اللَّهُ الصَّمَدُ[۱۹] «صمد» مطلق ذکر شده است، پس خدای متعال در هر حاجتی که در عالم وجود تصور شود، صمد است؛ یعنی هیچ چیزی قصد چیز دیگری را نمی‌کند، جز آنکه قصدش به او منتهی و حاجتش به دست او برآورده می‌شود و لازمه آن، غنای ذاتی خداوند و فقر و احتیاج ماسوا به اوست، چنان‌که درباره انسان‌ها آمده است: يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ[۲۰] و در عالم آفرینش تنها خداوند صمد مطلق است [۲۱] و از این رو برای افاده حصر در آیه اللَّهُ الصَّمَدُ[۲۲] الف و لام بر سر واژه صمد در آمده است؛ زیرا از این راه، مسند معرفه به الف و لام (الصَّمَد) در مسندالیه (اللّه) حصر می‌شود.[۲۳] در روایتی از امام جواد (ع) نیز صمد به «اَلسَّيِّدُ اَلْمَصْمُودُ إِلَيْهِ فِي اَلْقَلِيلِ وَ اَلْكَثِيرِ»؛ یعنی سیّد و سالاری که مردم در همه نیازهای خُرد و کلان خود به او رجوع می‌کنند [۲۴] و در روایتی از امام باقر (ع) به کسی تفسیر شده است که شرافت و سیادت به او منتهی می‌شود.[۲۵] وجه کاربرد صفت مشبهه «صمد» به جای وزن مفعول (مصمود) در آیه مورد بحث نیز ثَبات و دوام و استمرار است؛ زیرا وزن مفعول برای وقوع یک بار یک صفت هم به کار می‌رود؛ یعنی اگر یک بار هم به سوی شخصی روی آورند، وی مصمود است؛ بر خلاف صفت مشبهه که اصل در آن ثَبات و دوام و استمرار است.[۲۶] در دیدگاهی دیگر اسم «الصَّمَد» به مصمت یعنی توپُر معنا شده است، که نمی‌خورد، نمی‌آشامد، نمی‌خوابد و زاد و ولد ندارد،[۲۷] چنان‌که امام باقر (ع) از امام حسین (ع) نقل فرموده که صمد توخالی نیست و نمی‌خورد و نمی‌آشامد و نمی‌خوابد و ازلی و ابدی است و قائم به خویش و از غیر بی‌نیاز است و تغییرات و کون و فساد ندارد.[۲۸] در دعای جوشن کبیر نیز خداوند با اسم يَا صَمَداً لاَ يُطْعَمُ: صمدی که اِطعام نمی‌شود» خوانده شده است.[۲۹] بنابر این دیدگاه، آیه لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ[۳۰] تفسیر صمد خواهد بود،[۳۱] چنان‌که بر پایه روایتی از امام حسین (ع) در پاسخ نامه اهل بصره، خدا خود «صمد» را در سوره اخلاص با عبارات و صفاتی تفسیر کرده که از وی نفی شده‌اند: لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ[۳۲]، وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ[۳۳].[۳۴] خداوند چیزی را نمی‌زاید و از چیزی زاییده نشده و همتا ندارد؛ زیرا زاییدن مستلزم تجزیه‌پذیری و ترکیب است و به عبارت دیگر باید ذاتش متجزی شود و جزئی از او جدا گردد و هر مرکّبی به اجزای خود نیاز دارد، در حالی که خدا صمد و بی‌نیاز است و نیاز همه نیازمندان به او منتهی می‌شود. افزون براینکه خدا مجانس و همسری نیز ندارد تا با مشارکت او فرزندی پدید آید. بنابر این سخن یهود و نصارا که عُزیر و مسیح را پسر خدا می‌دانند وَقَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا سُبْحَانَهُ بَلْ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ كُلٌّ لَهُ قَانِتُونَ[۳۵].[۳۶] و نیز سخن باطل بت‌پرستان که ملائکه وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَنُ وَلَدًا سُبْحَانَهُ بَلْ عِبَادٌ مُكْرَمُونَ[۳۷].[۳۸] و جن و مصلحان از بشر وَيُنْذِرَ الَّذِينَ قَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا[۳۹].[۴۰] را فرزندان خدا می‌دانستند نفی می‌شود.

زاییده شدن نیز موجب نیاز مولود به والد است و خدای متعال صمد است. افزون بر اینکه هر مولودی حادث و جسمانی است و این درباره خدا محال است؛ همچنین همتا داشتن خواه در ذات یا فعل جز با فرض استقلال و بی‌نیازی از خدا تصور نمی‌شود؛ با اینکه خداوند صمد مطلق است و همه موجودات محتاج اویند.[۴۱] اثبات صمدیت خدا و صفات نفی‌شده از وی که متفرع بر آن‌اند، به اثبات وحدانیت ذاتی، صفاتی و افعالی خدا می‌انجامد و بر اساس آن، خدا در ذات و صفت و فعلْ بی‌نیاز از غیر، و ماسوای او از جهات یادشده به افاضه او نیازمندند. بنابر این آیات اللَّهُ الصَّمَدُ[۴۲]، لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ[۴۳]، وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ[۴۴] بیانگر وصف «واحد» برای خداست، چنان‌که آیه قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ[۴۵] وصف أَحَدٌ را در بردارد. و هر یک از این دو وصف برای شناساندن ذات وی کافی است و از این‌رو درپی یکدیگر در یک آیه و بدون تکرار الله، یعنی به صورت "قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ صَمَدٌ" ذکر نشده‌اند.[۴۶] برخی با نگاه عرفانی «هُوَ» در آیه قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ[۴۷] را به مرتبه غیب الغیوب و ادامه آن یعنی اللَّهُ أَحَدٌ را به مرتبه اَحَدیّت و آیه اللَّهُ الصَّمَدُ[۴۸] را به مرتبه واحدیّت اشاره دانسته‌اند. در این نگاه، مرتبه واحدیت با ملاحظه ذات با همه اسماء و صفات لازم ذات، تحقق می‌یابد و در این مرتبه، صفات از ذات و همچنین از یکدیگر برحسب مفهوم و نه به لحاظ وجود و مصداق از یکدیگر امتیاز دارند.[۴۹]

از نگاه برخی محدثان (بر پایه احادیث) و مفسران نیز صفت صمد به اجمال، همه صفات کمال و جمال را دربر دارد.[۵۰] به گفته فخر رازی، صمد به لحاظ دلالتش بر وجوب ذاتی بر نفی همه صفات سلبی و به لحاظ دلالتش بر مبدأ هستی بر صفات ثبوتی دلالت می‌کند.[۵۱] از امام علی (ع) نقل شده که صمد نه اسم است و نه جسم؛ نه مانند دارد و نه صورت و نه حدّ؛ نه محل و نه کیف؛ نه پر است و نه خالی؛ نه ایستاده است و نه نشسته؛ نه سکون دارد و نه حرکت؛ نه ظلمانی است و نه نورانی؛ نه روحانی است و نه نفسانی. با این حال، هیچ محلی از او خالی نیست و هیچ مکانی گنجایش او را ندارد؛ نه رنگ دارد و نه بو؛ نه بر قلب انسانی خطور کرده است و همه اینها از ذات پاکش منتفی است.[۵۲] بدیهی است نفی اسم از صمد، بدین معناست که صمد اسم مغایر با ذات نیست؛ نه اینکه اصلاً اسم نیست.

از امام سجاد (ع) نقل شده که «صمد کسی است که شریک ندارد و حفظ چیزی برای او مشکل نیست و چیزی از او مخفی نمی‌ماند»[۵۳] یا «صمد کسی است که هر گاه چیزی را اراده کند، می‌گوید موجود باش و آن چیز بی‌درنگ موجود می‌شود و آن است که اشیاء را با اوصاف متضاد و اَشکال گوناگون و به صورت جفت آفرید و حال آنکه او در وحدت یگانه است، بدون شکل و نظیر ومثل».[۵۴] امام باقر (ع) نیز فرمودند: «صمد آقا و سرور و فرماندهی است که دستوردهنده و نهی‌کننده‌ای برتر از او نیست»؛[۵۵] نیز فرمودند: «الصَّمَد ۵ حرف دارد و هر حرفش بر مطلبی درباره خدا دلالت دارد». سپس به صورت رمز، بسیاری از صفات خدا مانند اِنیّت، اُلوهیت، صادق بودن، مُلْک و سلطنت و نیز دوام ملک وی را بیان و در ادامه فرمودند: «اگر برای دانشی که خدا بر من ارزانی داشته، حاملانی می‌یافتم، توحید، اسلام، ایمان، دین و شرایع را از صمد منتشر می‌کردم؛ اما کسی را نمی‌یابم تا این علوم را به او بیاموزم».[۵۶] در توضیح این حدیث شریف گفته شده خدای متعال ثبوت و وجوب ذاتی دارد و هیچ‌گونه فقر و ضعف و خللی ندارد. پس قهراً ازلی و ابدی و نامتناهی خواهد بود و این مستلزم آن است که همه صفات وی ذاتی و نامحدود باشند و اگر صفات او عین ذاتش نباشند، محتاج و ضعیف و اجوف خواهد بود. بنابراین همه موجودات در برابر عظمت او خضوع و خشوع داشته و متوجه اویند و خصوصیات و جزئیات خضوع و اطاعت را که متناسب مقام رفیع او باشد، باید خداوند خود معیّن فرماید و امام (ع) که جانشین پیامبر (ص) و مرتبط با مرکز وحی و علم است می‌تواند به همه این موارد و احکام آگاه باشد.[۵۷]

برخی با توجه به احادیث گوناگون در بیان معنای صمد، بر این باورند که صمد مفهومی بسیار جامع و گسترده دارد که هرگونه صفات مخلوقات را از ساحت مقدس خدا نفی می‌کند؛ زیرا اسم‌های مشخص و محدود و جسمیت و عوارض آن از صفات ممکنات و مخلوقات و اوصاف جهان ماده‌اند و خداوند از همه اینها برتر است.[۵۸] در نتیجه می‌توان همه معانی یاد شده در روایات را با هم جمع کرد و گفت صمد، ذاتی است که از همه موجودات برتر و غنی بالذات و بی‌نیاز از غیر است و هیچ کمبود و نقصی ندارد و از همه اوصاف مخلوقات مبرّاست و همه آنها هستی و نیازهای خود را از او دریافت می‌کنند و همواره نیازمند لطف و نظر و فیض اویند.

علامه طباطبایی بیان معنای اصلی صمد را در روایت امام جواد (ع) دانسته که به اعتقاد ایشان برابر با معنای اصلی آن در لغت، یعنی قصد است و دیگر معانی یاد شده در دیگر احادیث را از لوازم معنای اصلی می‌داند.[۵۹] گفتنی است پیامبر اکرم (ص) و اهل‌بیت ایشان مظهر تام اسم «صمد» در عالم هستی‌اند که در دوران حیاتشان در دنیا و پس از آن، پناهگاه نیازمندان‌اند و نیازهای آفریدگان، به ویژه دوستدارانشان را کریمانه و مشفقانه برمی‌آورند و این نقش، اثر تجلی اسم و صفت صمد در وجود ایشان است و دیگران نیز می‌توانند در مراحل پایین‌تر به این صفت الهی متصف شوند. مداومت بر ذکر خدا با این نام هم، آثار و برکات مهم و فراوانی دارد، چنان‌که متذکر به آن، درد گرسنگی را نمی‌یابد[۶۰].[۶۱]

منابع

پانویس

  1. معجم مقاییس اللغه، ج ۳، ص۳۰۹، «صمد».
  2. لسان العرب، ج ۳، ص۲۵۸، «صمد».
  3. معجم مقاییس اللغه، ج ۳، ص۳۰۹، «صمد».
  4. جمهرة اللغه، ج ۲، ص۶۵۷؛ لسان العرب، ج ۳، ص۲۵۹، «صمد».
  5. الصحاح، ج ۲، ص۴۹۹، «صمد».
  6. مفردات، ص۴۹۲، «صمد».
  7. مفردات، ص۴۹۲، «صمد»؛ القول الاسنی، ص۴۳۳.
  8. البحر المحیط، ج ۱۰، ص۵۷۰.
  9. اسفار، ج ۶، ص۱۰۰.
  10. مجله خُلُق، ش ۴ و ۵، ص۴۲، «صمد نام زیبای خدا».
  11. المیزان، ج ۲۰، ص۳۸۸.
  12. شرح فصوص الحکم، ص۴۵.
  13. التحقیق، ج ۶، ص۲۷۸، «صمد».
  14. «خداوند صمد است» سوره اخلاص، آیه ۲.
  15. مجمع البیان، ج ۱۰، ص۸۵۴.
  16. اسحاق‌نیا تربتی و اورعی، مقاله «صمد»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۷، ص ۵۲۲- ۵۲۴
  17. «آفرینش و فرمان او راست» سوره اعراف، آیه ۵۴.
  18. «و اینکه پایان (هر چیز) به سوی پروردگار توست» سوره نجم، آیه ۴۲.
  19. «خداوند صمد است» سوره اخلاص، آیه ۲.
  20. «ای مردم! شما نیازمندان درگاه خداوند هستید و خداوند است که بی‌نیاز ستوده است» سوره فاطر، آیه ۱۵.
  21. المیزان، ج ۲۰، ص۳۸۸.
  22. «خداوند صمد است» سوره اخلاص، آیه ۲.
  23. روح المعانی، ج ۱۵، ص۵۱۱-۵۱۳.
  24. المیزان، ج ۲۰، ص۳۸۸.
  25. التوحید، ص۹۰؛ بحارالانوار، ج ۳، ص۲۲۳.
  26. درآمدی بر تفسیر بیانی قرآن کریم، بحث معنی «الله الصمد» در سوره توحید.
  27. المیزان، ج ۲۰، ص۳۸۸.
  28. التوحید، ص۹۰؛ بحارالانوار، ج ۳، ص۲۲۳.
  29. مفاتیح الجنان، «دعای جوشن کبیر».
  30. «نه زاده است و نه او را زاده‌اند» سوره اخلاص، آیه ۳.
  31. المیزان، ج ۲۰، ص۳۸۸.
  32. «نه زاده است و نه او را زاده‌اند» سوره اخلاص، آیه ۳.
  33. «و نه هیچ کس او را همانند است» سوره اخلاص، آیه ۴.
  34. مجمع البیان، ج ۱۰، ص۸۶۲.
  35. «و گفتند خداوند فرزندی گزیده است؛ پاکا که اوست، بلکه هر چه در آسمان و زمین است از اوست؛ همه فرمانبردار اویند» سوره بقره، آیه ۱۱۶.
  36. المیزان، ج ۱، ص۲۶۱.
  37. «و گفتند خداوند بخشنده (از فرشتگان) فرزندی گزیده است؛ پاکا که اوست؛ بلکه (فرشته‌ها تنها) بندگانی ارجمندند؛» سوره انبیاء، آیه ۲۶.
  38. المیزان، ج ۱۴، ص۲۷۵.
  39. «و تا به آن کسان که می‌گویند: «خداوند فرزندی گزیده است»، بیم دهد» سوره کهف، آیه ۴.
  40. المیزان، ج ۱۳، ص۲۳۸.
  41. المیزان، ج ۲۰، ص۳۸۹.
  42. «خداوند صمد است» سوره اخلاص، آیه ۲.
  43. «نه زاده است و نه او را زاده‌اند» سوره اخلاص، آیه ۳.
  44. «و نه هیچ کس او را همانند است» سوره اخلاص، آیه ۴.
  45. «بگو او خداوند یگانه است» سوره اخلاص، آیه ۱.
  46. المیزان، ج ۲۰، ص۳۸۹.
  47. «بگو او خداوند یگانه است» سوره اخلاص، آیه ۱.
  48. «خداوند صمد است» سوره اخلاص، آیه ۲.
  49. تعلیقه بر فصوص، ص۲۲.
  50. التوحید، ص۹۰؛ بحارالانوار، ج ۳، ص۲۲۳.
  51. التفسیر الکبیر، ج ۳۲، ص۳۶۳.
  52. جامع الاخبار، ص۶؛ بحارالانوار، ج ۳، ص۲۳۰.
  53. التوحید، ص۹۰؛ بحارالانوار، ج ۳، ص۲۲۳.
  54. معانی الاخبار، ص۷؛ بحار الانوار، ج ۳، ص۲۲۳.
  55. مجمع البیان، ج ۱۰، ص۸۶۱.
  56. مجمع البیان، ج ۱۰، ص۸۶۲.
  57. احادیث صعب امام هفتم (ع)، ص۷۳-۷۵.
  58. نمونه، ج ۲۷، ص۴۳۷-۴۳۹.
  59. المیزان، ج ۲۰، ص۳۹۱.
  60. البلد الامین، ص۷۱۸.
  61. اسحاق‌نیا تربتی و اورعی، مقاله «صمد»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۷، ص ۵۲۲- ۵۲۴