نفرت
موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد
مقدمه
همان گونه که حب و دوستی، یکی از خصوصیات انسانی و فضایل اخلاقی شمرده میشود، بغض و نفرت، از بیمارهای خطرناکی است که آثار آن در همه ابعاد زندگی بشر به ویژه در حوزه عمل اجتماعی نمایان میشود. هر چند که وجود خصلتهایی چون بغض، کینه و نفرت در انسان، دلالت بر وجود جنبههای مثتبی در آنها دارد، ولی برخی از وجوه آن به نظر میرسد که جز تاثیرات منفی در زندگی دنیوی و اخروی و نیز روحی و اجتماعی انسان ندارد. از این روست که در قرآن، این معنا گزارش شده که نمیتوان وجه مثبت و سازندهای را برای غل و کینه پنهان یافت و بر همین اساس است که بهشتیان دارای این صفات نیستند.
تنفر مثبت و منفی
از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) روایاتی در تبیین حقیقت مفهوم ایمان وارد شده که ایمان را همان حب و بغض دانسته و فرمودهاند: «هَلِ الْإِيمَانُ إِلَّا الْحُبُّ وَ الْبُغْضُ». این بدان معناست که ایمان دارای دو وجه اثباتی و نفی است و از این جهت همانند "لا اله الا الله" میباشد که نفی خدایگان و اثبات خداوند یکتا و یگانه است. از این جاست که در فرهنگ اسلامی مسألهای به نام تولی و تبری مطرح شده است. بنابراین، مسلمان میبایست نسبت به خدا و خداباوران ولایت داشته و نسبت به خدایگان و کافران تبری و بیزاری بجوید. ریشه این مطلب را میبایست در کمالگرایی و نقص گریزی انسان جست؛ از این رو، انسان نسب به هر چیزی که کمالی باشد به طور فطری گرایش و میل دارد و از هر چیزی نقص و متناسب فطرت نیست، بیزاری و نفرت دارد. از این جاست که انسانها نسبت به اشیاء دو گونه واکنش متضاد نشان میدهند. به سوی برخی از چیزها گرایش داشته و نسبت به برخی دیگر بیزاری و تنفر دارند.
همین واکنش دوگانه و متضاد را میتوان درباره اشخاص نیز شناسایی و ردگیری کرد. انسانها نسبت به برخی گرایش و از برخی دیگر بیزاری دارند. این گونه است که مسأله حب و بغض، در انسان مطرح میشود. تنفر نسبت به اشیاء میتواند مثبت و منفی باشد؛ چراکه برخی از چیزها، امری ضد کمالی یا مانع کمال هستند و نفرت و بیزاری نسبت به آن امری طبیعی است؛ اما چیزهایی که کمالی و یا عامل دست یابی به کمالات میباشند، محبوب آدمی است که از فطرت پاک و سالم و عقل سلیم برخوردار میباشد.[۱].
حب و بغض نسبت به دیگری
انسانها رفتارهای خویش را با دیگری نیز بر اساس حب و بغض تنظیم و سامان میدهند. انسان متعادل و سالم، به طور طبیعی به کسانی که از کمال و کمالیات برخوردارند، گرایش دارد و نسبت به ضد کمالی بیزاری میجوید. اگر دو موجودی که از نظر نوع همسان هستند گرایش به هم دارند، همین جذب و جاذبه میان افرادی که از نظر جنس شخصیت یکسان هستند وجود دارد. بنابراین، مؤمنان به سوی مؤمنان و کافران به سوی کافران گرایش دارند. پس هرگاه دیده شود که مؤمنی به سوی کافری گرایش داشته و ولایت او را میپذیرد میبایست در درجه ایمان او تردید و تشکیک روا داشت و او را در درجات پایین و پست ایمان قرار داد.
حب و بغض آدمی به دیگری، اگر بر اساس معیارهای فطری و عقلانی پیش گفته باشد، امری پسندیده و مثبت است؛ زیرا بیانگر آن است که انسان هنوز از فطرت سالم برخورداراست که به سوی کمال از نقص میگریزد. اما میبایست توجه داشت که بیزاری و نفرت غیر از بغض و کینه است. انسانها ممکن است که نسبت به یک دیگر بیزاری و نفرت داشته باشند ولی نمیبایست نسبت به هم بغض و کینه روا دارند. در قرآن واژگانی چند را میتوان یافت که ارتباط تنگاتنگی با بغض و نفرت و کینه دارند. از جمله این واژگان میتوان به اضغن، بغض، شنئان، غل و مقت اشاره کرد. همه اینها شاید به معنای بغض باشد ولی درجاتی از بغض را بیان میکند که این تفاوتهای جزیی را نمیتوان نادیده گرفت. چنان که در قرآن کلمات و واژگانی چون حب، ولایت، مودت و مانند آن برای بیان مفهوم علاقه مندی و گرایش بیان شده است. به سخن دیگر، گرایش و میل آدمی به چیزی یا بیزاری و گریزی وی از چیزی، دارای شدت و ضعفهایی است که هر کدام در زبان و ادبیات عربی و فرهنگ قرآنی، واژه خاصی را دارد ولی در فرهنگ فارسی این گونه نیست. همین مسأله موجب میشود تا انسان در تبیین مفاهیم قرآنی در فرهنگ فارسی ناتوان شود. از این جاست که ما بغض که در شکل غل بروز میکند، به عنوان یک بیماری خطرناک ارزیابی میکنیم؛ زیرا میبینیم که در قرآن، این معنا مورد تاکید است که اهل بهشت، از این نوع بغض نسبت به یک دیگر خالی هستند و بهشت جایی برای اهل بغض و غل نیست.
بنابراین، جامعه ایمانی، جامعهای است که انسانها نسبت به یک دیگر، دارای غل و بغض نیستند بلکه نسبت به یک دیگر محبت و مودت میورزند. به سخن دیگر، بغض و کینه نسبت به زشتیها و پلیدیهای فکری و رفتاری امری مثبت است؛ زیرا همین نفرت و بیزاری است که جامعه را به سوی امر به معروف و نهی از منکر سوق میدهد و تربیت را ممکن و مطلوب میسازد. چنان که این نفرت و بغض نسبت به دشمنان که مظهر پلیدی فکر و رفتار هستند نیز نه تنها جایز و مطلوب بلکه واجب است. اما مؤمنان نمیبایست نسبت به یک دیگر، دارای بغض و کینه باشند و این که در آیات ۴۵ تا ۴۷ سوره حجر از پاکسازی و زدودن بغضها از دلهای مؤمنان سخن به میان آمده است به این معناست که بهشت و جامعه ایمانی نمیتواند از این معنا رنج برد. بنابراین، مؤمنان میبایست خود را از هر گونه بغض و کینه نسبت به یک دیگر پاک و مبرا کنند؛ زیرا جامعه ایمانی همانند بهشت نمیتواند و نمیبایست از وجود حتی برخی از ریشههای نهان و ریز بغض و کینه رنج برد.[۲].
عوامل بغض منفی
به نظر میرسد که بغض منفی، بغض انسان به کمال و کمالیات است. بر این اساس میتوان از حب منفی نیز سخن به میان آورد که حب و دوستی به نقص و زشتی هاست؛ زیرا این نوع رفتار بیانگر عدم سلامت فطرت و شخص و شخصیت میباشد؛ چراکه انسان سالم و متعادل میبایست نسبت به زشتیها نفرت داشته و به زشتکارها بغض ورزد و نسبت به خوبیها وکمالات گرایش و به نیکوکاران محبت داشته باشد. اما اگر بر خلاف این عمل و کنش و واکنش داشته باشد، نشانگر این معناست که از شخصیت سالم و فطرت پاک بیرون رفته است. از این جاست که در آیاتی قرآنی، هر گونه بغض و نفرت نسبت به خوبیها و نیکوکاران، عملی پلید و زشت دانسته شده و ریشه و خاستگاه آن را بیماردلی معرفی نموده است.
خداوند در آیه ۲۹ سوره محمد، بیماردلی افراد را زمینهساز بغض و نفرت با دین اسلام و مسلمانان و مؤمنان معرفی میکند و در آیات ۹۰ و ۹۱ سوره مائده نشان میدهد که شیطان به عنوان نماد پلیدهای و زشتکاریها دوست دارد تا میان اهل ایمان بغض ایجاد کند و ایشان را نسبت به یک دیگر دشمن سازد. کسانی که دارای افکار پلیدی چون شرک هستند، انسانهای بیمار دلی هستند که نسبت به مؤمنان بغض میورزند[۳] و اجازه نمیدهند تا مؤمنان رفتارهای کمالی رادر پیش گیرند و فرصتهای دست یابی به کمال و کمالیات را از طریق عمل به کارهای نیک و عبادیات داشته باشند. از این روست که همواره در برابر مؤمنان میایستند و اجازه نمیدهند تا ایشان به کارهای نیک بپردازند.[۴]
خداوند در آیات ۹۱ و۹۲ سوره مائده ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ فِي الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ وَيَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَعَنِ الصَّلَاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ * وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَاحْذَرُوا فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ﴾[۵] به مؤمنان هشدار میدهد که نافرمانی از خدا و پیامبر(ص) میتواند زمینهساز بغض و کینه در میان مسلمانان شود؛ زیرا این نافرمانی، موجب میشود تا شخص از مسیر کمال خواهی و فطرت سالم بیرون رود و قلب و دلش بیمار گردد. نتیجه این بیماری، بیزاری و بغض نسبت به مؤمنان و کمالات میباشد.
جوامع بشری که اصل را بر نافرمانی از خدا و آموزههای وحیانی و یا عقلانی گذاشتهاند، دچار نفرین خداوند میشوند و زمینههای بیماردلی در ایشان فراهم میآید و بغض و نفرت از حق در آنان رشد کرده و در نهایت منفور خداوند میگردند و از رحمت الهی دور میشوند.[۶]
بنابراین میتوان گفت که عامل اصلی بغض آدمی نسبت به خوبیها و نیکوکاران را میبایست در بیماردلی به سبب نافرمانی از آموزههای عقلانی و وحیانی و همراهی با شیطان و همفکران و همرهان او از مشرکان دانست. اگر انسان به اطاعت از عقل و وحی بپردازد، زمینه دور شدن از وسوسههای پلید شیطان و مشرکان فراهم میآید و از بغض و نفرت از نیکیها و نیکوکاران رهایی مییابد و هم چنان در مسیر کمال فطرت گام بر میدارد.
در حقیقت ایمان به خدا [۷] و تقوا و پرهیز از زشتیها و زشتکاران عقلانی و وحیانی[۸] و عمل صالح و نیک و قرار گرفتن در مسیر کمال و کمالات[۹] از مهمترین عوامل از میان رفتن بغض پلید و زشت از انسان است؛ زیرا این امور موجب میشود تا نسبت به خوبیها و کمالات بغض و نفرت نداشته باشد بلکه بدان گرایش یافته و آن را با تمام وجودش بخواهد و انجام دهد.[۱۰].
بغض پسندیده و ناپسند
با آن چه بیان شد، معلوم گردید که بغض میتواند به دو شکل پسندیده و ناپسند ظاهر شود؛ زیرا این مسأله بستگی به متعلق آن دارد. به این معنا که اگر بغض به امر نیک و خوب و نیکوکاران تعلق گیرد، بغض ناپسند است؛ ولی اگر این بغض به امور زشت و زشتکاران تعلق گیرد، بغض پسندیده باشد.
خداوند در آیه ۱۰ سوره حشر، بغض مؤمنان نسبت به یک دیگر را صفتی ناپسند میشمارد؛ زیرا این بغض در حقیقت بغض و نفرت نسبت به ایمان، کمالات و انسانهای با کمال یا کمال خواه است. چنین بغضی ضد فطرت سالم و شخصت سالم انسانی است و میبایست با آن مبارزه شود.
از نظر خداوند بغض و نفرت یهودیان نسبت به یک دیگر، از جمله بغضهای ناپسند است. این بغض همانند بغض مسیحیان ریشه در کفر و طغیان و نافرمانی ایشان دارد.[۱۱].[۱۲].
راههای شناخت بغض
انسانها موجوداتی پیچیده هستند و همین پیچیدگی اجازه نمیدهد تا انسان بتواند به سادگی از باطن و نهان دیگری آگاه شود. از آن جایی که حب و بغض، امری باطنی است نمیتواند دریافت که شخص نسبت به وی بغض دارد یا محبت؟ این جاست که لازم است تا راههای برای شناخت حب و بغض به دست آورد. در قرآن راههای شناخت این مسأله بیان شده است. از جمله در آیات ۱۱۶ تا ۱۱۸ سوره آل عمران دو راه اساسی برای شناخت بیان شده که در این جا تحلیل و تبیین میشود.
یکی از راههای بهرهمندی از عقل است. بیگمان عقل مهمترین ابزاری است که بشر در اختیار دارد. در برخی از روایات این معنا تاکید شده است که هر جا عقل باشد دین و حیا نیز آن جاست. بنابراین، عقل است که دینداری را برای آدمی به ارمغان میآورد و حیا و عفت را در زندگی بشر تحقق میبخشد. انسان با عقل و خرد خویش است که از خود و پیرامون خویش شناخت مییابد و همین شناخت او را به سوی دینداری و فضایل اخلاقی میکشاند که در راس آنها حیا و عفت قرار دارد. انسان با تعقل میتواند دریابد که چه چیزی زشت است و چه کسی زشتکار میباشد. بنابراین، میتواند با عقل و خرد خود دشمنان کینه توز را بیابد و از ایشان پرهیز نماید. دومین راه شناخت بغض درونی دشمنان، لحن گفتار مردمان است. کینه هر چند امری باطنی است؛ ولی چون اوج بغض و تنفر از کسی یا چیزی است در لحن و گفتار انسان خود را به نمایش میگذارد. البته آن چه دشمنان بر زبان میرانند و از لحن کلام ایشان به دست میآید، گوشهای از عمق و ژرفای کینه و بغض ایشان را نشان میدهد. از این روست که خداوند در این آیات میگوید که آن چه از ایشان اشکار میشود تنها گوشهای از عمق کینه و بغض ایشان است. بنابراین، میبایست هر درجه و مرتبهای حتی کوچک از کینه و نفرتی را که لحن دشمنان میبینید آن را نشانهای از چند برابر بغض تفسیر نمود و بر اساس این چند برابر برنامهریزی برای مقابله انجام داد.[۱۳].
جامعه ایمانی، جامعهای بیبغض
جامعه ایمانی، جامعهای بیبغض و کینه است و مؤمنان نسبت به یک دیگر هیچ کینه و بغضی ندارند؛ زیرا ایمان، عاطفه انسان را نسبت به یک دیگر تلطیف میکند و الفت و مهر و صفا را در میان ایشان تقویت مینماید.
بنابراین، اگر جامعه ایمانی نسبت به اشیا و چیزهای زشت نفرت دارد و یا نسبت به دشمنان انسانیت بغض میورزد، ولی نسبت به یک دیگر در عین مودت و مهر و محبت عمل میکنند. از این جاست که خداوند در آیه ۲۹ سوره فتح مناسبات میان افراد جامعه ایمانی را مهر و رحمت در میان خود و سختگیری و شدت نسبت به کافران بر میشمارد. جامعه ایمانی، نشانگر جامعه بهشتی است و اگر همه شرایط بهشت در آن مهیا و فراهم نیست، ولی تلاش بر آن است تا در حد امکان شرایط به گونهای فراهم آید که بهشت را به مظهریت و تجلی نشیند. بر این اساس همانند جامعه بهشتی، جامعه ایمانی از هرگونه بغض نسبت به یک دیگر خالی است.[۱۴].
آثار بغض زشت و ناپسند
بغض زشت و ناپسند، بغض و نفرت میان مؤمنان در جامعه ایمانی است. چنین بغض و نفرتی از نظر اسلام مردود است و خداوند آن را نشانهای از بیمار دلی شخص بر میشمارد. به این معنا که انسانی که دارای بغض نسبت به برادر ایمانی است، انسانی با شخصیت بیمار و نامتعادل میباشد که میبایست درمان شود.
از نظر خداوند، بغض در هر جامعهای مهمترین عامل بیعدالتی است و انسانها به سبب این که نسبت به هم بغض میورزند در عمل اجتماعی نیز حق را مراعات نکرده و ظلم و بیعدالتی روا میدارند. ازاین روست که خداوند در آیه ۸ سوره مائده بغض و نفرت میان افراد جامعه را مهمترین عامل در بیعدالتی بر میشمارد و از مؤمنان میخواهد تا به سبب بغض و نفرت راه ظلم و بیعدالتی را در پیش نگیرند.
به سخن دیگر، بیماردلی افراد نسبت به یک دیگر، خود را در عمل اجتماعی به شکل بیعدالتی نشان میدهد. بنابراین، لازم است برای دست یابی به عدالت و رهایی از ظلم در هر جامعهای در اندیشه درمان این بیماری از طریق تقویت ایمان و مودت و تقوا باشیم. خداوند در آیه ۲ سوره مائده، بغض و نفرت افراد جامعه از یک دیگر را عامل تجاوز و تعدی به حقوق دیگران نیز برمی شمارد؛ زیرا انسانی به سبب کینه و نفرتی که از کسی دارد حتی اجازه نمیدهد تا در جامعه از حقوق شهروندی خود بهره گیرد. بنابراین، میبایست با بیماری بغض و کینه برای دست یابی همه افراد جامعه به حقوق شهروندی مبارزه کرد و اجازه نداد تا این بیماری در جامعه باقی یا ترویج یابد.
ازنظر قرآن، کینهتوزی افراد جامعه عامل شکست و ناکامی جامعه است. این مطلب را خداوند در آیه ۶۴ سوره مائده تبیین نموده است. جامعهای که گرفتار کینهتوزی میان افراد آن باشد، دشمنی و عداوت چنان در ایشان تقویت میشود که نمیتواند در یک صف قرار گیرند و اهداف جامعه را پیش برند.[۱۵] به هر حال، بیماری بغض و کینه، از بیماریهای روحی و روانی است که وجود آن در هر جامعه موجب تباهی و شکست و ناکامیهای آن جامعه میشود و زمینه تجاوز به حقوق شهروندی و ظلم و بیعدالتی را فراهم میآورد. از این روست که گفتهاند که بغض و نفرت در هر جامعهای، بیماری خطرناکی است که میبایست با ایمان و تقویت تقوا و مانند آن درمان شود و اجازه نداد تا به عنوان یک فرهنگ فراگیر شخصیت افراد جامعه را تحت تاثیر قرار دهد.[۱۶].
منابع
پانویس
- ↑ منصوری، خلیل، بغض و نفرت بیماری خطرناک.
- ↑ منصوری، خلیل، بغض و نفرت بیماری خطرناک.
- ↑ ﴿قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنْكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ كَفَرْنَا بِكُمْ وَبَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَدًا حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ إِلَّا قَوْلَ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَكَ وَمَا أَمْلِكُ لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ رَبَّنَا عَلَيْكَ تَوَكَّلْنَا وَإِلَيْكَ أَنَبْنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ﴾ «بیگمان برای شما ابراهیم و همراهان وی نمونهای نیکویند آنگاه که به قوم خود گفتند: ما از شما و آنچه به جای خداوند میپرستید بیزاریم، شما را انکار میکنیم و میان ما و شما جاودانه دشمنی و کینه پدید آمده است تا زمانی که به خداوند یگانه ایمان آورید؛ جز (این) گفتار ابراهیم که به پدرش گفت: برای تو از خداوند آمرزش خواهم خواست و من برای تو در برابر خداوند هیچ اختیاری ندارم؛ پروردگارا! ما بر تو توکل داریم و به سوی تو روی میآوریم و بازگشت (هر چیز) به سوی توست» سوره ممتحنه، آیه ۴.
- ↑ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُحِلُّوا شَعَائِرَ اللَّهِ وَلَا الشَّهْرَ الْحَرَامَ وَلَا الْهَدْيَ وَلَا الْقَلَائِدَ وَلَا آمِّينَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنْ رَبِّهِمْ وَرِضْوَانًا وَإِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُوا وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَنْ صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَنْ تَعْتَدُوا وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ﴾ «ای مؤمنان! (حرمت) شعائر خداوند را و نیز (حرمت) ماه حرام و قربانیهای بینشان و قربانیهای دارای گردنبند و (حرمت) زیارتکنندگان بیت الحرام را که بخشش و خشنودی پروردگارشان را میجویند؛ نشکنید و چون از احرام خارج شدید میتوانید شکار کنید و نباید دشمنی با گروهی که شما را از (ورود به) مسجد الحرام باز داشتند، وادارد که به تجاوز دست یازید؛ و یکدیگر را در نیکی و پرهیزگاری یاری کنید و در گناه و تجاوز یاری نکنید و از خداوند پروا کنید، بیگمان خداوند سخت کیفر است» سوره مائده، آیه ۲.
- ↑ «شیطان، تنها بر آن است تا با شراب و قمار میان شما دشمنی و کینه افکند و از یاد خداوند و از نماز بازتان دارد؛ اکنون آیا دست میکشید؟ * و از خداوند فرمانبرداری کنید و از پیامبر فرمان برید و (از بدی) بپرهیزید؛ بنابراین اگر رو بگردانید بدانید که تنها پیامرسانی روشن بر عهده فرستاده ماست» سوره مائده، آیه ۹۱-۹۲.
- ↑ ﴿وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ يُنْفِقُ كَيْفَ يَشَاءُ وَلَيَزِيدَنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ طُغْيَانًا وَكُفْرًا وَأَلْقَيْنَا بَيْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ كُلَّمَا أَوْقَدُوا نَارًا لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ﴾ «و یهودیان گفتند که دست خداوند بسته است، دستشان بسته باد و بر آنچه گفتهاند لعنت بر ایشان باد بلکه دستهای او باز است و هرگونه بخواهد میبخشد و بیگمان آنچه به سوی تو از سوی پروردگارت فرو فرستاده شده است بر سرکشی و کفر بسیاری از آنان میافزاید؛ و میان آنان تا رستخیز دشمنی و کینهجویی افکندیم؛ هر بار که آتشی را برای جنگ بر افروختند خداوند آن را خاموش گردانید؛ و در زمین به تباهی میکوشند و خداوند تبهکاران را دوست نمیدارد» سوره مائده، آیه ۶۴.
- ↑ ﴿وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَا نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا أُولَئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ * وَنَزَعْنَا مَا فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدَانَا لِهَذَا وَمَا كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْلَا أَنْ هَدَانَا اللَّهُ لَقَدْ جَاءَتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ وَنُودُوا أَنْ تِلْكُمُ الْجَنَّةُ أُورِثْتُمُوهَا بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ﴾ «و آنان که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند- به هیچ کس جز برابر توان وی تکلیف نمیکنیم- آنان بهشتیند در آن جاودانند * و هر کینهای که در سینه آنهاست میزداییم؛ از بن (جایگاه) آنان جویبارها روان است و میگویند: سپاس خداوند را که ما را به این (پاداش بزرگ) رهنمون شد و اگر خداوند ما را راهبر نمیشد ما خود راه نمییافتیم؛ بیگمان فرستادگان پروردگارمان حق را فرا آوردند و به» سوره اعراف، آیه ۴۲-۴۳.
- ↑ ﴿إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ * ادْخُلُوهَا بِسَلامٍ آمِنِينَ * وَنَزَعْنَا مَا فِي صُدُورِهِم مِّنْ غِلٍّ إِخْوَانًا عَلَى سُرُرٍ مُّتَقَابِلِينَ﴾ «اما پرهیزگاران در بوستانها و (کنار) چشمهسارانند * در آن با تندرستی و ایمنی درآیید! * و آنچه کینه است از دل آنان میزداییم و برادروار بر اورنگهایی روبهرو مینشینند» سوره حجر، آیه ۴۵-۴۷.
- ↑ اعراف، آیات ۴۲ و ۴۳
- ↑ منصوری، خلیل، بغض و نفرت بیماری خطرناک.
- ↑ ﴿وَمِنَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَى أَخَذْنَا مِيثَاقَهُمْ فَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ فَأَغْرَيْنَا بَيْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَسَوْفَ يُنَبِّئُهُمُ اللَّهُ بِمَا كَانُوا يَصْنَعُونَ * وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ يُنْفِقُ كَيْفَ يَشَاءُ وَلَيَزِيدَنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ طُغْيَانًا وَكُفْرًا وَأَلْقَيْنَا بَيْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ كُلَّمَا أَوْقَدُوا نَارًا لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ﴾ «و از کسانی که میگفتند ما مسیحی هستیم پیمان گرفتیم آنگاه آنان بخشی از آنچه را که به ایشان یادآوری شده بود به فراموشی سپردند ما هم میان آنها تا روز رستخیز دشمنی و کینهجویی افکندیم و زودا که خداوند آنان را از آنچه میکردند آگاه کند * و یهودیان گفتند که دست خداوند بسته است، دستشان بسته باد و بر آنچه گفتهاند لعنت بر ایشان باد بلکه دستهای او باز است و هرگونه بخواهد میبخشد و بیگمان آنچه به سوی تو از سوی پروردگارت فرو فرستاده شده است بر سرکشی و کفر بسیاری از آنان میافزاید؛ و میان آنان تا رستخیز دشمنی و کینهجویی افکندیم؛ هر بار که آتشی را برای جنگ بر افروختند خداوند آن را خاموش گردانید؛ و در زمین به تباهی میکوشند و خداوند تبهکاران را دوست نمیدارد» سوره مائده، آیه ۱۴ و ۶۴.
- ↑ منصوری، خلیل، بغض و نفرت بیماری خطرناک.
- ↑ منصوری، خلیل، بغض و نفرت بیماری خطرناک.
- ↑ منصوری، خلیل، بغض و نفرت بیماری خطرناک.
- ↑ المیزان، ج ۶، ص۳۶
- ↑ منصوری، خلیل، بغض و نفرت بیماری خطرناک.