هدایت تکوینی در معارف و سیره علوی
عقل و هدایت تکوینی
عقل از بزرگترین موهبتهای الهی به انسان است. امام علی(ع) را درباره اهمیت و جایگاه و بعد هدایتگری عقل، سخنانی است ژرف و نغز که برخی را میآوریم:
- «لَا مَالَ أَعْوَدُ مِنَ الْعَقْلِ»[۱]؛ «عقل، پایدارترین ثروت است».
- «إِنَّ أَغْنَى الْغِنَى الْعَقْلُ»[۲]؛ «عقل، بزرگترین بینیازی است».
- «الْعَقْلُ رَسُولُ الْحَقِّ»[۳]؛ «عقل، فرستاده حق است».
- «الْعَقْلُ أَقْوَى أَسَاسٍ»[۴]؛ «عقل، استوارترین پایه است».
- «الْعَقْلُ حُسَامٌ قَاطِعٌ»[۵]؛ «عقل، شمشیری است برنده».
- «الْعَقْلُ صَدِيقٌ مَحْمُودٌ»[۶]؛ «عقل، دوستی است پسندیده».
- «أَفْضَلُ النِّعَمِ الْعَقْلُ»[۷]؛ «عقل، برترین نعمت است».
- «الْعَقْلُ يَنْبُوعُ الْخَيْرِ»[۸]؛ «عقل، سرچشمه خیر است».
- «الْعَقْلُ أَحْسَنُ حِلْيَةٍ»[۹]؛ «عقل، نیکوترین زیور است».
- «الْعَقْلُ يَهْدِي وَ يُنْجِي»[۱۰]؛ «عقل، راهنما و نجات بخش است».
- «صَلَاحُ الْبَرِيَّةِ الْعَقْلُ»[۱۱]؛ «صلاح انسان به عقل است».
- «مَنْ كَمُلَ عَقْلُهُ اسْتَهَانَ بِالشَّهَوَاتِ»[۱۲]؛ «هر کس عقلش کامل باشد، شهوت را ناچیز شمارد».
- «ثَمَرَةُ الْعَقْلِ: الِاسْتِقَامَةُ، لُزُومُ الْحَقِّ، صُحْبَةُ الْأَخْيَارِ، الْعَمَلُ لِلنَّجَاةِ، مُدَارَاةُ النَّاسِ، ِ الصِّدْقُ، مَقْتُ الدُّنْيَا وَ قَمْعُ الْهَوَى»[۱۳]؛ «میوه عقل، استقامت و حق مداری و همنشینی با نیکان و عمل برای رستگاری و مدارا کردن با مردم و راستگویی و بیاعتنایی به دنیا و سرکوبی هوای نفس است».
- «لَنْ يَنْجَعَ الْأَدَبُ حَتَّى يُقَارِنَهُ الْعَقْلُ»[۱۴]؛ «ادب کسی را رستگار نکند، مگر آنکه با عقل همراه شود».[۱۵].
قلمرو و اعتبار هدایت عقلی
قلمرو عقل در معرفت، هم در حوزه جهان بینی و هم در حوزه ایدئولوژی، محدود است؛ ولی معرفتی که به دست میدهد یقینی و خدشه ناپذیر است. درباره محدودیت معرفت عقلی سخنان زیر از امام علی(ع) درخور توجه و اندیشهاند:
- «لَمْ يُطْلِعِ الْعُقُولَ عَلَى تَحْدِيدِ صِفَتِهِ وَ لَمْ يَحْجُبْهَا عَنْ وَاجِبِ مَعْرِفَتِهِ»[۱۶]؛ «خردها را بر درک حقیقت صفت خود آگاه نساخت و از معرفت لازم خویش محروم نکرد».
- «وَ لَا تُقَدِّرْ عَظَمَةَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ عَلَى قَدْرِ عَقْلِكَ فَتَكُونَ مِنَ الْهَالِكِينَ»[۱۷]؛ «بزرگی خداوند سبحان را با عقل خویش مسنج که هلاک شوی».
- «لَمْ تَبْلُغْهُ الْعُقُولُ بِتَحْدِيدٍ فَيَكُونَ مُشَبَّهاً»[۱۸]؛ «خردها به تحدید و تعریف ذات خداوند راه نبردند تا برای او شبیه و مانندی باشد».
آنچه را عقل تحدید و تعریف میکند، یا از طریق جنس و فصل است یا عوارض؛ یعنی یا تعریف بالحد است یا بالرسم. در هر دو صورت، تشبیه لازم میآید و خداوند را شبیه و مانندی نیست. بدین رو عقل را راهی به درک کنه ذات و صفات خداوند و تحدید و تعریف او نیست. با این حال، چنان نیست که عقل به کلی از معرفت حق باز بماند؛ زیرا معرفت واجب خداوند، یعنی اینکه جهان را آفریدگاری است و هیچ گونه نقص و نیازی در او نیست و دارنده همه کمالات وجودی است، در توان عقل است و خداوند چنین معرفتی را از او دریغ نکرده است. خداوند از گذر نشانههای تدبیر استوار و حکیمانه در آفرینش خود را به عقل نمایانده است و عقل، با مطالعه و تدبر در جهان میتواند خدا را باز بیند: «بَلْ ظَهَرَ لِلْعُقُولِ بِمَا أَرَانَا مِنْ عَلَامَاتِ التَّدْبِيرِ الْمُتْقَنِ وَ الْقَضَاءِ الْمُبْرَمِ»[۱۹].
اگر عقل در قلمروی در آید که طراح آفرینش برایش مقرر کرده است و اگر از پیرایهها و حجابهای وهم و شهوت رها گردد، جز به حقیقت راه نمینماید و اینجا است که عقل مستقلانه و در عرض وحی حجت الهی به شمار میرود[۲۰]. در این صورت، عقل هرگز خطا نخواهد کرد. بدین رو، نباید نتیجه تفکر عقلانی را با مشاهده بصری همسان دانست؛ زیرا دیدگان گاه دچار خطا میشوند، ولی عقل پیراسته از وهم و شهوت، خطا نمیکند: تفکر عقلانی همانند مشاهده بصری نیست؛ زیرا گاه دیدگان به آدمی دروغ میگویند، ولی عقل به کسی که از او نصح و خیر بخواهد، خیانت نمیکند[۲۱].[۲۲].
جلوههایی از هدایت تکوینی در آفرینش
در نهج البلاغه از هدایت تکوینی و جلوه هایش در جهان طبیعت بسیار سخن رفته است که نقل و بررسی آنها به کتابی بزرگ نیازمند است. در این جا به یادآوری نمونههایی بسنده میکنیم: امام درباره آفرینش انسان و جلوه هدایت تکوینی الهی در آفرینش او میفرماید: ای انسان آفریده شده در حد اعتدال، ای آنکه در تاریکیهای رحمها و پردههای تو در تو نگهداریات کردهاند، آفرینشات از گل خالص آغاز شد و در قرارگاهی مطمئن جایات دادند؛ تا زمانی معلوم و تا مدتی که بهره تو است. در شکم مادر خود جنینی بودی و به دعوت کس پاسخ نمیگفتی و آواز کسی شنیدن نتوانستی. سپس، تو را از قرارگاهت بیرون راندند. به سرایی در آمدی که هرگز آن را ندیده بودی و راه رسیدن به منافعش را نمیشناختی. پس چه کسی تو را به کشیدن غذا از پستان مادر راه نمود و به تو آموخت که نیازها و خواست هایت را از کجا طلب کنی[۲۳]؟
امام پس از پرداختن به مراحل خلقت و رشد و تکامل انسان در عالم جنین، یکی از زیباترین جلوههای هدایت تکوینی را در آفرینش انسان یاد میکند و با طرح پرسشی دقیق و پرمعنا، عقل و فطرت آدمی را بر میانگیزاند تا درباره آفریدگار انسان بیندیشد. انسان در نخستین لحظههای تولد و گام نهادن در جهانی ناشناخته، بیتعلیم و آموزش، بر اساس هدایت غریزی، هم احساس گرسنگی میکند و هم وجود غذا را در مییابد و نیاز خویش را از طریق مکیدن پستان مادر بر میآورد. پرسش این است که چه کس او را از چنین درک و معرفت غریزی و نیرویی بهره مند کرده است. بیگمان نمیتوان آن را نتیجه تصادف دانست، پس باید دست تدبیری آگاهانه و حکیمانه در کار باشد. از دیگر نمونههای هدایت تکوینی در گفتار امام علی(ع) آفرینش خفاش است. امام خفاش را نمونهای از لطایف و عجایب آفرینش دانسته است که حکمت آفریدگار را به نمایش میگذارد: «وَ مِنْ لَطَائِفِ صَنْعَتِهِ وَ عَجَائِبِ خِلْقَتِهِ مَا أَرَانَا مِنْ غَوَامِضِ الْحِكْمَةِ فِي هَذِهِ الْخَفَافِيشِ»[۲۴]. کلمه «غَوَامِضِ الْحِكْمَةِ» (= دشواریهای حکمت) به این حقیقت اشاره دارد که فهم حکمت آفریدگار حکیم در آفرینش خفاش کاری است بس دشوار و به سادگی نمیتوان راز آن را فهمید، اما هرگز ندانستن دلیل بر نبودن نیست. امام آن گاه به بیان جلوههایی از شگفتیهای آفرینش خفاش پرداخته است:
- دستگاه بینایی خفاش با دستگاه بینایی دیگر پرندگان دگرگون است. دیدگان دیگر پرندگان در روشنایی میبینند و در تاریکی نمیبینند، ولی چشمان خفاش برگونهای دیگر است. بدین رو خفاش روز میخوابد و شب به تلاش و کوشش میپردازد.
- بالهای دیگر پرندگان از پرها تشکیل شده است، ولی بالهای خفاش از گوشت و مو است. بالهای گوشتی خفاش بسیار لطیف و نازکند تا وزنی کم داشته باشند و پرواز را به سختی نیندازند، ولی آن گونه هم نیستند که هنگام پرواز از هم دریده شوند.
- خفاش میتواند هنگام پرواز، نوزاد خود را حمل کند و این کار تا آنگاه که خفاش نوزاد بتواند به پرواز درآید و خود از عهده زندگی برآید، ادامه خواهد یافت.
دقت در این شگفتیهای آفرینش و حکمتهای پیچیده آفریدگار، عقل و اندیشه انسان را به ستایش و تعظیم خداوند وا میدارد و او را به تسبیح پروردگار فرا میخواند و چنین میگوید: پیراسته از هرگونه کاستی است آن کس که شب را برای خفاش روز کرد و هنگامه تلاش و زندگی، و روز را برایش وقت آرامش و استراحت نهاد. برایش بالهایی از گوشت برنهاده که به هنگام نیاز با آنها پرواز کند. گویی بالها لالههای گوشتیاند؛ نه پر دارند و نه نی. به گونهای هستند که رگهایشان به روشنی نمایانند. بالهای خفاش نه چونان نازکند که پاره شوند و نه چونان قطور که سنگین شوند. چون پرواز میکند، بچهاش بدو میچسبد و پناه میبرد. هر جا فرود آید، آن نیز فرود میآید و هرگاه بلند شود، آن نیز بلند میشود، تا وقتی که اندامهایش استوار شود و بالهایش آماده پرواز گردد و خود راه زندگی را باز شناسد.... پس منزه است آفریدگار همه چیز، که بیآموختن از دیگری، آنها را آفریده است[۲۵].
هدایت تکوینی در همه موجودات نمایان است و در این باره، تفاوتی میان موجودات کوچک و بزرگ و عاقل و غیر عاقل و مختار و غیر مختار نیست. آنان که خرد خویش را به کار بندند، میتوانند با اندیشیدن در کوچکترین موجودات به شگفتیهای آفرینش و علم و حکمت آفریدگار راه یابند. امام علی(ع) در این باره فرموده است: آیا در آفریدگان کوچک خداوند نمیاندیشند، که چگونه آفرینش و ترکیبش را محکم و استوار ساخته است و برایش دستگاه شنوایی و بینایی برنهاده و به استخوان و پوست آراسته است[۲۶]؟! امام آن گاه مورچه را مثال آورده است که جثهای بس کوچک و اندامی لطیف دارد، به گونهای که به چشم نمیآید. با این حال، از دستگاه راهیابی پیچیده و شگفتآوری برخوردار است و برای به دست آوردن روزی خود پیوسته میکوشد و در تابستان دانه در لانه گرد میآورد و برای زمستان انبار میسازد. اندیشه در چگونگی آفرینش مورچه، خرد را به حیرت وا میدارد: به مورچه و کوچکی جثه و لطافت شکل و اندامش بنگرید، که از کوچکی و لطافت به چشم نمیآید. چگونه بر زمین میجنبد و در پی رزق خویش میکوشد، دانه را به آشیانه میبرد و در قرارگاه خویش انبار میکند و در گرما برای سرما گرد میآورد.... اگر همه راههای اندیشه را بپویی تا به غایات رسی، نشانههای قدرت و حکمت تو را جز به این راه نمینمایند که آفریدگار مورچه و درخت خرما یکی است و... بزرگ و کوچک و سنگین و سبک و نیرومند و ناتوان در آفرینش او یکسانند و همگی بر اساس علم و حکمت آفریده شدهاند[۲۷]. امام علی(ع) آن گاه به نمونههایی دیگر از نشانههای علم و حکمت آفرینش اشاره میکند و از الحاد و انکار منکران خدا اظهار شگفتی مینماید و به آنان درباره پیامد الحاد هشدار میدهد: «فَالْوَيْلُ لِمَنْ أَنْكَرَ الْمُقَدِّرَ وَ جَحَدَ الْمُدَبِّرَ»[۲۸]؛ «پس وای به حال کسی که طراح و مدبر جهان را انکار کند». چنین کسی بر انکار خویش دلیلی ندارد و گفتارش بیبهره از تحقیق و ارزش است: «لَمْ يَلْجَئُوا إِلَى حُجَّةٍ فِيمَا ادَّعَوْا وَ لَا تَحْقِيقٍ لِمَا أَوْعَوْا»[۲۹].[۳۰].
منابع
پانویس
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۱۱۳؛ الآمدی، عبدالواحد، تصنیف غرر الحکم، ح۳۵۴.
- ↑ تصنیف غرر الحکم، ح۳۵۰.
- ↑ تصنیف غرر الحکم، ح۲۹۶.
- ↑ تصنیف غرر الحکم، ح۳۹۹.
- ↑ تصنیف غرر الحکم، ح۳۰۵.
- ↑ تصنیف غرر الحکم، ح۳۰۵.
- ↑ تصنیف غرر الحکم، ح۳۳۵.
- ↑ تصنیف غرر الحکم، ح۳۴۰.
- ↑ تصنیف غرر الحکم، ح۳۴۶.
- ↑ تصنیف غرر الحکم، ح۳۶۲.
- ↑ تصنیف غرر الحکم، ح۳۵۷.
- ↑ تصنیف غرر الحکم، ح۳۸۰.
- ↑ تصنیف غرر الحکم، ح۴۱۸-۴۱۲.
- ↑ تصنیف غرر الحکم، ح۴۲۶.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «هدایت و ضلالت»، دانشنامه امام علی ج۲ ص ۱۷۸.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۴۹.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۹۱، موسوم به خطبه اشباح.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۵۵.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۸۲.
- ↑ اشاره است به حدیث معروف از امام کاظم(ع) که عقل را حجت باطنی، و پیامبران و امامان معصوم را حجتهای ظاهری خداوند دانسته است. (ر.ک: کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، کتاب العقل، ح۱۳)
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۲۸۱.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «هدایت و ضلالت»، دانشنامه امام علی ج۲ ص ۱۷۹.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۶۳.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۵۵.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۵۵.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۸۵.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۸۵.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۸۵.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۸۵.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «هدایت و ضلالت»، دانشنامه امام علی ج۲ ص ۱۸۰.