ولادت حضرت فاطمه در معارف و سیره فاطمی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

بنا بر برخی روایات، جبرئیل میوه‌ای از بهشت برای پیامبر (ص) آورد و آن حضرت (ص) از آن تناول کرد و نور فاطمه (س) در صلب حضرت (ص) جای گرفت و سپس به رحم خدیجه (س) منتقل گشت[۱]. از این رو، پیامبر (ص) فاطمه (س) را بسیار می‌بوسید و در پاسخ سؤال دیگران می‌فرمود: «فاطمه بوی بهشت می‌دهد و هرگاه مشتاق بهشت می‌شوم، او را می‌بویم»[۲].

بنا بر قول مشهور، فاطمه (س) در سال پنجم بعثت به دنیا آمد[۳]. حضرت خدیجه (س)، بعد از پایان یافتن محاصره اقتصادی و خروج مسلمانان از شعب ابی طالب، در سال دهم بعثت درگذشت[۴].

پیامبر (ص) هنگام بی‌تابی فاطمه (س) در فقدان مادرش، او را چنین دلداری داد که خداوند متعال خانه‌ای در بهشت برای مادرت آماده کرده است[۵]. توجه خاص پدر به زهرا (س)، از همان دوران کودکی نمایان بود. س خنان پیامبر (ص) در وصف شأن و انتساب او به خودش، با کلماتی چون «پاره تنم»[۶] «میوه دلم»[۷]، «مایه شادمانی دلم»[۸] و «محبوب‌ترین»[۹] بیانگر این توجه است. حضرت (ص) هر گاه دخترش وارد می‌شد، از جا برمی‌خاست و پیشانی او را می‌بوسید[۱۰]. علنی شدن دعوت، فشارها و آزارهای مشرکان را به دنبال داشت؛ از این رو، پیامبر (ص) اجازه هجرت به حبشه را داد[۱۱]، بعد از مرگ ابوطالب، این آزارها و سختی‌ها شدت یافت[۱۲].

پیامبر اکرم (ص) در سیزدهمین سال بعثت، به یثرب هجرت کرد[۱۳] و از علی (ع) خواست فاطمه (س) و فاطمه بنت اسد و فاطمه بنت زبیر را تا یثرب همراهی کند[۱۴].[۱۵]

تاریخ ولادت حضرت زهرا (س)

تلاش حاکمان جور و واعظان دربار و تاریخ‌نویسان قلم به مزد، در از میان بردن نقش، نام و یاد اهل بیت بر کسی پوشیده نیست. این حقیقت در کلام علی (ع) به خوبی تبلور یافته است: «كل حقد حقدته قريش على رسول الله (ص) أظهرته في و ستظهره في ولدي من بعدي ما لي و لقريش إنما وترتهم بأمر الله و أمر رسوله أ فهذا جزاء من أطاع الله و رسوله إن كانوا مسلمين»[۱۶]؛ «همه کینه‌ای را که قریش نسبت به رسول خدا داشت درباره من آشکار ساخت و به زودی آن را پس از من نسبت به فرزندانم هویدا خواهند نمود. مرا با قریش چه کار! من فقط به دستور خدا و پیامبرش از اینان انتقام گرفته و برخورد کردم. آیا اگر اینان مسلمانند، این پاداش کسی است که اطاعت خدا و پیامبرش را نموده است؟! یا سخن دیگر امیرالمؤمنین که پیامبر حتی اگر فرزند پسری نیز پس از خود داشت حکومت را به او نمی‌دادند، چون از پیامبر اکرم دل خوشی نداشتند و درصدد محو چهره او و اهل بیتش بودند»[۱۷]. اختلاف نظری که درباره مدت عمر حضرت فاطمه (س) وجود دارد، بیشتر ناشی از اختلاف در تاریخ ولادت آن حضرت است؛ زیرا هر چند در خصوص تاریخ دقیق شهادت حضرت نیز نظریات چندی ابراز گردیده ولی فاصله‌ای که میان نظریات شهادت است، چندان زیاد نیست و حداقل و اکثر آن به یک سال نمی‌رسد (حداکثر ۸ ماه و حداقل ۴۵ روز)، ولی اختلاف آرا در سال تولد آن حضرت زیاد است و فاصله حداقل و اکثرآن به حدود ۱۷ سال می‌رسد! یعنی حداقل سنی که برای حضرت هنگام رحلت ذکر شده ۱۸ سال و حداکثر ۳۵ سال است. این گفته‌ها با، محور قرار دادن تاریخ بعثت پیامبر در، سن ۴۰ سالگی و ۱۳ سال قبل از هجرت و به دو بخش تقسیم می‌گردد. عده‌ای ولادت حضرت را پیش از مبعث می‌دانند و دسته‌ای پس از آن. حداکثر تاریخی که در مورد پیش از بعثت وجود دارد، ۱۲ سال است[۱۸]. با این نظریه، عمر حضرت به ۳۵ سال می‌رسد. برخی آن را سال هفتم قبل از مبعث دانسته‌اند[۱۹] بنابراین، سن حضرت هنگام شهادت ۳۰ سال خواهد شد و عده‌ای دیگر رحلت آن حضرت را در ۲۹ سالگی یعنی ۶ سال پیش از بعثت شمرده‌اند[۲۰]. برخی نیز تصرحی به ۵/۲۸ سالگی کرده‌اند که البته قابل جمع با ۲۸ و ۲۹ سال است. عده‌ای نیز ۲۵ سال را برای عمر حضرت شمرده‌اند[۲۱]. آنچه که در میان مورخان اهل سنت، بیشتر شهرت دارد، سال پنجم قبل از مبعث است. چنان که عده‌ای نیز همین نظریه را با تصریح به هم زمانی آن با سال تجدید بنای کعبه یعنی سال پنجم پیش از مبعث نموده‌اند[۲۲]. بر طبق این قول، سن فاطمه (س) هنگام شهادت ۲۸ سال بوده است، برخی نیز سن ۲۷ سال را ذکر کرده‌اند[۲۳]. اما بنا به نظریاتی که معتقدند حضرت فاطمه (س) پس از بعثت متولد شده است، سه دسته از اقوال وجود دارد:

عده‌ای تولد را سال نخست بعثت قرار داده‌اند[۲۴]، هر چند برخی آن را در ۴۱ سالگی سن شریف رسول خدا نوشته‌اند، ولی به نظر می‌رسد منظورشان همان سال اول بعثت است. چون برخی از اینان تصریح کرده‌اند که در رأس ۴۱ سالگی بوده است و از این رو خود نتیجه گرفته‌اند که بر این اساس، سن حضرت فاطمه (س) هنگام رحلت ۲۳ سال بوده است که البته صاحب‌نظران شیعه این قول را نپذیرفته‌اند. عده‌ای دیگر سال دوم بعثت را سال تولد فاطمه (س) می‌دانند که طرفداران بزرگی چون شیخ مفید دارد،؛ چراکه ولادت را در ۲۰ جمادی الآخر، سال دوم بعثت می‌داند. چنان که مرحوم سید بن طاووس این مطلب را به نقل از کتاب حدائق الریاض شیخ مفید آورده است[۲۵]. همچنین خود شیخ مفید در رساله مسار الشیعه به این مطلب تصریح می‌نماید که ولادت حضرت فاطمه زهرا (س)، دختر رسول خدا که سلام بر آنها باد، در روز بیستم از این ماه (جمادی الآخر) از سال دوم بعثت بوده است. آن روز شریفی است که خوشحالی مؤمنان تجدید می‌شود و در این روز انجام دادن خیرات و پرداخت صدقه به تنگدستان مستحب است[۲۶].

کفعمی نیز در کتاب مصباح خود همین گفته را ترجیح داده است و گفته سوم را که خواهد آمد با تعبیر «گفته شده» بیان کرده است[۲۷]. شیخ طوسی هم در ضمن مناسبت‌های ماه جمادی الآخر این عبارت را آورده است: ولادت فاطمه (س) بر اساس برخی روایات، روز ۲۰ جمادی الآخر از سال دوم مبعث آمده. در روایتی دیگر، سال پنجم ذکر شده است. اهل سنت روایت می‌کنند که ولادت حضرت ۵ سال پیش از مبعث بوده است[۲۸]. مرحوم شیخ عباس قمی این قول را نظر اکثر علمای شیعه می‌داند[۲۹]؛ اما قول سوم، سال پنجم بعثت است که به نظر می‌رسد مشهور میان علمای شیعه است و برخی از علمای اهل سنت نیز به آن قائل شده‌اند[۳۰]. چند روایت نیز بر آن دلالت دارند که سال پنجم بعد از مبعث را هنگام ولادت می‌دانند[۳۱].

در میان معتقدان به این نظر از شخصیت‌هایی چون ابن ابی الثلج بغدادی متوفای ۳۲۵ هجری، مرحوم کلینی، محمد بن جریر طبری امامی، ابن شهرآشوب، علامه طبرسی در کتاب تاریخ الموالید و شیخ بهایی در کتاب توضیح المقاصد می‌توان نام برد[۳۲]. از آنچه گذشت و در نقد و بررسی اقوال می‌توان گفت این است که کسانی از اهل سنت که قول قبل از بعثت را پسندیده و برخی نویسندگان شیعی نیز آن را ترجیح داده‌اند در تأیید آن به این مسئله فقهی اشاره کرده‌اند که حداکثر سن بارداری زنان، پنجاه سالگی است. اگر تاریخ ولادت را مربوط به بعد از مبعث بدانیم در آن برهه، سن حضرت خدیجه به حدود شصت سال می‌رسیده است. در پاسخ ابتدا باید پرسید چرا بین خود اهل سنت، در زمان تولد اختلاف فاحش وجود دارد و این اختلافات باعث ضعف می‌شود. از آن گذشته به مصداق اهل البیت ادری بما فی البیت طبیعت چنین قضایایی ایجاب می‌کند که گفته فرزندان و نزدیکان خود فاطمه (س) ملاک قرار گیرد. از امام باقر (ع) رسیده است: «وُلِدَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ (ص) بَعْدَ مَبْعَثِ رَسُولِ اللَّهِ بِخَمْسِ سِنِينَ وَ تُوُفِّيَتْ وَ لَهَا ثَمَانَ عَشْرَةَ سَنَةً وَ خَمْسَةٌ وَ سَبْعُونَ يَوْماً»[۳۳]؛ «فاطمه (س) دختر محمد (ص) ۵ سال بعد از مبعث رسول خدا متولد شد و در حالی فوت کرد که ۱۸ سال و ۷۵ روز داشت». دیگر اینکه در موارد متعددی از تاریخ آمده که برخی از فرزندان خدیجه، بعد از مبعث متولد شده‌اند در حالی که می‌دانیم حضرت زهرا (س) آخرین فرزند خدیجه بوده است[۳۴].

دیگر اینکه بسیاری از محدثان و مورخان سنی معتقدند که انعقاد بارداری حضرت خدیجه پس از آن بود که پیامبر اکرم در معراج از میوه بهشتی میل نمود[۳۵]. مقتضای اقوال این است که ولادت فاطمه زهرا (س) پس از بعثت بوده است؛ زیرا معراج پس از بعثت بوده است. برخی با استناد به نظریه فقهی کسانی چون شهید آیت‌الله صدر که حداکثر سن بارداری را برای عموم زنان، بدون تفاوت میان قریشی و غیر قریشی، پنجاه سال دانسته است[۳۶]، سال پنجم قبل از مبعث را ترجیح داده‌اند، ولی این نیز تنها می‌تواند یک استنباط ظنی باشد؛ زیرا گرچه عده‌ای از فقهای شیعه همین نظریه فقهی را در باب ابتدای زمان یائسگی قائلند ولی اکثریت فقها این مبدأ را برای زنان قریشی شصت سالگی می‌دانند. علاوه بر اینکه این اشکال در صورتی وارد شده که حضرت خدیجه در ۴۰ یا ۴۵ سالگی با رسول الله ازدواج کرده باشد، چنانکه مشهور نیز همان ۴۰ سالگی است وگرنه این استبعاد به کلی مرتفع خواهد شد؛ زیرا گفته‌های دیگری نیز در این زمینه وجود دارد و برخی سنین ۲۵، ۲۸، ۳۰، ۳۵ سالگی را سن ازدواج خدیجه شمرده‌اند[۳۷]. اینها همه در صورتی است که نخواهیم حضرت خدیجه را به عنوان استثناء ذکر کنیم وگرنه تنها برای رفع استبعاد امکان بارداری در چنین سنینی یادآور می‌شویم که قرآن کریم بعد از اینکه به همسر ابراهیم (ع) بشارت ولادت اسحق و فرزندش یعقوب (ع) را می‌دهد، از زبان وی که از روی تعجب سخن می‌گفت، نقل می‌کند که: ﴿قَالَتْ يَا وَيْلَتَى أَأَلِدُ وَأَنَا عَجُوزٌ وَهَذَا بَعْلِي شَيْخًا[۳۸]. با این وجود آن دسته از گفته‌هایی که محورشان ولادت پیش از مبعث بود، پذیرفته نیست. اما قول سال اول بعثت هم، با توجه به احادیثی که از اهل بیت وارد شده و تولد را پنج سال پس از بعثت می‌دانند؛ همچنین روایتی دارد که حضرت خدیجه پس از اینکه پیامبر در معراج میوه بهشتی خورد، باردار شد، قابل پذیرش نیست؛ زیرا علمای اسلام اتفاق نظر دارند که معراج بعد از مبعث و کمترین سالی که ذکر شده سال دوم بعثت (یعنی ۱۵ ماه بعد از بعثت) بوده است[۳۹]. قول سال دوم بعثت با اینکه در روز ولادت یعنی ۲۰ جمادی الآخر با قول سوم مشترک است و تنها در سال اختلاف دارند، ولی قائلین به قول سال دوم بعثت مستند روایی خود را ذکر نکرده‌اند و بسیاری از علمای شیعه با آن موافق نیستند. بنابراین سال پنجم بعثت از شهرت بیشتری برخوردار است و ولادت فاطمه زهرا (س) روز جمعه ۲۰ جمادی الآخر سال پنجم بعثت بوده است. سن آن بزرگوار، هنگام ازدواج ۹ سال و مدت عمر شریفش بنا بر اینکه در ۳ جمادی الآخر سال ۱۱ هجرت به شهادت رسیده باشد، طبق محاسبه تقریباً ۱۸ سال، ۱۷ روز کم بوده، هر چند با ذیل روایت امام باقر (ع) مطابقت ندارد؛ الله اعلم[۴۰].[۴۱]

توحیدگرایی هنگام تولد

ولادت حضرت زهرا (س) در مکه، پنج سال پس از بعثت و سه سال پس از معراج پیامبر در بیستم جمادی الثانی ذکر شده است[۴۲]. برخی نیز بیستم جمادی الثانی سال دوم بعثت را صحیح دانسته‌اند[۴۳]. در برخی کتب اهل سنت ولادت آن حضرت پیش از مبعث ذکر شده است[۴۴]. شیخ صدوق در کتاب مولد فاطمه (س) روز بیستم جمادی‌الثانی را معین دانسته و علمای شیعه نیز آن را پسندیده‌اند[۴۵].

امام صادق (ع) می‌فرماید: هنگامی که وجود مبارک فاطمه (س) به زمین رسید، نوری از آن وجود نازنین درخشید که پرتو آن داخل تمام خانه‌های مکه شد؛ به حدی که همه مکه را روشن کرد. همزمان با آن در آسمان نیز نوری پدیدار گشت که فرشتگان آسمان پیش از آن نوری به این زیبایی ندیده بودند. فاطمه (س) به محض تولد برای خدا سجده کرد. «فَوَلَدَتْ فَاطِمَةُ، فَوَقَعَتْ حِينَ وَقَعَتْ عَلَى الأَرْضِ سَاجِدَةً»[۴۶]؛ آن گاه بانوان بهشتی حضرت زهرا (س) را گرفته و رو به حضرت خدیجه کرده و گفتند: «خُذِيهَا يَا خَدِيجَةُ طَاهِرَةً مُطَهَّرَةً زَكِيَّةً مَيْمُونَةً بُورِكَ فِيهَا وَ فِي نَسْلِهَا»[۴۷]: «بگیر این کودک را که پاک، پاکیزه، نظیف و مبارک است و خود و نسلش برای تو مبارک و بابرکت است». آنگاه حضرت خدیجه دختر نازنین خود را در آغوش گرفت. به مبارکی تولد فاطمه (س) ده فرشته از فرشتگان زیباروی پروردگار - در حالی که هر کدام تشتی از ظرف‌های بهشتی پرشده از آب کوثر به همراه داشتند - به حضور فاطمه (س) شرفیاب شدند و از آن آب به ایشان نوشانده و غُسلش دادند. سپس دو جامه زیبای سفید - که از شیر سفیدتر و از مشک و عنبر خوشبوتر بودند - یکی از آن دو را به بدن نازنین فاطمه (س) پیچیده و جامه دیگر را مقنعه او قرار دادند. آنگاه فاطمه (س) را دعوت به سخن گفتن کردند. فاطمه (س) شروع به سخن گفتن کرد و گفت: «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ أَبِي رَسُولُ اللَّهِ سَيِّدُ الْأَنْبِيَاءِ وَ أَنَّ بَعْلِي سَيِّدُ الْأَوْصِيَاءِ وَ وُلْدِي سَادَةُ الْأَسْبَاطِ»؛ «شهادت می‌دهم که پروردگار و آفریننده من، کسی نیست مگر خدای بزرگ و بی‌همتا. گواهی می‌دهم به اینکه پدرم سید و سرور برگزیدگان خدا و رسول خدا است و اقرار می‌کنم به اینکه همسرم جانشین خداست و فرزندانم (حسن و حسین (ع)) دو نوه رسول خدایند».

پس از آن فاطمه (س) بر هر یک از آن چهار زن که خدیجه را در امر زایمان کمک کرده بودند با بردن نام ایشان، سلام گفت و آنها نیز با شادمانی پاسخ دادند[۴۸].

منابع

پانویس

  1. صدوق، محمد بن علی، علل الشرایع، ج۱، ص۱۸۳ - ۱۸۴؛ ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۱۱۴.
  2. صدوق، محمد بن علی، علل الشرایع، ج۱، ص۱۸۳ - ۱۸۴؛ ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۱۱۴؛ طبری، احمد بن عبدالله، ذخائر العقبی، ص۳۶؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۸، ص۳۰۵.
  3. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۵۸؛ طبری امامی، محمد بن جریر، دلائل الامامه، ص۷۹.
  4. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۸۲؛ یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۵.
  5. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۵.
  6. احمد بن حنبل، مسند احمد بن حنبل، ج۴، ص۵؛ طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۲۲، ص۴۰۴ - ۴۰۵؛ صدوق، محمد بن علی، الامالی، ص۵۷۵؛ همو، الخصال، ص۵۷۳.
  7. صدوق، محمد بن علی، الامالی، ص۱۷۵ و ۵۷۵؛ طبری، محمد بن ابی القاسم، بشارة المصطفی (ص) لشیعة المرتضی (ع)، ص۳۰۶.
  8. ابن طاووس، الطرائف، ص۱۱۸؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲۳، ص۱۱۱۰، ۱۴۳.
  9. حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۵۵؛ ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۴.
  10. دولابی، محمد بن احمد، الذریة الطاهرة النبویه، ص۱۴۰؛ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری، ج۱، ص۲۹۶؛ ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۱۱۳.
  11. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۱۳؛ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۶.
  12. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۸۲- ۲۸۳؛ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۸۰.
  13. مفید، محمد بن محمد، مسار الشیعه، ص۴۸؛ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری، ج۱، ص۵۳.
  14. ر. ک: یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۴۱؛ شاکری، حسین، الاعلام من الصحابة و التابعین، ج۷، ص۳۵.
  15. حسامی، فاضل، مقاله «حضرت محمد»، دانشنامه فاطمی ج۱، ص ۷۱.
  16. شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید معتزلی، ج۲۰، ص۳۲۸.
  17. شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید معتزلی، ج۲۰، ص۲۹۸.
  18. تاریخ الخمیس، حسین بن محمد الدیار بکری، ج۱، ص۲۷۸؛ ذخائر العقبی، محب الدین أحمد بن عبدالله طبری، ص۵۲.
  19. تاریخ الخمیس، ج۱، ص۲۷۸؛ ذخائر العقبی، ص۵۲.
  20. مقتل الحسین، موفق بن أحمد خوارزمی، ج۱، ص۸۳.
  21. مشکل الآثار، أبو جعفر طحاوی، ج۱، ص۴۷.
  22. تاریخ الخمیس، ج۱، ص۲۷۷؛ ذخائر العقبی، ص۵۲؛ مقاتل الطالبین، أبوالفرج بن محمد اصفهانی، ص۴۸.
  23. مقتل الحسین، ج۱، ص۸۳.
  24. تاریخ الخمیس، حسین بن محمد الدیار بکری، ج۱، ص۲۷۷؛ ذخائر العقبی، محب الدین أحمد بن عبدالله طبری، ص۵۲؛ بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، ج۴۳، ص۸.
  25. إقبال الاعمال، رضی الدین ابوالقاسم علی بن موسی بن جعفر بن طاووس، ج۳، ص۱۶۲.
  26. مسار الشیعة فی مختصر تاریخ الشریعة، شیخ مفید، ص۵۴.
  27. بحارالانوار، ج۴۳، ص۹.
  28. بحارالانوار، ج۴۳، ص۹.
  29. منتهی الآمال، شیخ عباس قمی ج۱، ص۱۶۸.
  30. تاریخ الخمیس، ج۱، ص۲۷۸؛ ذخائر العقبی، ص۵۲.
  31. بحارالأنوار، ج۴۳، ص۶-۱۰.
  32. تاریخ الأئمه، ضمن مجموعه نفیسه، ابن ابی الثلج بغدادی، ص۶ و ۹۷؛ توضیح المقاصد، ضمن مجموعه نفیسه، محمد بن الحسین عاملی (شیخ بهایی)، ص۵۲۶.
  33. کافی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن اسحاق کلینی رازی، ج۱، ص۴۵۷.
  34. البدء و التاریخ، مطهر بن طاهر مقدسی، ج۵، ص۱۶؛ تاریخ الخمیس، حسین بن محمد الدیار بکری، ج۱، ص۲۷۲.
  35. تاریخ الخمیس. ج۱، ص۲۷۷؛ ذخائر العقبی، محب الدین أحمد بن عبدالله طبری، ص۳۶؛ لسان المیزان، أبوالفضل أحمد بن علی بن حجر عسقلانی، ج۱، ص۱۳۴.
  36. الفتاوی الواضحة، سید محمدباقر صدر، ج۱، ص۱۳۸.
  37. الصحیح من سیرة النبی الأعظم، سید جعفر مرتضی عاملی، ج۱، ص۱۲۶؛ بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، ج۱۶، ص۱۲ - ۱۹؛ تاریخ الخمیس، ج۱، ص۲۶۴.
  38. «گفت: وای بر من! آیا من می‌زایم در حالی که من زنی پیرم و این هم شوهرم که پیر است؟» سوره هود، آیه ۷۲.
  39. الصحیح من سیرة النبی الأعظم، سید جعفر مرتضی عاملی، ج۱، ص۲۶۹ و ۲۷۰؛ بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، ج۱۸، ص۳۰۲.
  40. گلواژه آفرینش، سید ضیاء مرتضوی، ص۱۵۵ - ۱۷۰.
  41. اسحاقی، سید حسین، فرهنگنامه فاطمی، ج۱، ص ۱۳۵.
  42. مناقب آل ابی طالب. ابن شهرآشوب مازندرانی، ج۳، ص۳۵۷.
  43. إقبال الاعمال، رضی الدین ابوالقاسم علی بن موسی بن جعفر بن طاووس، ج۳، ص۱۶۲.
  44. بحارالانوار، ج۴۳، ص۸.
  45. الخصائص الفاطمیة، عبدالعظیم بن باقر کجوری، ج۱، ص۳۹۱.
  46. ذخائر العقبی، محب الدین أحمد بن عبدالله طبری، ص۴۴؛ عوالم العلوم، عبدالله بن نور الله بحرانی اصفهانی ج۱۱، ص۵۸.
  47. امالی شیخ صدوق، ص۵۹۵.
  48. اسحاقی، سید حسین، فرهنگنامه فاطمی، ج۱، ص۱۳۹.