|
|
(۲۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد) |
خط ۱: |
خط ۱: |
| {{ویرایش غیرنهایی}}
| |
| {{نبوت}} | | {{نبوت}} |
| <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| | {{مدخل مرتبط |
| : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:</div>
| | | موضوع مرتبط = نظام سیاسی |
| <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| | | عنوان مدخل = نظام سیاسی دینی |
| : <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[نظام سیاسی دینی در قرآن]] | [[نظام سیاسی دینی در حدیث]] | [[نظام سیاسی دینی در اخلاق اسلامی]] | [[نظام سیاسی دینی در معارف کلام اسلامی]]</div>
| | | مداخل مرتبط = |
| <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| | | پرسش مرتبط = |
| : <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[نظام سیاسی دینی (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
| | }} |
| <div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">
| | == مقدمه == |
| | |
| ==مقدمه== | |
| ملاک و معیار تشخیص دینی بودن یک [[نظام سیاسی]]، [[دینمداری]] دستگاه [[حکومتی]] آن است؛ یعنی باید شاکله و اجزاء [[حکومت]]، خود را [[مبعوث]] [[دین]] مروج و عامل به [[احکام]] و [[قوانین]] آن بدانند و نیز [[زمامداری]] را نوعی [[مأموریت الهی]] در [[حفظ]] و گسترش دین به شمار آورند. روشن است که در این بیان، برقراری نوعی انتساب به دین، موردنظر است و هرگز سخن از [[حقانیت]] یا عدم آن و نیز تطابق یا عدم تطابق ادعا با [[واقعیت]]، نیست. همین که حکومت، مدعی [[نمایندگی]]، [[اجرا]] یا [[حمایت]] از دین است و به [[دلیل]] همین ادعا، [[مردم]] به [[حاکمیت]] آن تن میدهند، عموم مردم، این [[نظام]] را دینی و [[نماینده]] [[حاکمیت دینی]] قلمداد میکنند. | | ملاک و معیار تشخیص دینی بودن یک [[نظام سیاسی]]، [[دینمداری]] دستگاه [[حکومتی]] آن است؛ یعنی باید شاکله و اجزاء [[حکومت]]، خود را [[مبعوث]] [[دین]] مروج و عامل به [[احکام]] و [[قوانین]] آن بدانند و نیز [[زمامداری]] را نوعی [[مأموریت الهی]] در [[حفظ]] و گسترش دین به شمار آورند. روشن است که در این بیان، برقراری نوعی انتساب به دین، موردنظر است و هرگز سخن از [[حقانیت]] یا عدم آن و نیز تطابق یا عدم تطابق ادعا با [[واقعیت]]، نیست. همین که حکومت، مدعی [[نمایندگی]]، [[اجرا]] یا [[حمایت]] از دین است و به [[دلیل]] همین ادعا، [[مردم]] به [[حاکمیت]] آن تن میدهند، عموم مردم، این [[نظام]] را دینی و [[نماینده]] [[حاکمیت دینی]] قلمداد میکنند. |
| بر این اساس و باتوجه به اینکه [[رهبری]] و زمامداری، مهمترین عنصر حکومت در نظامهای دینی است، اقسام و اشکال کلی نظامهای دینی با توجه به تفاوت ملاکهای رهبری معین میشود؛ از این رو در اولین قدم، نظامهایی که [[رهبران]] آن حقیقتاً با مأموریت الهی [[اقدام]] به تأسیس و [[اداره نظام سیاسی]] کردند، “نظامهای منصوب” و آن دسته از [[نظامها]] که رهبران آنها، به طریقی غیر از [[نصب]]، این [[مقام]] را اشغال نمودهاند، “نظامهای غیر منصوب” نامگذاری شدهاند. تقسیمات جزیی و توضیحات بیشتر در پی خواهد آمد.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۷۰.</ref> | | بر این اساس و باتوجه به اینکه [[رهبری]] و زمامداری، مهمترین عنصر حکومت در نظامهای دینی است، اقسام و اشکال کلی نظامهای دینی با توجه به تفاوت ملاکهای رهبری معین میشود؛ از این رو در اولین قدم، نظامهایی که [[رهبران]] آن حقیقتاً با مأموریت الهی [[اقدام]] به تأسیس و [[اداره نظام سیاسی]] کردند، “نظامهای منصوب” و آن دسته از [[نظامها]] که رهبران آنها، به طریقی غیر از [[نصب]]، این [[مقام]] را اشغال نمودهاند، “نظامهای غیر منصوب” نامگذاری شدهاند. تقسیمات جزیی و توضیحات بیشتر در پی خواهد آمد.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۷۰.</ref> |
|
| |
|
| ==[[نظامهای سیاسی دینی با رهبری منصوب]]== | | == [[نظامهای سیاسی دینی با رهبری منصوب]] == |
| رهبرانی که [[تصدی]] نظام دینی را برعهده دارند، یا بهطور مستقیم از طرف [[خداوند]] عهدهدار این [[مسؤولیت]] گردیدهاند؛ همچون: [[پیامبران الهی]] و [[ائمه معصومین]]{{عم}} و یا به دلیل برخورداری از شرایط و ویژگیهای [[تعیین]] شده از طرف [[پیامبر]] و [[امام]] [[معصوم]]، [[حق]] [[تصرف در امور]] و [[شایستگی]] [[رهبری جامعه]] را پیدا میکنند که در این صورت به شکل غیرمستقیم، منصوب خداوند هستند؛ زیرا خداوند بر [[انتصاب]] آنان از سوی پیامبر و امام [[راضی]] است. | | {{همچنین|نظام سیاسی اسلام}} |
| | رهبرانی که [[تصدی]] نظام دینی را برعهده دارند، یا بهطور مستقیم از طرف [[خداوند]] عهدهدار این [[مسؤولیت]] گردیدهاند؛ همچون: [[پیامبران الهی]] و [[ائمه معصومین]] {{عم}} و یا به دلیل برخورداری از شرایط و ویژگیهای [[تعیین]] شده از طرف [[پیامبر]] و [[امام]] [[معصوم]]، [[حق]] [[تصرف در امور]] و [[شایستگی]] [[رهبری جامعه]] را پیدا میکنند که در این صورت به شکل غیرمستقیم، منصوب خداوند هستند؛ زیرا خداوند بر [[انتصاب]] آنان از سوی پیامبر و امام [[راضی]] است. |
| این دسته از نظامها، تحت سه مقوله ذیل مورد بررسی قرار میگیرند<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۷۲.</ref>: | | این دسته از نظامها، تحت سه مقوله ذیل مورد بررسی قرار میگیرند<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۷۲.</ref>: |
|
| |
|
| ===نخست: [[نظام سیاسی با رهبری پیامبر]]=== | | === نخست: [[نظام سیاسی با رهبری پیامبر]] === |
|
| |
|
| ===دوم: [[نظام سیاسی با رهبری امام معصوم]]=== | | === دوم: [[نظام سیاسی با رهبری امام معصوم]] === |
|
| |
|
| ==[[نظام سیاسی]] با [[رهبری]] [[فقیه]] (نظام سیاسی [[ولایت فقیه]])== | | === سوم: [[نظام سیاسی با رهبری فقیه]] === |
| ===نظامی [[منصوب]]=== | |
| [[نظام]] ولایت فقیه در [[تئوری]] حکومت خود، [[حاکمیت]] بر [[انسانها]] را، تنها [[حق خداوند]] میداند که به [[پیامبر]] و امام [[معصوم]]، بدون واسطه منتقل شده و در [[عصر غیبت]]، [[تعیین]] رهبری توسط امام معصوم انجام میگیرد. [[روایات]] فراوانی دلالت بر [[نصب]] [[فقها]] و [[حاملان علوم]] [[الهی]] دارند که باید آنها، زمام رهبری و [[هدایت]] جامعه را به عهده بگیرند؛ از جمله: در [[توقیع شریف]] [[امام زمان]]{{ع}} به یکی از [[اصحاب]] خود به روشنی معین فرمودهاند که چه کسی مجاز به [[زمامداری]] [[امت]] و نظام سیاسی است. [[شیخ صدوق]] در کتاب “اکمال الدین و اتمام النعمه” از [[محمد]] بن [[عصام]] و او از [[محمد بن یعقوب کلینی]] و وی از اسحق بن [[یعقوب]] [[نقل]] کرده است که:
| |
| {{متن حدیث|سَأَلْتُ مُحَمَّدَ بْنَ عُثْمَانَ الْعَمْرِيَّ أَنْ يُوصِلَ لِي كِتَاباً قَدْ سَأَلْتُ فِيهِ عَنْ مَسَائِلَ أَشْكَلَتْ عَلَيَّ فَوَرَدَ التَّوْقِيعُ بِخَطِّ مَوْلَانَا صَاحِبِ الزَّمَانِ{{ع}}: أَمَّا مَا سَأَلْتَ عَنْهُ أَرْشَدَكَ اللَّهُ وَ ثَبَّتَكَ إِلَى أَنْ قَالَ وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِيثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِي عَلَيْكُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ...}}<ref>وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۱۰۱، حدیت ۹.</ref> [[حضرت]] مرقوم فرمودند: اما درباره سؤالاتی که پرسیدی، خدایت [[ارشاد]] کرده، [[ثابت قدم]] بدارد”، [تا آنجا که فرمودند] و اما در حوادث و مشکلاتی که برایتان پیش میآید، به [[راویان حدیث]] ما مراجعه کنید؛ زیرا آنان [[حجت]] من بر شما هستند و من [[حجت خداوند]] هستم”. بنابراین طبق روایتی که ذکر شد، [[محل]] [[رجوع]] در [[مشکلات]] و مسائل، [[فقها]] و [[راویان حدیث]] هستند؛ [[امام خمینی]] در [[تبیین]] این معنا فرمودهاند: “فقها از طریق [[امام]]، [[حجت]] بر مرد هستند، همه امور و تمام کارهای [[مسلمین]] به آنان واگذار شده است”<ref>امام خمینی، ولایت فقیه، ص۹۲.</ref>. و در جای دیگر فرمودهاند: “این امر [[[تشکیل حکومت]]] اگر برای کسی امکان داشته باشد، [[واجب]] [[عینی]] است وگرنه [[واجب کفایی]] است؛ در صورتی هم که ممکن نباشد، [[ولایت]] ساقط نمیشود؛ زیرا [ایشان] از جانب [[خدا]] منصوبند”<ref>امام خمینی، ولایت فقیه، ص۵۷.</ref>.
| |
|
| |
|
| ===ویژگیهای [[نظام]] [[ولایت فقیه]]===
| | == [[نظامهای سیاسی دینی با رهبری غیرمنصوب]] == |
| اولین ویژگی ولایت فقیه، جهتگیری آن است؛ یعنی [[ولایتی]] که به [[دلیل]] [[انتصابی]] بودن آن، در تداوم ولایت [[ربوبی]]، [[ولایت پیامبر]] و [[اهلبیت]] است.
| | دستهای دیگر از نظامهای سیاسی وجود دارد که فاقد ریشه دینی است و فقط مدعی انتساب به دین هستند در این [[نظامها]]، رهبرانی که خود و قدرت [[حکومت]] را منتسب به دین میکنند نیز دو دستهاند: یا خود را [[جانشین]] و [[خلیفه رسول خدا]] {{صل}} میدانند و علاوه بر [[منصب]] [[حکومتی]]، نوعی منصب دینی نیز برای خود قائلند، این گروه تحت عنوان [[نظام خلافت]] در [[تاریخ اسلام]]، حضور سیاسی دارند. |
| در [[روایت]] ورام از [[امام صادق]]{{ع}} آمده است که [[حضرت]]، فرمودند: {{متن حدیث|قَالَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}}:... وَ إِنَّ الْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ الْأَنْبِيَاءِ إِنَّ الْأَنْبِيَاءَ لَمْ يُوَرِّثُوا دِينَاراً وَ لَا دِرْهَماً وَ لَكِنْ وَرَّثُوا الْعِلْمَ فَمَنْ أَخَذَ مِنْهُ أَخَذَ بِحَظٍّ وَافِرٍ}}<ref>اصول کافی، ج۱، ص۳۴.</ref>؛... به [[درستی]] که [[علما]]، میراثبران [[پیامبران]] هستند و [[انبیا]] [[الهی]]، [[درهم]] و [[دینار]] به [[ارث]] نمیگذارند؛ بلکه [[علم]] و [[دانش]] [[میراث]] آنهاست؛ پس هرکه از علم و دانش آنان استفاده نماید از بهره فراوانی برخوردار میشود.
| |
| حضرت امام خمینی با استفاده از مفاد این روایت، [[حکومت]] و ولایت را از جمله اموری برشمردهاند که به علما منتقل میشود؛ زیرا به فرموده ایشان: “پیامبرانی که از جمله آنان [[پیامبر مکرم اسلام]]{{صل}} و سایر پیامبرانی هستند که [[صاحب ولایت]] [[عامه]] بر [[مردمان]] بودهاند، باید بپذیریم که آنچه در [[اختیار]] آنان بوده است به فقها نیز منتقل میشود؛ به جز آن چه که [[ثابت]] شود، انتقالش به دیگران ممکن نیست؛ اما بیشک [[حق ولایت]] و [[حاکمیت]] قابل انتقال است؛ چنانکه [[سلطنت]] نزد [[پادشاهان]] [[ستمگر]]، امری موروثی است”<ref>امام خمینی، شؤون و اختیارات ولی فقیه، ص۵۷.</ref>.
| |
| ویژگی دوم که آن را [[مشروعیت]] میخوانیم از لوازم ویژگی اول محسوب میشود؛ بدین معنا که [[ولایت]] آن، ولایت فردی است که از جانب [[خداوند]] اجازه دارد که در تمام [[شؤون]] [[اجتماعی]] افراد، دخالت نماید و کلیه مسؤولیتهای ناشی از [[زمامداری]] و ولایت را برعهده بگیرد؛ در [[حقیقت]] ملاک [[مشروعیت]] [[ولایت فقیه]]، همان ملاکهایی است که به [[حکومت]] [[پیامبر]] و [[ائمه معصومین]]{{عم}} مشروعیت میدهد؛ اما با این تفاوت که ولیفقیه با [[نصب عام]] از طرف [[امام]] [[معصوم]] [[تعیین]] میشود و با توجه به وجود شرایط، در هر دورانی یکی از [[فقها]] [[زعامت]] و ولایت [[جامعه]] را در دست میگیرد.
| |
| سومین ویژگی، [[مقبولیت]] و پذیرش اجتماعی است؛ زیرا [[مردم]] در عینیت بخشیدن ولایت و جاری شدن [[قدرت]] وی، نقش اصلی را ایفا میکنند. اگر مردم حکومت [[فقیه]] را نپذیرند، عملاً او برای اداره و [[رهبری]]، [[فرصت]] و امکان پیدا نخواهد کرد. [[امام خمینی]] در اصل مشروعیت ولایت فقیه و تأثیر [[رأی]] و [[انتخاب مردم]] بر تحقق [[عینی]] آن میفرماید: “اگر هیچ کدام از مردم به [[یاری]] فقیه نشتابند و در [[تشکیل حکومت]] او را کمک نکنند از [[منصب]] خود ساقط نمیشود؛ چرا که منصب وی از سوی [[پروردگار]] است و اصل ثبوت این منصب ارتباطی با مردم ندارد؛ هرچند، وقتی مردم از [[ولی فقیه]] [[حمایت]] نکنند، وی از تشکیل حکومت معذور است؛ زیرا قدرت تشکیل حکومت را ندارد”<ref>امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۴۶۹.</ref>.
| |
| | |
| ===ویژگیهای ولی فقیه===
| |
| هسته مرکزی [[نظام]] ولایت فقیه که امر [[تصدی]] و [[تصمیمگیری]] را به عهده دارد، ولی فقیه است. او، به عنوان [[رهبر]] و اداره کننده جامعه، دارای ویژگیها و خصوصیات منحصر به فردی است که اولین ویژگی او، [[فقاهت]] نام دارد؛ یعنی وی برای تحقق [[اهداف]] [[نظام اسلامی]] و [[رهبری جامعه]] به سوی مقاصدی که پیامبر به آن [[دعوت]] نموده و [[امامان]] به [[تبیین]] آن پرداختهاند، باید [[آگاه]] به [[دین]] و فقیه باشد.
| |
| ویژگی دوم، [[عدالت]] و [[تقوی]] است؛ یعنی ولی فقیه باید که از [[عصیان]] در مقابل [[خداوند]]، [[ستم]] به دیگران، [[خودخواهی]] و [[خودمحوری]]، مبرا باشد. و تنها در صورتی میتواند [[هدف]] [[نظام اسلامی]] را تحقق بخشد که [[منافع]] [[دین خدا]]، [[امت اسلامی]] و [[جامعه]] خویش را بر منافع خود، ترجیح دهد. [[عدالت]] و تقوای [[رهبری]]، به جامعه آرامشی میبخشد که [[مردم]] با خاطری آسوده، [[مسؤولیت]] و [[سرپرستی]] امور خود را به وی میسپارند و نیز [[اطمینان]] دارند که او مطابق [[مصالح]] [[دین]] و منافع جمعی، [[بهترین]] [[تصمیم]] را اتخاذ نموده و همواره عدالت را در جامعه برقرار میکند.
| |
| سومین ویژگی، کفایت است که به معنی [[قدرت]] و [[توانایی]] [[عینی]] [[اداره جامعه]] و سرپرستی و [[هدایت]] آن به سوی [[اهداف]] نظام اسلامی میباشد. این ویژگیها، سبب میشود که بسیاری از [[فقها]] که مراتب [[علمی]] و تقوایی لازم را کسب نمودهاند؛ ولی فاقد قدرت اداره جامعه، [[شناخت]] [[سیاستها]]، [[رجال]] [[سیاسی]] و توان لازم برای هدایت بحرانهای [[اجتماعی]] هستند از دایره [[شایستگی]] [[ولایت فقیه]] خارج شوند.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۸۱.</ref>
| |
| | |
| ==[[نظامهای سیاسی]] [[دینی]] با رهبری غیرمنصوب== | |
| دستهای دیگر از نظامهای سیاسی وجود دارد که فاقد ریشه دینی است و فقط مدعی انتساب به دین هستند در این [[نظامها]]، رهبرانی که خود و قدرت [[حکومت]] را منتسب به دین میکنند نیز دو دستهاند: یا خود را [[جانشین]] و [[خلیفه رسول خدا]]{{صل}} میدانند و علاوه بر [[منصب]] [[حکومتی]]، نوعی منصب دینی نیز برای خود قائلند، این گروه تحت عنوان [[نظام خلافت]] در [[تاریخ اسلام]]، حضور سیاسی دارند. | |
| دستهای دیگر که با نام [[سلطان]]، حکومت کردهاند، علاوه بر اینکه غالباً خود را [[متدین]]، مروج و [[حافظ دین]] معرفی نمودهاند، منشأ قدرت و حکومت خود را [[افاضه]] و [[عطیه]] [[الهی]] دانستهاند و اگر چه منصب دینی برای خود قائل نبودند. ولی گاه خود را ظل [[الله]] معرفی کرده، [[حاکمیت]] و [[اقتدار]] حکومت خود را پرتوی از قدرت و [[سلطنت]] [[خدا]] میدانستند. [[شایسته]] است، این دو دسته [[نظام سیاسی]] با توضیح بیشتری بیان شود.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۸۴.</ref> | | دستهای دیگر که با نام [[سلطان]]، حکومت کردهاند، علاوه بر اینکه غالباً خود را [[متدین]]، مروج و [[حافظ دین]] معرفی نمودهاند، منشأ قدرت و حکومت خود را [[افاضه]] و [[عطیه]] [[الهی]] دانستهاند و اگر چه منصب دینی برای خود قائل نبودند. ولی گاه خود را ظل [[الله]] معرفی کرده، [[حاکمیت]] و [[اقتدار]] حکومت خود را پرتوی از قدرت و [[سلطنت]] [[خدا]] میدانستند. [[شایسته]] است، این دو دسته [[نظام سیاسی]] با توضیح بیشتری بیان شود.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۸۴.</ref> |
|
| |
|
| ==[[نظام سیاسی]] با [[رهبری]] [[خلیفه]] ([[نظام خلافت]])== | | === نخست: [[نظام سیاسی با رهبری خلیفه]] === |
| “خلافت”، همان [[امارت]] و [[فرمانروایی]] است. بعضی گفتهاند: خلیفه همان [[سلطان]] بزرگ و [[فرمانروا]] است<ref>لسانالعرب، ج۹، ص۸۲-۸۴.</ref>. ولی [[خلافت]] در مواردی به کار میرود که مسأله [[جانشینی]]، در [[زمان]] و یا مکان، مطرح باشد؛ اما در اینجا مراد ما، فرمانروایی و [[حکومت]] از سوی [[خدا]] و [[رسول]] اوست؛ یعنی [[فرمان خدا]] و [[پیامبر]]، اصیل است و خلیفه به عنوان [[جانشین]] او، اداره [[شؤون]] [[مسلمین]] و [[ریاست]] [[دولت]] را بعد از [[وفات رسول خدا]]{{صل}} عهدهدار میشود.
| |
| نظریه خلافت، به عنوان [[رقیب]] نظریه [[امامت]]، پس از [[رحلت]] [[پیامبر گرامی اسلام]] دنبال شد و تا سالیان متمادی، عرصه [[جامعه اسلامی]] را در [[اختیار]] خود گرفت. در ابتدا واژه خلیفه به عنوان “خلیفه رسول الله” به کار رفت: اما در مورد برخی [[خلفا]]؛ از عبارت “امیرالمؤمنین” و حتی “خلیفه الله” نیز استفاده شده است که برای اولین بار، [[معاویه]] از این نام استفاده کرد و بعد از او، [[خلفای اموی]]، [[عباسی]]، [[فاطمیان]] و [[اسماعیلیان]] آن را به کار بردند. ویژگیهای نظام خلافت را، میتوان در سه مقوله بررسی کرد:
| |
| | |
| ===شرایط [[تعیین خلیفه]]===
| |
| ویژگیها و شرایطی که برای احراز خلافت لازم بود؛ - در مجموع عبارت بودهاند از: “قریشی بودن، [[بلوغ]]، [[عقل]]، [[آزاد]] بودن (برده نبودن)، [[مرد بودن]]، [[سلامت]] اعضای [[بدن]]، [[شجاعت]]، [[توانایی]] و کفایت برای [[جنگ]]، [[سیاست]] و [[اقامه حدود]]، [[عدالت]] و [[علم]] در حد [[اجتهاد]]<ref>ابن فراء، الاحکام السلطانیة، ص۲۰.</ref>؛ البته برخی از این ویژگیها در طول دورههای زمانی، دچار [[تغییر]] و جابهجایی شدند.
| |
| | |
| ===شرایط [[عزل]] خلیفه===
| |
| هرچند بحث عزل خلیفه از ابتدا در میان [[مسلمانان]] مطرح نبود؛ اما بعدها [[اندیشمندان]] [[مسلمان]] به تدریج این موضوع را در رسالهها و کتابهای خود ذکر نمودند؛ شرایط عزل خلیفه را میتوان به دو دسته کلی تقسیم نمود<ref>الماوردی، ابوالحسن علی بن محمد، ادب الدنیا و الدین، ترجمه عبدالعلی صاحبی، ص۱۸-۲۱.</ref>:
| |
| #'''شرایط [[اخلاقی]] و [[رفتاری]] [[خلیفه]]''': رفتاری که [[ایمان]] یا [[عدالت خلیفه]] را زیر سؤال قرار دهد که میتوان آن را [[فسق]] ناشی از [[شهوت]] و [[عقاید]] شبههناک دانست و معیار تشخیص این عقاید، چارچوبههای [[اعتقادی]] مورد قبول [[اهلسنت]] بود. برخی، مانند [[باقلانی]] نکات دیگری چون: [[کفر]] بعد از ایمان، [[ترک نماز]]، [[شهرت]] به فسق، تضییع [[حقوق مردم]] و تعطیل کردن [[حدود الهی]] را اضافه کردهاند. “ماوردی”، حَجْر؛ یعنی [[تسلط]] اطرافیان خلیفه بر وی، به طوری که آنان [[حکام]] [[واقعی]] به شمار روند و نیز [[قهر]] و [[اسارت]] خلیفه در دست [[دشمنان]] را نیز اضافه میکند.
| |
| #'''شرایط جسمی''': [[نقص]] در [[جسم]] به طوری که در انجام دادن [[وظایف]] مربوط به [[خلافت]] یا به طور کلی در ادامه خلافت، مانع ایجاد کند، که میتواند مربوط به حواس و یا اعضاء باشد “ماوردی”، موارد نقص در حواس را در سه دسته تفکیک میکند: دسته اول؛ نقایصی است که اثرگذاری آن بر تداوم خلافت یا [[قطع]] آن، در بین [[فقها]] [[اختلاف]] وجود دارد؛ مانند: سنگینی گوش یا گنگی بیان. دسته دوم؛ نقایصی که مانع تداوم خلافت است؛ مانند زوال [[عقل]] و [[نابینایی]]. دسته سوم؛ شامل نقایصی میشود که در ایفای وظایف خلافت، خللی ایجاد نمیکند؛ مانند: فقدان ذائقه و....
| |
| | |
| موارد نقص در اعضا نیز به سه دسته تقسیم شده است: دسته اول؛ نقایصی است که مانع ادامه خلافت نمیشود؛ مانند [[ناتوانی]] جنسی و... دسته دوم؛ شامل مواردی است که در انجام دادن وظایف مربوط به خلافت مؤثر است؛ مانند نداشتن دو دست یا دو یا. دسته سوم؛ نقایصی که [[محل]] اختلاف فقها بوده است؛ همانند: نداشتن یک دست و یا یک پا.
| |
| “قلقشندی”، یک مورد نادر را نیز اضافه میکند و آن وجود [[جانشینی]]، همانند یا [[افضل]] از وی است که در این صورت، [[عزل]] خلیفه قابل [[تصور]] میباشد<ref>القلقشندی، احمد بن عبدالله، مآثر الانافة فی معالم الخلافة، ج۱، ص۸۹.</ref>.
| |
|
| |
|
| ===وظایف خلیفه=== | | === دوم: [[نظام سیاسی با رهبری پادشاه]] === |
| مهمترین وظایف خلیفه، طبق نظر فقهای اهلسنت؛ همچون: ماوردی، ابن فرّاء و خنجی، عبارتند از: [[حفظ دین]]، صدور [[احکام]]، [[اجرای حدود]]، دریافت فیء و [[صدقات]]، توزیع [[بیتالمال]]، توجه به [[نصیحت]] ناصحان، رسیدگی به [[کارها]] و [[مراقبت]] در انجام آنها، [[پاسداری از مرزها]] و [[جهاد]] با [[دشمنان اسلام]]. البته [[وظیفه خلیفه]] با [[میزان]] [[قدرت]] او [[ارتباط مستقیم]] داشت<ref>ماوردی، ص۶-۱۵؛ و ابن فراء، ص۲۷-۲۸؛ خنجی، ص۸۸.</ref>.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۸۴.</ref>
| |
|
| |
|
| ==[[نظام سیاسی]] با [[رهبری]] [[پادشاه]] ([[نظام]] [[سلطنت]])== | | == پرسش مستقیم == |
| در اینجا، مراد از نظام سلطنت، نوعی [[حکومت]] موروثی است که در میان [[مسلمانان]] و در امتداد [[نظام خلافت]] پیدا شد و به شکلگیری نظامهای سلطنتی قدرتمند، در عالم [[تشیّع]] و تسنّن انجامید؛ همانند: سلاجقه، آلبویه، [[دولت]] [[عثمانی]] و سلسلههای [[صفویه]]، افشاریه، قاجاریه و حتی [[سلسله]] پهلوی که در سایه [[دینمداری]] حکومت داشتند و با نسبتهای متفاوتی خود را به [[دین]] منتسب میکردند. این تفاوت نسبت را از شاه طهماسب صفوی که سلطنت خود را با اجازه [[محقق کرکی]] انجام داد و از او به عنوان ولیفقیه در امور [[اذن]] [[تصرف]] گرفت و نیز [[کلیه]] [[امور شرعی]] به دست محقق کرکی بود<ref>رجوع کنید به کتاب: روضات الجنات، محمدباقر موسوی خوانساری، ج۴، ص۳۶۲، ۳۶۳ و همچنین مفاخر اسلام، علی دوانی، ج۴، ص۴۴۱ و نیز: ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، عبدالله افندی اصفهانی، ص۴۵۶.</ref>، میتوان ملاحظه کرد تا شاهان پهلوی که در حرکتی [[متعارض]]، به ظاهر خود را طرفدار [[اهلبیت]] و [[ائمه اطهار]]{{عم}} دانسته و سلطنت خود را [[عطیه]] [[الهی]] و تحت توجه [[ائمه معصومین]] قلمداد میکردند و نیز خود را سایه [[خدا]] میدانستند؛ ولی در عمل به دنبال برانداختن [[اساس دین]]، [[تضعیف]] نهادهای [[دینی]]، بیاعتبار ساختن دین در اذهان عمومی و همچنین تضعیف [[عقاید]] و [[باورهای دینی]] [[مردم]] و عقب راندن احکام و ضوابط دینی از امور [[حقوقی]] و [[اجتماعی]] آنها، بودند.
| | * [[نظامهای سیاسی دینی با رهبری غیر منصوب به چه معناست؟ (پرسش)]] |
| البته [[شیعیان]] و [[علمای شیعه]]، گاهی مواقع از روی [[اضطرار]]، [[تقیه]] و [[حفظ]] [[مصلحت]] [[مسلمین]]، حکومت [[سلاطین]] را میپذیرفتند؛ اما همچنان آنها را، [[غاصب]] [[حق ولایت]] میدانستند.
| |
|
| |
|
| اغلب علمای [[اهلسنت]] بر این [[عقیده]] بودند که [[حاکم]] در [[جوامع اسلامی]] مصداقی از “ولی امر” مورد اشاره در کتاب و [[نص]] است. در این نظریه، “ولی امر” به کسی اطلاق میشود که عهدهدار “امر” باشد؛ چنانچه [[ابنتیمیه]]<ref>تقیالدین ابوالعباس احمد بن عبدالحلیم معروف به ابن تیمیه، متولد ۶۶۱ ق در حران دمشق.</ref> با اشاره به [[حدیثی]] از [[پیامبر]] که فرمودهاند: اگر تعداد کمی؛ حتی سه نفر یا در برخی از متون، دو نفر، [[مسلمان]] به سفری میروند، لازم است، یکی از آنها عهدهدار “امامت” دیگری شود، [[نصب امام]] به مفهوم [[پیشوا]] یا [[ولی امر]] را [[واجب]] [[دینی]] میداند. او مانند: “ابن جماعه” و بسیاری دیگر، [[ضرورت حکومت]] و نصب امام را در گرو کیفیت و شرایط [[حکومتی]] و [[مقید]] بدانها نمیداند و با استفاده از [[احادیث]] منسوب به پیامبر، [[معتقد]] است که: [[زندگی]] کردن تحت [[حکومت امام]] [[جائر]] در مدت شصت سال، بهتر از یک شب بدون [[امیر]] به سر بردن است و نیز اگر امیر یا [[سلطان جائر]] باشد، رعایا [[حق]] [[سرپیچی]] از [[تکالیف]] را ندارند. البته به [[اعتقاد]] او، آنان باید در [[حیات اجتماعی]] شرکت فعال داشته باشند؛ بنابراین و اصل [[امر به معروف و نهی از منکر]]، کلید این [[مشارکت]] را در [[اختیار]] [[مردم]] قرار میدهد؛ ولی نباید از این اصل برای به هم زدن [[یکپارچگی]] [[جامعه]] استفاده نمود؛ به تعبیر دیگر، [[قیام]] علیه امیر جائر، [[نفی]] شده است<ref>قادری، حاتم، اصلاح اندیشههای سیاسی در اسلام و ایران، ص۱۰۷ [به نقل از احمد ابن تیمیه “السیاست الشرعیه فی اصلاح الراعی و الرعیه”، ص۱۳۸].</ref>.
| | == منابع == |
| خنجی<ref>فضلالله بن روزبهان خنجی معروف به خواجه ملا، که ایرانی نژاد بود.</ref> از علمای [[شافعی]] [[مذهب]] با پذیرش نظریه “استیلا” یا [[زور]] و [[غلبه]] به عنوان یکی از شیوههای انعقاد [[امامت]]، واژههای [[سلطان]]، [[امام]] و [[خلیفه]] را در مورد فرد واحدی به کار میبرد و به نوعی، [[امامت]] و [[خلافت]] را در [[سلطنت]] منحل میخواند و [[اطاعت]] از امر [[سلطان]] را در [[امر و نهی]] کند، [[واجب]] میشمارد<ref>خنجی، فضلالله بن روزبهان، “مهماننامه بخارا”، ص۱۸.</ref>.
| | {{منابع}} |
| | |
| در [[مقام]] ارزیابی [[نظام]] سلطنت، میتوان مزایای نسبی و معایب آن را برشمرد؛ چنانچه: تمرکز [[تصمیمگیری]]، [[ساده]] بودن روند اجرای امور [[حکومت]] و افزایش [[اقتدار]] حکومت از مزایای آن محسوب میشود؛ اما محوریت [[خواستهها]] و [[اراده]] شخص [[حاکم]]، [[فدا]] شدن [[منافع]] و [[مصالح عمومی]] به سود منافع شخصی یا [[خاندان]] حاکم از معایب آن است. همچنین با وجود ادعای [[دینی]] بودن این نوع [[نظامها]]، پایبندی به [[شؤون]] و [[اخلاقی]] و [[احکام دینی]] در حکومت و [[زندگی فردی]] [[سلاطین]] کمتر [[مشاهده]] میشود؛ از این رو نظامهای سلطنتی موجب خدشهدار شدن [[دین]] در [[باور]] عمومی شدهاند؛ و همچنین وجود نظام وراثتی در انتقال سلطنت، بدون توجه به شرایط لازم برای [[تصدی]] حکومت، منجر به [[فرمانروایی]] افراد نالایق گردیده است.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۸۷.</ref>
| |
| | |
| == جستارهای وابسته == | |
| | |
| ==منابع==
| |
| # [[پرونده:1100672.jpg|22px]] [[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|'''نظام سیاسی اسلام''']] | | # [[پرونده:1100672.jpg|22px]] [[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|'''نظام سیاسی اسلام''']] |
| | {{پایان منابع}} |
|
| |
|
| ==پانویس== | | == پانویس == |
| {{پانویس2}} | | {{پانویس}} |
|
| |
|
| [[رده:نظام سیاسی دینی]]
| |
| [[رده:مدخل]]
| |
| {{سیاست}} | | {{سیاست}} |
| | {{حکومت}} |
| | |
| | [[رده:نظام سیاسی]] |
| | [[رده:نظام]] |