استخلاف در فقه سیاسی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - 'ولیکن' به 'لکن')
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(یک نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = استخلاف
| موضوع مرتبط = استخلاف
| عنوان مدخل  = [[استخلاف]]
| عنوان مدخل  = استخلاف
| مداخل مرتبط = [[استخلاف در قرآن]] - [[استخلاف در حدیث]] - [[استخلاف در معارف مهدویت]] - [[استخلاف در فقه سیاسی]]
| مداخل مرتبط = [[استخلاف در فقه اسلامی]] - [[استخلاف در معارف مهدویت]] - [[استخلاف در فقه سیاسی]] - [[استخلاف در نگاه اهل سنت]]
| پرسش مرتبط  = استخلاف (پرسش)
| پرسش مرتبط  =  
}}
}}


خط ۱۰: خط ۱۰:
*{{متن قرآن|قَالَ عَسَى رَبُّكُمْ أَنْ يُهْلِكَ عَدُوَّكُمْ وَيَسْتَخْلِفَكُمْ فِي الْأَرْضِ}}<ref>«(موسی) گفت: امید است پروردگارتان دشمنتان را نابود گرداند و شما را در زمین جانشین سازد» سوره اعراف، آیه ۱۲۹.</ref>.
*{{متن قرآن|قَالَ عَسَى رَبُّكُمْ أَنْ يُهْلِكَ عَدُوَّكُمْ وَيَسْتَخْلِفَكُمْ فِي الْأَرْضِ}}<ref>«(موسی) گفت: امید است پروردگارتان دشمنتان را نابود گرداند و شما را در زمین جانشین سازد» سوره اعراف، آیه ۱۲۹.</ref>.
* واژه "[[خلف]]" به تناسب موارد و موضوعات در معانی متعددی استعمال شده است. "بَعد" یا "پشت" یا ورای چیزی گاهی از جهت زمان است که [[خلیفه]] و [[خلافت]] از این معنا مشتق است و مفهوم آن [[نیابت]] و [[جانشینی]] زمانی است <ref>حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۳، ص۱۰۴.</ref>.
* واژه "[[خلف]]" به تناسب موارد و موضوعات در معانی متعددی استعمال شده است. "بَعد" یا "پشت" یا ورای چیزی گاهی از جهت زمان است که [[خلیفه]] و [[خلافت]] از این معنا مشتق است و مفهوم آن [[نیابت]] و [[جانشینی]] زمانی است <ref>حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۳، ص۱۰۴.</ref>.
* در صورتی که [[خلیفه]] و [[خلافت]] منتسب به [[خداوند]] باشد، از جهت کیفیت مورد تأکید است، نه از بُعد زمانی. [[خلیفه خدا]] بر روی [[زمین]] [[مظهر]] صفات و تجلی اسمای اوست؛ یعنی مصداق کسی است که [[اسمای الهی]] به او [[تعلیم]] شده است {{متن قرآن|وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا}}<ref> «و همه نام‌ها را به آدم آموخت» سوره بقره، آیه ۳۱.</ref>. [[استخلاف]] [[الهی]] در قالب استقرار [[خلیفه]] و [[جانشین]] بر روی [[زمین]]، برای [[انسان‌ها]] عموماً {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً}}<ref> «می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم» سوره بقره، آیه ۳۰.</ref> و برای [[قوم]] یا گروهی خاص<ref>در مورد بنی‌اسرائیل: {{متن قرآن|عَسَى رَبُّكُمْ أَنْ يُهْلِكَ عَدُوَّكُمْ وَيَسْتَخْلِفَكُمْ فِي الْأَرْضِ}} «امید است پروردگارتان دشمنتان را نابود گرداند و شما را در زمین جانشین سازد» سوره اعراف، آیه ۱۲۹.</ref> یا فرد خاصی {{متن قرآن|يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ}}<ref> «ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کرده‌ایم پس میان مردم به درستی داوری کن» سوره ص، آیه ۲۶.</ref> در [[قرآن]] وارد شده است. این موضوع از [[سنن]] قطعی [[الهی]] در هر عصر و نسلی است.
* در صورتی که [[خلیفه]] و [[خلافت]] منتسب به [[خداوند]] باشد، از جهت کیفیت مورد تأکید است، نه از بُعد زمانی. [[خلیفه خدا]] بر روی [[زمین]] [[مظهر]] صفات و تجلی اسمای اوست؛ یعنی مصداق کسی است که [[اسمای الهی]] به او [[تعلیم]] شده است {{متن قرآن|وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا}}<ref> «و همه نام‌ها را به آدم آموخت» سوره بقره، آیه ۳۱.</ref>. [[استخلاف]] [[الهی]] در قالب استقرار [[خلیفه]] و [[جانشین]] بر روی [[زمین]]، برای [[انسان‌ها]] عموماً {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً}}<ref> «می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم» سوره بقره، آیه ۳۰.</ref> و برای [[قوم]] یا گروهی خاص<ref>در مورد بنی‌اسرائیل: {{متن قرآن|عَسَى رَبُّكُمْ أَنْ يُهْلِكَ عَدُوَّكُمْ وَيَسْتَخْلِفَكُمْ فِي الْأَرْضِ}} «امید است پروردگارتان دشمنتان را نابود گرداند و شما را در زمین جانشین سازد» سوره اعراف، آیه ۱۲۹.</ref> یا فرد خاصی {{متن قرآن|يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ}}<ref> «ای داوود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کرده‌ایم پس میان مردم به درستی داوری کن» سوره ص، آیه ۲۶.</ref> در [[قرآن]] وارد شده است. این موضوع از [[سنن]] قطعی [[الهی]] در هر عصر و نسلی است.
* [[استخلاف]] بشری به معنای [[جانشینی]] و قائم‌ مقامی نیز در [[قرآن]] آمده است: {{متن قرآن|وَقَالَ مُوسَى لِأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي}}<ref>«و موسی به برادر خویش هارون گفت: در میان قوم من جانشین من شو» سوره اعراف، آیه ۱۴۲.</ref><ref>دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، ج۱، ص۹۹۹- ۱۰۰۰.</ref>.
* [[استخلاف]] بشری به معنای [[جانشینی]] و قائم‌ مقامی نیز در [[قرآن]] آمده است: {{متن قرآن|وَقَالَ مُوسَى لِأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي}}<ref>«و موسی به برادر خویش هارون گفت: در میان قوم من جانشین من شو» سوره اعراف، آیه ۱۴۲.</ref><ref>دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، ج۱، ص۹۹۹- ۱۰۰۰.</ref>.
* آنچه در [[تاریخ اسلام]] مورد بحث و [[منازعه]] قرار گرفت و موجب ایجاد فرق و [[مذاهب]] مختلف گردید، [[جانشینی]] [[رسول الله]] {{صل}} و [[منصب]] [[خلافت]] است. [[خلافت]] به معنای [[جانشینی پیامبر]] {{صل}} در ادامه‌دادن بعضی [[وظایف]] آن [[حضرت]] است؛ ازقبیل [[رهبری]] و [[حاکمیت سیاسی]] و اداره [[جامعه]]، [[قضاوت]] و [[داوری]] و تبیین مسائل [[دینی]] و تفصیل [[احکام شرعی]]. لازم بود این [[وظایف]] بعد از [[رسول خدا]] {{صل}} ادامه یابد. [[وحی]] و [[اکمال دین]] در [[عصر پیامبر]] {{صل}} به پایان رسید و [[جامعه]] را از یک مرام، [[آیین]] و [[قانون]] اساسی مدون بهره‌مند ساخت. از [[وظیفه]] [[رهبری]] و [[حاکمیت سیاسی]] و اداره [[جامعه]] با واژه‌های [[خلافت]]، [[امامت]] و [[ولایت]] یاد می‌شود<ref>علی‌اکبر آقابخشی و مینو افشاری‌راد، فرهنگ علوم سیاسی، ص۴۹.</ref><ref>[[عبدالله نظرزاده|نظرزاده، عبدالله]]، [[فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم]]، ص:۷۸.</ref>.
* آنچه در [[تاریخ اسلام]] مورد بحث و [[منازعه]] قرار گرفت و موجب ایجاد فرق و [[مذاهب]] مختلف گردید، [[جانشینی]] [[رسول الله]] {{صل}} و [[منصب]] [[خلافت]] است. [[خلافت]] به معنای [[جانشینی پیامبر]] {{صل}} در ادامه‌دادن بعضی [[وظایف]] آن [[حضرت]] است؛ ازقبیل [[رهبری]] و [[حاکمیت سیاسی]] و اداره [[جامعه]]، [[قضاوت]] و [[داوری]] و تبیین مسائل [[دینی]] و تفصیل [[احکام شرعی]]. لازم بود این [[وظایف]] بعد از [[رسول خدا]] {{صل}} ادامه یابد. [[وحی]] و [[اکمال دین]] در [[عصر پیامبر]] {{صل}} به پایان رسید و [[جامعه]] را از یک مرام، [[آیین]] و [[قانون]] اساسی مدون بهره‌مند ساخت. از [[وظیفه]] [[رهبری]] و [[حاکمیت سیاسی]] و اداره [[جامعه]] با واژه‌های [[خلافت]]، [[امامت]] و [[ولایت]] یاد می‌شود<ref>علی‌اکبر آقابخشی و مینو افشاری‌راد، فرهنگ علوم سیاسی، ص۴۹.</ref><ref>[[عبدالله نظرزاده|نظرزاده، عبدالله]]، [[فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم]]، ص:۷۸.</ref>.

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۸ مهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۴۷

مقدمه

استخلاف در واژه‌نامه فقه سیاسی

جانشین کردن، برای اولین بار توسط پیامبر اکرم (ص) راجع به تعیین علی (ع) و معرفی وی به عنوان جانشینی خود ابداع شد[۱۵]، ولی اهل سنّت آن را انکار کرده[۱۶] و ابوبکر - خلیفه اول - را آغازگر استخلاف می‌دانند که پس از خود، عمر را به جانشینی انتخاب کرد[۱۷]. این عمل هرچند در ابتدا به صورت یک عمل مشروع جلوه کرد، ولی نوعی بدعت بود. پس از شکل‌گیری این بدعت، بعدها هر استخلافی همواره به عمل خلیفه اول استناد می‌شد که به تدریج به صورت یک عمل مشروع درآمد[۱۸]. حکومت استخلافی، هرچند با حکومت موروثی بی‌ارتباط است، لکن با یکی از دو رکن آن (تعیین جانشین توسط حاکم قبلی) شباهت کامل دارد[۱۹].

منابع

پانویس

  1. حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۲۹۴.
  2. ابن‌فارس، معجم مقاییس اللغة، ج۲، ص۲۱۰.
  3. ابن‌منظور، لسان العرب، ج۴، ص۱۸۲.
  4. حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۲۹۳.
  5. «(موسی) گفت: امید است پروردگارتان دشمنتان را نابود گرداند و شما را در زمین جانشین سازد» سوره اعراف، آیه ۱۲۹.
  6. حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۳، ص۱۰۴.
  7. «و همه نام‌ها را به آدم آموخت» سوره بقره، آیه ۳۱.
  8. «می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم» سوره بقره، آیه ۳۰.
  9. در مورد بنی‌اسرائیل: عَسَى رَبُّكُمْ أَنْ يُهْلِكَ عَدُوَّكُمْ وَيَسْتَخْلِفَكُمْ فِي الْأَرْضِ «امید است پروردگارتان دشمنتان را نابود گرداند و شما را در زمین جانشین سازد» سوره اعراف، آیه ۱۲۹.
  10. «ای داوود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کرده‌ایم پس میان مردم به درستی داوری کن» سوره ص، آیه ۲۶.
  11. «و موسی به برادر خویش هارون گفت: در میان قوم من جانشین من شو» سوره اعراف، آیه ۱۴۲.
  12. دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، ج۱، ص۹۹۹- ۱۰۰۰.
  13. علی‌اکبر آقابخشی و مینو افشاری‌راد، فرهنگ علوم سیاسی، ص۴۹.
  14. نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص:۷۸.
  15. المستدرک، ج۳، ص۱۱۰؛ بحار الانوار، ج۳۷، ص۱۰۸؛ و ر. ک: واقعه غدیر.
  16. صحیح مسلم، ج۳، ص۱۴۵۵.
  17. تاریخ طبری، ج۲، ص۳۵۳؛ الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۲۷۲؛ تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۸۵؛ العبر، ج۱، ص۱۳؛ الاصابه، ج۶، ص۳۷۲.
  18. راجع به استخلاف عمر، ر. ک: تاریخ طبری، ج۲، ص۵۸۰؛ تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۱۲۴؛ الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۴۵۹.
  19. فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژه‌نامه فقه سیاسی، ص ۳۳.