جبار بن صخر انصاری: تفاوت میان نسخهها
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
جز (جایگزینی متن - 'قیمت گذاری' به 'قیمتگذاری') |
||
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۸: | خط ۸: | ||
[[جبّار بن صَخر بن اُمیه انصاری]] از تیره [[خزرجی]] [[بنو سَلِمه]] است <ref>نسب معد، ج ۱، ص ۴۲۸؛ جمهرة انساب العرب، ص ۳۵۹؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۲۸۵ - ۲۸۶.</ref> و [[منسوبان]] به وی را جَبّاری گویند.<ref> الانساب، ج ۳، ص ۲۵۴؛ اللباب، ج ۱، ص ۲۵۴.</ref> [[کنیه]] وی ابوعبداللّه <ref> الطبقات، ابن سعد، ج ۳، ص ۵۷۶؛ اسدالغابه، ج ۱، ص ۲۶۵.</ref> و به نوشته [[عسکری]]، معروف به "[[ابن خَنْساء]]" بود.<ref>تصحیفات المحدثین، ج ۲، ص ۴۸۱.</ref> مادرش عتیکه دختر [[خرشه]] <ref> الطبقات، ابن سعد، ج ۳، ص ۵۷۶.</ref> یا عُلَیّه <ref> الطبقات، خلیفه، ص ۱۷۲.</ref> یا سعاد دختر [[سلمه]] از [[فرزندان]] [[جشم بن خزرج]] بود <ref> اسد الغابه، ج ۱، ص ۲۶۵.</ref> که احتمالاً برخی تصحیف باشد. | [[جبّار بن صَخر بن اُمیه انصاری]] از تیره [[خزرجی]] [[بنو سَلِمه]] است <ref>نسب معد، ج ۱، ص ۴۲۸؛ جمهرة انساب العرب، ص ۳۵۹؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۲۸۵ - ۲۸۶.</ref> و [[منسوبان]] به وی را جَبّاری گویند.<ref> الانساب، ج ۳، ص ۲۵۴؛ اللباب، ج ۱، ص ۲۵۴.</ref> [[کنیه]] وی ابوعبداللّه <ref> الطبقات، ابن سعد، ج ۳، ص ۵۷۶؛ اسدالغابه، ج ۱، ص ۲۶۵.</ref> و به نوشته [[عسکری]]، معروف به "[[ابن خَنْساء]]" بود.<ref>تصحیفات المحدثین، ج ۲، ص ۴۸۱.</ref> مادرش عتیکه دختر [[خرشه]] <ref> الطبقات، ابن سعد، ج ۳، ص ۵۷۶.</ref> یا عُلَیّه <ref> الطبقات، خلیفه، ص ۱۷۲.</ref> یا سعاد دختر [[سلمه]] از [[فرزندان]] [[جشم بن خزرج]] بود <ref> اسد الغابه، ج ۱، ص ۲۶۵.</ref> که احتمالاً برخی تصحیف باشد. | ||
برخی منابع شرح حال نگاری، افزون بر جبار بن صخر از فردی با نام جابر بن صخر <ref> معرفه الصحابه، ج ۱، ص ۴۵۴؛ اسدالغابه، ج ۱، ص ۲۵۴.</ref> یا [[حیان بن ضمره]] <ref> اسدالغابه، ج ۲، ص ۶۸.</ref> یاد کرده و عنوان جداگانه ای به این دو نام اختصاص دادهاند، در حالی که اطلاعات مندرج ذیل این دو نام همان اطلاعات مربوط به [[جبار بن صخر]] انصاری است، از این رو به نظر میرسد این دو نام صورت تصحیف شده جباربن صخر باشد.<ref> الاصابه، ج ۲، ص ۱۸۷؛ الاکمال، ص ۳۵.</ref> براساس تمامی [[روایات]]، او در [[عقبه دوم]] همراه ۷۰ تن از [[انصار]] به منظور [[دعوت]] از [[پیامبر]] برای [[هجرت به مدینه]]، حضور داشت،<ref> الطبقات، ابن سعد، ج ۳، ص ۴۳۳؛ الدرر، ص ۷۳؛ اخبار مکه، ج ۴، ص ۲۴۱.</ref> از این رو در منابع از وی با | برخی منابع شرح حال نگاری، افزون بر جبار بن صخر از فردی با نام جابر بن صخر <ref> معرفه الصحابه، ج ۱، ص ۴۵۴؛ اسدالغابه، ج ۱، ص ۲۵۴.</ref> یا [[حیان بن ضمره]] <ref> اسدالغابه، ج ۲، ص ۶۸.</ref> یاد کرده و عنوان جداگانه ای به این دو نام اختصاص دادهاند، در حالی که اطلاعات مندرج ذیل این دو نام همان اطلاعات مربوط به [[جبار بن صخر]] انصاری است، از این رو به نظر میرسد این دو نام صورت تصحیف شده جباربن صخر باشد.<ref> الاصابه، ج ۲، ص ۱۸۷؛ الاکمال، ص ۳۵.</ref> براساس تمامی [[روایات]]، او در [[عقبه دوم]] همراه ۷۰ تن از [[انصار]] به منظور [[دعوت]] از [[پیامبر]] برای [[هجرت به مدینه]]، حضور داشت،<ref> الطبقات، ابن سعد، ج ۳، ص ۴۳۳؛ الدرر، ص ۷۳؛ اخبار مکه، ج ۴، ص ۲۴۱.</ref> از این رو در منابع از وی با وصف «عَقَبیّ» یاد شده است.<ref> انساب الاشراف، ج ۱، ص ۲۸۶؛ المعجم الکبیر، ج ۲، ص ۲۷۰؛ معرفة الصحابه، ج ۲، ص ۴۳۶.</ref> وی هنگام جایابی [[رسول خدا]] {{صل}} برای استقرار در [[مدینه]]، هنگامی که شتر آن [[حضرت]] در محله بنی نجار زانو زد با تحریک شتر [[رسول خدا]]، قصد داشت که [[مرکب پیامبر]] {{صل}} را از آن محل به سوی سکونت گاه [[بنی سلمه]] [[هدایت]] کند که موفق نشد.<ref>الدرر، ص ۸۷؛ امتاع الاسماع، ج ۱، ص ۶۷؛ ج ۸، ص ۳۲۹؛ سبل الهدی، ج ۳، ص ۲۷۳.</ref> | ||
در ماجرای [[عقد اخوت]] میان [[مهاجر]] و [[انصار]]، [[پیامبر]] میان وی و [[مقداد بن اسود]] [[برادری]] برقرار کرد.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج ۳، ص ۵۷۶.</ref> با آغاز [[درگیریها]] میان رسول خدا و [[دشمنان اسلام]]، جبار بن صخر در این [[جنگها]] حضور فعال داشت.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج ۳، ص ۵۷۶.</ref> بنابر [[اخبار]]، وی در [[غزوه بُواط]] که پیامبر قصد [[حمله]] به [[کاروان تجاری قریش]] را داشت همراه رسول خدا بود. آن [[حضرت]] [[جبار]] و [[صحابی]] دیگری را [[مأمور]] کرد تا پیشاپیش حرکت کرده، در منطقه اُثایَه ـ در ۲۵ فرسخی [[مدینه]] و در مسیر [[جحفه]] به [[مکه]] ـ حوضی ساخته، آن را از آب پر کنند تا همراهان از آن استفاده کنند.<ref>صحیح مسلم، ج ۸، ص ۲۳۳؛ اسدالغابه، ج ۱، ص ۲۶۵؛ معجم البلدان، ج ۱، ص ۹۰.</ref>این در حالی است که به [[نقل]] [[ابن منده]] و [[ابونعیم]] پیامبر وی را مأمور [[تجسس]] از [[مشرکان]] کرد.<ref> اسد الغابه، ج ۱، ص ۲۶۵.</ref> یدر [[سال دوم هجرت]]، جبار بن صخر در ۳۲ سالگی با شرکت در [[نبرد]] [[بدر]] <ref> الطبقات، ابن سعد، ج ۳، ص ۵۷۶؛ السیرة النبویه، ج ۲، ص ۳۱۶.</ref> به هنگام فرار مشرکان، [[نوفل بن خویلد]] را که برای [[رهایی]] از کشته شدن، [[رزمندگان]] [[مسلمان]] را تحریک میکرد تا اسیرش کنند و از فدیه آزادیاش [[مالی]] به دست آورند به [[اسارت]] درآورد؛ اما [[امام علی]] {{ع}} چون نوفل را دید، خواسته رسول خدا {{صل}} را درباره او {{متن حدیث| اَللَّهُمَّ اِكْفِنِي نَوْفَلَ بْنَ خُوَيْلِدٍ }} تحقق بخشید و او را کشت.<ref> المغازی، ج ۱، ص ۹۱ - ۹۲؛ بحار الانوار، ج ۱۹، ص ۳۳۸.</ref> افزون بر فعالیتهای یاد شده از جبار در [[جنگ بدر]]، برخی منابع او را [[نگهبان]] [[رسول خدا]] در این [[جنگ]] معرفی کردهاند.<ref> انساب الاشراف، ج ۱، ص ۲۸۶.</ref> پس از [[پیروزی]] [[مسلمانان]] در [[بدر]] نگرانیهای [[یهودیان]] از [[پیامبر]] بیشتر شد و یکی از اقدامهای ایشان تلاش برای [[تفرقه]] میان [[اوس]] و [[خزرج]] بود. حکایت [[شاس بن قیس یهودی]] یکی از همین کارهاست که احتمالاً پس از بدر روی داده و [[سیره]] نگاران نیز این رخداد را پس از وقایع [[نبرد]] بدر بیان کردهاند.<ref>السیرة النبویه، ج ۲، ص ۳۹۶؛ عیون الاثر، ج ۱، ص ۲۸۴.</ref> | در ماجرای [[عقد اخوت]] میان [[مهاجر]] و [[انصار]]، [[پیامبر]] میان وی و [[مقداد بن اسود]] [[برادری]] برقرار کرد.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج ۳، ص ۵۷۶.</ref> با آغاز [[درگیریها]] میان رسول خدا و [[دشمنان اسلام]]، جبار بن صخر در این [[جنگها]] حضور فعال داشت.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج ۳، ص ۵۷۶.</ref> بنابر [[اخبار]]، وی در [[غزوه بُواط]] که پیامبر قصد [[حمله]] به [[کاروان تجاری قریش]] را داشت همراه رسول خدا بود. آن [[حضرت]] [[جبار]] و [[صحابی]] دیگری را [[مأمور]] کرد تا پیشاپیش حرکت کرده، در منطقه اُثایَه ـ در ۲۵ فرسخی [[مدینه]] و در مسیر [[جحفه]] به [[مکه]] ـ حوضی ساخته، آن را از آب پر کنند تا همراهان از آن استفاده کنند.<ref>صحیح مسلم، ج ۸، ص ۲۳۳؛ اسدالغابه، ج ۱، ص ۲۶۵؛ معجم البلدان، ج ۱، ص ۹۰.</ref>این در حالی است که به [[نقل]] [[ابن منده]] و [[ابونعیم]] پیامبر وی را مأمور [[تجسس]] از [[مشرکان]] کرد.<ref> اسد الغابه، ج ۱، ص ۲۶۵.</ref> یدر [[سال دوم هجرت]]، جبار بن صخر در ۳۲ سالگی با شرکت در [[نبرد]] [[بدر]] <ref> الطبقات، ابن سعد، ج ۳، ص ۵۷۶؛ السیرة النبویه، ج ۲، ص ۳۱۶.</ref> به هنگام فرار مشرکان، [[نوفل بن خویلد]] را که برای [[رهایی]] از کشته شدن، [[رزمندگان]] [[مسلمان]] را تحریک میکرد تا اسیرش کنند و از فدیه آزادیاش [[مالی]] به دست آورند به [[اسارت]] درآورد؛ اما [[امام علی]] {{ع}} چون نوفل را دید، خواسته رسول خدا {{صل}} را درباره او {{متن حدیث| اَللَّهُمَّ اِكْفِنِي نَوْفَلَ بْنَ خُوَيْلِدٍ }} تحقق بخشید و او را کشت.<ref> المغازی، ج ۱، ص ۹۱ - ۹۲؛ بحار الانوار، ج ۱۹، ص ۳۳۸.</ref> افزون بر فعالیتهای یاد شده از جبار در [[جنگ بدر]]، برخی منابع او را [[نگهبان]] [[رسول خدا]] در این [[جنگ]] معرفی کردهاند.<ref> انساب الاشراف، ج ۱، ص ۲۸۶.</ref> پس از [[پیروزی]] [[مسلمانان]] در [[بدر]] نگرانیهای [[یهودیان]] از [[پیامبر]] بیشتر شد و یکی از اقدامهای ایشان تلاش برای [[تفرقه]] میان [[اوس]] و [[خزرج]] بود. حکایت [[شاس بن قیس یهودی]] یکی از همین کارهاست که احتمالاً پس از بدر روی داده و [[سیره]] نگاران نیز این رخداد را پس از وقایع [[نبرد]] بدر بیان کردهاند.<ref>السیرة النبویه، ج ۲، ص ۳۹۶؛ عیون الاثر، ج ۱، ص ۲۸۴.</ref> | ||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
[[خداوند]] در این [[آیات]] [[یهودیان]] را [[نکوهش]] میکنند که چرا [[راه]] را بر [[مؤمنان]] میبندند و به مؤمنان گوشزد میکند که چنانچه تحت تأثیر یهودیان قرار گیرند، آنها مؤمنان را به [[کفر]] بازخواهند گرداند: {{متن قرآن|قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ مَنْ آمَنَ تَبْغُونَهَا عِوَجًا وَأَنْتُمْ شُهَدَاءُ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تُطِيعُوا فَرِيقًا مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ يَرُدُّوكُمْ بَعْدَ إِيمَانِكُمْ كَافِرِينَ}}<ref>«بگو: ای اهل کتاب! چرا مؤمنان را از راه خداوند باز میدارید و آن را با آنکه خود (به درستی آن) گواهید کژ میخواهید و خداوند از آنچه میکنید غافل نیست ای مؤمنان! اگر از دستهای از کسانی که به آنان کتاب داده شده است فرمانبرداری کنید شما را پس از ایمانتان به کفر باز میگردانند» سوره آل عمران، آیه ۹۹-۱۰۰.</ref> جبار بن صخر در [[نبرد]] [[احد]] نیز شرکت کرد. در این [[روز]] چون [[لشکر]] [[مسلمانان]] دچار [[آشفتگی]] و [[اضطراب]] شد به گونه ای که مسلمانان یکدیگر را میزدند، جباربن صخر از روی سردرگمی ضربه ای بر سر [[حباب بن منذر انصاری]] از [[طایفه]] خود زد.<ref>المغازی، ج ۱، ص ۲۳۴.</ref> او همچنین [[شاهد]] کوچ [[بنی نضیر]] از سرزمینشان پس از در افتادن با [[رسول خدا]] {{صل}} بود و میگفت: هرگز [[زر و زیور]] و شوکتی چون زر و زیور ایشان را در قومی ندیده ام که از سرزمینی به [[سرزمین]] دیگر [[تبعید]] میشوند.<ref>المغازی، ج ۱، ص ۲۳۴.</ref> بنابر دسته ای از [[روایات]]، جبار بن صخر پس از به دار آویخته شدن [[خبیب بن عدی]] در اواخر [[سال چهارم هجری]] در [[مکه]]، در سریه ای همراه [[عمرو بن امیه]] ضمری ـ احتمالاً در سال پنجم ـ برای [[ترور]] [[ابوسفیان]] به آن دیار رفت <ref>السیرة النبویه، ج ۴، ص ۱۰۴۹؛ الاکتفاء، ج ۲، ص ۳۰۹.</ref> که این [[مأموریت]]، موفق نبود؛ گویا گزارشهای موجود در این زمینه به داستان گراییده و به نظر میرسد در بیان جزئیات، افزودههایی به اصل حادثه ملحق شده باشد.<ref>الروض الانف، ج ۷، ص ۴۹۵ - ۴۹۶؛ تاریخ الخمیس، ج ۱، ص ۴۵۸ - ۴۵۹.</ref> | [[خداوند]] در این [[آیات]] [[یهودیان]] را [[نکوهش]] میکنند که چرا [[راه]] را بر [[مؤمنان]] میبندند و به مؤمنان گوشزد میکند که چنانچه تحت تأثیر یهودیان قرار گیرند، آنها مؤمنان را به [[کفر]] بازخواهند گرداند: {{متن قرآن|قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ مَنْ آمَنَ تَبْغُونَهَا عِوَجًا وَأَنْتُمْ شُهَدَاءُ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تُطِيعُوا فَرِيقًا مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ يَرُدُّوكُمْ بَعْدَ إِيمَانِكُمْ كَافِرِينَ}}<ref>«بگو: ای اهل کتاب! چرا مؤمنان را از راه خداوند باز میدارید و آن را با آنکه خود (به درستی آن) گواهید کژ میخواهید و خداوند از آنچه میکنید غافل نیست ای مؤمنان! اگر از دستهای از کسانی که به آنان کتاب داده شده است فرمانبرداری کنید شما را پس از ایمانتان به کفر باز میگردانند» سوره آل عمران، آیه ۹۹-۱۰۰.</ref> جبار بن صخر در [[نبرد]] [[احد]] نیز شرکت کرد. در این [[روز]] چون [[لشکر]] [[مسلمانان]] دچار [[آشفتگی]] و [[اضطراب]] شد به گونه ای که مسلمانان یکدیگر را میزدند، جباربن صخر از روی سردرگمی ضربه ای بر سر [[حباب بن منذر انصاری]] از [[طایفه]] خود زد.<ref>المغازی، ج ۱، ص ۲۳۴.</ref> او همچنین [[شاهد]] کوچ [[بنی نضیر]] از سرزمینشان پس از در افتادن با [[رسول خدا]] {{صل}} بود و میگفت: هرگز [[زر و زیور]] و شوکتی چون زر و زیور ایشان را در قومی ندیده ام که از سرزمینی به [[سرزمین]] دیگر [[تبعید]] میشوند.<ref>المغازی، ج ۱، ص ۲۳۴.</ref> بنابر دسته ای از [[روایات]]، جبار بن صخر پس از به دار آویخته شدن [[خبیب بن عدی]] در اواخر [[سال چهارم هجری]] در [[مکه]]، در سریه ای همراه [[عمرو بن امیه]] ضمری ـ احتمالاً در سال پنجم ـ برای [[ترور]] [[ابوسفیان]] به آن دیار رفت <ref>السیرة النبویه، ج ۴، ص ۱۰۴۹؛ الاکتفاء، ج ۲، ص ۳۰۹.</ref> که این [[مأموریت]]، موفق نبود؛ گویا گزارشهای موجود در این زمینه به داستان گراییده و به نظر میرسد در بیان جزئیات، افزودههایی به اصل حادثه ملحق شده باشد.<ref>الروض الانف، ج ۷، ص ۴۹۵ - ۴۹۶؛ تاریخ الخمیس، ج ۱، ص ۴۵۸ - ۴۵۹.</ref> | ||
[[جبار]] در سال هشتم و درپی [[شهادت]] [[عبداللّه بن رواحه]]، [[مسئول]] تخمین [[میزان]] محصولات زراعی سرزمینهای [[خیبر]]، [[جانشین]] وی گردید.<ref>السیرة النبویه، ج ۳، ص ۸۱۴؛ المغازی، ج ۲، ص ۶۹۱.</ref> [[عمر]] نیز به سبب تجاربی که [[جبار]] در این زمینه داشت، به هنگام [[اخراج]] [[یهودیان خیبر]] از [[جزیرة العرب]] وی و چند تن دیگر را متصدی | [[جبار]] در سال هشتم و درپی [[شهادت]] [[عبداللّه بن رواحه]]، [[مسئول]] تخمین [[میزان]] محصولات زراعی سرزمینهای [[خیبر]]، [[جانشین]] وی گردید.<ref>السیرة النبویه، ج ۳، ص ۸۱۴؛ المغازی، ج ۲، ص ۶۹۱.</ref> [[عمر]] نیز به سبب تجاربی که [[جبار]] در این زمینه داشت، به هنگام [[اخراج]] [[یهودیان خیبر]] از [[جزیرة العرب]] وی و چند تن دیگر را متصدی قیمتگذاری و تقسیم زمینهای خیبر کرد.<ref>تاریخ المدینه، ج ۱، ص ۱۸۵؛ السیرة النبویه، ج ۳، ص ۸۱۷.</ref> برخی [[مفسران]] ذیل [[آیه]] {{متن قرآن|سَيَقُولُ الْمُخَلَّفُونَ إِذَا انْطَلَقْتُمْ إِلَى مَغَانِمَ لِتَأْخُذُوهَا ذَرُونَا نَتَّبِعْكُمْ يُرِيدُونَ أَنْ يُبَدِّلُوا كَلَامَ اللَّهِ قُلْ لَنْ تَتَّبِعُونَا كَذَلِكُمْ قَالَ اللَّهُ مِنْ قَبْلُ فَسَيَقُولُونَ بَلْ تَحْسُدُونَنَا بَلْ كَانُوا لَا يَفْقَهُونَ إِلَّا قَلِيلًا}}<ref>«چون برای گرفتن غنیمتهایی رهسپار شوید جهادگریزان خواهند گفت: بگذارید دنبال شما بیاییم، آنان برآنند که گفتار خداوند را دگرگون سازند؛ بگو: هرگز دنبال ما نخواهید آمد، خداوند از پیش چنین فرموده است؛ آنگاه خواهند گفت بلکه به ما رشک میبرید! (چنین نیست) بلکه آنان جز اندکی درنمییابند» سوره فتح، آیه ۱۵.</ref> به این امر اشاره کردهاند.<ref>تفسیر قرطبی، ج ۱۶، ص ۲۷۰.</ref> پس از آن در تقسیم زمینهای [[وادی القری]] میان [[مسلمانان]] دخالت داشت <ref>السیرة النبویه، ج ۳، ص ۸۱۷؛ المغازی، ج ۲، ص ۷۲۰ - ۷۲۱.</ref> و سهمی نیز به خود او رسید.<ref> المغازی، ج ۲، ص ۷۲۱.</ref> جبار در سال نهم در سریه ای به [[فرماندهی]] [[امام علی]] {{ع}} برای [[شکستن بت]] فُلس ([[بت]] [[قبیله طی]] در [[سرزمین]] نجد) شرکت کرد و [[پرچم]] (لواء) این سریه به دست او بود. به [[نقلی]] وی در این [[جنگ]] برای چگونگی رویارویی با [[دشمن]]، طرحی را با امام علی {{ع}} در میان گذاشت که [[امام]] آن را پسندید و براساس آن عمل کرد.<ref>المغازی، ج ۳، ص ۹۸۴ - ۹۸۵؛ تاریخ دمشق، ج ۶۹، ص ۱۹۵.</ref> هنگام فراخوانی [[رسول خدا]] برای [[جنگ تبوک]] در سال نهم، جد بن قیس که از تیره [[بنی سلمه]] و بزرگ ایشان بود و در [[دل]] [[نفاق]] داشت،<ref>اسباب النزول، ۲۵۲؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۴، ص ۱۴۱ - ۱۴۲.</ref> از جباربن صخر و گروهی دیگر از بنو [[سلمه]] میخواست که به [[دلیل]] گرمی هوا در جنگ شرکت نکنند؛<ref>المغازی، ج ۳، ص ۹۹۳.</ref> اما به رغم این تلاشها جبار در [[غزوه تبوک]] شرکت کرد. | ||
او به [[سال ۳۰ هجری]] در [[خلافت عثمان]] در [[شهر مدینه]] در سن ۶۰ سالگی درگذشت و نسلی از وی برجای ماند.<ref> الطبقات، ابن سعد، ج ۳، ص ۵۷۶.</ref> سن وی هنگام [[رحلت]] با توجه به شرکت وی در سن ۳۲ سالگی در [[نبرد]] [[بدر]]، ۶۰ سال بوده است،<ref> البدایة والنهایه، ج ۷، ص ۱۷۵؛ تاریخ الاسلام، ج ۳، ص ۳۳۳.</ref> بنابراین، گزارش نویسندگانی که سن وی را به هنگام [[مرگ]] ۶۲ سال نوشتهاند، دقیق نیست.<ref> المستدرک، ج ۳، ص ۲۲۳؛ الاصابه، ج ۱، ص ۵۶۰.</ref> دو دختر به نامهای سمیکه و عصیمه که در شمار [[بیعت کنندگان]] با [[رسول]] خدایند، از جمله [[فرزندان]] وی بودند.<ref> نک: المحبر، ص ۴۲۷؛ الطبقات، ابن سعد، ج ۸، ص ۴۰۷.</ref> وی را در شمار [[صحابه رسول خدا]] و [[راویان]] آن [[حضرت]] برشمردهاند<ref>نک: رجال الطوسی، ص ۳۳؛ الثقات، ج ۳، ص ۶۴.</ref>.<ref>[[منصور داداشنژاد|داداشنژاد، منصور]]، [[جبار بن صخر انصاری (مقاله)|مقاله «جبار بن صخر انصاری»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹.</ref>. | او به [[سال ۳۰ هجری]] در [[خلافت عثمان]] در [[شهر مدینه]] در سن ۶۰ سالگی درگذشت و نسلی از وی برجای ماند.<ref> الطبقات، ابن سعد، ج ۳، ص ۵۷۶.</ref> سن وی هنگام [[رحلت]] با توجه به شرکت وی در سن ۳۲ سالگی در [[نبرد]] [[بدر]]، ۶۰ سال بوده است،<ref> البدایة والنهایه، ج ۷، ص ۱۷۵؛ تاریخ الاسلام، ج ۳، ص ۳۳۳.</ref> بنابراین، گزارش نویسندگانی که سن وی را به هنگام [[مرگ]] ۶۲ سال نوشتهاند، دقیق نیست.<ref> المستدرک، ج ۳، ص ۲۲۳؛ الاصابه، ج ۱، ص ۵۶۰.</ref> دو دختر به نامهای سمیکه و عصیمه که در شمار [[بیعت کنندگان]] با [[رسول]] خدایند، از جمله [[فرزندان]] وی بودند.<ref> نک: المحبر، ص ۴۲۷؛ الطبقات، ابن سعد، ج ۸، ص ۴۰۷.</ref> وی را در شمار [[صحابه رسول خدا]] و [[راویان]] آن [[حضرت]] برشمردهاند<ref>نک: رجال الطوسی، ص ۳۳؛ الثقات، ج ۳، ص ۶۴.</ref>.<ref>[[منصور داداشنژاد|داداشنژاد، منصور]]، [[جبار بن صخر انصاری (مقاله)|مقاله «جبار بن صخر انصاری»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹.</ref>. |
نسخهٔ کنونی تا ۶ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۴:۱۰
آشنایی اجمالی
جبّار بن صَخر بن اُمیه انصاری از تیره خزرجی بنو سَلِمه است [۱] و منسوبان به وی را جَبّاری گویند.[۲] کنیه وی ابوعبداللّه [۳] و به نوشته عسکری، معروف به "ابن خَنْساء" بود.[۴] مادرش عتیکه دختر خرشه [۵] یا عُلَیّه [۶] یا سعاد دختر سلمه از فرزندان جشم بن خزرج بود [۷] که احتمالاً برخی تصحیف باشد.
برخی منابع شرح حال نگاری، افزون بر جبار بن صخر از فردی با نام جابر بن صخر [۸] یا حیان بن ضمره [۹] یاد کرده و عنوان جداگانه ای به این دو نام اختصاص دادهاند، در حالی که اطلاعات مندرج ذیل این دو نام همان اطلاعات مربوط به جبار بن صخر انصاری است، از این رو به نظر میرسد این دو نام صورت تصحیف شده جباربن صخر باشد.[۱۰] براساس تمامی روایات، او در عقبه دوم همراه ۷۰ تن از انصار به منظور دعوت از پیامبر برای هجرت به مدینه، حضور داشت،[۱۱] از این رو در منابع از وی با وصف «عَقَبیّ» یاد شده است.[۱۲] وی هنگام جایابی رسول خدا (ص) برای استقرار در مدینه، هنگامی که شتر آن حضرت در محله بنی نجار زانو زد با تحریک شتر رسول خدا، قصد داشت که مرکب پیامبر (ص) را از آن محل به سوی سکونت گاه بنی سلمه هدایت کند که موفق نشد.[۱۳]
در ماجرای عقد اخوت میان مهاجر و انصار، پیامبر میان وی و مقداد بن اسود برادری برقرار کرد.[۱۴] با آغاز درگیریها میان رسول خدا و دشمنان اسلام، جبار بن صخر در این جنگها حضور فعال داشت.[۱۵] بنابر اخبار، وی در غزوه بُواط که پیامبر قصد حمله به کاروان تجاری قریش را داشت همراه رسول خدا بود. آن حضرت جبار و صحابی دیگری را مأمور کرد تا پیشاپیش حرکت کرده، در منطقه اُثایَه ـ در ۲۵ فرسخی مدینه و در مسیر جحفه به مکه ـ حوضی ساخته، آن را از آب پر کنند تا همراهان از آن استفاده کنند.[۱۶]این در حالی است که به نقل ابن منده و ابونعیم پیامبر وی را مأمور تجسس از مشرکان کرد.[۱۷] یدر سال دوم هجرت، جبار بن صخر در ۳۲ سالگی با شرکت در نبرد بدر [۱۸] به هنگام فرار مشرکان، نوفل بن خویلد را که برای رهایی از کشته شدن، رزمندگان مسلمان را تحریک میکرد تا اسیرش کنند و از فدیه آزادیاش مالی به دست آورند به اسارت درآورد؛ اما امام علی (ع) چون نوفل را دید، خواسته رسول خدا (ص) را درباره او « اَللَّهُمَّ اِكْفِنِي نَوْفَلَ بْنَ خُوَيْلِدٍ » تحقق بخشید و او را کشت.[۱۹] افزون بر فعالیتهای یاد شده از جبار در جنگ بدر، برخی منابع او را نگهبان رسول خدا در این جنگ معرفی کردهاند.[۲۰] پس از پیروزی مسلمانان در بدر نگرانیهای یهودیان از پیامبر بیشتر شد و یکی از اقدامهای ایشان تلاش برای تفرقه میان اوس و خزرج بود. حکایت شاس بن قیس یهودی یکی از همین کارهاست که احتمالاً پس از بدر روی داده و سیره نگاران نیز این رخداد را پس از وقایع نبرد بدر بیان کردهاند.[۲۱]
مفسران در شأن نزول آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تُطِيعُوا فَرِيقًا مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ يَرُدُّوكُمْ بَعْدَ إِيمَانِكُمْ كَافِرِينَ﴾[۲۲] آوردهاند که پس از حضور پیامبراکرم (ص) در مدینه و از میان رفتن کینهها و دشمنیها میان اوس و خزرج، یهودیان این اوضاع را نپسندیده، درصدد زنده کردن دشمنیهای پیشین میان این دو طایفه برآمدند. شاس بن قیس یهودی در این زمینه پیشگام شد و با فرستادن واسطه ای در میان گروهی از اوسیان و خزرجیان با یادآوری جنگهای میان این دو طایفه و نقل برخی اشعار آن ایام، عواطف ایشان را تحریک کرد. جبار بن صخر خزرجی و اوس بن قیظی اوسی که در این جمع حضور داشتند به دام توطئه شاس گرفتار آمده، به نزاع برخاستند و از دیگر افراد عشیره خود نیز خواستند که به آنان پیوسته، سلاح برگیرند. رسول خدا (ص) چون از ماجرا آگاه شد، آنان را اندرز داد و از فراخوانی به مسائل جاهلی، نهی کرد. اندرز رسول خدا کارگر شد و ایشان از رفتار ناپسند خویش بازگشته، عذرخواهی کردند؛ آن گاه آیات ﴿قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ مَنْ آمَنَ تَبْغُونَهَا عِوَجًا وَأَنْتُمْ شُهَدَاءُ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تُطِيعُوا فَرِيقًا مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ يَرُدُّوكُمْ بَعْدَ إِيمَانِكُمْ كَافِرِينَ﴾[۲۳] در این باره نازل شد و از توطئههای یهود پرده برداشت،[۲۴] هرچند برخی احتمال دادهاند که آیات یاد شده مورد خاصی را در نظر نداشته و به همه اقدامهای یهودیان برضد رسول خدا اشاره میکند.[۲۵]
خداوند در این آیات یهودیان را نکوهش میکنند که چرا راه را بر مؤمنان میبندند و به مؤمنان گوشزد میکند که چنانچه تحت تأثیر یهودیان قرار گیرند، آنها مؤمنان را به کفر بازخواهند گرداند: ﴿قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ مَنْ آمَنَ تَبْغُونَهَا عِوَجًا وَأَنْتُمْ شُهَدَاءُ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تُطِيعُوا فَرِيقًا مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ يَرُدُّوكُمْ بَعْدَ إِيمَانِكُمْ كَافِرِينَ﴾[۲۶] جبار بن صخر در نبرد احد نیز شرکت کرد. در این روز چون لشکر مسلمانان دچار آشفتگی و اضطراب شد به گونه ای که مسلمانان یکدیگر را میزدند، جباربن صخر از روی سردرگمی ضربه ای بر سر حباب بن منذر انصاری از طایفه خود زد.[۲۷] او همچنین شاهد کوچ بنی نضیر از سرزمینشان پس از در افتادن با رسول خدا (ص) بود و میگفت: هرگز زر و زیور و شوکتی چون زر و زیور ایشان را در قومی ندیده ام که از سرزمینی به سرزمین دیگر تبعید میشوند.[۲۸] بنابر دسته ای از روایات، جبار بن صخر پس از به دار آویخته شدن خبیب بن عدی در اواخر سال چهارم هجری در مکه، در سریه ای همراه عمرو بن امیه ضمری ـ احتمالاً در سال پنجم ـ برای ترور ابوسفیان به آن دیار رفت [۲۹] که این مأموریت، موفق نبود؛ گویا گزارشهای موجود در این زمینه به داستان گراییده و به نظر میرسد در بیان جزئیات، افزودههایی به اصل حادثه ملحق شده باشد.[۳۰]
جبار در سال هشتم و درپی شهادت عبداللّه بن رواحه، مسئول تخمین میزان محصولات زراعی سرزمینهای خیبر، جانشین وی گردید.[۳۱] عمر نیز به سبب تجاربی که جبار در این زمینه داشت، به هنگام اخراج یهودیان خیبر از جزیرة العرب وی و چند تن دیگر را متصدی قیمتگذاری و تقسیم زمینهای خیبر کرد.[۳۲] برخی مفسران ذیل آیه ﴿سَيَقُولُ الْمُخَلَّفُونَ إِذَا انْطَلَقْتُمْ إِلَى مَغَانِمَ لِتَأْخُذُوهَا ذَرُونَا نَتَّبِعْكُمْ يُرِيدُونَ أَنْ يُبَدِّلُوا كَلَامَ اللَّهِ قُلْ لَنْ تَتَّبِعُونَا كَذَلِكُمْ قَالَ اللَّهُ مِنْ قَبْلُ فَسَيَقُولُونَ بَلْ تَحْسُدُونَنَا بَلْ كَانُوا لَا يَفْقَهُونَ إِلَّا قَلِيلًا﴾[۳۳] به این امر اشاره کردهاند.[۳۴] پس از آن در تقسیم زمینهای وادی القری میان مسلمانان دخالت داشت [۳۵] و سهمی نیز به خود او رسید.[۳۶] جبار در سال نهم در سریه ای به فرماندهی امام علی (ع) برای شکستن بت فُلس (بت قبیله طی در سرزمین نجد) شرکت کرد و پرچم (لواء) این سریه به دست او بود. به نقلی وی در این جنگ برای چگونگی رویارویی با دشمن، طرحی را با امام علی (ع) در میان گذاشت که امام آن را پسندید و براساس آن عمل کرد.[۳۷] هنگام فراخوانی رسول خدا برای جنگ تبوک در سال نهم، جد بن قیس که از تیره بنی سلمه و بزرگ ایشان بود و در دل نفاق داشت،[۳۸] از جباربن صخر و گروهی دیگر از بنو سلمه میخواست که به دلیل گرمی هوا در جنگ شرکت نکنند؛[۳۹] اما به رغم این تلاشها جبار در غزوه تبوک شرکت کرد.
او به سال ۳۰ هجری در خلافت عثمان در شهر مدینه در سن ۶۰ سالگی درگذشت و نسلی از وی برجای ماند.[۴۰] سن وی هنگام رحلت با توجه به شرکت وی در سن ۳۲ سالگی در نبرد بدر، ۶۰ سال بوده است،[۴۱] بنابراین، گزارش نویسندگانی که سن وی را به هنگام مرگ ۶۲ سال نوشتهاند، دقیق نیست.[۴۲] دو دختر به نامهای سمیکه و عصیمه که در شمار بیعت کنندگان با رسول خدایند، از جمله فرزندان وی بودند.[۴۳] وی را در شمار صحابه رسول خدا و راویان آن حضرت برشمردهاند[۴۴].[۴۵].
منابع
پانویس
- ↑ نسب معد، ج ۱، ص ۴۲۸؛ جمهرة انساب العرب، ص ۳۵۹؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۲۸۵ - ۲۸۶.
- ↑ الانساب، ج ۳، ص ۲۵۴؛ اللباب، ج ۱، ص ۲۵۴.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج ۳، ص ۵۷۶؛ اسدالغابه، ج ۱، ص ۲۶۵.
- ↑ تصحیفات المحدثین، ج ۲، ص ۴۸۱.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج ۳، ص ۵۷۶.
- ↑ الطبقات، خلیفه، ص ۱۷۲.
- ↑ اسد الغابه، ج ۱، ص ۲۶۵.
- ↑ معرفه الصحابه، ج ۱، ص ۴۵۴؛ اسدالغابه، ج ۱، ص ۲۵۴.
- ↑ اسدالغابه، ج ۲، ص ۶۸.
- ↑ الاصابه، ج ۲، ص ۱۸۷؛ الاکمال، ص ۳۵.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج ۳، ص ۴۳۳؛ الدرر، ص ۷۳؛ اخبار مکه، ج ۴، ص ۲۴۱.
- ↑ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۲۸۶؛ المعجم الکبیر، ج ۲، ص ۲۷۰؛ معرفة الصحابه، ج ۲، ص ۴۳۶.
- ↑ الدرر، ص ۸۷؛ امتاع الاسماع، ج ۱، ص ۶۷؛ ج ۸، ص ۳۲۹؛ سبل الهدی، ج ۳، ص ۲۷۳.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج ۳، ص ۵۷۶.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج ۳، ص ۵۷۶.
- ↑ صحیح مسلم، ج ۸، ص ۲۳۳؛ اسدالغابه، ج ۱، ص ۲۶۵؛ معجم البلدان، ج ۱، ص ۹۰.
- ↑ اسد الغابه، ج ۱، ص ۲۶۵.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج ۳، ص ۵۷۶؛ السیرة النبویه، ج ۲، ص ۳۱۶.
- ↑ المغازی، ج ۱، ص ۹۱ - ۹۲؛ بحار الانوار، ج ۱۹، ص ۳۳۸.
- ↑ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۲۸۶.
- ↑ السیرة النبویه، ج ۲، ص ۳۹۶؛ عیون الاثر، ج ۱، ص ۲۸۴.
- ↑ «ای مؤمنان! اگر از دستهای از کسانی که به آنان کتاب داده شده است فرمانبرداری کنید شما را پس از ایمانتان به کفر باز میگردانند» سوره آل عمران، آیه ۱۰۰.
- ↑ «بگو: ای اهل کتاب! چرا مؤمنان را از راه خداوند باز میدارید و آن را با آنکه خود (به درستی آن) گواهید کژ میخواهید و خداوند از آنچه میکنید غافل نیست ای مؤمنان! اگر از دستهای از کسانی که به آنان کتاب داده شده است فرمانبرداری کنید شما را پس از ایمانتان به کفر باز میگردانند» سوره آل عمران، آیه ۹۹-۱۰۰.
- ↑ جامع البیان، ج ۳، ص ۳۲ - ۳۳؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ج ۳، ص ۷۱۸؛ اسباب النزول، ص ۹۹ - ۱۰۰.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۸، ص ۳۰۹.
- ↑ «بگو: ای اهل کتاب! چرا مؤمنان را از راه خداوند باز میدارید و آن را با آنکه خود (به درستی آن) گواهید کژ میخواهید و خداوند از آنچه میکنید غافل نیست ای مؤمنان! اگر از دستهای از کسانی که به آنان کتاب داده شده است فرمانبرداری کنید شما را پس از ایمانتان به کفر باز میگردانند» سوره آل عمران، آیه ۹۹-۱۰۰.
- ↑ المغازی، ج ۱، ص ۲۳۴.
- ↑ المغازی، ج ۱، ص ۲۳۴.
- ↑ السیرة النبویه، ج ۴، ص ۱۰۴۹؛ الاکتفاء، ج ۲، ص ۳۰۹.
- ↑ الروض الانف، ج ۷، ص ۴۹۵ - ۴۹۶؛ تاریخ الخمیس، ج ۱، ص ۴۵۸ - ۴۵۹.
- ↑ السیرة النبویه، ج ۳، ص ۸۱۴؛ المغازی، ج ۲، ص ۶۹۱.
- ↑ تاریخ المدینه، ج ۱، ص ۱۸۵؛ السیرة النبویه، ج ۳، ص ۸۱۷.
- ↑ «چون برای گرفتن غنیمتهایی رهسپار شوید جهادگریزان خواهند گفت: بگذارید دنبال شما بیاییم، آنان برآنند که گفتار خداوند را دگرگون سازند؛ بگو: هرگز دنبال ما نخواهید آمد، خداوند از پیش چنین فرموده است؛ آنگاه خواهند گفت بلکه به ما رشک میبرید! (چنین نیست) بلکه آنان جز اندکی درنمییابند» سوره فتح، آیه ۱۵.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج ۱۶، ص ۲۷۰.
- ↑ السیرة النبویه، ج ۳، ص ۸۱۷؛ المغازی، ج ۲، ص ۷۲۰ - ۷۲۱.
- ↑ المغازی، ج ۲، ص ۷۲۱.
- ↑ المغازی، ج ۳، ص ۹۸۴ - ۹۸۵؛ تاریخ دمشق، ج ۶۹، ص ۱۹۵.
- ↑ اسباب النزول، ۲۵۲؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۴، ص ۱۴۱ - ۱۴۲.
- ↑ المغازی، ج ۳، ص ۹۹۳.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج ۳، ص ۵۷۶.
- ↑ البدایة والنهایه، ج ۷، ص ۱۷۵؛ تاریخ الاسلام، ج ۳، ص ۳۳۳.
- ↑ المستدرک، ج ۳، ص ۲۲۳؛ الاصابه، ج ۱، ص ۵۶۰.
- ↑ نک: المحبر، ص ۴۲۷؛ الطبقات، ابن سعد، ج ۸، ص ۴۰۷.
- ↑ نک: رجال الطوسی، ص ۳۳؛ الثقات، ج ۳، ص ۶۴.
- ↑ داداشنژاد، منصور، مقاله «جبار بن صخر انصاری»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۹.