روش‌های تربیتی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
 
(۴۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{سیره معصوم}}
{{مدخل مرتبط
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| موضوع مرتبط = تربیت
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
| عنوان مدخل =  
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| مداخل مرتبط = [[روش‌های تربیتی در معارف و سیره نبوی]] - [[روش‌های تربیتی در معارف و سیره فاطمی]] - [[روش‌های تربیتی در صحیفه سجادیه]] - [[روش‌های تربیتی در خانواده]] - [[روش‌های تربیتی در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[روش‌های تربیتی در قرآن]] - [[روش‌های تربیتی در حدیث]] - [[روش‌های تربیتی در صحیفه سجادیه]] - [[روش‌های تربیتی در معارف و سیره نبوی]]</div>
| پرسش مرتبط  =  
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
}}
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[سیره خانوادگی معصومان (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


==مقدمه==
'''روش‌های تربیتی'''، دستورهای جزئی است که مبتنی بر اصول‌اند و در واقع، شیوه‌های عملی انجام عمل [[تربیتی]] به شمار می‌آیند. برخی از روش‌های تربیتی عبارت‌اند از: روش [[الگوگیری]]؛ روش [[محبت]]؛ روش [[تشویق]] و [[تنبیه]]؛ روش [[توبه]]؛ روش تفضل (نه استحقاق [[بنده]])؛ روش [[تبشیر]]؛ روش [[نیکی]] در برابر بدی؛ روش تأخیر در [[کیفر]]؛ روش [[موعظه]]؛ روش یادآوری [[نعمت]]؛ روش شناساندن [[حمد]] و [[ستایش]]؛ روش ابراز توانایی‌ها؛ روش [[حسن ظن]]؛ روش عذرپذیری؛ روش عیب‌‌پوشی؛ روش [[رفق و مدارا]] و روش کم شمردن خوبی‌ها و زیاد شمردن بدی‌ها.
[[انسان]] فطرتاً الگوطلب و الگوپذیر است و به این دلیل یکی از مؤثرترین روش‌های [[تربیت]] روش الگویی است. در این روش فرد، نمونه‌ای [[عینی]] را مطلوب خویش می‌گیرد و به شبیه‌سازی دست می‌زند و تلاش می‌کند در همه امور خود را همانند [[الگوی مطلوب]] خویش سازد و گام در جای گام او نهد و بدو تشبّه نماید.
تربیت ابتدایی انسان به‌طور طبیعی با روش الگویی شکل می‌گیرد. [[کودک]] در چند سال نخست [[زندگی]] خود، همه کارهایش را از الگوهای پیرامون خود که در [[درجه]] اول [[پدر]] و [[مادر]] اویند، الگوبرداری می‌کند و با [[تقلید]] از آنان [[رشد]] می‌کند و ساختار تربیتی‌اش سامان می‌یابد. از این‌رو روش الگویی در [[سازمان]] دادن [[شخصیت]] و [[رفتار]] کودک به شدت نقش دارد. تلقی [[کودکان]] از [[والدین]] در سال‌های نخست [[کودکی]] به نقش الگویی آنان در [[جهت]] مثبت یا منفی دامن می‌زند، زیرا کودکان در این ایام همه چیز خود را از والدین و وابسته به ایشان می‌دانند، چنان‌که در [[حدیثی]] از [[امام کاظم]]{{ع}} آمده است: {{متن حدیث|بَرُّوا أَوْلَادَكُمْ‏ وَ أَحْسِنُوا إِلَيْهِمْ‏ فَإِنَّهُمْ يَظُنُّونَ أَنَّكُمْ تَرْزُقُونَهُمْ}}<ref>«به فرزندانتان خوبی کنید و به آنان نیکی نمایید، زیرا آنان گمان می‌کنند که شما ایشان را روزی می‌دهید». فقه الرضا، ص۳۳۶، بحار الانوار، ج۷۴، ص۷۷؛ مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۱۷۰.</ref>.


پس از والدین، شخصیت‌هایی که دارای [[نفوذ]] معنوی‌اند، نقش الگویی به سزایی در تربیت [[بازی]] می‌کنند، به گونه‌ای که تمام ویژگی‌های [[فکری]] و [[روحی]] و جلوه‌های [[رفتاری]] آنان را تقلید می‌شود؛ و هرچه [[قدرت]] نفوذ الگوها بیش‌تر و زمینه پذیرش آماده‌تر باشد، نمونه‌برداری کامل‌تر صورت می‌گیرد. الگوهای [[اجتماعی]]، [[دوستان]] و معاشران، وسایل [[ارتباط]] جمعی و جز اینها در شکل دادن شخصیت کودک و نوجوان و [[جوان]] به شدت نقش دارند، چنان‌که از [[امیر مؤمنان علی]]{{ع}} وارد شده است: {{متن حدیث|النَّاسُ‏ بِزَمَانِهِمْ‏ أَشْبَهُ‏ مِنْهُمْ‏ بِآبَائِهِمْ‏}}<ref>«مردمان به زمان خویش ماننده‌ترند از ایشان به پدران خویش». أبوالحسن محمد بن الحسین الموسوی (الشریف الرضی)، خصائص أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب{{ع}}، الطبعة الثانیة، منشورات الرضی، قم، ۱۳۶۳ ش. ص۹۰؛ رشیدالدین وطواط، مطلوب کل طالب من کلام علی بن ابی طالب{{ع}}، مقدمه، تصحیح و تعلیقات از محمود عابدی، چاپ اول، بنیاد نهج البلاغه، ۱۳۷۴ ش. ص۶۸؛ عیون الحکم و المواعظ، ص۶۶؛ شرح ابن أبی الحدید، ج۱۹، ص۲۰۹.</ref>.
== معناشناسی ==
"روش" واژه‌ای فارسی است و معنای مختلفی دارد، مانند: اسلوب، شیوه، راه راست، منوال، راه، طریقه و...<ref> لغت‌نامه دهخدا، ماده روش.</ref>. "روش [[تربیت]]، به معنای راهیابی شیوه انجام عمل [[تربیت]] است"<ref>مان الله صفوی، کلیات، روش‌ها و فنون تدریس، ص۲۳۸.</ref>. "روش‌های تربیتی، دستورهای جزئی است که مبتنی بر اصول‌اند و در واقع، شیوه‌های عملی انجام عمل [[تربیتی]] به شمار می‌آیند"<ref>خسرو باقری، نگاهی دوباره به تربیت اسلامی، ص۶۴.</ref>.<ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص۱۰۲.</ref>


بسیاری از اوقات تأثیرپذیری [[فرزندان]] از الگوهای [[اجتماعی]] و وسایل [[ارتباط]] جمعی چندان است که نقش [[والدین]] را به شدت تحت الشعاع قرار می‌دهد.
== روش‌های تربیتی ==
برخی از روش‌های تربیتی که از [[صحیفه سجادیه]] و سایر روایات [[استنباط]] شده عبارت‌اند از:


به همین دلیل است که نقش الگوها حساس‌ترین نقش [[تربیتی]] است تا جایی که الگوهای [[صالح]]، [[مردم]] را به [[صلاح]] می‌رسانند و الگوهای [[فاسد]]، مردم را به [[فساد]] می‌کشانند. از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[روایت]] شده است که فرمود: {{متن حدیث|صِنْفَانِ‏ مِنْ‏ أُمَّتِي‏ إِذَا صَلَحَا صَلَحَتْ أُمَّتِي وَ إِذَا فَسَدَا فَسَدَتْ أُمَّتِي قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَنْ هُمَا قَالَ الْفُقَهَاءُ وَ الْأُمَرَاءُ}}<ref>«دو گروه از امت من باشند که چون صالح شوند، امتم صالح شود، و چون فاسد شوند، امتم فاسد شود. [گفتند: ای رسول خدا، آنان چه کسانی‌اند؟ فرمود:] فقیهان و زمامداران». الخصال، ج۱، ص۳۷؛ تحف العقول، ص۳۶؛ روضة الواعظین، ص۱۰؛ بحار الانوار، ج۲، ص۴۹، ج۷۵، ص۳۳۶، ج۷۷، ص۱۵۴.</ref>.
=== روش الگوگیری ===
[[انسان]] فطرتاً الگوطلب و الگوپذیر است و به این دلیل یکی از مؤثرترین روش‌های [[تربیت]]، روش الگویی است. در این روش، فرد، نمونه‌ای [[عینی]] را مطلوب خویش می‌گیرد و به شبیه‌سازی دست می‌زند و تلاش می‌کند در همه امور خود را همانند [[الگوی مطلوب]] خویش سازد و گام در جای گام او نهد و بدو تشبّه نماید.


با همه این احوال نقش الگویی والدین انکارناپذیر است و بسیاری از [[آداب]] و رفتارها در [[خانواده]] دیده می‌شود و [[الگوگیری]] می‌گردد و در واقع هر [[هنری]] که [[پدر]] و [[مادر]] جلوه دهند، [[جان]] فرزندانشان بدان [[هنر]] متصف می‌شود، هرچند که فرزندان می‌توانند با [[اراده]] و تحت تأثیر عوامل دیگر در آن [[تغییر]] دهند و الگوهای دیگر را منشأ رفتارهای خود سازند.<ref>[[م‍ص‍طف‍ی‌ دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌|دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌، م‍ص‍طف‍ی‌]]، [[سیره نبوی ج۴ (کتاب)|سیره نبوی]]، ج۴ ص ۱۶۰.</ref>
تربیت ابتدایی انسان به‌طور طبیعی با روش الگویی شکل می‌گیرد. [[کودک]] در چند سال نخست [[زندگی]] خود، همه کارهایش را از الگوهای پیرامون خود که در [[درجه]] اول پدر و مادر اویند، الگوبرداری می‌کند و با [[تقلید]] از آنان [[رشد]] می‌کند و ساختار تربیتی‌اش سامان می‌یابد. از این‌رو روش الگویی در [[سازمان]] دادن [[شخصیت]] و [[رفتار]] کودک به شدت نقش دارد. تلقی [[کودکان]] از [[والدین]] در سال‌های نخست [[کودکی]] به نقش الگویی آنان در [[جهت]] مثبت یا منفی دامن می‌زند، زیرا کودکان در این ایام همه چیز خود را از والدین و وابسته به ایشان می‌دانند، چنان‌که در [[حدیثی]] از [[امام کاظم]] {{ع}} آمده است: {{متن حدیث|بَرُّوا أَوْلَادَكُمْ‏ وَ أَحْسِنُوا إِلَيْهِمْ‏ فَإِنَّهُمْ يَظُنُّونَ أَنَّكُمْ تَرْزُقُونَهُمْ}}<ref>«به فرزندانتان خوبی کنید و به آنان نیکی نمایید، زیرا آنان گمان می‌کنند که شما ایشان را روزی می‌دهید». فقه الرضا، ص۳۳۶، بحار الانوار، ج۷۴، ص۷۷؛ مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۱۷۰.</ref>.


==نخست: روش [[محبت]]==
بسیاری از اوقات تأثیرپذیری [[فرزندان]] از الگوهای [[اجتماعی]] و وسایل [[ارتباط]] جمعی چندان است که نقش [[والدین]] را به شدت تحت الشعاع قرار می‌دهد. از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} [[روایت]] شده است که فرمود: {{متن حدیث|صِنْفَانِ‏ مِنْ‏ أُمَّتِي‏ إِذَا صَلَحَا صَلَحَتْ أُمَّتِي وَ إِذَا فَسَدَا فَسَدَتْ أُمَّتِي قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَنْ هُمَا قَالَ الْفُقَهَاءُ وَ الْأُمَرَاءُ}}<ref>«دو گروه از امت من باشند که چون صالح شوند، امتم صالح شود، و چون فاسد شوند، امتم فاسد شود. [گفتند: ای رسول خدا، آنان چه کسانی‌اند؟ فرمود:] فقیهان و زمامداران». الخصال، ج۱، ص۳۷؛ تحف العقول، ص۳۶؛ روضة الواعظین، ص۱۰؛ بحار الانوار، ج۲، ص۴۹، ج۷۵، ص۳۳۶، ج۷۷، ص۱۵۴.</ref>.<ref>[[م‍ص‍طف‍ی‌ دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌|دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌، م‍ص‍طف‍ی‌]]، [[سیره نبوی ج۴ (کتاب)| سیره نبوی ج۴]]، ص ۱۶۰.</ref>
==دوم: روش [[تشویق]] و [[تنبیه]]==
==مقدمه==
“تشویق” به معنای [[برانگیختن]]، به [[شوق]] آوردن، راغب ساختن و شایق کردن است<ref>لغت‌نامه دهخدا، ذیل واژه “تشویق”؛ فرهنگ معین، ج۱، ص۱۰۸۸.</ref>؛ و “تنبیه” به معنای بیدار کردن، [[آگاه کردن]]، هشیار ساختن و [[ادب]] کردن است<ref>لغت‌نامه دهخدا، ذیل واژه “تنبیه”؛ فرهنگ معین، ج۱، ص۱۱۴۸.</ref>؛ و روش تشویق و تنبیه به کار گرفتن آدابی است برای تحقق این معنا در [[آدمی]]؛ یعنی آدابی برای برانگیختگی و بازدارندگی به منظور شکوفا شدن استعدادها در [[جهت]] [[اهداف تربیت]]، چنان‌که [[امیر مؤمنان علی]]{{ع}} درباره نقش [[پاداش]] و [[کیفر الهی]] در [[تربیت]] آدمی فرموده است: {{متن حدیث|إِنَّ‏ اللَّهَ‏ سُبْحَانَهُ‏ وَضَعَ‏ الثَّوَابَ‏ عَلَى‏ طَاعَتِهِ‏ وَ الْعِقَابَ عَلَى مَعْصِيَتِهِ ذِيَادَةً لِعِبَادِهِ عَنْ نِقْمَتِهِ وَ حِيَاشَةً لَهُمْ إِلَى جَنَّتِهِ}}<ref>«همانا خدای سبحان پاداش را بر طاعت و کیفر را بر معصیت خود قرار داده است تا بندگانش را از عذاب خویش بازدارد و به سوی بهشت روانه سازد.» نهج البلاغه، حکمت ۳۶۸.</ref>.<ref>[[م‍ص‍طف‍ی‌ دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌|دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌، م‍ص‍طف‍ی‌]]، [[سیره نبوی ج۴ (کتاب)|سیره نبوی]]، ج۴ ص ۱۶۴.</ref>


==نقش تشویق در تربیت==
=== روش [[توبه]] ===
تشویق عاملی است در برانگیختن فرد به سوی اهداف تربیت، و نیز وسیله‌ای برای تقویت [[انسان]] در خیرها و [[ترغیب]] به تلاش بیش‌تر و فراهم کردن [[نشاط]] لازم در تربیت. امیر مؤمنان علی{{ع}} در این‌باره به [[مالک اشتر]] چنین فرموده است: {{متن حدیث|وَ وَاصِلْ‏ فِي‏ حُسْنِ‏ الثَّنَاءِ عَلَيْهِمْ‏ وَ تَعْدِيدِ مَا أَبْلَى ذَوُو الْبَلَاءِ مِنْهُمْ فَإِنَّ كَثْرَةَ الذِّكْرِ لِحُسْنِ فِعَالِهِمْ تَهُزُّ الشُّجَاعَ وَ تُحَرِّضُ النَّاكِلَ}}<ref>«آنان را به نیکویی یاد کن و پیوسته تشویقشان نما و کارهای مهمی را که انجام داده‌اند برشمار، زیرا یاد کردن کارهای نیک آنان، دلیرشان را [به کوشش و حرکت بیش‌تر] برانگیزاند و از کارمانده را [به کار و تلاش] ترغیب نماید». نهج البلاغه، نامه ۵۳.</ref>.
"[[توبه]]" با توجه به مبنای [[تربیتی]] "بازگشت یا تغییر [[رفتار]]"، می‌تواند به عنوان دستورالعملی جزئی در فرآیند [[تربیت]] به کار گرفته شود. [[امام سجاد]] {{ع}} در دعای سی و یکم و در عبارت بیست و هشتم آن می‌فرمایند: "بارخدایا اگر [[پشیمانی]] به سوی تو [[توبه]] است پس من پشیمان‌ترین پشیمان‌هایم و اگر به جا نیاوردن [[گناه]] تو، [[توبه]] و بازگشت (به سوی تو) است پس من نخستین [[توبه]] کنندگانم و اگر درخواست [[آمرزش]] سبب ریختن [[گناهان]] است پس من به درگاه تو از درخواست کنندگان آمرزشم"<ref>{{متن حدیث|اللَّهُمَّ إِنْ يَكُنِ النَّدَمُ تَوْبَةً إِلَيْكَ فَأَنَا أَنْدَمُ النَّادِمِينَ، وَ إِنْ يَكُنِ التَّرْكُ لِمَعْصِيَتِكَ إِنَابَةً فَأَنَا أَوَّلُ الْمُنِيبِينَ، وَ إِنْ يَكُنِ الِاسْتِغْفَارُ حِطَّةً لِلذُّنُوبِ فَإِنِّي لَكَ مِنَ الْمُسْتَغْفِرِينَ}}</ref>.<ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص۱۰۳ ـ ۱۰۴.</ref>


این امر در [[کودکان]] و [[نوجوانان]] و [[جوانان]] از جایگاه و اهمیت بیش‌تری برخوردار است. [[تشویق]] [[میل به کمال]] بیش‌تر را در [[انسان]] برمی‌انگیزد و او را به انجام دادن [[عمل نیک]] [[ترغیب]] می‌کند، و به او نیرو و [[قدرت]] می‌بخشد تا بیش‌تر تلاش کند. تشویق موجب [[رضایت]] شخص از عملکرد خود و پیدایش [[شور]] و [[نشاط]]، و رفع ملالت و کسالت او می‌گردد؛ و همچنین سبب ایجاد [[حس]] [[توانمندی]] می‌شود.
=== روش تفضل (نه استحقاق [[بنده]]) ===
در [[تربیت]] [[فرزندان]] باید توجه داشت که اصل بر تشویق و ترغیب است، زیرا انسان به فطرتش که [[عشق به کمال]] مطلق و [[انزجار]] از [[نقص]] است، مایل به [[کمالات]] و نیکویی، و [[دوستدار]] تشویق و [[قدردانی]] است، و بر این اساس [[بهترین]] روش در [[برانگیختن]] آنها به سوی کمال و دور کردن از نقص، تشویق و قدردانی است، نه [[تنبیه]] و [[مجازات]]؛ و تنبیه و مجازات فقط آن هنگام به کار گرفته می‌شود که روش‌های دیگر نتیجه ندهد و چاره‌ای جز آن برای [[بیداری]] و [[هشیاری]] [[آدمی]]، و درمان و سامان انسان نباشد. با توجه به اینکه در تربیت باید اصل بر تشویق و قدردانی باشد، [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} فرموده است:
روشی است که بر مبنای اصل بازگشت، قابل [[استنتاج]] است. [[تفضل]] بنا به تعریف [[صحیفه]] یک [[نعمت]] یا [[احسان]] ابتدایی است. [[امام سجاد]] {{ع}} در دعای دوازدهم و در عبارت سوم آن می‌فرمایند: "[[تفضل]] تو وا می‌دارد مرا به درخواست از تو؛ به کسی که روی به تو آورد و با [[گمان]] [[نیک]] به سویت آید، زیرا همه احسان‌های تو از روی [[تفضل]] است و همه نعمت‌هایت ابتدایی است"<ref>{{متن حدیث| وَ يَحْدُونِي عَلَى مَسْأَلَتِكَ تَفَضُّلُكَ عَلَى مَنْ أَقْبَلَ بِوَجْهِهِ إِلَيْكَ، وَ وَفَدَ بِحُسْنِ ظَنِّهِ إِلَيْكَ، إِذْ جَمِيعُ إِحْسَانِكَ تَفَضُّلٌ، وَ إِذْ كُلُّ نِعَمِكَ ابْتِدَاءٌ}}.</ref>.<ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص۱۰۴ ـ ۱۰۵.</ref>
#{{متن حدیث|ضَادُّوا الشَّرَّ بِالْخَيْرِ}}<ref>«به وسیله خوبی با بدی بستیزید». شرح غررالحکم، ج۴، ص۲۳۱؛ عیون الحکم و المواعظ، ص۳۰۹.</ref>.
#{{متن حدیث|ضَادُّوا الْقَسْوَةَ بِالرِّقَّةِ}}<ref>«از راه نرمی و مدارا با سخت‌دلی بستیزید». شرح غررالحکم، ج۴، ص۲۳۲؛ عیون الحکم و المواعظ، ص۳۰۹.</ref>.
#{{متن حدیث|ضَادُّوا الْإِسَاءَةَ بِالْإِحْسَانِ‏}}<ref>«به وسیله نیکی با بدی بستیزید». شرح غررالحکم، ج۴، ص۲۳۲؛ عیون الحکم و المواعظ، ص۳۱۰.</ref>.<ref>[[م‍ص‍طف‍ی‌ دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌|دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌، م‍ص‍طف‍ی‌]]، [[سیره نبوی ج۴ (کتاب)|سیره نبوی]]، ج۴ ص ۱۶۵.</ref>


==[[آداب]] تشویق==
=== روش [[تبشیر]] ===
تشویق مانند هر امر دیگر زمانی نتیجه‌بخش و مثبت و رشددهنده است که براساس آدابی درست [[اعمال]] شود که به مواردی از این [[آداب]] اشاره می‌شود.
این روش موجب می‌شود، متربی با قلبی آرام و مطمئن، دست به [[اعمال]] درست بزند و از عمل [[ناپسند]] بگریزد. [[امام سجاد]] {{ع}} در دعای دوازدهم و در عبارت هفتم آن می‌فرمایند: "آراسته و [[پاکی]]، از تو نومید نمی‌شوم در حالی که در [[توبه]] و بازگشت به سوی خود را به رویم گشوده‌ای، بلکه می‌گویم: گفتار [[بنده]] [[خواری]] که به خود [[ستم]] کرده و [[حرمت]] پروردگارش را رعایت ننموده"<ref>{{متن حدیث| سُبْحَانَكَ، لَا أَيْأَسُ مِنْكَ وَ قَدْ فَتحْتَ لِي بَابَ التَّوْبَةِ إِلَيْكَ، بَلْ أَقُولُ مَقَالَ الْعَبْدِ الذَّلِيلِ الظَّالِمِ لِنَفْسِهِ الْمُسْتَخِفِّ بِحُرْمَةِ رَبِّهِ}}</ref>.<ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص۱۰۵-۱۰۶.</ref>
# [[تشویق]] باید به فعل و عمل، و صفت و ویژگی [[نیک]] شخص تعلق گیرد تا برانگیزنده و تقویت‌کننده باشد، و موجب [[خودبینی]] و خروج از [[اعتدال]] نشود، بلکه فرد را به سوی [[اهداف تربیت]] [[ترغیب]] نماید. در [[حدیث]] [[حضرت رضا]]{{ع}} آمده است: {{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ كَرِيمٌ، ضَمِنَ‏ عَلَى‏ الْعَمَلِ‏ الثَّوَابَ‏}}<ref>«همانا خداوند وسعت‌دهنده و کریم است، و در مورد عمل ضامن ثواب است». الکافی، ج۱، ص۵۴۷؛ المقنعة، ص۲۸۴؛ تهذیب الاحکام، ج۴، ص۱۳۹؛ أبو جعفر محمد بن الحسن الطوسی، الاستبصار فیما اختلف من الأخبار، حققه و علق علیه السید حسن الموسوی الخرسان، الطبعة الاولی، دار الکتب الاسلامیة، تهران، ۱۳۹۰ ق. ج۲، ص۵۹؛ وسائل الشیعة، ج۶، ص۳۷۵.</ref>.
# تشویق باید به‌جا و به مورد و متناسب با [[میزان]] و نوع عمل باشد و [[روحیه]] شخص در [[انتخاب]] شکل آن ملاحظه گردد. گاهی لازم است تشویق [[معنوی]] باشد، گاهی مادی، برخی مواقع [[رفتاری]] و برخی مواقع گفتاری و... [[امیر مؤمنان علی]]{{ع}} زمانی به [[عیادت]] صَعْصَعَة بن صوحان<ref>صعصعة بن صوحان بن حجر عبدی از شخصیت‌های برجسته اسلام است. وی در دوران پیامبر اکرم{{صل}} مسلمان بود ولی این توفیق را نیافت که آن حضرت را ملاقات کند. صعصعة از بزرگان قوم خود یعنی عبد القیس بود و شخصیتی سخن‌آور و دیندار، و زبان‌آور و پرهیزگار بود. او و برادرش زید بن صوحان از اصحاب خاص امیر مؤمنان علی{{ع}} شمرده می‌شوند. از امام صادق{{ع}} روایت شده است که در میان اصحاب امیرمؤمنان{{ع}} کسی نبود که حق آن حضرت را چنان‌که سزاوار است بداند، مگر صعصعة و اصحاب او. ابن داود گفته است که همین بیان بس است در علو قدر و شرف او. وی راوی عهدنامه مالک اشتر است. ر.ک: أبوعبیدالقاسم بن سلام الهروی، کتاب النسب، تحقیق و دراسة مریم محمد خیر الدرع، قدم له سهیل زکار، الطبعة الاولی، دار الفکر، بیروت، ۱۴۱۰ ق. ص۳۵۹؛ الطبقات الکبری، ج۶، ص۲۲۱؛ أبو جعفر احمد بن أبی عبد الله البرقی، کتاب الرجال، تصحیح السید کاظم الموسوی المیاموی، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۴۲ ش. ص۵؛ رجال النجاشی، ص۲۰۳؛ رجال الکشی، ص۶۷-۶۸؛ الاستیعاب، ج۲، ص۱۸۹؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۲۴، ص۷۹-۱۰۰؛ اسدالغابة، ج۲، ص۴۰۲؛ رجال ابن داود، ص۱۸۷-۱۸۸.</ref> رفت، و او را چنین [[تشویق]] نمود: {{متن حدیث|إنک ما علمت حسن المعونة، خفیف المؤنة}}<ref>«همانا تو تا آنجا که دانسته‌ام یاوری نیکو و کم‌هزینه‌ای». تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۰۴. و با مختصر اختلاف در لفظ: البیان و التبیین، ج۳، ص۳۰۶؛ الغارات، ص۳۵۹؛ مقاتل الطالبیین، ص۵۰؛ رجال الکشی، ص۶۸؛ شرح ابن أبی الحدید، ج۶، ص۱۱۹.</ref>.
# تشویق باید به موقع انجام گیرد تا تأثیر مشخص و کارا و مثبتی داشته باشد، چنان‌که [[رسول خدا]]{{صل}} این‌گونه عمل می‌کرد. به عنوان نمونه می‌توان از [[رفتار پیامبر]] در تشویق “حسان بن ثابت” در [[غدیر خم]] درس گرفت. پس از آنکه رسول خدا{{صل}} در غدیر خم [[علی]]{{ع}} را به عنوان پیشوای [[خلق]] پس از خود معرفی کرد و فرمود: “هرکه من مولای اویم، علی مولای اوست، و بر شماست که به [[راستی]] پیرو او باشید. خداوندا، [[دوست]] او را دوست بدار و [[دشمن]] او را دشمن دار”<ref>عبدالحسین الامینی، الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب، الطبعة الخامسة، دارالکتاب العربی، بیروت، ۱۴۰۳ ق. ج۱، ص۹-۱۵۱.</ref>، [[حسان بن ثابت]] از [[پیامبر]]{{صل}} اجازه خواست تا اشعاری درباره علی{{ع}} و غدیر خم و [[نصب]] آن [[حضرت]] به [[امامت]] و [[خلافت]] بسراید، پیامبر{{صل}} نیز فرمود: “ای [[حسان]]، به میمنت و [[برکت الهی]] بسرای”. و حسان شعری [[زیبا]] سرود و خواند<ref>محمد بن سلیمان الکوفی، مناقب الامام أمیرالمؤمنین{{ع}}، تحقیق محمد باقر المحمودی، الطبعة الاولی، مجمع احیاء الثقافة الاسلامیة، قم، ۱۴۱۲ ق. ج۱، ص۱۱۹؛ امالی الصدوق، ص۴۶۰-۴۶۱؛ أبو عبد الله محمد بن النعمان البغدادی الملقب بالمفید، الفصول المختارة فی العیون و المحاسن، الطبعة الرابعة، دار الاضواء، بیروت، ۱۴۰۵ ق. ص۲۳۵؛ الارشاد، ص۸۳.</ref>. چون حسان [[شعر]] خود را خواند، [[رسول خدا]]{{صل}} در [[قدردانی]] از او فرمود: {{متن حدیث|لَا تَزَالُ يَا حَسَّانُ مُؤَيَّداً بِرُوحِ‏ الْقُدُسِ‏ مَا نَصَرْتَنَا بِلِسَانِكَ‏}}<ref>«ای حسان، تا آن زمان که ما را به زبان خود یاری می‌کنی، از تأییدات روح القدس بهره‌مند گردی». الغدیر، ج۲، ص۳۴.</ref>.
# [[تشویق]] باید به اندازه باشد و از حد [[تجاوز]] ننماید، زیرا در این صورت زمینه انتظارهای نابجا و [[غرور]] را فراهم می‌کند؛ و نیز نباید کم‌تر از اندازه باشد، زیرا نتیجه مطلوب خود را از دست می‌دهد. [[امیر مؤمنان علی]]{{ع}} فرموده است: {{متن حدیث|الثَّنَاءُ بِأَكْثَرَ مِنَ‏ الِاسْتِحْقَاقِ‏ مَلَقٌ‏ وَ التَّقْصِيرُ عَنِ الِاسْتِحْقَاقِ عِيٌّ أَوْ حَسَدٌ}}<ref>«ستایش بیش از استحقاق، تملق است، و کم‌تر از استحقاق درماندگی یا رشک بردن است». نهج البلاغه، حکمت ۳۴۷.</ref>.
# تشویق وسیله [[برانگیختن]] است و نباید خود به صورت [[هدف]] درآید و تمام [[ذهن]] و [[فکر]] فرد را به خود مشغول سازد که در این صورت نقش بازدارنده پیدا می‌کند، زیرا موجب فراموش شدن هدف اصلی می‌شود. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در دعایی می‌آموزد که مشغولیت اساسی [[انسان]] باید متوجه اصیل‌ترین امور باشد: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ اجْعَلْنَا مَشْغُولِينَ‏ بِأَمْرِكَ‏}}<ref>«خدایا ما را از کسانی قرار ده که پیوسته به امر تو مشغولند». جامع الاخبار، ص۱۲۸؛ محمد السبزواری، معارج الیقین فی اصول الدین، تحقیق علاء آل جعفر، الطبعة الاولی، مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث، قم، ۱۴۱۰ ق. ص۳۶۴؛ بحارالانوار، ج۹۵، ص۳۶۰.</ref>.
#هنگام تشویق کردن باید علت آن بر شخصی که تشویق می‌شود روشن باشد و این کار به گونه‌ای صورت گیرد که شخص خود را مستحق آن ببیند و از [[تأیید]] درونی وی برخوردار باشد. در این صورت است که تشویق نقشی سازنده و بالنده خواهد داشت. زمانی که فرزند [[اشعث بن قیس]] مرد، [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} در ضمن تسلیتی به او به لطایفی [[تربیتی]]، از جمله این امر اشارت کرد و فرمود: {{متن حدیث|يَا أَشْعَثُ إِنْ‏ تَحْزَنْ‏ عَلَى‏ ابْنِكَ‏ فَقَدِ اسْتَحَقَّتْ‏ مِنْكَ ذَلِكَ الرَّحِمُ وَ إِنْ تَصْبِرْ فَفِي اللَّهِ مِنْ كُلِّ مُصِيبَةٍ خَلَفٌ يَا أَشْعَثُ إِنْ صَبَرْتَ جَرَى عَلَيْكَ الْقَدَرُ وَ أَنْتَ مَأْجُورٌ وَ إِنْ جَزِعْتَ جَرَى عَلَيْكَ الْقَدَرُ وَ أَنْتَ مَأْزُورٌ يَا أَشْعَثُ ابْنُكَ سَرَّكَ وَ هُوَ بَلَاءٌ وَ فِتْنَةٌ وَ حَزَنَكَ‏ وَ هُوَ ثَوَابٌ وَ رَحْمَةٌ}}<ref>«اشعث! اگر بر پسرت اندوهگینی، سزاواری به خاطر پیوندی که - با او - داری، و اگر شکیبا باشی، هر مصیبت را نزد خدا پاداشی است. اشعث! اگر شکیبایی پیش گیری، حکم خدا بر تو رفته است و مزد داری، و اگر بیتابی کنی، تقدیر الهی بر تو جاری است و گناهکاری. پسرت تو را شاد می‌داشت و برای تو ابتلا بود و آزمایش، و تو را اندوهگین ساخت و آن پاداش است و آمرزش». نهج البلاغه، حکمت ۲۹۱.</ref>.<ref>[[م‍ص‍طف‍ی‌ دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌|دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌، م‍ص‍طف‍ی‌]]، [[سیره نبوی ج۴ (کتاب)|سیره نبوی]]، ج۴ ص ۱۶۶.</ref>


==نقش [[تنبیه]] در [[تربیت]]==
=== روش [[نیکی]] در برابر بدی ===
[[انسان]] پیوسته در معرض [[اشتباه]] و [[خطا]]، و [[انحراف]] و [[گناه]] است، و [[نیازمند]] است به هشیار شدن در دوری از آنچه موجب [[تباهی]] است.
این روش از اصل بازگشت یا تغییر [[رفتار]] استخراج می‌شود. این روش شیوه همیشگی همه [[پیشوایان دین]] نسبت به [[دوستان]] [[خطاکار]] و [[دشمنان]] [[نادان]] بوده است. [[امام سجاد]] {{ع}} در دعایی که برای [[همسایگان]] خود می‌کند در دعای بیست و ششم و در عبارت سوم آن می‌فرمایند: "خدایا مرا بر آن دار که بدکردارشان را به [[نیکی]] [[پاداش]] دهم و از ستمکارشان به [[عفو]] و [[بخشش]] درگذرم؛ درباره همه ایشان خوش‌گمان باشم و با نیکویی همه آن‌ها را [[سرپرستی]] نمایم و با [[پاکدامنی]] چشمم را از ([[زشتی‌ها]] و لغزش‌های) آنان بپوشانم و با [[فروتنی]] با آن‌ها نرم باشم (سختگیر نباشم) و با [[مهربانی]] بر گرفتارانشان رقت داشته و دلجویی کنم و در پنهانی و پشت سر، [[دوستی]] (خود) را برای آنان آشکار سازم و با [[پاکدامنی]] (نه با آلودگی به [[فساد]] و تباهکاری) [[نعمت]] همیشگی (روزی و [[خوشی]]) را نزد ایشان [[دوست]] بدارم و آنچه برای [[خویشان]] خود [[واجب]] و لازم می‌دانم درباره ایشان لازم دانم و آنچه برای [[خواص]] و [[نزدیکان]] رعایت داشته در نظر دارم؛ برای ایشان رعایت کنم"<ref>{{متن حدیث|وَ اجْعَلْنِي اللَّهُمَّ أَجْزِي بِالْإِحْسَانِ مُسِيئَهُمْ، وَ أُعْرِضُ بِالتَّجَاوُزِ عَنْ ظَالِمِهِمْ، وَ أَسْتَعْمِلُ حُسْنَ الظَّنِّ فِي كَافَّتِهِمْ، وَ أَتَوَلَّى بِالْبِرِّ عَامَّتَهُمْ، وَ أَغُضُّ بَصَرِي عَنْهُمْ عِفَّةً، وَ أُلِينُ جَانِبِي لَهُمْ تَوَاضُعاً، وَ أَرِقُّ عَلَى أَهْلِ الْبَلَاءِ مِنْهُمْ رَحْمَةً، وَ أُسِرُّ لَهُمْ بِالْغَيْبِ مَوَدَّةً، وَ أُحِبُّ بَقَاءَ النِّعْمَةِ عِنْدَهُمْ نُصْحاً، وَ أُوجِبُ لَهُمْ مَا أُوجِبُ لِحَامَّتِي، وَ أَرْعَى لَهُمْ مَا أَرْعَى لِخَاصَّتِي}}.</ref>.<ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص۱۰۶-۱۰۷.</ref>
{{متن قرآن|وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ}}<ref>«و من نفس خویش را تبرئه نمی‌کنم که نفس به بدی بسیار فرمان می‌دهد» سوره یوسف، آیه ۵۳.</ref>.
نقش تنبیه در تربیت، فراهم کردن [[بیم]] از [[بدی]] و [[پلیدی]] و نوعی ایمن‌سازی است، نه [[تخریب]] متربی و شکستن حریم‌های [[ایمنی]] درونی؛ بدین معنا که تنبیه در [[حقیقت]] بیدارسازی و ادب‌آموزی است تا شخص در نتیجه [[هشیاری]] خود به ایمن‌سازی حریم‌های وجودی خویش دست یازد و از بدی و پلیدی دوری نماید؛ و اگر [[بیداری]] و هشیاری صورت نگیرد، فرد همچنان در مسیر اشتباه پیش می‌رود؛ به بیان [[علی]]{{ع}}: {{متن حدیث|إِنَّ هَذِهِ النَّفْسَ‏ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ فَمَنْ‏ أَهْمَلَهَا جَمَحَتْ‏ بِهِ‏ إِلَى‏ الْمَآثِمِ‏}}<ref>«همانا این نفس به بدی و گناه فرمان می‌دهد، پس هرکه آن را واگذارد او را به سوی گناهان می‌کشاند». شرح غررالحکم، ج۲، ص۵۲۰؛ عیون الحکم و المواعظ، ص۱۴۱.</ref>.


اگر بیدارسازی و ادب‌آموزی به موقع و به [[درستی]] صورت نگیرد و به ایجاد حریم‌های درونی به وسیله خود شخص منجر نشود، انسان به سرعت به سوی [[تباهی]] می‌رود؛ به تعبیر [[امیر مؤمنان علی]]{{ع}}: {{متن حدیث|مَنْ‏ أَهْمَلَ‏ نَفْسَهُ‏ أَهْلَكَهَا}}<ref>«هرکه نفس خود را واگذارد، هلاکش گرداند». شرح غررالحکم، ج۵، ص۱۶۰؛ عیون الحکم و المواعظ، ص۴۲۹.</ref>.
=== روش تأخیر در [[کیفر]] ===
این روش باعث می‌شود متربی در کار خود [[تفکر]] کند و خویشتن را از بند [[گناهان]] و خطاهای [[خوار]] کننده برهاند. [[امام سجاد]] {{ع}} در دعای شانزدهم و در عبارت بیست و ششم آن می‌فرمایند: "و شگفت‌تر از آن [[بردباری]] تو درباره من و درنگ تو از زود به [[کیفر]] رسانیدن من است و این نه برای گرامی بودن نزد تو است، بلکه برای [[مدارا]] و [[خوش‌رفتاری]] و [[احسان]] توست بر من تا از [[معصیت]] خشم‌آور تو دست بردارم و از [[گناهان]] خوارکننده خود را بازدارم؛ و برای آنست که گذشتن از من نزد تو از به [[کیفر]] رساندن من خوشایندتر است"<ref>{{متن حدیث|وَ أَعْجَبُ مِنْ ذَلِكَ أَنَاتُكَ عَنِّي، وَ إِبْطَاؤُكَ عَنْ مُعَاجَلَتِي، وَ لَيْسَ ذَلِكَ مِنْ كَرَمِي عَلَيْكَ، بَلْ تَأَنِّياً مِنْكَ لِي، وَ تَفَضُّلًا مِنْكَ عَلَيَّ لِأَنْ أَرْتَدِعَ عَنْ مَعْصِيَتِكَ الْمُسْخِطَةِ وَ أُقْلِعَ عَنْ سَيِّئَاتِيَ الْمُخْلِقَةِ، وَ لِأَنَّ عَفْوَكَ عَنِّي أَحَبُّ إِلَيْكَ مِنْ عُقُوبَتِي}}.</ref>.<ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص۱۰۸.</ref>


ازاین‌روست که [[تنبیه]] به عنوان امری تبعی و نه اصلی، آنجا که راهی دیگر برای بیدار کردن و درمان نمودن وجود ندارد، به کار گرفته می‌شود؛ به بیان [[امام علی]]{{ع}}: {{متن حدیث|مَنْ‏ لَمْ‏ يُصْلِحْهُ‏ حُسْنُ‏ الْمُدَارَاةِ أَصْلَحَهُ سُوءُ المُكَافَاةِ}}<ref>«کسی که با خوش‌رفتاری اصلاح نشود، با خوب کیفر کردن اصلاح می‌شود». غررالحکم، ج۲، ص۱۷۸؛ عیون الحکم و المواعظ، ص۴۴۴.</ref>.
=== روش [[موعظه]] ===
این روش در راستای اصل [[تذکر]] قابل استخراج است. [[امام سجاد]] {{ع}} در دعای بیستم و در عبارت شانزدهم آن می‌فرمایند: "بار خدایا مرا به [[هدایت]] و [[راهنمائی]] (به [[دین حق]]) گویا فرما؛ و [[پرهیزکاری]] را به من [[الهام]] نما (در [[دل]] من انداز) و به روشی که پاکیزه‌تر ([[بهترین]] روش‌ها) است توفیقم ده و به کاری که (نزد تو) پسندیده‌تر است بگمارم"<ref>{{متن حدیث|اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى، وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى، وَ وَفِّقْنِي لِلَّتِي هِيَ أَزْكَى، وَ اسْتَعْمِلْنِي بِمَا هُوَ أَرْضَى}}</ref>.<ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص۱۰۸-۱۰۹.</ref>


البته نباید فراموش کرد که تنبیه اصالت ندارد و آنچه اصل است [[رحمت]] و [[محبت]]، و گذشت و [[بخشش]] است، و هیچ‌چیز چون [[ملایمت]] و [[مدارا]]، در [[تربیت]] مؤثر نیست و روش [[تربیتی]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و اوصیای آن [[حضرت]] چنین بوده است. در [[منطق]] [[الهی]] و [[سیره نبوی]] تنبیه نیز جلوه‌ای از رحمت و محبت است و نباید از این ساختار دور شود. از [[رسول خدا]]{{صل}} [[روایت]] شده است که [[خداوند]] فرموده است: {{متن حدیث|سَبَقَتْ رَحْمَتِي عَضَبِي}}<ref>«رحمت من بر غضبم سبقت دارد». مصنف عبدالرزاق، ج۲، ص۱۶۲؛ مسند احمد بن حنبل، ج۲، ص۲۴۲؛ صحیح مسلم، ج۱۷، ص۶۸؛ مسند أبی یعلی الموصلی، ج۱۱، ص۱۶۹؛ الکافی، ج۱، ص۴۴۳؛ مجمع الزوائد، ج۱۰، ص۲۱۳؛ الجامع الصغیر، ج۲، ص۲۳۹؛ کنز العمال، ج۱، ص۵۲، ج۴، ص۲۵۰، ج۱۲، ص۴۱۷.</ref>.
=== روشن یادآوری [[نعمت]] ===
[[پند]] و [[موعظه]] با یادآوری [[نعمت]] نافذتر است. [[امام سجاد]] {{ع}} در دعای یکم و در عبارت هجده تا بیست و دوم آن از این روش استفاده می‌نمایند، چرا که در ابتدا به ذکر [[نعمت‌ها]] در پرتو [[حمد]] [[خداوند]] پرداخته و پس از اینکه [[ضعف]] [[انسان]] را در [[پیروی]] از [[دستورهای الهی]] و [[مخالفت]] با [[اوامر]] او برمی‌شمرند بر بازگشت و [[توبه]] به عنوان [[فضل الهی]] تأکید می‌ورزند<ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص۱۰۹.</ref>.


کسانی می‌توانند در [[راه]] تربیت به [[درستی]] گام زنند که بتوانند رحمت و محبت خود را بر [[خشم]] و [[غضب]] چیره گردانند و جز از سر [[لطف]] و [[مرحمت]] دست به تنبیه نگشایند. بنابراین تا آنجا که می‌شود باید با تمهیداتی از جنس رحمت و محبت، و بخشش و گذشت، فرد را از [[بدی]] جدا کرد و رو به [[اصلاح]] برد. و آنجا که تنبیه [[ضرورت]] می‌یابد، باید توجه داشت زمانی مؤثر و مفید و کارساز است که مبتنی بر آدابی صحیح انجام گیرد، و در غیر این صورت، نه تنها نتیجه‌ای نخواهد داشت، بلکه به نتایج عکس و آسیب‌های جبران‌ناپذیر شخصیتی و [[روحی]] و [[اجتماعی]] منجر خواهد شد. در این میان از همه چیز مهم‌تر آن است که ریشه‌ها و زمینه‌های [[کجی]] و ناراستی شناخته شود و تلاش گردد که آن زمینه‌ها از بین برود.<ref>[[م‍ص‍طف‍ی‌ دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌|دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌، م‍ص‍طف‍ی‌]]، [[سیره نبوی ج۴ (کتاب)|سیره نبوی]]، ج۴ ص ۱۶۹.</ref>
=== روش شناساندن [[حمد]] و [[ستایش]] ===
یادآوری [[نعمت]] باید در پرتو [[حمد]] و [[ستایش]] صورت گیرد تا متربی به [[نعمت]] و بخشش‌های پی در پی [[منعم]] توجه کند. [[امام سجاد]] {{ع}} در دعای یکم و در عبارت هشت و نهم آن می‌فرمایند:و [[سپاس]] خدای را که اگر بندگانش را از شناختن سپاس‌گزاری خود بر نعمت‌های پی در پی که به ایشان داده و بخشش‌های پیوسته که برای آ‌نها تمام گردانیده باز می‌داشت (امر نفرموده بود که [[شکر]] نعمت‌هایش بجا آورند)، هرآینه نعمت‌هایش را صرف نموده او را [[ناسپاسی]] می‌کردند؛ و در روزی که عطا فرموده فراخی می‌یافتند و شکرش بجا نمی‌آوردند و اگر چنین می‌بودند ([[شکر]] نمی‌کردند)، از حدود [[انسانیت]] به مرز بهیمیت (چارپایان، که مرتبه [[بی‌خردی]] است) روی می‌آوردند و چنان بودند که در کتاب محکم و [[استوار]] خود وصف فرموده: {{متن قرآن|إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا}}<ref>«آنها جز همگون چارپایان نیستند بلکه گمراه‌ترند» سوره فرقان، آیه ۴۴.</ref>.<ref>{{متن حدیث|وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَوْ حَبَسَ عَنْ عِبَادِهِ مَعْرِفَةَ حَمْدِهِ عَلَى مَا أَبْلَاهُمْ مِنْ مِنَنِهِ الْمُتَتَابِعَةِ، وَ أَسْبَغَ عَلَيْهِمْ مِنْ نِعَمِهِ الْمُتَظَاهِرَةِ، لَتَصَرَّفُوا فِي مِنَنِهِ فَلَمْ يَحْمَدُوهُ، وَ تَوَسَّعُوا فِي رِزْقِهِ فَلَمْ يَشْكُرُوهُ وَ لَوْ كَانُوا كَذَلِكَ لَخَرَجُوا مِنْ حُدُودِ الْإِنْسَانِيَّةِ إِلَى حَدِّ الْبَهِيمِيَّةِ فَكَانُوا كَمَا وَصَفَ فِي مُحْكَمِ كِتَابِهِ إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا}}</ref>.<ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص۱۰۹ ـ ۱۱۰.</ref>


==[[آداب]] [[تنبیه]]==
=== روش ابراز توانایی‌ها ===
تنبیه زمانی نقش هشداردهندگی، بیدارکنندگی، بازدارندگی و اصلاح‌کنندگی دارد که براساس آدابی صحیح [[اجرا]] شود که به مواردی از این آداب اشاره می‌شود.
این روش مبتنی بر اصل "[[عزت]]" و با توجه به نقاط قوت و توانایی‌های [[انسان]] به دست می‌آید. [[امام سجاد]] {{ع}}، در دعای سی و هفتم و در عبارت یکم آن می‌فرمایند: "بارخدایا کسی به پایان [[شکر]] و [[سپاس]] تو نمی‌رسد مگر اینکه از [[احسان]] و [[نیکی]] تو چیزی (نعمتی که آن [[توانایی]] بر [[شکرگزاری]] است) بر او فراهم می‌آید که او را به شکری دیگر وادار می‌گرداند"<ref>{{متن حدیث|اللَّهُمَّ إِنَّ أَحَداً لَا يَبْلُغُ مِنْ شُكْرِكَ غَايَةً إِلَّا حَصَلَ عَلَيْهِ مِنْ إِحْسَانِكَ مَا يُلْزِمُهُ شُكْراً}}</ref>.<ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص۱۱۰.</ref>
# تنبیه به عمل و صفت بد شخص تعلق می‌گیرد و [[هدف آن]] است که شخص از [[بدی]] جدا شود و نباید به [[شخصیت]] [[انسانی]] او [[اهانت]] شود و فرد [[تحقیر]] گردد. [[امیر مؤمنان علی]]{{ع}} فرموده است: {{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ قَدْ وَضَعَ الْعِقَابَ عَلَى مَعْصِيَتِهِ ذِيَادَةً لِعِبَادِهِ‏ عَنْ‏ نِقْمَتِهِ‏}}<ref>«همانا خدای سبحان کیفر را بر معاصی خود قرار داده است تا بندگانش را از عذاب خویش بازدارد». شرح غررالحکم، ج۲، ص۵۱۷؛ عیون الحکم و المواعظ، ص۱۵۱ [بدون {{متن حدیث|لِعِبَادِهِ‏}}].</ref>.
 
# تنبیه باید سنجیده و حساب‌شده و دقیق باشد و به هیچ وجه از حد و اندازه فراتر نرود و از [[میزان]] [[خطا]] و [[جرم]] شدیدتر نباشد که در این صورت تأثیر مثبت خود را از دست می‌دهد و موجب عکس‌العمل منفی می‌شود. نقل شده است که مردی نزد [[پیامبر]]{{صل}} آمد و عرض کرد که خانواده‌ام [[نافرمانی]] می‌کنند، چگونه آنان را تنبیه کنم؟ [[حضرت]] فرمود: “آنان را ببخش”. آن شخص برای بار دوم و سوم سؤال خود را تکرار کرد و پیامبر{{صل}} نیز همان پاسخ را داد. آن‌گاه فرمود: {{متن حدیث|فَعَاقِبْ بِقَدْرِ الذَّنْبِ}}<ref>«پس [اگر چاره‌ای نبود و خواستی تنبیه کنی]به اندازه گناهی که کرده‌اند مجازات کن [و فراتر مرو]». المعجم الکبیر، ج۲، ص۲۶۹؛ اسد الغابة، ج۱، ص۳۳۶؛ مجمع الزوائد، ج۸، ص۱۰۶؛ الاصابة، ج۱، ص۲۳۶.</ref>. امیر مؤمنان علی{{ع}} در آموزه‌ای والا یادآور شده است که چنان‌چه تنبیه سنجیده و حساب‌شده و دقیق نباشد، نه تنها تأثیرگذار نخواهد بلکه موجبات گستاخی و [[لجاجت]] را فراهم می‌سازد: {{متن حدیث|الْإِفْرَاطُ فِي‏ الْمَلَامَةِ يَشُبُّ‏ نَارَ اللَّجَاجَةِ}}<ref>«افراط در سرزنش کردن، میزان لجاجت را افزون‌تر می‌کند». غررالحکم، ج۱، ص۸۸؛ عیون الحکم و المواعظ، ص۲۲ [{{متن حدیث|نِیرَانَ}} آمده است].</ref>. [[تنبیه]] باید چنان از ظرافت‌های [[تربیتی]] برخوردار باشد که به صورت عاملی بیدارکننده و بازدارنده از [[بدی]] عمل نماید. حتی [[امیر مؤمنان علی]]{{ع}} یادآور شده است که در صورت [[احساس]] [[پشیمانی]] نباید شخص را به یاد [[اشتباه]] و گناهش انداخت و به تکرار عذرخواهی واداشت. آن [[حضرت]] فرموده است: {{متن حدیث|إِعَادَةُ الِاعْتِذَارِ تَذْكِيرٌ بِالذَّنْبِ‏}}<ref>«تکرار نمودن عذرخواهی، به یاد گناه انداختن است». شرح غررالحکم، ج۱، ص۳۷۴؛ عیون الحکم و المواعظ، ص۷۱.</ref>. این‌گونه دقت‌ها از لوازم ضروری روش تنبیه است. همچنین نقل شده است که کسی نزد [[امام کاظم]]{{ع}} از [[رفتار]] فرزند خود [[شکایت]] کرد. حضرت به آن شخص درباره تنبیه فرزندش فرمود: {{متن حدیث|لَا تَضْرِبْهُ وَ اهْجُرْهُ‏ وَ لَا تُطِلْ‏}}<ref>«فرزندت را تنبیه بدنی مکن و [برای ادب کردنش]با او قهر کن، ولی قهرت طولانی نشود». عدة الداعی، ص۸۹؛ بحارالانوار، ج۱۰۴، ص۹۹.</ref>.
=== روش [[حسن ظن]] ===
# تنبیه برای تنبّه و [[بیداری]] است و باید کاملاً متناسب شخص و عملی که از او سر زده است [[انتخاب]] شود. [[چشم‌پوشی]]، اخم، روی ترش کردن، روی برگرداندن، ترک کردن، [[قهر]] کردن، به کنایه [[سخن گفتن]]، اشاره لفظی، [[تذکر]]، سخن عادی، سخن تند<ref>الامام روح الله الموسوی الخمینی، تحریرالوسیله، الطبعة الثانیة، مطبعة الآداب، النجف، ۱۳۹۰ ق. افست، ج۱، ص۴۷۶.</ref>، و مانند اینها مراتبی است که به عنوان دارویی مؤثر از جانب طبیبی حاذق و [[دلسوز]] انتخاب می‌شود؛ و درصورتی‌که مرتبه‌ای لطیف‌تر نتیجه می‌دهد، استفاده از مراتب شدیدتر به هیچ وجه جایز نیست<ref>الامام روح الله الموسوی الخمینی، تحریرالوسیله، الطبعة الثانیة، مطبعة الآداب، النجف، ۱۳۹۰ ق. افست، ج۱، ص۴۷۶.</ref>. نقل کرده‌اند که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به [[دیدار]] [[فاطمه]]{{س}} رفت، اما وارد [[خانه]] نشد و بازگشت. زمانی که [[علی]]{{ع}} به خانه آمد، فاطمه{{س}} ماجرا را برای او بازگفت. علی{{ع}} نزد [[پیامبر]]{{صل}} رفت و علت را جویا شد. پیامبر{{صل}} فرمود: “پرده‌ای نقش‌دار به در خانه آویخته دیدم”. و سپس اضافه کرد: “مرا با [[دنیا]] چه کار؟” [[علی]]{{ع}} نزد [[فاطمه]]{{س}} بازگشت و آنچه را از [[پیامبر]]{{صل}} شنیده بود بیان کرد. فاطمه{{س}} گفت: “مرا به آنچه نظر و خواست آن [[حضرت]] است [[فرمان]] بده”. علی{{ع}} گفت: “آن پرده را نزد فلان کس که خانواده‌ای محتاجند بفرست”<ref>صحیح البخاری، ج۳، ص۳۲۷.</ref>. باید توجّه داشت که گاهی صرف [[پشیمانی]] و [[اقرار]] به [[نادانی]] و گناه‌ورزی، [[تنبیه]] شمرده می‌شود و نباید گامی دیگر در [[جهت]] تنبیه شخص برداشته شود؛ به بیان [[امیر مؤمنان علی]]{{ع}}: {{متن حدیث|رُبَّ‏ جُرْمٍ‏ أَغْنَى‏ عَنِ‏ الِاعْتِذَارِ عَنْهُ الْإِقْرَارُ بِهِ}}<ref>«بسا گناهی که اقرار به آن از عذرخواهی از آن بی‌نیاز سازد». شرح غررالحکم، ج۴، ص۷۴؛ عیون الحکم و المواعظ، ص۲۶۷.</ref>. این لطافت‌ها در امر تنبیه با توجه به [[فلسفه]] تنبیه است؛ و اگر تنبیه جز این‌گونه دیده شود به امری خلاف فلسفه خود تبدیل می‌گردد، زیرا [[هدف]] [[بیداری]] و [[هشیاری]] و بازدارندگی است، و چنان‌که شخص متنبه شده باشد، چنان است که گویا [[خطا]] نکرده است و باید این‌گونه دیده شود؛ به بیان علی{{ع}}: {{متن حدیث|مَا أَذْنَبَ‏ مَنِ‏ اعْتَذَرَ}}<ref>«کسی که عذر خواهد، گویا گناه نکرده است». شرح غررالحکم، ج۶، ص۵۰؛ عیون الحکم و المواعظ، ص۴۷۶.</ref>.
این روش موجب می‌شود که مربی در مقابل خطاهای غیر یقینی متربی [[بهترین]] واکنش را از خود نشان دهد و با آبروی او بازی نکند. [[امام سجاد]] {{ع}} در دعای بیست و ششم و در عبارت سوم آن می‌فرمایند: "خدایا مرا بر آن دار که بد کردارشان را به [[نیکی]] [[پاداش]] دهم، و از ستمکارشان به [[عفو]] و [[بخشش]] درگذرم؛ و درباره همه ایشان خوش‌گمان باشم و با نیکویی همه آن‌ها را [[سرپرستی]] نمایم و با [[پاکدامنی]] چشمم را از ([[زشتی‌ها]] و لغزش‌های) آنان بپوشانم؛ و با [[فروتنی]] با آن‌ها نرم باشم (سختگیر نباشم) و با [[مهربانی]] بر گرفتارانشان رقت داشته دلجویی کنم؛ و در پنهانی و پشت سر [[دوستی]] (خود) را برای آنان آشکار سازم و با [[پاکدامنی]] (نه با آلودگی به [[فساد]] و تباهکاری) [[نعمت]] همیشگی (روزی و [[خوشی]]) را نزد ایشان [[دوست]] بدارم و آنچه برای [[خویشان]] خود [[واجب]] و لازم می‌دانم درباره ایشان لازم دانم و آنچه برای [[خواص]] و [[نزدیکان]] رعایت داشته در نظر دارم برای ایشان رعایت کنم"<ref>{{متن حدیث|وَ اجْعَلْنِي اللَّهُمَّ أَجْزِي بِالْإِحْسَانِ مُسِيئَهُمْ، وَ أُعْرِضُ بِالتَّجَاوُزِ عَنْ ظَالِمِهِمْ، وَ أَسْتَعْمِلُ حُسْنَ الظَّنِّ فِي كَافَّتِهِمْ، وَ أَتَوَلَّى بِالْبِرِّ عَامَّتَهُمْ، وَ أَغُضُّ بَصَرِي عَنْهُمْ عِفَّةً، وَ أُلِينُ جَانِبِي لَهُمْ تَوَاضُعاً، وَ أَرِقُّ عَلَى أَهْلِ الْبَلَاءِ مِنْهُمْ رَحْمَةً، وَ أُسِرُّ لَهُمْ بِالْغَيْبِ مَوَدَّةً، وَ أُحِبُّ بَقَاءَ النِّعْمَةِ عِنْدَهُمْ نُصْحاً، وَ أُوجِبُ لَهُمْ مَا أُوجِبُ لِحَامَّتِي، وَ أَرْعَى لَهُمْ مَا أَرْعَى لِخَاصَّتِي}}.</ref>.<ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص۱۱۱.</ref>
# تنبیه نباید به هیچ وجه برای تشفی خاطر و ارضای خود و یا [[انتقام]] صورت بگیرد، زیرا تنبیه ابراز [[محبت]] و [[دلسوزی]] است در قالبی مناسب برای [[اصلاح]] و [[تربیت]]، و نه انتقام‌جویی و [[تخلیه]] [[احساسات]]. [[روایت]] شده است: {{متن حدیث|نَهَى رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} عَنِ‏ الْأَدَبِ‏ عِنْدَ الْغَضَبِ‏}}<ref>«رسول خدا{{صل}} از تنبیه هنگام خشم نهی کرده است». المحاسن، ج۱، ص۲۷۴؛ الکافی، ج۷، ص۲۶۰؛ تهذیب الاحکام، ج۱۰، ص۱۴۸؛ الجامع للشرایع، ص۵۶۹؛ وسائل الشیعة، ج۱۸، ص۳۳۷.</ref>. و از امیر مؤمنان علی{{ع}} نقل شده است: {{متن حدیث|لَا أَدَبَ‏ مَعَ‏ غَضَبٍ‏}}<ref>«تنبیه در حال خشم بی‌معناست». عیون الحکم و المواعظ، ص۵۳۱؛ میزان الحکمة، ج۱، ص۱۱۰.</ref>. تنبیه زمانی واجد فلسفه خویش است که از سر محبت و [[شفقت]] باشد، نه از سر [[قساوت]] و [[خشونت]]. از [[امیر مؤمنان علی]]{{ع}} چنین [[روایت]] شده است: {{متن حدیث|اضْرِبْ‏ خَادِمَكَ‏ إِذَا عَصَى‏ اللَّهَ‏ وَ اعْفُ عَنْهُ إِذَا عَصَاكَ}}<ref>«اگر خدمتگزارت خدا را نافرمانی کرد، او را تنبیه کن، ولی اگر شخص تو را نافرمانی کرد، او را ببخش». شرح غررالحکم، ج۲، ص۱۹۴؛ عیون الحکم و المواعظ، ص۷۷.</ref>. ابن شهرآشوب نقل کرده است که روزی امیر مؤمنان علی{{ع}} خدمتگزار خود را چند بار فراخواند ولی او [[امام]]{{ع}} را پاسخ نداد. آن [[حضرت]] در پی او برآمد و او را جلوی در [[خانه]] یافت. از او پرسید: “چه چیز تو را واداشت که پاسخم نگویی؟” گفت: “در [[اجابت]] [[سست]] بودم و از [[عقوبت]] [[احساس امنیت]] نمودم”. پس حضرت فرمود: {{متن حدیث|الْحَمْدُ لِلَّهِ‏ الَّذِي‏ جَعَلَنِي‏ مِمَّنْ‏ تَأْمَنُهُ‏ خَلْقُهُ‏}}<ref>«سپاس خدایی را که مرا از آنان قرار داده است که مردم از جانب او احساس امنیت می‌کنند». مناقب ابن شهرآشوب، ج۲، ص۱۱۳؛ بحار الانوار، ج۴۱، ص۴۸.</ref>.
 
#آنجا که لازم است تنبیهی صورت گیرد، بهتر است دور از چشم دیگران و در خفا باشد، مگر در مواردی خاص - با ملاحظات همه‌جانبه و رعایت [[آداب]] [[تنبیه]] - که تنبیه موجب بازدارندگی جمعی می‌شود، چنان‌که امیر مؤمنان علی{{ع}} بدین امر اشارت فرموده است: {{متن حدیث|الْعَاقِلُ مَنْ اتَّعَظَ بِغَيْرِهِ}}<ref>«عاقل کسی است که از مشاهده دیگران پند گیرد». شرح غررالحکم، ج۱، ص۳۳۹؛ عیون الحکم و المواعظ، ص۴۷.</ref>.
=== روش عذرپذیری ===
#شخصی که تنبیه می‌شود باید نسبت به تنبیه خود توجیه باشد و بداند که چرا [[مجازات]] می‌شود؛ و باید این امر به‌گونه‌ای باشد که شخص خود را مستحق آن ببیند و از [[تأیید]] درونی وی برخوردار باشد تا تأثیر بیدارکننده و بازدارنده و اصلاح‌کننده داشته باشد.<ref>[[م‍ص‍طف‍ی‌ دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌|دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌، م‍ص‍طف‍ی‌]]، [[سیره نبوی ج۴ (کتاب)|سیره نبوی]]، ج۴ ص ۱۷۱.</ref>
پذیرفتن عذر متربی در مقابل خطایی که از او سر زده است باعث می‌شود که احساس [[عزت]] او از بین نرود. [[امام سجاد]] {{ع}} در دعای سی و هشتم و در عبارت یکم آن می‌فرمایند: "بارخدایا من به درگاه تو عذر می‌خواهم از [[ستم]] کشیده‌ای که در برابر من به او [[ستم]] رسیده و من او را [[یاری]] نکرده‌ام و از [[احسان]] و [[نیکی]] که به من شده و [[سپاس]] آن را بجا نیاورده‌ام و از بدکرداری که از من عذر خواسته و من عذرش را نپذیرفته‌ام و از [[نیازمندی]] که از من درخواست نموده و من او را نبخشیده و بر خود [[برتری]] نداده‌ام و از [[حق]] [[صاحب]] [[حق]] مؤمنی که بر من لازم است و آن را نداده‌ام و از [[عیب]] و [[نقص]] مؤمنی که برای من آشکار گشته و آن را نپوشانده‌ام"<ref>{{متن حدیث|اللَّهُمَّ إِنِّي أَعْتَذِرُ إِلَيْكَ مِنْ مَظْلُومٍ ظُلِمَ بِحَضْرَتِي فَلَمْ أَنْصُرْهُ، وَ مِنْ مَعْرُوفٍ أُسْدِيَ إِلَيَّ فَلَمْ أَشْكُرْهُ، وَ مِنْ مُسِي‏ءٍ اعْتَذَرَ إِلَيَّ فَلَمْ أَعْذِرْهُ، وَ مِنْ ذِي فَاقَةٍ سَأَلَنِي فَلَمْ أُوثِرْهُ، وَ مِنْ حَقِّ ذِي حَقٍّ لَزِمَنِي لِمُؤْمِنٍ فَلَمْ أُوَفِّرْهُ، وَ مِنْ عَيْبِ مُؤْمِنٍ ظَهَرَ لِي فَلَمْ أَسْتُرْهُ، وَ مِنْ كُلِّ إِثْمٍ عَرَضَ لِي فَلَمْ أَهْجُرْهُ}}</ref>.<ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص۱۱۱-۱۱۲.</ref>
 
=== روش عیب‌‌پوشی ===
عیب‌پوشی و عذرپذیری در زمانی به کار گرفته می‌شوند که خطای متربی یقینی است و باید [[عیب]] و [[گناه]] او پوشانده شود. [[امام سجاد]] {{ع}} در دعای شانزدهم و در عبارت بیست و یکم آن می‌فرمایند: "ای خدای من [[سپاس]] مخصوص تو است که چه بسیار [[عیب]] مرا پوشاندی و (نزد [[مردم]]) رسوایم نکردی و چه بسیار [[گناه]] مرا پنهان نمودی و (به آن نزد دیگران) معروفم ننمودی و چه بسا [[زشتی]] ([[گناه]]) که به‌جا آوردم و پرده مرا ندریدی، و طوق ناپسندی و [[زشتی]] آن را به گردنم نینداختی و بدی‌های آن را بر همسایگانم که در جستجوی عیب‌هایم هستند و بر رشک‌بران نعمتی که به من داده‌ای آشکار نساختی"<ref>{{متن حدیث|يَا إِلَهِي فَلَكَ الْحَمْدُ فَكَمْ مِنْ عَائِبَةٍ سَتَرْتَهَا عَلَيَّ فَلَمْ تَفْضَحْنِي، وَ كَمْ مِنْ ذَنْبٍ غَطَّيْتَهُ عَلَيَّ فَلَمْ تَشْهَرْنِي، وَ كَمْ مِنْ شَائِبَةٍ أَلْمَمْتُ بِهَا فَلَمْ تَهْتِكْ عَنِّي سِتْرَهَا، وَ لَمْ تُقَلِّدْنِي مَكْرُوهَ شَنَارِهَا، وَ لَمْ تُبْدِ سَوْءَاتِهَا لِمَنْ يَلْتَمِسُ مَعَايِبِي مِنْ جِيرَتِي، وَ حَسَدَةِ نِعْمَتِكَ عِنْدِي}}</ref>.<ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص۱۱۲-۱۱۳.</ref>
 
=== روش [[رفق و مدارا]] ===
[[رفق و مدارا]] به معنای [[نرمی]] و [[سازش]] است<ref>لغت‌نامه دهخدا، ماده رفق.</ref>. "[[مدارا]]"، روشی است که [[انسان]] باید در [[مقام عمل]] آن را به کار بندد. این روش مبتنی بر [[عزت نفس]] است. [[امام سجاد]] {{ع}} در دعای بیست و هفتم و در عبارت پنجم آن می‌فرمایند: "بار خدایا! با آنچه خواسته شد [[دشمنان]] [[آل محمد]] را در هم شکن و ناخن‌های [[دشمنان]] را از ایشان جدا ساز و میان [[دشمنان]] و سلاحشان جدایی افکن؛ بندهای دل‌هایشان را بکن؛ و میان آنان و آذوقه‌هایشان دوری انداز؛ در راه‌ها سرگردانشان گردان؛ و از چیزی که به آن رو آورده‌اند گمراهشان ساز و [[کمک]] را از آن‌ها ببر؛ از شمارشان بکاه؛ و دل‌هایشان را از [[ترس]] پر نما و دست‌هایشان را از گشودن بازدار و زبان‌هایشان را از گفتار ببند (تا مانند لال نتوانند سخنی گویند) و با [[سختی]] و گرفتاری ایشان پیروانشان را پراکنده گردان و ایشان را برای آن‌ها که در پس ایشان‌اند [[عبرت]] قرار ده و به [[خوار]] ساختن آن‌ها طمع‌ها و آرزوهای کسانی (لشگرهایی) را که پس از ایشان‌اند قطع فرما"<ref>{{متن حدیث|اللَّهُمَّ افْلُلْ بِذَلِكَ عَدُوَّهُمْ، وَ اقْلِمْ عَنْهُمْ أَظْفَارَهُمْ، وَ فَرِّقْ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ أَسْلِحَتِهِمْ، وَ اخْلَعْ وَثَائِقَ أَفْئِدَتِهِمْ، وَ بَاعِدْ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ أَزْوِدَتِهِمْ، وَ حَيِّرْهُمْ فِي سُبُلِهِمْ، وَ ضَلِّلْهُمْ عَنْ وَجْهِهِمْ، وَ اقْطَعْ عَنْهُمُ الْمَدَدَ، وَ انْقُصْ مِنْهُمُ الْعَدَدَ، وَ امْلَأْ أَفْئِدَتَهُمُ الرُّعْبَ، وَ اقْبِضْ أَيْدِيَهُمْ عَنِ الْبَسْطِ، وَ اخْزِمْ أَلْسِنَتَهُمْ عَنِ النُّطْقِ، وَ شَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ وَ نَكِّلْ بِهِمْ مَنْ وَرَاءَهُمْ، وَ اقْطَعْ بِخِزْيِهِمْ أَطْمَاعَ مَنْ بَعْدَهُمْ}}</ref>.<ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص۱۱۴ ـ ۱۱۵.</ref>
 
=== روش کم شمردن خوبی‌ها و زیاد شمردن بدی‌ها ===
این روش مبتنی بر اصل کمال‌خواهی است. [[امام]] در دعای بیستم و در عبارت دهم آن می‌فرمایند: "بارخدایا بر [[محمد]] و آل او [[درود]] فرست و مرا به زینت [[صالحین]] و شایستگان (انجام [[حقوق خدا]] و [[مردم]]) آراسته فرما؛ و [[زیور]] [[پرهیزکاران]] ([[عمل به واجبات]] و ترک [[محرمات]]) را به من بپوشان، با ([[توفیق]] برای) گستردن [[عدل و داد]] (تا از [[افراط]] و [[تفریط]] در [[حق]] دوری گزینم) و فرونشاندن [[خشم]] و خاموش کردن [[آتش]] [[دشمنی]] ([[اختلاف]] بین [[مردم]]) و گردآوردن پراکندگان (دل‌های از هم رنجیده) و [[اصلاح]] [[فساد]] بین [[مردم]] و فاش کردن خیر و [[نیکی]] و پنهان نمودن [[عیب]] و [[زشتی]] و [[نرم‌خویی]] و [[فروتنی]] و نیکوروشی و سنگینی و خوش [[خویی]] (با [[مردم]]) و پیشی گرفتن [[نیکی]] و [[برگزیدن]] [[احسان]] بی‌آنکه جزای احسانی باشد؛ و [[سرزنش]] نکردن و همراهمی نکردن به غیر مستحق و گفتن [[حق]] اگرچه سخت (یا اندک) باشد؛ و کم شمردن [[نیکی]] در گفتار و کردارم اگرچه بسیار باشد؛ و بسیار شمردن بدی در گفتار و کردارم اگرچه کم باشد و آنچه را [[بیان]] شد من به وسیله [[طاعت]] و [[فرمانبری]] همیشگی؛ و همیشه بودن با [[جماعت]] و واگذاشتن بدعت‌گزاران و آنکه [[رأی]] و [[اندیشه]] اختراع شده به کار برد، کامل گردان"<ref>{{متن حدیث|اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ حَلِّنِي بِحِلْيَةِ الصَّالِحِينَ، وَ أَلْبِسْنِي زِينَةَ الْمُتَّقِينَ، فِي بَسْطِ الْعَدْلِ، وَ كَظْمِ الغَيْظِ، وَ إِطْفَاءِ النَّائِرَةِ، وَ ضَمِّ أَهْلِ الْفُرْقَةِ، وَ إِصْلَاحِ ذَاتِ الْبَيْنِ، وَ إِفْشَاءِ الْعَارِفَةِ، وَ سَتْرِ الْعَائِبَةِ، وَ لِينِ الْعَرِيكَةِ، وَ خَفْضِ الْجَنَاحِ، وَ حُسْنِ السِّيرَةِ، وَ سُكُونِ الرِّيحِ، وَ طِيبِ الْمُخَالَقَةِ، وَ السَّبْقِ إِلَى الْفَضِيلَةِ، وَ إِيثَارِ التَّفَضُّلِ، وَ تَرْكِ التَّعْيِيرِ، وَ الْإِفْضَالِ عَلَى غَيْرِ الْمُسْتَحِقِّ، وَ الْقَوْلِ بِالْحَقِّ وَ إِنْ عَزَّ، وَ اسْتِقْلَالِ الْخَيْرِ وَ إِنْ كَثُرَ مِنْ قَوْلِي وَ فِعْلِي، وَ اسْتِكْثَارِ الشَّرِّ وَ إِنْ قَلَّ مِنْ قَوْلِي وَ فِعْلِي، وَ أَكْمِلْ ذَلِكَ لِي بِدَوَامِ الطَّاعَةِ، وَ لُزُومِ الْجَمَاعَةِ، وَ رَفْضِ أَهْلِ الْبِدَعِ، وَ مُسْتَعْمِلِ الرَّأْيِ الْمُخْتَرَعِ}}.</ref>.<ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص۱۱۵ ـ ۱۱۷.</ref>
 
== پرسش مستقیم ==
{{پرسش وابسته}}
# [[سیره نبوی در روش‌های تربیتی چیست؟ (پرسش)]]
{{پایان پرسش وابسته}}


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
{{مدخل وابسته}}
* [[محبت]]
* [[تشویق]]
* [[تنبیه]]
{{پایان مدخل‌ وابسته}}


==پرسش مستقیم==
== منابع ==
#[[سیره نبوی در روش‌های تربیتی چیست؟ (پرسش)]]
{{منابع}}
 
==منابع==
# [[پرونده: 1100685.jpg|22px]] [[م‍ص‍طف‍ی‌ دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌|دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌، م‍ص‍طف‍ی‌]]، [[سیره نبوی ج۴ (کتاب)|'''سیره نبوی ج۴''']]
# [[پرونده: 1100685.jpg|22px]] [[م‍ص‍طف‍ی‌ دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌|دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌، م‍ص‍طف‍ی‌]]، [[سیره نبوی ج۴ (کتاب)|'''سیره نبوی ج۴''']]
# [[پرونده:1379218.jpg|22px]] [[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|'''مکارم اخلاق در صحیفه''']]
{{پایان منابع}}


==پانویس==
== پانویس ==
{{پانویس2}}
{{پانویس}}


[[رده:روش‌های تربیتی]]
[[رده:تربیت]]
[[رده:مدخل]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۵ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۱۸:۰۲

روش‌های تربیتی، دستورهای جزئی است که مبتنی بر اصول‌اند و در واقع، شیوه‌های عملی انجام عمل تربیتی به شمار می‌آیند. برخی از روش‌های تربیتی عبارت‌اند از: روش الگوگیری؛ روش محبت؛ روش تشویق و تنبیه؛ روش توبه؛ روش تفضل (نه استحقاق بنده)؛ روش تبشیر؛ روش نیکی در برابر بدی؛ روش تأخیر در کیفر؛ روش موعظه؛ روش یادآوری نعمت؛ روش شناساندن حمد و ستایش؛ روش ابراز توانایی‌ها؛ روش حسن ظن؛ روش عذرپذیری؛ روش عیب‌‌پوشی؛ روش رفق و مدارا و روش کم شمردن خوبی‌ها و زیاد شمردن بدی‌ها.

معناشناسی

"روش" واژه‌ای فارسی است و معنای مختلفی دارد، مانند: اسلوب، شیوه، راه راست، منوال، راه، طریقه و...[۱]. "روش تربیت، به معنای راهیابی شیوه انجام عمل تربیت است"[۲]. "روش‌های تربیتی، دستورهای جزئی است که مبتنی بر اصول‌اند و در واقع، شیوه‌های عملی انجام عمل تربیتی به شمار می‌آیند"[۳].[۴]

روش‌های تربیتی

برخی از روش‌های تربیتی که از صحیفه سجادیه و سایر روایات استنباط شده عبارت‌اند از:

روش الگوگیری

انسان فطرتاً الگوطلب و الگوپذیر است و به این دلیل یکی از مؤثرترین روش‌های تربیت، روش الگویی است. در این روش، فرد، نمونه‌ای عینی را مطلوب خویش می‌گیرد و به شبیه‌سازی دست می‌زند و تلاش می‌کند در همه امور خود را همانند الگوی مطلوب خویش سازد و گام در جای گام او نهد و بدو تشبّه نماید.

تربیت ابتدایی انسان به‌طور طبیعی با روش الگویی شکل می‌گیرد. کودک در چند سال نخست زندگی خود، همه کارهایش را از الگوهای پیرامون خود که در درجه اول پدر و مادر اویند، الگوبرداری می‌کند و با تقلید از آنان رشد می‌کند و ساختار تربیتی‌اش سامان می‌یابد. از این‌رو روش الگویی در سازمان دادن شخصیت و رفتار کودک به شدت نقش دارد. تلقی کودکان از والدین در سال‌های نخست کودکی به نقش الگویی آنان در جهت مثبت یا منفی دامن می‌زند، زیرا کودکان در این ایام همه چیز خود را از والدین و وابسته به ایشان می‌دانند، چنان‌که در حدیثی از امام کاظم (ع) آمده است: «بَرُّوا أَوْلَادَكُمْ‏ وَ أَحْسِنُوا إِلَيْهِمْ‏ فَإِنَّهُمْ يَظُنُّونَ أَنَّكُمْ تَرْزُقُونَهُمْ»[۵].

بسیاری از اوقات تأثیرپذیری فرزندان از الگوهای اجتماعی و وسایل ارتباط جمعی چندان است که نقش والدین را به شدت تحت الشعاع قرار می‌دهد. از پیامبر اکرم (ص) روایت شده است که فرمود: «صِنْفَانِ‏ مِنْ‏ أُمَّتِي‏ إِذَا صَلَحَا صَلَحَتْ أُمَّتِي وَ إِذَا فَسَدَا فَسَدَتْ أُمَّتِي قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَنْ هُمَا قَالَ الْفُقَهَاءُ وَ الْأُمَرَاءُ»[۶].[۷]

روش توبه

"توبه" با توجه به مبنای تربیتی "بازگشت یا تغییر رفتار"، می‌تواند به عنوان دستورالعملی جزئی در فرآیند تربیت به کار گرفته شود. امام سجاد (ع) در دعای سی و یکم و در عبارت بیست و هشتم آن می‌فرمایند: "بارخدایا اگر پشیمانی به سوی تو توبه است پس من پشیمان‌ترین پشیمان‌هایم و اگر به جا نیاوردن گناه تو، توبه و بازگشت (به سوی تو) است پس من نخستین توبه کنندگانم و اگر درخواست آمرزش سبب ریختن گناهان است پس من به درگاه تو از درخواست کنندگان آمرزشم"[۸].[۹]

روش تفضل (نه استحقاق بنده)

روشی است که بر مبنای اصل بازگشت، قابل استنتاج است. تفضل بنا به تعریف صحیفه یک نعمت یا احسان ابتدایی است. امام سجاد (ع) در دعای دوازدهم و در عبارت سوم آن می‌فرمایند: "تفضل تو وا می‌دارد مرا به درخواست از تو؛ به کسی که روی به تو آورد و با گمان نیک به سویت آید، زیرا همه احسان‌های تو از روی تفضل است و همه نعمت‌هایت ابتدایی است"[۱۰].[۱۱]

روش تبشیر

این روش موجب می‌شود، متربی با قلبی آرام و مطمئن، دست به اعمال درست بزند و از عمل ناپسند بگریزد. امام سجاد (ع) در دعای دوازدهم و در عبارت هفتم آن می‌فرمایند: "آراسته و پاکی، از تو نومید نمی‌شوم در حالی که در توبه و بازگشت به سوی خود را به رویم گشوده‌ای، بلکه می‌گویم: گفتار بنده خواری که به خود ستم کرده و حرمت پروردگارش را رعایت ننموده"[۱۲].[۱۳]

روش نیکی در برابر بدی

این روش از اصل بازگشت یا تغییر رفتار استخراج می‌شود. این روش شیوه همیشگی همه پیشوایان دین نسبت به دوستان خطاکار و دشمنان نادان بوده است. امام سجاد (ع) در دعایی که برای همسایگان خود می‌کند در دعای بیست و ششم و در عبارت سوم آن می‌فرمایند: "خدایا مرا بر آن دار که بدکردارشان را به نیکی پاداش دهم و از ستمکارشان به عفو و بخشش درگذرم؛ درباره همه ایشان خوش‌گمان باشم و با نیکویی همه آن‌ها را سرپرستی نمایم و با پاکدامنی چشمم را از (زشتی‌ها و لغزش‌های) آنان بپوشانم و با فروتنی با آن‌ها نرم باشم (سختگیر نباشم) و با مهربانی بر گرفتارانشان رقت داشته و دلجویی کنم و در پنهانی و پشت سر، دوستی (خود) را برای آنان آشکار سازم و با پاکدامنی (نه با آلودگی به فساد و تباهکاری) نعمت همیشگی (روزی و خوشی) را نزد ایشان دوست بدارم و آنچه برای خویشان خود واجب و لازم می‌دانم درباره ایشان لازم دانم و آنچه برای خواص و نزدیکان رعایت داشته در نظر دارم؛ برای ایشان رعایت کنم"[۱۴].[۱۵]

روش تأخیر در کیفر

این روش باعث می‌شود متربی در کار خود تفکر کند و خویشتن را از بند گناهان و خطاهای خوار کننده برهاند. امام سجاد (ع) در دعای شانزدهم و در عبارت بیست و ششم آن می‌فرمایند: "و شگفت‌تر از آن بردباری تو درباره من و درنگ تو از زود به کیفر رسانیدن من است و این نه برای گرامی بودن نزد تو است، بلکه برای مدارا و خوش‌رفتاری و احسان توست بر من تا از معصیت خشم‌آور تو دست بردارم و از گناهان خوارکننده خود را بازدارم؛ و برای آنست که گذشتن از من نزد تو از به کیفر رساندن من خوشایندتر است"[۱۶].[۱۷]

روش موعظه

این روش در راستای اصل تذکر قابل استخراج است. امام سجاد (ع) در دعای بیستم و در عبارت شانزدهم آن می‌فرمایند: "بار خدایا مرا به هدایت و راهنمائی (به دین حق) گویا فرما؛ و پرهیزکاری را به من الهام نما (در دل من انداز) و به روشی که پاکیزه‌تر (بهترین روش‌ها) است توفیقم ده و به کاری که (نزد تو) پسندیده‌تر است بگمارم"[۱۸].[۱۹]

روشن یادآوری نعمت

پند و موعظه با یادآوری نعمت نافذتر است. امام سجاد (ع) در دعای یکم و در عبارت هجده تا بیست و دوم آن از این روش استفاده می‌نمایند، چرا که در ابتدا به ذکر نعمت‌ها در پرتو حمد خداوند پرداخته و پس از اینکه ضعف انسان را در پیروی از دستورهای الهی و مخالفت با اوامر او برمی‌شمرند بر بازگشت و توبه به عنوان فضل الهی تأکید می‌ورزند[۲۰].

روش شناساندن حمد و ستایش

یادآوری نعمت باید در پرتو حمد و ستایش صورت گیرد تا متربی به نعمت و بخشش‌های پی در پی منعم توجه کند. امام سجاد (ع) در دعای یکم و در عبارت هشت و نهم آن می‌فرمایند:و سپاس خدای را که اگر بندگانش را از شناختن سپاس‌گزاری خود بر نعمت‌های پی در پی که به ایشان داده و بخشش‌های پیوسته که برای آ‌نها تمام گردانیده باز می‌داشت (امر نفرموده بود که شکر نعمت‌هایش بجا آورند)، هرآینه نعمت‌هایش را صرف نموده او را ناسپاسی می‌کردند؛ و در روزی که عطا فرموده فراخی می‌یافتند و شکرش بجا نمی‌آوردند و اگر چنین می‌بودند (شکر نمی‌کردند)، از حدود انسانیت به مرز بهیمیت (چارپایان، که مرتبه بی‌خردی است) روی می‌آوردند و چنان بودند که در کتاب محکم و استوار خود وصف فرموده: ﴿إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا[۲۱].[۲۲].[۲۳]

روش ابراز توانایی‌ها

این روش مبتنی بر اصل "عزت" و با توجه به نقاط قوت و توانایی‌های انسان به دست می‌آید. امام سجاد (ع)، در دعای سی و هفتم و در عبارت یکم آن می‌فرمایند: "بارخدایا کسی به پایان شکر و سپاس تو نمی‌رسد مگر اینکه از احسان و نیکی تو چیزی (نعمتی که آن توانایی بر شکرگزاری است) بر او فراهم می‌آید که او را به شکری دیگر وادار می‌گرداند"[۲۴].[۲۵]

روش حسن ظن

این روش موجب می‌شود که مربی در مقابل خطاهای غیر یقینی متربی بهترین واکنش را از خود نشان دهد و با آبروی او بازی نکند. امام سجاد (ع) در دعای بیست و ششم و در عبارت سوم آن می‌فرمایند: "خدایا مرا بر آن دار که بد کردارشان را به نیکی پاداش دهم، و از ستمکارشان به عفو و بخشش درگذرم؛ و درباره همه ایشان خوش‌گمان باشم و با نیکویی همه آن‌ها را سرپرستی نمایم و با پاکدامنی چشمم را از (زشتی‌ها و لغزش‌های) آنان بپوشانم؛ و با فروتنی با آن‌ها نرم باشم (سختگیر نباشم) و با مهربانی بر گرفتارانشان رقت داشته دلجویی کنم؛ و در پنهانی و پشت سر دوستی (خود) را برای آنان آشکار سازم و با پاکدامنی (نه با آلودگی به فساد و تباهکاری) نعمت همیشگی (روزی و خوشی) را نزد ایشان دوست بدارم و آنچه برای خویشان خود واجب و لازم می‌دانم درباره ایشان لازم دانم و آنچه برای خواص و نزدیکان رعایت داشته در نظر دارم برای ایشان رعایت کنم"[۲۶].[۲۷]

روش عذرپذیری

پذیرفتن عذر متربی در مقابل خطایی که از او سر زده است باعث می‌شود که احساس عزت او از بین نرود. امام سجاد (ع) در دعای سی و هشتم و در عبارت یکم آن می‌فرمایند: "بارخدایا من به درگاه تو عذر می‌خواهم از ستم کشیده‌ای که در برابر من به او ستم رسیده و من او را یاری نکرده‌ام و از احسان و نیکی که به من شده و سپاس آن را بجا نیاورده‌ام و از بدکرداری که از من عذر خواسته و من عذرش را نپذیرفته‌ام و از نیازمندی که از من درخواست نموده و من او را نبخشیده و بر خود برتری نداده‌ام و از حق صاحب حق مؤمنی که بر من لازم است و آن را نداده‌ام و از عیب و نقص مؤمنی که برای من آشکار گشته و آن را نپوشانده‌ام"[۲۸].[۲۹]

روش عیب‌‌پوشی

عیب‌پوشی و عذرپذیری در زمانی به کار گرفته می‌شوند که خطای متربی یقینی است و باید عیب و گناه او پوشانده شود. امام سجاد (ع) در دعای شانزدهم و در عبارت بیست و یکم آن می‌فرمایند: "ای خدای من سپاس مخصوص تو است که چه بسیار عیب مرا پوشاندی و (نزد مردم) رسوایم نکردی و چه بسیار گناه مرا پنهان نمودی و (به آن نزد دیگران) معروفم ننمودی و چه بسا زشتی (گناه) که به‌جا آوردم و پرده مرا ندریدی، و طوق ناپسندی و زشتی آن را به گردنم نینداختی و بدی‌های آن را بر همسایگانم که در جستجوی عیب‌هایم هستند و بر رشک‌بران نعمتی که به من داده‌ای آشکار نساختی"[۳۰].[۳۱]

روش رفق و مدارا

رفق و مدارا به معنای نرمی و سازش است[۳۲]. "مدارا"، روشی است که انسان باید در مقام عمل آن را به کار بندد. این روش مبتنی بر عزت نفس است. امام سجاد (ع) در دعای بیست و هفتم و در عبارت پنجم آن می‌فرمایند: "بار خدایا! با آنچه خواسته شد دشمنان آل محمد را در هم شکن و ناخن‌های دشمنان را از ایشان جدا ساز و میان دشمنان و سلاحشان جدایی افکن؛ بندهای دل‌هایشان را بکن؛ و میان آنان و آذوقه‌هایشان دوری انداز؛ در راه‌ها سرگردانشان گردان؛ و از چیزی که به آن رو آورده‌اند گمراهشان ساز و کمک را از آن‌ها ببر؛ از شمارشان بکاه؛ و دل‌هایشان را از ترس پر نما و دست‌هایشان را از گشودن بازدار و زبان‌هایشان را از گفتار ببند (تا مانند لال نتوانند سخنی گویند) و با سختی و گرفتاری ایشان پیروانشان را پراکنده گردان و ایشان را برای آن‌ها که در پس ایشان‌اند عبرت قرار ده و به خوار ساختن آن‌ها طمع‌ها و آرزوهای کسانی (لشگرهایی) را که پس از ایشان‌اند قطع فرما"[۳۳].[۳۴]

روش کم شمردن خوبی‌ها و زیاد شمردن بدی‌ها

این روش مبتنی بر اصل کمال‌خواهی است. امام در دعای بیستم و در عبارت دهم آن می‌فرمایند: "بارخدایا بر محمد و آل او درود فرست و مرا به زینت صالحین و شایستگان (انجام حقوق خدا و مردم) آراسته فرما؛ و زیور پرهیزکاران (عمل به واجبات و ترک محرمات) را به من بپوشان، با (توفیق برای) گستردن عدل و داد (تا از افراط و تفریط در حق دوری گزینم) و فرونشاندن خشم و خاموش کردن آتش دشمنی (اختلاف بین مردم) و گردآوردن پراکندگان (دل‌های از هم رنجیده) و اصلاح فساد بین مردم و فاش کردن خیر و نیکی و پنهان نمودن عیب و زشتی و نرم‌خویی و فروتنی و نیکوروشی و سنگینی و خوش خویی (با مردم) و پیشی گرفتن نیکی و برگزیدن احسان بی‌آنکه جزای احسانی باشد؛ و سرزنش نکردن و همراهمی نکردن به غیر مستحق و گفتن حق اگرچه سخت (یا اندک) باشد؛ و کم شمردن نیکی در گفتار و کردارم اگرچه بسیار باشد؛ و بسیار شمردن بدی در گفتار و کردارم اگرچه کم باشد و آنچه را بیان شد من به وسیله طاعت و فرمانبری همیشگی؛ و همیشه بودن با جماعت و واگذاشتن بدعت‌گزاران و آنکه رأی و اندیشه اختراع شده به کار برد، کامل گردان"[۳۵].[۳۶]

پرسش مستقیم

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. لغت‌نامه دهخدا، ماده روش.
  2. مان الله صفوی، کلیات، روش‌ها و فنون تدریس، ص۲۳۸.
  3. خسرو باقری، نگاهی دوباره به تربیت اسلامی، ص۶۴.
  4. احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۱۰۲.
  5. «به فرزندانتان خوبی کنید و به آنان نیکی نمایید، زیرا آنان گمان می‌کنند که شما ایشان را روزی می‌دهید». فقه الرضا، ص۳۳۶، بحار الانوار، ج۷۴، ص۷۷؛ مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۱۷۰.
  6. «دو گروه از امت من باشند که چون صالح شوند، امتم صالح شود، و چون فاسد شوند، امتم فاسد شود. [گفتند: ای رسول خدا، آنان چه کسانی‌اند؟ فرمود:] فقیهان و زمامداران». الخصال، ج۱، ص۳۷؛ تحف العقول، ص۳۶؛ روضة الواعظین، ص۱۰؛ بحار الانوار، ج۲، ص۴۹، ج۷۵، ص۳۳۶، ج۷۷، ص۱۵۴.
  7. دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌، م‍ص‍طف‍ی‌، سیره نبوی ج۴، ص ۱۶۰.
  8. «اللَّهُمَّ إِنْ يَكُنِ النَّدَمُ تَوْبَةً إِلَيْكَ فَأَنَا أَنْدَمُ النَّادِمِينَ، وَ إِنْ يَكُنِ التَّرْكُ لِمَعْصِيَتِكَ إِنَابَةً فَأَنَا أَوَّلُ الْمُنِيبِينَ، وَ إِنْ يَكُنِ الِاسْتِغْفَارُ حِطَّةً لِلذُّنُوبِ فَإِنِّي لَكَ مِنَ الْمُسْتَغْفِرِينَ»
  9. احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۱۰۳ ـ ۱۰۴.
  10. « وَ يَحْدُونِي عَلَى مَسْأَلَتِكَ تَفَضُّلُكَ عَلَى مَنْ أَقْبَلَ بِوَجْهِهِ إِلَيْكَ، وَ وَفَدَ بِحُسْنِ ظَنِّهِ إِلَيْكَ، إِذْ جَمِيعُ إِحْسَانِكَ تَفَضُّلٌ، وَ إِذْ كُلُّ نِعَمِكَ ابْتِدَاءٌ».
  11. احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۱۰۴ ـ ۱۰۵.
  12. « سُبْحَانَكَ، لَا أَيْأَسُ مِنْكَ وَ قَدْ فَتحْتَ لِي بَابَ التَّوْبَةِ إِلَيْكَ، بَلْ أَقُولُ مَقَالَ الْعَبْدِ الذَّلِيلِ الظَّالِمِ لِنَفْسِهِ الْمُسْتَخِفِّ بِحُرْمَةِ رَبِّهِ»
  13. احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۱۰۵-۱۰۶.
  14. «وَ اجْعَلْنِي اللَّهُمَّ أَجْزِي بِالْإِحْسَانِ مُسِيئَهُمْ، وَ أُعْرِضُ بِالتَّجَاوُزِ عَنْ ظَالِمِهِمْ، وَ أَسْتَعْمِلُ حُسْنَ الظَّنِّ فِي كَافَّتِهِمْ، وَ أَتَوَلَّى بِالْبِرِّ عَامَّتَهُمْ، وَ أَغُضُّ بَصَرِي عَنْهُمْ عِفَّةً، وَ أُلِينُ جَانِبِي لَهُمْ تَوَاضُعاً، وَ أَرِقُّ عَلَى أَهْلِ الْبَلَاءِ مِنْهُمْ رَحْمَةً، وَ أُسِرُّ لَهُمْ بِالْغَيْبِ مَوَدَّةً، وَ أُحِبُّ بَقَاءَ النِّعْمَةِ عِنْدَهُمْ نُصْحاً، وَ أُوجِبُ لَهُمْ مَا أُوجِبُ لِحَامَّتِي، وَ أَرْعَى لَهُمْ مَا أَرْعَى لِخَاصَّتِي».
  15. احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۱۰۶-۱۰۷.
  16. «وَ أَعْجَبُ مِنْ ذَلِكَ أَنَاتُكَ عَنِّي، وَ إِبْطَاؤُكَ عَنْ مُعَاجَلَتِي، وَ لَيْسَ ذَلِكَ مِنْ كَرَمِي عَلَيْكَ، بَلْ تَأَنِّياً مِنْكَ لِي، وَ تَفَضُّلًا مِنْكَ عَلَيَّ لِأَنْ أَرْتَدِعَ عَنْ مَعْصِيَتِكَ الْمُسْخِطَةِ وَ أُقْلِعَ عَنْ سَيِّئَاتِيَ الْمُخْلِقَةِ، وَ لِأَنَّ عَفْوَكَ عَنِّي أَحَبُّ إِلَيْكَ مِنْ عُقُوبَتِي».
  17. احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۱۰۸.
  18. «اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِي بِالْهُدَى، وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى، وَ وَفِّقْنِي لِلَّتِي هِيَ أَزْكَى، وَ اسْتَعْمِلْنِي بِمَا هُوَ أَرْضَى»
  19. احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۱۰۸-۱۰۹.
  20. احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۱۰۹.
  21. «آنها جز همگون چارپایان نیستند بلکه گمراه‌ترند» سوره فرقان، آیه ۴۴.
  22. «وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَوْ حَبَسَ عَنْ عِبَادِهِ مَعْرِفَةَ حَمْدِهِ عَلَى مَا أَبْلَاهُمْ مِنْ مِنَنِهِ الْمُتَتَابِعَةِ، وَ أَسْبَغَ عَلَيْهِمْ مِنْ نِعَمِهِ الْمُتَظَاهِرَةِ، لَتَصَرَّفُوا فِي مِنَنِهِ فَلَمْ يَحْمَدُوهُ، وَ تَوَسَّعُوا فِي رِزْقِهِ فَلَمْ يَشْكُرُوهُ وَ لَوْ كَانُوا كَذَلِكَ لَخَرَجُوا مِنْ حُدُودِ الْإِنْسَانِيَّةِ إِلَى حَدِّ الْبَهِيمِيَّةِ فَكَانُوا كَمَا وَصَفَ فِي مُحْكَمِ كِتَابِهِ إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا»
  23. احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۱۰۹ ـ ۱۱۰.
  24. «اللَّهُمَّ إِنَّ أَحَداً لَا يَبْلُغُ مِنْ شُكْرِكَ غَايَةً إِلَّا حَصَلَ عَلَيْهِ مِنْ إِحْسَانِكَ مَا يُلْزِمُهُ شُكْراً»
  25. احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۱۱۰.
  26. «وَ اجْعَلْنِي اللَّهُمَّ أَجْزِي بِالْإِحْسَانِ مُسِيئَهُمْ، وَ أُعْرِضُ بِالتَّجَاوُزِ عَنْ ظَالِمِهِمْ، وَ أَسْتَعْمِلُ حُسْنَ الظَّنِّ فِي كَافَّتِهِمْ، وَ أَتَوَلَّى بِالْبِرِّ عَامَّتَهُمْ، وَ أَغُضُّ بَصَرِي عَنْهُمْ عِفَّةً، وَ أُلِينُ جَانِبِي لَهُمْ تَوَاضُعاً، وَ أَرِقُّ عَلَى أَهْلِ الْبَلَاءِ مِنْهُمْ رَحْمَةً، وَ أُسِرُّ لَهُمْ بِالْغَيْبِ مَوَدَّةً، وَ أُحِبُّ بَقَاءَ النِّعْمَةِ عِنْدَهُمْ نُصْحاً، وَ أُوجِبُ لَهُمْ مَا أُوجِبُ لِحَامَّتِي، وَ أَرْعَى لَهُمْ مَا أَرْعَى لِخَاصَّتِي».
  27. احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۱۱۱.
  28. «اللَّهُمَّ إِنِّي أَعْتَذِرُ إِلَيْكَ مِنْ مَظْلُومٍ ظُلِمَ بِحَضْرَتِي فَلَمْ أَنْصُرْهُ، وَ مِنْ مَعْرُوفٍ أُسْدِيَ إِلَيَّ فَلَمْ أَشْكُرْهُ، وَ مِنْ مُسِي‏ءٍ اعْتَذَرَ إِلَيَّ فَلَمْ أَعْذِرْهُ، وَ مِنْ ذِي فَاقَةٍ سَأَلَنِي فَلَمْ أُوثِرْهُ، وَ مِنْ حَقِّ ذِي حَقٍّ لَزِمَنِي لِمُؤْمِنٍ فَلَمْ أُوَفِّرْهُ، وَ مِنْ عَيْبِ مُؤْمِنٍ ظَهَرَ لِي فَلَمْ أَسْتُرْهُ، وَ مِنْ كُلِّ إِثْمٍ عَرَضَ لِي فَلَمْ أَهْجُرْهُ»
  29. احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۱۱۱-۱۱۲.
  30. «يَا إِلَهِي فَلَكَ الْحَمْدُ فَكَمْ مِنْ عَائِبَةٍ سَتَرْتَهَا عَلَيَّ فَلَمْ تَفْضَحْنِي، وَ كَمْ مِنْ ذَنْبٍ غَطَّيْتَهُ عَلَيَّ فَلَمْ تَشْهَرْنِي، وَ كَمْ مِنْ شَائِبَةٍ أَلْمَمْتُ بِهَا فَلَمْ تَهْتِكْ عَنِّي سِتْرَهَا، وَ لَمْ تُقَلِّدْنِي مَكْرُوهَ شَنَارِهَا، وَ لَمْ تُبْدِ سَوْءَاتِهَا لِمَنْ يَلْتَمِسُ مَعَايِبِي مِنْ جِيرَتِي، وَ حَسَدَةِ نِعْمَتِكَ عِنْدِي»
  31. احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۱۱۲-۱۱۳.
  32. لغت‌نامه دهخدا، ماده رفق.
  33. «اللَّهُمَّ افْلُلْ بِذَلِكَ عَدُوَّهُمْ، وَ اقْلِمْ عَنْهُمْ أَظْفَارَهُمْ، وَ فَرِّقْ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ أَسْلِحَتِهِمْ، وَ اخْلَعْ وَثَائِقَ أَفْئِدَتِهِمْ، وَ بَاعِدْ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ أَزْوِدَتِهِمْ، وَ حَيِّرْهُمْ فِي سُبُلِهِمْ، وَ ضَلِّلْهُمْ عَنْ وَجْهِهِمْ، وَ اقْطَعْ عَنْهُمُ الْمَدَدَ، وَ انْقُصْ مِنْهُمُ الْعَدَدَ، وَ امْلَأْ أَفْئِدَتَهُمُ الرُّعْبَ، وَ اقْبِضْ أَيْدِيَهُمْ عَنِ الْبَسْطِ، وَ اخْزِمْ أَلْسِنَتَهُمْ عَنِ النُّطْقِ، وَ شَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ وَ نَكِّلْ بِهِمْ مَنْ وَرَاءَهُمْ، وَ اقْطَعْ بِخِزْيِهِمْ أَطْمَاعَ مَنْ بَعْدَهُمْ»
  34. احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۱۱۴ ـ ۱۱۵.
  35. «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ حَلِّنِي بِحِلْيَةِ الصَّالِحِينَ، وَ أَلْبِسْنِي زِينَةَ الْمُتَّقِينَ، فِي بَسْطِ الْعَدْلِ، وَ كَظْمِ الغَيْظِ، وَ إِطْفَاءِ النَّائِرَةِ، وَ ضَمِّ أَهْلِ الْفُرْقَةِ، وَ إِصْلَاحِ ذَاتِ الْبَيْنِ، وَ إِفْشَاءِ الْعَارِفَةِ، وَ سَتْرِ الْعَائِبَةِ، وَ لِينِ الْعَرِيكَةِ، وَ خَفْضِ الْجَنَاحِ، وَ حُسْنِ السِّيرَةِ، وَ سُكُونِ الرِّيحِ، وَ طِيبِ الْمُخَالَقَةِ، وَ السَّبْقِ إِلَى الْفَضِيلَةِ، وَ إِيثَارِ التَّفَضُّلِ، وَ تَرْكِ التَّعْيِيرِ، وَ الْإِفْضَالِ عَلَى غَيْرِ الْمُسْتَحِقِّ، وَ الْقَوْلِ بِالْحَقِّ وَ إِنْ عَزَّ، وَ اسْتِقْلَالِ الْخَيْرِ وَ إِنْ كَثُرَ مِنْ قَوْلِي وَ فِعْلِي، وَ اسْتِكْثَارِ الشَّرِّ وَ إِنْ قَلَّ مِنْ قَوْلِي وَ فِعْلِي، وَ أَكْمِلْ ذَلِكَ لِي بِدَوَامِ الطَّاعَةِ، وَ لُزُومِ الْجَمَاعَةِ، وَ رَفْضِ أَهْلِ الْبِدَعِ، وَ مُسْتَعْمِلِ الرَّأْيِ الْمُخْتَرَعِ».
  36. احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۱۱۵ ـ ۱۱۷.