سیره اجتماعی امام حسین: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶: خط ۶:
}}
}}


==عصر نبوی==
== عصر نبوی ==
{{اصلی|امام حسین در زمان پیامبر خاتم}}
{{اصلی|امام حسین در زمان پیامبر خاتم}}
[[امام حسین]]{{ع}} در میان [[جامعه اسلامی]] و [[مسلمانان]] در همان [[زمان]]، دارای شخصیت خاصی بود؛ چراکه [[فرزند فاطمه زهرا]]{{س}} بود و از این‌رو فرزند [[رسول خدا]]{{صل}} نیز نامیده می‌شد. این دو بزرگوار (حسن و حسین{{عم}}) به سبب [[محبت]] ویژه رسول خدا{{صل}} و کلمات ارزشمندی که حضرت درباره آنان فرموده بود، مورد توجه ویژه همه [[مسلمین]] قرار داشتند. در اینجا به نمونه‌هایی از کلمات و برخوردهای محبت‌آمیز رسول خدا{{صل}} با آن حضرت توجه می‌کنیم:
[[امام حسین]]{{ع}} در میان [[جامعه اسلامی]] و [[مسلمانان]] در همان [[زمان]]، دارای شخصیت خاصی بود؛ چراکه [[فرزند فاطمه زهرا]]{{س}} بود و از این‌رو فرزند [[رسول خدا]]{{صل}} نیز نامیده می‌شد. این دو بزرگوار (حسن و حسین{{عم}}) به سبب [[محبت]] ویژه رسول خدا{{صل}} و کلمات ارزشمندی که حضرت درباره آنان فرموده بود، مورد توجه ویژه همه [[مسلمین]] قرار داشتند. در اینجا به نمونه‌هایی از کلمات و برخوردهای محبت‌آمیز رسول خدا{{صل}} با آن حضرت توجه می‌کنیم:
خط ۱۲: خط ۱۲:
۱. [[رسول گرامی اسلام]]{{صل}} درباره [[امام حسن]] و امام حسین{{عم}} این جمله معروف را فرمود: {{متن حدیث|الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ}}؛ «حسن و حسین [[سرور]] [[جوانان]] بهشتند»<ref>این حدیث با تعبیرات مختلف در منابع سنی و شیعه نقل شده است از جمله: مسند احمد، ج۳، ص۳، ۶۲، ۶۴ و ۸۲؛ سنن ترمذی، ج۵، ص۳۲۱؛ مستدرک حاکم، ج۳، ص۱۶۷؛ بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۱، ۲۵، ۱۲۴، ۱۹۱- ۱۹۲.</ref>.
۱. [[رسول گرامی اسلام]]{{صل}} درباره [[امام حسن]] و امام حسین{{عم}} این جمله معروف را فرمود: {{متن حدیث|الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ}}؛ «حسن و حسین [[سرور]] [[جوانان]] بهشتند»<ref>این حدیث با تعبیرات مختلف در منابع سنی و شیعه نقل شده است از جمله: مسند احمد، ج۳، ص۳، ۶۲، ۶۴ و ۸۲؛ سنن ترمذی، ج۵، ص۳۲۱؛ مستدرک حاکم، ج۳، ص۱۶۷؛ بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۱، ۲۵، ۱۲۴، ۱۹۱- ۱۹۲.</ref>.


۲. در [[حدیث]] دیگری آمده است که: گروهی با رسول خدا{{صل}} به مهمانی می‌رفتند، آن حضرت پیشاپیش آن جمع حرکت می‌کرد. در اثنای راه، حسین{{ع}} را دید. رسول خدا{{صل}} خواست او را در آغوش بگیرد، ولی حسین{{ع}} به این سو و آن سو می‌دوید؛ [[پیامبر]]{{صل}} از [[مشاهده]] این حالت [[تبسم]] کرد، تا آن‌که او را در آغوش گرفته، یک دست خود را به پشت سر او و دست دیگر را به زیر چانه او نهاد و لب‌های مبارکش را بر لب‌های حسین{{ع}} قرار داد، بوسه زد و فرمود: {{متن حدیث|حُسَيْنٌ مِنِّي وَ أَنَا مِنْ حُسَيْنٍ أَحَبَّ اللَّهُ مَنْ أَحَبَّ حُسَيْناً}}؛ «حسین از من است و من از حسینم. هر کس حسین را [[دوست]] دارد، [[خداوند]] وی را دوست می‌دارد»<ref>مسند احمد، ج۴، ص۱۷۲؛ سنن ابن ماجه، ج۱، ص۵۱؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج۳، ص۲۲۶.</ref>.
۲. در [[حدیث]] دیگری آمده است که: گروهی با رسول خدا{{صل}} به مهمانی می‌رفتند، آن حضرت پیشاپیش آن جمع حرکت می‌کرد. در اثنای راه، حسین{{ع}} را دید. رسول خدا{{صل}} خواست او را در آغوش بگیرد، ولی حسین{{ع}} به این سو و آن سو می‌دوید؛ [[پیامبر]]{{صل}} از مشاهده این حالت [[تبسم]] کرد، تا آن‌که او را در آغوش گرفته، یک دست خود را به پشت سر او و دست دیگر را به زیر چانه او نهاد و لب‌های مبارکش را بر لب‌های حسین{{ع}} قرار داد، بوسه زد و فرمود: {{متن حدیث|حُسَيْنٌ مِنِّي وَ أَنَا مِنْ حُسَيْنٍ أَحَبَّ اللَّهُ مَنْ أَحَبَّ حُسَيْناً}}؛ «حسین از من است و من از حسینم. هر کس حسین را [[دوست]] دارد، [[خداوند]] وی را دوست می‌دارد»<ref>مسند احمد، ج۴، ص۱۷۲؛ سنن ابن ماجه، ج۱، ص۵۱؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج۳، ص۲۲۶.</ref>.


۳. رسول خدا{{صل}} حسن و حسین{{عم}} را بر روی شانه خود سوار می‌کرد و با خواندن اشعاری به آنان محبت می‌نمود<ref>کنز العمال، ج۱۳، ص۶۶۴، ۶۶۶ و ۶۶۷؛ بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۸۵- ۲۸۶.</ref> و گاه [[رسول خدا]]{{صل}} بر [[منبر]] [[خطبه]] می‌خواند و با دیدن حسن و حسین{{عم}} از منبر فرود می‌آمد و در برابر چشم همگان آنها را در آغوش می‌گرفت و به آنان [[محبت]] می‌کرد (تا جایگاه آن دو را به همگان بفهماند)<ref>بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۸۴.</ref>؛ و گاه در پاسخ این سؤال که کدام یک از افراد [[خانواده]]، نزد شما محبوب‌تر است؟ می‌فرمود: «حسن و حسین{{عم}}» و همواره آن دو را می‌بویید و به (سینه) خویش می‌چسبانید<ref>{{متن حدیث|سُئِلَ رَسُولُ اللَّهِ أَيُّ أَهْلِ بَيْتِكَ أَحَبُّ إِلَيْكَ؟ قَالَ: الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ کَانَ يَشُمُّهُمَا وَ يَضُمُّهُمَا إِلَيْهِ}}؛ (سیر اعلام النبلاء، ج۴، ص۳۸۲).</ref>.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها (کتاب)|عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها]]، ص ۴۲.</ref>
۳. رسول خدا{{صل}} حسن و حسین{{عم}} را بر روی شانه خود سوار می‌کرد و با خواندن اشعاری به آنان محبت می‌نمود<ref>کنز العمال، ج۱۳، ص۶۶۴، ۶۶۶ و ۶۶۷؛ بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۸۵- ۲۸۶.</ref> و گاه [[رسول خدا]]{{صل}} بر [[منبر]] [[خطبه]] می‌خواند و با دیدن حسن و حسین{{عم}} از منبر فرود می‌آمد و در برابر چشم همگان آنها را در آغوش می‌گرفت و به آنان [[محبت]] می‌کرد (تا جایگاه آن دو را به همگان بفهماند)<ref>بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۸۴.</ref>؛ و گاه در پاسخ این سؤال که کدام یک از افراد [[خانواده]]، نزد شما محبوب‌تر است؟ می‌فرمود: «حسن و حسین{{عم}}» و همواره آن دو را می‌بویید و به (سینه) خویش می‌چسبانید<ref>{{متن حدیث|سُئِلَ رَسُولُ اللَّهِ أَيُّ أَهْلِ بَيْتِكَ أَحَبُّ إِلَيْكَ؟ قَالَ: الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ کَانَ يَشُمُّهُمَا وَ يَضُمُّهُمَا إِلَيْهِ}}؛ (سیر اعلام النبلاء، ج۴، ص۳۸۲).</ref>.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها (کتاب)|عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها]]، ص ۴۲.</ref>


==عصر خلفای سه‌گانه==
== عصر خلفای سه‌گانه ==
{{اصلی|امام حسین در زمان خلفای سه‌گانه}}
{{اصلی|امام حسین در زمان خلفای سه‌گانه}}
امام حسین{{ع}} به سبب [[شخصیت]] ممتاز و [[نسب]] برجسته‌اش، در زمان خلفای سه‌گانه مورد [[احترام]] [[دستگاه خلافت]] بود، تا آنجا که انتقادات سخت آن حضرت را با [[بردباری]] [[تحمل]] می‌کردند و سعی در [[حفظ حرمت]] وی داشتند.
امام حسین{{ع}} به سبب [[شخصیت]] ممتاز و نسب برجسته‌اش، در زمان خلفای سه‌گانه مورد [[احترام]] [[دستگاه خلافت]] بود، تا آنجا که انتقادات سخت آن حضرت را با [[بردباری]] تحمل می‌کردند و سعی در حفظ حرمت وی داشتند.
در برخی از کتب [[اهل سنت]] آمده است که: روزی [[خلیفه دوم]] بر منبر، [[خطابه]] می‌خواند که حسین{{ع}} خطاب به وی فرمود: «از منبر پدرم فرود آی و بر منبر پدر خویش بنشین!». [[عمر]] با خونسردی پاسخ داد: «پدرم که منبری ندارد!». آنگاه حسین{{ع}} را در کنار خویش نشاند (و به او [[اظهار محبت]] کرد)<ref>کنز العمال، ج۱۳، ص۶۵۴، حدیث شماره ۳۷۶۶۲. شبیه همین اعتراض از امام حسین{{ع}} نسبت به ابوبکر و تأثر ابوبکر از سخنان وی نیز نقل شده است. (مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۱۶۵، ح۳).</ref>.
در برخی از کتب [[اهل سنت]] آمده است که: روزی [[خلیفه دوم]] بر منبر، [[خطابه]] می‌خواند که حسین{{ع}} خطاب به وی فرمود: «از منبر پدرم فرود آی و بر منبر پدر خویش بنشین!». [[عمر]] با خونسردی پاسخ داد: «پدرم که منبری ندارد!». آنگاه حسین{{ع}} را در کنار خویش نشاند (و به او [[اظهار محبت]] کرد)<ref>کنز العمال، ج۱۳، ص۶۵۴، حدیث شماره ۳۷۶۶۲. شبیه همین اعتراض از امام حسین{{ع}} نسبت به ابوبکر و تأثر ابوبکر از سخنان وی نیز نقل شده است. (مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۱۶۵، ح۳).</ref>. همین ماجرا با تفاوت‌هایی در کتب [[شیعه]] نیز نقل شده است<ref>احتجاج طبرسی، ج۱، ص۲۹۲؛ امالی طوسی، ج۲، ص۳۱۳.</ref>.
همین ماجرا با تفاوت‌هایی در کتب [[شیعه]] نیز نقل شده است<ref>احتجاج طبرسی، ج۱، ص۲۹۲؛ امالی طوسی، ج۲، ص۳۱۳.</ref>.
در [[زمان عثمان]] نیز، در چند ماجرا حضور امام حسین{{ع}} ثبت شده است که هر کدام به گونه‌ای نشان احترام و [[عظمت]] آن حضرت میان عموم [[مسلمانان]] و مراعات [[حریم]] آن حضرت از سوی [[دستگاه حاکمیت]] بود.
امام حسین{{ع}} همراه پدر بزرگوارش [[امیرمؤمنان]]{{ع}} و [[برادر]] ارجمندش [[امام حسن]]{{ع}} در مسیر [[هدایت]] [[مسلمین]] و [[دفاع از مظلومان]] حضور سازنده‌ای داشت و گاه [[خشم]] [[خلیفه سوم]] را بر می‌انگیخت، ولی به هر حال، از روی [[ناچاری]] حرمتش را مراعات می‌کردند.


در ماجرای بدرقه [[ابوذر]]- آن هنگام که [[عثمان]] وی را به [[سرزمین]] [[ربذه]] [[تبعید]] کرد و همگان را از بدرقه و [[همراهی]] ابوذر ممنوع ساخت - [[امام حسین]]{{ع}} همراه پدر و برادرش در [[مراسم]] بدرقه حاضر شدند و سخنانی با این مضمون برای تقویت ابوذر و تسلای خاطر وی بیان کرد؛ فرمود: «عموجان! [[خداوند]] تواناست که این اوضاع را دگرگون سازد و هر [[روز]] در کار تازه‌ای است. این گروه دنیای خویش را از تو دریغ داشتند و تو [[دین]] خود را از (دستبرد) آنان بازداشتی! پس چقدر تو از دنیای آنان [[بی‌نیازی]]؛ ولی آنان به دین تو سخت نیازمندند، [[صبر]] پیشه کن! چراکه خیر در صبر و [[شکیبایی]] است و شکیبایی نشانه [[شخصیت]] است»<ref>{{متن حدیث|يَا عَمَّاهْ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى قَادِرٌ أَنْ يُغَيِّرَ مَا تَرَى وَ هُوَ كُلَّ يَوْمٍ فِي شَأْنٍ إِنَّ الْقَوْمَ مَنَعُوكَ دُنْيَاهُمْ وَ مَنَعْتَهُمْ دِينَكَ فَمَا أَغْنَاكَ عَمَّا مَنَعُوكَ وَ مَا أَحْوَجَهُمْ إِلَى مَا مَنَعْتَهُمْ فَعَلَيْكَ بِالصَّبْرِ فَإِنَّ الْخَيْرَ فِي الصَّبْرِ وَ الصَّبْرَ مِنَ الْكَرَمِ}}؛ (کافی، ج۸، ص۲۰۷؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۸، ص۱۳۱).</ref>.
در زمان عثمان نیز، در چند ماجرا حضور امام حسین{{ع}} ثبت شده است که هر کدام به گونه‌ای نشان احترام و عظمت آن حضرت میان عموم [[مسلمانان]] و مراعات [[حریم]] آن حضرت از سوی [[دستگاه حاکمیت]] بود. امام حسین{{ع}} همراه پدر بزرگوارش [[امیرمؤمنان]]{{ع}} و [[برادر]] ارجمندش [[امام حسن]]{{ع}} در مسیر [[هدایت]] [[مسلمین]] و دفاع از مظلومان حضور سازنده‌ای داشت و گاه [[خشم]] [[خلیفه سوم]] را بر می‌انگیخت، ولی به هر حال، از روی [[ناچاری]] حرمتش را مراعات می‌کردند.
امام حسین{{ع}} به [[وظیفه]] خویش- بدون توجه به تهدیدات مخالفان- عمل می‌کرد و در عین حال مورد تعرض [[دستگاه خلافت]] قرار نمی‌گرفت، آن‌گونه که ابوذر و [[عمار]] و [[عبدالله بن مسعود]]، مورد تعرض و ضرب و شتم عثمان و عمال وی قرار گرفتند؛ زیرا [[افکار عمومی]] سخت با این کار مخالف بود.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها (کتاب)|عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها]] ص ۴۳.</ref>


==عصر [[خلافت امیرمؤمنان]]{{ع}}==
در ماجرای بدرقه [[ابوذر]] ـ آن هنگام که [[عثمان]] وی را به [[سرزمین]] [[ربذه]] [[تبعید]] کرد و همگان را از بدرقه و [[همراهی]] ابوذر ممنوع ساخت ـ [[امام حسین]]{{ع}} همراه پدر و برادرش در [[مراسم]] بدرقه حاضر شدند و سخنانی با این مضمون برای تقویت ابوذر و تسلای خاطر وی بیان کرد؛ فرمود: «عموجان! [[خداوند]] تواناست که این اوضاع را دگرگون سازد و هر [[روز]] در کار تازه‌ای است. این گروه دنیای خویش را از تو دریغ داشتند و تو [[دین]] خود را از (دستبرد) آنان بازداشتی! پس چقدر تو از دنیای آنان [[بی‌نیازی]]؛ ولی آنان به دین تو سخت نیازمندند، [[صبر]] پیشه کن! چراکه خیر در صبر و [[شکیبایی]] است و شکیبایی نشانه [[شخصیت]] است»<ref>{{متن حدیث|يَا عَمَّاهْ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى قَادِرٌ أَنْ يُغَيِّرَ مَا تَرَى وَ هُوَ كُلَّ يَوْمٍ فِي شَأْنٍ إِنَّ الْقَوْمَ مَنَعُوكَ دُنْيَاهُمْ وَ مَنَعْتَهُمْ دِينَكَ فَمَا أَغْنَاكَ عَمَّا مَنَعُوكَ وَ مَا أَحْوَجَهُمْ إِلَى مَا مَنَعْتَهُمْ فَعَلَيْكَ بِالصَّبْرِ فَإِنَّ الْخَيْرَ فِي الصَّبْرِ وَ الصَّبْرَ مِنَ الْكَرَمِ}}؛ (کافی، ج۸، ص۲۰۷؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۸، ص۱۳۱).</ref>.
 
امام حسین{{ع}} به [[وظیفه]] خویش ـ بدون توجه به تهدیدات مخالفان- عمل می‌کرد و در عین حال مورد تعرض [[دستگاه خلافت]] قرار نمی‌گرفت، آن‌گونه که ابوذر و [[عمار]] و [[عبدالله بن مسعود]]، مورد تعرض و ضرب و شتم عثمان و عمال وی قرار گرفتند؛ زیرا [[افکار عمومی]] سخت با این کار مخالف بود<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها (کتاب)|عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها]]، ص ۴۳.</ref>.
 
== عصر [[خلافت امیرمؤمنان]]{{ع}} ==
{{اصلی|امام حسین در زمان خلافت امام علی}}
{{اصلی|امام حسین در زمان خلافت امام علی}}
امام حسین{{ع}} در زمان [[خلافت]] پدر بزرگوارش، همراه آن حضرت در جنگ‌هایش علیه [[ناکثین]] و [[قاسطین]] و [[مارقین]] شرکت مؤثر داشت<ref>الاصابة، ج۱، ص۳۳۳.</ref>؛ در [[جنگ جمل]] [[فرماندهی]] [[جناح چپ]] [[سپاه امیرمؤمنان]]{{ع}} به عهده وی بود<ref>تاریخ ابن عساکر، شرح حال امام حسین{{ع}}.</ref>، و در [[جنگ صفین]]، چه از راه سخنرانی‌های پرشور و [[تشویق]] [[یاران علی]]{{ع}} برای شرکت در [[جنگ]] و چه در مسیر [[پیکار]] با [[قاسطین]] حضور فعال داشت<ref>صفین نصر بن مزاحم، ص۱۱۴، ۲۴۹ و ۵۳۰.</ref>. در [[ماجرای حکمیت]] نیز یکی از [[شاهدان]] این ماجرا از طرف علی{{ع}} بود<ref>صفین نصر بن مزاحم، ص۵۰۷.</ref>.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها (کتاب)|عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها]] ص ۴۵.</ref>
امام حسین{{ع}} در زمان [[خلافت]] پدر بزرگوارش، همراه آن حضرت در جنگ‌هایش علیه [[ناکثین]] و [[قاسطین]] و [[مارقین]] شرکت مؤثر داشت<ref>الاصابة، ج۱، ص۳۳۳.</ref>؛ در [[جنگ جمل]] [[فرماندهی]] [[جناح چپ]] [[سپاه امیرمؤمنان]]{{ع}} به عهده وی بود<ref>تاریخ ابن عساکر، شرح حال امام حسین{{ع}}.</ref>، و در [[جنگ صفین]]، چه از راه سخنرانی‌های پرشور و [[تشویق]] [[یاران علی]]{{ع}} برای شرکت در [[جنگ]] و چه در مسیر [[پیکار]] با [[قاسطین]] حضور فعال داشت<ref>صفین نصر بن مزاحم، ص۱۱۴، ۲۴۹ و ۵۳۰.</ref>. در [[ماجرای حکمیت]] نیز یکی از [[شاهدان]] این ماجرا از طرف علی{{ع}} بود<ref>صفین نصر بن مزاحم، ص۵۰۷.</ref>.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها (کتاب)|عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها]] ص ۴۵.</ref>


==عصر امامت امام حسن{{ع}}==
== عصر امامت امام حسن{{ع}} ==
{{اصلی|امام حسین در زمان امامت امام حسن}}
{{اصلی|امام حسین در زمان امامت امام حسن}}
امام حسین{{ع}} پس از [[شهادت]] پدرش [[امیرمؤمنان]]{{ع}} در کنار برادرش [[امام حسن]]{{ع}} که [[امام]] و پیشوای [[زمان]] خود بود، قرار گرفت و به هنگام حرکت نیروهای [[امام مجتبی]]{{ع}} به سمت [[شام]]، همراه آن حضرت بود و هنگامی که امام حسن{{ع}} با پیشنهاد [[صلح]] از سوی [[معاویه]] مواجه شد، در این باره، با امام حسین{{ع}} و [[عبدالله بن جعفر]] به گفتگو پرداخت<ref>کامل ابن اثیر، ج۳، ص۴۰۵.</ref> و پس از انعقاد پیمان صلح، همراه برادرش به [[مدینه]] بازگشت و در همانجا اقامت گزید<ref>الاصابه، ج۱، ص۳۳۳.</ref>.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها (کتاب)|عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها]] ص ۴۵.</ref>
امام حسین{{ع}} پس از [[شهادت]] پدرش [[امیرمؤمنان]]{{ع}} در کنار برادرش [[امام حسن]]{{ع}} که [[امام]] و پیشوای [[زمان]] خود بود، قرار گرفت و به هنگام حرکت نیروهای [[امام مجتبی]]{{ع}} به سمت [[شام]]، همراه آن حضرت بود و هنگامی که امام حسن{{ع}} با پیشنهاد [[صلح]] از سوی [[معاویه]] مواجه شد، در این باره، با امام حسین{{ع}} و [[عبدالله بن جعفر]] به گفتگو پرداخت<ref>کامل ابن اثیر، ج۳، ص۴۰۵.</ref> و پس از انعقاد پیمان صلح، همراه برادرش به [[مدینه]] بازگشت و در همانجا اقامت گزید<ref>الاصابه، ج۱، ص۳۳۳.</ref>.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها (کتاب)|عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها]] ص ۴۵.</ref>


==[[تکریم]] و [[تعظیم]] فوق العاده [[مردم]]==
== [[تکریم]] و [[تعظیم]] فوق العاده [[مردم]] ==
امام حسین{{ع}} به سبب آنچه که از [[اصالت خانوادگی]]، [[عظمت روحی]] و محبوبیتش نزد [[رسول خدا]]{{صل}}، برخوردار بود، مورد [[محبت]] و [[احترام]] خاص همه اقشار [[مسلمین]] قرار داشت؛ به عنوان نمونه:
امام حسین{{ع}} به سبب آنچه که از اصالت خانوادگی، عظمت روحی و محبوبیتش نزد [[رسول خدا]]{{صل}}، برخوردار بود، مورد [[محبت]] و [[احترام]] خاص همه اقشار [[مسلمین]] قرار داشت؛ به عنوان نمونه:
# روزی [[ابن عباس]] ([[صحابی]] [[جلیل القدر]]) زمام مرکب حسن و حسین{{عم}} را گرفته و با آنان همراه شده بود. شخصی معترضانه به وی گفت: آیا تو- با آنکه [[سنت]] از این دو [[جوان]] بیشتر است<ref>ابن عباس سه سال قبل از هجرت متولد شده است (اسد الغابه، ج۳، ص۱۹۳). ولی امام حسین{{ع}} در سال سوم، یا چهارم هجری متولد شد.</ref>- زمام مرکب آنان را می‌گیری؟ ابن عباس در پاسخ گفت: این دو تن، [[فرزندان رسول خدا]]{{صل}} هستند؛ و این کار مایه [[افتخار]] و [[سعادت]] من است! {{عربی|إِنَّ هَذَيْنِ إِبْنَا رَسُولِ اللهِ، أَوَ لَيْسَ مِنْ سَعَادَتِي أَنْ آخُذَ بِرِكَابَيْهِمَا}}<ref>مختصر تاریخ دمشق، ج۷، ص۱۲۸.</ref>.
# روزی [[ابن عباس]] ([[صحابی]] جلیل القدر) زمام مرکب حسن و حسین{{عم}} را گرفته و با آنان همراه شده بود. شخصی معترضانه به وی گفت: آیا تو- با آنکه [[سنت]] از این دو [[جوان]] بیشتر است<ref>ابن عباس سه سال قبل از هجرت متولد شده است (اسد الغابه، ج۳، ص۱۹۳). ولی امام حسین{{ع}} در سال سوم، یا چهارم هجری متولد شد.</ref>- زمام مرکب آنان را می‌گیری؟ ابن عباس در پاسخ گفت: این دو تن، [[فرزندان رسول خدا]]{{صل}} هستند؛ و این کار مایه افتخار و [[سعادت]] من است! {{عربی|إِنَّ هَذَيْنِ إِبْنَا رَسُولِ اللهِ، أَوَ لَيْسَ مِنْ سَعَادَتِي أَنْ آخُذَ بِرِكَابَيْهِمَا}}<ref>مختصر تاریخ دمشق، ج۷، ص۱۲۸.</ref>.
#ماجرای دوم از [[ابوهریره]] است که روزی [[مشاهده]] کرد، حسین{{ع}} به سبب [[خستگی]] در راهی نشسته، نزدیک آمد و با گوشه لباسش خاک از قدم‌های [[مبارک]] آن حضرت [[پاک]] کرد. وقتی که امام{{ع}} پرسید: چرا چنین می‌کنی؟ پاسخ داد: {{عربی|دَعْنِي! فَوَ اللَّهِ لَوْ يَعْلَمُ النَّاسُ مِنْكَ مَا أَعْلَمُ لَحَمَلُوكَ عَلَى رِقَابِهِمْ}}؛ «با من کاری نداشته باش! به [[خدا]] [[سوگند]]! اگر آنچه که من از ([[عظمت]] و [[منزلت]]) تو می‌دانم، [[مردم]] [[آگاه]] بودند، تو را بر شانه‌های خویش سوار می‌کردند!»<ref>مختصر تاریخ دمشق، ج۷، ص۱۲۸.</ref>.
# ماجرای دوم از [[ابوهریره]] است که روزی مشاهده کرد، حسین{{ع}} به سبب خستگی در راهی نشسته، نزدیک آمد و با گوشه لباسش خاک از قدم‌های [[مبارک]] آن حضرت [[پاک]] کرد. وقتی که امام{{ع}} پرسید: چرا چنین می‌کنی؟ پاسخ داد: {{عربی|دَعْنِي! فَوَ اللَّهِ لَوْ يَعْلَمُ النَّاسُ مِنْكَ مَا أَعْلَمُ لَحَمَلُوكَ عَلَى رِقَابِهِمْ}}؛ «با من کاری نداشته باش! به [[خدا]] [[سوگند]]! اگر آنچه که من از (عظمت و [[منزلت]]) تو می‌دانم، [[مردم]] [[آگاه]] بودند، تو را بر شانه‌های خویش سوار می‌کردند!»<ref>مختصر تاریخ دمشق، ج۷، ص۱۲۸.</ref>.
#هنگامی که [[مسلمانان]] [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{عم}} را در مسیر [[حج]] پیاده می‌دیدند، همگی به [[احترام]]، از مرکب‌های خود پیاده می‌شدند و پیاده راه می‌پیمودند، تا آنجا که آن بزرگواران برای این که مسلمانان به [[زحمت]] نیفتند، مسیر خویش را از [[جمعیت]] جدا می‌کردند، تا [[مسلمین]] بتوانند سوار بر مرکب‌های خویش شوند<ref>بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۷۶.</ref>. هنگامی که به [[طواف]] [[خانه خدا]] می‌رفتند، به سبب ازدحام مردم جهت [[زیارت]] و [[تبرک]] جستن به آن دو وجود [[مقدس]]، تحت فشار شدید قرار می‌گرفتند<ref>البدایه و النهایه، ج۸، ص۳۸.</ref>.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها (کتاب)|عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها]] ص ۴۶.</ref>
# هنگامی که [[مسلمانان]] [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{عم}} را در مسیر [[حج]] پیاده می‌دیدند، همگی به [[احترام]]، از مرکب‌های خود پیاده می‌شدند و پیاده راه می‌پیمودند، تا آنجا که آن بزرگواران برای این که مسلمانان به زحمت نیفتند، مسیر خویش را از جمعیت جدا می‌کردند، تا [[مسلمین]] بتوانند سوار بر مرکب‌های خویش شوند<ref>بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۷۶.</ref>. هنگامی که به [[طواف]] [[خانه خدا]] می‌رفتند، به سبب ازدحام مردم جهت [[زیارت]] و [[تبرک]] جستن به آن دو وجود [[مقدس]]، تحت فشار شدید قرار می‌گرفتند<ref>البدایه و النهایه، ج۸، ص۳۸.</ref>.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها (کتاب)|عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها]]، ص ۴۶.</ref>
 
== جمع‌بندی ==
امام حسین{{ع}} چه در عصر [[رسول خدا]]{{صل}} و چه پس از آن حضرت، تا [[زمان]] [[خلافت معاویه]] همواره مورد احترام مسلمانان و [[خلفا]] قرار داشت،؛ چراکه وی علاوه بر امتیازات [[انسانی]] و عظمت روحی و [[معنوی]] و [[کرامت]] و [[بزرگواری]]، فرزند رسول خدا{{صل}} و مورد [[محبت]] فوق العاده او بود، ولی در زمان معاویه و سپس یزید وضع دگرگون شد. هرچند ما معتقدیم ریشه‌های جریان خونین [[کربلا]] را باید از «[[سقیفه]]» پی‌جویی کرد (که در جای خود بازگو خواهد شد)، اما تردیدی نیست که عصر [[معاویه]] و پس از آن، زمان [[حکومت یزید]]، با دوران پیش از آنان تفاوت بسیار داشت و اگر تا قبل از [[زمامداری]] معاویه، ماجرای شهادت مظلومانه امام حسین{{ع}} و [[اسارت]] خاندانش برای مردم بازگو می‌شد، کسی آن را [[باور]] نمی‌کرد.
 
آری؛ کسی باور نمی‌کرد که محبوب [[قلب]] رسول خدا{{صل}} و جگر گوشه صدیقه کبرا{{س}} توسط گروهی که خود را [[مسلمان]] و از [[امت محمد]]{{صل}} می‌خواندند، مورد تعرض و بی‌حرمتی قرار گیرد، چه رسد به این که غریبانه، مظلومانه و [[لب تشنه]] در سرزمین [[نینوا]] به [[شهادت]] برسد و [[فرزندان]] و [[بانوان]] حرمش به اسارت روند.


==جمع‌بندی==
با شروع [[حکومت اموی]]، بی‌حرمتی‌ها از سوی [[معاویه]] و عمالش نسبت به ساحت [[مقدس]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}} و فرزندانش حسن و حسین{{عم}} و ترویج [[سب]] و [[لعن]] آنان به صورت علنی آغاز شد و زمینه‌های [[فاجعه]] خونین [[کربلا]] به گونه‌ای شتابان فراهم گردید و آن حسین عزیزی که این همه مورد محبت رسول خدا{{صل}} و [[مسلمین]] بود، حتی مأوایی در تمام آن [[سرزمین پهناور اسلامی]] نداشت. (در بخش‌های [[آینده]] به طور مشروح بحث آن خواهد آمد)<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها (کتاب)|عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها]]، ص ۴۷.</ref>.
امام حسین{{ع}} چه در عصر [[رسول خدا]]{{صل}} و چه پس از آن حضرت، تا [[زمان]] [[خلافت معاویه]] همواره مورد احترام مسلمانان و [[خلفا]] قرار داشت،؛ چراکه وی علاوه بر امتیازات [[انسانی]] و [[عظمت روحی]] و [[معنوی]] و [[کرامت]] و [[بزرگواری]]، فرزند رسول خدا{{صل}} و مورد [[محبت]] فوق العاده او بود، ولی در [[زمان معاویه]] و سپس یزید وضع دگرگون شد. هرچند ما معتقدیم ریشه‌های جریان خونین [[کربلا]] را باید از «[[سقیفه]]» پی‌جویی کرد (که در جای خود بازگو خواهد شد)، اما تردیدی نیست که عصر [[معاویه]] و پس از آن، زمان [[حکومت یزید]]، با دوران پیش از آنان تفاوت بسیار داشت و اگر تا قبل از [[زمامداری]] معاویه، ماجرای [[شهادت مظلومانه امام حسین]]{{ع}} و [[اسارت]] خاندانش برای مردم بازگو می‌شد، کسی آن را [[باور]] نمی‌کرد.
آری؛ کسی باور نمی‌کرد که [[محبوب]] [[قلب]] رسول خدا{{صل}} و جگر گوشه [[صدیقه]] کبرا{{س}} توسط گروهی که خود را [[مسلمان]] و از [[امت محمد]]{{صل}} می‌خواندند، مورد تعرض و [[بی‌حرمتی]] قرار گیرد، چه رسد به این که غریبانه، مظلومانه و [[لب تشنه]] در [[سرزمین]] [[نینوا]] به [[شهادت]] برسد و [[فرزندان]] و [[بانوان]] حرمش به اسارت روند.
با شروع [[حکومت اموی]]، [[بی‌حرمتی‌ها]] از سوی [[معاویه]] و عمالش نسبت به ساحت [[مقدس]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}} و فرزندانش حسن و حسین{{عم}} و [[ترویج]] [[سب]] و [[لعن]] آنان به صورت علنی آغاز شد و زمینه‌های [[فاجعه]] خونین [[کربلا]] به گونه‌ای شتابان فراهم گردید و آن حسین عزیزی که این همه مورد [[محبت رسول خدا]]{{صل}} و [[مسلمین]] بود، حتی مأوایی در تمام آن [[سرزمین پهناور اسلامی]] نداشت. (در بخش‌های [[آینده]] به طور مشروح بحث آن خواهد آمد).<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها (کتاب)|عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها]] ص ۴۷.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==

نسخهٔ ‏۱۶ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۴۸

عصر نبوی

امام حسین(ع) در میان جامعه اسلامی و مسلمانان در همان زمان، دارای شخصیت خاصی بود؛ چراکه فرزند فاطمه زهرا(س) بود و از این‌رو فرزند رسول خدا(ص) نیز نامیده می‌شد. این دو بزرگوار (حسن و حسین(ع)) به سبب محبت ویژه رسول خدا(ص) و کلمات ارزشمندی که حضرت درباره آنان فرموده بود، مورد توجه ویژه همه مسلمین قرار داشتند. در اینجا به نمونه‌هایی از کلمات و برخوردهای محبت‌آمیز رسول خدا(ص) با آن حضرت توجه می‌کنیم:

۱. رسول گرامی اسلام(ص) درباره امام حسن و امام حسین(ع) این جمله معروف را فرمود: «الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ»؛ «حسن و حسین سرور جوانان بهشتند»[۱].

۲. در حدیث دیگری آمده است که: گروهی با رسول خدا(ص) به مهمانی می‌رفتند، آن حضرت پیشاپیش آن جمع حرکت می‌کرد. در اثنای راه، حسین(ع) را دید. رسول خدا(ص) خواست او را در آغوش بگیرد، ولی حسین(ع) به این سو و آن سو می‌دوید؛ پیامبر(ص) از مشاهده این حالت تبسم کرد، تا آن‌که او را در آغوش گرفته، یک دست خود را به پشت سر او و دست دیگر را به زیر چانه او نهاد و لب‌های مبارکش را بر لب‌های حسین(ع) قرار داد، بوسه زد و فرمود: «حُسَيْنٌ مِنِّي وَ أَنَا مِنْ حُسَيْنٍ أَحَبَّ اللَّهُ مَنْ أَحَبَّ حُسَيْناً»؛ «حسین از من است و من از حسینم. هر کس حسین را دوست دارد، خداوند وی را دوست می‌دارد»[۲].

۳. رسول خدا(ص) حسن و حسین(ع) را بر روی شانه خود سوار می‌کرد و با خواندن اشعاری به آنان محبت می‌نمود[۳] و گاه رسول خدا(ص) بر منبر خطبه می‌خواند و با دیدن حسن و حسین(ع) از منبر فرود می‌آمد و در برابر چشم همگان آنها را در آغوش می‌گرفت و به آنان محبت می‌کرد (تا جایگاه آن دو را به همگان بفهماند)[۴]؛ و گاه در پاسخ این سؤال که کدام یک از افراد خانواده، نزد شما محبوب‌تر است؟ می‌فرمود: «حسن و حسین(ع)» و همواره آن دو را می‌بویید و به (سینه) خویش می‌چسبانید[۵].[۶]

عصر خلفای سه‌گانه

امام حسین(ع) به سبب شخصیت ممتاز و نسب برجسته‌اش، در زمان خلفای سه‌گانه مورد احترام دستگاه خلافت بود، تا آنجا که انتقادات سخت آن حضرت را با بردباری تحمل می‌کردند و سعی در حفظ حرمت وی داشتند. در برخی از کتب اهل سنت آمده است که: روزی خلیفه دوم بر منبر، خطابه می‌خواند که حسین(ع) خطاب به وی فرمود: «از منبر پدرم فرود آی و بر منبر پدر خویش بنشین!». عمر با خونسردی پاسخ داد: «پدرم که منبری ندارد!». آنگاه حسین(ع) را در کنار خویش نشاند (و به او اظهار محبت کرد)[۷]. همین ماجرا با تفاوت‌هایی در کتب شیعه نیز نقل شده است[۸].

در زمان عثمان نیز، در چند ماجرا حضور امام حسین(ع) ثبت شده است که هر کدام به گونه‌ای نشان احترام و عظمت آن حضرت میان عموم مسلمانان و مراعات حریم آن حضرت از سوی دستگاه حاکمیت بود. امام حسین(ع) همراه پدر بزرگوارش امیرمؤمنان(ع) و برادر ارجمندش امام حسن(ع) در مسیر هدایت مسلمین و دفاع از مظلومان حضور سازنده‌ای داشت و گاه خشم خلیفه سوم را بر می‌انگیخت، ولی به هر حال، از روی ناچاری حرمتش را مراعات می‌کردند.

در ماجرای بدرقه ابوذر ـ آن هنگام که عثمان وی را به سرزمین ربذه تبعید کرد و همگان را از بدرقه و همراهی ابوذر ممنوع ساخت ـ امام حسین(ع) همراه پدر و برادرش در مراسم بدرقه حاضر شدند و سخنانی با این مضمون برای تقویت ابوذر و تسلای خاطر وی بیان کرد؛ فرمود: «عموجان! خداوند تواناست که این اوضاع را دگرگون سازد و هر روز در کار تازه‌ای است. این گروه دنیای خویش را از تو دریغ داشتند و تو دین خود را از (دستبرد) آنان بازداشتی! پس چقدر تو از دنیای آنان بی‌نیازی؛ ولی آنان به دین تو سخت نیازمندند، صبر پیشه کن! چراکه خیر در صبر و شکیبایی است و شکیبایی نشانه شخصیت است»[۹].

امام حسین(ع) به وظیفه خویش ـ بدون توجه به تهدیدات مخالفان- عمل می‌کرد و در عین حال مورد تعرض دستگاه خلافت قرار نمی‌گرفت، آن‌گونه که ابوذر و عمار و عبدالله بن مسعود، مورد تعرض و ضرب و شتم عثمان و عمال وی قرار گرفتند؛ زیرا افکار عمومی سخت با این کار مخالف بود[۱۰].

عصر خلافت امیرمؤمنان(ع)

امام حسین(ع) در زمان خلافت پدر بزرگوارش، همراه آن حضرت در جنگ‌هایش علیه ناکثین و قاسطین و مارقین شرکت مؤثر داشت[۱۱]؛ در جنگ جمل فرماندهی جناح چپ سپاه امیرمؤمنان(ع) به عهده وی بود[۱۲]، و در جنگ صفین، چه از راه سخنرانی‌های پرشور و تشویق یاران علی(ع) برای شرکت در جنگ و چه در مسیر پیکار با قاسطین حضور فعال داشت[۱۳]. در ماجرای حکمیت نیز یکی از شاهدان این ماجرا از طرف علی(ع) بود[۱۴].[۱۵]

عصر امامت امام حسن(ع)

امام حسین(ع) پس از شهادت پدرش امیرمؤمنان(ع) در کنار برادرش امام حسن(ع) که امام و پیشوای زمان خود بود، قرار گرفت و به هنگام حرکت نیروهای امام مجتبی(ع) به سمت شام، همراه آن حضرت بود و هنگامی که امام حسن(ع) با پیشنهاد صلح از سوی معاویه مواجه شد، در این باره، با امام حسین(ع) و عبدالله بن جعفر به گفتگو پرداخت[۱۶] و پس از انعقاد پیمان صلح، همراه برادرش به مدینه بازگشت و در همانجا اقامت گزید[۱۷].[۱۸]

تکریم و تعظیم فوق العاده مردم

امام حسین(ع) به سبب آنچه که از اصالت خانوادگی، عظمت روحی و محبوبیتش نزد رسول خدا(ص)، برخوردار بود، مورد محبت و احترام خاص همه اقشار مسلمین قرار داشت؛ به عنوان نمونه:

  1. روزی ابن عباس (صحابی جلیل القدر) زمام مرکب حسن و حسین(ع) را گرفته و با آنان همراه شده بود. شخصی معترضانه به وی گفت: آیا تو- با آنکه سنت از این دو جوان بیشتر است[۱۹]- زمام مرکب آنان را می‌گیری؟ ابن عباس در پاسخ گفت: این دو تن، فرزندان رسول خدا(ص) هستند؛ و این کار مایه افتخار و سعادت من است! إِنَّ هَذَيْنِ إِبْنَا رَسُولِ اللهِ، أَوَ لَيْسَ مِنْ سَعَادَتِي أَنْ آخُذَ بِرِكَابَيْهِمَا[۲۰].
  2. ماجرای دوم از ابوهریره است که روزی مشاهده کرد، حسین(ع) به سبب خستگی در راهی نشسته، نزدیک آمد و با گوشه لباسش خاک از قدم‌های مبارک آن حضرت پاک کرد. وقتی که امام(ع) پرسید: چرا چنین می‌کنی؟ پاسخ داد: دَعْنِي! فَوَ اللَّهِ لَوْ يَعْلَمُ النَّاسُ مِنْكَ مَا أَعْلَمُ لَحَمَلُوكَ عَلَى رِقَابِهِمْ؛ «با من کاری نداشته باش! به خدا سوگند! اگر آنچه که من از (عظمت و منزلت) تو می‌دانم، مردم آگاه بودند، تو را بر شانه‌های خویش سوار می‌کردند!»[۲۱].
  3. هنگامی که مسلمانان امام حسن و امام حسین(ع) را در مسیر حج پیاده می‌دیدند، همگی به احترام، از مرکب‌های خود پیاده می‌شدند و پیاده راه می‌پیمودند، تا آنجا که آن بزرگواران برای این که مسلمانان به زحمت نیفتند، مسیر خویش را از جمعیت جدا می‌کردند، تا مسلمین بتوانند سوار بر مرکب‌های خویش شوند[۲۲]. هنگامی که به طواف خانه خدا می‌رفتند، به سبب ازدحام مردم جهت زیارت و تبرک جستن به آن دو وجود مقدس، تحت فشار شدید قرار می‌گرفتند[۲۳].[۲۴]

جمع‌بندی

امام حسین(ع) چه در عصر رسول خدا(ص) و چه پس از آن حضرت، تا زمان خلافت معاویه همواره مورد احترام مسلمانان و خلفا قرار داشت،؛ چراکه وی علاوه بر امتیازات انسانی و عظمت روحی و معنوی و کرامت و بزرگواری، فرزند رسول خدا(ص) و مورد محبت فوق العاده او بود، ولی در زمان معاویه و سپس یزید وضع دگرگون شد. هرچند ما معتقدیم ریشه‌های جریان خونین کربلا را باید از «سقیفه» پی‌جویی کرد (که در جای خود بازگو خواهد شد)، اما تردیدی نیست که عصر معاویه و پس از آن، زمان حکومت یزید، با دوران پیش از آنان تفاوت بسیار داشت و اگر تا قبل از زمامداری معاویه، ماجرای شهادت مظلومانه امام حسین(ع) و اسارت خاندانش برای مردم بازگو می‌شد، کسی آن را باور نمی‌کرد.

آری؛ کسی باور نمی‌کرد که محبوب قلب رسول خدا(ص) و جگر گوشه صدیقه کبرا(س) توسط گروهی که خود را مسلمان و از امت محمد(ص) می‌خواندند، مورد تعرض و بی‌حرمتی قرار گیرد، چه رسد به این که غریبانه، مظلومانه و لب تشنه در سرزمین نینوا به شهادت برسد و فرزندان و بانوان حرمش به اسارت روند.

با شروع حکومت اموی، بی‌حرمتی‌ها از سوی معاویه و عمالش نسبت به ساحت مقدس امیرمؤمنان(ع) و فرزندانش حسن و حسین(ع) و ترویج سب و لعن آنان به صورت علنی آغاز شد و زمینه‌های فاجعه خونین کربلا به گونه‌ای شتابان فراهم گردید و آن حسین عزیزی که این همه مورد محبت رسول خدا(ص) و مسلمین بود، حتی مأوایی در تمام آن سرزمین پهناور اسلامی نداشت. (در بخش‌های آینده به طور مشروح بحث آن خواهد آمد)[۲۵].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. این حدیث با تعبیرات مختلف در منابع سنی و شیعه نقل شده است از جمله: مسند احمد، ج۳، ص۳، ۶۲، ۶۴ و ۸۲؛ سنن ترمذی، ج۵، ص۳۲۱؛ مستدرک حاکم، ج۳، ص۱۶۷؛ بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۱، ۲۵، ۱۲۴، ۱۹۱- ۱۹۲.
  2. مسند احمد، ج۴، ص۱۷۲؛ سنن ابن ماجه، ج۱، ص۵۱؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج۳، ص۲۲۶.
  3. کنز العمال، ج۱۳، ص۶۶۴، ۶۶۶ و ۶۶۷؛ بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۸۵- ۲۸۶.
  4. بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۸۴.
  5. «سُئِلَ رَسُولُ اللَّهِ أَيُّ أَهْلِ بَيْتِكَ أَحَبُّ إِلَيْكَ؟ قَالَ: الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ کَانَ يَشُمُّهُمَا وَ يَضُمُّهُمَا إِلَيْهِ»؛ (سیر اعلام النبلاء، ج۴، ص۳۸۲).
  6. مکارم شیرازی، ناصر، عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها، ص ۴۲.
  7. کنز العمال، ج۱۳، ص۶۵۴، حدیث شماره ۳۷۶۶۲. شبیه همین اعتراض از امام حسین(ع) نسبت به ابوبکر و تأثر ابوبکر از سخنان وی نیز نقل شده است. (مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۱۶۵، ح۳).
  8. احتجاج طبرسی، ج۱، ص۲۹۲؛ امالی طوسی، ج۲، ص۳۱۳.
  9. «يَا عَمَّاهْ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى قَادِرٌ أَنْ يُغَيِّرَ مَا تَرَى وَ هُوَ كُلَّ يَوْمٍ فِي شَأْنٍ إِنَّ الْقَوْمَ مَنَعُوكَ دُنْيَاهُمْ وَ مَنَعْتَهُمْ دِينَكَ فَمَا أَغْنَاكَ عَمَّا مَنَعُوكَ وَ مَا أَحْوَجَهُمْ إِلَى مَا مَنَعْتَهُمْ فَعَلَيْكَ بِالصَّبْرِ فَإِنَّ الْخَيْرَ فِي الصَّبْرِ وَ الصَّبْرَ مِنَ الْكَرَمِ»؛ (کافی، ج۸، ص۲۰۷؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۸، ص۱۳۱).
  10. مکارم شیرازی، ناصر، عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها، ص ۴۳.
  11. الاصابة، ج۱، ص۳۳۳.
  12. تاریخ ابن عساکر، شرح حال امام حسین(ع).
  13. صفین نصر بن مزاحم، ص۱۱۴، ۲۴۹ و ۵۳۰.
  14. صفین نصر بن مزاحم، ص۵۰۷.
  15. مکارم شیرازی، ناصر، عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها ص ۴۵.
  16. کامل ابن اثیر، ج۳، ص۴۰۵.
  17. الاصابه، ج۱، ص۳۳۳.
  18. مکارم شیرازی، ناصر، عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها ص ۴۵.
  19. ابن عباس سه سال قبل از هجرت متولد شده است (اسد الغابه، ج۳، ص۱۹۳). ولی امام حسین(ع) در سال سوم، یا چهارم هجری متولد شد.
  20. مختصر تاریخ دمشق، ج۷، ص۱۲۸.
  21. مختصر تاریخ دمشق، ج۷، ص۱۲۸.
  22. بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۷۶.
  23. البدایه و النهایه، ج۸، ص۳۸.
  24. مکارم شیرازی، ناصر، عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها، ص ۴۶.
  25. مکارم شیرازی، ناصر، عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها، ص ۴۷.