جویریه بنت حارث: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
(←پانویس) |
||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
{{یادآوری پانویس}} | {{یادآوری پانویس}} | ||
{{پانویس2}} | {{پانویس2}} | ||
{{پیامبر خاتم افقی}} | |||
[[رده:مدخل]] | [[رده:مدخل]] | ||
[[رده:جویریه بنت حارث]] | [[رده:جویریه بنت حارث]] |
نسخهٔ ۱۰ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۲۳:۵۴
متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
همسران پیامبر (ص) |
---|
خدیجه بنت خویلد (ازدواج: ۲۵ عام الفیل) |
- این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل جویریه بنت حارث (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- پیامبر اکرم(ص)، پس از ازدواج با زینب بنت جحش[۱]، در سال ششم هجری با امالمؤمنین جویریه بنت حارث، ازدواج کرد. جویریه، نخست همسر مسافع بن صفوان[۲] بود. وی در جنگ مریسیع کشته شد. جویریه از طایفه بنیمصطلق بود که در این جنگ، به اسارت سپاه اسلام درآمد. رسول خدا(ص) او را آزاد و سپس با وی ازدواج کرد[۳].
غزوه بنیمصطلق
- در شعبان سال ششم هجری[۴]، نبی اکرم(ص) با خبر شد که بنیمصطلق به فرماندهی حارث بن ابیضرار خزاعی آماده جنگ شدهاند؛ از اینرو، حضرت، همراه سپاه اسلام به سویشان حرکت کرد تا اینکه در کنار چشمه "مُرَیسیع" در ناحیه "قدید" با آنها روبهرو شد[۵].
- نخست، حضرت، دستور داد که آنان را به اسلام دعوت کنند؛ اما نپذیرفتند[۶]. پس جنگ در گرفت و فتح و پیروزی و اموال و اسیران بسیاری نصیب مسلمانان شد؛ غنایم این جنگ، دو هزار شتر و پنج هزار گوسفند و دویست خانوار اسیر بود[۷]. از جمله این اسیران، دختر بیست ساله[۸] حارث بن ابیضرار، رئیس بنیمصطلق بود. امیرمؤمنان(ع)، او را اسیر کرده، نزد پیامبر(ص) آورد[۹].
- تا اینجا در نقل این واقعه بین مؤرخان و سیرهنویسان اختلافی نیست و همگی به وقوع چنین جریانی اشاره کردهاند؛ اما در ادامه، با دوگونه روایت متفاوت، از این جریان تاریخی مواجهیم[۱۰]:
- روایت اول از این واقعه:
- حضرت(ص)، جویریه را برای خود برگزید[۱۱] و پس از تقسیم غنایم و اسیران بین مسلمانان، به مدینه بازگشت. بعدها حارث، پدر جویریه با پسرانش برای پرداخت فدیه دخترش، همراه شترانی چند، رهسپار مدینه شد.
- در میانه راه، او دو شتر از بهترین آنها را انتخاب و در منطقه عقیق، مخفی کرد[۱۲] و آنگاه با بقیه شتران، نزد رسول خدا(ص) آمد و ضمن پیشکش فدایی خود، استرداد دخترش را درخواست کرد و گفت: "ای رسول خدا! دختر من به اسارت در نیاید؛ چرا که او دختری ارجمند و بزرگوار است"[۱۳].
- حضرت فرمود: "پس کجایند آن دو شتری که در فلان شعب مخفی کردهای؟"[۱۴] حارث و پسرانش با شنیدن این فرموده حضرت، مسلمان شدند. پیامبر(ص) به پدر جویریه، اجازه دادند که جویریه را بین ماندن نزد حضرت(ص) و رفتن پیش پدر، مخیر کند. حارث گفت: "پیشنهاد منصفانهای کردی". سپس نزد جویریه رفته، گفت: "دخترم، قبیله خود را با ماندنت مفتضح نکن. جویریه گفت: ما من، خدا و رسولش را برگزیدهام. پدرش گفت: نفرین بر تو. هرچه میخواهی بکن". آن گاه حضرت، جویریه را آزاد کرد و در زمره همسران خویش قرار داد[۱۵].
- روایت دوم:
- پس از تقسیم غنایم، جویریه در سهم ثابت بن قیس بن شمّاس و پسر عمویش قرار گرفت[۱۶]. آنان با او قرار گذاشتند که با پرداخت نه اوقیه (هفت مثقال) طلا[۱۷] بتواند خود را آزاد کند. جویریه در حالی که پیامبر(ص) کنار آبی نشسته بود[۱۸]، نزد حضرت آمد و ضمن اظهار مسلمانی، برای پرداخت مبلغ قرارداد، از حضرت کمک خواست؛ پیامبر(ص) فرمود: "کاری بهتر از این هم هست. پرسید: چه کاری؟ فرمود: تعهدی که کردی میپردازم و تو را به همسری برمیگزینم. جویریه گفت: بسیار خوب". حضرت، او را از ثابت بن قیس خرید و آزاد ساخت و سپس با او ازدواج کرد[۱۹][۲۰].
صداق ایشان
- گفتهاند حضرت، صداقش را آزادی او و به قولی[۲۱] چهل یا صد تن از اسیران[۲۲] و یا همه اسیران بنیمصطلق قرار داده بود؛ اما جویریه، خود در این باره میگوید: "وقتی پیامبر، مرا آزاد کرد و به عقد خود در آورد، به خدا قسم، من حتی یک کلمه با او درباره افراد عشیرهام، سخن نگفتم و این خود مسلمانان بودند که آنان را آزاد کردند. دیدم دخترعمویم، پیش من آمد و خبر آزادی آنان را داد، پس خداوند عزوجل را شکر کردم"[۲۳].
- گفتهاند حضرت، صداقش را چهارصد درهم قرار داد و نامش را از "بره" به جویریه تغییر داد[۲۴]؛ چرا که این نام را دوست نداشتند[۲۵]. پیامبر(ص) برای ایشان نیز همچون دیگر زنان خود، حکم حجاب را مقرر فرمود[۲۶][۲۷].
وفات جویریه
- وی پنج سال با رسول خدا(ص) زندگی کرد[۲۸]؛ اما از آن حضرت صاحب فرزندی نشد[۲۹]. سرانجام در ربیعالاول سال پنجاه و شش هجری[۳۰] و به نقلی پنجاه هجری[۳۱] در مدینه وفات کرد. گفتهاند مروان حکم، والی وقت مدینه[۳۲] یا ابوحاتم بن حیان[۳۳] بر او نماز خواند.
- او از رسول خدا(ص) احادیثی را روایت کرده است و ابنعباس و جابر و ابنعمر و عبید بن سبّاق و برادر زادهاش طفیل و دیگران نیز از او روایت نقل کردهاند[۳۴][۳۵].
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ ابن اسحاق، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۶۳.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۹۲.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، جویریه بنت حارث، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۲۷۹.
- ↑ ابوالربیع حمیری کلاعی، الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله(ص) والثلاثه الخلفا، ج۱، ص۴۵۴؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل، ج۲، ص۱۹۲؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۱، ص۲۰۱.
- ↑ شمس الدین محمد ذهبی، تاریخ اسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، ج۲، ص۲۵۹؛ خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفه، ص۳۶؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۹۰.
- ↑ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۴۰۷.
- ↑ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ص۴۱۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۴۹.
- ↑ شیخ حسین دیار بکری، تاریخ الخمیس فی احوال انفس النفیس، ج۱، ص۴۷۴؛ ابوالفرج شافعی حلبی، السیرة الحلبیه، ج۲، ص۳۸۰.
- ↑ ابوالفرج شافعی حلبی، السیرة الحلبیه، ج۲، ص۳۸۰؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۲۰۱.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، جویریه بنت حارث، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۲۷۹-۲۸۰.
- ↑ شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۱۸؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۱، ص۲۰۱.
- ↑ ابوالفرج شافعی حلبی، السیرة الحلبیه، ج۲، ص۳۸۲؛ ابوالفرج شافعی حلبی، السیرة الحلبیه، ج۲، ص۲۹۰؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۱، ص۲۰۱؛ شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۱۸.
- ↑ ابن اسحاق، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۹۵؛ ابن عساکر، تاریخ دمشق، ج۳، ص۲۱۸؛ عبدالرحمن سهیلی، الروض الأنف فی شرح السیرة النبویه، ج۶، ص۴۰۶.
- ↑ ابوالفرج شافعی حلبی، السیرة الحلبیه، ج۲، ص۳۸۲؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۹۵؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۱، ص۲۰۱؛ شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۱۸.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، جویریه بنت حارث، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۲۸۰-۲۸۱.
- ↑ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۱۰؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۴۱۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۴۹؛ ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۴۵.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۴۹؛ ابوالفرج شافعی حلبی، السیرة الحلبیه، ج۳، ص۴۵۰؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۴۱۱.
- ↑ احمد بن علی مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة والمتاع، ج۱، ص۲۰۶.
- ↑ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۴۱۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۹۲؛ ابن اسحاق، السیره ابن اسحاق، ص۲۶۳؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۹۴.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، جویریه بنت حارث، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۲۸۱.
- ↑ احمد بن علی مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة والمتاع، ج۱، ص۲۰۶.
- ↑ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۴۲.
- ↑ ابوالفرج شافعی حلبی، السیرة الحلبیه، ج۲، ص۳۸۳.
- ↑ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۴۲، احمد بن علی مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة والمتاع، ج۱، ص۲۰۶؛ شیخ حسین دیار بکری، تاریخ الخمیس فی احوال انفس النفیس، ج۱، ص۴۷۴.
- ↑ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۴۱۲؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۴۲؛ شیخ حسین دیار بکری، تاریخ الخمیس فی احوال نفس النفیس، ج۱، ص۴۷۴.
- ↑ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۴۱۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۹۴.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، جویریه بنت حارث، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۲۸۱-۲۸۲.
- ↑ شیخ حسین دیار بکری، تاریخ الخمیس فی احوال انفس النفیس، ج۱، ص۴۷۵.
- ↑ ابن اسحاق، سیره ابن اسحاق، ص۲۶۳.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، جلد ص۹۵؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۴۲؛ سمعانی، الانساب، ج۱۲، ص۲۹۲.
- ↑ شیخ حسین دیار بکری، تاریخ الخمیس فی احوال انفس النفیس، ج۱، ص۴۷۵؛ و ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۷۴.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، جلد ص۹۵؛ و سمعانی، الانساب، ج۱۲، ص۲۹۲؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۴۲.
- ↑ سمعانی، الانساب، ج۱۲، ص۲۹۴.
- ↑ ابن حجر عسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۷۴؛ عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۶، ص۵۷.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، جویریه بنت حارث، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۲۸۲.