مقام نور الهی به چه معناست؟ یکی از پرسشهای مرتبط با بحثهای مقام معصوم، نور الهی است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مقام معصوم مراجعه شود.
«"وَ نُوِرِه"؛ ائمه(ع) نور خدا هستند. نور چیزی است که ذاتاً روشن است و روشنایی میبخشد. آن بزرگواران در طول تاریخ نور و روشنیبخش بودهاند. آیا به واقع، ائمه(ع) در ظلمات و تاریکیهای جهل و جهالت، فتنهها و ضلالت و اختلاف نور نبودند؟ بنابراین، اگر افرادی در پی آن انوار نرفتند و از آنها استفاده نکردند (به بیانی که گذشت) چه کسی مقصر است؟ ائمه(ع) در همه زمانها، در همه زمینهها، برای همه عوالم و همه اُمّتها نور هستند. به راستی، چه کسی به خانه آنان مراجعه کرد و دست خالی برگشت؟ ابوخالد کابلی میگوید: از امام باقر(ع) درباره تفسیر این آیه که میفرماید: ﴿فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِي أَنزَلْنَا﴾؛[۱]؛ پرسیدم. فرمود: ای ابوخالد! به خدا سوگند که مقصود از نور، ائمه از آل محمد(ع) تا روز قیامت هستند. به خدا سوگند که اینان همان نور خدا که فرو فرستاده است. به خدا که اینان نور خدا در آسمانها و زمین هستند. ای ابوخالد! به خدا سوگند، نور امام در دل مؤمنان از نورِ خورشیدِ تابان در روز، روشنتر است. به خدا که ائمه دلهای مؤمنان را نورانی میسازند و خدا هر کس را که بخواهد از نور آنان پنهان میدارد تا دل آنها تاریک گردد. به خدای ای ابوخالد! بندهای ما را دوست ندارد و از ما پیروی نمیکند تا این که خدا قلبش را پاکیزه کرده باشد و خدا قلب بندهای را پاکیزه نمیکند تا این که تسلیم ما باشد و از در آشتی با ما وارد شده باشد و آن گاه که با ما صلح و آشتی کرد، خدا او را از حساب سخت روز قیامت نگاهش داشته و از هراس بزرگ روز قیامت ایمنش سازد.[۲]» [۳].
پاسخهای دیگر
با کلیک بر «ادامه مطلب» پاسخ باز و با کلیک بر «نهفتن» بسته میشود:
«یکی از حقایقی که ما به تعلیم معصومان بدان معتقدیم (گرچه حقیقت آن را بهدرستی درک نمیکنیم) این است که رسول خدا (ص) و ائمه اطهار (ع) مقامی به نام مقام نورانیت دارند. در روایت آمده که "ای جابر! اول چیزی که خدا خلق کرد نور نبی تو بود"؛ و در روایتی که در کتب اهل تسنن هم نقل شده آمده است که این نور با نور علی (ع) یکی بود و در صلب ابوطالب و عبدالله از هم جدا شدند. ما نباید طمعی داشته باشیم که حقیقت این عوالم را درک کنیم، اما باید بدانیم بالاخره مرتبهای از عالم هستی وجود دارد که بهترین واژه برای اشاره به ماهیت آن واژه "نور" است زیرا خداوند واژه نور را بر خودش هم اطلاق کرده، میفرماید: ﴿اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ﴾[۴]؛ ما در این عالم چیزی پاکتر، مفیدتر و لطیفتر از نور نداریم. نور، موجود شریفی است که همه به آن احترام میگذارند. نور، آلودگی، کثافت، بو و ... ندارد. اگر ما بخواهیم لفظی درباره آن عوالم به کار ببریم لفظی بهتر از نور نداریم. نور ظاهر بذاته و مظهر لغیره است، یعنی خود به خود روشن است و برای روشن بودن، نیاز به چیز دیگری ندارد. خداوند هم خود به خود وجود دارد و برای وجود داشتن به چیز دیگری وابسته نیست. هر چیزی غیر از نور با نور روشن میگردد و دیده میشود و وجود همه ماسوی الله هم از خدا است. به این مناسبت کلمه نور بر خدا اطلاق پیدا میکند.
نور مراتبی دارد و شاهد آن هم در آیه نور است که خداوند میفرماید: ﴿مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ﴾[۵]؛ خدای متعال نور است: ﴿اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ﴾؛ که در این آیه مصداق مرجع ضمیر "نُورِهِ" است. اما یک نور هم مخلوق خداست (مَثَلُ نُورِهِ). پس نور یک مرتبهای دارد که منسوب به خداست و آن نور مراتبی دارد. عوالم وجود هم همین طور است. اگر در روایات آمده است که خداوند از نور پیامبر (ص) بهشت را آفرید و تعبیراتی از این قبیل، به این معناست که نورِ اولین موجودْ کمالاتی داشت که وقتی تنزل میکند چنین مخلوقاتی پدید میآیند. بهشت و آنچه در آن است پرتویی از وجود نوری ایشان است نه وجود مادی ایشان. وجودی مادی ایشان تکلیف دارد، باید زحمت و ریاضت بکشد، باید بلا ببیند، و شهید شود. این امور مربوط به آن نور نیست. اگر قرار بود آن نور کشته شود، همه عالم به هم میخورد. آن نور فوق تکلیف است و همه انسانهای مکلف پرتویی از وجود او هستند. پس این که ملائکه نازل میشوند و مقدرات را به امام زمان (ع) عرضه میکنند امری باورناپذیر نیست. برای تقریب به ذهن میتوان گفت: خدای متعال در آن شب نوری را به وسیله ملائکه به قلب امام زمان میتاباند که همه چیز برای ایشان روشن میشود. اگر در روایت آمده است که اگر نزول ملائکه در شب قدر و ارائه تقدیرات نبود ما چیزی از آنها نمیدانستیم، این امر برای مرحله مادی وجود پیامبر و ائمه اطهار (ع) است، وگرنه وجود نورانی ایشان احتیاج به ملک و ارائه آنها ندارد، بلکه ملک از آن نور آفریده شده است. اما اینکه نزول ملائکه و ارائه تقدیرات در چند شب است، برخی از بزرگان فرمودهاند: از آیات و روایات استنباط میشود که مقدرات سه مرحله دارد؛ در شب اول هنوز یقینی نیست، در شب دوم مرتبهای از حتمیت و جزمیت پیدا میکند، و در شب سوم امضا میشود، که مرحله قضا است. این احتمالی است که برخی بزرگان دادهاند و بعید هم نیست. البته ممکن است مرحله دیگری هم برای تغییر قضا وجود داشته باشد. زیرا در برخی روایات آمده که ممکن است حتی در برخی مقدرات تثبیت شده هم تغییر حاصل شود. در دعای بعد از زیارت امام رضا (ع) آمده است: " قضائک الذی تحجبه بالایسر الدعاء"[۶]؛ یعنی قضایی است که صرف نظر از دعا تمام و حتمی است، اما خدای متعال راه دیگری برای بندگان گشوده که هر چند اسباب اقتضا میکند که قضیه هیچ تغییری نکند، اما اگر بندهای دعایی جدی کند، آن قضیه تغییر میکند. بنابراین ما باید این شبها را غنیمت بشماریم»[۷].
«دیگر ویژگی که امامان معصوم(ع) را در زیارت جامعه کبیره به آن میستاییم، ویژگی "نور" است. در فرازهای متعدّدی در این زیارت، امامان معصوم(ع) به وصف فوق، ستوده شدهاند: " نُورُهُ وَ بُرْهَانُهُ عِنْدَكُم"، "انْتَجَبَكُمْ لِنُورِهِ"، " خَلَقَكُمُ اللَّهُ أَنْوَاراً "، "وَ أَنَّ أَرْوَاحَكُمْ وَ نُورَكُمْ وَ طِينَتَكُمْ وَاحِدَةٌ "، "تَمَامَ نُورِكُمْ "، "وَ أَنْتُمْ نُورُ الْأَخْيَارِ "، "كَلَامُكُمْ نُورٌ "، "وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِكُمْ " و "مَصَابِيحِ الدُّجَى". واژه "نور" واژهای است روشن که نیاز به توضیح ندارد؛ روشن و روشنگر. در قرآن کریم واژه "نور"، هم در نور حسّی به کار رفته و هم در نور معنوی، نور حسّی مانند روشنایی روز: ﴿ وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ ﴾[۸]؛ روشنایی ماه: ﴿ هُوَ الَّذِي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِيَاء وَالْقَمَرَ نُورًا ﴾[۹].
"نور" در عرصه نور معنوی، بر مصادیقی اطلاق شده است:
۱. ذات مقدس ربوبی جلّ شأنه: ﴿ اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ مَثَلُ ﴾[۱۰]. او پدید آورنده جهان هستی و روشنی بخش عالم آفرینش است، همه موجودات زنده به برکت فرمان او زندهاند و همه مخلوقات بر سر خوان نعمت او هستند و اگر لحظهای چشم لطف خود را از آنها باز گیرد، همگی در ظلمات فنا و نیستی فرو میروند و هر موجودی به هر نسبت با او ارتباط دارد، به همان اندازه نورانیت و روشنایی کسب میکند.
۱. "نور" زیباترین و لطیفترین موجودات در جهان مادّه است و سرچشمه همه زیباییها و لطافتهاست.
۲. "نور" بالاترین سرعت را طبق آنچه در میان دانشمندان معروف است در جهان مادّه دارد؛ نور، با سرعت سیصد هزار کیلومتر در ثانیه میتواند کره زمین را در یک چشم بر هم زدن "کمتر از یک ثانیه" هفت بار دور بزند، به همین دلیل در مسافتهای فوقالعاده عظیم و سرسامآور نجومی را فقط با سرعت سیر نور میسنجند و واحد سنجش در آنها "سال نوری" است؛ یعنی مسافتی را که نور در یک سال با آن سرعت سرسامآورش میپیماید.
۳. "نور" وسیله تبیین اجسام و مشاهده موجودات مختلف این جهان است و بدون آن، چیزی را نمیتوان دید؛ بنابراین، هم ظاهر است و هم مُظهر "ظاهر کننده غیر".
۴. "نور آفتاب" که مهمترین نور در دنیای ماست، پرورش دهنده گلها و گیاهان بلکه رمز بقای همه موجودات زنده است و ممکن نیست موجودی بدون استفاده از نور "بهطور مستقیم یا غیر مستقیم" زنده بماند.
۵. امروز ثابت شده تمام رنگهایی را که ما میبینیم، نتیجه تابش نور آفتاب، یا نورهای مشابه آن است وگرنه موجودات در تاریکی مطلق، نور ندارند.
۶. تمام انرژیهای موجود در محیط ما "به جز انرژی اتمی" همه از نور آفتاب سرچشمه میگیرد؛ حرکت بادها، ریزش باران، حرکت نهرها، سیلها، آبشارها و بالأخره حرکت همه موجودات زنده با کمی دقّت، به "نور آفتاب" منتهی میشود. سرچشمه گرما و حرارت و آنچه بستر موجودات را گرم نگه می دارد، همان "نور آفتاب" است حتّی گرمی آتش که از چوب درختان و یا ذغال سنگ و یا نفت و مشتقّات آن به دست میآید نیز از گرمی آفتاب است؛ چرا که همه اینها طبق تحقیقات علمی به گیاهان و حیواناتی باز میگردند که حرارت را از خورشید گرفته و در خود ذخیره کردهاند؛ بنابراین، حرکت موتورها نیز از برکت آن است.
۷. "نور آفتاب" نابودکننده انواع میکروبها و موجودات موذی است و اگر تابش اشعه این نور پر برکت نبود، کره زمین تبدیل به بیمارستان بزرگی میشد که همه ساکنانش با مرگ دست به گریبان بودند[۱۷].
تمام این ویژگیها را در حوزه معنوی، در پیامبر(ص) و دیگر معصومان(ع) میبینیم؛ آنان لطیفترین مخلوق ذات مقدّس ربوبیاند، خلقتشان خلقت نوری است. امیرمؤمنان علی(ع) فرمود: "من و محمّد یک نور بودیم که از نور خداوند عزّوجلّ خلق شدیم، آنگاه خداوند به این نور فرمان داد که دو نیم شود، به نصف آن گفت: محمد(ص) باش و به نصف دیگر گفت: علی باش، از این جهت است که رسول خدا(ص) "در آغاز ماجرای سوره برائت" فرمود: علی از من است و من از علی و مأموریّت مرا کسی جز علی انجام نمیدهد"[۱۸]. "مسافت نوری" ضربالمثل است. گسترش این انوار تابناک الهی و معارف بلندشان شایسته این ضربالمثل است. معارف ارزشمند اهل بیت(ع) آنچنان است که هرجا مطرح شود، به سرعت نور، جای خود را باز میکند که خود فرمودند: "اگر مردم زیباییهای کلام ما را بفهمند، از ما تبعیّت خواهند کرد"[۱۹]. نور، ظاهر و مُظهر است، معارف دین جز از طریق آنان گرفتنی نیست، علم مفید فقط در مکتب آنان است. امام باقر(ع) به سلمة بن کهیل و حکم بن عتیبه فرمود: "شرق عالم بروید، غرب آن بروید، علم صحیح را جز در مکتب ما نمییابید"[۲۰]. "نور" رمز بقای موجودات زنده است، رمز بقای جهان هستی هم حجّت است. امام سجاد(ع) فرمود: "اگر ما نبودیم، زمین اهلش را نابود میکرد"[۲۱]. رنگها مدیون نورند، اگر امروز رنگ سعادت " صِبْغَةَ اللَّهِ " در جهان هست و نام اسلام پر آوازه است، به برکت تلاشهای طاقت فرسای این انوار تابناک الهی است. ماندگاری مکتب حق که "اسلام" است، مدیون فداکاریهای آنان است و اگر آنان نبودند، معارف بلندشان نبود، در حوزه معرفت، جهان، بیمارستانی بزرگ از جهالت بود. "افتخار میکنیم که این انوار تابناک، امامان معصوم(ع) هستند. براین اساس است که در روایاتِ فراوان، از مصادیق نور، امامان معصوم(ع) ذکر شدهاند. مرحوم شیخ کلینی در کتاب کافی، بابی تحت این عنوان آورده است: " باب أنّ الأئمّة نور اللَّه عزّ وجلّ "[۲۲]. در این باب، شش روایت آمده است. در قرآن کریم چنین میخوانیم: ﴿ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِي أَنزَلْنَا وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ ﴾[۲۳] در روایات فراوانی، امامان معصوم(ع) مصداق "نور" در این آیه شریفه معرّفی شدهاند. در روایتی نقل شده که ابو خالد کابلی از امام باقر(ع) تفسیر آیه را پرسید، حضرت فرمود: "ای ابا خالد! به خدا سوگند! که مقصود از نور، ائمه(ع) از آل محمد(ص) میباشند تا روز قیامت. به خدا! آنان همان نور خدا هستند که خداوند فرو فرستاده. به خدا! آنان نور خدا در آسمانها و زمیناند. به خدا! ای ابا خالد! نور امام در دل مؤمنین از نور خورشید تابان در روز، روشنتر است. به خدا! که ائمه(ع) دلهای مؤمنین را منوّر میسازند و خدا از هرکس خواهد نور آنان را پنهان دارد و در پی آنان دلهای آنان تاریک میگردد. به خدا! ای ابا خالد! بندهای ما را دوست ندارد و از ما پیروی نمیکند تا زمانی که خداوند دلش را پاکیزه گرداند و خداوند دل بندهای را پاکیزه نمیگرداند تا آنکه تسلیم ما بوده و با ما در آشتی باشد و هرگاه چنین شد، خداوند او را از حساب سخت نگه دارد و از هراس بزرگ روز قیامت در امانش دارد"[۲۴].
همانگونه که تلاشها کردند تا جلو برجسته نور حقّ آیین اسلام را خاموش کنند، ولی ناکام ماندند، در رابطه با اهل بیت(ع) هم چنین شد، عداوتها و دشمنیها با آنان شد، تلاشهای فراوانی جهت خاموش کردن این انوار تابناک صورت گرفت، ولی به فضل و عنایت خداوند، ناکام ماندند و میبینیم هر روز نام آنان و مکتبشان پرآوازهتر میگردد. سخن جاودانه علی(ع) در پیروی از اهل بیت(ع)؛ کسی که در پی بر گرفتن نور است، باید سراغ آن رفته آن را فرا روی خود قرار دهد، نباید جلو افتاد و نه عقب ماند. حضرت امیرمؤمنان علی(ع) فرمود: "به اهل بیت پیامبرتان بنگرید، از آن سو که گام بر میدارند، بروید، قدم به جای قدمشان بگذارید. آنان شما را هرگز از راه هدایت بیرون نمیبرند و به پستی و هلاکت بازنمیگردانند، اگر سکوت کردند، سکوت کنید و اگر قیام کردند، قیام کنید. از آنان پیشی نگیرید که گمراه میشوید و از آنان عقب نمانید که نابود میگردید"[۲۵]. نبیّ اعظم(ص) فرمود: "از اهل بیت(ع) پیشی نگیرید که نابود خواهید شد"[۲۶]»[۲۷].
«"وَ نُورِهِ" کلمه نور و انوار، نُه مرتبه در زیارت جامعه به خاندان رسالت(ع) نسبت داده شده که هر کدام خصوصیّتی دارد و در جای مناسب خودش خواهیم گفت. ظاهر عبارت نوره این است که خاندان رسالت (ع) نور خدایند، و چون ظاهر این جمله قابل فهم و پذیرش نیست باید با توجه به سایر آثار و گفتارهای رسیده از حضراتشان معنای مناسبی برای آن جستجو نمود و چنین گفت: این خاندان مخلوق از نور عظمت پروردگارند. در حدیثی که از ذخائر روایات است، حضرت کاظم(ع) فرمود: به درستی که خدای تبارک و تعالی نور محمد(ص) را از نوری که از نور عظمت و جلالت خودش اختراع و ایجاد نمود بود آفرید، و آن نوری بود لاهوتی که برای موسی(ع) در طور سیناء تجلّی نمود و کوه قرار نگرفت و موسی(ع) متحمل دیدارش نگردید و ثباتش را از دست داده از هوش رفت و به خاک افتاد، و این نور نور محمد(ص) بود. وقتی خداوند متعال خواست حضرتش را از آن نور بیافریند آن نور را دو بخش نموده، از قسمت نخستش نقطه ختمیّه رسالت محمد(ص) را آفرید و از بهره دیگرش علی(ع) را خلق نمود. آنگاه از نور حضرت ختمی مرتبت دختر گرامیاش فاطمه(س) را ایجاد نمود همان گونه که از نور او و نور فاطمه و علی، حسن و حسین(ع) را اقتباس نمود مانند اقتباس و روشن کردن چراغها از یکدیگر، اینانند که مخلوق از انوارند. .[۲۸]
همین حقیقت نسبت به همه خاندان رسالت (ع) در حدیثی از حضرت سجّاد (ع) رسیده است که فرمود: "إنّ الله عزّوجل خلق محمدا و علیا و الائمه الاحد عشر من نور عظمته ارواحا فی ضیاء نوره."[۲۹] و یا بگوییم حضراتشان مرکز تعلق نور حق تعالی هستند، که از خطبه نفیسی که مورّخ مشهور و سترگ، واقعه نویس معروف، مسعودی حدود صد سال قبل، از امیرالمؤمنین(ع) آورده است، این حقیقت استفاده میشود. حضرتش فرمود: خداوند قبل از گسترش زمین و برافراشتن آسمان، خلق را به صورت ذراتی پراکنده هستی بخشید آنگاه خدا نوری از نور خودش را آماده نمود و آن نور به لمعان و درخشش آمده، شعلهاش از فروغش جلوهگری نمود و سرانجام آن نور در میان آن صورتهای پنهانی قرار گرفت و به صورت پیامبر ما حضرت محمّد (ص) توافق و تعلّق پیدا کرد.[۳۰] آنگاه آن نور به ما خاندان منتقل شد و در ائمّه و پیشوایان دودمان ما درخشش گرفت، پس ماییم انوار آسمان و انوار زمین، و نجات فقط به وسیله ماست و دانشهای پنهانی فقط در نزد ما و از ناحیه ماست و مصیر امور و بازگشت کارها فقط به سوی ماست، و به مهدیّ ما حجّتها بریده و منقطع گردد، همان که آخرین پیشوایان و نجات بخش امّت است، و غایت و نهایت نور است و مصدر امور است، پس ماییم برترین خلایق و شریفترین یکتا پرستان و حجتهای پروردگار جهانیان، پس هر کس به ولایت ما متمسّک شده، دست بر دستاویز مهر ما آویخته، گوارا باشد این نعمت برای او.[۳۱]
و یا بگوییم مقصود از نور این است که این خاندان رهمنونان به توریت و نورانیت آن ذات نور مطلق و مطلق نور هستند.
و یا هیا کل نورانیّهای میباشند منسوب به حقّ متعال.
و یا وسائط افاضه نورند از مبدء فیّاضِ نورِ علی الاطلاق به همه مخلوقات، مطلقا ابتداء و استمراراً.
در هر حال کُمیت سخن در چنین وادی لنگ است و سمند تند پای بیان و بنان، گفتار و نوشتار در این بادیه از تک و تاز میافتد و راه به جایی نمیبرد. به همین جهت هر کدام از بزرگان به گونهای از ظاهر کلام عدول نمودهاند. مرحوم مجلسی اوّل گفته است: "وَ نُورِهِ" یا به معنی هادی و هدایتکننده است، و یا به معنی علم، و یا به معنای هدایتیافتگان به هدایت خاصه خدایی، و یا جمعی که خدا عالم را به خاطر آنان به نور وجود و روشنی هستی منوّر نموده است.[۳۲] خوب است با نقل این روایت که میتواند در این زمینه تا حدودی راه گشا و روشنگر باشد، توضیح این جمله را خاتمه دهیم. حضرت باقر(ع) به ابی خالد کابلی فرمود: ای ابا خالد، مقصود از نور خدا قسم، نور ائمه آل محمد (ص) است تا روز قیامت، به خدا قسم، ایشان نور خدایند که فرو فرستاده، و به خدا سوگند، آنانند نورخدا در آسمانها و زمین، قسم به خدا، ای اباخالد، که نور امام(ع) در دل اهل ایمان روشنتر و نورانیتر است از پرتو خورشید تابان در روز روشن، و هم آنان به خدا سوگند، دلهای اهل ایمان را نور و روشنی میبخشند.[۳۳]
در بیان این حدیث شریف مرحوم مجلسی سخنی دارد. گوید: چون که نور در اصل چیزی است که سبب ظهور اشیا میشود، لذا وجود و هستی را نور گویند؛ زیرا وجود موجب ظهور اشیا در خارج میگردد، و علم و آگاهی نور است؛ چون سبب ظهور اشیا در نزد عقل میشود، و هر کمالی نور است؛ زیرا سبب ظهور صاحبش میگردد، و انوار خورشید و ماه و ستارگان نیز نور است؛ چون موجبات ظهور اجسام و روشن شدن صفات و خصوصیات آنها را فراهم میآورد، و به همین جهات به پروردگار تعالی نیز اطلاق نور و نور الانوار شده است؛ زیرا منبع وجود و هستی و علم و آگاهی و همه کمالات است، و اطلاق آن بر انبیا و ائمه (ع) از این جهت است که آنان اسباب هدایت خلق و علم و کمال آنهایند، بلکه حتّی سبب وجود و هستیشان؛ چون حضراتشان علل غایی و اسباب نهایی وجود همه اشیااند... و اطلاق نور الله بر آنان مانند اطلاق کتاب الله و کلام الله است، که امیرالمؤمنین(ع) میفرمود: "اَنَا کِتابُ الله الناطِق"[۳۴] از این جهت که حامل علم کتاب و حافظ آن بوده و مستکمل و موصوف به آن گردیده و اتّحاد با او یافته گویا او گردیده "فکانّه هو".[۳۵]» [۳۶]
«پیش از آنکه نور را تعریف کنیم، لازم است دلیل نیاز به نور را بدانیم. ما در دنیای تاریکیها زندگی میکنیم. تاریکیها، معنی زندگی را برای انسان تغییر داده است، به دلیل تغییر معنای زندگی، همه کسل هستند و دائماً درگیر این مسئلهاند که چرا اصلاً به دنیا آمدهاند. فیلسوف در تاریکی بحث میکند، متکلم در تاریکی بحث میکند، و جاهل در تاریکی بحث میکنند و کسی هم که سؤال میکند، در تاریکی سؤال میکند و کسی هم که جواب میدهد، در تاریکی جواب میدهد. اگر کسی کتاب معالجه یک بیماری را در دست داشته باشد، هزار سال هم در تاریکی بنشیند این کتاب هیچ خاصیتی برایش ندارد، چون کتاب را باید در نور خواند. حتی برای خواندن قرآن هم نور لازم است. قرآن برای کسانی که نور ندارند، هدایت به همراه نمیآورد. کسانی که میگویند " حَسْبُنَا كِتَابُ اللَّه "؛ گویی در یک اتاق تاریک نشستهاند و میخواهند مطالعه کنند[۳۷].
نور خاصیتهای درونی و بیرونی دارد. خاصیت درونی و اصلی نور این است که انسان برای حیات به نور نیاز دارد و نور برای انسان مثل آب برای ماهی است. همانطور که در هوای آلوده مشکل تنفسی پیدا میکنیم، هرچه نور کمتر باشد، قلب ما هم تنگتر میشود. پس نیاز ما به نور، نیاز حیاتی قلب است و تغذیه و تنفس قلب ما به نور است. قرآن میفرماید: ﴿ أَوَ مَن كَانَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ ﴾[۳۸]. این آیه، نیاز حیاتی و حرکتی را بسیار زیبا بیان فرموده است. کسی که مرده با نور زنده میشود و در بین مردم، حرکت میکند، در بین مردم میدرخشد و خودش برای دیگران مبنای نور میشود. نیاز دیگر به نور که نیازی بیرونی است و بعضاً بیشتر به آن توجه میشود، نیاز به نور هنگام حرکت، دیدن اطراف و مطالعه است. اگر رانندگی بلد باشیم و جاده هم فراهم باشد، اما نور نداشته باشیم، نمیتوانیم رانندگی کنیم. معمولاً ما نیاز به نور را از نوع نیاز بیرونی میدانیم، اما نیاز به نور، نیاز حیاتی ماست؛ یعنی اگر نور نباشد، قلب و موقعیت انسانی ما از کار میافتد. مثل ماهی که از آب بیرون افتاده باشد و نمیتواند دوام بیاورد. فایده دیگر نور این است که اگر نور باشد، قبل از اینکه عمل کنیم، مشاهده میکنیم." الْعَامِلُ عَلَى غَيْرِ بَصِيرَةٍ كَالسَّائِرِ عَلَى غَيْرِ الطَّرِيقِ "[۳۹]. وجود نور کمک میکند تا درک ما از جهان، آیات تکوین و تشریع، قرآن و حتی خودمان، درست باشد؛ بنابراین میفرماید: ﴿ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِي أَنزَلْنَا وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ ﴾[۴۰] عرض کردند "النُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنا" کیست. فرمودند: امیرالمؤمنین(ع) و اولاد ایشان(ع) هستند و بعد فرمودند:ائمه(ع) قلوب مؤمنین را منور میکنند[۴۱]. اینجاست که معنای " إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي أَبَداً "[۴۲] روشن میشود. اگر انسان چراغ و نور همراه داشته باشد، ولی کتابی برای خواندن نداشته باشد، بیسواد میماند. اگر کتاب داشته باشد، اما نور و چراغ نداشته باشد، باز هم بیسواد میماند. اگر قرآن داشته باشیم و همراهی اهل بیت(ع) را نداشته باشیم، از هدایت بویی نمیبریم و اگر اهل بيت(ع) را در کنار خود داشته باشیم، اما همراهی قرآن را نداشته باشیم، باز هم از هدایت بیبهرهایم. کسی که حقیقتاً تابع قرآن است، به سراغ اهل بیت(ع) میرود و کسی که واقعاً تابع اهل بیت(ع) است، تابع قرآن هم میشود. عدهای هستند که ظاهراً به یکی از این دو ثقل تمسک دارند، اما این تمسک، واقعی نیست و در حقیقت، آنها به نفس خود متمسک هستند. امام محمد باقر(ع) فرمودند: کسی نیست که محب ما باشد، مگر اینکه خدا قلبش را تطهیر میکند. قلب طاهر میتواند در مسیر فهم، تعلیم و تعلّم قرآن قرار بگیرد، اما قلبی که طاهر نباشد و در آن مرض باشد، با متشابه قرآن گمراه میشود﴿فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ﴾[۴۳]. وقتی که نور باشد، دیگر کسی سؤال نمیکند، چون به پاسخ مطلب رسیده است. نیاز ما به نور، برای درک درست و مشی صحیح است. قرآن مثال بسیار دقیق و در عین حال، بسیار لطیف و زیبایی دارد؛ میفرماید: ﴿ مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ نَارًا فَلَمَّا أَضَاءَتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَتَرَكَهُمْ فِي ظُلُمَاتٍ لاَّ يُبْصِرُونَ ﴾[۴۴].
عدهای در مسائل دینی زحمت زیادی میکشند و نماز و روزه بهجا میآورند، اما قرآن میفرماید مَثَل اینها مثل کسی است که آتشی برپا میکند تا جلو را ببیند، ولی این آتش، تنها گرما و سوزندگی دارد و حرارتش او را اذیت میکند. خداوند نور را برده است؛ یعنی او فعالیت کرده، ولی این عبادت برای او نور نشده است، بلکه تبدیل به آتش و جهنم شده است. روایاتی به همین مطلب اشاره میفرماید: یا علی! اگر کسی شب تا صبح عبادت کند، ولی ولایت تو را نداشته باشد، به جهنم میافتد. ما برای رسیدن به عرفان نفس به نور نیازمندیم. وقتی در تاریکی به خود نگاه میکنیم، تصور میکنیم خود را شناختهایم و بعد اسم این شناخت را عرفان و معرفت نفس میگذاریم و بعد گمان میکنیم که خدا را هم شناختهایم؛ مثل همان کسی که در تاریکی فیل را نشانش دادند. فرمودند:و ما اهل بیت(ع) دامن رسول الله(ص) را میگیریم و شیعه ما دامن ما را میگیرند[۴۵]. سؤال شد که دامن شما و دامن خدا چیست؟ فرمودند: نور است؛ یعنی سلسله مراتب این وجود، بر اساس نور است. انوار نیست، بلکه یک نور است. منتها از هر پنجرهای به شکل همان پنجره به درون اتاق و از هر زاویهای به هندسه همان زاویه میتابد. هر ظرف، هر زمان و هر مکانی بهقدر ظرفیت خود، از این نور بهره میگیرد. انسانی که از نور اهل بیت(ع) حیات پیدا کند و نور بیابد، در زندگی روشنبینی پیدا میکند. شاید اگر کسی بخواهد با چنین انسانی بحث و جدل کند، او جوابی نداشته باشد، چرا که بحث و جدل متعلق به اتاقهای تاریک است، ولی متوجه میشود که درست میبیند و راه را درست طی میکند گاهی میدانیم که مسیر درستی را طی میکنیم، اما گاهی هم با بحث و جدل میخواهیم مسیر را پیدا کنیم. این دو با هم متفاوت هستند. قرآن در همین زمینه به کسانی که راه دوم را در پیش گرفتهاند و این خط درونی و ضعف و تاریکی را دارند، میفرماید: ﴿ أَوْ كَصَيِّبٍ مِّنَ السَّمَاء فِيهِ ظُلُمَاتٌ وَرَعْدٌ وَبَرْقٌ يَجْعَلُونَ أَصَابِعَهُمْ فِي آذَانِهِم مِّنَ الصَّوَاعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَاللَّهُ مُحِيطٌ بِالْكَافِرِينَ يَكَادُ الْبَرْقُ يَخْطَفُ أَبْصَارَهُمْ كُلَّمَا أَضَاء لَهُم مَّشَوْا فِيهِ وَإِذَا أَظْلَمَ عَلَيْهِمْ قَامُواْ وَلَوْ شَاء اللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَأَبْصَارِهِمْ إِنَّ اللَّه عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴾[۴۶]. آنها مثل کسانی هستند که در یک بیابان لحظهای حرکت میکنند و لحظهای دیگر میایستند. رعد و برقی میزند و کمی جلو پایشان روشن میشود، حرکت میکنند و باز میایستند، چرا که نور ندارند، روشنبینی و آرامش خاطر را هم در مسیر زندگی ندارند، اما شیعیان اهل بیت(ع) اینگونه نیستند. آنها زندهاند در حالی که بقیه ادای زندگی را درمیآورند، به منبع نور وصلند، میدانند چگونه زندگی کنند و باید به کدام سو حرکت کنند. قرآن میفرماید: ﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اسْتَجِيبُواْ لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُم لِمَا يُحْيِيكُمْ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ ﴾[۴۷]. قرآن برای کسی قابل فهم است که نور داشته باشد: ﴿ قَدْ جَاءَكُم بَصَائِرُ مِن رَّبِّكُمْ ﴾[۴۸]
بنابراین شناخت خدا، پیامبر(ص) و ائمه(ع) هم اگر با نورانیت همراه باشد کارساز است. فرمودند: از فراست مؤمن بپرهیزید، چرا که او با نور خدا میبیند[۴۹]. معاویه بن عمار سؤال کرد که تفسیر این حدیث چیست که فرمودند:" إِنَ الْمُؤْمِنَ يَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ "[۵۰]. حضرت فرمودند:هنگامی که خداوند مردم را از نور خود خلق کرد، میثاق ولایت ما را از آنها گرفت. آنها را از نور خودش خلق کرد. پس مؤمن، برادر تنی مؤمن است. پدر مؤمنین نور و مادر مؤمنین رحمت است [۵۱] ریشه، مبنا و حقیقت وجودی مؤمن، نور است. برادر تنی یک اصطلاح شرعی و فقهی است، ولی اگر از باب معرفتی نگاه کنیم، مؤمن برادر تنی مؤمن است. روح مؤمنین با هم برادر است. مؤمن همه چیز را به نور خدا میبیند. گاهی هیچکس چیزی نمیبیند یا همه چیز را بنبست میبیند، اما مؤمن، همه چیز را روشن و با نور خدا میبیند. " إِنَ الْمُؤْمِنَ يَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ "[۵۲]. روایتی است که انسان باید سالها در ذهن و ضمیر خود روی آن تأمل کند تا عمقش را دریابد: "مؤمن به وسیله و همراه با آن نوری که از آن خلقشده نگاه میکند"[۵۳]پیغمبر(ص) فرمودند: هنگامی که خداوند بهشت را از نور خود خلق کرد، آن نور را تقسیم کرد. یک سوم آن نور به من رسید و یک سوم آن به حضرت زهرا(س) رسید. یک سوم دیگر هم به حضرت علی(ع) و فرزندانشان(ع) رسید. کسی که آن نور به او رسیده باشد و در محل تابش آن نور قرار گرفته باشد به ولایت پیغمبر(ص) و آل پیغمبر(ع) هدایت میشود و اگر آن نور به کسی برخورد نکند، او از ولایت آل پیغمبر(ع) به دور خواهد بود. خداوند میفرماید: ﴿ اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ ﴾[۵۴] نور مورد نیاز ما، نوری است که اصلش خداست و در وجود مقدس رسول الله(ص)، حضرت زهرا(س)، امیرالمؤمنين(ع) و اولاد ایشان(ع) تجلی کرده است. یکی از طریق حضرت زهرا(س)، دیگری از طریق امیرالمؤمنین(ع) و یکی هم از طریق پیغمبر(ص) به این نور میرسد. قرآن کریم میفرماید: ﴿ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِي أَنزَلْنَا وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ ﴾[۵۵]. پیامبر(ص) وظیفه بیان و تبیین قرآن را داشتند، ولی نوری به همراه دارند که می تواند در فهم قرآن به ما کمک کند. برای به دست آوردن این نور باید بدانیم که هیچکس برای دیدن خورشید، در غار پنهان نمیشود، بلکه از غار بیرون میآید و در مقابل تابش نور خورشید قرار میگیرد. در این صورت -خواه ناخواه- نور خورشید بر او میتابد و او برای بهرهگیری بیشتر، خود را در جهت تابش نور قرار میدهد. آیینه هم برای انعکاس نور، باید خود را با نور تنظیم کند و اگر پشت به نور باشد، نمیتواند نور را منعکس کند. اگر کسی به سراغ ائمه(ع) بیاید، ناخودآگاه به چیزی رسیده که نیاز اوست. دلیل توصیههای مکرر پیغمبر(ص) به رفتن در خانه اهل بيت(ع)، این است که نیاز و تغذیه قلب ما از نور ائمه(ع) است، چرا که ایشان در واقع چشمههای نور الهی هستند و هر جا که ذکر این بزرگواران باشد، نورشان نازل میشود» [۵۶].
با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل میشوید:
↑سوره تغابن، آیه ۸. «به خدا و رسول او و نوری که فرستادیم ایمان بیاورید»
↑«یا أبا خالد! النور –والله- الأئمّة من آل محمّد(ع) إلی یوم القیامة، و هم والله نور الذی أنزل، و هم والله نور الله فی السماوات و فی الأرض. و الله یا أبا خالد! لنور الإمام فی قلوب المؤمنین أنوار من الشمس المضیئة بالنهار، و هم –والله- ینوّرون قلوب المؤمنین، و یحجب الله عزوجل نورهم عمّن یشاء فتظلم قلوبهم. و الله، یا أبا خالد! لا یحبّنا عبد و یتولّانا حتی یطهر الله قلبه، ولا یطهّر الله قلب عبدٍ حتّی یسلم لنا و یکون سِلماً لنا سلّمه من شدید الحساب و آمنه من فزع یوم القیامة الأکبر»؛ (الکافی: ۱ / ۱۹۴، باب أن الائمة نورالله ، حدیث ۱.)
↑ او خدایی است که خورشید را روشنایی و ماه را نور قرار داد؛ سوره یونس، آیه: ۵.
↑ خداوند، نور آسمانها و زمین است؛ سوره نور، آیه: ۳۵.
↑ از سوی خداوند، نور و کتاب آشکاری برای شما آمد؛ سوره مائده، آیه: ۱۵.
↑ خداوند، ولیّ مؤمنان است، آنان را از ظلمتهای (شرک و کفر) به سوی نور ایمان، رهبری میکند؛ سوره بقره، آیه: ۲۵۷.
↑ آیا کسی که مرده بوده است و ما او را زنده کردیم و نور هدایتی برای او قرار دادیم که در پرتو آن بتواند در میان مردم راه برود، همانند کسی است که در تاریکی باشد و هرگز از آن خارج نگردد؛ سوره الانعام، آیه: ۱۲۲.
↑ و خداوند اِبا دارد جز اینکه نور اسلام را کامل کند، هرچند کافران نخواهند؛ سوره توبه، آیه: ۳۲.
↑ و ما تو را دعوت کننده به سوی خدا به اذن او و چراغی روشن قرار دادهایم؛ سوره احزاب، آیه: ۴۶.
↑إنّ الله تبارک و تعالی خلق نور محمد من نور اخترعه من نور عظمته و جلاله، و هو نور لا هوتیته الذی تبدی و تجلی لموسی بن عمران(ع) فی طور سیناء فما استقر له و لا اطاق موسی لرؤیته و لا ثبت له حتی خر صعقا مغشیا علیه، و کان ذلک النور محمد (ص)، فلما اراد ان یخلق محمدا منه قسم ذلک النور شطرین فخلق من الشطر الاول محمدا و من الشطر الآخر علی بن ابی طالب (ع)... ثم اقتبس من نور محمد فاطمه ابنته کما اقتبس من نوره، و اقتبس من نور فاطمه و علی الحسن و الحسین کاقتباس المصابیح، هم خلقوا من الانوار... تفسیر تأویل الآیات ۱ / ۳۹۷.
↑«به درستی که خدای عزوجل آفرید محمّد و علیّ و امامان یازدهگانه را از نور عظمت خودش به صورت ارواحی که در پرتو فروغ نور او بودند». بحار الانوار ۲۵ / ۱۵.
↑فَاَتاح نورا من نوره فلمع، و نزع قبسا من ضیائه فسطع ثم؟؟؟ النور فی وسط تلک الخفیه فوافق ذلک صورة نبیا محمد (ص).
↑ثم انتقل النور الی غرائزنا و لَمَع فی ائمّتنا فنحن انوار السماء و انوار الارض، فبنا النجاة و منا مکنون العلم و الینا مصیر الامور و بمهدینا تنقطع الحجج، خاتمه الائمه و منقذ الامه و غایه النور و مصدر الامور، فنحن افضل المخلوقین و اشرف الموحدین و حجج رب العالمین، فلیهنا بالنعمه من تمسک بولایتنا و قبض علی عروقنا. مروج الذهب ۱ / ۴۲.
↑یا ابا خالد، النور و الله، نور الائمه من آل محمد الی یوم القیامه، هم والله الذی انزل، و هم والله، نور الله فی السماوات و فی الارض والله، یا ابا خالد، لنور الامام فی قلوب المومنین انور من الشمس المضیئه بالنهار، و هم والله، ینورون قلوب المؤمنین... .اصول کافی، کتاب الحجّه، باب انّ الائمّة (ع) نور اللله عزّوجلّ حدیث ۱.
↑ اما آنهایی که در دل کژی دارند، از سر آشوب و تأویل جویی، از آیات متشابه آن، پیروی میکنند؛ سوره آل عمران، آیه:۷.
↑ داستان اینان، چون داستان کسانی است که آتشی برافروزند و همین که دور و برشان روشن شد، خداوند روشناییشان را ببرد و آنان را در تاریکیها که چیزی نمیبینند رها کند؛ سوره بقره، آیه: ۱۷.
↑ یا چون (گرفتارانند زیر) رگبار بارانی از آسمان که در آن، تاریکیها و تندر و برقی است؛ از (نهیب) آذرخشها، به پرهیز از مرگ، سرانگشتان در گوشها مینهند- و خداوند، فراگیر کافران است-نزدیک است آن برق، بیناییهاشان را برباید؛ هرگاه برای آنان روشن شود در آن (روشنایی) راه میافتند و چون بر آنها تاریک گردد وا میمانند. و اگر خداوند میخواست، شنوایی و بیناییهاشان را از میان میبرد؛ بیگمان خداوند بر هر کاری تواناست؛ سوره بقره، آیه: ۱۹ - ۲۰.
↑ ای مؤمنان! (ندای) خداوند و پیامبر را هر گاه شما را به چیزی فرا خوانند که به شما زندگی میبخشد پاسخ دهید و بدانید که خداوند میان آدمی و دل او میانجی میشود و (بدانید که) به نزد وی گرد آورده میشوید؛ سوره انفال، آیه: ۲۴.
↑ بیگمان بینشهایی از (سوی) پروردگارتان به شما رسیده است؛ سوره انعام، آیه: ۱۰۴.