مقام شفاعت به چه معناست؟ (پرسش)
مقام شفاعت به چه معناست؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ مقام معصوم |
مدخل اصلی | مقام معصوم |
تعداد پاسخ | ۳ پاسخ |
مقام شفاعت به چه معناست؟ یکی از پرسشهای مرتبط با بحثهای مقام معصوم، شفاعت، مقام شفاعت و مقام محمود است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مقام معصوم مراجعه شود.
پاسخ نخست
آیتالله سید علی حسینی میلانی در کتاب «در آستان امامان معصوم» در اینباره گفته است:
«شفاعت یعنی توسّط. وقتی شخصی برای دیگری نزد کسی به جهت انجام کار خاصّی واسطه میشود، میگویند: فلانی برای فلانی نزد فلانی وساطت کرد که فلان کار انجام بشود. فلان کار "مورد شفاعت"، شخصی که وساطت کرده "شافع" است و از صاحب حاجت به "مشفوع" تعبیر میشود. پس انسان در هر حاجتی میتواند پیش شفیعی برود، اما آیا او دنبال آن حاجت راه میافید؟ تا رفتم به کسی گفت: آقا! برای فلان حاجت من پیش فلانی بیا، آیا او راه میافتد یا نه، نخست حاجت من و خودم را مطالعه میکند، تا ببیند من لیاقت این را دارم که این آقا راه بیفتد برای من پیش فلانی برود؟ از طرفی، وجاهت خودش را هم نزد او میسنجد؛ ببیند اگر راه افتاد و آنجا رفت، آن قدر وجاهت و آبرو برای چنین کاری دارد؟ تا از این امور مطمئن نشود حرکت نمیکند. از طرف دیگر، کسی قول نداده که آقای فلانی! هر وقت برای هر کسی و هر حاجتی آمدی و وساطت کردی من انجام میدهم و به وساطت تو ترتیب اثر میدهم، چنین قولی نیز وجود ندارد. البته صاحب حاجت تحقّق آن را میخواهد. در ضرب المثل عربی آمده است:صاحب حاجت همانند کوری میماند که هیچ چیز جز برآورده شدن حاجتش را نمیبیند[۱]. او دنبال خواستۀ خود است، بیتوجّه به اینکه خواستۀ او مشروع است یا غیرمشروع، شنیدنی است یا خیر، عقلایی است یا نه. ولی حاجت باید مشروع و عقلایی باشد، تا شفیع برای انجام آن اقدام کند. از طرف دیگر، بسیاری از اوقات انسان حاجتی دارد هم مشروع است و هم عقلایی و هم قابل حصول، اما شخص واسطه میگوید: این کار صلاح تو نیست، من برای این حاجت پیش فلانی نمیروم. این نکته بسیار مهم است؛ زیرا امکان دارد خود شخص نداند که صلاحش نیست و خیلی مصرّ باشد و التماس کند. شخص میگفت: میخواستم با خانمی ازدواج کنم. واضح است که از ازدواج کار مشروع و خواستگاری آن خانم عقلایی بوده، اما طبق معمول به واسطه نیاز داشتم تا برود و کار را انجام دهد، از این رو سراغ کسی رفتم و گفتم: آقا! برای من از فلان خانم خواستگاری کن! او به طور محرمانه به من گفت: این ازدواج صلاح تو نیست. گفتم: آقا! چرا صلاح من نیست؟! مگر ازدواج اشکالی دارد؟! مگر طوری است که من داماد آن آقا و شوهر این خانم بشوم؟! گفت: نه، طوری نیست، اما این ازدواج صلاح تو نیست و من نمیتوانم دلیل این را به تو بگویم. سپس معلوم شد که آن خانم به مرضی مبتلا بوده که کسی از ابتلای او خبر نداشته و نمیخواستند همه بفهمند. فرد دیگری میگفت: خواهان دختر عمویم بودم و میخواستم با او ازدواج کنم. پدرش موافقت نکرد. خیلی گریه و زاری و توسل کردم و واسطه فرستادم. هر چه انجام دادم موفق نشدم. سرانجام از خدا و ائمه اطهار(ع) گلایه کردم که این هم توسل میکنم، چرا وسیلۀ ازدواج دختر عموی مورد علاقهام را که لیاقت دارم شوهر او باشم، فراهم نمیکنید؟! چیزی نگذشت که معلوم شد این خانم به سرطان مبتلا بود و فوت شد. او میگفت: من از آن توسلات پیشیمان و شرمنده شدم که چرا آن قدر گلایه کردم، چرا دلگیر شدم. بنابراین، در شفاعت مصلحت نیز در کار است. باید در توسلات خود دقت کنیم. ممکن است خواسته، مشروع و عقلایی باشد، ولی مصلحت نباشد و شفیع وساطت نکند. پس شفاعت حساب و کتاب و شرایطی دارد که بخشی از آنها را درک میکنیم و بخش دیگر از ما مخفی است. پیشتر گفتیم که شفاعت یک حقیقت قرآنی است و وساطت پیامبر خدا(ص) و ائمه اطهار(ع) محدود است و در بعضی از امور نمیتوانند وساطت بکنند. برای مثال، وقتی مقرر شد که انسان مستطیع گردید به حج برود، اما از روی عمد به حج نرفت و مُرد، مرگ او، مرگ یهودی و یا نصرانی خواهد بود. در این مورد پیامبر اکرم(ص) و ائمه(ع) چگونه شفاعت کنند. ذریح محاربی میگوید: امام صادق(ع) فرمود: "هر کس بمیرد، در حالی که حج واجب خویش را انجام نداده، بدون آنکه نیاز سخت او را از انجام حج باز دارد، یا به سبب بیماری نتواند حج را انجام دهد، یا سلطانی او را از انجام حج بازدارد، اگر خواهد یهودی یا مسیحی بمیرد[۲]. وقتی انسان نماز را بازیچه قرار بدهد و به آن بیاعتنا باشد؛ نمیشود از چنین آدمی شفاعت کرد.
ابوبصیر میگوید: خدمت ام حمیده رفتم که به او برای فقدان امام صادق(ع) تسلیت گویم. او گریست، من نیز از گریه او گریستم، آنگاه گفت: ای ابامحمد! اگر امام صادق(ع) را به هنگام مرگ دیدی، در شگفت میشدی. او دیدگانش را گشود و فرمود: خویشانم را جمع کنید! ما همه خویشان آن حضرت را جمع کردیم. حضرت نگاهی به آنها کرد و فرمود: به راستی که شفاعت ما به کسی که نماز را سبک شمارد، نمیرسد[۳] آری، شفاعت محدود است. پس هر شافع و هم مشفوع محدود هستند. چیزی که غیر محدود است مورد شفاعت است، امّا با محدودیتهای یاد شده هرگز نمیشود برای شفاعت اعتماد کرد انسان به حج نرود و نماز را سبک شمارد؛ مورد شفاعت قرار میگیرد. این طور نیست. بنابراین، شفاعت، موجب تجرّی بنده بر گناه نمیشود. چون ضابطه، ملاک و میزان دارد. بله، آنچه که گناه را " كَأَنْ لَمْ يَكُنْ" میسازد و هیچگونه محدودیتی ندارد، همان توبه است امام باقر(ع) فرمود: "توبه کننده از گناه، همانند کسی است که گناه ندارد"[۴] ما در حضور ائمه اطهار(ع) و در این مقام برای حفظ ایمان، ثبات قدم در ولایت و جهات دینی؛ چه در اصول دین، چه در فروع دین و چه در مسائل اخلاقی دعا میکنیم و به توفیق خدا متعال و به شفاعت محمد و آل محمد(ع) نیاز داریم[۵].
اگر بیطرفانه در احوال شخصیتهای بزرگ در طول تاریخ مطالعه کنید آنهایی که پیرو اهل بیت(ع) بودند، تقوا داشتند. اساساً "تقوا"، یعنی "ولایت" و "براءت". در این زمینه حدیثی از مدارک سنّی میآوریم. حاکم نیشابوری از دید اهل سنت شخصیت بسیار بزرگی است، او در نیمه دوم قرن چهارم رئیس حوزه علمیه بود و در تاریخ ۴۰۵ هجری درگذشته است. او حدیثی را از ابن عباس روایت میکند. ابن عباس میگوید: پیامبر خدا(ص) فرمود: "اگر مردی در میان رکن و مقام بایستد و نماز بخواند و روزه بگیرد؛ آنگاه خدا را در حال دشمنی با خاندان حضرت محمد(ع) ملاقات کند، وارد آتش میشود[۶] رکن و مقام قطعهای از مسجد الحرام است که شرافت و عظمت دارد.
حدیث دیگری را خطیب بغدادی از بزرگان اهل سنت، روایت میکند. ابن عباس میگوید: رسول خدا(ص) فرمود: "اگر عابدی خدای را در میان رکن و مقام ابراهیم در مسجد الحرام دو هزار سال عبادت کند، به طوری که بدنش چون مشکی خشکیده گردد و در روز قیامت خدای را با بغض و دشمنی آل محمد(ص) دیدار کند، خداوند او را با رویش در آتش میافکند[۷]. واژه «بَالِي»؛ یعنی از بین رفته و خشک شده. کلمه "شِّنِّ"؛ یعنی مشک خشکیده؛ یعنی اگر تمام وجود چنین فردی یک مشت استخوان شود، از بس عبادت کند؛ نه یک هزار سال، بلکه دو هزار سال. این مضمون در روایات ما بسیار است. برای نمونه خدای متعال در آیۀ مبارکهای میفرماید: ﴿وَإِنِّي لَغَفَّارٌ لِّمَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا ثُمَّ اهْتَدَى﴾[۸]. ذیل این آیه روایتی از شیعه و سنی وارد شده است[۹] در روایتی امام صادق(ع) میفرماید: "آیا میبینی چگونه شرط شده؟ توبه، ایمان و عمل صالح برای او سودی ندارد مگر وقتی که هدایت یابد. به خدا سوگند، اگر بکوشد که عمل کند از او نمیپذیرند مگر آنگاه که به سوی ما... هدایت یابد."[۱۰].
فراتر این که ما در جای خود در مباحثمان ثابت کردیم که ولایت و امامت اهل بیت(ع) جزء اصول دین است، نه فروع دین. وقتی خداوند متعال اعمال ما را مشروط کرده که اصول دین ما درست باشد و طبق قاعدۀ "فإذا انتفى الشرط انتفى المشروط"؛ اگر اصلی از اصول دین متزلزل باشد آن اعمالی که به جا آورده شده دیگر فایده ندارد. بنابراین، هر یک از اصول دین در تمامیت اعمال و عبادات و قبول شدن آنها شرط است و این از ما نیست، بلکه یک دستور الهی است. اگر کسی هزاران نماز با لباس پاک، در مکان پاک و خیلی با حضور قلب بخواند، اما این نمازها بدون وضو باشد؛ ارزش ندارد.؛ چراکه شارع مقدس؛ یعنی خداوند متعال که انسان برای او نماز میخواند طهارت را در نماز شرط قرار داده است و این اعتبار شرعی از ناحیۀ خود اوست.
در قضایای دیگر؛ یعنی روزه، حج و دیگر عبادات همین طور است. خداوند متعال شرط کرده و گفته عبادتی را میخواهم که محمد و آل محمد(ع) گفته باشند و با ولایت اهل بیت(ع) باشد[۱۱].
«اللَّهُمَ إِنِّي لَوْ وَجَدْتُ شُفَعَاءَ أَقْرَبَ إِلَيْكَ مِنْ مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ الْأَخْيَارِ الْأَئِمَّةِ الْأَبْرَارِ لَجَعَلْتُهُمْ شُفَعَائِي»[۱۲] حرف «لَوْ»؛ یعنی اگر؛ به معنای فرض است، به این معنا که زائر میگوید: اگر کسانی را بیابم که نزد تو از محمد و آل محمد(ع) نزدیکتر و مقرّبتر باشند، سراغ آنها میرفتم. طبیعی است ما وقتی با بزرگی کاری داشته باشیم حساب میکنیم نزدیکترین شخص به این بزرگ کیست. چه کسی میتواند بیشتر در آنجا برای ما کار کند، تا برای وساطت نزد او برویم. روشن است که کسی از محمد و آل محمد(ع) در پیشگاه خداوند متعال نزدیکتر نیست. از این رو زائر میگوید: خدیا! اگر کسانی بودند به تو از محمد و آل محمد(ع) نزدیکتر بودند، به سراغ آنها میرفتم و آنها را واسطه میکردم، ولی کسی نیست. «لَوْ وَجَدْتُ»؛ یعنی چنین چیزی نیست.
«فَبِحَقِّهِمُ الَّذِي أَوْجَبْتَ لَهُمْ عَلَيْك» پس از تو میخواهم بدان حقی که بر ایشان برای خود واجب کردی. زائر میگوید: پس خدایا! تو را قسم میدهم به مقام و قربی که اهل بیت(ع) نزد تو دارند و وعدۀ شفاعتی که به آنها دادهای که امت گنهکار را شفاعت کنند، که وقتی خداوند متعال وعده بدهد وفای به عهد واجب است؛ «أَسْأَلُكَ أَنْ تُدْخِلَنِي فِي جُمْلَةِ الْعَارِفِينَ بِهِمْ وَ بِحَقِّهِمْ» پس از تو میخواهیم بدان حقی که برای ایشان بر خود واجب کردی که مرا در زمره عارفان به مقام آنها و به حق آنها قرارم ده. خدایا! ما را در زمرۀ آنهایی وارد کن که امام شناس هستند؛ آنهایی که حق اهل بیت(ع) را شناختند و فهمیدند. خدایا! ما را در جملۀ کسانی قرارده که به برکت اهل بیت(ع) و شفاعتشان مورد رحمت تو قرار گرفتند. «وَ فِي زُمْرَةِ الْمَرْحُومِينَ بِشَفَاعَتِهِمْ إِنَّكَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ» و در زمره کسانی که به وسیله شفاعت آنها مورد مهر قرار گرفتهاند که تو مهربانترین مهربان هستی. «وَ فِي زُمْرَةِ الْمَرْحُومِينَ بِشَفَاعَتِهِمْ إِنَّكَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ تَسْلِيماً كَثِيراً وَ ﴿ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيل﴾» و درود خدا بر محمد و خاندان پاکش و سلام مخصوص و بسیاری بر آنها باد و خدا ما را بس است و نیکو وکیلی است. اینک در پایان، خداوند را سپاس میگوییم که به ما توفیق و عمری را عنایت کرد که به شرح زیارت جامعه پرداختیم و به لطف خدا و برکت اهل بیت(ع) شرح آن را به پایان رساندیم. امیدواریم –ان شاء الله- این اثر مفید واقع شود و ذخیرهای برای آخرت ما باشد. خداوند متعال از ما بپذیرد و گذشتگان ما و کسانی را که این مطلب را به ما یاد دادهاند؛ اساتید، ذوی الحقوق و والدین ما را رحمت کند و همه آنها را با محمد و آل محمد(ع) محشور نماید و ما را در دنیا در راه آن بزرگواران ثابت قدم بدارد و فرزندان و ذریۀ ما را از محمد و آل محمد(ع) جدا نکند و شرّ اشرار و کید کفّار را به خودشان برگرداند و ما را موفق بدارد تا وظایفمان را به بهترین وجه بشناسیم و برترین شکل بدان عمل کنیم[۱۳].
«وَ الْمَكَانُ الْمَعْلُومُ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الْجَاهُ الْعَظِيمُ وَ الشَّأْنُ الْكَبِيرُ وَ الشَّفَاعَةُ الْمَقْبُولَة»[۱۴]. آری، کسی که نزد خدا قدر و منزلت با جلالت و شأن و قرب با عظمت داشته باشد، شفاعتش مقبول خواهد بود. این، به محمد و آل محمد(ع) اختصاص دارد. از این رو همه به آنها متوسّل میشوند و خدا را به حقّشان قسم میدهند. این امر مسلّم است و در کتابهای شیعی و سنی آمده که ابن عباس میگوید: "از پیامبر اکرم(ص) درباره کلماتی که آدم از پروردگارش آموخت، سپس توبه آدم(ع) را خدا پذیرفت، پرسیدم. پیامبر فرمود: آدم(ع)، خدا را به آبروی محمد(ص)، علی(ع)، فاطمه(س)، حسن(ع)، حسین(ع) خواند که توبه او را پذیرد. پس خدا، توبه او را پذیرفت. «عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: سَأَلْتُ النَّبِيَّ(ص) عَنِ الْكَلِمَاتِ الَّتِي تَلَقَّاهَا آدَمُ مِنْ رَبِّهِ فَتابَ عَلَيْهِ قَالَ سَأَلَهُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ إِلَّا تُبْتَ عَلَيَّ فَتَابَ عَلَيْهِ»[۱۵]. این حقیقت در فرزندان آدم(ع) در دنیا تا روز قیامت و در جهان آخرت جاری و ساری است[۱۶].
«وَ رَزَقَنِي شَفَاعَتَكُمْ»ما دو نوع روزی داریم، روزی مادی و روزی معنوی که از روی مادی بالاتر است. ما در حوائجی که در حضور هر یک از حضرات معصومین(ع) درخواست داریم، به شفاعت آن بزرگواران نیازمندیم. در بحث شفاعت به طور کوتاه گذشته که شفاعت یک مقام و منصب است و مفهوم شفاعت سه جهت دارد: شافع؛ مشفوع؛ مورد شفاعت. شاید این مطلب در بحث شفاعت مطرح نشده باشد که رسیدن به هر چیزی به شفاعت نیاز دارد و مورد شفاعت عام است. انسان چه در مسائل مادی، معنوی، امور بزرگ و امور کوچک، قضایای شخصی و قضایای عمومی به شفاعت نیاز دارد و حق دارد شفاعت کسی را بطلبد؛ این را مورد شفاعت میگویند. پس مورد شفاعت، هیچ قیدی ندارد و مطلق است و عام. اما شافع و مشفوع عام و مطلق نیستند؛ بلکه مقید هستند. یعنی هر کسی نمیتواند شافع باشد، شفاعت از هر کسی برنمیآید، و هر کسی مشفوع واقع نمیشود؛ چراکه لیاقت لازم است، شرط و قید دارد. اگر این نکته درست فهمیده شود و هضم گردد، شبههای در حقیقت و حقّانیت شفاعت باقی نمیماند[۱۷].
«وَ بِمُوَالاتِكُمْ تُقْبَلُ الطَّاعَةُ الْمُفْتَرَضَةُ»[۱۸]اعمال عبادی ما و کارهای واجب و مستحب ما به برکت ولایت اهل بیت(ع) مورد قبول واقع میشود. چرا؟ پر واضح است، چون عملی که ما انجام میدهیم عملی است که اهل بیت(ع) به ما یاد دادهاند؛ این نمازی که میخوانیم، روزهای که میگیریم، حجی که به جا میآوریم و سایر عبادات ما به دستور خود اهل بیت(ع) است، آنان بارها فرمودهاند که این گفتههای ما، گفتۀ پیامبر اکرم(ص) است. بنابراین، چون ما آن بزرگواران را قبول کردهایم و از آنها اطاعت و پیروی میکنیم، عمل ما با فرمایش پیامبر اکرم(ص) و دستور قرآن مطابقت میکند و ناگزیر مورد قبول واقع میشود. اما کسانی که راه دوم؛ راه انحرافی را پیمودند؛ راهی که به پیامبر اکرم(ص) منتهی نمیشود و در آن راه، فرمایشات رسول خدا(ص) نیست، احکامشان را براساس خیالها، گمانها و رأیهای شخصی تأسیس کردند. نمیشود کسی ادّعای حبّ اهل بیت(ع) و ولایت آن بزرگواران را داشته باشند، اما به فقه دیگران عمل بکند، نماز، روزه، حج و دیگر احکام را بر طبق فقه دیگران به جا بیاورد؛ چراکه ولایت اهل بیت(ع)؛ یعنی متابعت از اهل بیت(ع). در این زمینه آیات و روایات فراوان داریم. قرآن کریم میفرماید: ﴿ إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ﴾[۱۹] عباداتی را که انسان به جا میآورد اگر با تقوا باشد مورد قبول است. یعنی اگر متقی باشید خدا اعمال شما را قبول میکند. تقوا کجاست؟ تقوا در ولایت اهل بیت(ع) است[۲۰].
پاسخها و دیدگاههای متفرقه
۱. حجت الاسلام و المسلمین بحرینی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین سید مجتبی بحرینی در کتاب «جامعه در حرم» در اینباره گفته است:
««وَ رَزَقَنِی شَفاعَتَکُم» خدا روزی من کند شفاعت شما را. آنچه راجع به شفاعت گفتنی بود در توضیح جمله «وَ شُفَعاءُ دارِ البقاء مبسوطاً» عرض کردم. خوب است عزیزان به آن مطالب مراجعه نمایند. سخنی که مضاف بر آنها در این جا میآوریم این است که زائر در این جمله از پروردگار شفاعت این خاندان را مسألت مینماید. در این زیارت شریف چهار نوبت سخن از شفاعت به میان آمده است. نخست که قبلاً ذکر شد، بیانگر مقام شفاعت این خاندان بود؛ شُفعاء دار البقاء، جمعی که شفیعان قیامت هستند. آنچه بعداً ذکر میشود: «وَ الشفاعة المقبوله»، در مقام بیان پذیرش شفاعت این دودمان است عندالله. زائر دو نوبت دیگر سخن از شفاعت میآورد. یکی در این جا و یکی هم در آخر زیارت: وَ فی زمرة المرحومین بشفاعتهم، که هر نوبت مسألت شمول شفاعت آن حضرات نسبت به زائر و روزی شدن شفاعت است؛ از خدای میخواهد جزء جمعی قرار گیرد که به فیض شفاعت حضراتشان نائل میگردند. بحمدالله آنچه موجبات رسیدن به شفاعتشان را فراهم میآورد، که سرمایه محبّت و ولایت است، به ما ارزانی شده است. موالات این خاندان که روزی ما شده، امید است شفاعتشان هم رزق ما قرار گیرد، به خصوص شما عزیزان که توشه زیارات هم همراه دارید که خود از اسباب و موجبات شفاعت است. صاحب شرح الزیاره که احتمال داده که مقصود از جمله وَ رَزقنی شفاعتکم این باشد که در سایه وساطت این خاندان خود این زائر جزء شفیعان و شفاعت کنندگان قرار گیرد و روزی او شود شفاعت نمودن»[۲۱].[۲۲] ««وَ بِمُوالاتِکُم تُقبَلُ الطّاعَةُ المُفتَرَضَةُ» قبولی طاعات. آخرین اثری که در این فقرات بر موالات خاندان رسالت(ع) مترتّب شده پذیرش طاعتهای واجب و قبولی اعمال لازم است. احادیثمان در این زمینه شاید به مرز تواتر مضمونی برسد که پذیرش طاعات و قبولی عبادات منوط به موالات خاندان رسالت(ع) است. به عنوان نمونه چند حدیث میآوریم: ساباطی گوید: به حضرت صادق(ع) عرض کردم: یوسف بن ثابت از شما حدیث آورده که گفتهاید: با ایمان هیچ عملی ضرر ندارد و با کفر هیچ کاری نفع ندارد. حضرت فرمود: او تفسیرش را از من سؤال نکرد. مقصودم از این سخن این بود که هر کس امام از آل محمد(ع) را بشناسد و تولّی او را داشته باشد، از اعمال خیرش با معرفتی که داشته، نفع برده است. این است آنچه من اراده نمودم، و همچنین خداوند اعمال صالحهای که بندگانش میآورند، پذیرا نگردد هرگاه تولّی امام جائری که امامتش از ناحیه حق تعالی تثبیت نشده، داشته باشند. عبدالله بن یعفور به حضرت عرض کرد: مگر خداوند نفرموده است: ﴿مَن جاء بالحسنه فله خیر منها و هم من فزع یومئذ آمنون﴾. هر کس حسنهای بیاورد برای اوست بهتر از آن و آنان از فزع و وحشت قیامت در امان هستند؟ پس چگونه عمل صالح برای آنان که تولّی ائمه(ع) جور دارند، مفید نیفتد؟ حضرت فرمود: میدانی حسنهای که در آیه ذکر شده چیست و خداوند چه معنایی از آن اراده کرده است؟ «هِیَ معرفه الامام و طاعته». حسنه در آیه شریفه شناخت امام(ع) و اطاعت و فرمانبرداری از اوست و خداوند عزّوجلّ فرموده است: ﴿وَ مَن جاء بالسیئة فکبت وجوههم فی النار هل تجزون الا ما کنتم تعملون﴾، و آنان که سیّئه و بدی آورند پس به رو در آتش افتند آیا جزا داده میشوید غیر از آنچه عمل میکردید؟ خداوند از کلمه سیّئه در این آیه انکار امامی که امامتش از ناحیه خداست، اراده فرموده. سپس حضرت صادق(ع) فرمود: هر کس در قیامت با ولایت امام جائری که امامتش خدایی نیست، بیاید و منکرحق و جاحد ولایت ما باشد خداوند او را به رو در آتش دوزخ میافکند[۲۳]. عمر بن حنظله گوید: به حضرت صادق(ع) عرض کردم: آیهای در قرآن مرا به شکّ وا داشته. فرمود: کدام آیه؟ گفتم: قول خدای تعالی: ﴿انما یتقبل الله من المتقین﴾. فرمود: در چه جهت شک داری؟ گفتم: هر کس نماز بخواند روزه بگیرد و بندگی خدا کند از او قبول مینماید؟ فرمود: «انما یتقبل الله من المتقین العارفین». خداوند از متّقین عارف پذیرا میگردد –آنان که در مقام عمل تقوی داشته و در جهت اعتقاد معرفت به حقّ اولیای حق دارند. سپس فرمود: زهد تو بیشتر است در دنیا یا زهد ضحّاک بن قیس؟- از خوارج و زاهدین منحرف از خاندان رسالت(ع)[۲۴]. گفتم: نه، او از من زاهدتر است. فرمود: مقصود همین است. خداوند از او چیزی از اعمالی که گفتی قبول نمیکند[۲۵]. محمد بن مسلم به حضرت باقر (ع)، یا امام صادق(ع) عرض کرد: ما گاهی از مخالفین شما میبینیم کسی را که صاحب عبادت و اجتهاد و کوشش و خشوع است. آیا این امور برای او نافع است؟ حضرت فرمود: ای محمّد، به درستی که مَثَل دودمانی بود در بنیاسرائیل که به دنبال چهل شب عبادت و بندگی آثار اجابت دعا برای آنان ظاهر میشد. کسی از آنها چهل شب تلاش و کوشش در عبادت نمود. سپس دعا کرد ولی اثری از اجابت ندید. به محضر عیسی بن مریم(ع) شرفیاب شد و به حضرتش شکوه نمود و از او مسألت دعا کرد. و عیسی(ع) به دنبال تحصیل طهارت نماز خواند و دعا کرد. خداوند به او وحی نمود که: ای عیسی، این بنده من از غیر باب و دری که باید از آن در آید، در آمده. او مرا میخواند در حالی که قلبش نسبت به تو شک داشت. اگر آن دعا کند تا گردنش قطع شود و انگشتهایش بریزد دعایش را اجابت ننمایم. به دنبال این وحی الهی حضرت عیسی رو به آن مرد نموده چنین گفت: «تدعو ربک و فی قلبک شک من نبیه؟» خدایت را در حالی که نسبت به پیامبرش شک داری میخوانی؟ عرض کرد: آری، چنین است. از خدا بخواه این حالت را از من ببرد و شکّ و تردیدم نسبت به شما برطرف گردد. عیسی(ع) دعا کرد. خداوند پذیرا شد و آن مرد در زمره آن اهل بیت قرار گرفت –که پس از چهل شب بندگی دعاشان اجابت میگردید- سپس امام(ع) فرمود: همچنین ما خاندان، خدا عمل بندهاش را پذیرا نشود در حالی که شکّی نسبت به ما دودمان دارد.[۲۶] از این چند حدیث که به عنوان نمونه آوردیم کاملاً سرّ این جمله زیارت «وَ بِموالاتکم تقبل الطاعه الفترضه» روشن شد و به خصوص از این روایت آخری استفاده میشود که این امر اختصاص به این امّت نداشته. در هر عصری هر جمعی را که خدا راه و وسیله قرار داده، با اعتقاد به آنها و از طریق آنها باید اعمال صالحه را آورد تا مورد قبول قرار گیرد. با توجّه به آنچه عرض کردیم این احادیث جایگاه بالاتری در نظرمان پیدا میکند امیرالمؤمنین(ع) بر منبر میفرمود: هر کس ما خاندان را دوست بدارد ایمانش برای او نافع بوده، عملش مورد قبول واقع گردد. و هر کس محبّت ما دودمان را نداشته باشد ایمانش برای او سودی ندهد و کردارش پذیرفته نگردد، هر چند پیوسته شب و روز خود را به زحمت و مشقّت بدارد[۲۷]. حضرت باقر(ع) نسبت به حطیم (فاصله بین رکن و مقام) که افضل بقاع است، میفرمود: به خدا سوگند، اگر بندهای در حطیم که افضل بقاع است، پیوسته شب تا به صبح نماز گزارد و روز روزه بدارد ولی حقّ ما و حرمت ما را نشناسد خدا از او هیچ چیزی قبول نکند.[۲۸] آخرین حدیث را هم برای عزیزان از مدارک عامّه نقل کنم که فکر نکنند این حرفها را فقط من و شمای شیعه آوردهایم. به قول مرحوم آیتالله امینی صاحب الغدیر مطلب اسلامی است. مذهبی نیست. اختصاص به شیعه ندارد. حافظ موفق بن احمد حنفی، معروف به اخطب خوارزم که از بزرگان علمای عامّه در سده ششم هجری است و متوفّی سال ۵۶۸ میباشد، در کتاب نفیس مناقبش مسنداً این حدیث را از پیامبر اکرم(ص) آورده است: «انه قال لعلی: یا علی، لو ان عبدا عبدالله عزوجل مثل ما قام نوح فی قومه، و کان له مثل احد ذهبا فانفقه فی سبیل الله، و مد فی عمره حتی حج الف عام علی قدمیه، ثم قتل بین الصفا و المروه مظلوما، ثم لم یوالک یا علی، لم یشم رائحه الجنه و لم یدخلها»[۲۹] حضرتش به علیّ(ع) فرمود: یا علی، اگر عبدی بندگی خدا کند به آن مقدار که نوح در میان قومش بود، و همانند کوه احد طلا داشته باشد در راه خدا انفاق نماید، و عمرش طولانی شود تا هزار مرتبه حج با پای پیاده بگزارد، و سرانجام مظلومانه میان صفا و مروه کشته شود، ولی موالات تو را نداشته باشد بوی بهشت به مشامش نرسد و در آن داخل نگردد. بگذریم. بیش از این عزیزان را خسته نکنیم. امید است خداوند ولایت و موالات این خاندان را برای ما و دودمان ما ثابت و مضاعف بدارد. همه دوستان به خصوص کاظم آقا از مطالب گفته شده تشکّر نمودند و گفتند: خداوند قلب شما را همیشه مسرور بدارد، آن گونه که موجبات سررو دل ما را فراهم آوردید. با خواندن دعای شریف فرج محفل خاتمه یافته و قرار شب بعد در ضلع جنوب غربی همین صحن گذارده شد»[۳۰]. ««وَ الشَّفاعَةُ المَقبُولَة» آخرین منزلت و مقام خاصّ این خاندان که در این فقرات ذکر شده، شفاعت پذیرفته شده است. صاحب شفاء الصدور گوید: عبارت زیارت جامعه «وَ المقام المحمود... و الشفاعة المقبوله» ظاهر در تعدّد مقام محمود با شفاعت است. مگر اینکه بگوییم: در لفظ مقام محمود اعتبار کمالی شده که شفاعت مضمّن در اوست، و در ثانی به جهت مزید تشریف، شفاعت مخصوص به ذکر شده، خاصّه که تصریح به اتّصاف به قبول، لذّتی دیگر در اسماع، و طربی جدید در قلوب محتاجان میفزاید.[۳۱] باری به نکته زیبایی در این کلام اشاره شده و آن این است که گاهی کسی در مقام وساطت برمیآید، ولی معلوم نیست شفاعتش پذیرفته شود. ولی این جمله زیارت بیانگر شفاعت پذیرفته شده است که امید بسیار میآورد و لذّت و بهجت میآفریند. گویا چنین میگوید: تو به خودت، به سوء کردارت، به بدی رفتارت، به کثرت سیّئاتت، به فراوانی گناهان و معاصیات توجّه نکن که فکر کنی هر کس هم وساطت کند معلوم نیست مقبول افتد. نه، اگر این دودمان در مقام شفاعت برآمدند بدان که قبولیاش از قبل صادر شده و از مرز رضا گذشته و به مرحله امضا رسیده است. آری، «وَ الشَّفاعَةُ المَقبُولَة». صاحب شرح الزیاره گوید: مقصود از شفاعت مقبوله و وساطت پذیرفته شده، تصرّف مطلق در امر حساب و بهشت و دوزخ است که در سایه ولایت عامّهای که حق تعالی به آنان افاضه نموده و تولیتی که به حضراتشان بخشیده، عهدهدار جمیع امور هستند بدون این که نیازی به مراجعه در جزیی جزیی امور باشد؛ زیرا خداوند سبحان آنان را بر کاملترین مزاجی که امکان، امکان حملش را دارد آفریده است، و حکمتش اقتضا دارد که آنان شاهد بر خلقت همه اشیا بوده و علم همه اشیا در اختیارشان، و ولایت مطلقه غیر مقیّده و عامّه غیر خاصّه بر همه چیز داشته باشند. به همین جهت شؤون مربوط به قیامت هم در اختیار حضراتشان میباشد.... مفضّل بن عمر گوید: به حضرت صادق(ع) عرض کردم: اگر در قیامت علی(ع) بهشتیان را به جنّت و آتشیان را به دوزخ میبرد پس خازن بهشت و مالک دوزخ چه کاره هستند؟ فرمود: ای مفضّل، مگر همه خلق تحت فرمان محمد(ص) نیستند؟ گفتم: چرا. فرمود: علی(ع) در قیامت به امر محمد(ص) قسیم الجنّة و النار، قسمت کننده بهشت و دوزخ است، و مالک و رضوان هم امرشان با اوست. ای مفضّل، این سخن را داشته باش که از علم مخزون و مکنون و حقایق پنهانی است.[۳۲] مرحوم فرات بن ابراهیم کوفی، از بزرگان علما و محدّثین شیعه در حدود نیمه دوم قرن سوم و نیمه اوّل قرن چهارم هجری، در تفسیر ارزندهاش این حدیث را نقل نموده: جابر به حضرت باقر(ع) عرض کرد: فدای شما شوم ای پسر پیامبر خدا، برای من حدیثی در فضلیت جدّهتان حضرت فاطمه(س) بگویید که وقتی برای شیعیان نقل میکنم شاد و مسرور گردند. حضرت فرمود: پدرم از جدّم، از رسول خدا(ص) نقل نمود که: چون قیامت به پا میگردد برای انبیا و رسل منبرهایی از نور مینهند، و منبر من از همه بلندتر است. خطبهای که به گوش کسی نرسیده بر آن ایراد مینمایم. سپس برای اوصیای پیامبران منبرهایی مینهند، و منبر وصیّ من علیّ بن ابی طالب(ع) از همه بلندتر است. او هم خطبه بیمانندی بخواند. همچنین برای اولاد انبیا هست، و جایگاه دو سبط من امام حسن و امام حسین از همه بالاتر. آنان هم خطبهای بینظیر ایراد نمایند. سپس منادی که جبرئیل است، ندا در دهد: «اَین فاطمه بنت محمد؟ این خدیجه بنت خویلد؟ این مریم بنت عمران؟ این آسیه بنت مزاحم؟ این ام کلثوم ام یحیی بن زکریا؟» حضرت صدیّقه(س) و سایر زنان با شخصیت چونان خدیجه و مریم و آسیه و مادر یحیی بن زکریا را صدا زنند و به اهل جمع ندا در دهند: سر فرود آرید و دیده بر هم بگذارید؛ زیرا این فاطمه(س) است که به بهشت میرود، در حالی که جبرئیل مرکبی از بهشت (با خصوصیّاتی که در حدیث آمده) برای او آورده و آن بانو بر آن مرکب سوار گردیده، راست و چپ او را صد هزار فرشته فرا گرفته، صد هزار ملک بر شهپرهاشان حامل اویند. او را با چنین جلال و حشمتی به در بهشت میرسانند. آنجا که رسید، التفاتی مینمایند. خدای گوید: ای دختر حبیب من، چرا التفات و توجّه نمودی، در حالی که فرمان بهشت رفتن به تو دادم؟ عرض کند: پروردگارا، دوست دارم در چنین روزی قدر و منزلت من شناخته شود. خطاب رسد: ای دختر من، برگرد، بنگر هر کس در قلبش محبّت تو یا دوستی یکی از فرزندان و ذراری توست دستش را گرفته به بهشت بر. حضرت باقر(ع) فرمود: به خدا قسم ای جابر، در آن روز آن بزرگ بانو، شیعیان و دوستانش را از میان محشر بر میگزیند، آن گونه که پرنده دانه خوب را از دانه بد جدا مینماید. آن گاه که شیعیان فاطمه(س) با او به در بهشت رسیدند، خداوند در دل آنان میافکند که التفاتی بنمایند. خطاب میرسد: ای دوستان من، چرا توجّه نمودید در حالی که فاطمه دختر حبیب من در حقّ شما شفاعت نمود؟ عرض میکنند: بارالها، دوست داریم در مثل چنین روزی قدر ما هم معلوم گردد. که ناگهان این نوید رحمت به گوششان میرسد: یا احبائی، ارجعوا و انظروا! ای دوستان من، برگردید و بنگرید هر کس شما را به خاطر فاطمه(س) دوست داشته، بنگرید هر کس به شما طعامی، لباسی، شربت آبی به خاطر حضرت زهرا(س) داده، یا غیبتی را از شما برداشته و رد نموده، دست او را بگیرید و به بهشت ببرید. حضرت باقر(ع) فرمود: به خدا قسم، در میان مردم باقی نمیماند مگر شاک یا کافر یا منافق....»[۳۳].[۳۴] |
۲. حجت الاسلام و المسلمین فاریاب؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد حسین فاریاب در کتاب «بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت» در اینباره گفته است:
«شفاعت و دستگیری از گنهکاران در قیامت به وسیله انسانهای برگزیده خدا از جمله آموزههایی است که مورد پذیرش فِرق مسلمانان بوده، و قرآن کریم نیز از آن خبر داده است؛ چنانکه درباره شفاعت فرشتگان میفرماید: ﴿وَلا يَشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضَى وَهُم مِّنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ﴾.[۳۵] درباره دیگر شفیعان نیز میفرماید: ﴿وَلا يَمْلِكُ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِهِ الشَّفَاعَةَ إِلاَّ مَن شَهِدَ بِالْحَقِّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ﴾.[۳۶] در روایاتی نیز آمده که یکی از شئون امامان(ع) در قیامت، شفاعتگری آنهاست؛[۳۷] چنانکه امام هادی(ع) در زیارت جامعه کبیره بر وجود این شأن برای امامان(ع) تأکید کردهاند.[۳۸] فراوانیِ روایات مربوط به شفاعت بهگونهای است که انسان را از بررسی سندی تکتک روایات بینیاز میسازد. برای نمونه به سه روایت اشاره میکنیم:
|
پرسشهای وابسته
- مقام نور الهی به چه معناست؟ (پرسش)
- مقام واسطه فیض الهی به چه معناست؟ (پرسش)
- مقام باب الله به چه معناست؟ (پرسش)
- مقام عین الله به چه معناست؟ (پرسش)
- مقام وعد الله به چه معناست؟ (پرسش)
- مقام سبیل الله به چه معناست؟ (پرسش)
- مقام صاحب الزمان به چه معناست؟ (پرسش)
- مقام میثاق الله به چه معناست؟ (پرسش)
- مقام اجتباء به چه معناست؟ (پرسش)
- مقام اختیار به چه معناست؟ (پرسش)
- مقام اصطفاء به چه معناست؟ (پرسش)
- مقام شهادت به چه معناست؟ (پرسش)
- مقام امین الله به چه معناست؟ (پرسش)
- مقام تأیید الهی به چه معناست؟ (پرسش)
- مقام ارتضاء به چه معناست؟ (پرسش)
- مقام طهارت به چه معناست؟ (پرسش)
- مقام ولی نعمت به چه معناست؟ (پرسش)
- مقام امانت الهی به چه معناست؟ (پرسش)
- مقام خلافت الهی به چه معناست؟ (پرسش):
- مقام انسان کامل به چه معناست؟ (پرسش)
- مقام حجت الهی به چه معناست؟ (پرسش)
- مقام اعراف به چه معناست؟ (پرسش)
- مقام میزان به چه معناست؟ (پرسش)
- مقام صراط الهی به چه معناست؟ (پرسش)
- مقام قسمت کننده بهشت و جهنم به چه معناست؟ (پرسش)
- مقام برهان الهی به چه معناست؟ (پرسش)
- مقام تزویج کننده بهشتیان به چه معناست؟ (پرسش)
پانویس
- ↑ "صاحب الحاجة أعمی لا یراها إلّا قضاها"؛ کشف الخلفاء: ج۲، ص۱۸، شماره ۱۵۸۰.
- ↑ «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَحُجَ حِجَّةَ الْإِسْلَامِ وَ لَمْ يَمْنَعْهُ مِنْ ذَلِكَ حَاجَةٌ تُجْحِفُ بِهِ أَوْ مَرَضٌ لَا يُطِيقُ مَعَهُ الْحَجَّ أَوْ سُلْطَانٌ يَمْنَعُهُ فَلْيَمُتْ يَهُودِيّاً أَوْ نَصْرَانِيّاً»؛ الکافی: ج۴، ص۲۶۸، حدیث ۱، بحارالانوار: ج۹۶، ص۲، حدیث ۸۶.
- ↑ «عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أُمِ حَمِيدَةَ أُعَزِّيهَا بِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ(ع) فَبَكَتْ وَ بَكَيْتُ لِبُكَائِهَا ثُمَّ قَالَتْ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ لَوْ رَأَيْتَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) عِنْدَ الْمَوْتِ لَرَأَيْتَ عَجَباً فَتَحَ عَيْنَيْهِ ثُمَّ قَالَ اجْمَعُوا إِلَيَّ كُلَّ مَنْ بَيْنِي وَ بَيْنَهُ قَرَابَةٌ قَالَتْ فَلَمْ نَتْرُكْ أَحَداً إِلَّا جَمَعْنَاهُ قَالَتْ فَنَظَرَ إِلَيْهِمْ ثُمَّ قَالَ إِنَّ شَفَاعَتَنَا لَا تَنَالُ مُسْتَخِفّاً بِالصَّلَاةِ»؛ الامالی شیخ صدوق: ۵۷۲، حدیث ۷۷۹.
- ↑ "التَّائِبُ مِنَ الذَّنْبِ كَمَنْ لَا ذَنْبَ لَه"؛ الکافی: ج۲، ص۴۳۵، حدیث ۱۰.
- ↑ ر.ک: حسینی میلانی، سید علی، با پیشوایان هدایتگر ج۴؛ ص۹۹ - ۱۰۴.
- ↑ «فلو أنّ رجلاً صفن بین الرکن و المقام فصلّی وصام، ثمّ لقی الله و هو مبغض لأهل بیت محمد(ع) دخل النار»؛ المستردک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۴۹.
- ↑ «لَوْ أَنَ عَابِداً عَبَدَ اللَّهَ بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ أَلْفَ عَامٍ وَ أَلْفَ عَامٍ حَتَّى يَكُونَ كَالشِّنِّ الْبَالِي وَ لَقِيَ اللَّهَ مُبْغِضاً لِآلِ مُحَمَّدٍ أَكَبَّهُ اللَّهُ عَلَى مَنْخِرَيْهِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ»؛ تاریخ بغداد: ج۱۳، ص۱۲۴، حدیث ۷۱۰۶؛ تاریخ مدینة دمشق: ج۴۲، ص۳۲۸
- ↑ و به راستی من آمرزنده آن کسم که توبه کند و ایمان آورد و کاری شایسته کند سپس به راه آید؛ سوره طه، آیه۸۲.
- ↑ ر.ک: بحار الانوار: ج۲۳، ص۸۱ و۸۲، شواهد التنزیل: ج۱، ص۴۹۱.
- ↑ «قَالَ أَ لَا تَرَى كَيْفَ اشْتَرَطَ وَ لَمْ تَنْفَعْهُ التَّوْبَةُ أَوِ الْإِيمَانُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ حَتَّى اهْتَدَى وَ اللَّهِ لَوْ جَهَدَ أَنْ يَعْمَلَ مَا قُبِلَ مِنْهُ حَتَّى يَهْتَدِيَ قَالَ قُلْتُ إِلَى مَنْ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ قَالَ إِلَيْنَا»؛ بحار الانوار: ج۲۷، ص۱۶۹.
- ↑ ر. ک. حسینی میلانی، سید علی، با پیشوایان هدایتگر ج۴؛ ص۳۱۶ - ۳۲۲.
- ↑ خدایا! اگر من شفیعانی را مییافتم که نزدیکتر باشند به درگاهت از محمد و خاندان نیکویش آن پیشوایان نیکوکار به طور مسلم آنها را شفیعان خود قرار میدادم.
- ↑ ر. ک. حسینی میلانی، سید علی، با پیشوایان هدایتگر ج۴؛ ص۳۵۸.
- ↑ و جایگاه معین و معلوم در نزد خدای عزوجل از آنِ شماست و منزلت عظیم از آنِ شماست و رتبه بزرگ از آنِ شماست و شفاعت پذیرفته از آنِ شماست.
- ↑ الامالی، شیخ صدوق:۷۵.
- ↑ ر.ک: حسینی میلانی، سید علی، با پیشوایان هدایتگر ج۴؛ ص۳۴۴.
- ↑ ر.ک: حسینی میلانی، سید علی، با پیشوایان هدایتگر ج۴، ص۹۹ - ۱۰۴.
- ↑ و به وسیله موالات شما فرمانبرداری واجب، پذیرفته گردد.
- ↑ خداوند تنها از پرهیزگاران میپذیرد؛ سوره مائده، آیه۲۷.
- ↑ ر.ک: حسینی میلانی، سید علی، با پیشوایان هدایتگر ج۴؛ ص۳۱۶ - ۳۲۲.
- ↑ شرح الزیاره ۳۱۳.
- ↑ ر.ک: بحرینی، سید مجتبی، جامعه در حرم؛ ص۶۲۶.
- ↑ بحار الانوار ۲۷ / ۱۷۰.
- ↑ تنقیح المقال ۲ / ۱۰۵.
- ↑ بحار الانوار ۲۷ / ۱۸۵.
- ↑ بحار الانوار ۲۷ / ۱۹۱.
- ↑ «من یحبنا اهل البیت ینفعه ایمانه و یتقبل منه عمله، و من لا یجبنا اهل البیت لا ینفعه ایمانه و لا یتقبل منه عمله و ان اداب اللیل و النهار لم یزل»، المحاسن ۱۹۹، بحار الانوار ۶۸ / ۹۵.
- ↑ «و الله، لو ان عبدا صف قدمیه فی ذلک المکان قام اللیل مصلیا حتی یجیئه النهار و صام النهار حتی یجیئه اللیل و لم یعرف حقنا و حرمتنا اهل البیت لم یقبل الله منه شیئا ابدا». بحار الانوار ۲۷ / ۱۷۸.
- ↑ المناقب خوارزمی ۲۸.
- ↑ ر.ک: بحرینی، سید مجتبی، جامعه در حرم؛ ص۸۴۹.
- ↑ شفاء الصدور ۲۱۷.
- ↑ شرح الزیاره ۴۱۹.
- ↑ تفسیر فرات کوفی ۱۱۳، بحار الانوار ۸ / ۵۱.
- ↑ ر.ک: بحرینی، سید مجتبی، جامعه در حرم؛ ص۸۸۴.
- ↑ «و آنها جز برای کسی که خداوند از او راضی باشد، شفاعت نمیکنند و از ترس او بیمناکاند» (انبياء، ۲۸).
- ↑ «و کسانی که جز خدا پرستش میشوند، هرگز مالک شفاعت نمیشوند؛ مگر کسانی که گواهی به حق داده و به خوبی آگاهاند» (زخرف، ۸۶).
- ↑ روایات یادشده در متون روایی پرشماری نقل شدهاند. در برخی روایات، از اصل شفاعت سخن به میان آمده است (ر.ک: احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج۱، ص۱۸۴. وی چهار روایت ذکر کرده است). در برخی روایات نیز برخی موانع شفاعت، مانند استخفاف نماز و... بیان شده است (ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۳، ص۲۷۰). در برخی روایات، تأکید شده که شفاعت برای گناهکاران امت است (ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، من لايحضره الفقیه، ج۳، ص۵۷۴). برخی روایات نیز بیانگر آن است که شفاعت امامان(ع) ویژه شیعیان است (رک: احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج۱، ص۱۸۴).
- ↑ «وَ لَكُمُ الْمَوَدَّةُ الْوَاجِبَةُ... وَ الشَّفَاعَةُ الْمَقْبُولَةُ» (محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، من لایحضره الفقيه، ج۲، ص۲۱۶).
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۴۶۹ و ۴۷۰.
- ↑ محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۶۲.
- ↑ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۲۶۰ و ۲۶۱. برای دیدن دیگر روایات، ر.ک: احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج۱، ص۱۸۳؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۲۵۸. گفتنی است در برخی روایات نیز شافعان به سه گروهِ پیامبران، عالمان و شهدا تقسیم شدهاند (رک: عبدالله بن جعفر حمیری قمی، قرب الاسناد، ص۶۴؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الخصال، ج۱، ص۱۵۶). براساس این گروه از روایات امامان(ع) نیز از شفیعان روز قیامت هستند؛ چه، به اذعان موافقان و مخالفان، ایشان سرآمد عالمان روزگار خود بودهاند.
- ↑ در پایان این بخش از بحث، اشاره به این نکته ضروری است که بحث از شفاعت، گسترهای فراوان دارد که به دلیل رعایت اختصار تنها به اصل بحث شفاعت و اثبات آن برای امامان(ع) پرداختيم. برای تفصیل بیشتر، ر.ک: جعفر سبحانی، الشفاعة فی الكتاب و السنة؛ محمد باقر علم الهدی، شفاعت.
- ↑ ر.ک: فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت.