چه کسانی از تولد امام مهدی اطلاع یافته‌اند؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - '\. \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به '. $1 ')
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-:::::* +*))
خط ۲۰: خط ۲۰:
::::::[[آیت الله]] '''[[ابراهیم امینی]]'''، در کتاب ''«[[دادگستر جهان (کتاب)|دادگستر جهان]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::[[آیت الله]] '''[[ابراهیم امینی]]'''، در کتاب ''«[[دادگستر جهان (کتاب)|دادگستر جهان]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::«درعین‌حال که از اول بنا بوده تولد [[فرزند]] [[امام حسن عسکری]] {{ع}} مخفی بماند باز هم جماعتی از ثقات و نزدیکان آنحضرت، آن کودک را مشاهده نموده به وجودش [[شهادت]] داده‌اند، از باب نمونه:
::::::«درعین‌حال که از اول بنا بوده تولد [[فرزند]] [[امام حسن عسکری]] {{ع}} مخفی بماند باز هم جماعتی از ثقات و نزدیکان آنحضرت، آن کودک را مشاهده نموده به وجودش [[شهادت]] داده‌اند، از باب نمونه:
:::::*از کسانیکه در هنگام تولد [[حضرت]] [[صاحب الامر]] {{ع}} حضور داشته و جریان را مفصلا شرح داده [[حکیمه خاتون]] دختر [[امام]] [[محمد]] [[تقی]] و عمه [[امام حسن عسکری]] است. اجمال داستان این است: [[حکیمه خاتون]] می‌گوید: روزی به خانه [[امام حسن]] {{ع}} مشرف شدم، شبانگاه که شب [[نیمه شعبان]] سال (۲۵۵) بود وقتی خواستم به منزلم مراجعت کنم، [[امام حسن]] فرمود: عمه [[جان]] امشب در خانه ما باش، زیرا ولی [[خدا]] و [[جانشین]] من در این شب متولد خواهد شد. پرسیدم از کدام کنیزانت؟ فرمود: از [[سوسن]]. پس هرچه در [[سوسن]] جستجو نمودم آثاری از حمل ندیدم. بعد از افطار و ادای [[نماز]] با [[سوسن]] در یک اطاق خوابیدیم طولی نکشید که از [[خواب]] بیدار شدم و در فرمایشات [[امام حسن]] [[تفکر]] می‌نمودم. بعدا مشغول [[نماز]] شب شدم، [[سوسن]] هم از [[خواب]] برخاسته [[نماز]] شب را به جای آورد. نزدیک سپیده‌دم شد اما از وضع حمل خبری نبود. داشتم در صحت وعده [[امام حسن]] [[تردید]] می‌نمودم که از اطاقش فرمود: عمه [[جان]] [[شک]] نکن که وقت تولد فرزندم نزدیک شده است. ناگهان احوال [[سوسن]] را متغیر دیدم از جریان پرسیدم فرمود: احساس ناراحتی شدیدی در خود می‌کنم. من به تهیه مقدمات و وسائل وضع حمل مشغول شدم و خودم قابلگی او را برعهده گرفتم.
*از کسانیکه در هنگام تولد [[حضرت]] [[صاحب الامر]] {{ع}} حضور داشته و جریان را مفصلا شرح داده [[حکیمه خاتون]] دختر [[امام]] [[محمد]] [[تقی]] و عمه [[امام حسن عسکری]] است. اجمال داستان این است: [[حکیمه خاتون]] می‌گوید: روزی به خانه [[امام حسن]] {{ع}} مشرف شدم، شبانگاه که شب [[نیمه شعبان]] سال (۲۵۵) بود وقتی خواستم به منزلم مراجعت کنم، [[امام حسن]] فرمود: عمه [[جان]] امشب در خانه ما باش، زیرا ولی [[خدا]] و [[جانشین]] من در این شب متولد خواهد شد. پرسیدم از کدام کنیزانت؟ فرمود: از [[سوسن]]. پس هرچه در [[سوسن]] جستجو نمودم آثاری از حمل ندیدم. بعد از افطار و ادای [[نماز]] با [[سوسن]] در یک اطاق خوابیدیم طولی نکشید که از [[خواب]] بیدار شدم و در فرمایشات [[امام حسن]] [[تفکر]] می‌نمودم. بعدا مشغول [[نماز]] شب شدم، [[سوسن]] هم از [[خواب]] برخاسته [[نماز]] شب را به جای آورد. نزدیک سپیده‌دم شد اما از وضع حمل خبری نبود. داشتم در صحت وعده [[امام حسن]] [[تردید]] می‌نمودم که از اطاقش فرمود: عمه [[جان]] [[شک]] نکن که وقت تولد فرزندم نزدیک شده است. ناگهان احوال [[سوسن]] را متغیر دیدم از جریان پرسیدم فرمود: احساس ناراحتی شدیدی در خود می‌کنم. من به تهیه مقدمات و وسائل وضع حمل مشغول شدم و خودم قابلگی او را برعهده گرفتم.


طولی نکشید که ولی [[خدا]] [[پاک]] و [[پاکیزه]] به [[دنیا]] آمد، در همان حال [[امام حسن]] فرمود: عمه [[جان]] فرزندم را بیاور، وقتی کودک را به نزدش بردم او را در بغل گرفته زبان مبارکش را بر چشمان آن کودک مالید، بلافاصله باز شد. سپس زبانش را بر دهان و گوش آن نوزاد کشید و دست بر سرش مالید. پس آن کودک به سخن آمده به [[تلاوت قرآن]] مشغول شد. بعدا کودک را به من داد و فرمود: به نزد مادرش ببر. کودک را نزد مادرش بردم و به منزل خودم برگشتم. در روز سوم نیز به خانه [[امام حسن]] مشرف شدم و ابتدائا بقصد [[دیدار]] نوزاد به حجره [[سوسن]] رفتم اما کودک را ندیدم، پس خدمت [[امام حسن]] مشرف شدم ولی خجالت کشیدم از احوال نوزاد سؤال نمایم. [[امام حسن]] ابتداءا فرمود: عمه [[جان]] فرزندم در [[پناه]] [[خدا]] [[غایب]] شده است، هنگامی که من از [[دنیا]] رفتم و دیدی شیعیانم [[اختلاف]] دارند جریان ولادت فرزندم را به [[شیعیان]] مورد وثوق خبر بده اما باید آن قضیه مخفی بماند زیرا فرزندم [[غایب]] خواهد شد<ref>غیبت شیخ، ص ۱۴۱؛ ۱۴۲.</ref>.
طولی نکشید که ولی [[خدا]] [[پاک]] و [[پاکیزه]] به [[دنیا]] آمد، در همان حال [[امام حسن]] فرمود: عمه [[جان]] فرزندم را بیاور، وقتی کودک را به نزدش بردم او را در بغل گرفته زبان مبارکش را بر چشمان آن کودک مالید، بلافاصله باز شد. سپس زبانش را بر دهان و گوش آن نوزاد کشید و دست بر سرش مالید. پس آن کودک به سخن آمده به [[تلاوت قرآن]] مشغول شد. بعدا کودک را به من داد و فرمود: به نزد مادرش ببر. کودک را نزد مادرش بردم و به منزل خودم برگشتم. در روز سوم نیز به خانه [[امام حسن]] مشرف شدم و ابتدائا بقصد [[دیدار]] نوزاد به حجره [[سوسن]] رفتم اما کودک را ندیدم، پس خدمت [[امام حسن]] مشرف شدم ولی خجالت کشیدم از احوال نوزاد سؤال نمایم. [[امام حسن]] ابتداءا فرمود: عمه [[جان]] فرزندم در [[پناه]] [[خدا]] [[غایب]] شده است، هنگامی که من از [[دنیا]] رفتم و دیدی شیعیانم [[اختلاف]] دارند جریان ولادت فرزندم را به [[شیعیان]] مورد وثوق خبر بده اما باید آن قضیه مخفی بماند زیرا فرزندم [[غایب]] خواهد شد<ref>غیبت شیخ، ص ۱۴۱؛ ۱۴۲.</ref>.
:::::*[[نسیم]] و [[ماریه]] خدمتکاران [[امام حسن]] {{ع}} [[روایت]] کرده‌اند که: وقتی [[صاحب الامر]] متولد گشت بر دو زانوی خویش نشست و انگشتانش را به سوی [[آسمان]] بلند نمود سپس عطسه‌ای نموده فرمود: الحمد لله [[رب]] العالمین‌<ref>اثبات الهداة، ج ۷، ص ۲۹۲؛ اثبات الوصیة، ص ۱۹۷.</ref>.
*[[نسیم]] و [[ماریه]] خدمتکاران [[امام حسن]] {{ع}} [[روایت]] کرده‌اند که: وقتی [[صاحب الامر]] متولد گشت بر دو زانوی خویش نشست و انگشتانش را به سوی [[آسمان]] بلند نمود سپس عطسه‌ای نموده فرمود: الحمد لله [[رب]] العالمین‌<ref>اثبات الهداة، ج ۷، ص ۲۹۲؛ اثبات الوصیة، ص ۱۹۷.</ref>.
:::::*[[ابو غانم خادم]] می‌گوید: فرزندی برای [[امام حسن]] متولد شد که نامش را [[محمد]] گذاشت، روز سوم آن کودک را به اصحابش نشان داده فرمود: این فرزندم بعد از من [[صاحب]] و [[امام]] شماست و همان قائمی است که همه در انتظارش می‌باشند. وقتی [[زمین]] را [[جور]] و [[ستم]] فراگرفت [[قیام]] می‌کند و [[عدل]] و داد را برپا می‌دارد<ref>اثبات الهداة، ج ۶، ص ۴۳۱.</ref>.
*[[ابو غانم خادم]] می‌گوید: فرزندی برای [[امام حسن]] متولد شد که نامش را [[محمد]] گذاشت، روز سوم آن کودک را به اصحابش نشان داده فرمود: این فرزندم بعد از من [[صاحب]] و [[امام]] شماست و همان قائمی است که همه در انتظارش می‌باشند. وقتی [[زمین]] را [[جور]] و [[ستم]] فراگرفت [[قیام]] می‌کند و [[عدل]] و داد را برپا می‌دارد<ref>اثبات الهداة، ج ۶، ص ۴۳۱.</ref>.
:::::*[[ابو علی خیزرانی]] از کنیزی که او را به [[امام حسن]] بخشیده بود، [[نقل]] کرده که گفت: من در هنگام تولد [[صاحب الامر]] حاضر بودم و نام مادرش [[صیقل]] است‌<ref>منتخب الاثر، ص ۳۴۳.</ref>.
*[[ابو علی خیزرانی]] از کنیزی که او را به [[امام حسن]] بخشیده بود، [[نقل]] کرده که گفت: من در هنگام تولد [[صاحب الامر]] حاضر بودم و نام مادرش [[صیقل]] است‌<ref>منتخب الاثر، ص ۳۴۳.</ref>.
:::::*[[حسن بن حسین علوی]] می‌گوید: در [[سامره]] خدمت [[امام حسن عسکری]] {{ع}} رسیده تولد فرزندش را تبریک گفتم‌<ref>اثبات الهداة، ج ۶، ص ۴۳۳.</ref>.
*[[حسن بن حسین علوی]] می‌گوید: در [[سامره]] خدمت [[امام حسن عسکری]] {{ع}} رسیده تولد فرزندش را تبریک گفتم‌<ref>اثبات الهداة، ج ۶، ص ۴۳۳.</ref>.
:::::*[[عبد الله بن عباس علوی]] می‌گوید: در شهر [[سامره]] خدمت [[امام حسن]] رسیدم و تولد فرزندش را تبریک گفتم‌<ref>اثبات الهداة، ج ۷، ص ۲۰.</ref>.
*[[عبد الله بن عباس علوی]] می‌گوید: در شهر [[سامره]] خدمت [[امام حسن]] رسیدم و تولد فرزندش را تبریک گفتم‌<ref>اثبات الهداة، ج ۷، ص ۲۰.</ref>.
:::::*[[حسن بن منذر]] می‌گوید: روزی حمزة بن ابی الفتح نزد من آمد و گفت: [[بشارت]] باد که دیشب [[خدا]] به [[امام حسن]] فرزندی عطا کرده لکن [[دستور]] داده که امرش را مخفی بداریم. نامش را پرسیدم گفت: نامش [[محمد]] است‌<ref>اثبات الهداة، ج ۶، ص ۴۳۲.</ref>.
*[[حسن بن منذر]] می‌گوید: روزی حمزة بن ابی الفتح نزد من آمد و گفت: [[بشارت]] باد که دیشب [[خدا]] به [[امام حسن]] فرزندی عطا کرده لکن [[دستور]] داده که امرش را مخفی بداریم. نامش را پرسیدم گفت: نامش [[محمد]] است‌<ref>اثبات الهداة، ج ۶، ص ۴۳۲.</ref>.
:::::*[[احمد بن اسحق]] می‌گوید: روزی خدمت [[امام حسن عسکری]] {{ع}} رسیده قصد داشتم، از جانشینش سؤال کنم. پس آن‌جناب ابتدا به سخن نموده فرمود:‌ای [[احمد]] بن [[اسحاق]]! [[خداوند متعال]] از هنگامی که [[آدم]] را آفریده تا [[قیامت]]، [[زمین]] را هرگز از حجتی خالی نگذاشته و نمی‌گذارد، به [[برکت]] آن وجود است که بلا از [[زمین]] دفع می‌شود و [[باران]] نازل می‌گردد و [[برکات]] [[زمین]] خارج می‌شود. عرض کردم: یابن [[رسول]] [[الله]]! [[امام]] و [[جانشین]] شما کیست؟ آنجناب داخل خانه شد، سپس کودک سه‌ساله‌ای را که مانند ماه شب چهارده بود، بر دوش گرفته خارج شد و فرمود: [[احمد]]! اگر تو نزد [[خدا]] و [[ائمه]]، گرامی نبودی فرزندم را نشانت نمی‌دادم، بدان که این کودک همنام و هم‌کنیه [[رسول]] خداست و همان کسیست که [[زمین]] را پر از [[عدل]] و داد می‌کند<ref>بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۳.</ref>.
*[[احمد بن اسحق]] می‌گوید: روزی خدمت [[امام حسن عسکری]] {{ع}} رسیده قصد داشتم، از جانشینش سؤال کنم. پس آن‌جناب ابتدا به سخن نموده فرمود:‌ای [[احمد]] بن [[اسحاق]]! [[خداوند متعال]] از هنگامی که [[آدم]] را آفریده تا [[قیامت]]، [[زمین]] را هرگز از حجتی خالی نگذاشته و نمی‌گذارد، به [[برکت]] آن وجود است که بلا از [[زمین]] دفع می‌شود و [[باران]] نازل می‌گردد و [[برکات]] [[زمین]] خارج می‌شود. عرض کردم: یابن [[رسول]] [[الله]]! [[امام]] و [[جانشین]] شما کیست؟ آنجناب داخل خانه شد، سپس کودک سه‌ساله‌ای را که مانند ماه شب چهارده بود، بر دوش گرفته خارج شد و فرمود: [[احمد]]! اگر تو نزد [[خدا]] و [[ائمه]]، گرامی نبودی فرزندم را نشانت نمی‌دادم، بدان که این کودک همنام و هم‌کنیه [[رسول]] خداست و همان کسیست که [[زمین]] را پر از [[عدل]] و داد می‌کند<ref>بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۳.</ref>.
:::::*[[معاویة بن حکیم]] و [[محمد بن ایوب]] و [[محمد بن عثمان عمری]] [[روایت]] کرده‌اند که: [[چهل]] نفر بودیم که در خانه [[امام حسن]] اجتماع نمودیم. پس آنحضرت فرزندش را ظاهر کرده فرمود: این [[امام]] شما و [[جانشین]] منست، باید بعد از من از وی [[اطاعت]] کنید و [[اختلاف]] نورزید که به [[هلاکت]] می‌رسید. لکن بدانید که بعد از این او را نخواهید دید<ref>بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۵.</ref>.
*[[معاویة بن حکیم]] و [[محمد بن ایوب]] و [[محمد بن عثمان عمری]] [[روایت]] کرده‌اند که: [[چهل]] نفر بودیم که در خانه [[امام حسن]] اجتماع نمودیم. پس آنحضرت فرزندش را ظاهر کرده فرمود: این [[امام]] شما و [[جانشین]] منست، باید بعد از من از وی [[اطاعت]] کنید و [[اختلاف]] نورزید که به [[هلاکت]] می‌رسید. لکن بدانید که بعد از این او را نخواهید دید<ref>بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۵.</ref>.
:::::*[[جعفر بن محمد بن مالک]] از جماعتی از [[شیعیان]] که [[علی بن بلال]] و [[احمد بن هلال]] و [[محمد]] بن معاویة بن [[حکیم]] و [[حسن]] بن ایوب، از جمله آنان می‌باشند [[نقل]] کرده که گفتند: ما در خانه [[امام حسن]] اجتماع نموده بودیم تا از جانشینش سؤال کنیم و در آن حال [[چهل]] نفر در آن مجلس حضور داشتند. پس [[عثمان بن سعید]] برخاسته عرض کرد: یابن [[رسول]] [[الله]]! ما آمده‌ایم از موضوعی سؤال کنیم که شما بهتر می‌دانید. [[حضرت]] فرمود: بنشین آنگاه از جا حرکت نمود فرمود: هیچکس از مجلس خارج نشود. بعد از ساعتی برگشت و کودکی را که مانند پاره‌ای از ماه بود با خودش آورده فرمود: این [[امام]] شماست از او [[اطاعت]] کنید لکن دیگر او را نخواهید دید<ref>اثبات الهداة، ج ۶، ص ۳۱۱.</ref>.
*[[جعفر بن محمد بن مالک]] از جماعتی از [[شیعیان]] که [[علی بن بلال]] و [[احمد بن هلال]] و [[محمد]] بن معاویة بن [[حکیم]] و [[حسن]] بن ایوب، از جمله آنان می‌باشند [[نقل]] کرده که گفتند: ما در خانه [[امام حسن]] اجتماع نموده بودیم تا از جانشینش سؤال کنیم و در آن حال [[چهل]] نفر در آن مجلس حضور داشتند. پس [[عثمان بن سعید]] برخاسته عرض کرد: یابن [[رسول]] [[الله]]! ما آمده‌ایم از موضوعی سؤال کنیم که شما بهتر می‌دانید. [[حضرت]] فرمود: بنشین آنگاه از جا حرکت نمود فرمود: هیچکس از مجلس خارج نشود. بعد از ساعتی برگشت و کودکی را که مانند پاره‌ای از ماه بود با خودش آورده فرمود: این [[امام]] شماست از او [[اطاعت]] کنید لکن دیگر او را نخواهید دید<ref>اثبات الهداة، ج ۶، ص ۳۱۱.</ref>.
:::::*ابو [[هارون]] می‌گوید: [[صاحب الزمان]] را دیدم در حالی که صورتش مانند ماه شب چهارده می‌درخشید<ref>اثبات الهداة، ج ۷، ص ۲۰.</ref>.
*ابو [[هارون]] می‌گوید: [[صاحب الزمان]] را دیدم در حالی که صورتش مانند ماه شب چهارده می‌درخشید<ref>اثبات الهداة، ج ۷، ص ۲۰.</ref>.
:::::*[[یعقوب]] می‌گوید: روزی داخل خانه [[امام حسن]] شدم و در طرف راست آن [[حضرت]] اطاقی را دیدم که پرده‌ای بر درش آویخته بود. عرض کردم: آقای من! [[صاحب الامر]] کیست؟ فرمود: پرده را بالا بزن. هنگامیکه پرده را بالا زدم، کودکی ظاهر شده آمد بر روی زانوی آن [[حضرت]] نشست پس به من فرمود: این [[امام]] شماست‌<ref>اثبات الهداة، ج ۶، ص ۴۲۵.</ref>.
*[[یعقوب]] می‌گوید: روزی داخل خانه [[امام حسن]] شدم و در طرف راست آن [[حضرت]] اطاقی را دیدم که پرده‌ای بر درش آویخته بود. عرض کردم: آقای من! [[صاحب الامر]] کیست؟ فرمود: پرده را بالا بزن. هنگامیکه پرده را بالا زدم، کودکی ظاهر شده آمد بر روی زانوی آن [[حضرت]] نشست پس به من فرمود: این [[امام]] شماست‌<ref>اثبات الهداة، ج ۶، ص ۴۲۵.</ref>.
:::::*[[عمر]] و اهوازی می‌گوید: [[امام حسن]] فرزندش را به من نشان داده فرمود: بعد از من فرزندم [[امام]] شماست‌<ref>اثبات الهداة، ج ۷، ص ۱۶.</ref>.
*[[عمر]] و اهوازی می‌گوید: [[امام حسن]] فرزندش را به من نشان داده فرمود: بعد از من فرزندم [[امام]] شماست‌<ref>اثبات الهداة، ج ۷، ص ۱۶.</ref>.
:::::*خادم فارسی می‌گوید: درب خانه [[امام حسن]] بودم که کنیزی از خانه خارج شد، در حالی که چیز پوشیده‌ای را همراه داشت، پس [[امام]] به او فرمود: چیزی را که همراه داری [[آشکار]] ساز. پس آن کنیز، کودک [[زیبایی]] را نمایان ساخت. [[امام]] به من فرمود: این [[امام]] شماست. خادم فارسی می‌گوید: بعد از آن دیگر کودک را ندیدم‌<ref>ینابیع المودة باب ۸۲.</ref>.
*خادم فارسی می‌گوید: درب خانه [[امام حسن]] بودم که کنیزی از خانه خارج شد، در حالی که چیز پوشیده‌ای را همراه داشت، پس [[امام]] به او فرمود: چیزی را که همراه داری [[آشکار]] ساز. پس آن کنیز، کودک [[زیبایی]] را نمایان ساخت. [[امام]] به من فرمود: این [[امام]] شماست. خادم فارسی می‌گوید: بعد از آن دیگر کودک را ندیدم‌<ref>ینابیع المودة باب ۸۲.</ref>.
:::::*[[ابو نصر خادم]] می‌گوید: [[صاحب الزمان]] را در گهواره دیدم‌<ref>اثبات الهداة، ج ۷، ص ۳۴۴. اثبات الوصیه، ص ۱۹۸.</ref>.
*[[ابو نصر خادم]] می‌گوید: [[صاحب الزمان]] را در گهواره دیدم‌<ref>اثبات الهداة، ج ۷، ص ۳۴۴. اثبات الوصیه، ص ۱۹۸.</ref>.
:::::*[[ابو علی بن مطهر]] می‌گوید: [[فرزند]] [[امام حسن]] را دیدم‌<ref>ینابیع المودة باب ۸۲.</ref>.
*[[ابو علی بن مطهر]] می‌گوید: [[فرزند]] [[امام حسن]] را دیدم‌<ref>ینابیع المودة باب ۸۲.</ref>.
:::::*[[کامل بن ابراهیم]] می‌گوید: [[صاحب الامر]] را در خانه [[امام حسن]] دیدم. در سن چهار سالگی بود و صورتش مانند ماه می‌درخشید و مشکلاتم را قبل از سؤال پاسخ داد<ref>اثبات الهداة، ج ۷، ص ۳۲۳. ینابیع المودة باب ۸۲.</ref>.
*[[کامل بن ابراهیم]] می‌گوید: [[صاحب الامر]] را در خانه [[امام حسن]] دیدم. در سن چهار سالگی بود و صورتش مانند ماه می‌درخشید و مشکلاتم را قبل از سؤال پاسخ داد<ref>اثبات الهداة، ج ۷، ص ۳۲۳. ینابیع المودة باب ۸۲.</ref>.
:::::*[[سعد بن عبد الله]] می‌گوید: [[صاحب الامر]] را دیدم در حالی که صورتش مانند پاره ماهی بود. روی زانوی پدرش نشسته بود و مسائل مرا پاسخ داد<ref>بحار الانوار، ج ۵۲ صفحه ۷۸ و ۸۶.</ref>.
*[[سعد بن عبد الله]] می‌گوید: [[صاحب الامر]] را دیدم در حالی که صورتش مانند پاره ماهی بود. روی زانوی پدرش نشسته بود و مسائل مرا پاسخ داد<ref>بحار الانوار، ج ۵۲ صفحه ۷۸ و ۸۶.</ref>.
:::::*[[حمزة بن نصیر]] [[غلام]] ابی الحسن {{ع}} از پدرش [[نقل]] کرده که گفت: وقتیکه [[حضرت]] [[صاحب الامر]] متولد شد اهل خانه [[حضرت]] [[عسکری]] به همدیگر [[بشارت]] می‌دادند. چون قدری بزرگ شد برای من دستوری صادر شد که هرروز استخوان قلمی هم با گوشت بخرم و گفتند: این برای مولای کوچک ماست‌<ref>اثبات الهداة، ج ۷، ص ۱۸ اثبات الوصیة، ص ۱۹۷.</ref>.
*[[حمزة بن نصیر]] [[غلام]] ابی الحسن {{ع}} از پدرش [[نقل]] کرده که گفت: وقتیکه [[حضرت]] [[صاحب الامر]] متولد شد اهل خانه [[حضرت]] [[عسکری]] به همدیگر [[بشارت]] می‌دادند. چون قدری بزرگ شد برای من دستوری صادر شد که هرروز استخوان قلمی هم با گوشت بخرم و گفتند: این برای مولای کوچک ماست‌<ref>اثبات الهداة، ج ۷، ص ۱۸ اثبات الوصیة، ص ۱۹۷.</ref>.
:::::*[[ابراهیم بن محمد]] می‌گوید: روزی از [[ترس]] [[والی]] قصد فرار داشتم، پس به منظور وداع، به خانه [[امام حسن]] {{ع}} داخل شدم، کودک [[زیبایی]] را در کنارش دیدم، عرض کردم: یابن [[رسول الله]] این کودک از کیست؟ فرمود: [[فرزند]] و [[جانشین]] منست‌<ref>اثبات الهداة، ج ۷، ص ۳۵۶. اگر می‌خواهید در موضوع تولد حضرت صاحب الامر {{ع}}، اطلاعات بیشتری به‌دست آورید بکتاب «تبصرة الولی فیمن رأی القائم المهدی» تألیف علامه محقق سید هاشم بحرانی و کتاب بحار الانوار، ج ۵۱ باب ۱ و، ج ۵۲ باب ۱۷ و ۱۹ مراجعه نمایید.</ref>.
*[[ابراهیم بن محمد]] می‌گوید: روزی از [[ترس]] [[والی]] قصد فرار داشتم، پس به منظور وداع، به خانه [[امام حسن]] {{ع}} داخل شدم، کودک [[زیبایی]] را در کنارش دیدم، عرض کردم: یابن [[رسول الله]] این کودک از کیست؟ فرمود: [[فرزند]] و [[جانشین]] منست‌<ref>اثبات الهداة، ج ۷، ص ۳۵۶. اگر می‌خواهید در موضوع تولد حضرت صاحب الامر {{ع}}، اطلاعات بیشتری به‌دست آورید بکتاب «تبصرة الولی فیمن رأی القائم المهدی» تألیف علامه محقق سید هاشم بحرانی و کتاب بحار الانوار، ج ۵۱ باب ۱ و، ج ۵۲ باب ۱۷ و ۱۹ مراجعه نمایید.</ref>.


این [[جماعت]] از ثقات [[اصحاب]] و [[خویشان]] و نزدیکان و خدام [[امام حسن عسکری]] {{ع}} بوده‌اند که [[فرزند]] آن‌جناب را در کودکی دیده و به وجودش‌ [[شهادت]] داده‌اند. وقتی [[شهادت]] این گروه را با [[اخبار]] [[پیغمبر]] و [[ائمه اطهار]] ضمیمه کنیم به وجود [[فرزند]] [[امام حسن]] {{ع}} [[یقین]] حاصل می‌شود»<ref>[[ابراهیم امینی|امینی، ابراهیم]]، [[دادگستر جهان (کتاب)|دادگستر جهان]]، ص ۱۰۵ -۱۰۹.</ref>.
این [[جماعت]] از ثقات [[اصحاب]] و [[خویشان]] و نزدیکان و خدام [[امام حسن عسکری]] {{ع}} بوده‌اند که [[فرزند]] آن‌جناب را در کودکی دیده و به وجودش‌ [[شهادت]] داده‌اند. وقتی [[شهادت]] این گروه را با [[اخبار]] [[پیغمبر]] و [[ائمه اطهار]] ضمیمه کنیم به وجود [[فرزند]] [[امام حسن]] {{ع}} [[یقین]] حاصل می‌شود»<ref>[[ابراهیم امینی|امینی، ابراهیم]]، [[دادگستر جهان (کتاب)|دادگستر جهان]]، ص ۱۰۵ -۱۰۹.</ref>.
خط ۶۱: خط ۶۱:
| پاسخ‌دهنده = مجتبی تونه‌ای
| پاسخ‌دهنده = مجتبی تونه‌ای
| پاسخ = آقای '''[[مجتبی تونه‌ای]]'''، در کتاب ''«[[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]»'' در این‌باره گفته است:
| پاسخ = آقای '''[[مجتبی تونه‌ای]]'''، در کتاب ''«[[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]»'' در این‌باره گفته است:
:::::*«[[ابراهیم بن ادریس]] از جمله کسانی است که از تولد [[حضرت]]، اطلاع یافته و از آن خبر داده است<ref>بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۵؛ ارشاد، مفید، ص ۳۳۰. </ref>. وی فرمود: من پس از [[رحلت]] [[امام عسکری|یازدهمین امام نور]]، [[فرزند]] گرانمایه‌اش [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}} را که گویا [[جوانی]] بیست ساله بود، [[زیارت]] کردم و پیشانی و دست مبارک او را بوسه‌باران ساختم<ref>همان، ج ۵۲، ص ۱۴؛ غیبة طوسى، ص ۱۶۳. </ref>»<ref>[[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص ۵۴.</ref>.
*«[[ابراهیم بن ادریس]] از جمله کسانی است که از تولد [[حضرت]]، اطلاع یافته و از آن خبر داده است<ref>بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۵؛ ارشاد، مفید، ص ۳۳۰. </ref>. وی فرمود: من پس از [[رحلت]] [[امام عسکری|یازدهمین امام نور]]، [[فرزند]] گرانمایه‌اش [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}} را که گویا [[جوانی]] بیست ساله بود، [[زیارت]] کردم و پیشانی و دست مبارک او را بوسه‌باران ساختم<ref>همان، ج ۵۲، ص ۱۴؛ غیبة طوسى، ص ۱۶۳. </ref>»<ref>[[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص ۵۴.</ref>.
:::::*«[[عبد الله بن عباس علوی]] از جمله کسانی است که از تولد [[حضرت]]، اطلاع یافته و از آن خبر داده است<ref>بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۵؛ ارشاد مفید، ص ۳۳۰.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۴۸۰.</ref>.
*«[[عبد الله بن عباس علوی]] از جمله کسانی است که از تولد [[حضرت]]، اطلاع یافته و از آن خبر داده است<ref>بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۵؛ ارشاد مفید، ص ۳۳۰.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۴۸۰.</ref>.
:::::*«"[[علی بن عاصم کوفی]]" از جمله کسانی است که از تولد [[حضرت]]، اطلاع یافته و از آن خبر داده است<ref>ارشاد مفید، ص ۳۳۰؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۵.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۵۰۳.</ref>.
*«"[[علی بن عاصم کوفی]]" از جمله کسانی است که از تولد [[حضرت]]، اطلاع یافته و از آن خبر داده است<ref>ارشاد مفید، ص ۳۳۰؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۵.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۵۰۳.</ref>.
:::::*«"[[علی بن مطهر]]" از جمله کسانی است که از تولد [[حضرت]]، اطلاع یافته و از آن خبر داده است<ref>بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۵؛ ارشاد مفید، ص ۳۳۰.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۵۰۰.</ref>.
*«"[[علی بن مطهر]]" از جمله کسانی است که از تولد [[حضرت]]، اطلاع یافته و از آن خبر داده است<ref>بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۵؛ ارشاد مفید، ص ۳۳۰.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۵۰۰.</ref>.
:::::*«"[[عمرو الاهوازی]]" از جمله کسانی است که از تولد [[حضرت]]، اطلاع یافته و از آن خبر داده است<ref>بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۵؛ ارشاد مفید، ص ۳۳۰.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۵۰۸.</ref>.
*«"[[عمرو الاهوازی]]" از جمله کسانی است که از تولد [[حضرت]]، اطلاع یافته و از آن خبر داده است<ref>بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۵؛ ارشاد مفید، ص ۳۳۰.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۵۰۸.</ref>.
:::::*«"ابو [[غانم]]" از خادمان منزل [[امام حسن عسکری]] {{ع}} بوده که از تولد [[حضرت مهدی]] {{ع}} اطلاع یافته و خبر داده است<ref>ارشاد مفید، ص ۳۲۰؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۵.</ref>. ابو [[غانم]] می‌گوید: [[حضرت قائم]] {{ع}} در گهواره بود. به محضرش شرفیاب شدم، فرمود: [[صندل]] قرمز پیش من بیاور! وقتی آوردم، فرمودند: مرا می‌شناسی‌؟ گفتم: آری، شما مولای من و [[فرزند]] مولای من هستید. فرمود: آن را سؤال نکردم. گفتم منظور خود را بیان فرمایید. فرمودند: من [[خاتم اوصیا]] هستم، [[خداوند]] به وسیله من، بلا را از اهل و شیعیانم دفع می‌کند<ref>کشف الغمه، ج ۳، ص ۲۸۹؛ غیبة طوسی، ص ۱۴۸.</ref>. باز ابو [[غانم]] از [[دیدار]] دیگری سخن می‌گوید که در آن گروهی از [[شیعیان]] افتخار حضور داشته‌اند، وی می‌گوید: برای [[ابو محمد]] [[امام حسن عسکری]] {{ع}} فرزندی متولد شد که اسم او را [[محمد]] گذاشت. روز سوم ولادتش او را بر [[اصحاب]] خود نشان داد و فرمود: "این (مولود) [[امام]] و [[سرپرست]] شما بعد از من است و [[جانشین]] من است در میان شما. این همان [[قائم]] {{ع}} است که گردن‌ها برای [[انتظار]] به سوی او کشیده می‌شود، وقتی که [[زمین]] از [[ظلم]] و [[جور]] پر شده باشد، [[قیام]] می‌کند و [[زمین]] را از [[عدل و داد]] پر می‌کند<ref>بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۵.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ۵۱۰.</ref>.
*«"ابو [[غانم]]" از خادمان منزل [[امام حسن عسکری]] {{ع}} بوده که از تولد [[حضرت مهدی]] {{ع}} اطلاع یافته و خبر داده است<ref>ارشاد مفید، ص ۳۲۰؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۵.</ref>. ابو [[غانم]] می‌گوید: [[حضرت قائم]] {{ع}} در گهواره بود. به محضرش شرفیاب شدم، فرمود: [[صندل]] قرمز پیش من بیاور! وقتی آوردم، فرمودند: مرا می‌شناسی‌؟ گفتم: آری، شما مولای من و [[فرزند]] مولای من هستید. فرمود: آن را سؤال نکردم. گفتم منظور خود را بیان فرمایید. فرمودند: من [[خاتم اوصیا]] هستم، [[خداوند]] به وسیله من، بلا را از اهل و شیعیانم دفع می‌کند<ref>کشف الغمه، ج ۳، ص ۲۸۹؛ غیبة طوسی، ص ۱۴۸.</ref>. باز ابو [[غانم]] از [[دیدار]] دیگری سخن می‌گوید که در آن گروهی از [[شیعیان]] افتخار حضور داشته‌اند، وی می‌گوید: برای [[ابو محمد]] [[امام حسن عسکری]] {{ع}} فرزندی متولد شد که اسم او را [[محمد]] گذاشت. روز سوم ولادتش او را بر [[اصحاب]] خود نشان داد و فرمود: "این (مولود) [[امام]] و [[سرپرست]] شما بعد از من است و [[جانشین]] من است در میان شما. این همان [[قائم]] {{ع}} است که گردن‌ها برای [[انتظار]] به سوی او کشیده می‌شود، وقتی که [[زمین]] از [[ظلم]] و [[جور]] پر شده باشد، [[قیام]] می‌کند و [[زمین]] را از [[عدل و داد]] پر می‌کند<ref>بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۵.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ۵۱۰.</ref>.
:::::*«"[[کامل بن ابراهیم]] مدنی" از جمله کسانی است که از تولد [[حضرت مهدی]] {{ع}} اطلاع یافته و از آن خبر داده است<ref>بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۵؛ ارشاد مفید، ص ۳۳۰.</ref>. گروهی از [[مفوضه]] او را به محضر [[امام حسن عسکری]] {{ع}} فرستادند تا سؤالاتی از محضر [[امام]] بپرسد. وی وارد مجلس شد و در کنار دری که پرده‌ای بر آن آویخته بود، نشست. پیش از آن‌که سؤالاتش را مطرح کند، بادی وزید و پرده کنار رفت. [[حضرت مهدی]] {{ع}} که در آن‌جا بودند، پاسخ پرسش‌های وی را ارائه فرمودند<ref>کشف الغمه، ج ۲، ص ۴۹۹.</ref>. [[کامل بن ابراهیم]] از [[برکت]] وجود [[حضرت]]، [[هدایت]] شد و از عقیده‌اش برگشت. وی جزو کسانی است که بر جنازه [[امام حسن عسکری]] {{ع}} [[نماز]] خوانده و در مراسم تشییع‌جنازه، [[حضرت مهدی]] {{ع}} را دیده‌اند<ref>روزگار رهایی، ج ۱، ص ۱۶۰ و ۱۶۵.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۵۷۶.</ref>.
*«"[[کامل بن ابراهیم]] مدنی" از جمله کسانی است که از تولد [[حضرت مهدی]] {{ع}} اطلاع یافته و از آن خبر داده است<ref>بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۵؛ ارشاد مفید، ص ۳۳۰.</ref>. گروهی از [[مفوضه]] او را به محضر [[امام حسن عسکری]] {{ع}} فرستادند تا سؤالاتی از محضر [[امام]] بپرسد. وی وارد مجلس شد و در کنار دری که پرده‌ای بر آن آویخته بود، نشست. پیش از آن‌که سؤالاتش را مطرح کند، بادی وزید و پرده کنار رفت. [[حضرت مهدی]] {{ع}} که در آن‌جا بودند، پاسخ پرسش‌های وی را ارائه فرمودند<ref>کشف الغمه، ج ۲، ص ۴۹۹.</ref>. [[کامل بن ابراهیم]] از [[برکت]] وجود [[حضرت]]، [[هدایت]] شد و از عقیده‌اش برگشت. وی جزو کسانی است که بر جنازه [[امام حسن عسکری]] {{ع}} [[نماز]] خوانده و در مراسم تشییع‌جنازه، [[حضرت مهدی]] {{ع}} را دیده‌اند<ref>روزگار رهایی، ج ۱، ص ۱۶۰ و ۱۶۵.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۵۷۶.</ref>.
:::::*«[[ماریه]] از کنیزان [[امام حسن عسکری]] {{ع}} بود. وی [[شاهد]] تولد [[حضرت مهدی]] {{ع}} بوده و می‌گوید: [[صاحب الزمان]] از شکم مادر در حالی متولد شد که دوزانو بوده و دو انگشت سبابه‌اش را به سمت [[آسمان]] بلند کرده بود. سپس [[عطسه]] زد و گفت: {{عربی|"الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ‏ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ"}}<ref>مکیال المکارم، ج ۱، ص ۲۴۶.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۶۰۷.</ref>.
*«[[ماریه]] از کنیزان [[امام حسن عسکری]] {{ع}} بود. وی [[شاهد]] تولد [[حضرت مهدی]] {{ع}} بوده و می‌گوید: [[صاحب الزمان]] از شکم مادر در حالی متولد شد که دوزانو بوده و دو انگشت سبابه‌اش را به سمت [[آسمان]] بلند کرده بود. سپس [[عطسه]] زد و گفت: {{عربی|"الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ‏ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ"}}<ref>مکیال المکارم، ج ۱، ص ۲۴۶.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۶۰۷.</ref>.
:::::*«"[[محمد بن ادریس]]" از کسانی است که [[شاهد]] تولد [[حضرت مهدی]] {{ع}} بوده است. می‌گوید: [[حجت]] [[خدا]] را پس از [[رحلت]] [[امام حسن عسکری]] {{ع}} دیدم و بر سر و صورتش بوسه زدم<ref>ارشاد مفید، ص ۳۳۰؛ غیبة طوسی، ص ۱۶۲؛ اصول کافی، ج ۱، ص ۳۳۱.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۶۱۷.</ref>.
*«"[[محمد بن ادریس]]" از کسانی است که [[شاهد]] تولد [[حضرت مهدی]] {{ع}} بوده است. می‌گوید: [[حجت]] [[خدا]] را پس از [[رحلت]] [[امام حسن عسکری]] {{ع}} دیدم و بر سر و صورتش بوسه زدم<ref>ارشاد مفید، ص ۳۳۰؛ غیبة طوسی، ص ۱۶۲؛ اصول کافی، ج ۱، ص ۳۳۱.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۶۱۷.</ref>.
:::::*«"[[نسیم]]" خادم [[امام حسن عسکری]] {{ع}} بود. وی یکی از کسانی است که از تولد [[حضرت مهدی]] {{ع}} اطلاع یافته و از آن خبر داده است<ref>بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۵؛ کمال الدین، ج ۲، ص ۱۰۴-۱۱۴.</ref>. این کنیز تربیت‌یافته بیت رفیع [[حضرت عسکری]] {{ع}} می‌گوید: یک شب پس از ولادت [[حضرت مهدی]] {{ع}} بر او وارد شدم و در کنار گاهواره‌اش، [[عطسه]] به من دست داد. آن کودک گرانمایه فرمود: "یرحمک [[الله]]". از این موضوع، سخت شادمان شدم که فرمود: "بگویم [[عطسه]] دارای چه فوایدی است‌؟" گفتم: آری، سرورم! [[حضرت]] فرمودند: "[[عطسه]]، تا سه روز، نویدبخش [[سلامتی]] و [[امان]] از [[مرگ]] کوتاه‌مدت است<ref>کمال الدین، ج ۲، ص ۴۳۰؛ غیبة طوسی، ص ۱۳۹؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۵.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۷۳۱.</ref>.
*«"[[نسیم]]" خادم [[امام حسن عسکری]] {{ع}} بود. وی یکی از کسانی است که از تولد [[حضرت مهدی]] {{ع}} اطلاع یافته و از آن خبر داده است<ref>بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۵؛ کمال الدین، ج ۲، ص ۱۰۴-۱۱۴.</ref>. این کنیز تربیت‌یافته بیت رفیع [[حضرت عسکری]] {{ع}} می‌گوید: یک شب پس از ولادت [[حضرت مهدی]] {{ع}} بر او وارد شدم و در کنار گاهواره‌اش، [[عطسه]] به من دست داد. آن کودک گرانمایه فرمود: "یرحمک [[الله]]". از این موضوع، سخت شادمان شدم که فرمود: "بگویم [[عطسه]] دارای چه فوایدی است‌؟" گفتم: آری، سرورم! [[حضرت]] فرمودند: "[[عطسه]]، تا سه روز، نویدبخش [[سلامتی]] و [[امان]] از [[مرگ]] کوتاه‌مدت است<ref>کمال الدین، ج ۲، ص ۴۳۰؛ غیبة طوسی، ص ۱۳۹؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۵.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۷۳۱.</ref>.
:::::*«"[[یعقوب]] بن منقوش" از [[گواهان]] ولادت [[امام عصر]] {{ع}} بوده است<ref>روزگار رهایی، ج ۱، ص ۱۶۲.</ref>. می‌گوید: به محضر [[امام حسن عسکری]] {{ع}} شرفیاب شدم. [[امام]] بر فراز سکویی در صحن خانه نشسته بود و در کنار آن [[حضرت]] پرده‌ای آویخته بود. عرض کردم: مولای من! [[صاحب]] این امر -بعد از شما- کیست‌؟ فرمود: پرده را کنار بزن. پرده را کنار زدم، کودکی بیرون آمد و روی زانوی پدر بزرگوارش نشست. [[امام]] خطاب به من فرمود: این -فرزندم- [[صاحب]] این امر است. آن‌گاه خطاب به فرزندش فرمود: تا وقت تعیین شده، داخل خانه شو. [[حجت خدا]] وارد خانه شد. آن‌گاه [[امام]] خطاب به من فرمود: ای [[یعقوب]]! نگاه کن، ببین چه کسی در خانه هست‌؟ وارد خانه شدم و کسی را در آن‌جا نیافتم!<ref>کشف الغمه، ج ۳، ص ۳۱۷؛ منتخب الاثر، ص ۳۵۶؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۵.</ref> [[امام حسن عسکری]] {{ع}} این‌گونه [[شیعیان]] را به [[غیبت]] [[حضرت بقیة الله]] {{ع}} تمرین می‌دهد تا با آن انس بگیرند»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۷۸۳.</ref>.
*«"[[یعقوب]] بن منقوش" از [[گواهان]] ولادت [[امام عصر]] {{ع}} بوده است<ref>روزگار رهایی، ج ۱، ص ۱۶۲.</ref>. می‌گوید: به محضر [[امام حسن عسکری]] {{ع}} شرفیاب شدم. [[امام]] بر فراز سکویی در صحن خانه نشسته بود و در کنار آن [[حضرت]] پرده‌ای آویخته بود. عرض کردم: مولای من! [[صاحب]] این امر -بعد از شما- کیست‌؟ فرمود: پرده را کنار بزن. پرده را کنار زدم، کودکی بیرون آمد و روی زانوی پدر بزرگوارش نشست. [[امام]] خطاب به من فرمود: این -فرزندم- [[صاحب]] این امر است. آن‌گاه خطاب به فرزندش فرمود: تا وقت تعیین شده، داخل خانه شو. [[حجت خدا]] وارد خانه شد. آن‌گاه [[امام]] خطاب به من فرمود: ای [[یعقوب]]! نگاه کن، ببین چه کسی در خانه هست‌؟ وارد خانه شدم و کسی را در آن‌جا نیافتم!<ref>کشف الغمه، ج ۳، ص ۳۱۷؛ منتخب الاثر، ص ۳۵۶؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۵.</ref> [[امام حسن عسکری]] {{ع}} این‌گونه [[شیعیان]] را به [[غیبت]] [[حضرت بقیة الله]] {{ع}} تمرین می‌دهد تا با آن انس بگیرند»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۷۸۳.</ref>.
:::::*«"[[یعقوب]] بن [[یوسف]] ضراب" از جمله کسانی است که از تولد [[امام مهدی]] {{ع}} اطلاع یافته و از آن خبر داده است<ref>ارشاد مفید، ص ۳۳۰؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۵.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۷۸۴.</ref>.
*«"[[یعقوب]] بن [[یوسف]] ضراب" از جمله کسانی است که از تولد [[امام مهدی]] {{ع}} اطلاع یافته و از آن خبر داده است<ref>ارشاد مفید، ص ۳۳۰؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۵.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۷۸۴.</ref>.


«"[[حسین بن الحسن العلوی]]" از جمله کسانی است که از تولد [[امام مهدی]] {{ع}} اطلاع یافته و از آن خبر داده است<ref>بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۵؛ ارشاد مفید، ص ۳۳۰.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۲۷۷.</ref>.
«"[[حسین بن الحسن العلوی]]" از جمله کسانی است که از تولد [[امام مهدی]] {{ع}} اطلاع یافته و از آن خبر داده است<ref>بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۵؛ ارشاد مفید، ص ۳۳۰.</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۲۷۷.</ref>.

نسخهٔ ‏۲۴ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۷:۲۰

الگو:پرسش غیرنهایی

چه کسانی از تولد امام مهدی اطلاع یافته‌اند؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت
مدخل بالاترمهدویت / آشنایی با امام مهدی / معرفت امام مهدی (شناخت امام مهدی) / ولادت امام مهدی
مدخل اصلیابراهیم بن ادریس

چه کسانی از تولد امام مهدی اطلاع یافته‌اند؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث مهدویت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.

عبارت‌های دیگری از این پرسش

پاسخ نخست

ابراهیم امینی
آیت الله ابراهیم امینی، در کتاب «دادگستر جهان» در این‌باره گفته است:
«درعین‌حال که از اول بنا بوده تولد فرزند امام حسن عسکری (ع) مخفی بماند باز هم جماعتی از ثقات و نزدیکان آنحضرت، آن کودک را مشاهده نموده به وجودش شهادت داده‌اند، از باب نمونه:
  • از کسانیکه در هنگام تولد حضرت صاحب الامر (ع) حضور داشته و جریان را مفصلا شرح داده حکیمه خاتون دختر امام محمد تقی و عمه امام حسن عسکری است. اجمال داستان این است: حکیمه خاتون می‌گوید: روزی به خانه امام حسن (ع) مشرف شدم، شبانگاه که شب نیمه شعبان سال (۲۵۵) بود وقتی خواستم به منزلم مراجعت کنم، امام حسن فرمود: عمه جان امشب در خانه ما باش، زیرا ولی خدا و جانشین من در این شب متولد خواهد شد. پرسیدم از کدام کنیزانت؟ فرمود: از سوسن. پس هرچه در سوسن جستجو نمودم آثاری از حمل ندیدم. بعد از افطار و ادای نماز با سوسن در یک اطاق خوابیدیم طولی نکشید که از خواب بیدار شدم و در فرمایشات امام حسن تفکر می‌نمودم. بعدا مشغول نماز شب شدم، سوسن هم از خواب برخاسته نماز شب را به جای آورد. نزدیک سپیده‌دم شد اما از وضع حمل خبری نبود. داشتم در صحت وعده امام حسن تردید می‌نمودم که از اطاقش فرمود: عمه جان شک نکن که وقت تولد فرزندم نزدیک شده است. ناگهان احوال سوسن را متغیر دیدم از جریان پرسیدم فرمود: احساس ناراحتی شدیدی در خود می‌کنم. من به تهیه مقدمات و وسائل وضع حمل مشغول شدم و خودم قابلگی او را برعهده گرفتم.

طولی نکشید که ولی خدا پاک و پاکیزه به دنیا آمد، در همان حال امام حسن فرمود: عمه جان فرزندم را بیاور، وقتی کودک را به نزدش بردم او را در بغل گرفته زبان مبارکش را بر چشمان آن کودک مالید، بلافاصله باز شد. سپس زبانش را بر دهان و گوش آن نوزاد کشید و دست بر سرش مالید. پس آن کودک به سخن آمده به تلاوت قرآن مشغول شد. بعدا کودک را به من داد و فرمود: به نزد مادرش ببر. کودک را نزد مادرش بردم و به منزل خودم برگشتم. در روز سوم نیز به خانه امام حسن مشرف شدم و ابتدائا بقصد دیدار نوزاد به حجره سوسن رفتم اما کودک را ندیدم، پس خدمت امام حسن مشرف شدم ولی خجالت کشیدم از احوال نوزاد سؤال نمایم. امام حسن ابتداءا فرمود: عمه جان فرزندم در پناه خدا غایب شده است، هنگامی که من از دنیا رفتم و دیدی شیعیانم اختلاف دارند جریان ولادت فرزندم را به شیعیان مورد وثوق خبر بده اما باید آن قضیه مخفی بماند زیرا فرزندم غایب خواهد شد[۱].

این جماعت از ثقات اصحاب و خویشان و نزدیکان و خدام امام حسن عسکری (ع) بوده‌اند که فرزند آن‌جناب را در کودکی دیده و به وجودش‌ شهادت داده‌اند. وقتی شهادت این گروه را با اخبار پیغمبر و ائمه اطهار ضمیمه کنیم به وجود فرزند امام حسن (ع) یقین حاصل می‌شود»[۲۱].

پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه

۱.حجت الاسلام و المسلمین زهادت؛
حجت الاسلام و المسلمین عبدالمجید زهادت، در کتاب «معارف و عقاید ۵» در این‌باره گفته است:
«ولادت امام مهدی (ع) و نیز امامت ایشان پس از امام یازدهم توسط برخی افراد نیز به بیت امام حسن عسکری (ع) گزارش شده است. در این قسمت به برخی از این گزارش‌ها اشاره می‌کنیم:
  1. حکیمه خاتون (عمه امام عسکری (ع)): حکیمه دختر امام جواد (ع) و عمه امام حسن عسکری (ع)، از زنان والا مقام نزد امامان (ع) بوده است. وی به دستور مستقیم امام عسکری (ع)، در شب ولادت حضرت مهدی (ع) حضور داشت و بخش فراوانی از روایات آن حضرت، از سوی این بانوی بزرگوار نقل شده است. در گزارش‌های مربوط به این بانوی بزرگوار، علاوه بر بیان جریان ولادت امام مهدی (ع) به لطایف دیگری نیز اشاره شده است که نشانه درک بالا و عمق معرفت این بانوی والا مقام است.[۲۲]
  2. ابوالادیان: وی یکی از خدمتکاران خانه امام حسن عسکری (ع) بود که از جمله وظایف او، تصدی امور نامه‌های آن حضرت و بردن آنها به شهرهای مختلف بود. او یکی از کسانی است که حضور آشکار و نماز خواندن حضرت مهدی (ع) بر پیکر مبارک امام حسن عسکری (ع) را ذکر کرده است. این دیدار عام به شکلی، اعلام عمومی ولادت و نیز امامت امام مهدی (ع) را به همراه دارد. او می‌گوید: فتقدم جعفر بن علي ليصلي عليه أخيه، فلما هم بالتكبير خرج صبي بوجهه سمرة بشعره قطط بأسنانه تفليج فجبذ برداء جعفر بن علي و قال: تأخر يا عم فأنا أحق بالصلاة علي أبي فتأخر جعفر و قد اربد وجهه و اصفر فتقدم الصبي و صلى عليه.[۲۳]
  3. ابونصر طریف: این شخص نیز از موالیان امام حسن عسکری (ع) بود که توفیق دیدار خود با امام مهدی (ع) را به این صورت گزارش کرده است: دخلت علي صاحب الزمان فقال: علي بالصندل الأحمر؛ فأتيته به؛ ثم قال: أ تعرفني؟ قلت: نعم؛ فقال: من أنا؟ فقلت: أنت سيدي و ابن سيدي؛ فقال؛ ليس عنى هذا سألتك؛ قال طريف فقلت: جعلني الله فداك فبين لي؛ قال: أنا خاتم الأوصياء و بي يدفع الله عزوجل البلاء عني أهلي و شيعتي.[۲۴]»[۲۵].
۲. آقای تونه‌ای (پژوهشگر معارف مهدویت)؛
آقای مجتبی تونه‌ای، در کتاب «موعودنامه» در این‌باره گفته است:

«"حسین بن الحسن العلوی" از جمله کسانی است که از تولد امام مهدی (ع) اطلاع یافته و از آن خبر داده است[۵۷]»[۵۸].

پرسش‌های وابسته

منبع‌شناسی جامع مهدویت

پانویس

  1. غیبت شیخ، ص ۱۴۱؛ ۱۴۲.
  2. اثبات الهداة، ج ۷، ص ۲۹۲؛ اثبات الوصیة، ص ۱۹۷.
  3. اثبات الهداة، ج ۶، ص ۴۳۱.
  4. منتخب الاثر، ص ۳۴۳.
  5. اثبات الهداة، ج ۶، ص ۴۳۳.
  6. اثبات الهداة، ج ۷، ص ۲۰.
  7. اثبات الهداة، ج ۶، ص ۴۳۲.
  8. بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۳.
  9. بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۵.
  10. اثبات الهداة، ج ۶، ص ۳۱۱.
  11. اثبات الهداة، ج ۷، ص ۲۰.
  12. اثبات الهداة، ج ۶، ص ۴۲۵.
  13. اثبات الهداة، ج ۷، ص ۱۶.
  14. ینابیع المودة باب ۸۲.
  15. اثبات الهداة، ج ۷، ص ۳۴۴. اثبات الوصیه، ص ۱۹۸.
  16. ینابیع المودة باب ۸۲.
  17. اثبات الهداة، ج ۷، ص ۳۲۳. ینابیع المودة باب ۸۲.
  18. بحار الانوار، ج ۵۲ صفحه ۷۸ و ۸۶.
  19. اثبات الهداة، ج ۷، ص ۱۸ اثبات الوصیة، ص ۱۹۷.
  20. اثبات الهداة، ج ۷، ص ۳۵۶. اگر می‌خواهید در موضوع تولد حضرت صاحب الامر (ع)، اطلاعات بیشتری به‌دست آورید بکتاب «تبصرة الولی فیمن رأی القائم المهدی» تألیف علامه محقق سید هاشم بحرانی و کتاب بحار الانوار، ج ۵۱ باب ۱ و، ج ۵۲ باب ۱۷ و ۱۹ مراجعه نمایید.
  21. امینی، ابراهیم، دادگستر جهان، ص ۱۰۵ -۱۰۹.
  22. ر.ک: کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص ۴۲۶.
  23. کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص ۴۷۵؛ جعفر بن علیّ پیش رفت تا بر برادرش نماز گزارد و چون خواست تکبیر گوید کودکی گندم گون با گیسوانی مجعّد و دندان‌های پیوسته بیرون آمد و ردای جعفر بن علیّ را گرفت و گفت: ای عمو! عقب برو که من به نماز گزاردن بر پدرم سزاوارترم. و جعفر با چهره‌ای رنگ پریده و زرد عقب رفت. آن کودک پیش آمد و بر او نماز گزارد.
  24. کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص ۴۴۱؛ بر صاحب الزّمان وارد شدم فرمود: برایم صندل سرخ بیاور، برایش آوردم، سپس فرمود: آیا مرا میشناسی؟ گفتم: آری، فرمود: من کیستم؟ گفتم: شما آقای من و فرزند آقای من هستید، فرمود: از این نپرسیدم، طریف گوید: گفتم: فدای شما شوم، برایم بیان کنید، فرمود: من خاتم الأوصیاء هستم و خدای تعالی به واسطه من بلا را از خاندان و شیعیانم برطرف می‌کند.
  25. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، جلد ۲ ص ۱۰۷.
  26. بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۵؛ ارشاد، مفید، ص ۳۳۰.
  27. همان، ج ۵۲، ص ۱۴؛ غیبة طوسى، ص ۱۶۳.
  28. موعودنامه، ص ۵۴.
  29. بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۵؛ ارشاد مفید، ص ۳۳۰.
  30. مجتبی تونه‌ای، موعودنامه، ص۴۸۰.
  31. ارشاد مفید، ص ۳۳۰؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۵.
  32. مجتبی تونه‌ای، موعودنامه، ص۵۰۳.
  33. بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۵؛ ارشاد مفید، ص ۳۳۰.
  34. مجتبی تونه‌ای، موعودنامه، ص۵۰۰.
  35. بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۵؛ ارشاد مفید، ص ۳۳۰.
  36. مجتبی تونه‌ای، موعودنامه، ص۵۰۸.
  37. ارشاد مفید، ص ۳۲۰؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۵.
  38. کشف الغمه، ج ۳، ص ۲۸۹؛ غیبة طوسی، ص ۱۴۸.
  39. بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۵.
  40. مجتبی تونه‌ای، موعودنامه، ۵۱۰.
  41. بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۵؛ ارشاد مفید، ص ۳۳۰.
  42. کشف الغمه، ج ۲، ص ۴۹۹.
  43. روزگار رهایی، ج ۱، ص ۱۶۰ و ۱۶۵.
  44. مجتبی تونه‌ای، موعودنامه، ص۵۷۶.
  45. مکیال المکارم، ج ۱، ص ۲۴۶.
  46. مجتبی تونه‌ای، موعودنامه، ص۶۰۷.
  47. ارشاد مفید، ص ۳۳۰؛ غیبة طوسی، ص ۱۶۲؛ اصول کافی، ج ۱، ص ۳۳۱.
  48. مجتبی تونه‌ای، موعودنامه، ص۶۱۷.
  49. بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۵؛ کمال الدین، ج ۲، ص ۱۰۴-۱۱۴.
  50. کمال الدین، ج ۲، ص ۴۳۰؛ غیبة طوسی، ص ۱۳۹؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۵.
  51. مجتبی تونه‌ای، موعودنامه، ص۷۳۱.
  52. روزگار رهایی، ج ۱، ص ۱۶۲.
  53. کشف الغمه، ج ۳، ص ۳۱۷؛ منتخب الاثر، ص ۳۵۶؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۵.
  54. مجتبی تونه‌ای، موعودنامه، ص۷۸۳.
  55. ارشاد مفید، ص ۳۳۰؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۵.
  56. مجتبی تونه‌ای، موعودنامه، ص۷۸۴.
  57. بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۵؛ ارشاد مفید، ص ۳۳۰.
  58. مجتبی تونه‌ای، موعودنامه، ص۲۷۷.
  59. بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۵؛ ارشاد مفید، ص ۳۳۰
  60. تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۱۰۳.
  61. کمال الدین، ج ۲، ص ۱۰۴-۱۱۴؛ ارشاد مفید، ص ۳۳۰.
  62. تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۱۰۳.