طلاق در قرآن: تفاوت میان نسخهها
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-==منابع== +== منابع ==)) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{نبوت}} | {{نبوت}} | ||
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخههای بحث '''[[طلاق]]''' است. "'''[[طلاق]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:</div> | <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخههای بحث '''[[طلاق]]''' است. "'''[[طلاق]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:</div> | ||
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[طلاق در قرآن]] - [[طلاق در | <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[طلاق در قرآن]] - [[طلاق در جامعهشناسی اسلامی]] - [[نکوهش طلاق در معارف و سیره نبوی]]</div> | ||
==مقدمه== | ==مقدمه== | ||
برای [[درک]] اهمیت [[خانواده]] از نظر [[پیامبر]] و [[فهم]] ازدواجهای آن [[حضرت]]، باید به مسئله [[طلاق]] یا [[احکام]] [[طلاق]] یا [[تهدید]] به [[طلاق]] در [[حیات اجتماعی]] توجه شود. چنانکه بیان بستر [[ازدواجهای پیامبر]] و آشنایی به مشهورترین [[همسران پیامبر]] در بعد [[اخلاقی]] و [[اجتماعی]] لازم است. نخست بایسته است که دانسته شود، که [[طلاق]] در شکل عادی آن زیانآور به کیان [[جامعه]] است، مگر ضرورتی اقتضا کند. و در برابر برای [[فهم]] آن اتفاقات به ازدواجهای [[حضرت]] توجه کرد، که وسیله قوام [[جامعه]] و پیوند میان طوایف و [[استحکام]] موقعیت در [[نظام اجتماعی]] بوده است. این ازدواجها هرگز جنبه شهوی و [[دنیایی]] از قبیل برخی از پادشان و [[امیران]] و قدرتمندان نداشته، هر چند که [[نیاز]] [[انسانی]] جای خود دارد و در [[ادبیات]] [[دینی]] [[ازدواج]] مورد [[تشویق]] بسیار است. نخستین [[همسر پیامبر]]{{صل}} که پانزده سال [[پیش از بعثت]] و در ۲۵ سالگی با او [[ازدواج]] کرده، [[خدیجه بنت خویلد]] است. [[خدیجه]] [[زن]] ثروتمند و سرشناس [[قریش]] که خواستگاران فراوانی از مردان ثروتمند و با [[نفوذ]] [[قریش]] را ردّ کرده بود، قضایایی در [[عظمت]] [[شأن]] آن بزرگوار دریافت، به [[ازدواج]] با [[حضرت]] [[تمایل]] پیدا کند و بر خلاف متعارف، خواستگاری از سوی وی انجام شود. [[پیامبر]]{{صل}} تا [[خدیجه]] در قید [[حیات]] بود، یعنی تا پنجاه سالگی، [[ازدواج]] دیگری نداشته است. همچنین تردیدی نیست که قریب به اتفاق مورخان دیگر ازدواجهای [[حضرت]]، مربوط به دهه آخر [[عمر]] ایشان و عصر [[گسترش اسلام]] و تأسیس [[حکومت اسلامی]] و شرایط [[بحران]] [[اقتصادی]] و [[خانوادگی]] و کثرت بیوگان و مطلقین و چند برابر شدن مسئولیتهای [[اجتماعی]] آن [[حضرت]] بهویژه در دوران [[جنگ]] و [[جهاد]] و [[مبارزه]] همهجانبه است. [[دلیل]] بر این مسئله، [[انتخاب]] افراد اکثر مسن برای خود است. مثلاً [[سوده]] زنی از [[مهاجران]] اولیه که شوهر خود را از دست داده بود، پس از [[خدیجه]] به همسری [[پیامبر]] در آمد، زنی مسنّ، لاغر، بلندقامت، بیوه، دارای [[فرزندان]] متعدد و بیبهره از [[جمال]] و [[زیبایی]] بود. [[عایشه]] تنها [[همسر]] دختری [[جوان]] بود که پس از [[سوده]] به [[ازدواج پیامبر]] در آمد. در حالی که سن [[حضرت]] در آن زمان پنجاه و سه سال، یا بیش از آن بوده، اما این مسئله، پدیدهای متداول و متعارف میان [[اعراب]] بوده است و امری منکر یا [[قبیح]] و [[زشت]] شمرده نمیشد، اما همین [[ازدواج]] هم جنبه [[اجتماعی]] و [[سیاسی]] و پیوند با [[قبیله]] [[ابوبکر]] داشته است. از دیگر [[ازدواجهای پیامبر]] که در [[مدینه]] و در سال دوم یا سوم [[هجرت]] به وقوع پیوست، [[ازدواج]] با [[حفصه]] [[دختر خلیفه دوم]]، [[عمر]] بنالخطاب است. [[حفصه]] پیش از آن، با خُنَیس بنحذافة السهمی در [[مکه]] [[ازدواج]] کرده بود و با او از [[مکه]] به [[مدینه]] [[مهاجرت]] نمود. خنیس در [[جنگ بدر]] شرکت جست و به گفته مورخان در آن [[جنگ]] یا [[احد]] مجروح [[جنگی]] شد و بر اثر جراحات وارده در [[مدینه]] به [[شهادت]] رسید. پس از پایان رسیدن عدّه [[حفصه]]، بر اساس آنچه میان [[اعراب]] متعارف بود، [[عمر]] بنالخطاب [[پدر]] [[حفصه]]، برای کاستن از [[اندوه]] دختر خویش، به سراغ [[ابوبکر]] و [[عثمان]] رفت و با آنها پیشنهاد [[ازدواج]] با دختر بیوه خود را مطرح کرد، در حالی که پاسخ هر دو نفر منفی بود. به دنبال این حادثه [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[آمادگی]] خویش را برای [[ازدواج]] با [[حفصه]] اعلام کرد. میان [[اعراب]] به ویژه جزیرةالعرب پیوندهای قبیلگی، از مهمترین عوامل [[ثبات]] و [[تأمین امنیت]]، در عرصه [[مبارزه]] و هماوردهای [[اجتماعی]] است، به ویژه آنجا که بتوان با قبیلهای (که سابقه درگیری و [[جنگ]] و [[اختلاف]] [[حاکم]] بوده است) پیوند برقرار کرد و بدین وسیله [[دشمن]] دیرینه را تبدیل به بازو و عضوی در مسیر اهداف و تحقق آرمانهای خود قرار داد. در ازدواجهای [[رسول خدا]] این [[حقیقت]] به خوبی این اهداف مشهود بوده است. بیشتر [[همسران پیامبر]]، [[زنان]] [[شهدا]] و بیسرپرست و مصیبتزده و شوهر از دست داده در [[نبرد]] با [[مسلمانان]] بودند که رها کردن آنها به حال خود، امری غیر [[انسانی]] و چه بسا ناجوانمردانه بود، امّا [[ازدواج]] با [[برترین]] [[انسان]] و [[خاتم پیامبران]] میتوانست گذشته از تسکین درد و آلام، [[بهترین]] نقطه [[ارزشمند]] و افتخارآمیز برای آنان باشد، به گونهای که از [[شادی]]، تمامی رنجهای گذشته را فراموش کنند. | برای [[درک]] اهمیت [[خانواده]] از نظر [[پیامبر]] و [[فهم]] ازدواجهای آن [[حضرت]]، باید به مسئله [[طلاق]] یا [[احکام]] [[طلاق]] یا [[تهدید]] به [[طلاق]] در [[حیات اجتماعی]] توجه شود. چنانکه بیان بستر [[ازدواجهای پیامبر]] و آشنایی به مشهورترین [[همسران پیامبر]] در بعد [[اخلاقی]] و [[اجتماعی]] لازم است. نخست بایسته است که دانسته شود، که [[طلاق]] در شکل عادی آن زیانآور به کیان [[جامعه]] است، مگر ضرورتی اقتضا کند. و در برابر برای [[فهم]] آن اتفاقات به ازدواجهای [[حضرت]] توجه کرد، که وسیله قوام [[جامعه]] و پیوند میان طوایف و [[استحکام]] موقعیت در [[نظام اجتماعی]] بوده است. این ازدواجها هرگز جنبه شهوی و [[دنیایی]] از قبیل برخی از پادشان و [[امیران]] و قدرتمندان نداشته، هر چند که [[نیاز]] [[انسانی]] جای خود دارد و در [[ادبیات]] [[دینی]] [[ازدواج]] مورد [[تشویق]] بسیار است. نخستین [[همسر پیامبر]]{{صل}} که پانزده سال [[پیش از بعثت]] و در ۲۵ سالگی با او [[ازدواج]] کرده، [[خدیجه بنت خویلد]] است. [[خدیجه]] [[زن]] ثروتمند و سرشناس [[قریش]] که خواستگاران فراوانی از مردان ثروتمند و با [[نفوذ]] [[قریش]] را ردّ کرده بود، قضایایی در [[عظمت]] [[شأن]] آن بزرگوار دریافت، به [[ازدواج]] با [[حضرت]] [[تمایل]] پیدا کند و بر خلاف متعارف، خواستگاری از سوی وی انجام شود. [[پیامبر]]{{صل}} تا [[خدیجه]] در قید [[حیات]] بود، یعنی تا پنجاه سالگی، [[ازدواج]] دیگری نداشته است. همچنین تردیدی نیست که قریب به اتفاق مورخان دیگر ازدواجهای [[حضرت]]، مربوط به دهه آخر [[عمر]] ایشان و عصر [[گسترش اسلام]] و تأسیس [[حکومت اسلامی]] و شرایط [[بحران]] [[اقتصادی]] و [[خانوادگی]] و کثرت بیوگان و مطلقین و چند برابر شدن مسئولیتهای [[اجتماعی]] آن [[حضرت]] بهویژه در دوران [[جنگ]] و [[جهاد]] و [[مبارزه]] همهجانبه است. [[دلیل]] بر این مسئله، [[انتخاب]] افراد اکثر مسن برای خود است. مثلاً [[سوده]] زنی از [[مهاجران]] اولیه که شوهر خود را از دست داده بود، پس از [[خدیجه]] به همسری [[پیامبر]] در آمد، زنی مسنّ، لاغر، بلندقامت، بیوه، دارای [[فرزندان]] متعدد و بیبهره از [[جمال]] و [[زیبایی]] بود. [[عایشه]] تنها [[همسر]] دختری [[جوان]] بود که پس از [[سوده]] به [[ازدواج پیامبر]] در آمد. در حالی که سن [[حضرت]] در آن زمان پنجاه و سه سال، یا بیش از آن بوده، اما این مسئله، پدیدهای متداول و متعارف میان [[اعراب]] بوده است و امری منکر یا [[قبیح]] و [[زشت]] شمرده نمیشد، اما همین [[ازدواج]] هم جنبه [[اجتماعی]] و [[سیاسی]] و پیوند با [[قبیله]] [[ابوبکر]] داشته است. از دیگر [[ازدواجهای پیامبر]] که در [[مدینه]] و در سال دوم یا سوم [[هجرت]] به وقوع پیوست، [[ازدواج]] با [[حفصه]] [[دختر خلیفه دوم]]، [[عمر]] بنالخطاب است. [[حفصه]] پیش از آن، با خُنَیس بنحذافة السهمی در [[مکه]] [[ازدواج]] کرده بود و با او از [[مکه]] به [[مدینه]] [[مهاجرت]] نمود. خنیس در [[جنگ بدر]] شرکت جست و به گفته مورخان در آن [[جنگ]] یا [[احد]] مجروح [[جنگی]] شد و بر اثر جراحات وارده در [[مدینه]] به [[شهادت]] رسید. پس از پایان رسیدن عدّه [[حفصه]]، بر اساس آنچه میان [[اعراب]] متعارف بود، [[عمر]] بنالخطاب [[پدر]] [[حفصه]]، برای کاستن از [[اندوه]] دختر خویش، به سراغ [[ابوبکر]] و [[عثمان]] رفت و با آنها پیشنهاد [[ازدواج]] با دختر بیوه خود را مطرح کرد، در حالی که پاسخ هر دو نفر منفی بود. به دنبال این حادثه [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[آمادگی]] خویش را برای [[ازدواج]] با [[حفصه]] اعلام کرد. میان [[اعراب]] به ویژه جزیرةالعرب پیوندهای قبیلگی، از مهمترین عوامل [[ثبات]] و [[تأمین امنیت]]، در عرصه [[مبارزه]] و هماوردهای [[اجتماعی]] است، به ویژه آنجا که بتوان با قبیلهای (که سابقه درگیری و [[جنگ]] و [[اختلاف]] [[حاکم]] بوده است) پیوند برقرار کرد و بدین وسیله [[دشمن]] دیرینه را تبدیل به بازو و عضوی در مسیر اهداف و تحقق آرمانهای خود قرار داد. در ازدواجهای [[رسول خدا]] این [[حقیقت]] به خوبی این اهداف مشهود بوده است. بیشتر [[همسران پیامبر]]، [[زنان]] [[شهدا]] و بیسرپرست و مصیبتزده و شوهر از دست داده در [[نبرد]] با [[مسلمانان]] بودند که رها کردن آنها به حال خود، امری غیر [[انسانی]] و چه بسا ناجوانمردانه بود، امّا [[ازدواج]] با [[برترین]] [[انسان]] و [[خاتم پیامبران]] میتوانست گذشته از تسکین درد و آلام، [[بهترین]] نقطه [[ارزشمند]] و افتخارآمیز برای آنان باشد، به گونهای که از [[شادی]]، تمامی رنجهای گذشته را فراموش کنند. | ||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
#{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَأَحْصُوا الْعِدَّةَ وَاتَّقُوا اللَّهَ رَبَّكُمْ لَا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُيُوتِهِنَّ وَلَا يَخْرُجْنَ إِلَّا أَنْ يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ لَا تَدْرِي لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذَلِكَ أَمْرًا *فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فَارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَأَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِنْكُمْ وَأَقِيمُوا الشَّهَادَةَ لِلَّهِ ذَلِكُمْ يُوعَظُ بِهِ مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا}}<ref>«ای پیامبر! چون زنان را طلاق میدهید، هنگام (آغاز) عدهشان طلاق دهید و حساب عده را نگاه دارید و از خداوند- پروردگارتان- پروا کنید؛ آنان را از خانههاشان بیرون نرانید- و خود نیز بیرون نروند- مگر کار ناشایسته آشکاری کرده باشند و اینها احکام خداوند است و هر که از احکام خداوند پا فراتر نهد بیگمان به خویش ستم کرده است؛ تو نمیدانی، شاید خداوند پس از آن فرمانی (تازه) پیش آورد * پس، چون به سر آمد عدّه خویش رسیدند یا به شایستگی نگاهشان دارید یا به شایستگی از آنان جدا شوید و دو تن دادگر از (میان) خود گواه بگیرید و گواهی را برای خداوند برپا دارید؛ این است که با آن، به کسی که به خداوند و روز بازپسین ایمان دارد اندرز داده میشود و هر کس از خداوند پروا کند (خداوند) برای او دری میگشاید» سوره طلاق، آیه ۱-۲.</ref>. | #{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَأَحْصُوا الْعِدَّةَ وَاتَّقُوا اللَّهَ رَبَّكُمْ لَا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُيُوتِهِنَّ وَلَا يَخْرُجْنَ إِلَّا أَنْ يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ لَا تَدْرِي لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذَلِكَ أَمْرًا *فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فَارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَأَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِنْكُمْ وَأَقِيمُوا الشَّهَادَةَ لِلَّهِ ذَلِكُمْ يُوعَظُ بِهِ مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا}}<ref>«ای پیامبر! چون زنان را طلاق میدهید، هنگام (آغاز) عدهشان طلاق دهید و حساب عده را نگاه دارید و از خداوند- پروردگارتان- پروا کنید؛ آنان را از خانههاشان بیرون نرانید- و خود نیز بیرون نروند- مگر کار ناشایسته آشکاری کرده باشند و اینها احکام خداوند است و هر که از احکام خداوند پا فراتر نهد بیگمان به خویش ستم کرده است؛ تو نمیدانی، شاید خداوند پس از آن فرمانی (تازه) پیش آورد * پس، چون به سر آمد عدّه خویش رسیدند یا به شایستگی نگاهشان دارید یا به شایستگی از آنان جدا شوید و دو تن دادگر از (میان) خود گواه بگیرید و گواهی را برای خداوند برپا دارید؛ این است که با آن، به کسی که به خداوند و روز بازپسین ایمان دارد اندرز داده میشود و هر کس از خداوند پروا کند (خداوند) برای او دری میگشاید» سوره طلاق، آیه ۱-۲.</ref>. | ||
'''نکات:''' | |||
در [[آیات]] فوق این موضوعات مطرح گردیده است: | در [[آیات]] فوق این موضوعات مطرح گردیده است: | ||
#سفارش [[پیامبر]] به [[زید بن حارثه]]، برای ادامه [[زندگی]] با [[زینب]] و [[طلاق]] ندادن وی: {{متن قرآن|وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ}} این نکته بسیار مهم و برخلاف برداشت غلط برخی از [[مستشرقان]] است که [[ازدواج پیامبر]] را بر اساس هوسخواهی [[تفسیر]] کردهاند. | #سفارش [[پیامبر]] به [[زید بن حارثه]]، برای ادامه [[زندگی]] با [[زینب]] و [[طلاق]] ندادن وی: {{متن قرآن|وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ}} این نکته بسیار مهم و برخلاف برداشت غلط برخی از [[مستشرقان]] است که [[ازدواج پیامبر]] را بر اساس هوسخواهی [[تفسیر]] کردهاند. |
نسخهٔ ۹ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۲۰
مقدمه
برای درک اهمیت خانواده از نظر پیامبر و فهم ازدواجهای آن حضرت، باید به مسئله طلاق یا احکام طلاق یا تهدید به طلاق در حیات اجتماعی توجه شود. چنانکه بیان بستر ازدواجهای پیامبر و آشنایی به مشهورترین همسران پیامبر در بعد اخلاقی و اجتماعی لازم است. نخست بایسته است که دانسته شود، که طلاق در شکل عادی آن زیانآور به کیان جامعه است، مگر ضرورتی اقتضا کند. و در برابر برای فهم آن اتفاقات به ازدواجهای حضرت توجه کرد، که وسیله قوام جامعه و پیوند میان طوایف و استحکام موقعیت در نظام اجتماعی بوده است. این ازدواجها هرگز جنبه شهوی و دنیایی از قبیل برخی از پادشان و امیران و قدرتمندان نداشته، هر چند که نیاز انسانی جای خود دارد و در ادبیات دینی ازدواج مورد تشویق بسیار است. نخستین همسر پیامبر(ص) که پانزده سال پیش از بعثت و در ۲۵ سالگی با او ازدواج کرده، خدیجه بنت خویلد است. خدیجه زن ثروتمند و سرشناس قریش که خواستگاران فراوانی از مردان ثروتمند و با نفوذ قریش را ردّ کرده بود، قضایایی در عظمت شأن آن بزرگوار دریافت، به ازدواج با حضرت تمایل پیدا کند و بر خلاف متعارف، خواستگاری از سوی وی انجام شود. پیامبر(ص) تا خدیجه در قید حیات بود، یعنی تا پنجاه سالگی، ازدواج دیگری نداشته است. همچنین تردیدی نیست که قریب به اتفاق مورخان دیگر ازدواجهای حضرت، مربوط به دهه آخر عمر ایشان و عصر گسترش اسلام و تأسیس حکومت اسلامی و شرایط بحران اقتصادی و خانوادگی و کثرت بیوگان و مطلقین و چند برابر شدن مسئولیتهای اجتماعی آن حضرت بهویژه در دوران جنگ و جهاد و مبارزه همهجانبه است. دلیل بر این مسئله، انتخاب افراد اکثر مسن برای خود است. مثلاً سوده زنی از مهاجران اولیه که شوهر خود را از دست داده بود، پس از خدیجه به همسری پیامبر در آمد، زنی مسنّ، لاغر، بلندقامت، بیوه، دارای فرزندان متعدد و بیبهره از جمال و زیبایی بود. عایشه تنها همسر دختری جوان بود که پس از سوده به ازدواج پیامبر در آمد. در حالی که سن حضرت در آن زمان پنجاه و سه سال، یا بیش از آن بوده، اما این مسئله، پدیدهای متداول و متعارف میان اعراب بوده است و امری منکر یا قبیح و زشت شمرده نمیشد، اما همین ازدواج هم جنبه اجتماعی و سیاسی و پیوند با قبیله ابوبکر داشته است. از دیگر ازدواجهای پیامبر که در مدینه و در سال دوم یا سوم هجرت به وقوع پیوست، ازدواج با حفصه دختر خلیفه دوم، عمر بنالخطاب است. حفصه پیش از آن، با خُنَیس بنحذافة السهمی در مکه ازدواج کرده بود و با او از مکه به مدینه مهاجرت نمود. خنیس در جنگ بدر شرکت جست و به گفته مورخان در آن جنگ یا احد مجروح جنگی شد و بر اثر جراحات وارده در مدینه به شهادت رسید. پس از پایان رسیدن عدّه حفصه، بر اساس آنچه میان اعراب متعارف بود، عمر بنالخطاب پدر حفصه، برای کاستن از اندوه دختر خویش، به سراغ ابوبکر و عثمان رفت و با آنها پیشنهاد ازدواج با دختر بیوه خود را مطرح کرد، در حالی که پاسخ هر دو نفر منفی بود. به دنبال این حادثه پیامبر اکرم(ص) آمادگی خویش را برای ازدواج با حفصه اعلام کرد. میان اعراب به ویژه جزیرةالعرب پیوندهای قبیلگی، از مهمترین عوامل ثبات و تأمین امنیت، در عرصه مبارزه و هماوردهای اجتماعی است، به ویژه آنجا که بتوان با قبیلهای (که سابقه درگیری و جنگ و اختلاف حاکم بوده است) پیوند برقرار کرد و بدین وسیله دشمن دیرینه را تبدیل به بازو و عضوی در مسیر اهداف و تحقق آرمانهای خود قرار داد. در ازدواجهای رسول خدا این حقیقت به خوبی این اهداف مشهود بوده است. بیشتر همسران پیامبر، زنان شهدا و بیسرپرست و مصیبتزده و شوهر از دست داده در نبرد با مسلمانان بودند که رها کردن آنها به حال خود، امری غیر انسانی و چه بسا ناجوانمردانه بود، امّا ازدواج با برترین انسان و خاتم پیامبران میتوانست گذشته از تسکین درد و آلام، بهترین نقطه ارزشمند و افتخارآمیز برای آنان باشد، به گونهای که از شادی، تمامی رنجهای گذشته را فراموش کنند.
در میان ازدواجهای پیامبر زینب بنت جحش از همه سؤال برانگیزتر است. وی دختر عمه رسول خدا(ص)، امیه بنت عبدالمطلب میباشد، که در عصر جاهلیت متولد شده و ایمان آورده و به مدینه مهاجرت داشته است. زنی مطلقه است. همسر پیشین او، زید بنحارثه بود.زید، غلامی بود که در بازار مکه توسط خدیجه خریداری شد و پیامبر(ص) او را آزاد کرد و فرزندخوانده خود قرار داد. پس از هجرت مسلمانان به مدینه، پیامبر برای اثبات کفو (برابر) بودن مسلمانان با یکدیگر، از دخترعمه خویش خواست با زید ازدواج کند، اگر چه این پیشنهاد برای زینب (که از زنان هاشمی و با نسب شریف از قریش بود) و برای بستگان او دشوار بود، ولی به فرمان رسول اعظم(ص) تن داد و ازدواج با زید را که غلامی آزاد شده بود، پذیرفت. این ازدواج چندان موفق نبود و اختلافها میان آنها اوج گرفت و اگر چه پیامبر به زید توصیه کرد که با زینب سازگاری کند؛ اما به دلیل اختلاف موقعیت و شئون زندگی امکات توافق نبود و در نهایت، حضرت رضایت به جدایی آن دو و طلاق، تن دادند. بنابراین، بحث در آیات طلاق ناظر به زنان پیامبر و نوع تلقی آن حضرت است که در منقولات ضعیف تفسیر و تعبیرهایی شده و برخی از مستشرقان از آن برای نقد شخصیت پیامبر بهویژه در داستان طلاق زید بهرهبرداری کردهاند[۱]. آیات زیر نمونهای از داستان همسران پیامبر است:
- ﴿وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَاهُ فَلَمَّا قَضَى زَيْدٌ مِنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاكَهَا لِكَيْ لَا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْوَاجِ أَدْعِيَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَرًا وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا﴾[۲].
- ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْوَاجِكَ إِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا فَتَعَالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَأُسَرِّحْكُنَّ سَرَاحًا جَمِيلًا﴾[۳].
- ﴿عَسَى رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَكُنَّ أَنْ يُبْدِلَهُ أَزْوَاجًا خَيْرًا مِنْكُنَّ مُسْلِمَاتٍ مُؤْمِنَاتٍ قَانِتَاتٍ تَائِبَاتٍ عَابِدَاتٍ سَائِحَاتٍ ثَيِّبَاتٍ وَأَبْكَارًا﴾[۴].
- ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَأَحْصُوا الْعِدَّةَ وَاتَّقُوا اللَّهَ رَبَّكُمْ لَا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُيُوتِهِنَّ وَلَا يَخْرُجْنَ إِلَّا أَنْ يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ لَا تَدْرِي لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذَلِكَ أَمْرًا *فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فَارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَأَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِنْكُمْ وَأَقِيمُوا الشَّهَادَةَ لِلَّهِ ذَلِكُمْ يُوعَظُ بِهِ مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا﴾[۵].
نکات:
در آیات فوق این موضوعات مطرح گردیده است:
- سفارش پیامبر به زید بن حارثه، برای ادامه زندگی با زینب و طلاق ندادن وی: ﴿وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ﴾ این نکته بسیار مهم و برخلاف برداشت غلط برخی از مستشرقان است که ازدواج پیامبر را بر اساس هوسخواهی تفسیر کردهاند.
- دنیاطلبی همسران محمّد، سبب پیشنهاد طلاق از سوی آن حضرت به آنان بوده است: ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْوَاجِكَ إِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا فَتَعَالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَأُسَرِّحْكُنَّ سَرَاحًا جَمِيلًا﴾[۶].
- تهدید زنان پیامبر به طلاق و جایگزینی همسرانی شایستهتر برای آن حضرت در برابر زیادهخواهی آنان بوده است: ﴿عَسَى رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَكُنَّ أَنْ يُبْدِلَهُ أَزْوَاجًا خَيْرًا مِنْكُنَّ﴾.
- مهمترین بحث در آیه چهارم، که با آغاز سوره طلاق است، و این سوره، یکی از محورهای مهمش، بحث طلاق است که از نخستین آیه شروع میشود و روی سخن را به پیامبر اسلام کرده، اما به صیغه جمع آورده و گویی در این خطاب او با دیگران مشترک است، سپس یک حکم عمومی را بیان میکند و میفرماید: ای پیامبر هنگامی که خواستید زنان را طلاق دهید آنها را در زمان عده طلاق دهید. یعنی ایجاد محدودیت برای طلاق؛ زیرا احکام طلاق و عدّه زنان مطّلقه و ادای حقوق آنان، از فرمانهای نازل شده خداوند بر پیامبر و یکی از روشهای کند کردن آن است: ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَأَحْصُوا الْعِدَّةَ وَاتَّقُوا اللَّهَ رَبَّكُمْ﴾ و در نهایت در ادامه آیات تأکید میکند که پس چون عدّه آنان به سر رسید، [یا] به شایستگی نگاهشان دارید، یا به شایستگی از آنان جدا شوید. و مراد از اینکه فرمود: امساک و نگهداری زن به طور معروف باشد”، این است که اگر شوهر خواست برگردد، و از جدایی با زن صرف نظر کند، باید از آن به بعد با او نیکوکاری نموده، حقوقی را که خدا برای زن بر مرد واجب کرده، رعایت نماید. و مراد از “مفارقت به شکل معروف” هم این است که حقوق شرعیه زن را پس از جدایی با احترام ادا کند[۷].
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ ر.ک: نساء حول الرسول، ص۶۳-۶۲؛ الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج۲، ص۱۸۰-۲۳۰.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که به کسی که خداوند و خود تو بدو نعمت رسانده بودید گفتی که: همسرت را برای خویش نگه دار (و طلاق مده) و از خداوند پروا کن و چیزی را که خداوند آشکار کننده آن بود در دل نگه میداشتی و از مردم میترسیدی در حالی که خداوند سزاوارتر بود که از او بترسی و چون زید نیازی از او برآورد او را به همسری تو درآوردیم تا مؤمنان را در ازدواج با همسران (طلاق داده) پسرخواندگانشان چون نیازی را از آنان برآورده باشند تنگنایی نباشد و فرمان خداوند انجامیافتنی است» سوره احزاب، آیه ۳۷.
- ↑ «ای پیامبر! به همسرانت بگو: اگر خواستار زندگی این جهان و آرایههای آن هستید بیایید شما را برخوردار سازم و با شیوهای نیکو رهایتان کنم» سوره احزاب، آیه ۲۸.
- ↑ «بسا اگر شما را طلاق دهد پروردگار وی برای او همسرانی به از شما- چه بیوه چه دوشیزه- جایگزین فرماید که مسلمان، مؤمن، فرمانبردار، اهل توبه، اهل عبادت و روزهگیر باشند» سوره تحریم، آیه ۵.
- ↑ «ای پیامبر! چون زنان را طلاق میدهید، هنگام (آغاز) عدهشان طلاق دهید و حساب عده را نگاه دارید و از خداوند- پروردگارتان- پروا کنید؛ آنان را از خانههاشان بیرون نرانید- و خود نیز بیرون نروند- مگر کار ناشایسته آشکاری کرده باشند و اینها احکام خداوند است و هر که از احکام خداوند پا فراتر نهد بیگمان به خویش ستم کرده است؛ تو نمیدانی، شاید خداوند پس از آن فرمانی (تازه) پیش آورد * پس، چون به سر آمد عدّه خویش رسیدند یا به شایستگی نگاهشان دارید یا به شایستگی از آنان جدا شوید و دو تن دادگر از (میان) خود گواه بگیرید و گواهی را برای خداوند برپا دارید؛ این است که با آن، به کسی که به خداوند و روز بازپسین ایمان دارد اندرز داده میشود و هر کس از خداوند پروا کند (خداوند) برای او دری میگشاید» سوره طلاق، آیه ۱-۲.
- ↑ «ای پیامبر! به همسرانت بگو: اگر خواستار زندگی این جهان و آرایههای آن هستید بیایید شما را برخوردار سازم و با شیوهای نیکو رهایتان کنم» سوره احزاب، آیه ۲۸.
- ↑ سعیدیانفر و ایازی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم، ج۲، ص ۱۰۱.